پاورپوینت کامل یک روز در منزل دعایی ۵۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک روز در منزل دعایی ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک روز در منزل دعایی ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یک روز در منزل دعایی ۵۵ اسلاید در PowerPoint :

در یکی از تهرانگردی های خود که به مناسبت ایام ولادت حضرت ولی‌عصر(عج) برگزار شد، دیداری از منطق دو و منزل مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی داشتیم. منزل ایشان از همان ابتدای انقلاب در محله شهرآرا واقع بوده است. قرار بود برنامه خود را با حضور در منزل ایشان و با صرف صبحانه آغاز کنیم.

در یکی از تهرانگردی های خود که به مناسبت ایام ولادت حضرت ولی‌عصر(عج) برگزار شد، دیداری از منطق دو و منزل مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی داشتیم. منزل ایشان از همان ابتدای انقلاب در محله شهرآرا واقع بوده است. قرار بود برنامه خود را با حضور در منزل ایشان و با صرف صبحانه آغاز کنیم.

در ابتدای ورود ایشان خوشامد گفتند و به گرمی از ما پذیرایی کردند. گروه تهرانگردی در اتاق های طبق اول و طبق زیرزمین ایشان جای گرفتند. پیش از ورود ما سفره صبحانه آماده شده بود. همراه با عدسی خوشمزه‌ای که در خانه تهیه شده بود و آقای دعایی هم به سبک و سیاق خودش دست‌کم به کسانی که کنارش نشسته بودند آن را تعارف می‌کرد و زیره‌ای آسیاب‌شده که در یک بست نه‌چندان کوچک، همراهش بود و البته در جیب بزرگ قبا جا می‌شد.

بعد از اینکه دور سفره نشستیم، مرحوم دعایی به همراه فرزندانش در بین ما می‌چرخیدند و خودشان از همه پذیرایی می‌کردند. برخلاف بسیاری از برنامه‌های پیشین که معمولاً صبحانه را به صورت آماده تهیه می‌کردند، خانواد مرحوم دعایی تمام وسایل را خودشان آماده کرده بودند و بعد از یک ربع ساعت که رسیدگی به میهمانها به طول انجامید، مرحوم دعایی به اتاقی که ما در آن بودیم، آمد و خیر مقدم دوباره‌ای گفت و به رسم مألوفی که داشت، همان کنار در ورودی بر سر سفره نشست. من نیز به احترام بلند شده و نزد ایشان رفتم و کنار ایشان نشستیم. ایشان سر صحبت را با شوخیهای همیشگی خود با اطرافیان باز کرد و با لحن جدی از «همسر اول»ش گفت که الآن در خان او هستیم و این سفره را آماده کرده است. البته ما قدری جا خوردیم اما سعی کردیم به روی خود نیاوریم. سپس به روایت چگونگی آمدنش به محله شهرآرا و سکونتش در این محله پرداخت.

ایشان گفت، «بعد از این که انقلاب پیروز شد و من از عراق به ایران آمدم، روزی مرحوم حاج احمدآقا خمینی به من گفتند که امام گفته‌اند تا خانه‌ای برای شما تهیه کنیم. بنابراین خودت هر کجا را که می‌پسندی اعلام کن تا اقدام کنیم. بعد از این دیدار، در این زمینه با آشنایان و اطرافیان خود مشورت کردم. یکی از آشنایان ما آقای محمدباقر مهدوی کرمانی سردفتر اسناد رسمی در تهران بودند. فکر کنم شما ایشان را بشناسید».

