پاورپوینت کامل عرفان و فلسفه در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان و فلسفه در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان و فلسفه در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان و فلسفه در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
خواجه نصیر مقید به محدودیتهای جغرافیایی و زمانی نبود و از طرق گوناگون راه و مسیر گفتوگو را بسط میداد. میتوان گفت خواجه با همه فلاسفه زمان خودش گفتوگو و مکاتبه داشت.
خواجه نصیر طوسی و صدرالدین قونوی
در بخش اول این مقاله به این مساله اشاره شد که نظام فلسفی ابن سینا تاثیرات فراوانی بر فیلسوفان بعد از خود گذاشت. یکی از متاثرین، خواجه نصیر است و کاملاً معتقد به ابنسینا، از فصول پایانی اشارات که شیخالرییس عالیترین مباحث در باب عرفان و عارفان را بیان کرده، مباحث عرفانی را مورد توجه خود قرار داده است. گرایشهای فکری خواجه نصیرالدین تأثیر فراوانی بر دورههای بعدی گذاشت و اعتقاد وی به عرفان – در کنار سید ابن طاووس و کمالالدین میثم – سبب شد که پس از قرن هفتم ،عرفان در میان عالمان شیعی رواجی چشمگیر بیابد. یکی از این گرایشها را میتوان در آثار برجای مانده از او مشاهده کرد و از مهمترین این آثار ارتباط خواجه با عارف بزرگ صدرالدین قونوی است. خواجه نصیر مقید به محدودیتهای جغرافیایی و زمانی نبود و از طرق گوناگون راه و مسیر گفتوگو را بسط میداد. میتوان گفت خواجه با همه فلاسفه زمان خودش گفتوگو و مکاتبه داشت. خواجه هر فیلسوفی را در هر گوشه عالم میشناخت یا حضوراً میرفت یا برایش نامه مینوشت یا آنها نامه مینوشتند و او جوابش را میداد. اینک بخش دوم آن پیش روی شما قرار دارد.
هماهنگی شهود عارف و تفکر فیلسوف در یک گفتوگوی پرشکوه
نامهای از طریق پرسش و پاسخ به صورت مکاتبه در اوج تکریم و تمجید، صدرالدین قونوی برای خواجه نصیرالدین طوسی ارسال داشته که پس از ذکر نام خداوند با این جمله آغاز میشود: «الداعی المخلص الفقیر إلىالله، محمد بن اسحاق بن محمد…
گوش ایام و لیالی به استماع ماثر و معالی مجلس عالی خواجه معظم، صدر اعظم، مالک ازمه الفضائل، افتخار الأواخر و الأوائل، ملکُ حکماء العصر، حسنهالدهر، نصیر المله و الدین، اطالالله فیما یرتضیه بقائه و ادام فی درج المعالی ارتقائه… لاجرم داعی مخلص بنا بر این مقدمات، خواهان فتح باب مواصلت با آن جناب گشت و چون التقا من حیث الصوره، و الحاله هذه، تعذری داشت، طلب مواصلت به طریق مکاتبت که آن را احد اللقایین نام نهادهاند، معبین بود، نخواست که از فواید علمی که شریفترین صور ترقیات نفوس است، این مفاتحه خالی باشد و از فواید نتایج افکار آن ذات شریف بینصیب ماند.
و اینک خطاب متقابل طوسی نسبت به قونوی:
«خطاب عالی مولانا امام معظم، هادی الأمم و کاشف الظلم، صدر المله والدین، مجد الاسلام والمسلمین، لسان الحقیقه برهان، الطریقه قدوه السالکین الواجدین و مقتدی الواصلین، المحققین، ملک الحکماء و العلماء فی الأرضین، ترجمان الرحمن افضل و اکمل، جهان، ادامالله ظله و حرس وبلهُ و طله به خادم دعاء ناشر ثنا، مرید صادق و مستفید عاشق محمد الطوسی رسید».
اما عمده مسائل قونوی در این نامهنگاری دو چیز است:
۱) پرسش از معرفت حق تعالی
۲) اینکه انسان به اعتبار عقل و از طریق نظر و فکر و قوا و آلات مزاجیه طبیعی خود قادر به ادراک چه چیز است؟
از دید قونوی معقولات و محسوسات دو نوع است:
قسم اول: مدرکات و محسوساتی که از طریق قوا و آلات صلبیه یا با عقل و نظر و فکر قابل ادراک است. مثل علم به وجود حق و ارواح مجرد و معانی بسیطه.
قسم دوم: آنهایی است که نه با عقل و نه با حواس و قوای مزاجیه به ادراک میآیند. مثل ذات حق سبحانه و تعالی و حقایق اسماء و صفات و کیفیت اضافه صفات و اسماء به ذات حق. بخش وسیعی از رساله فوقالذکر اختصاص به بحث درباره مدرکات از قسم دوم دارد. فکر انسانی – به اعتبار اینکه قوهای جزئیه از قوای روح انسانی است – طبق قاعده «ان الشیء لایدرک بما یغایره فی الحقیقه» (یعنی مدرک صرفاً توسط آنچه که با آن در حقیقت مغایرت نداشته باشد به ادراک میرسد) قادر به ادراک جزییات است. ادراک حقایق اشیاء مستلزم کمک الهی به صورت مستقیم یا توسط ارواح میباشد. وقوف به حقایق اشیاء در قدرت انسان نیست. وی فقط قادر به درک خواص اشیاء و لوازم و عوارض آنها است. با عنایت به مطالب فوق، قونوی صفحات زیادی از رساله را اختصاص به بحث درباره روش «اهل فکر و محققون» میدهد. منظور وی از «محققون» کسانی هستند که اعتقاد به کشف و ذوق در ادراک امر دارند. سایر مسائل مطروحه عبارتند از رد ادله و احکام نظری، مشکلات ردیابی، خطاهای استدلال، تنوع استدلالهای نظری، اختلاف نظر بین اهل عقل نظری و قوانین فکر نظری.
