پاورپوینت کامل احتجاج اصحاب پیامبر به غدیر ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل احتجاج اصحاب پیامبر به غدیر ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احتجاج اصحاب پیامبر به غدیر ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل احتجاج اصحاب پیامبر به غدیر ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

محتویات

۱ احتجاج صحابه به غدیر
۲ احتجاج تابعین به غدیر
۳ پانویس
۴ منابع
۵ مطالب مرتبط

احتجاج صحابه به غدیر

احتجاج امیرالمؤمنین به غدیر: در «کتاب سلیم بن قیس هلالی» آمده است: سلمان فارسی مى ‌گوید: هنگام شب، حضرت على علیه السلام، حضرت زهرا علیها السلام را سوار بر چهارپایى نمود و دست دو پسرش امام حسن و امام حسین علیهما السلام را گرفت، و هیچ یک از اهل بدر از مهاجرین و انصار را باقى نگذاشت مگر آنکه به خانه ‌هایشان آمد و حقّ خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را براى یارى خویش فرا خواند. ولى جز چهل و چهار نفر، کسى از آنان دعوت او را قبول نکرد. حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهاى تراشیده و در حالى که اسلحه‌هایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سر حد مرگ استوار بمانند. وقتى صبح شد جز چهار نفر کسى از آنان نزد او نیامد. (سلیم هلالی مى‌گوید:) به سلمان گفتم: آن چهار نفر چه کسانى بودند؟ گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام. امیرالمؤمنین علیه السلام در شب بعد هم نزد آنان رفت و آنان را قسم داد. گفتند: «صبح نزد تو مى‌آئیم». ولى هیچ یک از آنان غیر از ما نزد او نیامد.[۱]
احتجاج ابوذر غفارى به غدیر: در مجلس اصحاب، روزی ابوذر بپا خاست و گفت:… من جندب بن جناده ابوذر هستم. به حق خدا و رسولش از شما مى پرسم: آیا از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدید که مى فرمود: زمین حمل نکرده و آسمان سایه نینداخته بر صاحب لهجه اى راستگوتر از ابوذر؟ گفتند: آرى. ابوذر گفت: آیا قبول دارید که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در غدیر خم ما را جمع کرد و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…»؟ همه گفتند: آرى به خدا قسم.[۲]
احتجاج عمار یاسر به غدیر: در جنگ صفین عمار با عمروعاص براى مناظره در برابر هم قرار گرفتند و مطالبى بین آن دو رد و بدل شد. از جمله عمار گفت: اى ابتر، آیا به یاد دارى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به على علیه السلام فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»؟ بنابراین صاحب اختیار من خدا و رسول و بعد از آنان على علیه السلام است، ولى تو مولى و صاحب اختیارى ندارى!
احتجاج مالک بن نویره به غدیر: مالک بن نویره رئیس قبیله بنى حنیفه در نزدیکى مدینه، از حاضران در غدیر بود. او پس از رحلت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به مدینه آمد و با تعجب ابوبکر را بر منبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله دید. لذا خطاب به ابوبکر گفت: “اى ابوبکر، بیعت على علیه السلام در روز غدیر خم را فراموش کرده اى؟ این منبر جاى تو نیست که بر آن خطابه مى خوانى”! این را گفت و به قبیله خود بازگشت و از فرستادن صدقات به نزد ابوبکر خوددارى نمود. ابوبکر، خالد بن ولید را با لشکرى فرستاد، و او و اصحابش را کشتند و زنانشان را اسیر کردند و به مدینه آوردند! و امیرالمؤمنین علیه السلام با اهل سقیفه در این باره مقابله کرد.[۳]
احتجاج حذیفه بن یمان به غدیر: حذیفه از حاضران در غدیر و از معدود کسانى بود که توانست متن کامل و مفصل خطبه غدیر را حفظ کند و براى غیر حاضران در آنجا برساند.[۴] حذیفه داستان غدیر را چنین نقل مى کند: به خدا قسم در غدیر خم من مقابل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نشسته بودم و مهاجران و انصار در آن مجلس بودند. پیامبر، علی علیه السلام را فراخواند و دستور داد تا سمت راست او بایستد. سپس فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…».