پاورپوینت کامل حاکمان مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حاکمان مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاکمان مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حاکمان مکه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
واژهشناسی۱.۱
معنای لغوی و اصطلاحی۲
امارت مکه پیش از اسلام۲.۱
اسماعیل و فرزندانش۲.۲
امارت جرهمیان۲.۳
امارت ایاد بن نزار۲.۴
خزاعه۲.۵
قریش۳
امیران مکه در دوران پیامبر و خلفا۳.۱
امیران مکه در دوران عثمان۴
امیران مکه در دوران امام علی۵
امارت مکه در دوره امویان۶
امارت مکه در دوران خلافت عباسی۷
امارت مکه در دوران فاطمیان۷.۱
تأثیر فاطمیان مکه۷.۲
اهمیت سلطه بر مکه۷.۳
امیران مکه در دوران فاطمیان۸
امارت مکه در دوران ایوبیان۸.۱
آغاز امارت مشارکتی مکه۹
امارت مکه در دوران ممالیک۹.۱
امارت آل ابینمی۱۰
امیران مکه در روزگار عثمانی۱۱
امارت مکه در دوران آل سعود۱۲
رفتار امیران مکه با پردهداران کعبه۱۳
نظام مالی امیران مکه۱۴
وظایف و اختیارات امیران مکه۱۵
تلاشهای عمرانی امیران مکه۱۶
مذهب و کارهای مذهبی امیران مکه۱۷
تکنگاریها درباره امیران مکه۱۸
برای مطالعه بیشتر۱۹
پیوند به بیرون۲۰
پانویس۲۱
منابع
از ویکی حج
(تغییرمسیر از حاکمان مکه)
مکه قدیم
اُمرای مکه، به حاکمان مکه از آغاز تاکنون اطلاق میگردد. امرا جمع امیر به معنای دستور دادن و در اصطلاح به سرپرست امور گفته میشود. از آنجا که شهر مکه با وجود کعبه و نیز ظهور اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار بود، امارت آن نیز در بین مردم از توجه خاص برخوردار بوده است.
قبل از ظهور اسلام مکه به صورت قومی و قبیلگی اداره میشد؛ با این حال پس از بازسازی کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) خاندانهایی بر مکه حکومت میکردند که مشهورترین آنها پنج خاندان شامل حضرت اسماعیل و فرزندان، جرهمیان، ایاد بن نزار، خزاعه و قریش میباشد.
پس از فتح مکه پیامبر(ص) عَتّاب بن اُسَید اموی را که جوانی امانتدار بود امیر مکه قرار داد و سفارش همسایگان خداوند را به او کرد. در دوران خلافت ابوبکر عتاب همواره امیر مکه بود. در آن زمان امیر مکه گاهی امیرالحاج هم میشد.
خلفای نخستین امیر مکه را از بین خاندانهای مکه و از میان تیرههای مشهور انتخاب میکردند.
در دوران امویان که ۹۲ سال حکومت کردند، امیر مکه بیشتر از بنی امیه یا به ندرت هم از غیر امویان و از تیره های دیگر قریش انتخاب میکردند. امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست بغداد در همه امور داخلی مکه بود. از ویژگیهای دوره امویان واگذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی سیاسی و حاکمان برجسته محلی است.
در دوران آل مروان بارزترین امیر مکه حجاج بن یوسف ثقفی است که هنگام محاصره مکه منجنیق به کعبه بست و آن را ویران کرد. وی مردی بسیار سفاک و خونریز بود.
دوران حکومت عباسیان به سه دوره تقسیم میشود. در دوره اول برای اولین بار مأمون از علویان برای امیری مکه برگزید که کاری استثنایی بود. ولی با قیام علویان در این دوران و برای پیشگیری از این قیامها، عباسیان فقط از بنی عباس امیر انتخاب کردند. عباسیان در دورره اول حکومت خود خدمات عمرانی مانند: گسترش مسجدالحرام، تزیین کعبه و مقام ابراهیم، تهیه پرده برای کعبه و … برای جلب نظر مسلمانان انجام دادند. در دوره دوم عباسیان به خاطر عدم توجه آنان به وضعیت اقتصادی مکه این شهر شاهد شورشهای پیاپی بود. دوران سوم عباسیان با تسلط آل بویه و ضعف بنی عباس همراه بود؛ آل بویه با اخدشیان بر سر خطبهخوانی در حرمین شریفین ستیز داشتند.
