پاورپوینت کامل حکیم کوچک ۷۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکیم کوچک ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکیم کوچک ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکیم کوچک ۷۵ اسلاید در PowerPoint :
۱
ولادت۲
تحصیلات۳
اساتید۴
شاگردان۵
آراء۶
وفات۷
آثار۸
پانویس۹
وابستهها
قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید
نام
قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید
نامهای دیگر
حکیم کوهک
سعید قمی، محمد
قاضی، سعید قمی
قمی، سعید
قمی، قاضی سعید
قمی، محمدسعید بن محمدمفید
نام پدر
محمد مفید
متولد
دهم ذىالقعده سال ۱۰۴۹ ق
محل تولد
قم
رحلت
سال ۱۱۰۰ق یا ۱۱۰۳ ق
اساتید
برخی آثار
شرح توحید الصدوق
اسرار العبادات و حقیقته الصلوه
کد مؤلف
AUTHORCODE01833AUTHORCODE
برای دیگر کاربردها، قمی (ابهام زدایی) را ببینید.
قاضى سعید قمى (۱۰۴۹-۱۱۰۰یا ۱۱۰۳ق)، نام او محمد، فرزند محمد مفید، مدعوّ به سعید شریف قمى، معروف به قاضى سعید، ملقب به حکیم کوچک، طبیب، عارف، فقیه، شاعر، محدث، ادیب، آشنا به علوم ریاضى و از علماى امامیه عصر صفوى در قرن یازدهم هجرى(صاحب تذکره نصرآبادى، نام وى را محمدباقرذکر کرده است).
ولادت
محمد سعید در دهم ذىالقعده سال ۱۰۴۹ق در قم متولد شد.
تحصیلات
در نوجوانى علم طب را نزد پدرش فرا گرفت و در جوانى به اصفهان مهاجرت نمود.برادر بزرگتر وى،
یعنى میرزا محمدحسین صاحب تفسیر کبیرى به زبان فارسى و از اطباى دربار شاه عباس دوم صفوى بود.محمد سعید نیز در سن ۲۸ سالگى به عنوان یکى از طبیبان مخصوص دربار برگزیده شد.پس از آن بود که وى به قاضى سعید معروف شد.لیکن شاه سلیمان صفوى پس از جلوس، بر او غضبناک شده و وى را در قلع الموت
حبس نمود.اما بعدها مورد عفو قرار گرفت و به قم بازگشت و تا سال ۱۰۸۹ق به عبادت و تدریس و نگارش مشغول بود.در این سال دوباره به اصفهان رفت
و از طرف شاه سلیمان به منصب قضاوت و شیخالاسلامى قم برگزیده شد.
اساتید
حکمت را از مولى رجبعلى تبریزى(م ۱۰۸۰) در اصفهان و علوم دینى و عرفان را از ملا محسن فیض کاشانى (م ۱۰۹۱) فرا گرفت.
اینکه آیا قاضى سعید نزد ملا عبدالرزاق لاهیجى (م ۱۰۵۱)حکمه الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است.
افندى در ریاض العلماء و به نقل از وى صاحب روضات الجنات و طرائق الحقائق[۱]، وى را شاگرد فیاض به حساب آوردهاند.هانرى کربن و استاد سید جلالالدین آشتیانى، قاضى سعید را متأثّر از درس اشراق فیاض دانستهاند.[۲]
اما از آثار قاضى سعید به رغم تصریح بر شاگردیش در محضر رجبعلى و فیض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمىآید، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فیض اتفاق افتاده، چگونه این طفل دوساله به درک محضر استاد فیاض، نائل آمده است؟
قاضى سعید در فلسفه بیشتر از مولى رجبعلى متأثر است تا از فیض.مولى رجبعلى تبریزى متخلّص به واحد از شاگردان حکیم میر ابوالقاسم فندرسکى استرآبادى(م ۱۰۵۰) از حکماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطین صفوى بوده است. وى از حکماى مشاء به حساب مىآید.در محضر پرفیض او قاضى سعید قمى، و برادرش حکیم محمّد حسن قمى، میر قوامالدین حکیم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمّد تنکابنى، میر قوامالدین رازى و محمّد رفیع پیرزاده تربیت شدهاند.پیرزاده تقریرات استاد خود را به نام معارف الهیه[۳]ضبط کرده است.از ملا رجبعلى تبریزى رسالهاى در اثبات واجب[۴]و کتابى به نام اصول آصفیه[۵]به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقریرات شاگردانش از دروس وى، حاکى از احاط وى بر آراى فلسفى است.اما در فلسفه صاحب آراى متفرّدى است که اشاره به امهات آنها بىوجه نیست:
وجود در ماسوى اللّه مشترک معنوى، و میان واجب و ممکن مشترک لفظى است.[۶]
صفات واجبالوجود عین ذات واجب نیستند.در عین اینکه زاید بر ذات نیز محسوب نمىشوند.واجب صفت ندارد و نسبت صفات کمالى به ذات ربوبى به معناى سلب طرف نقصان است.وجوب وجود و اطلاق موجود بر واجب نیز از این قاعده مستثنى نیستند.[۷]
