پاورپوینت کامل ابن شهید، احمد بن‌ عبدالملک‌ ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابن شهید، احمد بن‌ عبدالملک‌ ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابن شهید، احمد بن‌ عبدالملک‌ ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابن شهید، احمد بن‌ عبدالملک‌ ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

۱
خاندان۲
فراگیری علوم۳
مناصب و تحولات زندگی۴
دوران آشوب۵
وزارت۶
بیماری و وفات۷
شخصیت و خصوصیات اخلاقی۸
شعر و نثرنویسی۹
آثار۱۰
پانویس۱۱
منابع مقاله۱۲
وابسته‌ها

اِبْن‌ِ شُهَیدِ اَشْجَعی‌، ابوعامر، احمد بن‌ عبدالملک‌ بن‌ احمد بن‌ شهید (۳۸۲-۴۲۶ق‌/۹۹۲- ۱۰۳۵م‌)، شاعر و کاتب‌ پرآوازه اواخر عصر امویان‌ اندلس‌.

خاندان

وی‌ آخرین‌ فرد نامدار از خاندانی‌ بزرگ‌ بود که‌ در زمان‌ حکمرانی‌ عبدالرحمان‌ الداخل‌ (حک ۱۳۸-۱۷۲ق‌/۷۵۶- ۷۸۸م‌) از شام‌ به‌ اندلس‌ آمدند و در بارگاه‌ امویان‌ به‌ مراتب‌ عالی‌ سیاسی‌ و علمی‌ دست‌ یافتند. شاعر در محله اشرافی‌ مُنَیه المُغیره در حومه قُرطُبه‌ به‌ دنیا آمد. منصب‌ وزارت‌ پدرش‌ سبب‌ شده‌ بود که‌ از همان‌ کودکی‌ به‌ دربار حاجبان‌ عامری‌ راه‌ یابد و مورد توجه‌ و محبت‌ آنان‌ قرار گیرد. شاعر خود بعد‌ها، در رساله‌ای‌ خطاب‌ به‌ مؤتمن‌ عامری‌ (نواده منصور)، به‌ روابط نزدیک‌ خاندان‌ بنی‌ شهید با عامریان‌ اشاره‌ کرده‌ و لطف‌ و محبت‌ آنان‌ به‌ ویژه‌ منصور بن‌ ابی‌ عامر را در حق‌ خود شرح‌ داده‌ است‌.

فراگیری علوم

استادان‌ وی‌ شناخته‌ نیستند، اما می‌دانیم‌ که‌ از تربیتی‌ نیکو برخوردار بوده‌ و به‌ گفته خود وی‌ علوم‌ مختلفی‌ چون‌ ادب‌، تاریخ‌، فقه‌، طب‌، صنعت‌ و حکمت‌ را فراگرفته‌ بوده‌ است‌. با این‌همه‌ چنین‌ می‌نماید که‌ آسایش‌ و کامرانی‌ و شعرپردازی‌ را بر ممارست‌ و سخت‌ کوشی‌ در کسب‌ علوم‌ رایج‌ ترجیح‌ می‌داده‌ است‌ و به‌ راستی‌، از اشارات‌ پراکند‌ه‌ای‌ که‌ در آثار وی‌ آمده‌، می‌توان‌ دریافت‌ که‌ دانسته‌‌هایش‌ در بسیاری‌ از علوم‌ رایج‌ از سطح‌ آگاهی‌های‌ سطحی‌ فراتر نمی‌رفته‌ است‌.
سرودن‌ شعر را بسیار زود، یعنی‌ پیش‌ از ۱۲ سالگی‌، آغاز کرد.

مناصب و تحولات زندگی

هنوز خردسال‌ بود که‌ پدرش‌ ابومروان‌، که‌ از وزارت‌ کناره‌ گرفته‌ و به‌ زهد و تصوف‌ روی‌ آورده‌ بود، عرصه‌ را بر وی‌ تنگ‌ کرد و او را به‌ دوری‌ از لذات‌ و پوشیدن‌ جامه‌‌های‌ خشن‌ ملزم‌ ساخت‌، اما چندی‌ بعد مظفر عامری‌، که‌ در آن‌ زمان‌ مقام‌ ولایتعهدی‌ داشت‌، به‌ وساطت‌ وزیر ابن‌ مَسلَمه‌ او را از این‌ وضع‌ ر‌هانید و با انتصاب‌ وی‌ به‌ مقام‌ ریاست‌ شرطه‌، که‌ با توجه‌ به‌ خردسالی‌ شاعر در آن‌ زمان‌، بی‌شک‌ جنبه افتخاری‌ داشته‌ است‌، گشایشی‌ در کار وی‌ پدید آورد. پدر شاعر اندکی‌ بعد درگذشت‌ (۳۹۳ ق‌) و او احتمالاً در کنف‌ حمایت‌ مظفر و بزرگان‌ دولتش‌ قرار گرفت‌.