در دوران فاطمیان مصر امارت مکه در دست اشراف (سادات) حسنی بود و آنها گاهی به نام خلیفه های فاطمی، گاهی به نام خلیفه عباسی و گاهی سلجوقیان خطبه میخواندند. در دوران ایوبیان عبارت «حی علی خیر العمل» که از زمان فاطمیان مرسوم شده بود، از اذان حرمین حذف کردند. امارت اشراف بر مکه تا زمان آل سعود ادامه یافت.
واژهشناسی
معنای لغوی و اصطلاحی
امرا جمع امیر از ریشه «اـ مـ ر» به معنای فرمان دادن و از اَمرَ به معنای گفتن و دستور دادن است. در اصطلاح، امیر به کسی گفته میشود که سرپرستی امری را بر عهده گیرد.[۱] از برابرهای واژه امیر میتوان به عامل، والی، سالار، زعیم، رئیس و حاکم اشاره کرد.[۲]
کاربرد این اصطلاح در دوران اسلامی درباره حاکمان شهرها، از جمله حجاز، به سده اول ق. بازمیگردد[۳] و در نامهها و سخنان برخی اشخاص برجسته در خطاب به حاکمان حرمین، از جمله در سخن پیامبر خطاب به عتاب بن اسید[۴] امیر مکه و نیز امام حسین(ع) خطاب به ولید بن عتبه اموی، حاکم مدینه، به کار رفته است.[۵] در سدههای پسین، به حاکم مکه، افزون بر امیر، صاحب مکه نیز گفته میشد؛ چنانکه در دوران عباسیان (حک: ۱۳۲-۶۵۶ق.)، فاطمیان (حک: ۲۹۷-۵۶۷ق.)، ایوبیان (حک: ۵۶۷-۶۴۸ق.)[۶] و دولت ممالیک (حک: ۶۴۸-۹۲۳ق.) در منابع از عنوان صاحب مکه فراوان یاد شده است.[۷] در دوران کنونی نیز که آل سعود بر مکه تسلط دارند، از عنوان امیر برای حاکمان حرمین شریفین
امارت مکه پیش از اسلام
مکه و به طور کلی حجاز، تا پیش از اسلام فاقد دولت بوده و با نظام قبیلگی اداره میشده است. با وجود این، در منابع، از زمان ساخته شدن یا بازسازی کعبه به دست ابراهیم و فرزندش اسماعیل(ع) از کسانی به عنوان حاکم، رئیس و حتی پادشاه مکه یاد شده است. جز امارت ابجد، عمالقه، جدیس و طسم[۸] که بیشتر به افسانه میماند، خاندانهایی بر مکه حاکم بودند. مشهورترین اینان شامل پنج خاندان و قبیله هستند که عبارتند از:
اسماعیل و فرزندانش
نوشتار اصلی: اسماعیل(ع)
اسماعیل(ع) همراه پدرش در پی بازسازی[۹] یا ساخت کعبه،[۱۰] تولیت بیت الله الحرام و ریاست مکه را تا هنگام رحلت در اختیار داشت.[۱۱] مدت این تولیت دقیقاً دانسته نیست. طول عمر اسماعیل را ۱۳۰سال دانستهاند.[۱۲] بر پایه برخی گزارشها، اسماعیل با دختری از جرهمیها، از قبایل یمنی ساکن در مکّه، وصلت کرد و برخی نوادگانش بر مکه ریاست داشتند.[۱۳] شماری از تاریخنگاران مدت ریاست اسماعیل و فرزندانش تا تسلط جرهم بر مکه را حدود دو سده دانستهاند.[۱۴] از فرزندان اسماعیل، نابت و قیدار در شمار متولیان کعبه یاد شدهاند.[۱۵] بر پایه گزارش فاسی، قیدار/ قیدر به معنای پادشاه است.[۱۶]
امارت جرهمیان
نوشتار اصلی: جرهمیان
قبیله جُرهم در شمار عرب قحطانی است که از یمن به پیرامون مکه کوچ کردند.[۱۷] در پی پیدایش آب زمزم، دو قبیله جرهم و قَطوراء، از عرب جنوبی در مکه ساکن شدند.[۱۸] محل سکونت جرهم در بخش بالای مکه و قُعَیقعان و مکان جای گرفتن قطورا در اجیاد و پایین مکه و نواحی آن بود. تا اینکه برای تسلط بر تمام شهر مکه، کارشان به نبرد و خونریزی انجامید و قطوراء به صلح با جرهم و ریاست آنان رضایت دادند.[۱۹]
مدت تسلط جرهم بر مکه را ۳۰۰ یا ۵۶۰ یا ۶۰۰ سال دانستهاند.[۲۰]از رویدادهای حکومت آنان، وقوع سیل و آسیب دیدن کعبه بود که جرهمیان آن را همچون حالت پیشین بازسازی کردند.[۲۱] ساخت نخستین دَرِ کعبه را نیز به جرهم نسبت دادهاند.[۲۲]
