پاورپوینت کامل کرخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کرخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کرخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
واژهشناسی۲
موقعیت۳
مناطق همنام۴
پایهگذاری۵
گسترش۶
گرایشهای اعتقادی۶.۱
حامیان عباسیان۶.۲
شیعیان۶.۲.۱
نقش کوفه در شیعهگری۶.۲.۲
هشام بن حکم در کرخ۶.۲.۳
شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)۶.۲.۴
احمد، نوه زید بن علی(ع)۶.۲.۵
نقش آل فرات و آل بویه۷
نزاع بین شیعیان کرخ و حنبلیهای بغداد۷.۱
عوامل نزاع۷.۲
دوران آل بویه۷.۳
عیاران۸
نواب اربعه در کرخ۸.۱
عثمان بن سعید۸.۲
محمد بن عثمان۸.۳
حسین بن روح۸.۴
علی بن محمد سمری۹
رویدادهای خونین۹.۱
یورش پسر مستعصم۹.۲
یورش مغولان۱۰
حوزه علمیه۱۱
عالمان۱۱.۱
شیخ مفید۱۱.۲
سید مرتضی۱۱.۳
سید رضی۱۱.۴
شیخ طوسی۱۲
بزرگان۱۲.۱
معروف کرخی۱۲.۲
سرقسطی۱۲.۳
محمد بن قاسم کرخی۱۳
در احادیث۱۴
مسجد براثا۱۵
پانوشت۱۶
منابع
کَرخ، دهکدهای بود، نزدیک تیسفون، مرکز ساسانیان، که پس از ساخت و گسترش شهر بغداد، جزء محلهای از آن قرار گرفت. امروزه نیز کرخ، محلهای از بغداد است.
کرخ در برخی از دورهها، یکی از مهمترین مرکزهای تشیع شمرده میشد. شش منطقه با این نام شناخته شدهاند و گاهی کرخِ بغداد توسط برخی تاریخنگاران با کرخِ سامراء اشتباه گرفته شده است.
دهکده برخ، توسط شاپور دوم (ح.۳۱۰–۳۷۹م)، با اهداف نظامی پایهگذاری شده و با انتقال پایتخت عباسیان، توسط منصور عباسی (ح.۱۳۶-۱۵۸ق) به بغداد، گسترش یافت. در برخی دورهها، مساحت محله کرخ در بغداد، که بازار و مرکز تجاری نیز شمرده میشد، به یک در دو فرسخ میرسید.
مذهب مردم کرخ تشیع بوده و دیگر محلههای بغداد اهل سنت بودند. نزدیکی کوفه، حضور برخی امامان(ع) و یاران آنان در بغداد و کرخ و روی کار آمدن آل فرات و آل بویه در گسترش شیعهگری در کرخ نقش داشت. شیعیان کرخ و حنبلیهای بغداد با یکدیگر نزاع داشته و گاه منجر به کشتار دو طرف و چپاول مردم کرخ میشد. مهمترین عوامل نزاع، بیاحترامی به رهبران و تأکید شیعیان بر اجرای آیینهای مذهبی مانند عزاداری و برگزاری جشن غدیر بود.
در کرخ، عالمان و بزرگانی مانند نواب اربعه، شیخ مفید، سید مرتضی، سید رضی، شیخ طوسی و معروف کرخی حضور داشتهاند. حوزه علمیه کرخ، یکی از حوزههای برجسته تشیع بود، که با حمله طغرل سلجوقی و هجرت شیخ طوسی به نجف، از رونق افتاد. مسجد بُراثا، که در غرب بغداد و روبهروی کرخ قرار داشت، یکی از مراکز مهم فرهنگی شیعیان کرخ شمرده میشد.
در روایات از کرخ یاد شده؛ برای نمونه امام رضا(ع)، سالمترین محله بغداد را کرخ دانسته است.
