پاورپوینت کامل روشن نورى، سخنورى گمنام در عصر قاجار ۴۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روشن نورى، سخنورى گمنام در عصر قاجار ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روشن نورى، سخنورى گمنام در عصر قاجار ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روشن نورى، سخنورى گمنام در عصر قاجار ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

در دور قاجار هر فرمانروایی که به ولایتی گمارده می شد، همراه خود گروهی نظامی، اداری، مستوفی، مالیات چی، دبیر، کاتب و خدم و حشم هم می برد که برخی از این همراهان، سخنور یا شاعر بودند. یکی از اینان میرزا هدایت‏اللَّه متخلّص به «روشن نورى» است.

چکیده: در دور قاجار هر فرمانروایی که به ولایتی گمارده می شد، همراه خود گروهی نظامی، اداری، مستوفی، مالیات چی، دبیر، کاتب و خدم و حشم هم می برد که برخی از این همراهان، سخنور یا شاعر بودند. یکی از اینان میرزا هدایت‏اللَّه متخلّص به «روشن نورى» است که در تذکره های عصری به غیر از میکده (و به نقل از آن، حدیقه الشعرا) و حتی تذکره های سخنوران مازندران نامش نیست. از این رو نگارنده را بر آن داشت که به روشنگری در زندگی وی بپردازد.

کلید واژه: شاعران دور قاجار/ تذکر میکده/ روشن نوری/ یزد / نور

*********

میرزا هدایت‏اللَّه متخلّص به «روشن نورى» از مستوفیانى است که همراه سیف‏الدّوله میرزا(۱) فرزند علیشاه ظلّ‏السّلطان(۲) به یزد آمد.(۳) آن طور که «عبدالوهّاب طراز یزدى»(۴) در دیوانش آورده، گویا بسیارى از کارگزاران و چاکران و مأمورین دولتى از اهالى نور و سارى را به یزد آورده و بر مردم ستم مى‏کردند تا بدان حد که شاعر از دست ایشان به تنگ آمده و در قطعه‏اى با این عنوان آنان را مورد نکوهش قرار داد:

در مذمّت مازندرانیّان نوریّه هنگامى که جمعى کثیر از آنها در یزد بودند(۵)

اى دریغا از نفاقِ دَهر دو رنگ

وى فغان از جفاى چرخِ کبود

یزد کز بس بلند ایوانى

کَنگر باره بر فلک مى‏سود

از هجومِ خَسانِ سارى و نور

گشته مصداقِ شهر عاد و ثمود

ظلم بر شاه باشد ار گویم:

ظلم بر یزد و یزدیان فرمود

هم ز شهزاده کس ندیده ستم

بلکه دریاى رحمتى است ودود

هم شکایت نمى‏کنم ز وزیر

بلکه از عدل او جهان آسود

هم نخورده‏ست مالِ کس لشکر

بلکه شب از گرسنگى نَغَنود

این عجب بین که با چنین اوضاع

جان مردم ز ظلم و کین فرسود

جمع دیوان ز صدهزار گذشت

خود عدد چیست، بلکه نامعدود

با همه آن عدالتِ عُمّال

هیچ دانى زیادتى ز چه بود

هر چه مازندران ز رعیّت داشت

از وضیع و شریف و گَبر و یهود

کرده عزمِ رَحیل و کوچا کوچ

خود اقامت به یزدشان مقصود

چون چنین دید خسرو گیتى

جمعِ مازندران به یزد افزود! (۶)

× × ×

نخستین جایى که اشاره به شرح حال و اشعار روشن نورى دارد، همانا تذکر میکده، نگارش و تألیف محمّدعلى وامق یزدى (۱۲۶۲-۱۲۰۰ ق) است، که با او معاصر و معاشر بوده است. وامق چنین مى‏نویسد:

روشن – اسم شریفش میرزاهدایت ‏اللَّه و دلش از رموز آگاهى آگاه؛ از بزرگ زادگان دیار مازندران و از اهالى محلّ نور که از مُحّال مشهور آن سامان است.