امارت ایاد بن نزار
نوشتار اصلی: عیاد
نسب قبیله ایاد به عنوان قبیلهای بزرگ[۲۳] به نزار، جد هجدهم پیامبر، فرزند معد بن عدنان میرسد.[۲۴] مدت امارت آنان روشن نیست. گفته شده واپسین کس از ایادیها که تولیت کعبه را بر عهده داشت، ثعلبه بن ایاد بود.[۲۵]
خزاعه
نوشتار اصلی: خزاعه
خزاعه از قبایل یمنی از فرزندان قحطان بودند که گویا در پی شکسته شدن سد مارب، از یمن به مکه کوچ کردند.[۲۶] هنگام دقیق این کوچ دانسته نیست. آنان در اواخر سده سوم یا آغاز سده چهارم پیش از میلاد، در نبردی سه روزه که گروهی از بنیکِنانه از قبایل عدنانی نیز آنان را یاری کردند، جرهم را شکست دادند و با راندن آنان از مکه،[۲۷] امارت آن شهر را در اختیارگرفتند.
قریش
درامارت خزاعه، نسل اسماعیل در سرزمینهایِ پیرامون حجاز پراکنده شدند. به گزارشی، ابومغیره قصیّ بن کلاب، جد چهارم پیامبر، که از نسل مُضر بود و در میان قبیله مادرش قُضاعه میزیست، در پی اجنبی خوانده شدنش از سوی فردی قضاعی، نسب خود را از مادرش شنید[۲۸] و به مکه بازگشت و با دختر حُلیل بن حبشی خزاعی که بر این شهر امارت داشت و کلید کعبه در اختیارش بود، ازدواج کرد.[۲۹] حلیل به هنگام مرگ، ولایت کعبه و کلید آن را به قصی تسلیم کرد.[۳۰] هر چند خزاعه حاضر به پذیرش این امر نشد، در نبردی که میان یاران قصی از بنی کِنانه، از عرب شمالی و از خویشاوندان قصی و قضاعه با خزاعه رخ داد، خزاعه شکست خورد و به سازش تن داد. با حکمیت یعمر بن عوف کنانی، قصی افزون بر ریاست مکه، تولیت و پردهداری کعبه را نیز بر عهده گرفت.[۳۱]
قصی تیرههای گوناگون قریش را که در پیرامون مکه پراکنده بودند، گرد آورد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص کرد. از این رو، او را «مُجمع» و به این دسته از قریش در برابر قریش ظواهر یعنی ساکنان پیرامون مکّه، «قریش بِِطاح» گفتند.[۳۲] از دیگر تلاشهای قصی، تاسیس دارالنَدوه (مجلس مشورتی قریش)[۳۳] و تقسیم مناصب بیت الله الحرام و مکه میان فرزندانش بود.[۳۴] امارت قصی در مکه را حدود میانه سده پنجم میلادی دانستهاند.[۳۵]
پس از درگذشت قصی تا ظهور اسلام، ریاست مکه در اختیار نسل او بود. البته در مکه حاکمیتی متمرکز وجود نداشت و مناصب آن شهر میان برخی تیرههای قریشی تقسیم شده بود؛ اما ریاست مکه از آن فرزندان قصی بود. از رویدادهای مهم این دوران، رقابت بنیعبدالدار و بنیعبد منافبر سر مناصب مکه بود که موجب پدید آمدن دو پیمان حلف المطیبین و حلف الاحلاف شد.[۳۶]
با ریاست هاشم، جد دوم رسول خدا، بر مکه، برادرزادهاش امیه به رقابت با او پرداخت که برای امیه دستاوردی نداشت. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با برپایی دو سفر زمستانی و تابستانی و بستن پیمان با شامیان، تجارت را گسترش داد.[۳۷] امارت مکه در پی هاشم، به برادرش مطلب و سپس فرزندش عبدالمطلب رسید.[۳۸]
درآستانه ظهور اسلام، ابوطالب بر مکه و بنیهاشم ریاست داشت.[۳۹] در پی رحلت ابوطالب به سال دهم بعثت، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، ابوسفیان، در پی کشته شدن کسانی مانند ابوجهل مخزومی و دیگر سران قریش در نبرد بدر[۴۰] و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «قیادت» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است.
