پاورپوینت کامل قرآن عزیز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن عزیز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن عزیز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن عزیز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

قرآن

مقالات مرتبط: قرآن (مفردات‌قرآن)، قرآن (لغات‌قرآن)، قرآن (مفردات‌نهج‌البلاغه)، قرآن (مقالات مرتبط).

دیگر کاربردها: قران (ابهام‌زدایی).

قرآن، در اصل مصدر است و به کتابی که بر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و آله‌و‌سلم) نازل شده است، گفته می‌شود. خداوند در قرآن اوصافی برای قرآن ذکر می‌کند که مبیّن مقام شامخ این کتاب الهی است و موقعیّت و عظمت آن را به‌طور واضح متجلی می‌سازد. قرآن معجزه است و معنی اعجاز قرآن آنست که بشر از آوردن نظیر آن عاجز و ناتوان است و وجوه عمده اعجاز دو چیز است: یکی ترکیب آنگونه الفاظ با حفظ آنگونه معانی، دیگری عدم وجود اختلاف در آن. تحریف به معنای زیادت و نقیصه به اجماع مسلمین در قرآن نیست. در تاریخ نام تعدادی از افراد به عنوان کاتبان وحی ذکر شده است که از این نویسندگان دو نفر بیشتر ملازمت حضور و نوشتن قرآن را داشتند که آن‌دو علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و زید بن ثابت بودند. کاتبان وحی قرآن را به‌وسیله قلم که از نی بود و مرکب، بر روی تکه‌های پوست یا استخوان‌های پهن یا روی لیف خرما و یا روی سنگ‌های پهن سفید می‌نوشتند. قرآن در عهد رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به‌صورتی‌ که امروز هست، تالیف شده بود. پس از رحلت آن حضرت اولین کسی‌که به انزوا پرداخته قرآن را به ترتیب‌ نزول در یک مصحف جمع‌آوری کرد علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) بود. اولین چیزی‌که به رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نازل شد (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ• اقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ… ) تا آخر و آخرین سوره که نازل شد (اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌) بود. آخرین آیه قرآن آیه ۲۸۱ بقره است و چون نازل گردید جبرئیل گفت: آن را در راس آیه ۲۸۰ بقره بگذار. باید دانست ترکیب سوره‌های قرآن به دستور رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بوده است، همانطور که اکثر سور قرآنی پیش از رحلت در میان مسلمانان دائر و معروف بودند. آنچه از قرآن در دوره ۱۳ سال اول رسالت نازل شده، آیات و سوره‌های مکّی نامند، خواه در خود مکّه نازل شده باشد یا نه، و آیات و سوره‌هائی که در عرض ده سال بعد از هجرت نازل گشته، مدنی نام دارند، خواه در خود مدینه نازل گردیده‌اند یا در جاهای دیگر. در عدد آیات قرآن شش قول نقل شده که دو قول از آنِ قرّاءِ اهلِ مدینه و چهار قول از آنِ قرّاءِ اهلِ مکّه و کوفه و بصره و شام می‌باشد. قرآن مجید در زمان حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) با خطّ کوفه استنساخ می‌شد و برای اولین بار توسّط ابوالاسود دئلی که اصول علم نحو را از علی (علیه‌السّلام) یاد گرفته بود، قرآن مجید نقطه گذاری شد و به‌دست خلیل بن احمد نحوی واضع علم عروض، اشکالی از قبیل مدّ، فتحه، ضمّه، کسره، تنوین و غیره وضع گردید و کلمات قرآن با آنها علامت گذاری شده است.

فهرست مندرجات

۱ – وجه نامگذاری
۲ – اقسام معانی قرآن
۲.۱ – جامد
۲.۲ – مشتق
۲.۳ – برگرفته از قرء
۳ – دلایل قوی‌ترین اقوال
۳.۱ – دلیل اول
۳.۲ – دلیل دوم
۳.۳ – دلیل سوم
۳.۴ – دلیل چهارم
۴ – اوصاف قرآن‌
۵ – اعجاز قرآن‌
۶ – وجوه اعجاز قرآن‌
۶.۱ – وجوه عمده اعجاز
۷ – عدم تحریف در قرآن‌
۷.۱ – نفی زیادت
۷.۲ – نفی نقیصه
۸ – دلائل عدم تحریف‌
۹ – کاتبان وحی‌
۱۰ – کاغذ کتابت قرآن
۱۱ – جمع قرآن در یک مصحف‌
۱۲ – قرآن پس از رحلت‌
۱۳ – نزول اولین سوره‌
۱۴ – آخرین آیه نازل شده‌
۱۵ – ترکیب سوره‌ها
۱۶ – مراد از هفت حرف
۱۶.۱ – بطلان این قول‌
۱۷ – سوره‌های مکی و مدنی‌
۱۸ – دقت‌ تاریخی
۱۹ – عدد آیات قرآن‌
۲۰ – اعراب قرآن‌
۲۱ – وظایف مسلمانان
۲۱.۱ – وظیفه عملی
۲۲ – ظهور و بطون قرآن در نگاه امام خمینی
۲۳ – پانویس
۲۴ – منبع