میرزاکَلب على والد او در عهد آقا محمّدخان قاجار عَلَم استیفا افراشته، بر هَمگِنان استیلا داشته و میرزا محمّداسمعیل که در این اوان وزیر دارالخلاف طهران و میرزا محمّدابراهیم‏خان که الحال در حدود ملایر بِالاستقلال حکمران است؛ دو برادر مِهتر آن والاشأنند. در اواخر عهد دولت فتحعلى ‏شاه قاجار که حکومت دارالعباد یزد مفوّض به نوّاب سیف‏الدّوله میرزاى ولد ظلّ‏السّلطان گردید، میرزا محمّداسمعیل مزبور به امر وزارت مأمور(۷) و با دو برادر کِهتر به این ولایت آمده، قریب به دو سال به امر وزارت قیام و امورات ولایتى از اهتمام نظم و تدبیر او نهایت انتظام داشت.

و در آن ایّام، میرزا هدایت ‏اللَّه نیز در خدمت شجاع‏الدّوله‏میرزا برادر کهتر سیف‏الدّوله‏میرزا به رتب وزارت ممتاز و الآن در دربار فرمانفرماى این دیار نوّاب خانلر میرزا(۸) که برادر محمّدشاه قاجار(۹) است، به منصب استیفاى خاصّه سرفراز است.

بالجمله با حصول فضایلِ ذاتى حَسَبى و نَسَبى، روز و شب در تحصیل و اکتساب کمالات صورى و مُکتَسبى و با علوّ مراتب جاه و جلال در کمال افتادگى و نیکومَشربى است، به مراتب تحریر و انشاء مربوط و در خطّ شکسته، خطّ درستى از اقسام خطوط دارد. در گلشن شعر نیز شکفته خاطر و بلبلِ طبعش در سرودن اقسام آن قادر، با اینکه آغاز شاعرى ایشان است، آثار ترقّیات کلّى از اشعار روانشان عیان است و از آن خرمن این مُشت نشان است:

لهُ فى‏القصیده

اى کشیده حلقه، حلقه سلسله بر آن رُخان

وى نهاده توده، توده مُشکِ تَر بر ارغوان

هر زمان ز آن حلقه، حلقه، حلقه سُنبل تباه

هر زمان ز آن توده، توده، توده نسرین هَوان

پسته(۱۰) دارى غنچه، غنچه، لعل خندان در عقیق

رَسته دارى دانه، دانه، دُرّ غلطان در دهان

هر زمان زآن غنچه، غنچه، غنچه گل شرمسار

هر زمان ز آن دانه، دانه، دانه اشکم روان

طَبله، طَبله، مُشک تَر ریزى به روى آفتاب

دسته، دسته، سُنبل مُشکین به طَرْفِ گلستان

هر زمان زآن طبله، طبله، طبله عطّار خوار

هر زمان زآن دسته، دسته، دسته سُنبل نوان

لَمعَه، لَمعَه نور اندر ارغوان آرى پدید

شُعله، شعله نار اندر گلستان سازى عیان

هر زمان زآن لمعه، لمعه، لمعه‏اى دارم به چشم

هر زمان زآن شعله، شعله، شعله‏اى دارم به جان

قصّه، قصّه گر بپرسد شَه ز لطف، احوال من

شَمّه، شَمّه پیش او زین قصّه بگشایم زبان

هر زمان زآن قصّه، قصّه، قصّه‏اى گویم لطیف

هر زمان زآن شَمّه، شَمّه، شمّه‏اى سازم بیان

و لهُ فى‏الغزل

کنم از خون دل رخساره گلگون

که در محشر رخ خونین(۱۱) پسندند

×

وعده وصلم به محشر داد آن زیبا نگار

خود، اجل دانم ز دردِ انتظارم مى‏کشد

×

کاش منهم دلبرا عَذرا عَذارى داشتم

در کنار او چو گیسویش قرارى داشتم

×

چو جان به مهر تو دادم چو دل به عهد تو بستم

چه(۱۲) مِهرها که بریدم چه عهده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.