امیران مکه در دوران پیامبر و خلفا
پس از فتح مکه به سال هشتم ق. پیامبر(ص) عَتّاب بن اُسَید اموی، جوانی تقریبا ۲۰ ساله و درستکار و امانتدار را بر مکه امیر کرد و خطاب به وی فرمود: «من تو را بر همسایگان خداوند امیر کردم؛ پس با آنها به نیکی رفتارکن! »[۴۱]
در خلافت ابوبکر (۱۱-۱۳ق.)، عتاب بن اسید همچنان امیر مکه بود که همزمان با مرگ ابوبکر (۱۳ق.) درگذشت.[۴۲] بر خلاف مشهور، برخی حرث/ حارث بن نوفل را نیز از امیران مکه در این هنگام دانستهاند.[۴۳]
در آغاز خلافت عمر (۱۳-۲۳ق.) امیر مکه، مُحرز بن حارثه از بنی عبد شمس بود که پیشتر از سوی عتاب به عنوان جانشین در سفرهایش تعیین شده بود. البته چندی بعد، خود عمر او را برکنار کرد.[۴۴] در پی او، امیران مکه در دوران عمر عبارت بودند از: قُنفذ بن عُمیر بن جُدعان تیمی،[۴۵] نافع بن عبد حارث خزاعی، احمد بن خالد بن عاص مخزومی، طارق بن مرتفع/ مریفع کِنانی، و حارث بن نوفل بن حارث از بنیهاشم.[۴۶] عمر این افراد را از تیرههای مشهور قریش انتخاب کرده که نسبت به دیگر تیرههای قریش از نفوذ بیشتر برخوردار بودند. وی از کارگزاری موالی بر مکه اکراه داشت.[۴۷]
امیران مکه در دوران عثمان
امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از: علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس، احمد بن خالد بن عاص از بنیمخزوم، حارث بن نوفل از بنی عبدالمطلب، عبدالله بن خالد بن اسید از بنیعبد شمس، عبدالله بن عامر حضرمی، نفیع بن عبد حارث از خزاعه، و خالد بن سعید مخزومی.[۴۸]
امیران مکه در دوران امام علی
با آغاز خلافت امیر مؤمنان، ایشان خالد بن سعید مخزومی را که کارگزار عثمان بر مکه بود، برکنار نمود و حارث بن رِبعی بن بلدمه انصاری، معروف به ابوقتاده از بنیسلمه بن سعد خزرجی، از بزرگان انصار را به امارت برگزید.[۴۹]
امام علی(ع) در پی مدتی کوتاه، ابوقتاده را از امارت مکه برکنار و به جای او قُثم بن عباس بن عبدالمطلب را نصب کرد.[۵۰] حضور ابوقتاده در نبردهای جمل، صفین و نهروان در رکاب ایشان[۵۱] مؤید کوتاهی زمان امارت او در مکه است. برخی آغاز امارت قثم بر مکه را سال ۳۸ق. دانسته[۵۲] و از تداوم امارت او تا سال بعد خبر دادهاند.[۵۳]
در امارت قثم، معاویه، یزید بن شجره رهاوی را همراه لشکری به مکه اعزام کرد (۳۹ق.) تا قثم را اخراج نماید و از مردم مکه برای معاویه بیعت گیرد. او بدین کار توفیق نیافت و در پی مراسم حج، دیگر بار قثم امارت مکه را بر عهده گرفت تا اینکه بسر بن ارطاه عامری، از فرماندهان معاویه، در آستانه شهادت امام علی(ع) به سال ۴۰ق. با یورش به مکه آن را تصرف کرد[۵۴] و در خطبهای معاویه را سزاوار خلافت دانست و به اجبار از مردم برای وی بیعت گرفت.[۵۵]
حضور بسر در مکه طولی نکشید؛ زیرا جاریه/ حارثه بن قدامه تمیمی از تیره بنیسعد تمیم با ۲۰۰۰ تن از سوی امام علی(ع) مامور سرکوب فتنه بُسر شد.[۵۶] با نزدیک شدن جاریه به مکه، بسر به شام گریخت.[۵۷] او هنگام بازگشت، شیبه بن عثمان عبدری، از پردهداران کعبه، را جانشین خود در مکه کرد.[۵۸] جاریه در پی تصرف مکه، هنگامی که خبر شهادت امام علی و بیعت مردم عراق با امام حسن(ع) را دریافت کرد، از اهل مکه برای ایشان بیعت گرفت.[۵۹]