حرکت در جوهر محال است.[۸]
ترکیب وجود و ماهیت ترکیبى انضمامى است.وجود زاید بر ماهیت در خارج مىباشد و حمل وجود بر ماهیت نظیر حمل اعراض خارجى بر جوهر به حساب مىآید.[۹]
ماهیت مجعول اوّل و بالذات و وجود مجعول ثانى و بالعرض است.علیت و تأثیر و معلولیت و تأثر در سنخ ماهیات است نه در وجود[۱۰]
وجود ذهنى باطل است. علم نفس به حقایق خارجیه به اعیانشان است نه به صورشان.محسوسات جزئیه به توسط آلت و طبایع کلیّه بدون آلت ادراک مىشوند.[۱۱]
۷-موضوع فلسفه نه وجود است و نه موجود، بلکه شىء است و شىء مشترک معنوى است.[۱۲]
۸-اثبات وجود خداوند از مسائل فلسفى نیست بلکه غایت آن است.[۱۳]
ملا رجبعلى نوعا به تفردش در آراى یادشده آگاه بوده و گاه به این تفرد مباهات مىکرده است. رجبعلى افزون از نیم قرن مدرس اوّل حوز اصفهان بوده است و شاگردانش در حد پرستش او را بزرگ مىداشتهاند.قاضى سعید در مواضع متعددى از آثار خود، استاد را ستوده است.قاضى سعید اگرچه تا حدود زیادى در محضر فیض از حکمت متعالیه متأثر شده و این تأثیر بویژه در تعلیقات او بر اثولوجیا آشکار مىشود، اما تأثیر اصلى وى از فیض در عرفان است.به علاوه در تطبیق شریعت و حکمت و طریقت نیز او به فیض وامدار است.
شاگردان
در کتب تاریخى به شاگردان قاضى سعید اشار چندانىنشده است.اما صاحب الذریعه، محمد بن حسن على که احتمالا نو عبداللّه تسترى(م ۱۰۲۱ ق) بوده را نام برده است[۱۴]محمد کریم و مهدى نامى که شرح توحید را بر مصنف آن قرائت کرده[۱۵] نیز نامشان در کتب تاریخى به عنوان شاگردان وى ثبت شده است.
آراء
قاضى سعید در مسائل فلسفى آراى خاصى دارد که ذکر اهمّ آنها بىفایده نیست:
اصالت ماهیت و فرعیت وجود«شىء به اصلیت اولى است از وجود، پس ثابت شد که از این دو اثر شىء اصل است و وجود فرع آن و صفت آن…باید که اصلیت ماهیت و شىء را باشد و هرگاه ماهیت اصل باشد تقدم برحسب رتبه نیز او را خواهد بود نه وجود را.»[۱۶]
نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشیاء حصولى نیست، بلکه حضورى به معناى مشهور هم نیست، چه حضور به معنى مشهور در میانه جسم و جسمانیات مىباشد و اگر مجازا گویند که اشیاء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد این معنى خواهد بود که هیچ یک از اشیاء غایب نیستند از نظر نفس عاقله…پس حاضر بودن از اشیاء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور، چه حضور اشیاء در نزد نفس شبیه است به حضور معلول نزد علّت.»[۱۷]
تجرّد نفوس نباتى، حیوانى و انسانى.«چرا که خواص صور مادى با آنها نیست و حق هم این است که آنها هم مجرّدند…نفس مطلقا مادى نمىتواند بود تا چه رسد به نفس انسانى.»[۱۸]
تسلسل را مانند متکلمین بدون شروط اجتماع در وجود و ترتّب باطل مىداند.«غیر متناهى بودن سلسله اعداد مطلقا محال است خواه مترتّب باشند چنانکه در سلسله علل فاعلیه محتمل است و خواه غیر مترتّب، چنانکه در نفوس انسانى متأخرین مىگویند و مىپندارند که این معنى حق و مذهب قدماست.»[۱۹]
تجرد قوّ خیالى را برخلاف صدر المتألهین نفى مىکند
«…و لا معنى لکون القوه الخیالیه العرضى یبقى مع النفس کما ظنّه الرئیس و لا انها تصیر مجرّده کما قاله الاستاد(اى الصدرا) بل الحق ما بینّاه…»[۲۰]
حرکت جوهریه را در تعلیقاتش بر اثولوجیا انکار مىکند، هرچند لوازم آن را من حیث لا یشعر پذیرفته است.[۲۱]
قول به اشتراک معنوى وجود میان ممکنات و اشتراک لفظى وجود میان واجب و ممکن.«هر نفس الامر طبیعت موجود به معناى مشهور در میان واجبالوجود-تعالى شأنه-و ممکن الوجود مشترک نمىتواند بود، مگر به حسب لفظ تنها، چه برحسب تحقیق، اشتراک معنوى واجبالوجود با ممکن الوجود در هیچ وصفى از اوصاف حتى در مفهوم موجود هم ممکن نیست.»[۲۲]در شرح توحید صدوق از نظری اشتراک معنوى وجود ملاصدرا تعجب مىکند و در ردّ استدلال او مىکوشد.[۲۳]
لذا در نظر وى مفهوم موجود بما هو موجود مساوى الصدق است با مفهوم ممکن…به جهت آنکه معنى موجود به این معنى چیزى است صاحب وجود…»[۲۴]
قول به اشتراک لفظى جمیع صفات بین واجب و ممکن و قول به تنزّه واجب از عوارض اوصاف موجود مطلقا.
