پاورپوینت کامل ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
ولادت۲
اساتید۳
حرکت به عراق۴
دربار تشیّع واقدى۵
وفات واقدى۶
آثار۷
وابستهها
واقدی، محمد بن عمر
نام
واقدی، محمد بن عمر
نامهای دیگر
نام پدر
عمر
متولد
۱۲۹یا ۱۳۰ق
محل تولد
مدینه
رحلت
۲۰۷ ق
اساتید
ابن جُریج
محمد بن عِجلان
مَعْمَر بن راشد
ابراهیم بن سعد
ابن ابیذِئْب
سُفیان ثَوری
برخی آثار
مغازی: تاریخ جنگهای پیامبر(ص) (ترجمه)
المغازی
کتاب الرّده مع نبذه من فتوح العراق و ذکر المثنی بن حارثه الشیبانی
کد مؤلف
AUTHORCODE01506AUTHORCODE
با ابن سعد، محمد بن سعد اشتباه نشود.
برای دیگر کاربردها، واقدی (ابهام زدایی) را ببینید.
ابوعبداللّه محمد بن عمر واقدى (۱۳۰-۲۰۷ق)، از مشاهیر قدمای مورخین اسلامی، بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات پیامبر(ص)
ولادت
در سال یکصد و سى ه.ق.در اواخر خلافت مروان بن محمد در مدینه متولد شد. این مطلب را شاگرد و کاتب او ابن سعد در طبقات اظهار داشته است. صفدى و ابن تغرى بردى ولادت او را در سال ۱۲۹ دانستهاند.و ابوالفرج اصفهانى مىنویسد که مادر واقدى، دختر عیسى بن جعفر بن سائب خاثر است، و پدر این بانو، مردى ایرانى و از سرزمین فارس است.
واقدى از وابستگان بنى سهم است که یکى از خاندانهاى قبیل بنى اسلم شمرده مىشوند. این که ابن خلّکان، او را از وابستگان و خدمتکاران بنى هاشم دانسته است، صحیح نیست. مصادر کتب تذکره و رجال دربار آغاز زندگانى او مطلبى ندارد، ولى به نظر مىرسد که واقدى از سنین جوانى، بلکه نوجوانى، دربار کسب معلومات مربوط به سیره و جنگهاى پیامبر(ص)سخت کوشش مىکرده است.
ابن عساکر ضمن نقل قول مسیبى مىنویسد که:واقدى کنار ستونى در مسجد پیامبر مىنشست. از او پرسیدند چه مىخوانى؟ گفت: بخشهایى از مغازى. این خبر را خطیب بغدادى هم در تاریخ بغداد از سمتى نقل کرده است.
بیشتر مراجع، موضوع توجه واقدى به جمعآورى اخبار و احادیث و روایات مختلف مربوط به سیره را ذکر کرده و به کوشش او در این راه تصریح کردهاند.
ابن عساکر و خطیب بغدادى و ابن سید الناس از واقدى نقل مىکنند که مىگفت: به هر یک از فرزندان صحابه و شهدا و وابستگان آنها که مىرسیدم مىپرسیدم، آیا از کسى خبرى دربار چگونگى شهادت و محل مرگ خویشاوند خود شنیدهاى؟و چون خبر مىدادند، شخصا به جایى که گفته بود مىرفتم و محل را مشاهده مىکردم. چنانکه به منطق مریسیع رفتم و از نزدیک آنجا را مشاهده کردم و از هیچ جنگى آگاه نشدم مگر اینکه براى معاینه محل آن جنگ به آنجا رفتم.اخبارى شبیه به این خبر نقل شده است.
از جمله هارون فروى مىگوید: واقدى را در مکه دیدم که کوله پشتى سفرى دارد.گفتم: آهنگ کجا دارى؟ گفت:مىخواهم به حنین بروم که محل جنگ حنین را از نزدیک مشاهده کنم.
چیرگى واقدى در شناختن مواضع مختلف به آن درجه است که گفتهاند هنگامى که هارون الرشید و یحیى بن خالد برمکى در سفر حج خود به مدینه رسیدند، در جستجوى راهنمایى بودند که آنها را به محل گورهاى شهیدان و جایگاه جنگها راهنمایى کند، آنها را به واقدى حواله کردند و او همراه آن دو تمامى مواضع و گورها را نشان آنان داد. دیدار واقدى با یحیى بن خالد برمکى مای خیر و برکت براى واقدى شد. پیوند میان او و خاندان برمکى حتى پس از بدبختى خاندان برمکى هم ادامه داشت. جایزه ده هزار درهمى هارون الرشید را که به واقدى پرداخت شد، براى باز پرداخت وامهایى که بر او جمع شده بود و همچنین ازدواج بعضى از فرزندان بکار برد و در گشایش و آسودگى زندگى مىکرد.
