پاورپوینت کامل ابن‌ عطا آدمی، احمد بن‌ محمد ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابن‌ عطا آدمی، احمد بن‌ محمد ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابن‌ عطا آدمی، احمد بن‌ محمد ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابن‌ عطا آدمی، احمد بن‌ محمد ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

۱
نسب۲
ولادت۳
نقل حدیث۴
ختم قرآن۵
دوران زندگی، گرایش به تصوف۶
تحول روحی۷
پیروان‌ وی در طریقت‌۸
ارتباط ابن‌ عطا با حلاج‌۹
وفات۱۰
راویان‌ اقوال‌ ابن‌ عطا۱۱
عقاید۱۲
آثار۱۳
پانویس۱۴
منابع مقاله۱۵
وابسته‌ها

اِبْن‌ِ عَطا، ابوالعباس‌ احمد بن‌ محمد بن‌ سهل‌ اَدَمى‌ بغدادی (مق ۳۰۹ق‌/۹۲۲م‌)، عارف‌، شاعر، مفسر و محدث‌ حنبلى‌.

نسب

برخى‌ از مآخذ نسبت‌ او را آدمى‌ نوشته‌اند، اما از آنجا که‌ در میان‌ نیاکان‌ وی کسى‌ به‌ نام‌ آدم‌ شناخته‌ نیست‌، ظاهراً باید نسبت‌ او اَدمى‌ باشد و اَدم‌ نام‌ محلى‌ بوده‌ در یک‌ منزلى‌ واسط که‌ در مسیر کاروان‌های حج‌ قرار داشته‌ است‌.

ولادت

از تاریخ‌ ولادت‌ ابن‌ عطا اطلاع‌ دقیقى‌ در دست‌ نیست‌، اما به‌ گفته ماسینیون‌، در حدود ۲۳۵ق‌/۸۴۹م‌ به‌ دنیا آمد، اما این‌ تاریخ‌ در هیچ‌ مأخذی نیامده‌ است‌.

از دوران‌ کودکى‌ او نیز اطلاعى‌ در دست‌ نیست‌.

نقل حدیث

ظاهراً دوران‌ جوانى‌ ابن‌ عطا به‌ فراگیری حدیث‌ سپری شده‌ و از کسانى‌ چون‌ ابویعقوب‌ یوسف‌ بن‌ موسى‌ و نیز ابوالعباس‌ فضل‌ ابن‌ زیاد که‌ از یاران‌ احمد بن‌ حنبل‌ بود، نقل‌ حدیث‌ مى‌کرده‌ است‌.

ختم قرآن

گویند وی هر روز ختم‌ قرآن‌ مى‌کرده‌ است‌. هجویری و عطار از دو ختم‌ قرآن‌ ابن‌ عطا در شبانه‌روز سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌اند، اما بعدها که‌ ابن‌ عطا به‌ عرفان‌ روی آورد، به‌ مطالعه دقیق‌ در معانى‌ آیات‌ قرآنى‌ و تحقیق‌ در مضامین‌ آن‌ها پرداخت‌.

دوران زندگی، گرایش به تصوف

سوانح‌ زندگى‌ ابن‌ عطا به‌ درستى‌ شناخته‌ نیست‌، همین‌ قدر مى‌دانیم‌ که‌ او در اواخر عمر دچار تحول‌ روحى‌ شد و درپى‌ آن‌ به‌ تصوف‌ روی آورد. ماسینیون‌ زندگى‌ ابن‌ عطا را به‌ ۳ دوره‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌:

نخست‌ دوره تحصیل‌، نقل‌ حدیث‌ و آشنایى‌ با بزرگان‌ صوفیه‌ که‌ تا ۴۰ سالگى‌ِ او را در بر مى‌گیرد،

دوم‌ دوره مصائب‌ و «بلا»ها که‌ از ۷ تا ۱۸ سال‌ ادامه‌ داشته‌ است‌،

و سرانجام‌ سال‌های آخر عمر او که‌ به‌ تصوف‌ و تأمل‌ در قرآن‌ و دوستى‌ با حلاج‌ سپری شده‌ است‌.

امیر معزی به‌ دو دوره مشخص‌ در زندگى‌ ابن‌ عطا قائل‌ است‌:

او دوره نخست‌ را به‌ تقریب‌ تا ۲۹۳ق‌ مى‌داند و براساس‌ پاره‌ای شواهد و قراین‌ تاریخى‌ نتیجه‌ مى‌گیرد که‌ وی به‌ سبب‌ بلاهایى‌ که‌ در این‌ سال‌ بر او روی آورد، دچار تحول‌ روحى‌ شد و قریب‌ ۷ سال‌ در این‌ احوال‌ بود.

