پاورپوینت کامل کرسی‌نشینی در یلدا ۷۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کرسی‌نشینی در یلدا ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرسی‌نشینی در یلدا ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کرسی‌نشینی در یلدا ۷۳ اسلاید در PowerPoint :

لحاف‌کرسی شده اسباب‌بازی‌مان و هرکدام از ما بچه‌ها سر زورآزمایی هم که شده، آن‌قدر می‌کشیمش سمت خودمان که دو پایه کرسی تا مرز دمرشدن بالا می‌آید و صدای خانم‌ بلند می‌شود که «چه می‌کنید؟ الان است که منقل برگردد.» انگار که نشنیده باشیم خانم‌ چه گفته است، منقل را طرف هم هل می‌دهیم و مراقبیم که برنگردد.

درباره گرمابخش خانواده‌های ایرانی در طولانی‌ترین شب سال

لحاف‌کرسی شده اسباب‌بازی‌مان و هرکدام از ما بچه‌ها سر زورآزمایی هم که شده، آن‌قدر می‌کشیمش سمت خودمان که دو پایه کرسی تا مرز دمرشدن بالا می‌آید و صدای خانم‌ بلند می‌شود که «چه می‌کنید؟ الان است که منقل برگردد.» انگار که نشنیده باشیم خانم‌ چه گفته است، منقل را طرف هم هل می‌دهیم و مراقبیم که برنگردد. از بازی که سیر می‌شویم، پنهانی می‌رویم سراغ آجیلی که خانم‌ گذاشته است زیر کرسی که خشک و گرم بماند و به ذائقه خوش بیاید. ناخنکی به آ‌ن می‌زنیم و سهم خود را برمی‌داریم. صدای خانم که دوباره بلند می‌شود، می‌رویم سراغ درس و مشق‌مان. پشتی را می‌کشیم جلو و می‌‌نشینیم روی آن. کتاب و دفتر را هم می‌گذاریم روی کرسی و می‌شود میز درس. چراغ مطالعه کوچکی هم دم‌دست است تا اگر نیمه‌شب کسی بی‌خواب شد و خواست کتاب و روزنامه بخواند، مزاحم بقیه نباشد. گرسنه که می‌شویم سیب‌زمینی را توی منقل زیر خاکستر می‌گذاریم؛ تا تنوری شود و لذیذ. گاهی هم تخم‌مرغ می‌پزیم. اگر جایی از تخم‌مرغ به آتش چسبیده باشد، پوست و سفیده آن کبود می‌شود. نان، تخم‌مرغ و سیب‌زمینی با قدری نمک برای‌مان غذایی مطبوع است. سفره را روی کرسی پهن می‌کنیم. اگر یکی از اعضای خانواده سرسفره نباشد، خانم غذایش را در ظرفی درپوش‌دار زیر کرسی گرم نگه می‌دارد. پدربزرگم هم آبریز کوچک استیلش را پر از آب می‌کند و کنار پایه‌کرسی طرف پله خودش می‌گذارد تا از ضربه پای ما بچه‌ها در امان بماند و بتواند صبح زود با آب گرم وضو بگیرد. کرسی باید گرم نگه داشته شود. درست‌کردن و روشن‌نگه‌داشتن آتش کرسی برخلاف آنچه به‌نظر می‌رسد، آسان نیست و یکی، دو باری که مثلاً می‌خواهیم به خانم کمک کنیم، آتش کرسی خاموش یا به‌اصطلاح، خفه می‌شود و زحمت او را مکرر می‌کنیم. نصف‌شب در سرمای حیاط یا ایوان، با آتش‌چرخان آتش درست می‌کنیم؛ البته، گاز که می‌آید، زغال‌ها را روی همان آتش‌چرخان می‌گذاریم و روی گاز می‌گیریم، هرچند خانم می‌گوید خاکستر زغال، گاز را کثیف می‌کند و سوراخ‌های بیرون‌آمدن گاز را می‌پوشاند. راست می‌گوید. شعله‌ آبی، قرمز می‌شود. عذاب ما وقت آمدن گونی‌های خاکه‌زغال برای کرسی است؛ سیاهی اول از همه کوچه را می‌‌گیرد و بعد هم معلوم می‌شود زغال برای کدام خانه رفته است. دست‌آخر هم کل خانه سیاه می‌شود و مجبوریم همه‌جا را از دم‌در، هشتی، راهرو، راه‌پله، حیاط و… بشوییم. اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی است که از سیاهی زغال خلاص می‌شویم. خواهرم، شمسی، برای چشم‌روشنی خانم که از حج برگشته است، یک لامپ برقی کرسی می‌خرد. ناسیونال است و دوقلو و به سقف کرسی پیچ می‌شود.