هم مصادرى که شرح حال واقدى را نوشتهاند، تصریح کردهاند که با وجود گرفتاریهاى مادى که در تمام مدت زندگى دست به گریبان او بود، معذلک مردى بخشنده و بزرگوار و مشهور به سخا و بخشش بوده است.
اساتید
ابن جُریج (۱۵۰ق.)، محمد بن عِجلان (۱۴۸ق.)، مَعْمَر بن راشد (۱۵۳ق.)، ابراهیم بن سعد (۱۸۵ق.)، ابن ابیذِئْب (۱۵۹ق.)، سُفیان ثَوری (۱۶۱ق.)، عبدالرحمن بن عبدالعزیز (۱۶۲ق.)، عبدالحمید بن جعفر (۱۵۳ق.) و عبدالعزیز دراوَرْدی (۱۸۷ق.) شماری از شناخته شدهترین استادان و مشایخ واقدی هستند که او در مغازی، سیره، فتوحات و اختلافات حدیثی و فقهی، از آنان دانش فراگرفته است.
حرکت به عراق
واقدى در سال ۱۸۰ ه.ق.از مدینه به قصد عراق بیرون آمد. خطیب بغدادى از قول واقدى نقل مىکند که مىگفت: «در مدینه گندم مىفروختم، صد هزار درهم سرمایه مردم در دست من بود که با آن کار مىکردم و حق العمل برمىداشتم و آن سرمایه از دست رفت و آهنگ عراق کردم و پیش یحیى بن خالد برمکى آمدم». ابن سعد هم مىگوید: «واقدى به واسط اینکه وامدار شده بود به عراق رفت». چنین به نظر مىرسد که سبب اصلى مسافرت واقدى به عراق رغبت او به دیدار یحیى بن خالد برمکى است، زیرا در سفر حج همت والاى یحیى در وجود واقدى کششى نسبت به او ایجاد کرده بود و واقدى مىخواست براى تحقق بخشیدن به آرزوهاى مادى و معنوى خود در محیط راحت ترى قرار گیرد.در آن هنگام دریچههاى نور و امید در بغداد بود-مخصوصاً در دور هارون.
ابن سعد در جاى دیگر مطلبى مىنویسد که مؤید این نظریه است، مىگوید: «واقدى مىگفت: روزگار دندان بما نشان داد و همسرم ام عبداللّه به من اعتراض کرد و گفت چرا کوتاهى مىکنى؟وزیر خلیفه تو را مىشناسد و از تو خواسته است که پیش او بروى و او داراى مقام ارزنده است.این بود که از مدینه کوچیدم».
هنگامى که واقدى به بغداد رسید، متوجه شد که درباریان و خلیفه به ناحی رقّه در شام رفتهاند، این بود که مرکوب خود را به سوى شام به حرکت درآورد و در آنجا به ایشان پیوست. یحیى بن خالد برمکى با او برخوردى داشت که شایست مرتب بخشندگى و بزرگوارى ایشان بود. در زیر سای برامکه، از هر سوى خیر و نیکى به واقدى روى آورد، عطایاى ایشان به او منضمّ به عطایاى هارون و پسرش مأمون بود. واقدى مىگوید: «از خلیفه ششصد هزار درهم دریافت داشتم به طورى که پرداخت زکات بر من واجب شد».
ابن سعد نوشته است: «واقدى از رقّه شام به بغداد برگشت و همانجا مقیم شد تا اینکه مأمون از خراسان برگشت و او را قاضى منطق عسکر مهدى کرد، که در بخش شرقى بغداد است.
ابن خلّکان از قول ابن قتیبه نقل مىکند که واقدى به هنگام مرگ در بخش غربى بغداد قاضى بوده است. ولى هورووتس این گفتار را رد کرده و آن را مستند به اشتباه ابن خلّکان، در کیفیت معنى عبارت ابن قتیبه دانسته است، مىگوید: عبارت ابن قتیبه چنین است: «واقدى در سال ۲۰۷ درگذشت و محمد بن سماعه تمیمى بر او نماز گزارد و او قاضى منطق غربى بغداد بود.»-که در این جا منظور بیان سمت و منصب محمد بن سماعه است نه واقدى.
ظاهرا در اینکه واقدى هنگام مرگ قاضى ناحی شرقى بغداد بوده است شکى نیست، ولى پیش از آنکه مأمون او را به سمت قضاوت ناحی شرقى منصوب کند، در ناحی غربى سکونت داشته است و بسیارى از مصادر این موضوع را تصریح کردهاند. هنگامى که واقدى از جانب غربى بغداد به جانب شرقى آن مىکوچید کتابهایش را در یکصد و بیست بست سنگین حمل کرد.
