پاورپوینت کامل مواجهه ما با شرق شناسی (ریشه ها، روند و نتایج) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مواجهه ما با شرق شناسی (ریشه ها، روند و نتایج) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مواجهه ما با شرق شناسی (ریشه ها، روند و نتایج) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مواجهه ما با شرق شناسی (ریشه ها، روند و نتایج) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نگرانی ما برابر شرق شناسی تقریبا از روز نخستی که پای این تحقیقات به دنیای ما وارد شده وجود داشته است. حس ما نسبت به این تحقیقات، بی شباهت با برخورد ما با دیگر فراورده های غربی نیست، و البته اینجا حساس تر است. به طور کلی ما نگران «دانش غربی» بوده ایم و همیشه با پرهیز سراغ آن رفته ایم.

** متن حاضر یادداشتی برای سخنرانی افتتاحیه ی دوره سوم «مدرسه تابستانی انعکاس» نوشته شده و در تاریخ ۲/۶/۱۴۰۲ ساعت ۱۴/۵ تا ۱۵/۴۵ ارائه شده است.

به نام خداوند جان آفرین / حکیم سخن در زبان آفرین

ـ انتخاب این عنوان به دلیل توجهی است که در کلاس های تابستانی مزبور روی تبادل علمی میان پژوهشگران داخل و خارج وجود دارد.

ـ در سابقه فعالیت های نوشتاری بنده، همزمان تألیف و تصحیح و ترجمه هست. بخشی از ترجمه ها مربوط به آثار نوشته شده در غرب بوده و د رکارهای تألیفی کم و بیش توجه به آراء بیرونی بوده است. در بخشی از فعالیت های صفوی شناسی این ارتباط بیشتر بوده است. سعی کرده ام بر اساس همان مراودات، تجربه‌های خودم را از این مسأله و نکاتی که در حاشیه آنها به ذهنم می رسد بیان کنم.

انعکاس و توسعه مطالعات اسلامی

در باره اهدافی که انعکاس دنبال می کند، سه نکته مطرح شده است: اول «زمینه سازی برای ارتقای فعالیت های آکادمیک در حوزه مطالعات اسلامی در ایران»، دوم «از طریق ارتباط موثر میان نخبگان ایرانی فعال در مطالعات اسلامی و اساتید خارج از ایران» و سوم «آشناسازی دانشجویان و پژوهشگران ایرانی با آخرین و مهم ترین پژوهش های آکادمیک در حوزه مطالعات اسلامی».

در سالهای اخیر، برخی از برنامه ها از جمله برنامه هایی که «انعکاس» داشته، در تحقق این اهداف موثر بوده اند.

در این تبادل فکری وبه واقع بهره گیری ما از تجربه های دیگران، دو مسأله مورد توجه است:

نخست پژوهش ها و آثار و نتایجی است که در تحقیقات جدید مطرح شده، و نسبت به گذشته، عمق مطالعات اسلام شناسی را افزایش داده و ما را با داده های جدیدتری آشنا کرده است.

دوم متدها و روش های تحقیق که به طور کلی استفاده از آنها می تواند دانشجویان و پژوهشگران را در مسیر تحقیق در موضوعات تازه کمک کند و چهره ی تازه به تحقیقات آنها بدهد.

این که بشود روش‌های پژوهش را به یکدیگر نزدیک کرد، فعالیت‌های بین رشته ای را برای تقویت این مطالعات شناساند، و پرسش ها و پاسخ ها را در این حوزه با به اشتراک گذاشت، بسیار مهم است.

در حال حاضر، با افزایش امکانات فنی در یک شرایط کاملا مساعد و کم هزینه‌ برای همکاری‌های علمی هستیم، در حالی که در گذشته چنین امکاناتی وجود نداشت. طبعا مدیریت این فعالیت ها کار شایسته‏ای خواهد بود، رسالتی که «انعکاس» در سه سال گذشته، دنبال کرده است.

بنده دو کار را از سوی انعکاس می ستایم:

یکی برگزاری کلاسهای تابستانی برای آشنایی با ایده ها و پژوهش های تازه محققان یک حوزه مشخص

دوم ارائه گزارش منظم و مستمر از مقالات و کتابهای تازه توسط استادان دیگر

اینها ما را به اهدافی که پیش تر اشاره شد خواهد رساند، و ما در آینده نزدیک، شاهد نتیجه این هم افزایی جدی در حوزه مطالعات اسلامی خواهیم بود.

