پاورپوینت کامل کفرت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کفرت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کفرت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کفرت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
کفر (مفرداتقرآن)
منبع: قاموس قرآن (جلد ۶)
مقالات مرتبط: کُفْر (لغاتقرآن)، کفر (مفرداتنهجالبلاغه)، کفر.
کُفْر (به ضم کاف و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای پوشاندن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: کُفْران (به ضم کاف و سکون فاء) به معنای انکار نعمت و ناسپاسی؛ و کَفور (به فتح کاف) به معنای بسیار ناسپاس و مبالغه است در کفران نعمت؛ و کُفور (به ضم کاف) مصدر به معنای جحود و انکار؛ کَفّار (به فتح کاف و تشدید فاء) مبالغه کافر به معنای بسیار ناسپاس؛ کُفّار (به ضم کاف و تشدید فاء) جمع کافر به معنای منکرین دین و منکرین نعمت؛ کَفّاره (به فتح کاف و تشدید فاء) به معنای پوشاننده و جبران کننده گناه به احسن وجه؛ کَوافِر (به فتح کاف و کسر فاء) جمع کافره به معنای زنان کافر؛ کافور به معنای عطری است از درختی که در جبال هند و چین و به غلاف ثمرهها و غنچه آنها نیز کافور گویند که میوه را پوشانده است.
فهرست مندرجات
۱ – معنای کُفْر
۲ – کاربردها
۲.۱ – کفران
۲.۲ – کفور به فتح کاف
۲.۳ – کفور به ضم کاف
۲.۴ – کفار به فتح کاف
۲.۵ – کفار به ضم کاف
۲.۶ – کفاره
۲.۷ – کوافر
۲.۸ – کافور
۳ – مراد از کفر و کافر
۴ – کفار مشمول عذاب اخروی
۵ – کفر بعد از ایمان
۶ – قبول عمل از کفار
۷ – عوامل تبدل اعتقاد به کفر
۷.۱ – تکبر و خود پسندی
۷.۲ – حسد
۷.۳ – حرص
۸ – کافر و ترک عمل
۹ – کفر و برائت و بیزاری
۱۰ – پانویس
۱۱ – منبع
۱ – معنای کُفْر
کُفْر:
[۱] قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۲۲.
[۲] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.
[۳] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۷۵.
به معنای پوشاندن است.
در مفردات گوید: کُفْر در لغت به معنی پوشاندن شیء است. شب را کافر گوئیم که اشخاص را میپوشاند و زارع را کافر گوئیم که تخم را در زمین میپوشاند؛ کفر نعمت پوشاندن آنست با ترک شکر، بزرگترین کفر انکار وحدانیّت خدا یا دین یا نبوت است. کُفران بیشتر در انکار نعمت و کُفر در انکار دین به کار رود و کُفور در هر دو.
[۴] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.
در مجمع فرموده: کُفْر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا معرفت آن را واجب کرده، از قبیل وحدانیّت و عدل خدا و معرفت پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین. هر که یکی از اینها را انکار کند کافر است.
[۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۸.
[۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۶۷.
راغب گوید: کافر در عرف دین به کسی گفته میشود که وحدانیّت یا نبوت یا شریعت یا هر سه را انکار کند.
[۷] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴-۷۱۵.
به هر حال کافر کسی است که اصول یا ضروری دین را انکار کند.
۲ – کاربردها
این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
۲.۱ – کفران
کُفْران: چنانکه از راغب نقل شد بیشتر در انکار نعمت و ناسپاسی به کار رود.
[۸] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ)
[۹] انبیاء/سوره، آیه۹۴.
یعنی: «هر که از روی ایمان اعمال شایسته را انجام دهد به سعی او ناسپاسی نیست و خدا آن را نادیده نخواهد گرفت، بلکه پاداش خواهد داد».
[۱۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۲۴.
[۱۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۵۷.
[۱۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۹.
[۱۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۶۱.
این لفظ فقط یک بار در قرآن آمده است.
در آیات (وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ)
[۱۴] بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.
(و شکر مرا به جاى آورید و نعمتهاى مرا کفران نکنید)
[۱۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.
[۱۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۳۹.
[۱۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۰۹.
[۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۱.
[۱۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۱۹.
و (لِیَبْلُوَنِی اَ اَشْکُرُ اَمْ اَکْفُرُ)
[۲۰] نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.
(…تا مرا آزمایش کند که آیا شُکر او را به جا مىآورم یا کفران مىکنم؟!)
[۲۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.
مراد از کفر ناسپاسی است.
[۲۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۴.
[۲۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۱۹.
[۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.
[۲۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۵.
ایضا در (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ اَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ)
[۲۶] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹.
