پاورپوینت کامل بنیانِ دانشگاه و بیبنیانیاش ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بنیانِ دانشگاه و بیبنیانیاش ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بنیانِ دانشگاه و بیبنیانیاش ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بنیانِ دانشگاه و بیبنیانیاش ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
چرا دانشگاه به معنای امروزین آن پدید آمد؟ این نهاد چه نقشی در تمدن بشری ایفا کرده است؟ کدام امور، برقراری چنین نهادی را ضروری ساختند؟ دانشگاه در ذات خود یک امر مدرن است، اگرچه ربطها و پیوندهای آن را میتوان تا یونان باستان پی گرفت.
چرا دانشگاه به معنای امروزین آن پدید آمد؟ این نهاد چه نقشی در تمدن بشری ایفا کرده است؟ کدام امور، برقراری چنین نهادی را ضروری ساختند؟ دانشگاه در ذات خود یک امر مدرن است، اگرچه ربطها و پیوندهای آن را میتوان تا یونان باستان پی گرفت. بنیانِ مدرنیته که دانشگاه یکی از الزامات آن است، این بود که خودِ انسان باید با خردمندی و اندیشهورزی عهدهدار اموری شود که برای زندگی حیوانی و انسانیاش ضرورت دارند. رسمیت یافتنِ قوای شناختی بشر، بازشناسی حقوق طبیعی او و زمینیساختنِ اخلاق و سیاست، محورهاییاند که ماهیت مدرنیته در چارچوب آنها فهمپذیر میشود. بر این اساس، آدمی میآموزد که آنچه به بینش و کنش او تعلق دارد، باید بر دلایلی استوار شود که خودِ وی با خردورزی طلب کرده و فراچنگ آورده است. از اینرو، فرآیند کسب چنین دانشی را «هیومنیتاس» نامیدهاند که مترادف با کلمه یونانی «پایدئیا» به معنای «تعلیم و تعلّم فنون آزاد» است. فنون آزاد، آن آموزههاییاند که بر دلیلآوریهای عقلانی آدمی استوار میشوند و برای زندگانی یک انسان آزاد سودمندند.
اروپاییان که از همان نخستین مواجههها، به ترجمه آثار مسلمین همّت گماشتند، اندیشه و آثار بازگردانیشده را «مُدرنوس» نامیدند که به معنای «امر روزآمد» است. در این میان، آنچه قابل توجه است، تاثیر ابنسینا در شکلگیری دانشگاه به معنای مدرن آن است. وی با تمایز نهادن میانِ الهیات بالمعنیالاعم (فلسفه به طور کلی) و الهیات بالمعنیالاخص (خداشناسی)، وحدتِ نظام دانش را نه در وجودِ «خداوند»، بلکه در مفهوم عام «موجود بماهو موجود» قرار داد و نظام دانش را به نوعی هستیشناسی عمومی بدل کرد. در واقع، ابنسینا با تاکید بر عقلانی بودن نظام دانش به طور کلی، تقدم فلسفه بر خداشناسی و توانایی عقل در شناسایی هرچه هست، زمینهای برای وحدتِ نهادین اجزای دانش فراهم آورد که دانشگاه مدرن تحقق عینی آن و دانشکده الهیات فقط یکی از اجزای آن است. تاسیس دانشگاه پاریس در سال ۱۲۰۰ م. نخستین گام در شکلگیری شیوهای از دانشوری بود که بر این سه خصیصه استوار میشود. اصطلاح «یونیورسیتاس» در زبان لاتینی به معنای «کل» و «یونیورسوس» به معنای «مرتبط به یک کل» است. وقتی وجودِ موجودات به موضوع دانش نخستین بدل شده باشد، دانشگاه بهمثابه کل میسّر خواهد شد که تمام دانشها درون آن مرتبط و متحد میشوند. بنابراین، معنای دانشگاه به طور ذاتی با واقعیت بهمثابه «کل» پیوند دارد. این همان «لوگوس» است که ذاتِ تفکر است و معنای آن «تبیین» و «آشکارسازی» است. هراکلیتوس گفته بود: «اینک نه به من، بلکه به لوگوس گوش بسپارید که میگوید همهچیز یک چیز است.». این گوشسپردن، مستلزم ارادهای گشوده برای اندیشیدن و دریافتن است. این گشودگی، ذاتِ پژوهش دانشگاهی مدرن را شکل میدهد. خردِ گشوده به فهم هستی، در ذاتِ خودش آزادانه میشنود و آنچه شنیده است را به پرسش میگیرد. از اینرو، دانشگاه که جایگاهِ دانش به طور کلی است، مستلزم شنیدن آزادانه صدای کل واقعیت است که برای آدمی پدیدار میشود.