واژهشناسی
به گفته ابن احمد فراهیدی،[۱] ابن درید،[۲] یاقوت حموی[۳] و دیگران[۴] «کَرْخ» لفظی عربی نبوده، بلکه واژهای نَبَطی است.[یادداشت ۱]
موقعیت
دهکده کرخ، در بینالنهرین، نزدیکی تیسفون، مرکز ساسانیان قرار داشت.[۶] این دهکده، در دوره منصور عباسی و تأسیس شهر جدید بغداد، بیرون یکی از دروازهها به نام «کوفه» و در جنوب غربی بغداد واقع میشد.[۷] دهکده کرخ، پس از گسترش بغداد، جزء یکی از محلههای آن قرار گرفت.[۸]
مناطق همنام
یاقوت حموی، در کتاب «المشترک وضعاً و المفترق صقعا»، کرخ را نام چندین جایگاه دانسته، که عبارتند از:
کرخ، واقع در سوی غربی بغداد که گروهی از دانشمندان در فنون گوناگون به آن منسوبند.
کرخ جُدّان یا جَدّان، که به گمان برخی، همان کرخ سامرا است. ابنفقیه همدانی، این گمان را رد کرده و کرخ جدّان را، در آخر مرزهای عراق، نزدیک خانقین و مرز میان ولایت خانقین و شهر زور دانسته است. گروهی، «معروف کرخی» را به آنجا نسبت داده و عدهای دیگر، او را از کرخ واقع در غرب بغداد دانستهاند.
کرخ خوزستان، که شهری است در ناحیه خوزستان و بیشتر آن را کرخه خواندهاند.
کرخ سامرا، که آن را «کرخ فیروز» خواندهاند؛ مراد، فیروز، فرزند بلاش، فرزند قباد است. برخی، عباد بن تمیم کرخی و احمد بن هارون کرخی را از این آبادی دانستهاند.
کرخ عبرتا، که از توابع نهروان است. اگرچه نهروان به صورت ویرانهای درآمده، ولی این آبادی همچنان دایر است.
کرخ میسان یا استرآباد، که غیر از استرآباد واقع در شمال ایران و جنوب شرقی خزر است و در نزدیکی بغداد قرار داشته است. برخی گفتهاند، این آبادی از توابع بحرین است، و برخی این گفته را محل تأمّل دانستهاند.[۹]
پایهگذاری
کرخ، توسط شاپور دوم (ح. ۳۱۰–۳۷۹ق)، از فرمانروایان ساسانی، پایهگذاری شد. او در منطقه بینالنهرین، در نبرد با رومیان، برای دفع تهاجم آنها، آبادیهای گوناگونی ساخت، که یکی از آنها دهکده کرخ بود. هدف از پایهگذاری این دهکده، استقرار نیروهای نظامی و ایجاد پایگاه مقاومت در برابر رومیها بود.[۶] برخی بنیانگذار کرخ را منصور عباسی دانسته و برخی دیگر، این مطلب را رد کردهاند.[۱۰]
در کتاب حدود العالم، ساخت کرخ، به معتصم عباسی و پایان آن به مأمون نسبت داده شده است.[۱۱] برخی این نسبت را رد کردهاند؛ زیرا معتصم عباسی (ح. ۲۱۸-۲۲۷ق)، پس از مأمون (ح. ۱۹۸-۲۱۸ق) حکومت میکرده است؛ از این رو، نمیتوانسته کار مأمون را دنبال کند.[۱۲] به باور برخی، معتصم عباسی، کرخِ سامرا را بنا کرده، (نه کرخ بغداد) و متوکل عباسی (ح. ۲۳۳–۲۴۷ق) کار او را دنبال کرده است.[۱۳] برخی، نویسندگان دائرهالمعارف تشیع[۱۴] و لغتنامه دهخدا را،[۱۵] برای ورود این اشتباه به کتابهایشان، سرزنش کردهاند.[۱۲] محمد بن احمد مَقدسی[۱۶] و ابن حوقل[۱۷] نیز، این دو کرخ را از یکدیگر تفکیک کردهاند.