«حرارت این دستگاه به‌اندازه‌ای مطبوع و لذت‌بخش است که من هرگز، وسیله‌ای به این مفیدی برای مبارزه با سرمای زمستان ندیده‌ام». این جمله بخشی از نوشته پیترو دلا واله، جهانگرد ایتالیایی است که در روزگار صفویه به ایران سفر کرده و آن‌قدر از این تدبیر ایرانی خوشش آمده بود که قصد داشت در بازگشت به کشورش، ساخت نمونه‌ای از این ابزار گرمایشی را سفارش بدهد. ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی، نیز از دیدن کرسی دستخوش شگفتی شده بود. کرسی در ایران سابقه‌ای دیرین دارد؛ اما گزارش‌هایی اندک از آن نقل شده است.

از قدیم در اقصی‌نقاط دنیا، صنایع گرم‌کننده‌ای نظیر همین هنر ایرانی وجود داشته است: کوتاتسو در ژاپن، مساکامیلا در اسپانیا، فوت استاو در هلند، صندلی در تاجیکستان و افغانستان، کانگ در چین و آندول در کره. اما قطعاً صنعت ایرانی و ژاپنی در مقایسه با بقیه قدمت بیشتر و ساختار پیچیده‌تری داشته است. به‌سبب شباهت‌های موجود میان کرسی این دو کشور، به‌نظر می‌رسد ارتباط معناداری در گذشته با هم داشته‌اند. کوتاتسو میزی چوبی و کم‌ارتفاع بوده است که لحاف سنگینی روی آن می‌انداختند که به آن فوتون می‌گفتند. منبع گرمابخش آن هم زغالی بوده است که زیرش می‌گذاشتند. یوشیدا ماساهارو در بخشی از سفرنامه‌اش به چاله‌زغال ایرانی اشاره کرده که شبیه به ایروری، اجاق سنتی ژاپن (کوره‌ای در زمین برای پخت غذا) است. او در یکی از اقامت‌هایش در تهران، از «منقل» یاد می‌کند که به ابزاری ژاپنی به‌نام شیگامی هیباچی شبیه بوده است. در تهران سال‌های کودکی من، خانواده‌ها از اوایل پاییز به فکر برپا‌کردن کرسی می‌افتادند. اول از همه، کرسی چوبی جمع‌شده سال قبل را از انبار یا خرپشته در‌می‌آوردند و دستی به سر و رویش می‌کشیدند. معمولاً، پایه‌هایش لق و لرزان شده بود و سروصدا می‌کرد. ما که دست‌مان به چوب و اره بود، خودمان این خرده‌کاری‌ها را انجام می‌دادیم؛ اما بیشتر، نجار به خانه‌ها می‌رفت و با چفت‌وبست‌زدن کرسی را آماده می‌کرد. جنس چوب کرسی هر منطقه از ایران مخصوص همان اقلیم بود، اما اساسش بر آن بود که آفت نگیرد؛ مثل چوب درختان گردو، توت، مَلَچ، نارون، کاج و انجیلی. ضرب‌المثل مازندرانی «سر انجیلی بُن توسکا» ضمن اشاره به مرغوب‌بودن و استحکام چوب این درخت بدان معناست که زغال‌فروش‌های دوره‌گرد برای کم‌فروشی، ته کیسه را زغال درخت توسکا می‌ریختند و رویش زغال درخت انجیلی.