گفتم، «بله. قبل از انقلاب و در دور دانشجویی که نشریه فلق را چاپ می‌کردم، ایشان در پشتیبانی از این کار به ما کمک می‌کرد. جلساتی هم در سالهای منتهی به انقلاب در مدرسه رفاه داشتیم که ازجمله اعضای آن آقایان ارگانی، هندی، رسایی و نیکخواه آزاد و جناب اکبر ثبوت بودند و می‌خواستیم نشریه‌ای برای کودک و نوجوان هم راه‌اندازی کنیم. آن سالها دارالتبلیغ اسلامی قم که زیر نظر مدیران مرحوم آقای شریعتمداری بود نشریاتی برای کودکان و نوجوانان و جوانان می‌داد و نشریات «پیک» هم که بسیار خواندنی بود و کسانی همچون زنده یاد اسماعیل سعادت دست اندرکار نشر آن بودند، از طرف وزارت آموزش و پرورش در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گرفت. ما هم می‌خواستیم نشریه‌ای با سلیق خودمان منتشر کنیم. مرحوم آقای مهدوی هم نماینده مالی آقای بهشتی در این کار بود».

مرحوم دعایی ادامه داد، «آقای مهدوی کرمانی از اسپانسرهای اصلی مجله مکتب تشیع هم بود و با آقای هاشمی و دیگران در قم کار می‌کرد».

من پرسیدم، «مکتب تشیع چند شماره چاپ شد؟» ایشان گفتند، «چندان ادامه نیافت و هم شماره‌های این مجله چاپ شده است که چند فصلنامه هم داشت. البته به دلیل گرفتاریهایی که پیش می‌آمد و افرادی چون آقایان هاشمی و باهنر به زندان رفتند، فعالیت نشریه متوقف شد. دفتر آقای مهدوی در تهران در میدان شوش واقع بود و پاتوق مبارزین بود. ما که مجله بعثت را در قم چاپ می‌کردیم، به تهران می‌آوردیم و در دفتر ایشان می‌گذاشتیم. بعد از آن انجمنهای اسلامی دانشگاه می‌آمدند و این مجله را می‌گرفتند و توزیع می‌کردند».

مجله بعثت ارگان مبارزاتی فضلا و طلاب قم بود و در سال ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ کار خود را آغاز کرد و به صورت پلی‌کپی تهیه و توزیع می‌شد. منتهی طیفهایی که در آن کار می‌کردند، متنوع بودند. مثلاً طیفی مثل آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ربانی شیرازی طرفدار امام بودند و کسی غیر او را قبول نداشتند. طیفی مثل آقای خسروشاهی طرفدار آیت‌الله شریعتمداری هم بودند و می‌خواستند مثلاً آقای شریعتمداری هم مطرح شود. لذا در موضع‌گیریهایی که می‌خواستند انجام دهند، دچار محذوریت می‌شدند. مثلاً اینکه در مورد دارالتبلیغ حرف بزنند یا نزنند.

طیف طرفدار امام فعالیتهای دارالتبلیغ را مانع فعالیتهای انقلابی می‌دانستند. لذا برای اینکه این مشکل را نداشته باشند، نشریه دیگری به نام «انتقام» را راه‌اندازی کردند. پایه‌گذار این نشریه آقایان هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی و مصباح یزدی بودند و به‌تدریج آرمانهای انقلابی خود را در آن منعکس می‌کردند.

من پرسیدم، «سال شروع به فعالیت این نشریه کی بود؟» ایشان گفتند، «به نظرم سال ۱۳۴۴ یا شاید ۱۳۴۵ بود. بعد از آن هم فتیله نشریه بعثت کم‌کم پایین کشیده بود. البته بعد از انقلاب تمام شماره‌های این دو نشریه چاپ و منتشر شدند. به‌هرحال از آن سال به آقای مهدوی کرمانی ارادت داشتیم. حتی وقتی که از عراق به ایران آمدیم، جایی نداشتیم و وسایلمان را در خانه ایشان گذاشتیم. خانم و بچه‌های ایشان هم خیلی انقلابی بودند، البته بعدها بچه‌هایش گرایشاتی پیدا کردند».

من اضافه کردم، «خانه آنها در خیابان سهروردی در خیابان اندیشه بود، احتمالاً همان پارکینگ بزرگی که ما هم نشریه دانشجویی فلق را آنجا می‌گذاشتیم». و افزودم، «یکی از دخترهای ایشان نخستین مدرسه دخترانه خصوصی یا به تعبیر امروزی غیرانتفاعی را با نام آموزشی «شهید مهدوی» راه‌اندازی کرده که مجوز آن را زمان دکتر نجفی گرفته است. مدرس گرانی است و یادگیری دو، سه زبان خارجی نیز برای دانش آموزان پیش بینی شده است».