۱ – وجه نامگذاری

چنان‌که برخی علما گفته‌اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که این کتاب، جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی است بلکه جامع آثار تمامی علوم است.

[۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱،ص۴۰۲.

۲ – اقسام معانی قرآن

در معنای قرآن وجوه پنج‌گانه ای گفته شده است

[۲] بحرانی، سید هاشم، البرهان، ج ۱، ص ۳۷۳ – ۳۷۴.

[۳] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج ۱، ص ۱۶۲ – ۱۶۳.

که می توان آن‌ها را به سه دسته تقسیم نمود:

۲.۱ – جامد

قرآن، اسمی جامد و غیرمشتق و علم ارتجالی است و بدون آن‌که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص برای وحی‌ای که بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل که اسم برای کتاب‌های حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) هستند (شافعی).

۲.۲ – مشتق

الف) مشتق از قرن الشی‌ء بالشی ء; یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره‌ها و آیات و حروف به یکدیگر است (اشعری و جمعی دیگر).
ب) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است; زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می‌کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است (فراء).

۲.۳ – برگرفته از قرء

الف) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می‌گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است (ابن اثیر، زجاج و…).
ب) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این‌جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است; مثل آن‌که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب (نوشته شده) اطلاق می‌گردد (لحیانی و جمعی دیگر).

۳ – دلایل قوی‌ترین اقوال

از میان اقوال پنج‌گانه فوق، قول پنجم از همه قوی‌تر به نظر می‌رسد.

۳.۱ – دلیل اول

زرقانی پس از رد سایر اقوال، همین قول را اختیار نموده است.

[۴] زرقانی، محمد، مناهل العرفان، ج ۱، ص ۱۴.

۳.۲ – دلیل دوم

القراءه ضم الحروف و الکلمات بعضها الی بعض فی الترتیل…; قراءت به معنای پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یکدیگر در هنگام ترتیل است.

[۵] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، راغب، مفردات، ص۶۶۸.

به سخن دیگر، قراءت همان تلاوت آیات الهی است.

۳.۳ – دلیل سوم

و قوله: «ان علینا جمعه و قرآنه» … القرآن هاهنا مصدر کالفرقان و الرجحان، و الضمیران للوحی، و المعنی: لاتعجل به، اذ علینا ان نجمع ما نوحیه الیک بضم بعض اجزائه الی بعض و قراءته علیک

[۶] طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۱۰۹.

از آیه فوق به خوبی برمی‌آید که اگر حتی آن‌گونه که ابن اثیر گفته است، اصل در واژه قرآن معنای جمع باشد، به خاطر تقارن این واژه با واژه جمع در آیه شریفه ناگزیر قرآن به معنای قراءت و خواندن خواهد بود وگرنه تکرار آن امری لغو و بیهوده بوده، با فصاحت قرآنی منافات دارد.

۳.۴ – دلیل چهارم

دلیل دیگر که نظریه پنجم را تقویت می کند، امر «اقرا»در نخستین وحی بر پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است که بی‌تردید به معنای «بخوان »است. لفظ قرآن نیز نخستین بار در آیه چهارم از سوره مزمل نازل شده که مطابق حدیث معروف جابر بن زید و ابن عباس، سومین سوره در ترتیب نزول سوره‌هاست.

[۷] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۸۱.

در این آیه، دستور چنین است: «و رتل القرآن ترتیلا؛

[۸] مزمل/سوره۷۳، آیه۴.

و «قرآن »را شمرده شمرده بخوان.» در آخرین آیه از همین سوره نیز بار دیگر در یک فرمان همگانی اعلام می شود: «فاقرؤا ماتیسر من القرآن؛

[۹] مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.

هرچه از «قرآن » میسر می‌شود، بخوانید.» بدیهی است که منظور در هر دو آیه، قرآن خواندنی است.
نتیجه آن‌که روشن‌ترین و مناسب‌ترین معنا برای قرآن، اشتقاق آن از ماده قرا به معنای تلاوت کردن است.