دوران آشوب

دوران‌ پرآشوب‌ «فتنه‌» که‌ در ۱۷ سالگی‌ آغاز شد و حساس‌ترین‌ سال‌های‌ زندگی‌ او را فراگرفت‌، بی‌شک‌ بر او تأثیری‌ ناگوار داشت‌، چه‌ دستگاه‌ حکومت‌ عامریان‌ را که‌ دوست‌ و حامی‌ او بودند، یکسره‌ بر باد داد و سبب‌ کشتار‌ها و ویرانی‌های‌ سهمگین‌ در محله‌‌های‌ آباد و پر رونق‌ قرطبه‌ از جمله‌ المدینه الزاهره و منیه المغیره گردید.

از جزئیات‌ زندگی‌ و احوال‌ ابن‌ شهید در این‌ دوره‌ اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. غالب‌ دانسته‌‌های‌ ما نیز در این‌ خصوص‌ برگرفته‌ از آثار منظوم‌ و منثور خود اوست‌. از رساله وی‌ خطاب‌ به‌ مؤتمن‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ وی‌ تقریباً در تمامی‌ این‌ سال‌ها در قرطبه‌ مانده‌ و شاهد تحولات‌ سیاسی‌ پایتخت‌ بوده‌ است‌.
شاعر در این‌ رساله‌ ضمن‌ قصید‌ه‌ای‌ بلند در مدح‌ مؤتمن‌، که‌ در آن‌ زمان‌ حکومت‌ بلنسیه‌ را در دست‌ داشت‌، از «فتنه‌» و هرج‌ و مرج‌ ناشی‌ از آن‌ سخن‌ گفته‌ و از وی‌ خواسته‌ که‌ به‌ مدد یاران‌ صقلبی‌ خود (که‌ در آن‌ شعر الا´َعاجِم‌ُ البیض‌ خوانده‌)، به‌ قرطبه‌ لشکر کشد و دشمنان‌ بربر خویش‌ (الاَعاجِم‌ُ السُّود) را بتاراند.

با این‌همه‌ چنین‌ می‌نماید که‌ شاعر از منافع‌ خود به‌ هیچ‌ روی‌ غافل‌ نبوده‌ است‌، چه‌ در همان‌ رساله‌ از مؤتمن‌ درخواست‌ کرده‌ که‌ املاکی‌ را که‌ عباس‌، وزیر عبدالرحمان‌ عامری‌، وعده اعطای‌ آن‌ را داده‌، اما «فتنه‌» مانع‌ دستیابی‌ شاعر به‌ آن‌ شده‌ بود، بدو بخشد و چون‌ مؤتمن‌ در نام‌های‌ او را به‌ بارگاه‌ خود در بلنسیه‌ فراخواند، شاعر که‌ گویا به‌ اوضاع‌ پایتخت‌ امید بسته‌ بود، از رفتن‌ عذر خواست‌ و تعلق‌ خاطرِ عمیق‌ خود به‌ قرطبه‌ را دستاویز ساخت‌.

ابن‌ شهید ظاهراً از مهدی‌، که‌ سر منشأ «فتنه‌» شمرده‌ می‌شد دوری‌ جست‌، اما چون‌ مستعین‌ به‌ قدرت‌ رسید، شاعر به‌ بارگاه‌ او پیوست‌ و به‌ مدح‌ وی‌ پرداخت‌، اما چندی‌ نگذشت‌ که‌ ظاهراً بر اثر بدگویی‌های‌ مخالفان‌، مورد بی‌مهری‌ قرار گرفت‌، چه‌ شاعر خود در قصید‌ه‌ای‌، با اشاره‌ به‌ این‌ نکته‌، از خود در برابر طعن‌ مخالفان‌ دفاع‌ کرده‌ است‌.