نیازمند شناخت روند رشد شرق شناسی در سه قرن گذشته و درک تاریخ آن هستیم

یک نیاز مهم ما، شناخت رویکردهای موجود در مطالعات غربی به دنیای اسلامو مباحث و مسائل آن به طور عام است. این که دقیقا آنها در دوره های مختلف با چه نگاهی، و با چه متدهایی به مطالعات اسلامی پرداخته‏اند.

ما دو مسأله در اینجا داریم:

اوّل: این که ما همیشه با محتوای این کتابها در حوزه اسلام و جهان اسلامی روبرو بوده ایم، اما یک گزارش تاریخی درست از روند شکل گیری «شرق شناسی» نداریم. متأسفانه تنها چند کتاب در عربی و اندکی در فارسی در شناخت شرق شناسان هست که عموما حاوی اطلاعات بسیار اندکی است.

مقصودم شناخت مراحل مواجهه فکر قدیم و جدید غربی با اسلام و مطالعات اسلامی یا همان ادبیات جدلی میان غرب مسیحی و شرق اسلامی است. ما نیازمند شناخت روند درست مطالعات شرق شناسی در طول قرونی هستیم که اسلام و مسیحیت با هم مواجه بوده اند. شناخت مراحل آن، و بسترهایی که این آثار در آنها پدید آمده و مبانی و روش های تحقیق در غرب که بر اساس آنها به شناسایی شرق اسلامی پرداخته اند. این مطالعات هر کدام در شرایط خاصی از مواجهه پدید آمده، و غرب در هر دوره، متناسب با افکار و شرایط سیاسی و اجتماعی اش، با شرق اسلامی روبرو شده است. این نیازمند تحقیقات بسیار گسترده ای است که ما حتی اندکی از آن را فرا نگرفته ایم.

دوم شناخت افرادی که در این حوزه فعالیت کرده اند. این که اینها چه افرادی، وابسته به چه موسسات علمی بوده و در زندگی شان چه علائق و مشاغل و افکاری داشته اند. ما اغلب فرهنگنامه هایی برای شرق شناسان داریم، اما زندگی و افکار و سوابق آنها را به طور دقیق نمی شناسیم. این امری لازم است.

چند بار در ایران فرهنگنامه نویسی برای شرق شناسان شروع شده اما هیچ گاه کار علمی و جدی در این زمینه نشده است.

ما همیشه نگران شرق شناسی بوده ایم

نگرانی ما برابر شرق شناسی تقریبا از روز نخستی که پای این تحقیقات به دنیای ما وارد شده وجود داشته است. حس ما نسبت به این تحقیقات، بی شباهت با برخورد ما با دیگر فراورده های غربی نیست، و البته اینجا حساس تر است. به طور کلی ما نگران «دانش غربی» بوده ایم و همیشه با پرهیز سراغ آن رفته ایم.

نسبت به به رغم نگرانی، هرچند با کمی تأخیر مسأله برای ما قابل توجیه بوده است. در همین حوزه، دایره ریاضیات و مهندسی، و مانند آن بوده است. مقاومت در مقابل علوم ریاضی اندک، اما در باره پاره ای از شاخه های علوم طبیعی مثل پزشکی و زیست شناسی، پرسش های ما بیشتر بوده است. نمونه آن مقابل نظریات داروین است که هنوز برای بسیاری از مسلمانان جا نیفتاده است.

و اما نسبت به ، و از جمله تاریخ این حساسیت بیشتر بوده و تا به امروز به سختی ادامه دارد. در ایران ـ و به نظرم بسیاری از نقاط جهان اسلام ـ نگاه منفی به این دانش ها در عمق جامعه وجود دارد.

و اما نسبت به حوزه دین، نگرانی مستمری وجود داشته و دارد و همیشه اسباب تشویق خاطر بوده است.

نکته مشترک در اینها، این است که ضمن آن که برجستگی های آثار آنها را می دیدیم و جنبه های علمی را در می یافتیم، و اما نسبت به تأثیری که روی هویت و دین و تمدن و فرهنگ ما می گذاشته، همواره نگرانی داشته ایم.

با وجود این نگرانی، کار کردن دشوار است. ما در درجه اول باید عوامل این نگرانی را درک کنیم، و ثانیا برای رفع آن راه حلی داشته باشیم. تحقیق و مطالعه در فضای نگرانی، آثار منفی دارد و در بسیاری از مواقع سبب خودسانسوری می شود.