خودبنیانی و خودگردانی دانشگاه
آنچه آزادی پژوهش دانشگاهی را ضمانت میکند، خودگردان و خودبنیانی دانشگاه است. این به معنای فقدانِ هر نظارتِ بیرونی بر عقل است؛ زیرا تنها خودِ عقل است که باید بر خودش و بر هر چیز دیگری نظارت کند. عقل است که باید با ارزیابی مستمر خودش، نقد خود از خویشتن و دیگران را ابراز نماید و باید که در این ابرازگری آزاد باشد. کانت مینویسد: «اگر دولتها توجه به امور فرهیختگان را نیکو ارزیابی کنند، آنگاه آنچه با دلمشغولی عقلانی ایشان نسبت به علوم و انسانیت مطابقت بیشتری دارد این است که از آزادی چنین نقدی حمایت کنند که تنها از طریق فعالیت عقل میتواند به جایگاهی استوار دست یابد؛ به جای آنکه از استبداد مضحک مکاتبی دفاع کنند که فریادی بلند بر سر از هم گسیختن تارهای عنکبوتی خود سر میکشند درحالی که مردمان هرگز هیچ توجهی بدانها نداشتهاند و از اینرو، فقدان آنها را نیز هرگز نمیتوانند احساس کنند.»
در واقع، خودبنیانی دانشگاه ریشه در خودبنیانی عقل دارد. عقل است که با نقادی، خودش را و زمینه و زمانهاش را به پرسش میگیرد و با خیرگی در پی فهم وجودِ موجودات است. نهاد دانشگاه در مفهومِ بنیانین خود، نمودِ همین خیرگی و پرسشگری عقل است که به شکلی مستمر نسبت خود با هستی را ارزیابی میکند. بر همین اساس، نهاد دانشگاه میتواند به نیروی مردمانی بدل شودکه وابسته به طبیعت و زمیناند و میخواهند با شادکامی زندگی کنند. ازاینرو، فقط خودِ دانشگاه باید آغازگر هرگونه تغییر و تحول در فرهنگ و تمدن باشد. دانشگاه جایگاهِ فرهیختن است که خودآگاهی و خوداندیشی را ترویج میکند و ازاین طریق، شیوههای زیستن را بازتعریف مینماید و نیازهای عینی و عملی جامعه را بر وفق حقیقت پاسخ میگوید.
بنابراین، آنچه یونانیان «فرونِسیس» یا «موقعنگری» مینامیدند و آن را تابعی از اندیشه به واقعیت به طور کلی میدانستند، اینک در دوران مدرن ویژگی دانشگاه و دانشگاهیانی است که با اندیشه به واقعیت و نظر به موقعیت انسان، این پرسش را پاسخ میگویند که: «بر وفقِ حقیقت، چه باید کرد؟» چنانکه ارسطو مینویسد: «آن کس که در ارزیابی و سنجش بهترین است، همانی است که میتواند با تعقل بسنجد و بهترین کارهای قابل انجام را دریابد. حکمت عملی فقط به امور کلی مربوط نیست، بلکه باید امور جزیی را هم در برگیرد؛ زیرا کار و کنش مربوط به امور جزییاند.» در واقع، فرونسیس یا موقعنگری به معنای پروامندی برای انجام کاری درست به درستترین شیوه است که به بهترین و درستترین نتایج برای زندگی میانجامد. دانشگاه نیز فقط جایگاهِ نظرورزی آزادانه در باب وجود موجودات نیست، بلکه همچنین جایگاهِ تحقق آزادترین ارادهها برای عمل کردن به مناسبترین شیوهها است.
بیبُنیانی دانشگاه
سیاستورزی مدرن از پیش خود را تابع دستاوردهای دانشگاهی ساخته است. اگرچه این تابعیت در فراز و نشیب تاریخ، دچار افت و خیز بوده باشد. اگر مفهوم سیاست را در پیوند با معنای یونانی «پولیس» تفسیر کنیم که به معنای «مکان مستحکم» است، آنگاه سیاستورزی، مستحکم داشتن همزیستی انسانها است. خرد که با آزادی به واقعیت مینگرد، قواعد همزیستی را برمبنای آنچه واقعی است فراهم میآورد. «پولیتِئیا» که از آن به «قانون اساسی» تعبیر میشود، عنوانی برای مجموعه قواعد همزیستی است که با شرایط انضمامی زندگی انسان درهمتنیدهاند و به شیوه حیات شهروندان سامان میبخشند. دانشگاه مدرن نیز عنصر نظرورز و چارهاندیشی است که با پژوهش، تربیت و تعلیم، تمدن را برای نیکزیستن مهیا میسازد و اساس سیاستورزی را فراهم میآورد.
با این همه، چنین نیست که ایده دانشگاه به ضرورت در نهادهای دانشگاهی ظهور و نمود یابد. اینکه نهاد عینی دانشگاه به راستی ایده دانشگاه را تحقق ببخشد، تابع ساختارِ حکمرانی و انتظارات شهروندان از دانشگاه است. اغلب چنین بوده است که دانشگاه به جهت بازبستگی مالی به نهادهای سیاست و اقتصاد، آزادیاش را از کف داده است، همانطور که انسانی خردمند چهبسا به جهت وابستگی به تن و نیازهای جسمانی، نیروی داوریاش را از دست میدهد. آنگاه که عنصری نافرهیخته از جانب گفتمانی ایدئولوژیک یا سیاسی در دانشگاه حضور مییابد و آزادی دانشگاه را میاستاند، دانشگاه به پیکری بیجان بدل میشود که خودبنیانی و خودگردانیاش را از دست داده است و نیرویی برای بهبود جهان ندارد. روزگاری نیچه در باب نظام آموزش عالی کشورش نوشت: «فراموش کردهاند که هدف همانا آموزش و پرورش و فرهیختن است. برای این هدف … نیاز است به فرهیختارانی که خود را فرهیخته باشند، به جانهایی سرآمد و والا که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 