یعنی: «ای موسی کردی کارت را که کردی (و قبطی را کشتی) حال آنکه به نعمت من از ناسپاسان بودی».
[۲۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۶۱.
[۲۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۶۴.
[۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۲.
[۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۲.
۲.۲ – کفور به فتح کاف
کَفور: مبالغه در کفران نعمت است، یعنی بسیار ناسپاس.
(اِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ)
[۳۱] هود/سوره۱۱، آیه۹.
(بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود)
[۳۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۲.
[۳۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۵۶.
[۳۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۳۲.
[۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۰.
[۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۶.
آن ظاهرا مصداق کفر نیز واقع میشود، مثل: (وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَ کَفُورٍ)
[۳۷] فاطر/سوره۳۵، آیه۳۶.
(و نه عذاب آن، از آنان کاسته مىشود؛ اینگونه هر ناسپاسى را مجازات مىکنیم)
[۳۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.
[۳۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۸.
[۴۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۷.
[۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۴۱.
[۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۴۷.
«کَفور» جمعا ۱۲ بار در قرآن مجید آمده است.
۲.۳ – کفور به ضم کاف
کُفور: مصدر است به معنی جحود و انکار. از راغب نقل شد که در انکار دین و انکار نعمت به کار رود
[۴۳] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.
و جمعا سه بار در قرآن آمده است.
(وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَاَبی اَکْثَرُ النَّاسِ اِلَّا کُفُوراً)
[۴۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۹.
ظاهرا مراد از آن انکار دینی است یعنی: «از هر مثل در این قرآن آوردیم ولی بسیاری از مردم جز انکار حق نکردند».
[۴۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۰۲.
[۴۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۸۰.
[۴۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۶.
[۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۴.
ایضا: (وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا)
[۴۹] فرقان/سوره۲۵، آیه۵۰.
(ما این آیات را به صورتهاى گوناگون براى آنان بیان کردیم تا متذکّر شوند، ولى بیشتر مردم از هر کارى جز انکار و کفر ابا دارند)
[۵۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۴.
[۵۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲۸.
[۵۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۱۵.
[۵۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۷۱.
[۵۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۱۲.
و (وَ جَعَلَ لَهُمْ اَجَلًا لا رَیْبَ فِیهِ فَاَبَی الظَّالِمُونَ اِلَّا کُفُوراً)
[۵۵] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۹.
(و براى آنان سرآمدى قطعى- که شکى در آن نیست- قرار داده؛ امّا ستمکاران، جز کفر و انکار را ابا داشتند)
[۵۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.
[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۳.
[۵۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۱۷.
۲.۴ – کفار به فتح کاف
کَفّار: مبالغه کافر و به قول راغب آن در افاده مبالغه از کَفور ابلغ است.
[۵۹] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۵.
ظاهر قرآن آنست که در کُفر دین و کُفر نعمت به کار رفته است: (اَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَ کَفَّارٍ عَنِیدٍ)
[۶۰] ق/سوره۵۰، آیه۲۴.
(هر کافر حق ستیزى را در دوزخ افکنید)
[۶۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۹.
در کفر دینی است،
[۶۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۵۱.
[۶۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۲۵.
[۶۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۰.
[۶۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۶۶.
(وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها اِنَّ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ)
[۶۶] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۴.
(و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز نمىتوانید آنها را احصا کنید. انسان، ستمکار و ناسپاس است)
[۶۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۰.
ظاهرا در کفر نعمت است.
[۶۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۶۲.
[۶۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۸۸.
[۷۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۶.
[۷۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۳۸.
۲.۵ – کفار به ضم کاف
کُفّار: جمع کافر است. به نظر راغب استعمال آن در منکر دین بیشتر از منکر نعمت است
[۷۲] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۶.
: (اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ اُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ)
[۷۳] بقره/سوره۲، آیه۱۶۱.
(کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند … بر آنها خواهد بود)
[۷۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴.
[۷۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۹۰.
[۷۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۸۸.
[۷۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۴.
[۷۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۴۰.
این لفظ جمعا ۲۱ دفعه در قرآن به کار رفته و همه جا مراد از آن منکرین دین است مگر در آیه: (کَمَثَلِ غَیْثٍ اَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ)
[۷۹] حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.
(همانندبارانى که محصولش کشاورزان را در شگفتى و سرور فرو مىبرد)
[۸۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۰.
که مراد زارعان و کشاورزان است.
[۸۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴.
[۸۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۹.
[۸۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۹.
[۸۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۳۲.
۲.۶ – کفاره
کَفّاره: مراد از کفّاره آنست که گناه را به احسن وجه میپوشاند و جبران میکند.
(ذلِکَ کَفَّارَهُ اَیْمانِکُمْ اِذا حَلَفْتُمْ)
[۸۵] مائده/سوره۵، آیه۸۹.
