پاورپوینت کامل در مصایب بشرِ بدونِ خدا ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در مصایب بشرِ بدونِ خدا ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در مصایب بشرِ بدونِ خدا ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در مصایب بشرِ بدونِ خدا ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
نیچه در قطعه معروف «دیوانه» از کتاب سوم حکمت شادان داستان دیوانهای را مطرح میکند که با چراغی در روز روشن به دنبال خدا بود و مدام فریاد میزد: خدا را میجویم! و جمعیت مردم به او میخندیدند، زیرا معنای حرف دیوانه را نمیفهمیدند. اما دیوانه اعلامیه خود را بیان کرد تا توضیح دهد که انسانها خدا را از زندگی خویش حذف کردهاند و اینک شب تاریک فرا رسیده است؛ خدا نماد هر چیز و هر امر فرای حس و طبیعت هست که اساس عالم و هستی است.
طغیان بشر در عصر سکولاریسم
نیچه در قطعه معروف «دیوانه» از کتاب سوم حکمت شادان (ترجمه جمال آلاحمد، سعید کامران، حامد فولادوند) داستان دیوانهای را مطرح میکند که با چراغی در روز روشن به دنبال خدا بود و مدام فریاد میزد: خدا را میجویم! و جمعیت مردم به او میخندیدند، زیرا معنای حرف دیوانه را نمیفهمیدند. اما دیوانه اعلامیه خود را بیان کرد تا توضیح دهد که انسانها – اعم از دیندار نااهل و بیدین – خدا را از زندگی خویش حذف کردهاند و اینک شب تاریک فرا رسیده است؛ خدا نماد هر چیز و هر امر فرای حس و طبیعت هست که اساس عالم و هستی است.
بیبنیانی و بیبنیادی زندگی بشرِ بدونِ خدا
اینکه نیت اصلی نیچه از طرح این مطلب که در چند جای دیگر هم بدان اشاره داشته چه بوده یا اینکه آیا نگاه منفی یا مثبت به مساله فوق داشته اصلا مورد بحث ما نیست؛ ولی در این مجال نتایج منفی حذف خدا از زندگی انسان مدرن را بیان میکنیم که تا حد زیاد در نگاه منفی نیچه به مساله هم موجود بوده و آن بیبنیانی و بیبنیادی زندگی بشر است که بعد از فقدان خدا باید به فکر بنیادی جدید باشد که بتواند جای خدا را بگیرد و آن بنیاد، خود انسان است که با کنار گذاشتن خدا نقش خدا را بازی خواهد کرد. البته اصل بحث بسیار پیچیده است و اینکه خدا را چگونه تعریف و بعد اثبات کنیم یکی از موضوعات و معضلات اصلی بشر از گذشته تاکنون بوده و باز مورد نظر این نوشته مختصر نیست، بلکه بحث این نوشته صرفا این است که با پذیرش خدا به مثابه قدرت لایزال و برترِ هستی که جهان را با هدف و غایت خاصی آفریده و انسانها را به راستی و درستی دعوت کرده و ادیان را نیز جانپناهی برای انسان قرار داده تا در عالم خاکی بتواند راه روشن را پیدا کند و نماینده شایسته خدا در زمین باشد، نفی او چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
پیشینه باور به مبدا برترِ متعالی
باور به یک مبدا متعالی و برتر از انسان در ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) و ادیان غیرابراهیمی (مهر و زرتشت، بودیسم، هندوئیسم و…) خود را متبلور ساخت و تاریخی برای انسان پدید آورد که در آن، انسانها امور خود را تابع وجود امر برینی به نام خدا یا یهوه یا مزدا یا تائو و غیره قرار دادند و زندگی و جامعه خود را سامان بخشیدند و سپس قلمرو عقیدتی به وجود آورده و به جنگ سخت علیه همدیگر اقدام کردند.