نگرانی ما از دانش غربی در حوزه اسلام از چه ناحیه ای بوده است؟

ما همیشه خود را مدافع علم و دانش معرفی کرده ایم و خود را اهل استدلال دانسته ایم. اما هم زمانی که افکار یونانی آمد، و هم وقتی غرب آمد، نتوانسته ایم مرزها را روشن کنیم.

در واقع سه نکته مهم در اینجا بوده است:

الف: علمی بودن برخی از پژوهشها که ما را مجاب و گاه شگفتی ما را بر می انگیخته است. بخش قابل توجهی از پژوهشهای شرق شناسی اساسا جنبه علمی یا لغوی محض دارد، مانند تصحیح بسیاری از آثار عربی یا فارسی و مانند اینها، فهرست نویسی نسخ خطی، و … ما همیشه از اینها استفاده کرده ایم. بسیاری از آنها در بغداد و بیروت و تهران افست شده است.

ب: آثار منفی شمار قابل توجهی از نوشته های شرق شناسان روی هویت و فرهنگ و دین که ما را سخت نگران می کرده است. تردیدهایی که در باره اصالت وحی، نبوت، و مانند آن وجود دارد؛ این که گفته شود، اسلام از یهودیت یا مسیحیت نشأت گرفته است، یا وجود پیامبر تاریخی نیست، یا مانند این سخن اخیر که اساسا مکه قبله مسلمانان نبوده است.

ج: مبانی فلسفی و علمی غربی که در بررسی مفاهیم دینی همیشه مسأله ساز بوده است. برجسته ترین نمونه ها، کارهای شرق شناسان روسی و کمونیست است که خیلی صریح به انکار تمامی مفاهیم دینی و ساختگی بودن آنها و پدید آمدنشان از دل روابط تولید سخن می گویند.

در دو بخش اخیر، دشمنی با شرق شناسی بسیار جدی بوده و هر گاه مطلبی نوشته می شده است، برای قومی که به هر حال حس می کرده دینش در حال آسیب دیدن است، چنان که سرزمینش، گفتارهای ضد شرق شناسی بسیار جذاب بوده است.

متأسفانه راه دقیقی برای تفکیک علمی میان خروجی های شرق شناسی و این که کدام یک درست و کدام یک نادرست است، وجود نداشت. ما فقط می توانستیم ـ به طور کلی ـ توصیه کنیم که سعی کنید، با نگاه «علمی» به مسائل نگاه کنید. هرچند در «تعریف علم» و سطح آن هم در این موارد متفاوت بود و تا حدی تحت تأثیر مبانی دیگری بود. ما بخش زیادی از معلومات دینی را فقط با زبان دینی می فهمیم، کاری که نمی شود از دریچه مفهوم علم غربی به آن نگریست. بدین ترتیب یک غربی زبان دینی ما را نمی فهمد، چنان که فهم سخنان او هم برای ما دشوار است. به هر روی این توصیه کلی، مشکلی را چندان حل نمی کند و فقط «صبر» و پیشرفت کار و زمانه است که تا اندازه ای ما را هماهنگ با وضع موجود خواهد کرد.

سه دوره در مطالعات اسلام شناسی در غرب

فکر می کنم یک دوره سکته ای در تحقیقات صدر اسلام بود که اکنون آن دوره شکسته شده و عصر جدیدی آغاز شده است. شاید بعد از یک دوره طولانی سفرنامه و گزارش نویسی از شرق اسلامی ـ سه دوره در مطالعات اسلامی داریم:

دوره احیای متون عربی و تواریخ و دیوانها و آثار مهم که اوج آن قرن نوزدهم بود. قبل و بعدش هم ادامه داشت

کنار آن و هرچه جلوتر آمده ایم، تحقیقات دایره المعارفی که عمده آن ها در دایره المعارف اسلام بود و کنار آن محققان برجسته ای ظاهر شدند. اینها افراد مهم اما انگشت شمار بودند. طبعا همگی غربی بودند. تا این دوره، اصلا مسلمانان در کارهای غربی ها مشارکت نداشتند. نویسندگان دایره المعارف اسلام شاهد این مدعاست.