گسترش
محله کرخ، در بغدادِ کنونی.
منصور عباسی (ح.۱۳۶-۱۵۸ق.)، پایتخت عباسیان را از هاشمیه، به شهر بغداد، که خود در ساحل غربی رود دجله و نزدیک مدائن بنا کرده بود، انتقال داد.[۱۸] ساختمان شهر، در سال ۱۴۵ق. آغاز و در سال ۱۴۹ق. پایان یافت.[۱۹] سرزمینی که بغداد در آن ساخته شد، خالی از سکنه نبود. از زمانهای گذشته، روستاهای آبادی در آن وجود داشت؛ یکی از آنها بغداد نام داشت، که کانون اصلی شهر جدید گردید. روستای دیگر به«کرخا» موسوم بود که محله بزرگ شیعهنشین کرخ در آن به وجود آمد. روستای دیگر به«براثا» مشهور بود که یکی از محلههای حاشیه بغداد به جای آن پدید آمد. در کرخا، از سالهایی پیش از ساخت شهر جدید، بازاری بزرگ تشکیل میشد که در آبادانی روستاهای اطراف مؤثر بود.[۱۹]
بخشی از شهر جدید بغداد، برای داد و ستد بازرگانان بیگانه اختصاص داده شده بود. منصور عباسی پس از مدتی دریافت ورود افراد بیگانه درون پایتخت، مشکلات امنیتی به وجود خواهد آورد؛[۲۰] از این رو، بازارها را به بیرون حصارِ شهر انتقال داده و روستای کرخ، به عنوان کانون مراکز تجاری تعیین شد. ساختمان آغازین بازار کرخ، که به دست عباسیان ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و صراه قرار داشته و از دو دروازه باب کوفه و باب بصره، با شهر بغداد ارتباط داشت. هر دستهای از پیشهوران و تاجران در بخشی از بازار جای میگرفتند. مسجد جامعی برای کرخ بنا گردید، تا نیازی نباشد بازاریان برای نماز وارد بغداد شوند. «وضّاح بن شبا» که مهندس بازار کرخ بود، در شرق نهر صراه مسجد و قصری بنا کرد که به نام خودش مشهور شد. انتقال بازارهای بغداد به کرخ در زمان منصور به پایان نرسیده و فرزند و جانشین او، مهدی عباسی کار او را پی گرفت و بخشهایی از بازارهای داخلی بغداد را به کرخ انتقال داد. کرخ از همان آغاز، یک منطقه صرفاً تجاری و اقتصادی نبود؛ بلکه کسبه و صاحبان مشاغل، محل سکونت خود را به کرخ منتقل کردند و اینگونه منطقهای مسکونی و تجاری با فرهنگ خاصّ خود پدید آمد.[۷]
بر پایه گزارشی،۱۳۰ سال پس از پایان ساخت بغداد، محله کرخ، بزرگترین و باشکوهترین محله بغداد بود. بر پایه این گزارش، بازار بزرگ کرخ، دو در یک فرسخ مساحت داشته و برای هر صنعت و تجارتی، بازاری معین و جداگانه داشته و هر بازار دارای دکانها و میدانهایی بود؛ به گونهای که هیچ دستهای به دسته دیگر آمیخته نمیشد. این بازار، از قصر وضّاح[یادداشت ۲] تا سهشنبهبازار و از سوی دیگر از قطعه زمین ربیع تا رود دجله کشیده میشد. میان این قطعهزمینها، خانههای مردم از عرب، سپاهیان، کشاورزان، بازرگانان و جز اینها قرار داشت و گذرها و کوچهها به ساکنان آن نسبت داده میشد.[۲۲]