«اتصاف واجبالوجود به هیچ چیز ممکن و محسوس نیست، چرا که هرصفتى که هست صفت موجود به معناى مشهور است.»[۲۵]
نفى قول به زاید بودن صفات در ذات واجب و نفى قول به عینیت صفات و ذات واجب.«شناعت این قول بر جمیع عقلا ظاهر است، پس معلوم شد که هرگز صفت عین
ذات نمىتواند بود، همچنانکه ذات غیر عین صفت نمىباشد و معقول نیست که عقلا به این قسم مقالات مموّه روى اندود کنند که هرگاه شکافته شود، بىمعنى برآید کما لا یخفى.»[۲۶]
قاضى سعید در ذیل حدیث ثانى از باب ثانى توحید صدوق،«و نظام توحید الله نفى الصفات عنه»آن را تأکیدى بر ابطال نظری عینیت ذات و صفات به حساب آورده است.[۲۷]
علم واجب تعالى نه حصولى است مثل مشائیین و نه حضورى است به گفته اشراقىها.«لیکن در نفس الامر هیچ کدام از این دو مذهب معقول نیست، بلکه تلاش در
دانستن کنه علم واجب تعالى و استکشاف از کیفیت آن معقول نیست…پس استکشاف از علم واجب تعالى در حقیقت تلاش محال کردن است.»[۲۸]در کتاب اربعین در شرح حدیث عمران صابى نیز علم در مرتبه و موطن ذات را انکار کرده است.[۲۹]
بحث از واجبالوجود مسألهاى فلسفى نیست
«حضرت واجبالوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هیچ علمى از علوم نیست و نمىتواند بود، حتى در علم الهى همچنانکه مشهور است داخل نمىتواند بود، چه موضوع علم الهى چنانکه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقریر گذشته معلوم شد که واجبالوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از این مفهوم، پس چون داخل در علم الهى تواند بود؟بلى نهایت آنچه در علم الهى ثابت تواند شد و مىشود اثبات اوست-تعالى شأنه.»[۳۰]
قول به خلق جمیع اشیا از عدم.«کل مصنوع یصدر من الصانعین بامره اذا نسب الى الله فهو مصنوع لا من شىء و اذا نسب الى تلک الواسطه فهو من شىء و هذا عجیب! و لا تعجب من ذلک، فانّ امر اللّه کله عجب!و ذلک لما قلنا انّه یمتنع ان یکون للاشیاء بالنسبته الیه تقدم او تأخر او سبق او لحوق و الاّ لما استوى نسبته الى کل شىء بل انّما ذلک بالنظر الى انفسها.»[۳۱]
اطلاق واجبالوجود بر خداوند تعالى مجازى است.در ذیل حدیث ۲۵ باب دوم توحید صدوق مىنویسد:
«وجوب و امکان و امتناع اعتبارات ماهیت است به نظر به وجود.اطلاق واجب بر مبدء اوّل تعالى حقیقى و بالذات نیست، بلکه اگر در خبر مروى چنین یافت شد، مجازاست نه حقیقت، زیرا خداوند ماهیت ندارد تا با وجود قیاس شود.»[۳۲]
زمان سه طبقه دارد:۱-زمان فشرده و متراکم، مانند زمان کائنات مادى و مدت حرکات حسى ۲-زمان لطیف، مانند مدت حرکات روحانیات مدبّر عالم
جسمانى، حرکات ملائک به وحى و الهام و نصرت و انتقام، حرکات جن و ارواح ۳-زمان الطف، همچون زمان ارواح عالیه و انوار قادسه.پس هروجودى داراى مقدار
زمان خاص و مشخصى است.ساختهاى سهگانه زمانى با توجه به لطافت شیو وجودى از عالم محسوس به عالم مثال و از آنجا به عالم معنوى افزایش مىیابد، مقدار زمانى که به یک وجود معنوى داده شده، مىتواند در این صورت تمامى وجود را شامل شده، گذشته و آینده را در زمان حال حاضر داشته باشد.[۳۳]
معناى ویژ توحید افعالى، او علاوه بر لزوم واحد بودن فاعل، فعل را نیز واحد مىداند.او توحید افعالى ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 