با توجه به اینکه اصحاب نظر در بسیاری از امور شک نکرده و اعتقاد غیر استدلالی به آن دارند قونوی آنها را در زمره اصحاب و اهل ذوق میآورد. اهل تحقیق (محققون) نیز به نظر قونوی اعتقاد به علم غیر مکتسب دارند که موهبت الهی است و تنها از طریق کشف محقق و اخبار الهی و نه استدلال مکتسب – میتوان به آن دست یافت. تحصیل علم محقق به کمک ادله و قوانین نظری غیرممکن است. قونوی خود اما برای عقل و فهم قوای محدود اما خاص خود را قبول دارد که با تحصیل معرفت میتوان نائل شد.
راههای تحصیل معرفت
برای تحصیل معرفت صحیح دو راه وجود دارد:
طریق برهان نظری و استدلال طریق کشف و عیان مستقیم که این آخری موکول به تصفیه باطن و التجا به حق است. نسبت بصر انسان به مبصرات، مثل نسبت بصیرت به معقولات معنوی و معلومات عینی میماند. همانگونه که چشم انسان قادر به دیدن اشیاء دور یا بسیار نزدیک نیست، چشم بصیرت نیز فقط میتواند حقایق متوسطه را درک کند و نه آنچه حقیر یا عالی – مانند حقایق اسماء و صفات، یا ذات حق جل جلاله – باشد. در مجموع میتوان گفت که این رساله سیستماتیک نیست و مطالب به صورت پراکنده و گاه به صورت اشاره بیان شده است. با توجه به مطالب عنوان شده در رساله «المفصحه» برای قونوی سوالاتی مطرح میشود که به صورت خلاصه بدین شرحاند:
۱-وجود حقیقت خداوند ۲- ماهیات ۳- وجود عام و مشترک ۴- وحدت و کثرت ۵- نفس ۶- جسم، قوای آسمانی و اشیاء مرکب ۷- ملایم و لذایذ روحانی صرف ۸- فیض ۹- سلسله علت و معلول ۱۰- متناهی و نامتناهی ۱۱- ذات ۱۲- ماده
خواجه در اینجا به پنج سوال اول قونوی مفصلاً میپردازد و به سوالات دیگر بعضاً به دو یا سه خط اکتفا میکند. چنانکه پیداست سوالات فوق ادامه و تکرار آنچه همواره در کلام و فلسفه اسلامی مطرح شده است، میباشد.
برای آشنایی خوانندگان با نحوه سوال و جواب به چند نمونه از آنها در ذیل پرداخته میشود.
قونوی: آیا وجود واجب الوجود امری زائد بر ماهیت آن یا اینکه عین ماهیتش است، حتی اگر واجب الوجود حقیقتی ورای وجود نداشته باشد؟
جواب طوسی: وجود و ماهیت واجبالوجود عین هم هستند.
برای اثبات این مدعا طوسی میگوید که اگر واجب الوجود یک ماهیت و یک وجود میداشت پس میبایست که مبداء کل موجودات ثنویت داشته باشد و هر کدام خود به تنهایی مبداء واحدی میداشتند و آنچه که محتاج مبداء است، نمیتواند خود مبداء کل باشد.
قونوی در رساله «هادیه» به این استدلال چنین پاسخ میدهد: آن موقعی الزامی است که ما قائل به حقیقی بودن دوگانگی وجود و ماهیت باشیم و نه اعتباری بودن آن. در اینجا مساله نحوه اطلاق صفت به موصوف مطرح میگردد. در ادامه وی میگوید که مفهوم وجود یک مفهوم واحد است که یا میباید بهطور عرضی به ماهیات اطلاق گردد یا نه به صورت عرضی و با اینکه هیچ کدام از این دو صورت و هر وجودی باید چنین باشد.
طوسی در جواب میگوید:
الفاظی که به مفهوم واحدی برای کثیری از اشیاء به کار گرفته میشود به دو قسم است: یا الفاظ متواطئه هستند که مثل مفهوم انسان بر عمرو و زید بهطور یکسان اطلاق میشود، یا الفاظی که بر کثرات غیر یکسان اطلاق میشوند مثل سفید که بر برف، خرطوم… اطلاق میشود، ولی نه بهطور یکسان، بلکه در بعضی اقدم و در بعضی اشد و در بعضی اکثر. وجود از نوع الفاظ و مفاهیم قسم دوم است یعنی وی به تشکیک مفهوم وجود قائل است، زیرا که وجود در واجب الوجود ذاتی است و اضافه بر ماهیتش نیست، در حالی که در ممکنات عرض واقع شده، اضافه بر ماهیتش است [بحث اشتراک لفظی در وجود]. تقسیمبندی قونوی ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 