کاتب بغدادی (م. ۳۳۷ق)، دارای کتابی با نام «الخراج و صنعه الکتابه» است که شامل خراج و مالیات از منابع معتبر بوده است. وی در این کتاب، در بخش منزلگاههای معتبر، به بیان راهی پرداخته که از مدینه السلام[یادداشت ۳] تا اکناف و گوشههای مغرب و نواحی آن میرود. او یکی از این راههای مهم را از قادسیه تا کرخ دانسته که پنج فرسخ بوده است.[۲۴]
در سده چهارم قمری، اعتبار کرخ به اندازهای رسید که بخش غربی بغداد با عنوان کرخ شناخته میشد.[۲۵] در این سده، در کرخ، مسجد و مکانهای مذهبی بسیاری قرار داشت و تاجران مهم و تأثیرگذاری در اقتصاد منطقه عراق در این بخش زندگی میکردند.[۲۶]
مَقدسی، در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، که در سال ۳۷۵ق. تألیف شده، شهر بغداد را ویران گزارش کرده و مسجد جامع آن را تنها در جمعهها آباد دانسته است؛ با این همه، آبادترین جای بغداد را بخشهای ربیع و کرخ که در سمت غرب بغداد قرار دارد معرفی کرده است.[۲۷]
مردم کرخ، در سال ۴۴۱ق. با همیاری یکدیگر، دیواری گرد محله کرخ ساختند تا از یورش دشمنان و مخالفان متعصب در امان بوده و امنیت این محله حفظ شود.[۲۸] ابنجبیر، در بازدید خود از بغداد، در اواخر سده ششم قمری، کرخ را محلهای معرفی کرده که خود شهری است با دیوار و بارو، که پس از آن، محله بابالبصره قرار دارد.[۲۹] برخی، دیوار گزارش شده در سده ششم قمری را همان دیواری دانستهاند که در سده پنجم به دست مردم ساخته شده بود.[۲۸]
به گزارش یاقوت حموی، در سده هفتم قمری، کرخ محلهای آباد و تنها، در میان ویرانهها بوده است. وی، کرخ را پیش از آن، محلهای در وسط شهر بغداد دانسته که محلههای دیگر در اطراف آن قرار میگرفتند.[۳۰] زکریا قزوینی، که از سرشناسان میانه سده هفتم قمری است، کرخ را آبادیای، بالای بغداد معرفی کرده، که یک میل راه از بغداد فاصله دارد. وی، بیشتر مردم آن را شیعه دانسته و آنها را سازندگان کاغذ مرغوب و بافندگان جامه ابریشمی معرفی کرده است.[۳۱]
گرایشهای اعتقادی
پس از گذشت سالیانی از آغاز حکومت عباسی، همه مردم کرخ شیعه بوده و میان آنها پیروان دیگر فرقههای اسلامی دیده نمیشد. کرخ را یکی از کانونهای مهم تشیع دانستهاند.[۸] بر پایه گزارشی، کنار محله کرخ در بغداد، محله بابالبصره قرار داشت[۲۹] و بر پایه گزارشی در سده چهارم قمری، دروازه بابالبصره در سمت قبله قرار داشت که مردم آن سنّی مذهب و حنبلی بودند. در جنوب کرخ، محله نهر القلایین استقرار یافته بود که آنها نیز حنبلی بودند. اهالی بابالمحول، در سمت چپ قبله کرخ نیز، اهل سنت بودند؛ از این رو، ساکنین شیعهمذهب کرخ، در همسایگی این فرقهها میزیستند.[۳۲]
حامیان عباسیان