«آن کفّاره سوگندهای شماست چون قسم خوردید». مراد از «ذلِکَ» آزاد کردن بنده یا طعام ده نفر فقیر یا لباس ده نفر فقیر است.
[۸۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۱۱.
[۸۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۶۴.
[۸۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۷.
[۸۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۶۱.
(فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَهُ)
[۹۰] مائده/سوره۵، آیه۴۵.
یعنی: «هر که از قصاص عفو کند آن عفو و تصدّق، کفّاره گناهان اوست».
[۹۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۴۵.
[۹۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۶۴.
[۹۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۹.
[۹۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۵۳.
از امام صادق (علیهالسّلام) منقول است که به قدر عفو و به قدر جنایتی که بر او وارد شده از گناهانش آمرزیده شود.
[۹۵] شیخ کلینی، الکافی، ج۱۴، ص۵۰۴.
همچنین است تکفیر سیّئات: (وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ)
[۹۶] انفال/سوره۸، آیه۲۹.
(و گناهانتان را مىپوشاند)
[۹۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۰.
[۹۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۶.
[۹۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۷۱.
[۱۰۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۵.
[۱۰۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۰۱.
مراد از آن پوشاندن و از بین بردن آثار گناهان است و در «سیّئه» گفتیم که مراد از آن در غالب آثار معاصی است.
(ببینید: سیئه (مفرداتقرآن))
۲.۷ – کوافر
کَوافِر: جمع کافره است یعنی زنان کافر و فقط یک بار در قرآن یافت شده است.
(وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما اَنْفَقْتُمْ…)
[۱۰۲] ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.
یعنی: «نکاح زنان کافر را نگاه ندارید بلکه آنچه از مهریّه دادهاید بگیرید و رهاشان کنید».
[۱۰۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۴۱.
[۱۰۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۰۹.
[۱۰۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۱۲.
[۱۰۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۷۸.
درباره آیه در «عصم» و در «طعم» ذیل عنوان طعام اهل کتاب و زنان آنها توضیح داده شده است.
(ببینید: عصم (مفرداتقرآن)، طعم (مفرداتقرآن))
۲.۸ – کافور
کافور: در اقرب الموارد گوید: کافور عطری است از درختی که در جبال هند و چین است بهدست میآید، درخت آن سایه بزرگ دارد و کافور در جوف شاخهها و ترکههای آن میباشد، رنگ کافور ابتدا قرمز است و با تصعید سفید میگردد.
[۱۰۷] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۶۷.
ناگفته نماند غلاف ثمرهها و غنچه آنها را نیز کافور گویند که میوه را پوشانده است.
(اِنَّ الْاَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَاْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً • عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ)
[۱۰۸] انسان/سوره۷۶، آیه۵-۶.
«عَیْناً» را اگر بیان کافور بگیریم، نتیجه این میشود که کافور چشمهایست در بهشت، یعنی: «نیکوکاران میآشامند از جامی که مخلوط آن از کافور است و آن چشمهایست که بندگان خدا از آن میآشامند». ظاهرا مراد از ابرار، اصحاب یمین و از عباد اللّه مقرّبوناند.
(ببینید: سابقون (مفرداتقرآن)، مقربون (مفرداتقرآن))
شاید مراد از کافور عطر مخصوص باشد که به جام مخلوط شده و «عَیْناً» در تقدیر «مِن عَینِِ» است در اینصورت کافور نکره است، نمیشود به کافور دنیا قیاس کرد.
[۱۰۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۴.
[۱۱۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۹۹.
[۱۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.
[۱۱۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۵۷.
۳ – مراد از کفر و کافر
آیا مراد از «کفروا- یکفرون- کافرون- کفّار» آنهائیاند که دانسته و از روی عمد حق را پردهپوشی و انکار کردهاند یا به کفّاری که عَنْ جَهْلِِ و از روی ندانستن کافراند نیز شامل میباشد؟ به عبارت دیگر آیا کافر عَنْ عِنادِِ مورد عذاب آخرت است یا کافر عَنْ جَهْلِِ را نیز شامل است؟ ناگفته نماند: این سؤال دو سؤال است.
اوّل: آیا مراد از کافر کسی است که عَنْ عِنادِِ کافر باشد یا اعمّ است؟
دوم: آیا عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا همه را شامل میباشد؟
به نظر میآید: اطلاق کافر در قرآن اعمّ است و به هر دو قسم کافر شامل میباشد، مثلا آیه: (اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ)
[۱۱۳] بقره/سوره۲، آیه۶.
(کسانى که کافر شدند، براى آنان یکسان است که آنان را از عذاب الهی بیم دهى یا ندهى؛ ایمان نخواهند آورد)
[۱۱۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳.