در تاریخ جهان، جنگهای عقیدتی سابقه زیاد و عجیبی دارند و متاسفانه انسانها به نام خدا و نه بر اساس آیین راستین خدا که در پی آرامش و آسایش و هدایت بشر است، جنگهای خونینی به راه انداختند و انسانهای زیادی کشته شدند تا ثابت شود که تفسیر غلط انسانها از خدا و فرآیند عقیده و هدایت، چه شرهای بزرگی را تولید کرده و مصداق بارز شکواییهای بوده که فرشتگان در هنگام خلقت انسان خطاب به درگاه الهی روا داشتند و گفتند انسان بسیار فاسد و خونریز است (بقره: ۳۰) . وانگهی خداوند فرشتگان را انذار داد که به اسرار این خلقت آگاه نیستند. نیچه نیز معتقد بود فقدانِ خدا بیشتر در کلیساها اتفاق افتاده است. در هر حال و در پی این خلقت، تاریخ همواره صحنه جنگ دو گروه خیر و شر بوده و این جنگ هنوز ادامه دارد و بسیاری مکاتب و فرهنگها فرجام نهایی آن را که پیروزی خیر است در آخرالزمان دانستهاند.
شکلگیری نهضت پروتستانتیسم
حال برگردیم به دورانی که تحولات بزرگی در اروپای قرن شانزدهم میلادی رخ داد و نهضت پروتستانتیسم توسط برخی شاهزادههای آلمانی شکل گرفت و در طی آن واسطگی کشیشان در امر دین تضعیف و خود کتاب مقدس مرجع اصلی تعالیم دینی مسیحیت شمرده شد و هر فرد مسیحی خود یک کشیش لحاظ شد که میتواند مستقیما به کتاب مقدس رجوع کند و آن را بفهمد و تفسیر کند. این جریان خود زمینهای شد تا در تحولات شگرف بعدی یعنی انقلاب علمی و رنسانس فرهنگی در قرن هفدهم، پروژه خودبنیادی انسان هر چه بیشتر تقویت شود تا در قرن هجدهم و عصر روشنگری (عصر عقل) هسته اصلی تحولات یعنی مدرنیته شکل بگیرد. در این تاریخ یهودیت در قلب فرهنگ مسیحیت به دنبال سرزمین بود و سرزمینهای اسلامی نیز در خواب غفلت و عسرت یا درگیر تعصبات و باورهای بیهوده و نبردهای داخلی بودند.
مدرنیته و افسونزدایی از ذات جهان
مدرنیته به مثابه دوران اوج اقتدار علمی و فکری انسان که با تکیه بر عقل خودبنیاد و شعار آزادی و رفاه انسان شکل گرفت، چندین پدیده مهم را در دل خود پدید آورد که از آن جمله افسونزدایی (disenchantment) یا تقدسزدایی از ذات جهان و حقیقت و زندگی بود و هر آنچه مربوط به حوزه فراتر از جهان مادی بود را تحت عناوینی همچون متافیزیک، مذهب، راز یا امر ماورایی کنار گذاشت و تنها حقیقت موجود را انسان و قدرت عقل و دانش او دانست که اینبار بدون توسل به نیروهای معنوی و مذهبی و غیرمادی ادامه حیات میدهد و انسان پادشاه هستی میشود. ابزار او نیز چنانکه گفته شد عقل و دانش بود و با رانه قدرت پیش میرفت و با هدف آزادی و رفاه انسان تلاش کرد تا بهشت موعود یا سعادت نهایی را در همین جهان و بدون توجه به هیچ نیروی معنوی و مینوی فراهم کند.