پس از پایهگذاری شهر بغداد، ساکنان نخستین کرخ و اطراف آن، افراد خاندان بنیعباس، خادمان وفادار، فرماندهان نظامی، ایرانیانی که در دستگاه عباسیان مناصب عالی داشتند، شماری از قبیلههای قریش، انصار، ربیعه، یمن و مهاجرانی ترکتبار از بلخ، مرو، ختل و خوارزم بودند. برمکیان نیز، که در دستگاه عباسی مشغول خدمات اداری و دیوانی بودهاند، در منطقه کرخ و غرب بغداد، بر کرانه دجله، کاخها و املاکی داشتهاند؛ از این رو، نخستین ساکنان کرخ، ترکیبی از دو نژاد ایرانی و عرب بوده که همگی در حمایت از دولت بنیعباس مشترک بودهاند. این همگونی به تدریج، دچار دگرگونی شده و افراد زیادی از شهرهای مختلف با منشأ جغرافیایی و نژادی گوناگون، به کرخ کوچ کردند. این مهاجران، به لحاظ مشاغل و فعالیتهای اقتصادی به دو دسته تقسیم میشدند: گروهی که تاجر، بازرگان عمده، کشاورز و تولیدکننده محصولات زراعی بودند، و شماری دیگر در کارهایی چون باربری، حملونقل، تدارکات، کارگری و مانند آن مشغول بودند.[۳۳]
شیعیان
سکنه کرخ، از نظر گرایش اعتقادی و موضعگیری سیاسی، به تدریج، به نفع شیعیان متحول شدند.[۳۳] تاریخنگاران، از وقوع خیزشی در کرخ، توسط موالیان، در سده سوم قمری گزارش دادهاند. برخی، حضور موالیان در کرخ را، نشانهای بر تأثیرپذیری اوضاع اجتماعی و فرهنگی کرخ، از تعالیم تشیع دانستهاند.[یادداشت ۴][۳۴]
نقش کوفه در شیعهگری
کرخ، در بیرون دروازه کوفه، یکی از دروازههای بغداد، ساخته شده و بر سر راه کاروانهایی بود که از بغداد به کوفه و از آنجا به سوی حجاز میرفتند. فاصله کوفه تا کرخ اندک بوده و از سویی کوفه مرکز نشر، شکوفایی و رشد تشیع در جهان اسلام آن عصر به شمار رفته و تشیع از آنجا به نقاط دیگر سرایت مییافت؛ از این رو، برخی، سکونت مبلغّان شیعه، هنگام هجرت از کوفه به بغداد در کرخ را، امری طبیعی دانستهاند. برخی از قیام کنندگان در کوفه، هنگام تنگناها، به کرخ پناه میآوردند یا در این منطقه، دعوت خود را آشکار میکردند تا افرادی را همراه خود کنند.[۳۵]
هشام بن حکم در کرخ
هشام بن حکم، صحابی امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)، که مهارت زیادی در مناظره داشت، با هدف ترویج و دفاع از مکتب اهل بیت(ع)، از کوفه به بغداد هجرت کرده و در منطقه کرخ ساکن شد. هجرت او به کرخ را، در زمان اختناق علیه شیعیان، نشانهای از وجود همفکران او در کرخ دانستهاند. این هجرت را، در تقویت گرایش شیعی در مردم کرخ نیز تأثیرگذار معرفی کردهاند. جاثلیق، یکی از شخصیتهای مسیحی، همراه گروهی از کشیشها به مغازه تجارتی هشام در کرخ رفته و بحثهای اعتقادی با وی داشت. پس از آن، متقاعد شد همراه هشام برای ملاقات با امام صادق(ع) از کرخ به مدینه برود. جاثلیق، پس از دیدار با امام(ع) ایمان آورده و نزد وی به علمآموزی پرداخت. او در زمان مرگش، از یاران امام کاظم(ع) بود. یحیی بن خالد برمکی، کاخی در کرخ داشته و اهل علم در حضور او، با یکدیگر به مباحثه میپرداختند. هشام بن حکم در این محافل، پیروز شده، دیگران را به تسلیم وامیداشت؛ از این رو، به قتل تهدید شد. هارون عباسی نیز، احساس خطر کرده، نقشه قتل هشام را کشید؛ ولی هشام، پیش از اجرایی شدن آن، از محله کرخ به سوی کوفه گریخت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد.[۳۶]