تحول روحی

این‌ دگرگونى‌ روحى‌، یعنى‌ دوره گرایش‌ به‌ تصوف‌ و اشتغال‌ به‌ تأملات‌ باطنى‌ و عرفانى‌ بوده‌ که‌ تا مرگ‌ وی در ۳۰۹ق‌ ادامه‌ داشته‌ است‌.

اما درباره این‌ تحول‌ روحى‌ نباید مبالغه‌ کرد، زیرا به‌ نظر نمى‌رسد که‌ او یک‌باره‌ از راه‌ و روش‌ پیشین‌ و عقاید حنبلى‌ خود بریده‌ باشد و حرمتى‌ که‌ وی تا آخرین‌ روزهای عمر در میان‌ حنبلیان‌ داشت‌، مؤید این‌ نکته‌ است‌.

این‌ تحول‌ روحى‌ که‌ از آن‌ به‌ «غلبه‌» تعبیر کرده‌اند، ظاهراً با حالاتى‌ آمیخته‌ به‌ نوعى‌ وجد و بیخودی همراه‌ بوده‌ و در مدتى‌ نسبتاً طولانى‌ گه‌ گاه‌ با بروز اعمال‌ و ابراز سخنان‌ غیرعادی از سوی او ظاهرمى‌شده‌است‌.

درباره مدت ‌این‌ دوره «غلبه‌»، اتفاق‌ نظر وجود ندارد، سراج‌ قاری آن‌ را حدود ۷ سال‌ دانسته‌، ولى‌ ابوطالب‌ مکى‌ آن‌ را به‌ ۱۴ سال‌ و ذهبى‌ به‌ ۱۸ سال‌ رسانده‌ است‌.
آغاز این‌ دوره‌، چنانکه‌ گفته‌ شد، مقارن‌ با حوادثى‌ ناگوار در زندگى‌ ابن‌ عطا، یعنى‌ مرگ‌ جمعى‌ از بستگان‌ از جمله‌ زن‌ و فرزندان‌ و از کف‌ دادن‌ دارایى‌ وی بوده‌ است‌.

برخى‌ سبب‌ این‌ حوادث‌ را نفرین‌ جنید در حق‌ او دانسته‌اند، ازآن‌ روی که‌ با نظر وی بر سر مسأله فقر و غنا مخالفت‌ کرده‌ بود.

برخى‌ دیگر گفته‌اند که‌ او خود از خدا خواسته‌ بود که‌ او را بلایى‌ دهد، زیرا بلا کشیدن‌ را طریق‌ نیل‌ به‌ وصال‌ الهى‌ مى‌شمرده‌ است‌.

به‌ نظر مى‌رسد که‌ دریافت‌ خاص‌ او از بلا حاصل‌ رنج‌ها، تأملات‌ و احتمالاً تجربه‌های عرفانى‌ وی در این‌ دوره‌ باشد.

گرچه‌ از زندگى‌ و حالات‌ روحى‌ ابن‌ عطا در این‌ دوره‌ اطلاعى‌ در دست‌ نیست‌، اما مى‌توان‌ گفت‌ که‌ وی پس‌ از گذشتن‌ از این‌ دشواری‌ها و باز یافتن‌ آرامش‌ روحى‌، خود را وقف‌ سیر و سلوک‌ صوفیانه‌ کرده‌ و در تفکرات‌ و تأملات‌ عرفانى‌ مستغرق‌ شده‌ است‌.

گفته‌اند که‌ اولین‌ سخنى‌ که‌ در آغاز این‌ دوره‌ بر زبان‌ رانده‌ همانا شعر معروف‌ اوست‌ که‌ چنین‌ آغاز مى‌شود: حقَاً اَقول‌ُ لَقَدْ کلّفْتَنى‌ شَطَطاً حَمْلى‌ هواک‌ وصبری ذان‌تَعجیب‌ُ

این‌ دوره‌ از زندگى‌ ابن‌ عطا که‌ آخرین‌ سال‌های عمر اوست‌ دوران‌ مصاحبت‌ او با پیران‌ بزرگ‌ صوفیه‌، دوستى‌ نزدیک‌ با حلاج‌ و مآلاً جان‌ نهادن‌ بر سر دفاع‌ از عقیده او بوده‌ است‌.