یک حرکت تازه برای شناخت شرق که معمول جریان احیای اسلام در دوره معاصر است که توجه را به گذشته هم جلب کرده است. البته عوامل دیگری هم بوده است. داستان فلسطین و منازعات قدیمی تقابل شرق اسلامی با غرب مسیحی را نشان داد. یا مسأله استعمار و آثار بعدی آن، انقلاب اسلامی ایران و بعد هم حرکت القاعده و داعش که غرب را به کنکاش بیشتری در باره اسلام وا داشته است. بخشی از این تحقیقات هم با مدل تحقیقات کتاب مقدس مشابهت دارد که مربوط به شرق شناسان عبری دان است که از روی آن مباحث پل زده به بخش های دیگر می روند. در باره هند شناسی هم آن مقدار که به زبان فارسی و اسلام مربوط می شود، مربوط به دوران سلطه کمپانی هند شرقی است. در این مرحله، مسلمانان ساکن غرب هم مشارکت فعال دارند.

هر چه هست، الان جذابیت ها زیادتر شده و آن طور که از کارهای جدید بر می آید، علاقه مندان فراوانی هستند که به شناخت کشورهای اسلامی، گذشته اسلام، هنر اسلام و بسیاری از جنبه های دیگر می پردازند.

انتقاد از مطالعات اسلامی جدید در غرب حق ماست

این حق طبیعی ماست که نسبت به تحقیقات جدیدی که در غرب در حوزه اسلام شناسی انتشار می یابد، موضع منتقدانه داشته باشیم. این هم از نظر علمی امر پسندیده ای است و هم از نظر این که ما به هر حال مسلمان هستیم و اگر مطلبی انتشار یابد که به دین ما مربوط می شود به طور عادی انگیزه بیشتری برای نقد داریم. وقتی آنها در باره ما و سرمایه های دینی و فرهنگی ما اظهار نظر می کنند، ما باید نقد کنیم. ما می توانیم بگوییم از جهاتی درک درونی بهتری از اسلام داریم، چیزی که آنان از آن محروم هستند، وتا این اواخر، نمی خواستند آن را قبول کنند.

فقط یک اشکال هست که ما در این نقدها، متهم خواهیم بود که از سر تعصب نقد می کنیم. تجربه هم نشان داده است که بسیاری از نقدهای ما ناشی از تعصبات مذهبی و باورهای رایج ماست (همان طور که بررسی های آنها ناشی از باورهایشان در حوزه تحقیق و علم و علوم انسانی). بالاخره ما در ایران زندگی می کنیم، باور به اسلام و تشیع داریم و اینها هم در تحقیقات خودشان، حتی اگر بارها به عظمت اسلام یا انقلابی بودن تشیع پرداخته باشند، باز مواردی دارند که ما نسبت به آنها منتقد خواهیم بود. مهم این است که مرز انتقاد علمی را از انتقاد مذهبی و باورمند جدا کنیم. این کار دشواری است که ما باید وارد آن شویم. نتایج، روشن خواهد بود. یا اشتباه آنان گرفته خواهد شد، یا ما از اشتباه درخواهیم آمد. ما در هر حال سربلند خواهیم بود. مشروط به این که اولا علمی کار کنیم و ثانیا جدیت در حد آنها داشته باشیم.

سه نمونه را مثال بزنم:

الف : زمانی که کتاب اسلام در ایران پطروشفسکی منتشر شد، با این که ممکن است فکر شود در دوره شاه این محدودیت ها برای نشر این قبیل آثار نبوده، کتاب بدون نقد امکان انتشار نیافت، و آقای حکیمی نقدهایی بر آن نوشت که در پایان آن کتاب آمده است.

ب: وقتی کتاب انحطاط و زوال امپراطوری روم گیبون منتشر شد، فصل مربوط به اسلام و پیامبر آن ـ فصل پنجاهم ـ ترجمه نشد. این به رغم آن است که این بخش، نسبت به متن های رسما سنی، متشیعانه نوشته شده است. گیبون قبل از آن که از خلافت ابوبکر یاد کند، مدخلی به شخصیت امام علی اختصاص داده، نکات بسیار مهم و مثبتی نوشته، و به صراحت می گوید: پیامبر در «بستر بیماری، در محاصره عایشه باهوش، دختر ابوبکر و دشمن علی قرار گرفت».

ج: حدود ده سال پیش، وقتی ترجمه کتاب تشیع هالم منتشر شد، بنده قریب به هفتاد پاورقی برایش زدم تا بنیاد پژوهشهای اسلامی حاضر به انتشار آن شود. مسلما نقد خوب است، و ما چون این قبیل کارها برایمان مهم است، باید کارهای غربی را نقد کنیم، اما نقد علمی و روش مند. کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) هم مشکلاتی در انتشار پیدا کرد و باز ناشر مجبور شد پاورقی و توضیحاتی بیفزاید. عاقبت کتابی در نقد آن نوشته شد (امام علی جانشین رسول الله، حسین عبدالمحمدی، ۱۳۵۸)، و ناشر که زیر فشار بود آن را در مقدمه کتاب چاپ کند، تن به چاپ مستقل آن داد.