۴ – اوصاف قرآن‌

خداوند در قرآن اوصافی برای قرآن ذکر می‌کند که مبیّن مقام شامخ این کتاب الهی است و موقعیّت و عظمت آن را به‌طور واضح متجلی می‌سازد از قبیل:
۱- (لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ‌)

[۱۰] بقره/سوره۲، آیه۲.

(هیچگونه شکى در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است).

[۱۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲.

[۱۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۳.

[۱۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۹.

[۱۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۸.

[۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۵۸.

۲- (هُدیً لِلنَّاسِ‌)

[۱۶] بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.

(به عنوان راهنماى مردم).

[۱۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۵.

[۱۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۵-۱۶.

[۱۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۸-۱۹.

[۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۷.

[۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰۹.

۳- (قُرْآنٍ‌ مُبِینٍ‌)

[۲۲] حجر/سوره۱۵، آیه۱.

(قرآن مبین).

[۲۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۲.

[۲۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۶.

[۲۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۳۹.

[۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۵.

[۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۶۳.

۴- (وَ الْقُرْآنَ‌ الْعَظِیمَ‌)

[۲۸] حجر/سوره۱۵، آیه۸۷.

(و قرآن عظیم).

[۲۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۶.

[۳۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۹۲.

[۳۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۸۳.

[۳۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۱.

[۳۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۱۴.

۵- (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ‌ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ‌)

[۳۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۹.

(این قرآن، به راهى که استوارترین راههاست، هدایت مى‌کند).

[۳۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۳.

[۳۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۶-۴۷.

[۳۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۶۲.

[۳۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۸.

[۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۹۶.

۶- (شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ‌)

[۴۰] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.

(شفا و رحمت براى مؤمنان).

[۴۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.

[۴۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.

[۴۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.

[۴۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.

[۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.

۷- (وَ الْقُرْآنِ‌ الْحَکِیمِ‌)

[۴۶] یس/سوره۳۶، آیه۲.

(سوگند به قرآن حکیم و استوار).

[۴۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۰.

[۴۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶۲.

[۴۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۹۰.

[۵۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۰.

[۵۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۶۸.

۸- (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ‌ مَجِیدٌ)

[۵۲] بروج/سوره۸۵، آیه۲۱.

(بلکه قرآن با عظمت است).

[۵۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۰.

[۵۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۵۴.

[۵۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۲۲.

[۵۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۱.

[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۴۲۸.

۹- (اِنَّهُ‌ لَقُرْآنٌ‌ کَرِیمٌ‌)

[۵۸] واقعه/سوره۵۶، آیه۷۷.

(که آن، قرآن پر ارزشى است).

[۵۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.

[۶۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۷.

[۶۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۳۷.

[۶۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۱.

[۶۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۸۱.

۱۰- (لا یَاْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)

[۶۴] فصلت/سوره۴۱، آیه۴۲.

(که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى‌آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است).

[۶۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۱.

[۶۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۹۸.

[۶۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۰۵.

[۶۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳.

[۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۷۰.

۱۱- (اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ‌)

[۷۰] تکویر/سوره۸۱، آیه۲۷.

(این قرآن چیزى جز تذکّری براى جهانیان نیست).

[۷۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۶.

[۷۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۷۵.

[۷۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۳۷۵.

[۷۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۷۸.

[۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۴۰.

۱۲ (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ)

[۷۶] نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.

(بیانگر همه چیز).

[۷۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۷.

[۷۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۲۴.

[۷۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۶۸.

[۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶.

[۸۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۴.

۱۳- (وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ)

[۸۲] فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱.

(و این کتابى است قطعاً شکست ناپذیر).

[۸۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۱.

[۸۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۹۸.

[۸۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۰۴.

[۸۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۳.

[۸۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۶۹.

این‌ها نمونه‌ای از اوصاف حمیده قرآن مجید است، با توجّه به آنها خواهیم دید که این کتاب سبب سعادت هر دو جهان و رشحه‌ای از رحمت واسعه خدا بر بندگان است. مسلمانان باید در فرا گرفتن و عمل به آن آنچه می‌توانند سعی کنند تا سعادت هر دو جهان یابند.

۵ – اعجاز قرآن‌

معنی اعجاز قرآن آنست که بشر از آوردن نظیر آن عاجز و ناتوان است، قرآن از اول نزول پیوسته این مطلب را یادآوری کرده و گوید: بشر از آوردن نظیر من ناتوان است، و اگر عاجز نیست یک سوره مانند مرا بیاورد. این حریف طلبی قرآن و آن زبونی اهل سخن و خاصّه فصحای عرب دلیل بارز اعجاز آن است.
۱- (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی‌ اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ‌ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً)

[۸۸] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۸.