اخلاق به جای دین
نفی متافیزیک و به تبع آن نهضت اصلاحات دینی که زمینه نوعی سکولاریسم یا کنار گذاشتن مذهب از حوزه عمومی و اجتماعی و سیاسی و گسیل آن به حوزه فردی و شخصی را فراهم کرد، باعث شد جا برای اخلاق باز شود و اخلاق جای دین را بگیرد. اخلاق نامشروط کانتی که خودایستا و مبتنی بر قواعد پیشینی عقل خودبنیاد بود، تعریف جدیدی از انسان ارایه داد که طی آن انسان از طریق اصول عقل محض که تجلی اراده خیر بود، مکلف به رفتار اخلاقی بود و این اصول چند چیز از جمله اختیار انسان و سپس غایت بودنش برای امر اخلاقی و اصلا هر چیز دیگری را ضمانت میکرد. البته باید توجه داشت که این اصول کلی و ضروری بودند و انسان ولو با اراده و اختیار خود مکلف بود در هر رفتار اخلاقی، مواردی همچون کلیت و ضرورت آن و نیز غایت بودن انسان را لحاظ کند. در هر حال این اخلاق کاملا عقلانی بود ولی عقل آن امر قدسی و مینوی نبود بلکه نشات یافته از درون خود انسان بود و در حکم وجدان و ندایی بود که انسان را در وضعیت بیمذهبی و بدون هیچ احساس تعلق به جهان فوق مادی و لاهوتی تابع فعل خیر میکرد؛ یعنی خوب بودن در ناسوت بدون هیچ توجهی به لاهوت. در این صورت آن همه زحمتی که انواع مختلف دستگاههای بشرنهاد دینی پدید آورده بودند و به خاطرش انگیزاسیون (تفتیش عقاید) تشکیل داده و همدیگر را قلع و قمع کرده یا آزادی و خوشی انسان را از وی گرفته بودند نیز رفع میشد. این بالاترین دکترین مدرنیته بود که تحقق یافت و قرار شد بهشت موعود زمینی با میزان بالای رفاه و خوشی و صلح و آرامش تحقق یابد. ولی مگر نه اینکه در این دوران جدید هم باز نوع انسان بود که باید بازیگر صحنه میشد؟ همان انسان عصر مذهب و دین باز اکنون در عصر مدرنیته و چشمپوشی از نقش امر مینوی قرار بود یکهتازی کند و آیا خلق و خوی انسان نیز تغییر کرد و انسان مدرن از خونریزی غافل شد؟ اگر مدرنیته با شعار رفاه و صلح آمده بود آیا دین نیز چیزی جز این گفته بود؟ آیا همان انسانی که از مبانی دین سوءاستفاده کرد قادر نبود مبانی دولت مدرن و لیبرالیسم و جهان آزاد را نیز مورد سوءاستفاده خود قرار دهد؟ پاسخ این سوال تاملبرانگیز است و مجال دیگری میطلبد، اما به گواه تاریخ، قرن هجدهم یا عصر روشنگری چنان در عقلانیت جدید فرو رفت و همه حوزهها را به عقل فروکاست که لاجرم بسیاری از امورات زندگی بشر به راحتی نادیده گرفته شد و همین خود زمینه ظهور اعتراضات رمانتیک قرن نوزده از شوپنهاور و کییرکگور گرفته تا مارکس و نیچه و دیگران را فراهم کرد.
پیشبینی نیچه از آینده انسان
دیوانه نیچه دقیقا در این برهه سربرمیآورد و انذار میدهد که آیا انسانیت متوجه هست که با حذف خدا یا بنیاد متقن هستی چه بلایی سر خود آورده است؟ و البته پشیمان میشود و میگوید هنوز انسان به چنین آگاهی نرسیده و زمان لازم هست تا انسان بفهمد این بیبنیادی چه معنایی خواهد داشت! آشوبهای قرن نوزده و فعالیتهای استعماری اروپا برای رسیدن به بهترین منابع جهان و سلطه گسترده بر قلمرو کشورهای دیگر و از سوی دیگر سهمخواهی گروههای مختلف انسانها اعم از فقیر و کارگر و زنان و رنگینپوستان و استعمارشدگان و به تعبیری، «دیگریها» و «بیگانههای» تمدن جدید، تصویر آن بهشت موعود مدرن را مغشوش کرد و به انسانها فهماند که اگر از آن بهشت برین ادیان گذشتند، بهشت برین انسانی نیز چنگی به دل نزد و خود جهنمی برای انسان شد که در آن بعدها انواع جنگهای شرارتبار رخ داد که اینبار مجهز به سلاحهای جدید و کشندهتر بودند و جمعیت کثیری از انسانها در قرن بیستم بر اثر این سلاحها کشته شدند و هنوز هم در حال کشته شدن هستند. قربانیان جنگ روزبهروز بیشتر میشوند و در این میان کشته شدن کودکان از همه غمانگیزتر هست. اکنون نیز انسانها برای قدرت و منابع بیشتر به جان هم افتادهاند و آنچه همه دولتها را به پیش میراند قدرت و ابراز وجود در جهان جدیدتر هست که حتی از آن بنیانهای عقلانی مدرنیته هم دورتر شده و به نوعی آنارشیسم و بیمعنایی کامل رسیده است، زیرا عقلانیت مدرن نیز چنان تعصب و سختگیری نشان داد که خیلی زود مخالفانش در خود اروپا سربرآوردند و هر یک حامی بخشی از امورات از دست رفته خود همچون دین و تاریخ و هن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 