درک این که شرق شناسی دانشی برای مخاطبان مسلمان و غیر مسلمان است

در واقع باید بدانیم آنها چگونه و بر اساس چه مبانی این آثار را نوشته اند و ما در نقد چه می توانیم انجام دهیم: در اینجا چند نکته را باید بدانیم:

اولا دانستن و تفهیم این مطلب به مخاطبان مسلمان بر این که مخاطب نوشته های ما در اینجا، افراد باورمندی هستند که بسیاری از مفروضات ما را قبول دارند؛ اما مخاطب آنها،در سراسر جهان، چنین افرادی نیستند. فهمیدن این مطلب نیاز به تأمل ما و همه مخاطبان مسلمان دارد. متأسفانه مردم عادی و حتی بسیاری از منتقدان آثار شرق شناسان چنین درکی را ندارند.

ثانیا روش های پژوهش آنها با ما فرق دارد. ما باید متدهای آنها را بشناسیم و بر اساس همانها، آنها را نقد کنیم. ممکن است به متد آنها ایراد داشته باشیم. مهم این است که بدانیم آنان از چه روش هایی در تحقیق استفاده می کنند. روش های سنتی، یا پدیدار شناسانه و یا روش های دیگری که مبتنی بر دانش های دیگری مثل زبان شناسی (فقه اللغه یا فیلولوژی) و مانند اینهاست. این را باید توجه داشته باشیم و از همان مسیر نقد کنیم. ما باید توانایی آنها را در خود ایجاد کنیم تا بتوانیم به انتقاد بپردازیم. اصولا ما روش های سنتی را در تحقیق داریم و کمتر با روش های جدید در پژوهش آشناییم.

ثالثا کنار گذاشتن تعصب در تحقیق، ما باید از «حرص» خوردن و برخورد «متعصبانه» به معنای خروج از اعتدال در برخورد پرهیز کنیم. ما مواجه با این آیه قرآنی هستیم: «و لا یجرمنّکم شنآن قوم علی أن لا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوی»؛ این آیه هم شامل کارهای رفتاری است و هم فکری.

شکاف های فکری و تاریخی عمیق غرب مسیحی و شرق اسلامی

ریشه های نگاه منفی ما نسبت به شرق شناسی، سابقه ای به اندازه سابقه پیدایش اسلام دارد. این سابقه که روشن هم هست، بدین ترتیب است:

اوّلا: اسلام در جریان اصلاح مسیحیت و یهودیت طلوع و ظهور کرد. در واقع، اسلام در نفی یهودیت و مسیحیت رشد کرد. به علاوه، اسلام جای مسیحیت را در شامات و شمال افریقا گرفت. شعار قرآن «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا» بود و آیات زیادی در نقد و اصلاح مسیحیت و یهودیت نازل شد. بعد از رحلت هم، اسلام، بیش از همه با مسیحیت درگیر شد. در سوریه و شمال افریقا بیشتر سرزمینهای تحت سلطه مسیحیت را گرفت. این مساله تا جنگهای صلیبی ادامه یافت.

دوم با شروع تهاجم استعماری غرب، و گسترش ادبیات جدلی میان اسلام و مسیحیت، و تلاش مسیونرهای مسیحی در همه این سرزمینها برای مسیحی کردن مسلمانان، تداعی مجادلات قبلی پیش آمد. اروپایی ها این وضع را در افریقای سنتی غیر مسلمان نداشتند، اما در خاورمیانه، شبه قاره و شمال افریقای مسلمان، نه تنها بسیاری از سرزمین های مسلمانان توسط «مسیحیان غربی» اشغال شده بود، بلکه تلاش می شد تا «مسلمانان مسیحی شوند». عادی به نظر می آید که بگوییم این مساله آثار زیادی روی تحقیقات شرق شناسی و نقدهای ما مسلمانان نسبت به آنها گذاشت.