«بگو اگر انس و جنّ جمع شوند که نظیر این قرآن را بیاورند نمی‌توانند هر چند با همدیگر همکاری کنند».

[۸۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۰۱.

[۹۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۷۹.

[۹۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۶.

[۹۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۴.

۲- (اَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ‌… فَلْیَاْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ اِنْ کانُوا صادِقِینَ‌)

[۹۳] طور/سوره۵۲، آیه۳۳-۳۴.

(یا مى‌گویند: «قرآن را به خدا افترا بسته»؟! …اگر راست مى‌گویند سخنى همانند آن بیاورند!).

[۹۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۵.

[۹۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۹.

[۹۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۹.

[۹۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۴.

[۹۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۵۹.

۳- (وَ اِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی‌ عَبْدِنا فَاْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ‌… • فَاِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ… )

[۹۹] بقره/سوره۲، آیه۲۳-۲۴.

(و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده‌ایم تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید…پس اگر چنین نکنید- که هرگز نخواهید کرد- از آتشى بترسید..).

[۱۰۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴.

آیه در مقام تعجیز انسان حتی از آوردن یک سوره است و با نفی ابدی می‌گوید (وَ لَنْ تَفْعَلُوا) و هرگز نمی‌توانید و آن دلیل است که در آینده نیز این کار امکان نخواهد داشت.

[۱۰۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۷-۵۸.

[۱۰۲] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۹۴-۹۵.

[۱۰۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸.

[۱۰۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۹۲-۹۴.

ایضا آیه‌: (اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ… )

[۱۰۵] یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.

(آیا آنها مى‌گویند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى‌گویید، یک سوره همانند آن بیاورید)

[۱۰۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۱۳.

در مقام تعجیز است.

[۱۰۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۶۴.

[۱۰۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹۲.

[۱۰۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۷.

[۱۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۹۷.

۴- (اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ‌… فَاِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ… )

[۱۱۱] هود/سوره۱۱، آیه۱۳-۱۴.

(آیا مى‌گویند: «او به دروغ قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگى است)»! بگو: «اگر راست مى‌گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید…»و اگر کافران دعوت شما را نپذیرفتند (به آنها بگویید:)، بدانید قرآن تنها با علم الهی نازل شده…).

[۱۱۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۳.

در اینجا صحبت از آوردن ده سوره است و جمله‌ (اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ‌) روشن می‌کند که خدا علم قرآن سازی را به بشر نداده است.

[۱۱۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۶۲.

[۱۱۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹۲.

[۱۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۲.

[۱۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۰.

آیه اول در مقام تعجیز شامل یک آیه هم می‌شود زیرا کلمه قرآن به همه قرآن و به ابعاض آن اطلاق می‌شود، و آیه اول از آیات مکّی است، آن‌وقت همه قرآن نازل نشده بود. ولی باز فرموده‌ «هذَا الْقُرْآنِ» با وجود این به نظر نگارنده منظور قرآن از مبارزه طلبی مجموع قرآن یا چند سوره یا یک سوره یا چند آیه است نه نسبت به فرد فرد آیات مثل‌: (اِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ)

[۱۱۷] مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸.

(او براى مبارزه با قرآن اندیشه کرد و نقشه‌اى شیطانى کشید!)

[۱۱۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۶.

[۱۱۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۶.

[۱۲۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۳۵.

[۱۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۵.

[۱۲۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۶۶.

مثلا و در قرآن «فَاْتُوا بِآیَهٍ مِنْ مِثْلِهِ» نیامده است.

۶ – وجوه اعجاز قرآن‌

درباره جهات اعجاز قرآن که اجتماع آنها بشر را از آوردن مثل آن عاجز کرده در المنار وجوه زیر را نقل می‌کند:
۱- اشتمال قرآن بر نظم و وزن عجیب و اسلوبی که غیر از اسلوب بُلَغاء و فُصَحاست اسلوبی که در آن زمان معمول نبود و کاملا بدیع و بی‌سابقه است.
۲- بلاغت قرآن که بلاغت و فصاحت سخن سرایان هیچ وقت به بلاغت آن نرسید و احدی از اهل بیان در این مطلب شکّ نکردند. (قرآن‌ با بلاغتی القاء مطلب می‌کند که دیگران از القاء مطلب با آن بیان عاجزاند).
۳- اشتمال قرآن بر اخبار غیبی نسبت به گذشتگان و نسبت به آینده. مثل خبر از غلبه روم بر فارس که بعدا تحقق یافت و اخبار از وضع و آینده منافقان که مو به مو جای خویش را می‌گرفت.
۴- سلامت قرآن از اختلاف و تعارض و تناقض در طول مدت ۲۳ سال. (وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً)

[۱۲۳] نساء/سوره۴، آیه۸۲.