وی‌ در قصید‌ه‌ای‌ دیگر نیز ضمن‌ شکایت‌ از وضع‌ خویش‌ با لحنی‌ گلایه‌آمیز بخشش‌ و جوانمردی‌ امیران‌ دیگر و احتمال‌ روی‌ آوردن‌ خود را به‌ دربار ایشان‌ به‌ رخ‌ مُستعین‌ کشیده‌ است‌. مراد شاعر ظاهراً اشاره‌ به‌ علی‌ بن‌ حَمّود بوده‌. از قضا در ۴۰۷ق‌ قرطبه‌ به‌ دست‌ علی‌ بن‌ حمود افتاد و مستعین‌ کشته‌ شد.

اما رفتار علی‌ نیز که‌ میانه‌ای‌ با شعر و ادب‌ نداشت‌، بهتر از رفتار سلفش‌ نبود و ابن‌ شهید نه‌ ‌تنها از آن‌ سو طرفی‌ بر نبست‌، بلکه‌ چندی‌ بعد مورد خشم‌ علی‌ نیز قرار گرفت‌ و به‌ زندان‌ افتاد. علت زندانی‌ شدن‌ او به‌ درستی‌ روشن‌ نیست‌، اما از قصیده مشهوری‌ که‌ شاعر خود در این‌ باره‌ سروده‌ است‌، چنین‌ برمی‌آید که‌ مخالفانش‌ سبک‌ سری‌ و بی‌بندوباری‌ او را دستاویز قرار داده‌ و احتمالاً امیر را که‌ به‌ تعصب‌ و سختگیری‌ شهره‌ بود، به‌ وی‌ بدگمان‌ ساخته‌ بودند, برخی‌ زندانی‌ شدن‌ او را در دوره حکومت‌ قاسم‌ بن‌ حمود دانست‌ه‌اند. هرچند که‌ ابن‌ ابار هم‌ گرفتاری‌ او را در زمان‌ یحیی‌ بن‌ حمود دانسته‌ است‌ و هم‌ آزادیش‌ را.

در هر حال‌ ظن‌ قوی‌ آن‌ است‌ که‌ شاعر چندی‌ بعد و احتمالاً در زمان‌ حکومت‌ قاسم‌ که‌ آزادمنش‌تر از برادر بود، از زندان‌ ر‌هایی‌ یافت‌ و چند سال‌ بعد که‌ قاسم‌ از قرطبه‌ گریخت‌ و برادرزاد‌ه‌اش‌ یحیی‌ بن‌ حمود با لقب‌ معتلی‌ حکومت‌ را در دست‌ گرفت‌، ابن‌ شهید با وی‌ روابطی‌ دوستانه‌ برقرار ساخت‌ و او را مدح‌ گفت‌. پس‌ از آن‌ نیز چون‌ یحیی‌ در نزدیکی‌ اشبیلیه‌ سپاهیان‌ بربر قاسم‌ را شکست‌ داد (۴۱۴ق‌)، ابن‌ شهید در مدیحه دیگری‌ پیروزی‌ او را تهنیت‌ گفت‌، اما سیر تحولات‌ در این‌ سال‌ها چنان‌ پرشتاب‌ بود که‌ کمتر امیری‌ یارای‌ ایستادگی‌ در خود می‌دید.

وزارت

۴۱۴ق‌ بار دیگر امویان‌ به‌ خلافت‌ رسیدند و عبدالرحمان‌ بن‌ هشام‌ ملقب‌ به‌ مستظهر زمام‌ امور را در دست‌ گرفت‌ و با تغییراتی‌ در سیاست‌ دولت‌، صاحب‌ منصبان‌ کهنه‌کار را بر کنار کرد و دوستان‌ و نزدیکان‌ خود را که‌ عمدتاً از اشراف‌ جوان‌ بودند، به‌ کار گماشت‌. ابن‌ شهید مقام‌ وزارت‌ یافت‌، اما دولت‌ او مستعجل‌ بود.
سیاست‌های‌ جابرانه حکومت‌ به‌ زودی‌ موجب‌ ناخشنودی‌ عمومی‌ شد و عاقبت‌ بر اثر شورشی‌، حکومت‌ سرنگون‌ گشت‌ و اموی‌ دیگری‌ ملقب‌ به‌ مستکفی‌ به‌ خلافت‌ رسید و مستظهر را کشت‌.

وزارت‌ ۴۷ روزه ابن‌ شهید نیز که‌ اوج‌ اعتلای‌ سیاسی‌ او بود، با این‌ دگرگونی‌ به‌ سر رسید و او ناخشنود از این‌ ناکامی‌ و هراسان‌ از سیر رویداد‌ها، در قصید‌ه‌ای‌ ضمن‌ شکایت‌ از اوضاع‌، عزم‌ خود را به‌ ترک‌ قرطبه‌ و پیوستن‌ به‌ یحیی‌ بن‌ حمود در مالقه‌ بیان‌ کرد، سپس‌ به‌ مالقه‌ رفت‌ و در خلال‌ اشعاری‌ که‌ در مدح‌ یحیی‌ سرود، وی‌ را تشویق‌ کرد که‌ به‌ قرطبه‌ حمله‌ کند و به‌ فتنه‌ و آشوب‌ پایان‌ بخشد.