جنس چوب کرسی‌های تهران چیست؟

چوب معمول کرسی‌های تهران برای آنکه بید نزند و استحکام بیشتری داشته باشد، از جنس روسی بود؛ همان چوب راش که پیش‌ترها در ساخت خطوط راه‌آهن هم به‌کار می‌رفت. پایه‌های کرسی شبیه مبل‌های امروزی گاهی نقش‌ونگار هم داشت و خراطی‌اش می‌کردند. گاهی هم تخته سه‌لایه یکدستی می‌انداختند روی سقف‌اش که زیبایی‌اش را بیشتر می‌کرد. چهارچوبی که خود با چهارچوب دیگری قرص شده بود، پایه‌های کرسی را از پایین به هم وصل می‌کرد. کرسی‌ها همه چهارضلعی بودند که به هر ضلع‌شان، پله می‌گفتند و فقط در قد و اندازه با هم تفاوت داشتند.

داستان لحاف‌دوزی‌های تهران

غیر از خود کرسی، لحاف آن‌هم مهم بود؛ پنبه‌ای و پهن، آن‌قدر سنگین و لش که هر سال، در بغچه‌ای بزرگ می‌پیچیدندش و تا آمدن دوباره سرما می‌گذاشتند روی همین کرسی. بی‌خود نبود که نان سنگک بیات را به لحاف کرسی تشبیه می‌کردند؛ یعنی از هر سو بکشند، تکه یا به‌قول تهرانی‌ها، نان‌پاره نمی‌شود. پاییز که می‌شد، این لحاف را از بغچه بیرونش می‌کشیدند و می‌تکاندند و می‌گذاشتندش یکی، دو روزی هوا بخورد؛ بعد هم ملحفه‌‌اش را باز می‌کردند و می‌شستند. گاهی گوشه‌ای از آن پارگی یا سوختگی داشت و برای اینکه پنبه‌اش بیرون نریزد، باید می‌سپردندش به استاد لحاف‌دور تا دستی به آن بکشد. آن وقت‌ها، لحاف‌دوزها که معمولاً شمالی بودند، با دوچرخه ترک‌بنددار در کوچه‌ها می‌چرخیدند و داد می‌زدند: «آی… لحاف‌دوزی.» لحاف‌دوز وقت کار، دستمالی بر دهان می‌بست و سر را می‌پوشاند. بعد گوشه‌ای از حیاط می‌نشست روی دو پا و با کمانی چوبی معمولاً از جنس درخت ازگیل، که زهی قیطانی از جنس روده گوسفند داشت‌، پنبه را می‌زد. قبلش، به آن پیه کشیده بود تا نرم شود. کمان را نزدیک انبوه پنبه می‌برد و با مشته (موشه) به زه می‌کوبید تا نسوج پنبه از هم باز می‌شد و دست آخر هم آن‌ها را توی لحاف جا می‌داد. کار سختی بود. مدام هم با سوزن می‌زد توی لحاف تا پنبه‌ها قلنبه نشود. همیشه کیسه‌ای پر از پنبه با خود داشت و اگر لازم می‌شد، با ترازوی دستی مقداری از آن را می‌کشید و با قبلی‌ها مخلوط می‌کرد و دوباره می‌زد. گاهی کلاس می‌گذاشت و می‌پرسید پنبه داخلی باشد یا خارجی که در عمل، فرقی نداشت. شنیده بودم در بعضی جاها، زدن و تکاندن پنبه، برای دفع موجودات موذی بوده است. انگار یکی از آفت‌های لحاف‌کرسی در تابستان شپش است که می‌رود در جایی گرم و نرم مثل لحاف جا خوش می‌کند و تکثیر می‌شود و بیرون‌کردنش از خانه، دیگر به این راحتی هم نیست. برای همین اصطلاح «شپش لحاف کهنه» را خطاب به آدم‌های سمج به‌کار می‌برند.