سوم: رشد تحقیقات شرق شناسی در غرب با پیدایش نهضت روشنگری، همین طور پدید آمدن علم جدید تاریخ، بکار بردن روش های نو در تحقیق، کارهای زبان شناسی گسترده، بحث های فلسفی جدید به روشنی «باورهای دینی» را زیر فشار قرار می داد. مشابه همین وضع در غرب، مسیحیت و یهودیت را زیر فشار قرار داده واستخوانهای آن دو دین را خرد کرده بود. در واقع، عصر روشنگری، منتقد دین و اعتقادات دینی بود و این امر روی شرق شناسی و اسلام شناسی تأثیر می گذاشت. نتیجه آن که رویکرد ما طی دویست سال به شرق شناسی سر جمع منفی است و این ریشه در تحولات سه دوره پیشگفته دارد.

شرق شناسی، علم و شبه علم

نگاه علمی معنای تا حدودی روشن دارد. این که کدام مطلب علمی است و کدام نیست. دانشی که عرضه می شود در معرض آن است که علم باشد یا شبه علم. بستگی به مسائل زیادی دارد. می دانیم در این باره اختلاف زیاد است، اما به هر حال، میزان، پذیرش نتایج در یک جمع ترکیبی گسترده به صورت حداکثری است.

دانش تولیدی در جریان شرق شناسی هم همین راه را باید طی کند. این که دانشمندان درجه یک نوشته اند، یا افراد بازاری و غیر حرفه ای که فراوان هم هستند. این که متعصبانه نوشته اند یا منصفانه. این که روش های علمی را رعایت کرده اند یا خیر، و این که نظریات آنان مورد پذیرش جمع ترکیبی از اقوام و گروه های مختلف به صورت حداکثری پذیرفته شده است یا خیر.

در حوزه مطالعات اسلامی هم، علم و شبه علم داریم. گاهی افرادی که در آن طرف افراطی هستند، حالا با هر انگیزه، فضای این طرف را غبارآلود می کنند. مهم است که روشن شود کجای بحث علمی است و کجا افراط و تفریط. سوال البته خوب است، علم هم با احتمال شروع می شود. سوال و پرسش اساس پیشرفت علم است. همیشه یک سوال یا اتهام است که منجر به تحقیقات گسترده می شود و خیلی از مطالب در آنها روشن می شود. این طور نیست که تحقیقات غربی ها همه روی یک روال باشد، می شود علم باشد، یا شبه علم. آثار فراوانی و اظهار نظرهای متعددی بوده که از بین رفته است. اینجا باید میان سوالاتی که به ما کمک می کند تا تحقیق بیشتری بکنیم، با پرسشها و تئوری های بی اساسی که تنها وضع را وهم آلود می کند، فرق بگذاریم. ما در هر حال باید مدافع تحقیقات باشیم و تلاش کنیم وارد میدان تحقیقات شویم و کار را پیش ببریم.

پیش از این هم تأکید شد که در غرب هم و در حوزه مطالعات شرق شناسانه مطالب غیر علمی فراوان گفته شده است. بویژه در روزگاری که هنوز پیشرفت های دوره اخیر پدید نیامده بوده است. روشن است که تحقیقات علمی، در همه زمینه ها، همیشه و یکسره در حال تغییر بوده و هست. اما گاهی قدم های ناهمواری برداشته می شود که بلافاصله هم اگر جامعه علمی در کار باشد، با آن برخورد می شود. نمونه آرای شگفت و متفاوت، برخی از نوشته های گوبینو است که که به گفته اروین، با ایجاد ملغمه ای از تاریخ زبان های آریایی و ریشه های خط میخی و غیره، شروع به خوانش کتیبه های میخی ایران کرد و چرندیاتی سر هم کرد که توسط دیگر شرق شناسان مثل راولینسون و دیگران مورد استهزاء و تمسخر قرار قرار گرفت (علم خطرناک، ۲۱۰ ـ ۲۱۱). گوبینو بیشتر به تأسیس نظریه نژادی ویژه خود اشتهار دارد که بعد از او، اروپا را گرفتار بحران فاشیسم کرد. اما اینجا مقصود بافته های شرق شناسانه او در زمینه خط میخی است. در روزگار ما هم گروهی از محققان غربی که تحت عنوان شکاکان شناخته می شوند، وجود دارند که نظریات شگفتی می دهند. این افراد گاهی موجی از تردید هم می آفرینند، اما وقتی ما پذیرفته ایم تا در عالم علم زندگی کنیم، باید صبورانه با این قبیل نظریات مواجه شویم. علم و متدهای علمی، خودش صافی های خودش را برای جدا کردن سره از ناسره دارد. بهتر است به علم اعتماد کنیم.