پیروان‌ وی در طریقت‌

به‌ نظر مى‌رسد که‌ سیر و سلوک‌ ابن‌ عطا، بیش‌ از آنکه‌ حاصل‌ تعلیم‌ گرفتن‌ از استادی باشد، نتیجه تفکرات‌ و تأملات‌ خود وی در دوره «غلبه‌» بوده‌ است‌، با این‌همه‌ روابط او با بزرگان‌ صوفیه آن‌ عصر این‌ گمان‌ را به‌ خاطر القاء مى‌کند که‌ وی از شاگردان‌ و مریدان‌ آنان‌ باشد، چنانکه‌ برخى‌ ابن‌ عطا را مرید جنید دانسته‌اند، مریدی که‌ بعدها درپى‌ مناظره‌ای از او کناره‌ گرفت‌ و جنید نیز که‌ رنجیده‌ خاطر شده‌ بود، او را نفرین‌ کرد.

از سوی دیگر قشیری او را از «اقران‌» جنید به‌ شمار آورده‌ و ابن‌ ملقّن‌ از حضور ابن‌ عطا بر بالین‌ جنید در واپسین‌ دم‌ حیات‌ او سخن‌ گفته‌، چنانکه‌ آخرین‌ کلماتى‌ که‌ جنید بر زبان‌ رانده‌ خطاب‌ به‌ ابن‌ عطا بوده‌ است‌.

کسانى‌ چون‌ سلمى‌، ابن‌ ملقّن‌ و شعرانى‌ تنها به‌ مصاحبت‌ جنید با ابن‌ عطا اشاره‌ کرده‌اند و از ارتباط آنان‌ به‌ عنوان‌ مرید و مراد سخنى‌ نگفته‌اند. اما هم‌ اینان‌ و هم‌ کسانى‌ که‌ به‌ ارتباط مرید و مرادی این‌ دو اشاره‌ کرده‌اند، مناظرات‌ عرفانى‌ میان‌ آنان‌ را به‌ تفصیل‌ بیان‌ داشته‌اند و از آنجا که‌ اینگونه‌ مناظرات‌ معمولاً جز میان‌ دو شیخ‌ هم‌ طراز صورت‌ نمى‌گرفته‌، مى‌توان‌ گفت‌ که‌ مصاحبت‌ جنید با ابن‌ عطا همچون‌ مصاحبت‌ دو عارف‌ هم‌ سنگ‌ و هم‌ طراز بوده‌ است‌.

صوفى‌ دیگری که‌ برخى‌ وی را پیر ابن‌ عطا دانسته‌اند، ابراهیم‌ مارستانى‌ است‌.

در این‌ باره‌ نیز سلمى‌، قشیری، ابن‌ ملقّن‌ و شعرانى تنها به‌ دیدار و مصاحبت‌ ابن‌ عطا با وی اشاره‌ کرده‌اند.
البته‌ انصاری، خیر نساج‌ را نیز در زمره پیران‌ وی آورده‌ است‌.

بعدها ابن‌ عطا دریافت‌های عرفانى‌ خود را در مجالسى‌ به‌ مریدان‌ خویش‌ القا مى‌نموده‌ است‌، زیرا شمار راویان‌ اقوال‌ او، و نیز کثرت‌ اقاویل‌ نقل‌ شده‌ از وی چه‌ در حدیث‌ و چه‌ در موضوعات‌ عرفانى‌ حاکى‌ از آن‌ است‌ که‌ این‌ سخنان‌ تنها به‌ مناسبت‌های خاص‌ و به‌ طور پراکنده‌ گفته‌ نشده‌، بلکه‌ همان‌ گونه‌ که‌ از روایات‌ خطیب‌ برمى‌آید، وی مجالسى‌ داشته‌ که‌ حتى‌ گاه‌ در آن‌ها سروده‌های عرفانى‌ خویش‌ یا دیگران‌ را نیز مى‌خوانده‌ است‌.