سرانجام‌ یحیی‌ در ۴۱۶ق‌ به‌ قرطبه‌ لشکر کشید، مستکفی‌ از شهر گریخت‌ و یحیی‌ زمام‌ امور را در دست‌ گرفت‌، اما سال‌ بعد قرطبه‌ را ترک‌ گفت‌ و راهی‌ مالقه‌ شد. شاعر به‌ قرطبه‌ بازگشت‌ و احتمالاً در همانجا به‌ تألیف‌ برخی‌ از آثار خود پرداخت‌.

در ۴۱۸ق‌ اشراف‌ قرطبه‌، به‌ رهبری‌ ابوالحزم‌ بن‌ جهور اموی‌، دیگری‌ به‌ نام‌ هشام‌ بن‌ محمد ملقب‌ به‌ مُعتَدّ را به‌ خلافت‌ برداشتند، اما هشام‌ مردی‌ از طبقات‌ فرودست‌ به‌ نام‌ حَکم‌ بن‌ سعید، معروف‌ به‌ قَزّاز، را به‌ وزارت‌ برگزید و چندی‌ نگذشت‌ که‌ سیاست‌های‌ حکم‌، اشراف‌ و توانگران‌ قرطبه‌ را ناخشنود و از حکومت‌ بیزار ساخت‌. ابن‌ شهید نیز در این‌ دولت‌ مقامی‌ ارجمند داشت‌ و به‌ رغم‌ تبار اشرافیش ‌از دوستان‌ نزدیک‌ حکم‌ شمرده‌می‌شد.

چندی‌ بعد حکومت‌ که‌ در آستانه ورشکستگی‌ مالی‌ بود، بر سر مصادره اوقاف‌ مساجد با فقهای‌ قرطبه‌ در افتاد و ابن‌ شهید که‌ از نزدیکان‌ خلیفه‌ شمرده‌ می‌شد، به‌ دستور او هجونامه‌ای‌ شدید اللحن‌ نوشت‌ و در آن‌ سخت‌ به‌ مخالفان‌ دولت‌ تاخت‌ و خود آن‌ را یک‌ بار در قصر خلافت‌ و بار دیگر در مسجد جامع‌ خواند. وصفی‌ که‌ ابن‌ حیان‌ از تأثیر ابن‌ هجویه‌ به‌ دست‌ داده‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ سخنان‌ ابن‌ شهید سخت‌ تند و وقیحانه‌ بود‌ه‌ است‌، اما کوشش‌های‌ حکومت‌ ثمری‌ نبخشید. در ۴۲۲ق‌ حکم‌ به‌ دست‌ یکی‌ از امویان‌ کشته‌ شد و با تشکیل‌ شورایی‌ از بزرگان‌ شهر، به‌ رهبری‌ ابوالحزم‌ بن‌ جهور، هشام‌ از خلافت‌ عزل‌ و سلسله اموی‌ منقرض‌ گردید.

بیماری و وفات

با سقوط هشام‌ آخرین‌ امید ابن‌ شهید نیز برباد رفت‌. با اینهمه‌، حاکمان‌ جدید با او بر سر مهر بودند و او ظاهراً همچنان‌ به‌ زندگی‌ اشرافی‌ خود در قرطبه‌ ادامه‌ داد، اما آسودگی‌ او دیری‌ نپایید، زیرا در ذیقعده ۴۲۵ فلج‌ شد و در بستر افتاد. بیماری‌ دردناک‌ او ۷ ماه‌، یعنی‌ تا زمان‌ مرگش‌، به‌ درازا کشید و در این‌ مدت‌ به‌ تدریج‌ نیرو و توان‌ جسمی‌ او را زایل‌ ساخت‌، چنانکه‌ در آخرین‌ روز‌های‌ حیات‌ جز جسمی‌ بی‌حرکت‌ و دردمند از او برجای‌ نمانده‌. دوره بیماری‌ و ضعف‌ جسمی‌ ابن‌ شهید که‌ رنج‌ و یأس‌ ناشی‌ از آن‌ یک‌ بار او را به‌ آستانه خودکشی‌

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.