پاورپوینت کامل زائرداننده اندیشه ها ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زائرداننده اندیشه ها ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زائرداننده اندیشه ها ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زائرداننده اندیشه ها ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

در نخستین ساعات بامداد چهارشنبه ، دوم فروردین ۱۴۰۲، استاد احمد سمیعی گیلانی درگذشت. استاد در ۱۰۳ سالگی ، ودر کمال آرامش و بی تحمل هررنج زمین گیری وبسترافتادگی ، مرگ را پذیرفت و جامه تن تهی کرد.

به یاد استاد احمد سمیعی گیلانی ( ۱۱بهمن ۱۲۹۹- ۲ فروردین ۱۴۰۲)

در نخستین ساعات بامداد چهارشنبه ، دوم فروردین ۱۴۰۲، استاد احمد سمیعی گیلانی درگذشت. استاد در ۱۰۳ سالگی ، ودر کمال آرامش و بی تحمل هررنج زمین گیری وبسترافتادگی ، مرگ را پذیرفت و جامه تن تهی کرد. ازخواب این جهانی به خواب ابدی رفت . گویی مرگ او هم برگی دیگر از زندگی ، ونه پایان آن ، برایش بود. هرچند این باراو نتوانست از این تجربه زندگی خود برای ما بنویسد یا سخن بگوید . تا لحظه ای هم که در این دنیا بود هوشیار وبیدار وآگاه زیست. این «درخت معرفت»( ۱) ودیرسال فرهنگ ایران تا واپسین دم حیات ، نه شاخه وبرگی پژمراند ونه از شکوفه و ثمر بی بهره ماند. زنده وسبز وبارور برخاک افتاد. بی تردید رخت از زندگی برکشیدن در سن وسال او برای بسیاری، دور از انتظار نیست و واقعیت مرگ را هم چه بسا پذیرفتنی تر کرده است. اما من که از نزدیک با استاد بودم و درهفته دو روز افتخار مصاحبت با ایشان را داشتم باید بگویم او تنها کس در میان آن «بسیاری» بود، که نه به مرگ می اندیشید و نه ازانتظارآمدن آن مطلقا سخن می گفت استاد از صد سالگی گذشته بود اما بندرت به گذشته واین راه صدساله می نگریست. همیشه از فرداها وطرح های آینده گروه ادبیات معاصرسخن می راند ، به کمک عینک و ذره بین، هرچند با کندی ودشواری، همواره می نوشت و می خواند و تصحیح وویرایش می کرد، به جد وسختگیرانه پیگیر تدوین و ویرایش دفترهای دوم وسوم سیرتحول ادبیات ژورنالیستی در زبان فارسی بود، گاه از هوای پاک دماوند می گفت که چه خوب است دوران بازنشستگی را در آنجا بگذراند یا هوس اقامت در قزوین می کرد که شهری است در میانه رشت و تهران واستاد به هر دو نزدیک است. باری هم درست یادم هست از پله های فرهنگستان به شتاب آمده بود وبا تعجب می گفت نمی دانم چرا زانویم کمی درد می کند، یا در این روزگار پرمشغله وسراسر رنج، دست به قلم می برد و از خطاهای مربی تیم فوتبال استقلال می نوشت و اصرار هم می کرد که این نوشته حتما منتشرشود وبه اطلاع اعضای تیم استقلال برسد و… اینها و ده ها خاطره از این دست ، گویای تمام عیار تعلق خاطر مردی در صد سالگی و بیشترک، به زندگی وبه ذوق زیستن بود. البته این بخت نیک را او یافته بود تا بسیار برخوردار از زندگی شود وفرصت های بسیار به دست آورد و بخوبی مغتنم بشمارد و روزگار را به قول ابوالفضل بیهقی، که سخت دلبسته اش بود، این گونه بگذراند :« جهان خوردم و کارها راندم وعاقبت کارآدمی مرگ است .اگر امروز اجل رسیده است کس باز نتواند داشت …» (۲).

