پاورپوینت کامل چرا به حافظ نیاز داریم؟ ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چرا به حافظ نیاز داریم؟ ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا به حافظ نیاز داریم؟ ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا به حافظ نیاز داریم؟ ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

آسمان فرهنگ ایران سرشار از ستارگان پرفروغی است که تاریخ این کشور همواره به آنها بالیده است. ستارگانی که روشنایی‌شان در طول تاریخ پر تلاطم این دیار، گاه تنها روزنه امید ساکنان این سرزمین بوده است.

نگاهی به جایگاه خواجه شمس‌الدین محمد حافظ در ایران و جهان
آسمان فرهنگ ایران سرشار از ستارگان پرفروغی است که تاریخ این کشور همواره به آنها بالیده است. ستارگانی که روشنایی‌شان در طول تاریخ پر تلاطم این دیار، گاه تنها روزنه امید ساکنان این سرزمین بوده است. چه روزگاری که جای جای ایران، زیرِ سُمِ ستورِ تازیان و یاغیان در نوردیده می‌شد، نفس‌ها در سینه‌ها حبس و بغض‌ها در گلو گره می‌خورد و جان‌ها به لب‌ می‌رسید و تنها نظمی و نثری که برآمده از فِکرتی و حِکمتی باشد، می‌توانست بذرِ امیدی را در این بیابان پر از یأس بکارد و ملتی را از برکات آن احیا کند و زندگی بخشد. باری حافظ یکی از درخشنده‌ترین ستارگان این آسمان است که در طول چندین قرن همواره در سپهرِ این سرزمین، نورافشانی کرده و ظلمت‌ها را روشنایی، تلخی‌ها را شیرینی، یأس‌ها را امید، زجرها را نوید، زخم‌ها را مرهم، بی‌تابی‌ها را صبر و بی‌قراری‌ها را قرار و آرام بخشیده است.

حافظ؛ قلّه‌نشین رشته پرشکوه ادبِ پارسی

هرچند لسان‌الغیب در قله‌های کوهستانِ پر از غرور شعر و ادب پارسی قرار دارد اما این مهم – به تعبیر دکتر عبدالکریم سروش- نباید ما را بفریبد تا شأنِ حِکمی و فلسفی او را نادیده بی‌انگاریم. گرچه این ویژگی ذوابعاد بودن، در میان کثیری از سرآمدانِ ادبِ ما مرسوم و مشهود است و خیلِ وسیعی از بزرگان و مفاخر فرهنگی ما – علی قدر مراتبِهِم – را شامل می‌شود اما حافظ، بی‌تردید یکی از سرآمدترین آنها است و از جمله قلّه‌نشینانِ این رشته‌کوهِ پرشکوه است.

در تاریخ فرهنگ ایران، می‌توان شخصیت‌های متعدد و البته برجسته‌ای را نام برد که هرچند ما آنها را به عنوان «شاعر» می‌شناسیم‌شان اما چون نیک بنگریم خواهیم دید که آنها در واقع حُکما و اندیشمندانی بوده‌اند که حکمت‌شان را در قالب اشعار، تنظیم و تدوین می‌کرده‌اند. در واقع آنها اندیشه‌ها و تعالیم خود را با ذوق ادبی و ذائقه هنری‌شان در می‌آمیختند و محصولی ذوابعاد عرضه می‌کردند و به قول شیخ اجل: «به پرویزن معرفت بیخته / به شهد عبارت برآمیخته». (سعدی، بوستان، باب اول، بیت ۹۲۷)

هرچند ارزش هنر، قائم به خود است و فی‌نفسه مقوله‌ای ارزشمند محسوب می‌شود اما بوده‌اند بزرگانی که توانسته‌اند آن را در راستای بیانِ رساتر و شیواترِ افکار و آرای حکیمانه‌شان به کار گیرند. در میان هنرهای مختلف، شعر از متعالی‌ترین فنونی است که توانسته این رسالت را به عالی‌ترین شکل محقق کند و بسیاری از دوّاوین و آثار شعرای ما شاهدی است بر این مدعا.