[۱۱۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۲.
[۱۱۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۲.
[۱۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۸.
[۱۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۶۷.
و نظائر آن صریحش در کفر از روی عناد و لجاجت است؛ ایضا آیاتی که درباره عدّهای از کفّار آمده: (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ)
[۱۱۹] نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.
(و آن را از روى ظلم و تکبر انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند)
[۱۲۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.
[۱۲۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.
[۱۲۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.
[۱۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.
[۱۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.
و یا موسی (علیهالسّلام) به فرعون میگفت: (لَقَدْ عَلِمْتَ ما اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ)
[۱۲۵] اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۲.
(تو مىدانى این معجزات را جز پروردگار آسمانهاو زمین نفرستاده)
[۱۲۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.
[۱۲۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.
[۱۲۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۳.
[۱۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۵.
[۱۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۲.
یا درباره اهل کتاب آمده که دانسته و روی عمد اسلام را انکار میکردند، مثل: (وَ اِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ)
[۱۳۱] بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.
(ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مىکنند)
[۱۳۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.
[۱۳۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۲۶.
[۱۳۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۹۱.
[۱۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.
[۱۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.
و نیز درباره آنها آمده: (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ اِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ)
[۱۳۷] آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.
(و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، با یکدیگر اختلاف نکردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى)
[۱۳۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.
[۱۳۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۰.
[۱۴۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۸.
[۱۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۷.
[۱۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.
که در «خلف» و «امن» مشروحا گفته شده است.
(ببینید: خلف (مفرداتقرآن)، امن (مفرداتقرآن))
از طرف دیگر این آیات را میخوانیم: (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ… لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ)
[۱۴۳] مائده/سوره۵، آیه۷۲-۷۳.
(کسانى که گفتند: «خداوند همان مسیح فرزند مریم است»، بیقین کافر شدند…کسانى که گفتند: «خداوند، یکى از سه خداست» به یقین کافر شدند)
[۱۴۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.
[۱۴۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۶۹-۷۰.
[۱۴۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۰۰-۱۰۱.
[۱۴۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۵۲-۳۵۳.
[۱۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۳۰-۱۳۱.
معلوم است که عدّهای از آنها مطلب را میدانستند ولی برای حفظ مقام و یا عناد در برابر اسلام آن را میگفتند، ولی عدّه زیادی از آنها یقیناََ بدون توجّه از بزرگان خود پیروی کرده و عَنْ جَهْلِِ آن عقیده را داشتند. پس به اطمینان میشود گفت که کفر از روی جهل و از روی عدم توجه نیز کفر است و گرنه درباره عدّه بسیاری که کفر را از پدران خود به ارث بردهاند و بیسواد و بیتوجهاند باید بگوئیم کافر نیستند و واسطه میان کفر و ایماناند، ایضا آیاتی نظیر: (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ)
[۱۴۹] تغابن/سوره۶۴، آیه۲.
(او کسى است که شما را آفرید و به شما آزادی و اختیار داد)؛ گروهى از شما کافرید و گروهى مؤمن)
[۱۵۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۶.
[۱۵۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۹۵.
[۱۵۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۹۶.
[۱۵۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۴۷.
[۱۵۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۵۹.
و (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)
[۱۵۵] مائده/سوره۵، آیه۴۴.
(و آنها که به آنچه خدا نازل کرده حکم نمىکنند، کافرند)
[۱۵۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۵.
[۱۵۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۴۴.
[۱۵۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۶۳.
[۱۵۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۶.
[۱۶۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۴۹.
ظهورشان در اعمّ است، آنکه «ما انزل اللّه» را میداند و با آن حکم نمیکند و آنکه نمیداند هر دو «بِما اَنْزَلَ اللَّهُ» حکم نکردهاند، پس کافراند.
گفتیم: اگر آیات به کفّار عن جهل شامل نشود پس باید گفت مردم سه گروهاند: مؤمن و کافر از روی عناد و کافر از روی جهل، که واسطه است میان مؤمن و کافر. پس یا باید کافر را اعمّ بدانیم و یا قائل به واسطه شویم ولی ناگفته نماند که ظهور اکثر آیات در کفر عنادی است و در کفر از روی قصور کم استعمال شده است.
۴ – کفار مشمول عذاب اخروی
امّا راجع به سؤال دوم که عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا اعمّ میباشد؟
باید دانست که کفّار عَنْ جَهْلِِ در حکم مستضعفین و یا از مصادیق مستضعفیناند که در «ضعف» درباره آن مفصّلا بحث کردهایم
(ببینید: ضعف (مفرداتقرآن))
و آیات عذاب شامل حال کسانی است که دانسته و از روی عناد و لجاج به حق تسلیم نشده و ایمان نمیآورند، یعنی آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 