آقای دعایی ادامه داد، «خلاصه، ما به آقای مهدوی گفتیم که حاج احمدآقا از طرف امام این موضوع را مطرح کرده است. ایشان گفتند اتفاقاً من هم برای دخترم خانه‌ای می‌خواهم تهیه کنم و دنبال فرد سالم و مورد اطمینانی می‌گشت که همسایه او شود. خانه‌ای که دیدیم، در پیچ شمیران دو طبقه دارد و هر طبق آن را ۵۰۰ هزار تومان قیمت گذاشته‌اند. اینکه کدامتان در کدام طبقه ساکن شوید هم قرعه‌کشی می‌کنیم. بعد از این صحبتها، من موضوع را با حاج احمدآقا در میان گذاشتم و ایشان هم آن مبلغ را در اختیار من قرار دادند و من هم آن را به آقای مهدوی دادم. اما فردای آن روز آقای مهدوی آمد و گفت که صاحبخانه دبه کرده و می‌گوید باید ۲۰۰ هزار تومان دیگر هم به من بدهید. من دیگر رویم نشد که به حاج احمدآقا موضوع را بگویم و وجه بیشتری طلب کنم. در آن زمان آقای کرباسچی در حزب جمهوری اسلامی بود». من جایی خوانده‌ام که خود آقای کرباسچی گفته رئیس دفتر آیت‌الله خامنه‌ای در حزب جمهوری بودند.

به‌هر حال آقای دعایی ادامه داد، «با مشورتی که با او کردم، گفت خانه ساخته شده نگیر. الآن زمین، راحت می‌دهند. خودت زمینی بگیر و بساز. در همین فکر بودم که برای مأموریت به عراق اعزام شدم. بعد از برگشتن از عراق، آقای مهندس سیفیان را که رئیس بنیاد مسکن بود دیدم». ایشان گفت، سه قطعه زمین در جردن، قلهک و شهرآرا داریم که گفته‌اند یکی را به شما بدهیم. گفتم گروه خونی ما به شهرآرا می‌خورد. گفت متراژ زمین شهرآرا کمتر از بقیه است و زیر ۲۰۰ متر است. گفتم عیبی ندارد. بعد از آن خودش نقشه‌ای برای آن تهیه و مهندس ناظر را انتخاب کرد و در دو طبقه این خانه را ساخت. طبق اول دو اتاق و امکانات دیگر داشت و طبق بالا برای کتابخانه در نظر گرفته شد. طبق دوم را چند سالی در اختیار یکی از آشنایان که مشکلاتی داشت، قرار داده بودیم.

ما در این کوچه از همان اول همسایگان خوبی داشته‌ایم. یکی از آنها آقای صنوبری هستند که اگر خاطرتان باشد در حزب ملل اسلامی با آقای بجنوردی هم‌رزم بودند و ساواک آنها را به دام انداخت و هنوز هم همسایه ما هستند. یکی دیگر از آنها هم آقای فلاحی هستند که در شیلات بودند. ما از سال۱۳۶۰ تا به امروز در این محله ساکن هستیم. آن موقع این خانه را با مبلغ حدود ۶۰۰ هزار تومان ساختیم و مرحمتی مرحوم امام به ما است. از بین شش فرزندم، پنج تای آنها در این خانه به دنیا آمدند و هم عروسی هم آنها را در همین خانه گرفتم».

ایشان سپس توضیح داد، «یکی از کارهایی هم که ما در مؤسسه اطلاعات انجام دادیم، برگزاری جشن پایان بی‌خانمانی و خانه دار شدن تمامی آنها بود که خانه های موکت شده با شوفاژ روشن را به آنها تحویل دادیم. ما به آنها گفتیم که بروند خانه‌ای تهیه کنند، ما پولش را می‌دهیم. بعد از آن منزل در رهن مؤسسه اطلاعات خواهد بود تا زمانی که شما اقساط آن را بپرد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.