حیات کرانه مند استاد سمیعی گیلانی ، هم سعادتی بس کم نظیر برای او وهم بختی بلند وفرصتی کم تکرار برای فرهنگ ایران معاصر فراهم آورد. او از موهبت چنان عمری پرثمر، نهایت بهره را برد و در عرصه های دلخواه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی قلم و قدم زد و تجربه ها اندوخت وآثاری گرانقدر از خود برجای گذاشت. بسیار بعید می دانم که استاد سمیعی گیلانی حسرت به دل یا آرزومند تحقق خواسته هایی در زندگی خصوصی اش ماند که مجال رسیدن بدان را نیافت. اگرهم همیشه دغدغه مندِ «خواندن و نوشتن و آفریدن» بود، ولحظه ای نیز بی حاصل نمی نشست یا نمی توانست بنشیند، این ویژگی ذاتِ شخصیت او بود . فرهنگ ایران معاصر هم از عمر بلند او بسیار بهره مند وغنی شد. چه در عرصه ترجمه و ویرایش ؛ وچه به لحاظ تأثیر آراء و دیدگاه ها ومواضع انتقادی و مصلحانه او در جایگاه عضویت در مجامع فرهنگی وعلمی پرشأنِ صاحبِ رأی و اراده (مانند عضویت در شوراهای عالی کتاب وویرایش و واژه گزینی و فرهنگستان زبان وادب فارسی و …) یا مدیریت گروه های علمی وسردبیری وسرویراستاری مجلات و آثار مرجع ( مجموعه سخن پارسی، نامه فرهنگستان، گروه ادبیات معاصر ، نشر دانش ، فرهنگ آثار ایرانی و اسلامی ، و…). علاوه براین ، باید به پرباری ودستاورد ارزشمند این حیاتِ پربهره او برای آینده تاریخ فرهنگ معاصر ایران نیز اشاره کرد ؛ وآن توجهی است که استاد سمیعی گیلانی به شرح زندگانی و ثبت خاطرات خود داشت . دراین موضوع بسیار مهم ، با روی گشاده و درنهایت حوصله به مصاحبه ها وپاسخ پرسش ها تن واجازه داد تا بخش اعظم سوانح زندگانیش در چندین جا ( اعم از مقاله و کتاب و فیلم و…) ثبت ومنتشرشود ( البته جز فصلی که تمایلی به شرح بیشتر و جزئی تر آن نداشت وبدان خواهم پرداخت). از میان فرهیختگان و دانشمندان هم روزگار استاد سمیعی گیلانی ، ( ونیز نسل بعد وبعدتر از او ) شاید استاد بیشترین فرصت را در اختیار پژوهشگران گذاشت تا از جزئیات زندگانی او هرچه بیشتر مطلع شوند . این خاطرات و مصاحبه ها علاوه برآنکه برای آیندگان روشنگر بخش هایی از تاریخ فرهنگ معاصر ایران در دوران زندگانی استاد سمیعی است ، در تدوین وتألیف مقالات دانشنامه ها یا مدخل های کتاب های مرجع که درباره استاد سمیعی گیلانی بعدها به قلم خواهد آمد بسیار گره گشا ودستگیر خواهد بود. همچنین آن مصاحبه ها ونیز یادنامه هایی که در ادای احترام به استاد منتشر شد، در کنار برگزاری چندین مراسم بزرگداشت و آئین فرخندگی زاد روز، فرصتی هم به استادان صاحب نام و نیزبه مشتاقان و ارادتمندان استاد سمیعی گیلانی داد تا در زمان حیات او ، درباره شخصیت استاد بنویسند و سخن بگویند. از این نظر هم استاد سمیعی گیلانی این مجال مغتنم را یافت تا ازآراء و داوری دیگران درباره خود بی واسطه مطلع شود. بخش بسیار یا بیشتر آن سخنان ومقالات هم در موضوع عرصه های مطلوب وپسند خاطر استاد بوده است. بنابراین گمان نمی کنم در مقوله « ترجمه و ویرایش » یا تبحر استاد سمیعی گیلانی در ادب کهن فارسی یا ادب معاصر و نیز تسلط او به ادبیات فرانسه و ادبیات تطبیقی و نثرمعیار فارسی و هم چنین بعضی جنبه های شخصیت او، چون نوگرایی و نوجویی و همواره پویایی، دیگر سخنی برزمین مانده باشد. اگر هم برزمین مانده است به ذهن من نکته ای نرسید که بنویسم. به نظرم درباره استاد سمیعی گیلانی باید جنبه ها ونکته هایی دیگر را کاوید و در آنها تأمل کرد.