لازم است اشاره کنم، در دهه های اخیر، تعدادی ایرانی در فضای غربی، اقدام به نگارش آثار ضد دینی آشکاری کرده علیه اسلام و پیامبر (ص) کتابهای فراوانی نوشته اند که کما بیش آنها را می شناسیم، فضایی که این آثار ایجاد کرده، و نوعی گرته برداری از روش های غربی البته از نوع افراطی آن است، فضای تقابل را در این سوی، کاملا بر انگیخته است. تقریبا سالی نیست که چندین اثر از این دست منتشر نشود. تردیدی نداریم که باید این آثار را از دایره شرق شناسی کنار بگذاریم، اما قضاوت عامه همیشه قبول این توصیه ها نیست.

یک کلاه دیگر هم سر ما رفته است. شماری آثار داستانی علیه اسلام در ایران نوشته شده که برخی از علمای ما را سرگرم پاسخ دادن به آنها داده است. یکی بود یکی نبود، یک ذبیح الله منصوری بود، و یک کنستانتین ویرژیل، با داستان محمد پیامبری که از نو باید شناخت. آن وقت در قم آقای محمدعلی انصاری کتابی نوشت: محمد پیامبر شناخته شده. از این قسم در باره امام صادق (ع) هم بود، با ترجمه فارسی و بعد عربی و اردو.

شرق شناسی تحت الشعاع نفرت های بین الادیانی

اتهام به یهودی گری، از بدترین اتهامات در عالم اسلامی بوده و هنوز نیز تقریبا چنین است. این که فلان شخص یهودی یا یهودی زاده بوده، یا فلان فرقه مذهبی ریشه یهودی دارد، از همین رهگذر است. در شرق شناسی نیز سایه این اتهام دیده می شود. در اینجا دو مساله در کار است:

نکته اول این که در حوزه مطالعات اسلامی، یک مساله مهم یهودی بودن شمار فراوانی از محققان یهودی این حوزه است. این سبب شک و شبهه برای مسلمانان شده و مرتبا آن را گوشزد کرده اند. گفته اند دلیلش این است که این افراد یهودیانی بوده اند که از فیلولوژی وارد حوزه تحقیقات تاریخی شده و به دلیل پیوند زبان عربی و عبری، به این حوزه کشیده می شوند. در واقع تلاش می کردند تا با یادگیری زبان های باستانی، متون مقدس را بهتر بفهمند. جنبه دیگر آن ارتباط زبانهای مختلف سامی و از سوی دیگر در یک خانواده بزرگ تر زبانهای باستانی مانند سانسکریت و سومری و غیره بود. حتی اگر این توجیه درست باشد،که حتما تا حدودی درست است، به هر حال این برای مسلمانان یک مساله است. از نظر مسلمانان، یهودیان کینه توزتر از مسیحیان هستند و اگر مسلمانی، کتابی از یک فرنگی می خواند، همین که بداند او یهودی است، همان اول ترمز دستی را می کشد و تأمل می کند.

نکته دوم ادامه این ماجرا، و در دوره جدید، شرق شناسی با مساله فلسطین و صهیونیسم پیوند خورده است. معضل فلسطین و برخورد اسلام و یهودیت از این زاویه، این شبهه را که مطالعات شرق شناسی یهودیان برای از بین بردن اسلام و طعنه بر آن است را تقویت کرده است. می دانیم ادوارد سعید یک مسیحی فلسطینی و طبعا معروف ترین نقّاد شرق شناسی است. در کشورهای عربی و نیز ایران، همیشه روی گلدزیهر (م ۱۹۲۱) به عنوان یک پژوهشگر صهیونیست تأکید شده، و کتاب او با عنوان «درسهایی در باره اسلام» مورد طعن و انتقاد بوده است. این کتاب هیچ وقت در ایران اجازه انتشار نیافته است. کتاب «محاکمه گلدزیهر صهیونیست» از محمد غزالی مصری توسط صدر بلاغی ترجمه و توسط حسینیه ارشاد در سال ۱۳۶۳ ـ و شاید قبل از آن هم ـ منتشر شده است.

نکته سوم آن است که به هر حال، خاستگاه اسلام و یهودیت و مسیحیت، از نظر دینی، و مبانی، و مفاهیم، نزدیک است. اتهام این که قرآن برگرفته از آموزه های یهودی است، همیشه مسلمانان را آزار داده است. به هر روی، ریشه های مشترک زبانی و اعتقادی، مسأله ای است که در حال حاضر، شمار فراوانی از پژوهشگران حوزه علم قرآن و فقه، به این وجوه تشابه علاقه مند هستند، تحقیقاتی که عنوان بایبلی ـ قرآنی دارد.