[۵] حذیفه پس از قتل عثمان و خلافت ظاهرى امیرالمؤمنین علیه السلام در شهر مدائن امیر بود. او براى بیعت گرفتن از مردم براى امیرالمؤمنین علیه السلام برفراز منبر رفت و در خطابه اى گفت: “اکنون امیرالمؤمنین حقیقى و سزاوار به این نام صاحب اختیار شما شده است”! یک جوان ایرانى بنام مسلم پس از مراسم بیعت نزد حذیفه آمد و پرسید: این که گفتى “امیرالمؤمنین حقیقى”، تعرض و اشاره به خلفاى قبل از او بود. اگر سه خلیفه قبل حقیقى نبودند مطلب را برایمان روشن کن! حذیفه در پاسخ او مطالب مفصلى از تاریخ اسلام بیان کرد تا به ماجراى غدیر رسید و آن را با تفصیل کامل بیان کرد که در هیچ روایتى بدان تفصیل بیان نشده است. او قسمت اصلى غدیر را چنین بیان کرد: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در غدیر خم ولایت على علیه السلام را با صداى بلند اعلام کرد، و اطاعت او را بر مردم واجب کرد… و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…». سپس دستور داد همه ى مردم با او بیعت کنند، و همه بیعت کردند.[۶]
احتجاج بلال حبشى به غدیر: بلال مؤذن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از کسانى بود که با ابوبکر بیعت نکرد، و این در حالى بود که ابوبکر با پول خود بلال را از بردگى نجات داده و آزاد کرده بود. روزى عمر گریبان بلال را گرفت و گفت: این جزاى ابوبکر است که تو را آزاد کرده؟ اکنون نمى آیى با او بیعت کنى؟بلال گفت: اگر مرا به خاطر خدا آزاد کرده به خاطر خدا مرا به حال خودم رها کند و اگر براى غیر خدا بوده باید به حرف تو عمل کرد!! و اما بیعت با ابوبکر، من با کسى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را خلیفه قرار نداده و او را مقدم نداشته بیعت نخواهم کرد… اى عمر تو خوب مى دانى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله براى پسرعمویش پیمانى بست که تا روز قیامت بر گردن ماست که او را در غدیر خم مولى و صاحب اختیار ما قرار داد. چه کسى جرأت دارد در برابر صاحب اختیار خود با دیگرى بیعت کند؟!بعد هم بلال را مجبور کردند از مدینه بیرون رود و او به دمشق هجرت نمود و در همانجا وفات یافت.[۷]
احتجاج اصبغ بن نباته به غدیر: در جنگ صفین امیرالمؤمنین علیه السلام نامه اى را توسط اصبغ بن نباته براى معاویه فرستادند. در آنجا اصبغ خطاب به ابوهریره که کنار معاویه نشسته بود گفت: تو را قسم مى دهم… آیا در روز غدیر خم حاضر بودى؟ ابوهریره گفت: آرى. اصبغ پرسید: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله درباره على علیه السلام چه فرمود؟ ابوهریره گفت: شنیدم که مى فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». اصبغ گفت: اگر چنین است تو ولایت دشمن او را پذیرفته اى و با او دشمنى کرده اى!! ابوهریره نفس عمیقى کشید و گفت: انا للَّه و انا الیه راجعون.[۸]
احتجاج ابوالهیثم بن تَیهان به غدیر: دوازده نفر با اجازه ى امیرالمؤمنین علیه السلام تصمیم گرفتند در نماز جمعه مقابل منبر ابوبکر به عنوان اعتراض برخیزند و مطالبى به عنوان احتجاج بگویند. یکى از آنان ابوالهیثم بن تیهان بود که بر خاست و گفت: “من گواهى مى دهم که پیامبرمان در روز غدیر خم على علیه السلام را منصوب کرد. عده اى از انصار کسى را خدمت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرستادند و منظور از «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…» را سؤال کردند. حضرت فرمود: به آنان بگویید: على بعد از من صاحب اختیار مؤمنان و دلسوزترین مردم براى امت من است.”[۹]
احتجاج ابو ایوب انصارى به غدیر: مردى خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد در حالى که آثار سفر در وى دیده مى شد. عرض کرد: سلام بر تو اى مولا و صاحب اختیار من! حضرت فرمود: این کیست؟ عرض کردند: ابوایوب انصارى. حضرت فرمود: راه را برایش باز کنید! مردم راه باز کردند و جلو آمد و عرض کرد: از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…».[۱۰]
احتجاج قیس بن سعد بن عباده به غدیر: قیس و پدرش که رئیس انصار بود با ابوبکر مخالف بودند. روزى ابوبکر به قیس گفت: به خدا قسم تو کارى انجام نمى دهى که امام و حبیبت ابوالحسن (امام علی) از تو ناراحت شود. قیس غضبناک شد و گفت: اى پسر ابى قحافه،… به خدا قسم، اگر دستم با تو بیعت کرده ولى قلب و زبانم با تو بیعت نکرده است. درباره على (علیه السلام) براى من حجتى بالاتر از روز غدیر نیست…. ما را به حال خود واگذار که در راه تو کور کورانه غرق شویم و در گمراهى تو سقوط کنیم در حالى که مى دانیم حق را ترک کرده و پى باطل رفته ایم![۱۱] در روایتی دیگر آمده است: معاویه پس از صلح با امام حسن علیه السلام به عنوان سفر حج وارد مدینه شد. انصار به او بى اعتنایى کردند و معاویه در این باره به قیس اعتراض کرد. قیس در پاسخ فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام و مظلومیت آن حضرت را یادآور شد. معاویه پرسید: این مطالب را از چه کسى آموخته اى؟ قیس گفت: از امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام… که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را در غدیر منصوب کرد و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».[۱۲]