از امارت معبد بن عباس بر مکه در دوران امام علی(ع) نیز گزارشی در دست است.[۶۰]
امارت مکه در دوره امویان
نوشتار اصلی: امارت مکه در دوره امویان
امارت مکه در دوران خلافت عباسی
نوشتار اصلی: امارت مکه در دوره عباسیان
امارت مکه در دوران فاطمیان
(حک: ۲۹۷-۵۶۷ق.) همزمان با جای گرفتن فاطمیان در مصر، مکه شاهد شکلگیری امارت اشراف (سادات) حسنی در مکه بود. جعفر بن محمد از نسل موسی الجون از نوادگان حسن مثنی در دوران رقابت میان عباسیان و فاطمیان، این امارت را پدید آورد.[۶۱] وی به سال ۳۵۸ق. دست اخشیدیان از مکه را کوتاه کرد و با آوردن نام خلیفه فاطمی المعز در خطبه و دعاخوانی برای وی[۶۲] خود را زیر حمایت فاطمیان مصر قرار داد؛ زیرا آنان در پی شکست دادن اخشیدیان در مصر به سال ۳۵۸ق. نفوذ خود را به شام و حجاز هم سرایت دادند.[۶۳] شاید بیم شریف مکه جعفر از قرمطیان نیز در گرایش آنان به فاطمیان بیتاثیر نبوده است. در این دوره و نیز در پی آن، امارت اشراف حجاز با فراز و فرودهایی در زمانههای پسین تا تسلط آل سعود بر مکه استمرار یافت.
بر پایه گزارشی دیگر، در سال ۳۶۳ق. المعز فاطمی با تحریک و همکاری بنوهلال و برخی قبایل دیگر و با بستن راه کاروان حاجیان عراق، موفق شد نامش را در مکه جایگزین نام خلیفه عباسی نماید.[۶۴] از این هنگام جز در برخی سالها مانند سال ۳۶۷ق. که امیر الحاج عراق، ابواحمد موسوی نقیب علویان در عراق، توانست امیر مکه را قانع کند تا به نام عضدالدوله دیلمی، برجستهترین امیر آل بویه، و خلیفه عباسی خطبه خوانده شود.[۶۵] این نام خلیفه فاطمی بود که در سالهای پسین در خطبههای مکه آورده میشد.[۶۶]
تأثیر فاطمیان مکه
تاثیر فاطمیان در مکه، بیش از عباسیان بود. شاید بتوان دلیل آن را نزدیکی مصر به حجاز یا ارتباط بیشتر فاطمیان با حاکمان آن و تامین نیازهای عمومی حرمین دانست که فرصت مناسبی در اختیار فاطمیان برای تسلط بر حرمین نهاد. این تاثیر، خود را در نظام اداری اشراف مکه و آداب و رسوم عمومی نشان داد؛ چنانکه اشراف همانند فاطمیان در پی نمایش ابهت در مجالس و مراسم ویژه خود بودند. انتخاب حاجب، ایجاد گروه موسیقی (النوبه) برای نواختن در برابر قصرها و نیز راهاندازی کاروانی از سواران به هنگام حرکت، از جمله این موارد هستند. در این دوره، امیر مکه به تقلید از فاطمیان، مقام ناظر بازار را نیز به مقامهای اداری دیگر همانند قاضی، مسؤول بیت المال، برید، محتسب، فرمانده سپاه و صاحب باب الامیر افزود که جایگاه همه آنها در قصرهای پشت دار الندوه و طبقات زیرین خانههای امیران بود.[۶۷]
اهمیت سلطه بر مکه
در امارت اشراف نیز رقابت دولتهای همسایه برای تسلط بر مکه ادامه داشت. اهمیت سلطه بر آن شهر، این ستیزها را دامن میزد. آنها برای کسب اعتبار و مشروعیت میان مسلمانان و نیز برای گسترش قلمرو بدون نبرد و هزینه، تلاش خود را برای نفوذ در مکه و خوانده شدن خطبه به نام ایشان و نیز انجام تلاشهای عمرانی و خدمت رسانی به حاجیان از راه ایجاد امنیت در مسیر حج، آبرسانی و دیگر کارهای خیر به کار میبستند تا با بازتاب یافتن آنها در سرزمینهای اسلامی، این دولتها از مشروعیت برخوردار گردند. آل بویه، فاطمیان، و سلجوقیان از حکومتهایی بودند که برای اعمال نفوذ در مکه با یکدیگر به رقابت پرداختند.
