پاورپوینت کامل قصص هدهد و سبأ (مفرداتقرآن) ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصص هدهد و سبأ (مفرداتقرآن) ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصص هدهد و سبأ (مفرداتقرآن) ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصص هدهد و سبأ (مفرداتقرآن) ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل قصص هدهد و سبأ (مفرداتقرآن) ۲۸ اسلاید در PowerPoint
منبع: قصص هدهد و سبأ (قاموس قرآن (جلد ۳))
مقالات مرتبط: حضرت سلیمان، قصص قرآن.
قصص هدد و سبأ از قصص قرآن و مرتبط با حضرت سلیمان (علیهالسلام) است. سُلَیْمان (به ضم سین و فتح لام و سکون یاء) از واژگان قرآن کریم و نام یکی از انبیاء معروف بنیاسرائیل است. ایشان فرزند داود نبی هستند و حالات و قصههایش در کلام اللّه مجید بسیار است.
فهرست مندرجات
۱ – بیان قصص هدد و سبأ
۲ – پانویس
۳ – منبع
۱ – بیان قصص هدد و سبأ
این قصه دنباله جریان وادی نمل است که در سوره نمل از آیه ۲۰
[۱] نمل/سوره۲۷، آیه۲۰.
تا ۴۳
[۲] نمل/سوره۲۷، آیه۴۳.
بیان شده است «سلیمان جویاى مرغان شد و گفت: چرا شانه به سر را نمىبینم مگر او غائب است. وى را عذاب میکنم عذابى سخت، یا سرش را مىبرم مگر آنکه دلیل روشنى درباره غیبت خود بیاورد. کمى بعد هدهد بیامد و گفت: چیزى دیدهام که ندیدهاى و از قوم سباء برایت خبر درست آوردهام. زنى بدیدم که بر آنها سلطنت میکند. و همه چیز دارد و از جمله او را تخت بزرگى هست. او و قومش را دیدم که سواى خدا به آفتاب سجده میکردند، و شیطان اعمالشان را بر آنها آراسته و از راه حق منحرفشان کرده و هدایت نیافتهاند. به همین جهت به خدائی که در آسمانها و زمین، نهان را آشکار میکند و آنچه پنهان میکنید و آشکار مىنمائید میداند، سجده نمیکنند. خدائی که جز او معبودى نیست و پروردگار عرش عظیم است (اندازه فهم و شعور پرنده را به بینید). سلیمان فرمود: خواهیم دید که راست میگوئى یا از دروغگویانى. این نامه مرا ببر و نزد ایشان بیفکن سپس دور شو ببین چه میگویند. زن چون نامه سلیمان را خواند گفت: اى بزرگان نامه گرامیای به نزد من افکنده شده، آن از سلیمان است بدین مضمون: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ که بر من تفوق مجوئید و تسلیمانه پیش من آئید.» و اضافه کرد: اى بزرگان مرا در کارم نظر دهید که من در کارى بىحضور شما تصمیم نگرفتهام. در جواب گفتند: ما نیرومند و جنگاوران سر سختایم و کار به اراده توست ببین چه فرمان میدهى. زن گفت: پادشاهان وقتى به شهرى در آیند آنرا فاسد و تباه میکنند و عزیزانش را ذلیل گردانند و کارشان چنین است. من هدیّهاى سوى سلیمان و لشگریانش میفرستم تا به بینم فرستادگان چه خبر میآورند. چون فرستاده ملکه نزد سلیمان آمد. سلیمان به تندى گفت: مرا با مال مدد میدهید آنچه خدا به من داده بهتر از آن است که به شما داده؟ نه بلکه شما به هدیه خویش خوشدل میشوید. نزد ایشان باز گرد حتما سپاهیانى به سوى آنها آریم که طاقت مقابله با آنها را نداشته باشند و از شهر، ذلیل و حقیر بیرونشان میکنیم. (فرستاده به طرف سباء به راه افتاد). سلیمان به حاضران گفت: کدامتان تخت ملکه را پیش از آن که مطیعانه پیش من آیند، برایم میآورید؟ عفریتى از جنیان گفت: من پیش از اینکه از مجلس خویش بر خیزى تخت را سوى تو میآورم که در مورد آن توانا و امینم. مردی که دانشى از کتاب نزد وى بود. گفت: من آن را پیش از آنکه چشم به هم بزنى نزد تو میآورم. به دنبال این سخن سلیمان دید تخت ملکه در پیش او حاضر است. گفت: این از احسان پروردگار من است. میخواهد امتحانم کند آیا شکرگزارم یا کفران میکنم … گفت تخت را بر ملکه پس از آمدن ناشناس کنید و نگوئید: این تخت توست به بینیم آیا به شناختن آن راه مىبرد یا از آنان میشود که راه نمىبرند. چون ملکه بیامد گفتند: آیا تخت تو چنین است؟ گفت: گوئى همین است. ما پیش از این به قدرت سلیمان واقف بوده و تسلیم بودهایم و همان تسلیم به خدا او را از آنچه جز خداى مىپرستید باز داشت که وى از زمره قوم کافر بود و از آنها تبعیت میکرد. به دو گفته شد: به قصر سلیمان داخل شو چون آن را دید پنداشت آب عمیقى است. ساقهاى خویش را عریان کرد. سلیمان گفت: این قصرى است صاف از شیشه. زن چون این قدرت و عظمت و آن قصه هدهد و آمدن تخت را بدید دانست که او پیامبر و مؤید من عندالله است لذا گفت: پروردگارا من بر خویش ستم کردم و اینک با سلیمان تسلیم و مطیع پروردگار جهانیان میشوم.»
در این قصه باید به چند مطلب توجه کرد:
۱- مرغان نیز از جمله لشکریان سلیمان بودند. سلیمان زبان هدهد را میدانست و به وى مأموریت میداد و با آن گفتگو میکرد و او بود که خبر قوم سباء را به سلیمان گزارش کرد و نامه او را پیش آنان انداخت.
از این جریان روشن میشود که پرندگان و ی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 