احتجاج ابوسعید خدرى به غدیر: ابوسعید خدرى از کسانى است که ماجراى مفصل غدیر را نقل کرده است. او در قسمتى از سخنانش مى گوید: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم مردم را فراخواند… و بازوى على بن ابى طالب را گرفت و بلند کرد… و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…». سپس آیه «الیومَ اکملتُ لکم دینَکم…» نازل شد و حسان بن ثابت اشعارى خواند.[۱۳] در روایت دیگری آمده است: عبداللَّه بن علقمه از کسانى بود که تحت تأثیر تبلیغات بنى امیه، به امیرالمؤمنین علیه السلام ناسزا مى گفت. روزى از ابوسعید خدرى پرسید: هیچ منقبتى درباره على بن ابى طالب شنیده اى؟ ابوسعید گفت: پیامبر در روز غدیر خم ابلاغ کاملى “درباره او” نمود و… و دو دست او را بلند کرد و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…» و این را سه مرتبه فرمود. عبداللَّه بن علقمه با تعجب پرسید: تو خودت این را از پیامبر شنیدى؟ ابوسعید اشاره به گوشها و سینه اش کرد و گفت: دو گوشم شنیده و قلبم آن را در خود جاى داده است. اینجا بود که عبداللَّه گفت: من از ناسزا گفتن به على علیه السلام استغفار و توبه مى نمایم.[۱۴]
احتجاج اُبَىّ بن کعب به غدیر: ابى بن کعب صحابى سرشناس پیامبر، به عنوان اعتراض در نماز جمعه ابوبکر بپا خاست و خطاب به مردم گفت: اى مهاجران و انصار، آیا خود را به فراموشى زده اید یا فراموش کرده اید یا قصد تحریف دارید یا حقایق را تغییر مى دهید یا قصد خوار کردن دارید یا عاجز شده اید؟! آیا نمى دانید که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در بین ما در موقعیتى مهم قیام نمود و على علیه السلام را براى ما منصوب کرد و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…».[۱۵]
احتجاج جابر بن عبداللَّه انصارى به غدیر: جابر داستان غدیر را چنین نقل کرده است: خداوند به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله دستور داد على علیه السلام را براى مردم منصوب کند و آنان را به ولایت او خبر دهد. این بود که در غدیر خم بپا خاست و ولایت او را بیان کرد.[۱۶] در روایت دیگری آمده است: در خانه جابر با حضور امام زین العابدین علیه السلام، مردى عراقى وارد شد و گفت: اى جابر، تو را به خدا قسم مى دهم آنچه از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله دیده و شنیده اى برایم نقل کنى. جابر گفت: در منطقه جحفه در غدیر خم بودیم و در آنجا مردم بسیارى از قبایل مختلف بودند. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از خیمه بیرون آمد و سه بار با دستش اشاره کرد و دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت و فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ…».[۱۷]
احتجاج زید بن صوحان به غدیر: زید بن صوحان از بهترین اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در جنگ جمل شهید شد. وقتى در میدان جنگ روى زمین افتاد امیرالمؤمنین علیه السلام بالاى سرش آمد و فرمود: اى زید خدا رحمتت کند. سبک بار بودى و کمکهاى تو بسیار با ارزش بود. زید سرش را به طرف امیرالمؤمنین علیه السلام بلند نمود و عرض کرد:… به خدا قسم در لشکر تو با جهالت کشته نمى شوم، بلکه از ام سلمه همسر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیدم که مى گفت: از پیامبر شنیدم که مى فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». به خدا قسم نخواستم تو را خوار کنم که دیدم اگر تو را خوار کنم خدا مرا خوار مى کند.[۱۸]
احتجاج حذیفه بن اُسَید غفارى به غدیر: حذیفه بن اسید داستان غدیر را چنین نقل کرده است: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در بازگشت از حجه الوداع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.