مغازه‌های لحاف‌دوزی هم بودند که لحاف‌کرسیِ آماده داشتند یا سفارش می‌گرفتند. یکی‌شان توی کوچه ما بود که یکی، دو لحاف دوخته را از دیوار کارگاهش می‌آویخت. زیبایی طرح، رنگ و دوختش آن‌چنان بود که چشم هر رهگذری را می‌گرفت. کف کارگاهش فرش یا گلیم پهن بود و برای ورود، باید کفش‌ها را درمی‌آوردی. مغازه مثل کارگاه نقاشی بود؛ پر از نخ، منجوق و ملیله‌های رنگی. ملحفه لحاف کرسی متناسب با طرح و پارچه میانی لحاف انتخاب می‌شد. معمولاً رنگ‌های روشن مشتری نداشت؛ چون ازیک‌طرف، کرسی جای خورد و خوراک و خواب بود و ازطرف‌دیگر نمی‌شد ملحفه آن را دائم عوض کرد. بعضی محض زیبایی پارچه دیگری هم روی لحاف‌کرسی می‌انداختند که به آن روکرسی می‌گفتند؛ پرنقش و بته‌جقه‌ای یا با طرح دایره‌های درهم مثل خورشید یا چهل‌تکه.

هرچند پارچه، سوزن، لحاف و… نمونه خارجی هم داشت، لحاف کرسی کاملاً وطنی با پارچه مرغوب و پردوام مثل متقال یا کتان بود که هم نمونه ایرانی داشت، هم خارجی. وسط تئاترها و مغازه‌های لباس و کلاه‌فروشی خیابان لاله‌زار، مغازه روسی آنجا نمونه‌های خارجی‌اش را داشت. پارچه وسط لحاف‌کرسی ساتن روشن و معمولاً صورتی بود. در برخی از مناطق ایران که به پشم دسترسی داشتند، به‌جای پنبه در لحاف پشم می‌کردند. موی بز به‌سبب زبری‌اش که از لحاف بیرون می‌زد، مناسب نبود. پشم شتر و گوسفند برای لحاف و تشک بیشتر کاربرد داشت. این‌پشم را اول می‌شستند و در آفتاب، خوب خشک می‌کردند؛ بعد آن را به حلاج می‌سپردند تا از هم بازش کرده و پشم مثل پشمک پف کند، دست آخر هم آن را در لحاف می‌کردند.

زیر لحاف‌کرسی هم پارچه‌ای می‌انداختند و از اطراف، به پایه‌ای کرسی گرهش می‌زدند تا چوب و زوایای بیرونی‌اش لحاف کرسی را پاره یا نخ‌کش نکند. وسط کرسی هم مجمعه بزرگ مسی می‌گذاشتند یا قالیچه‌ای متناسب پهن می‌کردند. کسی که نوبت‌اش بود اتاق را مرتب کند، کار سختی در پیش داشت؛ باید اول وسط تن سنگین لحاف را روی وسط کرسی تنظیم می‌کرد و اطرافش را تا می‌زد و بعد، می‌رفت سراغ بقیه کار. تشک‌های کرسی همین تشک‌های معمول بود؛ البته در بعضی جاها، به‌جای تشک یا تشکچه پشمی یا پنبه‌ای، از نمد استفاده می‌کردند و روی آن، ملحفه می‌کشیدند. پدربزرگم روی تشک پنبه‌ای، پوست‌تختِ‌چرمِ گوسفندی‌اش را می‌انداخت که همه تشک را می‌پوشاند. از آن طرفش می‌انداخت که پشم نداشت و چرم بود و پر از نقش‌ونگار. این پوست‌تخت‌ها دوکاره بود و تابستان‌ها از رو انداخته می‌شد. لحاف و تشک به‌تنهایی، کارراه‌انداز نبود و پشتی، دست‌کم برای دوطرفی که دیوار داشت، از ملزومات کرسی‌نشینی بود. زمستان‌ها، توی خانه ما سه تا کرسی بر پا می‌شد، یکی توی اتاق زاویه و دو تا توی شاه‌نشین. کرسی‌ اتاق زاویه از سه‌سو به دیوار می‌رسید و تکیه‌گاه چهارم را با مُخده‌های سنگین فرشی ساخته بودیم. آن‌قدر سنگین بودند و پرزشان به پرزهای خود فرش گیر می‌کرد که تکان نمی‌خوردند و به‌راحتی، می‌شد بهشان تکیه داد. به آن‌ها می‌گفتیم پشتی رستم. شرف المکان بالمکین و هر طرف سرقفلی داشت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.