یاقوت مىنویسد: «هارون الرشید سمت قضاوت منطق شرقى بغداد را به واقدى داده است، پیش از آنکه مأمون او را به منصب قضاوت عسکر مهدى منصوب کند.» و این به صواب نزدیکتر است، زیرا واقدى با هارون رابط صمیمى داشته است، و این امکان فراهم بوده است و دلیلى نداریم که بگوییم انتصاب او به قضاوت آن همه به تأخیر افتاده باشد که مأمون از خراسان برگردد. با وجود پیوند دوستى استوارى که میان واقدى و یحیى بن خالد و دیگر برمکیان بود، مأمون نه تنها همچنان سمت قضاوت به واقدى داد بلکه پس از نکبت و بدبختى برامکه، در بزرگداشت و رعایت حال واقدى کوتاهى نکرد و مناصب مهم دیگرى هم به او واگذار کرد.چنانکه در آن منصب از طرفدارى مأمون برخوردار بود.ابن حجر عسقلانى دربار واقدى مىگوید: «یکى از بزرگان علماى دربار و قاضى بغداد و عراق بوده است. سهمى هم ضمن بیان شرح حال اشعث بن هلال، که قاضى گرگان بوده است، مىنویسد:واقدى از بغداد او را به سمت قاضى گرگان منصوب ساخته است. در مدت چهار سال آخر عمر، واقدى سمت قضاء ناحی عسکر مهدى را داشته است.
واقدى با هم بخششها و پاداشهاى فراوانى که از طرف هارون و وزیرش یحیى بن خالد و فرزندش مأمون دریافت مىکرد، به هنگام مرگ چیزى نداشت-حتى کفن آمادهاى که او را کفن کنند و مأمون براى او کفن فرستاد. واقدى از مأمون تقاضا کرده بود تا وامهاى او را بپردازد و او پذیرفت و وام او را پرداخت کرد.
دربار تشیّع واقدى
شاید وجود دو کتاب واقدى به نامهاى مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین توهم شیعه بودن او را موجب شده است، چنانکه ابن ندیم هم چنین پنداشته است و مىگوید:واقدى شیعه و داراى مذهب پسندیده بوده است و تقیه مىکرده است.واقدى روایت مىکند که على(ع) از معجزات پیامبر(ص) است، همچنان که عصا براى موسى(ع) و زنده کردن مردگان براى عیسى(ع) معجزه بود.
صاحب اعیان الشیعه (مرحوم آیتالله سید محسن جبل عاملى قدسسرّه) این گفتار ابن ندیم را نقل کرده است و به آن در مورد شیعه بودن واقدى استناد کرده و به همین جهت شرح حال او را در کتاب خود آورده است. همچنین، آقا بزرگ تهرانى در الذریعه هنگام ذکر تاریخ واقدى این مطلب را ذکر کرده است.
در عین حال آنچه که موجب تعجب و حیرت مىگردد این است که طوسى(منظور شیخ طوسى قدّس سره است) با آنکه معاصر ابن ندیم است در کتاب الفهرست خود هیچیک از کتابهاى واقدى را نام نمىبرد و مخصوصاً کتاب مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین را با هم اهمیتى که علما و مورخان شیعه براى این کتاب قائلند ذکر نکرده است.
بر فرض که تسلیم نظری ابن ندیم بشویم که واقدى شیعه بوده ولى تقیه مىکرده است، باید تشیع او به گونهاى در موقع نقل مطالب مربوط به على(ع)ظاهر شود ولى در این گونه موارد چیزى اظهار نداشته است، بلکه برعکس مىبینیم که واقدى گاه احادیثى که نقل مىکند چنان است که قدر و منزلت على(ع) را کاسته و یا کار او را بىارزش ساخته است.مثلاًوقتى که بازگشت پیامبر(ص) از احد به مدینه را ذکر مىکند، مىنویسد که فاطمه(ع) شروع به پاک کردن خون از چهر پیامبر(ص) کرد و على(ع) به مهراس رفت تا آب بیاورد، و پیش از آنکه برود، شمشیر خود را به فاطمه(ع) داد و گفت: «این شمشیر غیر قابل سرزنش را بگیر.»چون پیامبر(ص) شمشیر على(ع) را خون آلوده دید، فرمود: «اگر تو خوب جنگ کردى، عاصم بن ثابت و حارث بن صمّه و سهل بن حنیف هم خوب جنگ کردند و شمشیر ابودجانه هم غیر قابل سرزنش است.»
و هنگامى که در سیره ابن اسحاق عدد کشته شدگان قریش در جنگ بدر را مىخوانیم، مثلاًمىبینیم که ابن اسحاق مىگوید: «طعیمه بن عدى را على(ع) کشته است.» و حال آنکه وا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 