(در حالى که اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‌یافتند).

[۱۲۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۱.

۵- اشتمال قرآن بر علوم الهیّه و عقائد دینیّه، و احکام و فضائل و اخلاق و قواعد سیاسی و مدنی.
۶- اینکه هیچ یک از گفته‌های قرآن قابل نقض و ابطال نیست و هر چه گفته همیشه حق و صدق بوده و خواهد بود.
۷- در قرآن مسائلی مطرح و تحقیق شده که بر بشر آن روز مجهول بود، مثل‌: (وَ اَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ‌-…)

[۱۲۵] حجر/سوره۱۵، آیه۲۲.

(ما بادها را براى بارور ساختن ابرها فرستادیم)

[۱۲۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۳.

[۱۲۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۴۵-۱۴۶.

[۱۲۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۱۳.

[۱۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۳.

[۱۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۹.

(اَنَّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍ‌…)

[۱۳۱] انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.

(آسمان‌ها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر جدا ساختیم؛ و هر چیز زنده‌اى را از آب آفریدیم)

[۱۳۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۴.

[۱۳۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۷.

[۱۳۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۹۰.

[۱۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.

[۱۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۵.

(ثُمَّ اسْتَوی‌ اِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ‌..).

[۱۳۷] فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.

(سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که بصورت دود بود)

[۱۳۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۷.

[۱۳۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۶۵.

[۱۴۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۵۳.

[۱۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸.

[۱۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۱-۲۲.

(وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ‌)

[۱۴۳] ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۹.

(و از هر چیز یک جفت آفریدیم)

[۱۴۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۲.

[۱۴۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۸۲.

[۱۴۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۷۳.

[۱۴۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۲.

[۱۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۲۹.

و امثال اینها. (المنار ذیل آیه ۲۳ بقره به اختصار).

[۱۴۹] رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱، ص۱۶۵-۱۸۰.

در المیزان از وجوه گذشته وجه دوم، سوم، چهارم، و پنجم را به‌طور مشروح ذکر و بررسی می‌کند و وجه دیگری می‌افزاید و آن اینکه آوردن چنین قرآنی از کسی که درس نخوانده و معلّم ندیده غیر ممکن است.

[۱۵۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۹-۸۹.

[۱۵۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۹۴-۱۳۸.

مرحوم مجلسی در بحار، اقوال را در این‌باره به‌طور مبسوط جمع کرده است.

[۱۵۲] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۵۹.

ناگفته نماند: خلاصه آنچه تا اینجا در وجه اعجاز گفته شد این است که قرآن مجموعا معجزه است و بشر از آوردن مثل آن ناتوان می‌باشد، این از هر جهت قابل قبول است زیرا با ملاحظه وجوهی که مجملا نقل شد آوردن نظیر قرآن از بشر ساخته نیست. ولی قرآن همانطور که نسبت به تمام آن اعجاز است و مبارز طلبی کرده نسبت به ده سوره (بعشر سور) و حتی به یک سوره نیز مبارز طلبی کرده است‌: (فَاْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ) اما وجوهی که از المنار و المیزان نقل شد همه را در سوره کوثر

[۱۵۳] کوثر/سوره۱۰۸، آیه۱.

مثلا نمی‌توان یافت با آنکه این سوره هم معجزه است.

۶.۱ – وجوه عمده اعجاز

با استفاده از خود قرآن می‌شود گفت وجوه عمده اعجاز دو چیز است یکی ترکیب آنگونه الفاظ با حفظ آنگونه معانی. دیگری عدم وجود اختلاف در آن.
اینک این دو وجه را بررسی می‌کنیم:
۱- ما در آوردن نظیر قرآن اگر نظم و اسلوب الفاظ را در نظر بگیریم و بخواهیم الفاظی در نظم و ترتیب قرآن بسازیم معانی از دست خواهد رفت یعنی معانی خیلی سبک و خنده‌آور خواهد شد و اگر معانی خوب را در نظر بگیریم الفاظ را در اسلوب قرآن نتوانیم جمع کرد.
مثلا از مسیلمه کذاب (لعنه‌اللّه) در تاریخ کامل و سفینه البحار نقل شده که در مقابله با سوره مرسلات و ذاریات گفت: و المبدیات زرعا. و الحاصدات حصدا. و الذاریات قحما. و الطاحنات طحنا. و الخابزات خبزا. و الثاردات ثردا. و اللاقمات لقما..