ارتباط ابن‌ عطا با حلاج‌

به‌ زمان‌ یا چگونگى‌ آشنایى‌ ابن‌ عطا با حلاج‌ اشاره‌ای نشده‌ است‌، اما دلایلى‌ در دست‌ است‌ که‌ از صمیمیت‌ و حتى‌ یکدلى‌ این‌ دو حکایت‌ دارد: روایت‌ مشهور به‌ «جن‌»؛ دو مکتوب‌ حلاج‌ به‌ ابن‌ عطا؛ ملاقات‌ پنهانى‌ این‌ دو در زندان‌ و سپس‌ ارتباط پنهانى‌ آنان‌ از طریق‌ ابن‌ خفیف‌؛ نگهداری رقعه‌های حلاج‌ و احتمالاً حفظ طواسین‌ او از خطر نابودی؛ محاکمه‌ و سرانجام‌ کشته‌ شدن‌ ابن‌ عطا به‌ سبب‌ دفاع‌ از نظریه «عین‌ الجمع‌» حلاج‌.

۱. روایت‌ جن‌:

ابن‌ عطا کرامات‌ حلاج‌ را از جانب‌ حق‌ مى‌دانسته‌، اما اعتقاد خویش‌ را جز نزد محرمان‌ راز آشکار نمى‌کرده‌ و نزد دیگران‌ وی را «مخدوم‌ جن‌» مى‌خوانده‌ است‌.

چنانکه‌ وقتى‌ کسى‌ به‌ او گفت‌ درباره حسین‌ بن‌ منصور چه‌ مى‌گویى‌؟ گفت‌ جن‌ در خدمت‌ اوست‌ و چون‌ سالى‌ گذشت‌ و دیگر بار از او پرسید، گفت‌ از حق‌ است‌. بدو گفت‌: پیش‌ از این‌ گفتى‌ جن‌ در خدمت‌ اوست‌، حال‌ چگونه‌ چنین‌ گویى‌؟ گفت‌: آنان‌ که‌ با ما صحبت‌ مى‌دارند، همگى‌ با ما نمى‌مانند تا بر احوال‌ آگاهشان‌ کنیم‌. آنگاه‌ که‌ تو پرسیدی در ابتدای کار بودی، اما اکنون‌ پیوندِ ما استوار گشته‌ است‌ و پاسخ‌ همان‌ است‌ که‌ اکنون‌ شنیدی.

این‌ احتیاط ابن‌ عطا ظاهراً بدان‌ سبب‌ بوده‌ است‌ که‌ در آن‌ روزگار بر کارهای حلاج‌ به‌ دیده انکار مى‌نگریسته‌اند و از این‌ رو برخى‌ از پیروانش‌ شایع‌ کرده‌ بودند که‌ او جنیان‌ را به‌ خدمت‌ مى‌گیرد.

از مضمون‌ این‌ روایت‌ چنین‌ برمى‌آید که‌ ابن‌ عطا نیز بر این‌ شایعه‌ دامن‌ مى‌زده‌ تا این‌ حقیقت‌ را از نظر پنهان‌ دارد که‌ از دیدگاه‌ وی، قول‌ و فعل‌ حلاج‌ ظهور قول‌وفعل‌ خداوند بوده‌است‌.

۲. دو مکتوب‌ حلاج‌ به‌ ابن‌ عطا:

این‌ مکتوب‌ها ظاهراً هر دو در زندان‌ نوشته‌ شده‌ و مکتوب‌ نخست‌ از طریق‌ على‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ جهم‌ روایت‌ شده‌ است‌. حلاج‌ در این‌ نامه‌ عشق‌ پرسوز و گداز خود را به‌ ابن‌ عطا (لواعج‌ اسرار محبتک‌) چنان‌ دانسته‌ که‌ هیچ‌ مکتوبى‌ بیانگر آن‌ و هیچ‌ حسابى‌ شمارگر آن‌ و هیچ‌ عتابى‌ ویرانگر آن‌ نتواند بود؛ سپس‌ با سروده‌ای در این‌ باب‌ نامه‌ را به‌ پایان‌ رسانده‌ است‌.

اما مکتوب‌ دوم‌ بسى‌ شورانگیزتر است‌، چه‌ حلاج‌ در آن‌ قرب‌ ابن‌ عطا را فوق‌ تحمل‌ خویش‌ دانسته‌، قربى‌ که‌ آتش‌ بر وجود او زده‌ (فاحرقتنا) و به‌ فنایش‌ کشانده‌ است‌؛ در انتهای نامه‌ نیز شعری سروده‌ و در آن‌ عشق‌ خود را به‌ ابن‌ عطا همان‌ عشق‌ به‌ خداوند دانسته‌ است‌.