شیعیان کرخ پس از شهادت امام هادی(ع)
هارون الرشید، پس از اینکه امام هادی(ع) را در زندان زیر نظر گرفته بود، دستور داد تا او را به شهادت برسانند؛ به گونهای که مردم شیعه ساکن در کرخ، هارون را متهم به قتل نکنند؛ از این رو، در سال ۱۸۳ق. خود در رقّه اقامت کرده و عواملش امام(ع) را با خوراندن سمّ شهید کردند. هارون، ۸۰ نفر از سرشناسان را فراخوانده و در محله کرخ بر پیکر امام(ع) گرد آورد تا گواهی دهند وی به مرگ طبیعی درگذشته است. برخی، این اقدام هارون را نشانهای بر ترس او، از خیزش اعتراضی کرخ دانستهاند.[۳۷] برخی نیز، انتخاب سرشناسان در محله کرخ را، نشانه پیوند مردم این منطقه با امامان(ع) دانستهاند.[۳۸]
هارون، اجازه تشییع جنازه امام(ع) را به شیعیان نداد. تابوت حامل پیکر امام(ع) را بر روی پل بغداد قرار داده و فرمان داد بانگ برآورند که این بدن پیشوای رافضیان است. سلیمان بن جعفر، جنازه امام(ع) را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داده، فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر وی آماده شوند. شیعیان کرخ با جمعیت زیادی، وی را تا مقابر قریش تشییع کرده و در محلی که اکنون به کاظمین موسوم است، دفن کردند. سلیمان بن جعفر خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه امام(ع) حرکت کرد. برخی مدیریت وی و هیئت حضور او در تشییع جنازه را، در خاموش کردن خشم شیعیان کرخ مؤثر دانستهاند.[۳۷]
احمد، نوه زید بن علی(ع)
در دوره هارونالرشید، احمد، فرزند عیسی، فرزند زید بن علی(ع)، از راویان حدیث، علیه حکومت عباسی قیام کرد. هارون وی را دستگیر و در رافقه زندانی کرد. وی، پس از مدتی کوتاه از زندان گریخته، به بصره رفت و از آنجا، شیعیان منطقه عراق، از جمله مردم کرخ را با نامه به سوی خود فراخواند. مأموران هارون، به جستوجوی او پرداخته، ولی موفق به یافتنش نشدند؛ از این رو، «حاضر» دبیر و یار احمد را دستگیر کرده و به بغداد بردند. آنها از جانب کرخ وارد بغداد شدند. حاضر، تا به محله کرخ رسید، با فریاد و خطاب به مردم کرخ، خود را «دوست و یاور احمد، نوه زید بن علی(ع)» معرفی کرده، و اعلام کمرد مأموران هارون او را دستگیر کردهاند. او میخواست پیام احمد بن عیسی را به مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنش را ناتمام گذاشته، او را نزد هارون بردند. حاضر، محل مخفی شدن احمد بن عیسی را فاش نکرد. پس از آن، زیر ضربات مأموران هارون شهید شده و در بغداد به دار آویخته شد.[۳۹]
نقش آل فرات و آل بویه