بنابراین گزاف نیست اگر ادعا کنیم شعرایی نظیر حافظ، سعدی، مولانا، عطار، فردوسی، خیام، نظامی گنجوی و… برای بیانِ حکمتِ خویش، از این هنرِ متعالی بهره فراوان جسته‌اند و آن دُرّ را در رحِمِ این صدف می‌گذاشتند و آن «نِگینِ سُلیمان» را بر این خاتم می‌نشاندند و آن شیر را با این شِکر در می‌آمیختند و آن شهد را با این شیره می‌چشاندند و «عراق و فارس» را به «شعر خوش» می‌گرفتند؛ «عراق و فارس گرفتی به شعرِ خوش حافظ / بیا که نوبتِ بغداد و وقتِ تبریزست». (حافظ، غزل ۳۹، بیت هفتم)

اما شعر نه فقط در جهان گذشته از اهمیتِ حِکمی و فلسفی برخوردار بوده بلکه حتی در جهان جدید نیز در نزد نیک‌نظرانِ صاحب‌خرد، کم‌وبیش می‌توان چنین ارج و منزلتی را مشاهده کرد؛ این گوهر نه تنها در چشم حکیمانِ شرق می‌درخشیده بلکه چشمِ بزرگ‌ترین فلاسفه مغرب‌زمین نیز گاه مسحورِ تلالو این هنر و اوج اعتلایش می‌شده تا جایی که بزرگ‌ترین ذهن‌های فلسفی را به ظرفیتِ بی‌نظیر و شگفت‌آمیزش معطوف و مشغول می‌کرده است. لذا هستند فیلسوفانی که به شعر با چشمی فلسفی می‌نگرند و شأنِ فکری و منزلتِ فلسفی آن را قدر می‌دانند و بر صدر می‌نشانند.

شاعر؛ مفسری میانِ خدایان و انسان

چنانکه مارتین هایدگر (۱۹۷۶ – ۱۸۸۹)، شعر را نمودِ شُهود در «جهان وجود شناسانه»ای می‌دانست که تنها برای لحظاتی می‌توان یافت و دقایقی امکان گشایش پنجره‌های آن برای انسان مهیا می‌شود؛ «لحظاتی که زود گذرند، چیزی را روشن نمی‌کنند و درک نمی‌شوند؛ همچون مُکاشفه و اِشراقی آنی. شعر، نمودِ آن لحظات اشراق و مکاشفه است. شعر، غرق شدن در این چشمه جوشان است».

آری به زعم هایدگر «شاعر، پیام‌آور است؛ مفسری بین خدایان و انسان» و این پیام‌آوری شاید نیازمند شجاعت و جسارتی پیامبرگونه بوده باشد و به همین جهت معتقد بود: «آنان که جسورترند، شاعرترند»!

البته طبیعتا این قاعده شامل اشعارِ کم‌مایه و دون‌پایه نمی‌شود و از نگاه فلاسفه‌ای چنان، اشعاری چنین، اساسا «شعر» تلقی نمی‌شود بلکه صرفا تقلیدی است از آن! این مساله آنقدر اهمیت داشته که یکی از بزرگ‌ترین غول‌های فلسفی جهان در رساله‌ای که به مقوله شعر اختصاص داده است بر این تفکیک انگشت تاکید می‌نهد. چنانکه ارسطو (۳۸۴ ـ ۳۲۲ پ.م) در «بوطیقا» (فن شعر) چنین می‌نویسد: «به تبعِ تشخصِ شاعران، شعر دو مسیر متفاوت را در پیش گرفت. صاحبانِ طبع بلند، کردار نیک و نیک کرداران را در شعرشان باز می‌تابیدند، مادامی که فرومایه‌گان، فرودستان را در شعرشان انعکاس می‌دادند و از رفتار آنها تقلید می‌کردند». (ارسطو، بوطیقا، ص۴۶)

دینِ حافظ

به مناسبت فرارسیدن روز حافظ (بیستم مهر) درصدد آن شدیم که در جست‌وجوی دینِ او برآییم. البته منظور از مفهومِ دین، در «دینِ حافظ»، لزوما آن آیین و مذهبی نیست که حافظ رسما به پیروی از آن شناخته می‌شده است. چراکه اساسا این مساله، پرسش جدیدی نیست و از قرن‌ها پیش تاکنون در این مورد، نوشته‌ها و مقالات متعددی منتشر شده است و عموم محققان و حافظ‌شناسان معتقدند که وی مسلمانی شافعی‌مذهب بوده است.