شتاب مطالعات اسلامی در غرب در سالهای اخیر

در دوره جدیدی از تحقیقات در حوزه مطالعات اسلامی و موج تازه گسترش آن هستیم. این مساله عللی دارد که برای مثال می توان از موارد زیر یاد کرد:

اولا: اسلام نقش فعال تری در دنیا دارد، و این خود ناشی از عوامل مختلفی است، اما آنچه برای ما مهم است، اهمیت این مسأله در گسترش مطالعات در حوزه اسلام است. کشورهای اسلامی در مسیر رشد هستند و غرب چاره ای جز این مشارکت دادن آنان در فعالیت های مختلف ندارد.

ثانیا مهاجرت شمار زیادی از مسلمانان به غرب که در ادامه کوچ های بزرگ از شبه قاره، و افریقا و نیز از عربهای عراقی و بعد هم مهاجرت تحصیلی زمینه را برای این مشارکت فراهم کرده است. بسیاری از این افراد جوانان و مردمان متدینی هستند. در عین حال با تحصیلات جدید آشنا هستند. آنان بخشی از فرهنگ غرب را پذیرفته اند و لاجرم بر اساس متدهای جدید به مسائل نگاه می کنند. این ها علاقه مند به توسعه مطالعات اسلام هستند. نمونه آن موسسات آقا خان، موسسات سعودی ها، و افراد زیادی هستند که جدای از این موسسات در دانشگاههای مختلف هستند.

ثالثا: دانشگاه هایی مدل غربی، و یا شعبه هایی از دانشگاه های بزرگ اروپایی و امریکایی در قطر، امارات و بیروت وجود دارد که فارغ التحصیل های اینها با متدهای جدید کار می کنند. سابقه این فارغ التحصیل ها در دانشگاه آمریکایی بیروت بود، اما امروزه، ارتباط نزدیک تری در این زمینه پدید آمده و این سبب گسترش تحقیقات اسلامی با روش های غربی شده است.

رابعا: فضای مجازی، گسترش فراگیری زبان انگلیسی توسط مسلمانان، سبب شده است تا حتی مسلمانانی که در کشورهای خودشان هستند، با متدهای غربی وارد این حوزه ها بشوند. برخی می خواهند بدانند غربی ها چه می گویند، یا علاقه مند به نقد آنها هستند، یا شیفتگی دارند، و یا … به هر حال، این تحقیقات در این کشورها در حال گسترش است. بویژه ترجمه آثار جدید، ولو در حد محدود در حال توسعه دادن به این مطالعات است.

به هر حال، در طول نیم قرن گذشته داد و ستدهای علمی بوسیله ترجمه، نشست های علمی، دایره المعارف نویسی ایرانی و اسلامی در ایران و غرب، گسترش مقالات علمی پژوهشی، چاپ مقاله در مجلات خارج از کشور، همه به نوعی همکاری در ایجاد فضای فکری جدید کمک کرده است.

تفاوت سطح پژوهش ما و آنها

باید اعتراف کنیم از نظر سطح پژوهش، تفاوتی میان آثاری که در شرق اسلامی پدید می آید با آنچه در مطالعات غربی در باره دنیای اسلام است وجود دارد. این امر باید عوامل مختلفی داشته باشد که باید به آنها رسید و نقاط ضعف را برطرف کرد. قرار نیست این را در اینجا بحث کنیم، اما مسلما

یکی از علل آن ضعف ما در بکار بردن روش تحقیق و متدهای پژوهش است. ما در قرن های سوم تا ششم عمیق تر و روش مندتر فکر می کردیم. در دوره های بعد از آن هم، آثار بلندپایه ای داریم. اما در کل، گرفتار نوعی ضعف روش هستیم.

نکته دیگر رشد نظریات اجتماعی است که فهم مسیر تاریخ را آسان تر کرده است. شما با کمک ابن خلدون بهتر تاریخ را می فهمید یا بدون آن؟ خیلی روشن است که با آن. این یکی از مشکلات جدی ماست و ما باید آن را حل کنیم. آقای فیرحی، مشروطه را با فوکو فهمید و البته که بهتر از بسیاری دیگر فهمید.

 اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی، به دوستانتان معرفی کنید.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.