ابنجوزی، در حوادث سال ۳۳۱ق. از جمعیت بسیار شیعیان در کرخ یاد میکند؛ سالی که دوره حکمرانی المقتدر بالله عباسی بوده و وزرای شیعی آل فرات، در دستگاه عباسی نفوذ یافته بودند.[۴۰] ضعف حکومت بنیعباس، اقتدار آلفرات، نفوذ دانشمندان نوبختی در دستگاه عباسی و حضور نواب اربعه امام زمان(ع) در بخش غربی بغداد، عواملی بود که بر شمار و قدرت شیعیان کرخ افزود. با قدرت گرفتن آلبویه در ایران که حاکمانی شیعی بودند و سپس ورود آنان به بغداد، اهل کرخ در زمینههای علمی، فرهنگی و سیاسی حضوری پررنگ و مؤثر یافتند.[۴۱]
نزاع بین شیعیان کرخ و حنبلیهای بغداد
در میان مذاهب اهل سنت، در بغداد، پیروان مذهب حنبلی قدرت، نفوذ و جمعیت بیشتری نسبت به دیگر مذاهب داشتند. آنها بیشتر، در میان بخش شرقی و سمت قبله کرخ، در محله باب البصره ساکن بودند. اختلافها و درگیریهای شیعیان کرخ بیشتر با حنبلیها بود. پیروان سه مذهب دیگر، مشکلی با شیعیان نداشتند، بلکه برخی چون شافعیها به آنها نزدیک بودند. این نزاعها همه ساله و به بهانههای گوناگون ایجاد شده که به کشتار و ویرانی منجر میشد.[۴۲]
عوامل نزاع
برخی از مواردی که باعث ایجاد نزاع میشد عبارت بود از: ناسزا به رهبران یک فرقه، برپایی عزاداری برای اهل بیت(ع)، برپایی جشن غدیر، ذکر «حی علی خیرالعمل» در اذان و اقامه، گواهی دادن به ولایت امام علی(ع) در اذان و اقامه، استفاده شیعیان از رنگ سفید در برابر رنگ سیاه بنی عباس، اهتمام آنها برای زیارت عتبات عالیات در عراق، مشهد و بقیع.[۴۳]
شماری از قصهگویان، که دانش کافی نداشته و از دروغ و جعل حدیث برای جذابیت سخنانشان استفاده میکردند، در مسجدها و کوچهها برای مردم سخن میگفتند. آنها برای گیرایی سخن خود از شیوههایی مانند، بیان رسا، عبارتهای مسجع و آواز دلنشین، بهره میبردند. فعالیت قصهگویان در شوراندن مردم به سوی آشوب و دشمنی با یکدیگر مؤثر بود؛ از این رو، گاه از سوی حاکمان وقت، قصهخوانی ممنوع میشد. در سال ۳۶۷ق، که نزاع مداوم میان پیروان مذاهب اسلامی از جمله شیعیان و حنابله، شدید شد، عضدالدوله دیلمی، فرمانروای شیعی آلبویه، قصهخوانی را ممنوع کرده و خون هر کسی که به قصهخوانی بپردازد هدر دانست.[۴۴] برخی، یکی دیگر از علتهای نزاع را، تألیف کتابهایی توسط افراد متعصب و ورود مطالب آن کتابها در سخنرانیها دانستهاند.[۴۵]
دوران آل بویه
در دوره معزالدوله دیلمی، برخوردهای کرخیهای شیعه و مخالفان آنان، تشدید شد. معزالدوله، در آغاز ورود به بغداد، شعائر شیعه را آشکار و رسمی کرد. از سال ۳۵۳ق. مراسم سوگواری برای اهل بیت(ع) و جشن روز غدیر، توسط معزالدوله ترویج شده و با وجود مخالفت حنابله، تا زمان عضدالدوله باقی بود. با این همه، آل بویه، برای پرهیز از اغتشاش در بغداد، با تعصبهای حنابله مقابله نکرده و دنبال ایجاد محیطی آرام بودند.