[۱۵۴] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۰-۳۶۱.

[۱۵۵] قمی، عباس، سفینه البحار، ج۴، ص۲۶۲.

این فرومایه به تقلید از سبک قرآن الفاظی چند قالب‌زده ولی معنی آنها چنین در آمده: قسم به آشکار کنندگان کشت، قسم به دروگران، قسم به پاشندگان گندم، قسم به آرد کنندگان، قسم به نانواها، قسم به آبگوشت پزان، قسم به آنان که لقمه بر دهان می‌گذارند…
در تنظیم الفاظ آنچه قدرت داشته به کار برده ولی ملاحظه می‌شود که معانی چقدر مضحک و سند رسوائی گوینده است و همه کارهای بالا را به زنان مختص کرده است.
این راجع به الفاظ و اگر معانی خوب در نظر گرفته شود قهرا الفاظ در اسلوب قرآن جمع نخواهد شد. ظاهرا روی این حساب است که فرموده: (فَاْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ) یعنی حتی یک سوره کوچک مثل سوره کوثر هم قدرت آوردن ندارید و با جمله‌ «وَ لَنْ تَفْعَلُوا» روشن می‌کند که این کار از بشر ساخته نیست و نخواهد بود و با جمله‌ (فَاعْلَمُوا اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ) بیان می‌کند که این زائیده علم خداست و شما آن علم را ندارید (وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیلًا) .
از اینجاست که نگارنده احتمال می‌دهم نظر قرآن در تعجیز بیشتر به اسلوب کلام با حفظ معانی صحیح و حقیقی آنست گرچه وجوه نقل شده از المنار و المیزان نیز کاملا واقعی و مقبول است، ولی چنانکه گفته شد آن وجوه راجع به مجموع قرآن است نه هر سوره.
۲- (اَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ‌ الْقُرْآنَ‌ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً)

[۱۵۶] نساء/سوره۴، آیه۸۲.

(آیا درباره قرآن نمى‌اندیشند؟! در حالى که اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‌یافتند).

[۱۵۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۱.

این آیه راجع به مجموع قرآن و در عین حال قابل دقت است، توضیح اینکه بشر از اول ادراک تا آخر عمرش در یک حال، یک عقیده، و یک رای نمی‌ماند نظر او نسبت به دوران عمر و نسبت به پیشامدها تغییر می‌یابد، بزرگان عالم و سیاستمداران دنیا را می‌بینیم که هر چند روز یا چند ماه یا لا اقل چند سال در عقاید و تصمیمات خویش تجدید نظر می‌کنند و آنچه دیروز حق و مطابق واقع می‌دیدند امروز تخطئه می‌کنند و بر آن خط بطلان می‌کشند. نهرو نخست، وزیر متوفی هندوستان نامه‌های متعددی به دخترش نوشت روزی که خواستند آنها را به صورت کتاب به نام نگاهی به تاریخ جهان چاپ کنند راضی شد و گفت: ولی اگر امروز آنها را می‌نوشتم طور دیگری می‌نوشتم ولی من دیگر آن فرصت را ندارم.
کسی اگر کتابی بنویسد و بیست سال بعد بخواهد آن کتاب را بار دیگر بنویسد و چاپ کند ناممکن است تغییری در آن ندهد و بگوید همانطور که بیست سال قبل نوشته‌ام احتیاج‌ به تجدید نظر ندارد، همینطور است هر فرد فرد بشر نسبت به کارها و افکار خویش در دوران زندگی، پس بشر نمی‌تواند از خود رویّه‌هائی راجع به همه شئون زندگی و غیره، ایجاد کرده و تا آخر عمر در آنها ثابت و یکنواخت بماند حتما مقدار کثیری از آنها و یا همه آنها را تغییر خواهد داد، حال اگر بشری پیدا شد و در عرض ۲۳ سال عقائدی و روشهائی نسبت به همه شئون زندگی اظهار کرد و تا پای جان از آنها دفاع نمود و از هیچ یک هم در آن مدت برنگشت خواهیم دانست که آنها از خودش نیست و گرنه بشر چنین ساخته نشده است، (وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً) .

[۱۵۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۹.

[۱۵۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۶.

[۱۶۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۵.

[۱۶۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۵۸.