۳. دیدارهای پنهانى‌ در زندان‌:

ابن‌ عطا در زندان‌ به‌ دیدار حلاج‌ نایل‌ آمده‌ و در آنجا حلاج‌ برخى‌ از رقعه‌های خود را بدو سپرده‌ است‌. به‌ روایت‌ پسر حلاج‌ چون‌ حلاج‌ را از دیدار دیگران‌ منع‌ کردند، یک‌ بار ابن‌ عطا به‌ حیله‌ به‌ جایگاه‌ او درآمد و دیگر بار پسرش‌، ابن‌ خفیف‌ را در آنجا دیده‌ است‌.

ابن‌ زنجى‌ نیز که‌ خود کاتب‌ دیوان‌ مظالم‌ بغداد بوده‌، در ذکر اخبار الحلاج‌ الى‌ حین‌ مقتله‌ که‌ تنها ۱۵ سال‌ پس‌ از مرگ‌ حلاج‌ نوشته‌ شده‌ است‌، به‌ ملاقات‌ کننده‌ای اسرارآمیز اشاره‌ دارد که‌ بى‌آنکه‌ دیده‌ شود، یا شکافى‌ در دیوار محبس‌ ایجاد شود، به‌ دیدار حلاج‌ آمده‌ است‌. چنانکه‌ وقتى‌ از خود حلاج‌ نیز در این‌ باب‌ مى‌پرسند، مى‌گوید: قدرت‌ خداوند بود که‌ او را نزد من‌ آورد.

اما دیدار حلاج‌ و ابن‌ خفیف‌ نیز از آن‌ جهت‌ شایان‌ توجه‌ است‌ که‌ حلاج‌ توسط وی پیامى‌ بسیار مهم‌ به‌ ابن‌ عطا رسانده‌ است‌. به‌ روایت‌ خود ابن‌ خفیف‌، حلاج‌ درباره ابن‌ عطا بدو گفت‌: «اگر بینى‌ او را، بگوی زینهار آن‌ رقعه‌ها نگاهدار» و ابن‌ خفیف‌ چون‌ نزد ابن‌ عطا مى‌رود و پیغام‌ را مى‌رساند، ابن‌ عطابه‌ وی مى‌گوید: «اگر او (حلاج‌) را بازبینى‌ بگو اگر مرا بگذارند.

اگر این‌ گفته ماسینیون‌ را بپذیریم‌ که‌ حلاج‌ طواسین‌ را در آخرین‌ روزهای عمر در زندان‌ نوشته‌ است‌، احتمال‌ امیر معزّی‌ مبنى‌ بر اینکه‌ طاسین‌ الازل‌ نیز جزو آن‌ رقعه‌ها بوده‌ است‌، بى‌وجه‌ به‌ نظر نمى‌رسد، حتى‌ در این‌ صورت‌ احتمال‌ اینکه‌ بخش‌های دیگر طواسین‌ نیز جزو آن‌ رقعه‌ها بوده‌ باشد، وجود دارد، چرا که‌ حلاج‌ پیش‌ از مرگ‌ احتمالاً تمامى‌ آثار مهمى‌ را که‌ در زندان‌ نوشته‌ بود، یا از پیش‌ نزد خود داشت‌، به‌ ابن‌ عطا سپرد.

ابن‌ عطا نیز که‌ مرگ‌ خود را محتمل‌ مى‌دید، پیشاپیش‌ نوشته‌های خود و آثار حلاج‌ را به‌ وصى‌ خویش‌ ابوعمرو انماطى‌ سپرد و از طریق‌ انماطى‌ این‌ رقعه‌ها به‌ سلمى‌ رسید و او نیز از آن‌ها در تألیف‌ حقائق‌ التفسیر بهره‌ جست‌.

۴. محاکمه‌ و مرگ‌:

چون‌ حامدِ وزیر مکتوبى‌ از حلاج‌ با عنوان‌ «من‌ الرحمان‌ الرحیم‌ الى‌ فلان‌ بن‌ فلان‌» به‌ دست‌ آورد، از خود وی در این‌ باب‌ جویا شد. حلاج‌ آن‌ را تأیید کرد. حامد گفت‌: پس‌ از ادعای نبوت‌، اکنون‌ ادعای ربوبیت‌ نیز مى‌کنى‌؟ حلاج‌ گفت‌ که‌ نزد ما این‌ سخن‌ به‌ معنای «عین‌ الجمع‌» است‌. وزیر از او خواست‌ که‌ همراهان‌ خویش‌ را در این‌ قول‌ برشمرد. حلاج‌ نیز از ابن‌ عطا، جریری و شبلى‌ نام‌ برد. چون‌

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.