اشراف حسنی به عنوان امیران مکه در عرصه این رقابتها معمولاً جانب قدرتی را میگرفتند که توان نظامی بیشتری داشت و نیز کمکهای مادی افزونتری به آنان میکرد تا بدین وسیله امنیت حرم و رفاه اهالی آن را تامین کنند. اشراف برای بهرهمندی از کمکهای فاطمیان و عباسیان، تلاش داشتند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط یابند؛ هر چند بیشتر نگاهشان به خلافت فاطمیان بود.[۶۸] با توجه به دیپلماسی کارآمد فاطمیان مصر و صرف هزینه بیشتر در مکه، امارت اشراف حدود یک سده و ربع تا سال ۴۸۰ق. زیر نفوذ آنها بود.[۶۹] البته نمیتوان قرابت مذهبی و نسبی آن دو را نیز در این روابط نادیده انگاشت.
در این مدت، به رغم تلاش آل بویه و دستگاه خلافت برای تسلط بر حرمین، رقیب سرسخت آنان یعنی فاطمیان مصر موفقتر بودند.[۷۰] امیر مکه هر ماه ۳۰۰۰ دینار با اسب و خلعت از مصر دریافت میکرد.[۷۱] فاطمیان در مکه استیلای کامل داشتند و خطبه به نام آنها خوانده میشد. این روند تا روی کار آمدن سلجوقیان (۴۴۷-۵۹۰ق.) تقریباً بدون وقفه ادامه داشت. در پی ضعف فاطمیان به دلیل رویارویی با هجوم صلیبیها و بحران درونی دستگاه خلافت فاطمی و نیز تثبیت حکومت سلجوقیان در عراق و ایران به عنوان منجی دستگاه خلافت عباسی، عباسیان بر حرمین نفوذی بیشتر یافتند.[۷۲]
فاطمیان تقریباً به طور منظم کاروانهای حاجیان مصر و شام را به مکه اعزام میکردند. راههای حج در قلمرو فاطمیان از امینت بیشتر برخوردار بود. فرستادن جامه کعبه در هر سال و نیز پرداخت مقرری و ارسال هدایا برای خادمان، مجاوران، پردهداران و کلیدداران مکه از کارهای آنان بود.
امیران مکه در دوران فاطمیان
افزون بر جعفر بن محمد حسنی، فرزندان او عیسی و حسن (ابوالفتوح) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.[۷۳]
ابوالفتوح میانه سالهای ۳۸۴ تا۳۹۰ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته مقریزی، در همین سال، او به دستور الحاکم فاطمی خانه امام جعفر صادق را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.[۷۴] به سال ۴۳۰ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش محمد شکر ملقب به تاج المعالی امیر شد و در ۴۵۳ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به سادات موسوی و نیز آل جعفر شناخته میشوند، طبقه اول اشراف نامیدهاند.[۷۵] مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال ۳۵۸ تا ۴۵۳ق. به طول انجامید. از آنجا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش اشراف سلیمانیون، شاخهای دیگر از سادات حسنی، به ریاست شریف محمد بن ابیفاتک رویارو شد.[۷۶] آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، به دلیل انتسابشان به موسی الجون، امارت مکه را تا سال ۴۵۵ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان ابوهاشم محمد بن حسن، قدرت را در مکه عهدهدار شدند.[۷۷] امارت آنان تقریباً تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه المستنصر (حک: ۴۲۷-۴۸۷ق.) خطبه خواند.[۷۸] اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت. المستنصر فاطمی با توسل به علی بن محمد صُلیحی، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.[۷۹]
امیر مکه با روی کار آمدن آلب ارسلان (حک: ۴۵۵-۴۶۵ق.) که وضعیت سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال ۴۶۲ق. خطبه را به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خواند.[۸۰] پیش از آن، سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد بن ابیهاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال ۴۶۲ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.[۸۱] در این سال و در پی پیروزیهای آلب ارسلان در شام و فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سیهزار دینار با خلعت و هدایای گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 