اما مسلمانی وی لزوما به این معنا نیست که او درکی واحد با سایر هم‌کیشانِ خویش نسبت به دین و به ویژه ادیانِ دیگر (غیر از اسلام) داشته است. چنانکه می‌دانیم در میان متدینان به ادیانِ مختلف به‌طور عام – و مسلمانان به‌طور خاص- نگاه لزوما مشترکی به «دین» وجود ندارد. مثلا در دین اسلام، درکی که فقها از دین دارند دارای تفاوتی ماهوی با درکی است که عرفا از آن دارند و نگاه فلاسفه به آن نیز با هر دو نگاه دیگر، تفاوتی ماهوی دارد.

برای دریافتِ درک حافظ از دین و نگاهش به سایر ادیان اما شاید بهترین راه مراجعه به دیوانِ او باشد. به نظر می‌رسد با نگاهی فلسفی به دیوان حافظ و البته تحلیلی از اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زمانه او، می‌توان تفسیری از غزلیاتش به دست داد که شاید تا حدی ما را به درکی که خواجه از مقوله «دین» داشته است نزدیک کند.

ادعای راقم این سطور آن است که کلامِ خواجه، به برداشتی مبتنی بر کثرت‌گرایی دینی راه می‌دهد؛ درکی پلورالیستیک (کثرت‌گرایانه) که نه تنها ناظر به تحملِ دیگری با دینی دیگر است بلکه در آن دیگری و دینش، بصیرت‌ها و حقایقی را می‌یابد که به تلمیح یا تصریح، زبان به ستایشش می‌گشاید.

چرا پلورالیسم؟

حال شاید این سوال به ذهن متبادر شود که اساسا چرا لازم است ما تفسیر و خوانشی کثرت‌گرایانه از حافظ داشته باشیم؟ به بیان دیگر چه ضرورتی موجب شد که موضوع این تحقیقِ ناظر به دیوانِ حافظ، تکثرگرایی دینی باشد؟ و چه اصراری وجود دارد که کثرت‌گرایی دینی را می‌توان از لابه‌لای ابیات و اشعارِ حافظ بیرون کشید؟

آنچه در پاسخ به سوال فوق می‌توان گفت شاید بیش از هر چیز دیگری اقتضائات زمانه و مسائل مبتلابِهِ دورانِ ما باشد؛ در جهانی که از هر گوشه آن، بانگ تنافر و فریاد تخاصم بلند است و از آسمانش سنگ فتنه می‌بارد و از خاکش تخم کینه می‌روید و در هوایش بادِ قهر می‌وزد، آشنایی با فرهنگِ مدارا، تحمُلّ دیگری و رواداری با مخالف از نان شب واجب‌تر است و از آبِ شُرب، حیاتی‌تر!

از آنجا که در این دهکده جهانی خشونت‌های دینی، به‌رغم رشد مدرنیته و نزدیک‌تر شدن ناگزیرِ فرهنگ‌های مختلف به یکدیگر، نه تنها روندی کاهشی نداشته بلکه در مقاطعی و مواردی شدّت و حدّتِ بیشتری یافته است، شاید راهکار مهار این آتش ویران‌کننده را بتوان در آموزه‌های پلورالیستیک در فرهنگ‌های گوناگون دانست. آموزه‌هایی که به پیروان ادیان مختلف یاد می‌دهد که «حقیقت»، فربه‌تر از آن است که صرفا به صید دینی از ادیان افتاده باشد چنانکه دیگران را از آن مطلقا بهره‌ای نباشد. برای ارایه این آموزه به پیروانِ ادیانِ مختلف، چه کاری مهم‌تر از اینکه آموزه‌های پلورالیستیک در هر جامعه‌ای با همان زبانی ترویج شود که افراد آن جامعه با آن مانوس‌ترند؟ به بیان دیگر زهرِ انحصارگرایی (exclusivism) دیگری سوز، تنها با پادزهر آموزه‌های کثرت‌گرایانه علاج‌پذیر است. اما برای این نیل به این مهم، صِرفِ پرداختن به مبانی و مبادی نظریات فلسفی و آموزه‌های کاربردی آن کافی نیست. بلکه به نظر می‌رسد وقتی ردّ یافته‌های فکری- فلسفی بشرِ عصرِ جدید، در سنّت‌ها و فرهنگ‌های پذیرفته‌شده ملت‌های گوناگون و مذاهبِ مختلف نشان داده شود، حتما می‌تواند توفیقِ بهتری کسب کند تا به بیان آموزه‌های فلسفی صرف بسنده شود.

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.