یکی از این نکته ها، به نظرم تأمل در «سنجه ارزیابی وجوهر تلقی و معیارِپسند خاطر» استاد در فهم مضامین و مفاهیم ادبی است . استاد سمیعی گیلانی به هنگام سخن وداوری درباب شاهکارهای آثار ادبی ایران و جهان و نیز درباره هنرشاعری و نویسندگی مشاهیربزرگ ادب کهن فارسی یا نویسندگان وشاعران معاصر، بسیار بندرت پیش می آمد از دو تعبیر « جریان» و« تجربه» غفلت ورزد. همواره این دو تعبیر ، زبانزد او بود. از « جریان » یا « جریان فکری » ، منظورش عمدتا « اندیشه بدیع و مبدع ، نامقلدانه ، متحول ، و همواره پویا » بود و از « تجربه » هم معمولا « حاصل قوه درک فردی و استنباط های خلاقانه » را مدنظر داشت. خود او همیشه اذعان می کرد که در مطالعه هر اثری که به دست می گیرد در پی یافتن و تشخیص « جریان و تجربه » است . براین اساس می توان معتقد بود که استاد سمیعی گیلانی در حیات فکری وادبی وفرهنگی خود بیشترین تعلق خاطر را به « اندیشه غیر تقلیدی » و « استنباط خلاقانه » داشت . او در «ترجمه و ویرایش » هم به نظر می کوشید تا از این دو جنبه ، هم خود را توانمند تر و آگاه تر کند وهم موجب غنای بستر ایجاد آن در فرهنگ ایرانی وتمهید بهتر آن درزبان فارسی شود . در ترجمه ، می کوشید تا به نظرخود انتقال دهنده معنا ومحتوای گزیده ترین آثاری شود که حا‌ئز برخورداری از آن دو جنبه بوده اند و ذهن خود را نیز از گذر آن هرچه بیشتر بارور کند. در ویرایش هم ، خود را در بیشتر مواقع برجای نویسنده می نشاند و اگر احساس می کرد می توان جملات را به گونه ای تغییر داد که بیشترین بهره ها را خواهند برد ازآنچه او در ذهن خود دارد ( با لحاظ کردن همان دو جنبه « جریان و تجربه»)، بی کمترین ملاحظه ای، قرارداد میان« لفظ ومعنا» را در ذهن نویسنده صاحب اثر، محو و ملغا می کرد و جمله وکلمه مطلوب خود را به جای آن می نوشت و ردپایی عمیق وآشکار از خود برجای می گذاشت. ویرایش های استاد سمیعی گیلانی در مواقعی بسیار به بازنویسی تمام یا بیشتر جملات و عبارات می انجامید. اینکه ویرایش او را شاید بعضی از ارباب قلم ونوبسندگان، نمی پسندیدند و استاد هم شهره « ویرایش سلیقه ای » شده بود دقیقا ناظر به نکته ای بود که نوشتم .

اظهار نظر او درباره مشاهیر ادب معاصر واستادان نامبردار زبان وادبیات فارسی ونیز داوری اش درباب مطبوعات ومجلات معاصر نیز عمدتا برهمین معیار و جوهر «جریان و تجربه » مبتنی بود. بارها پیش می آمد که درباره « خلاقیت و جوهرهنر» شاعران ونویسندگان بزرگ معاصر ایران چون هدایت ، بزرگ علوی ، نیما، شاملو، اخوان، فریدون مشیری ، سیمین بهبهانی ، هوشنگ ابتهاج و…یا درباب « اصالت تحقیق » استادان پرآوازه زبان وادبیات فارسی مانند استاد فروزانفر، دکتر زرین کوب ، دکتر غلامحسین یوسفی ، دکتر پرویز ناتل خانلری و… یا در خصوص پرباری یا بی محتوایی مجلات و نشریات فرهنگی وادبی معاصر نظر استاد را جویا می شدم . نکاتی که می گفت بسیار شایسته تأمل بود. مثلا فلان استاد بسیار نام آور زبان و ادبیات فارسی را که صاحب چندین دفتر شعر است و بعضی اشعارش هم محفوظ در حافظه های بسیار، او اصلا شاعر نمی دانست و چنین استدلال می کرد که منشأ و انگیزه «سروده های» این استاد ( که آن را «شعر» هم تلقی نمی کرد ) « دانش ادبی » اوست ونه « تجربه هنری وقریحه شاعری ». از میان مجلات هم، مجله های مترجم، جهان کتاب، ایرانشهر امروز ( که فقط هشت شماره از آن منتشرشد) و نگاه نو(و شاید یکی دو مجله دیگر) را حائز شایستگی لازم برای ورق زدن و مطالعه می دانست . همچنین اعتقاد داشت که روزگار ما خالی از حضور یک مجله وزین ادبی به معنی واقعی آن است وبرآن شده بود تا با یاری بعضی همکاران گروه ادبیات معاصر به انتشار چنین مجله ای همت گمارد. قدم هایی هم برداشت که این آرزو با رفتنش در خاک شد . شاید احساس چنین خلائی در عالم مطبوعات بود که استاد سمیعی گیلانی را برآن داشت تا با انتشار نشریه بازخوان در گروه ادبیات معاصر فرهنگستان زبان وادب فارسی به فکر دست چین کردن وباز نشر مقالاتی «اصیل و جذابِ ناپیدا» از دل مجلات زمانه بیفتد و در پویایی هرچه بیشتر بازخوان هم، سردبیری وتصدی آن را به یکی از مترجمان بسیار خوش قلم و نواندیش وخبره و کم نظیر دوران معاصر ( خانم مژده دقیقی ) بسپارد . استاد سمیعی گیلانی در همه حال ، جایگاهی بسیار رفیع برای « جریان های اندیشه » در مشی وتفکر فرهنگی خود قائل بود. در هرنوشته وسخنی، سراغ اندیشه های «نامقلد و متحول» را می گرفت و درآن باب می اندیشید تا برآن وقوف یابد. او همیشه، زائر داننده اندیش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.