کتاب‌هائی که در دنیا نوشته می‌شود از حیث مطالب سبک به‌خصوصی دارند مثلا آنکه در جغرافیا نوشته می‌شود از اول تا آخر جغرافیا است و آنچه در تاریخ نوشته می‌شود همه‌اش تاریخ است و اگر مثلا در دو رشته باشد در دو بخش جداگانه نوشته می‌شود. ولی قرآن طوری نازل شده که آمیخته است در یک آیه و یک سوره می‌بینی هم مطلب علمی است هم اشاره به معاد، هم فضیلت اخلاقی و هم تهدید ظالمان و غیره و آوردن چنین کتابی با این طرز از طاقت بشر خارج است‌ «فَاْتُوا بِسُورَهٍ» با اطلاقش به این حقیقت نیز شامل می‌باشد.

۷ – عدم تحریف در قرآن‌

این مسئله که در قرآن تحریف هست یا نیست باختلاف قرائت‌ها و اختلاف بعضی از کلمات و حرکات راجع نمی‌باشد که چنین چیزهائی هست و ضرری به قرآن مجید ندارد، موضوع عمده در این‌باره دو چیز است:
۱- آیا در قرآن فعلی مطالب اضافه هست و مقداری از آن از کلام خداوند نیست بلکه بر آن اضافه شده است یا نه؟
۲- آیا در قرآن فعلی نقیصه هست و مقداری از آن از بین رفته و آنچه در دست ماست قسمتی از قرآن‌ اصلی است یا نه؟

۷.۱ – نفى زیادت

تحریف به معنای اول به اجماع مسلمین باطل بلکه بطلانش ضروری است و قرآن فعلی همه‌اش کلام خداست بدون شبهه. در مقدمه مجمع البیان در فنّ پنجم فرموده به اجماع مسلمین در قرآن زیادت نیست،

[۱۶۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.

[۱۶۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.

در المیزان فرموده: بر نفی زیادت با اجماع استدلال کرده‌اند،

[۱۶۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۸-۱۱۱.

[۱۶۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۵۷.

در البیان فرموده تحریف به معنی زیادت به اجماع مسلمین باطل بلکه بطلانش به ضرورت ثابت است.

[۱۶۶] خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.

۷.۲ – نفى نقیصه

امّا تحریف به معنای دوم (وجود نقیصه در قرآن) متسالمُُ علیه میان مسلمین آنست که اینگونه تحریف در قرآن نیست و این قول حق است و دلائلش بعدا نقل خواهد شد.
در البیان می‌گوید: معروف میان مسلمانان عدم وقوع تحریف در قرآن است و اینکه قرآن موجود در دست ما همه قرآن است که بر پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نازل شده،

[۱۶۷] خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۰۰.

بسیاری از بزرگان بر این عقیده تصریح کرده‌اند از جمله صدوق محمد بن بابویه که قول به عدم تحریف را از معتقدات امامیه شمرده؛

[۱۶۸] شیخ صدوق، اعتقادات امامیه، ص۸۴.

از جمله شیخ طوسی در اول تفسیر «تبیان» و آنرا از استادش علم الهدی با استدلال قاطع نقل می‌کند،

[۱۶۹] شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۳.

هکذا مفسر شهیر طبرسی در مقدمه مجمع البیان،

[۱۷۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.

[۱۷۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.

ایضا شیخ جعفر کاشف الغطاء در بحث قرآن از کتاب «کشف الغطاء»

[۱۷۲] کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۳.

و نیز علامه شهشهانی در بحث قرآن از کتاب «عروه وثقی» و نیز قول به عدم تحریف را به جمهور مجتهدین نسبت داده، از جمله محدث کاشانی در دو کتابش (

[۱۷۳] فیض کاشانی، محسن، وافی ج۹، ص۱۷۷۸-۱۷۷۹.

و

[۱۷۴] فیض کاشانی، محسن، علم الیقین ص۷۷۵-۷۸۵.

) همچنین علامه شیخ محمد جواد بلاغی در مقدّمه تفسیر «آلاء الرحمن».

[۱۷۵] بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج۱، ص۲۵.

نگارنده گوید: اگر در اقوال بزرگان اهل تفسیر و غیره تفحص کنیم کمتر کسی خواهیم یافت که قائل به تحریف به معنی نقیصه باشند مگر بعضی از آنانکه خیلی سطحی و ساده‌اند، ولی دانشمندان بزرگ اسلامی که عده‌ای از آنها نام برده شد و بزرگانی‌ همچون علامه طباطبائی در المیزان و غیره و علامه خوئی در «البیان» و نویسندگانی امثال فرید وجدی در دائره المعارف و غیره و غیره به جنگ اینگونه اشخاص نادر شتافته‌اند البته با دلائل قاطع که نقل خواهد شد.
عده‌ای از محدّثین شیعه و جمعی از محدّثان اهل سنت قائل شده‌اند که در قرآن تحریف وجود دارد و مقداری از آن حذف شده است، در مقدمه مجمع این قول را به جمعی از علماء شیعه و عده‌ای از حشویّه اهل سنت نسبت داده است،

[۱۷۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳.