در دوره اختلاف بین فرزندان عضدالدوله و ظهور آثار ضعف آل بویه، عقاید شیعه بهطور رسمی نفی شده و سبّ برخی افراد مانند معاویه ممنوع شد. این اقدام، با عنوان منع نشر «اعتقادات قادری» انجام شد.[۴۶] این سیاست، در دروه نایب بهاءالدوله دیلمی، در نیمه دوم سده چهارم و نیمه اول سده پنجم، در عراق از جمله کرخ و بغداد، دنبال شد. در دوره نایب بهاءالدوله، که خود شیعه بود،[۴۷] روابط خوبی بین شیعه و سنی در کرخ و بغداد برقرار شده و زد و خوردها بیشتر، قومی و طایفهای بود. معارضه اهل سنت در این دوره با شیعیان، به صورت برگزاری مراسماتی در مقابل و شبیه به مراسمات شیعیان بود. بزرگان شیعه نیز، مانند شیخ مفید، برای جلوگیری از تنش و اختلاف تلاش میکردند.[۴۸]
عیاران
در سال ۴۱۶ق. شماری از اهل سنت، با نام «عیاران» به چپاول اموال مردم در کرخ پرداخته و منزل سید مرتضی و محله زندگی او را آتش زدند و گرانی و کمبود ارزاق، کرخ را فرا گرفت. در سال۴۲۳ق. مخالفان شیعه، با مردم کرخ درگیر شده و شماری را کشتند. در سال ۴۲۵ق. عیاران که با تجهیزات فراوان برای رفتن بر سر قبر مصعب بن زبیر بن عوام، از محل اقامت خود بیرون آمده بودند، با شیعیان کرخ در باب دیزج و قلایین درگیر شدند. طی آن بسیاری کشته شده و عیاران اجازه ندادند آب دجله به کرخ برسد. در سال ۴۴۲ق. روابط شیعه و سنی به مسالمت گرایید، ولی طولی نکشیده و درگیریها از سر گرفته شد.[۴۹] به سبب درگیریها، شیعیان زیادی کشته، اموال آنها چپاول، مساجد آنان ویران و به عالمان آنان اهانت شد. شیعیان کرخ، اجازه نداشتند علاقه و ارادت خود را نسبت به اهل بیت(ع) در مراسمها نشان دهند.[۵۰]
نواب اربعه در کرخ
عباسیان، از سالهای آغازین سده سوم قمری، به سیاست اقامت اجباری امامان(ع) در پایتخت و نظارت بر آنها روی آوردند. این سیاست دوران امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) دربرگرفت. از این رو، از سالهای پایانی امام جواد(ع)، تشکیلات وکیلان امامان(ع) گسترش یافت.[۵۱] در زمان امام حسن عسکری(ع)، وکیلان، به سازماندهی پیراوانشان در واحدهای جداگانه پرداختند. آنها شیعیان را بر مبنای گوناگون، به چهار گروه تقسیم کردند:
ناحیه اول شامل کرخ، بغداد، مدائن، سواد و کوفه؛
ناحیه دوم شامل بصره و اهواز؛
ناحیه سوم قم و همدان؛
ناحیه چهارم شامل حجاز، یمن و مصر.[۵۲]
سازمان وکالت در دوره غیبت صغری، در قالب چهار نماینده، از طرف امام زمان(ع)، که به نواب اربعه شهرت یافتند ادامه یافت. نمایندگان امام زمان(ع)، در کرخ فعالیت داشتهاند؛ معرفی نواب اربعه و برخی از فعالیتهای آنها در کرخ، به این شرح است:
عثمان بن سعید
ابوعمرو عثمان بن سعید عمری، از قبیله بنیاسد، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، از سامراء به بغداد هجرت کرده و در کرخ ساکن شد. برخی علت هجرت او را، دوری از دید مقامات دولتی و شیعه بودن مردم کرخ دانستهاند. عثمان بن سعید، خود را به صورت یکی از روغنفروشان بازار کرخ درآورده و وجوه شرعی را در کیسههای روغن قرار داده و برای امام زمان(ع) میبرد. او در بحثهای کلامی، مجادلههای اعتقادی و محافل سیاسی کرخ حاضر نمیشد؛ دلیل آن را دور نگهداشتن خود از بازرسیهای حکومت عباسی دانستهاند.
بسیاری از وکیلان، در کرخ، بغداد و سایر شهرهای عراق، زیر نظر عثمان بن سعید فعالیت میکردند. عثمان در کرخ با کمک سه معاون، این سازم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 