[۱۷۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۷.

حشویّه چنانکه در دائره المعارف وجدی است گروهی از معتزله هستند که به ظواهر قرآن تمسّک کرده و قائل به جسم بودن خدااند، که منسوبند به حشو یعنی مردمان رذیل.

[۱۷۸] وجدی، محمد فرید، دائره معارف القرن العشرین.

۸ – دلائل عدم تحریف‌

دلیل قائلین به وجود تحریف روایاتی است که از طرق شیعه و اهل سنّت وارد شده که نقل و ردّ آنها در این کتاب مهم نیست، طالبان تفصیل به کتب مفصل رجوع کنند؛ از جمله: المیزان

[۱۷۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۴بب.

[۱۸۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۵۰بب.

و البیان آیه اللّه خوئی فصل «صیانه القرآن من التحریف»

[۱۸۱] خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۹۵.

؛ ولی مقداری از دلائل عدم تحریف به قرار ذیل است:
۱- (اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌)

[۱۸۲] حجر/سوره۱۵، آیه۹.

(ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع آن را حفظ مى‌کنیم)

[۱۸۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۲.

مراد از «الذّکر» قرآن است و چند آیه قبل فرموده: (وَ قالُوا یا اَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ اِنَّکَ لَمَجْنُونٌ‌)

[۱۸۴] حجر/سوره۱۵، آیه۶.

(و کافران گفتند: «اى کسى که «ذکر» [قرآن‌] بر تو نازل شده، تو به یقین دیوانه‌اى!)

[۱۸۵] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۲.

[۱۸۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۸.

[۱۸۷] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۱.

[۱۸۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۰۴.

[۱۸۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۰.

در این آیه خداوند با قاطعیّت تمام فرموده: «قرآن را ما نازل کرده‌ایم و ما حتما حافظ و نگهدارنده آن هستیم»، با دو تاکید «انّ» و «لام» پس مطمئنا خداوند آن را از نقصان و زیادت و از هر جهت دیگر محفوظ خواهد داشت. بعضی احتمال داده‌اند که ضمیر «لَهُ» به حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) راجع است ولی این قول بر خلاف ظاهر است و هر کس در آیه دقت کند یقین خواهد کرد که مراد از «لَهُ لَحافِظُونَ» حفظ قرآن و «لَهُ» بر قرآن راجع است.

[۱۹۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۱.

[۱۹۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۶.

[۱۹۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۰۵.

[۱۹۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۰.

۲- (وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ• لا یَاْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)

[۱۹۴] فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱-۴۲.

مراد از «بَیْنِ یَدَیْهِ» زمان نزول و از «مِنْ خَلْفِهِ» زمان بعد است یعنی: «او کتاب با عزّتی است که نه حالا و نه در آینده باطل را بر آن راه ندارد تا به‌واسطه زیادت و یا نقصان و یا به هر شکل دیگری بر آن راه یافته و از حجیّت بیاندازد». این قولی است قطعی که خداوند قرآن را از راه یافتن باطل برکنار کرده است و اگر نقصی در آن راه یابد بر خلاف آن خواهد بود.

[۱۹۵] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۹۷.

[۱۹۶] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۰۲-۶۰۳.

[۱۹۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶-۲۷.

[۱۹۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۶۸-۶۹.

۳- حدیث ثقلین که فریقین به‌طور متواتر از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل کرده‌اند فرمود: «اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی اَهْلَ بَیْتِی مَا اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»،

[۱۹۹] ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۲۱۶.

[۲۰۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۶-۱۶۵.

[۲۰۱] مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۴.

[۲۰۲] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۷، ص۲۱۱.

«من در میان شما دو چیز مهم و گرانقدر می‌گذارم، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من‌اند، هر گاه به آن‌دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید بود، آن‌دو هیچگاه از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض پیش من آیند».
این حدیث وجوب تمسّک به قرآن را ایجاب می‌کند باید قرآن تحریف نشده باشد و گرنه تمسّک به کتاب محرّف معنائی ندارد و از ضلالت باز نمی‌دارد، جمله‌ «اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا» معیّن می‌کند که کتاب و اهل بیت تا قیامت باقی است پس تا قیامت باید اهل بیت و کتاب باشند و از هم جدا نشوند ولی بودن یکی از اهل بیت همواره ضروری نیست مخصوصا در زمان غیبت بلکه بودن احادیث آنها و بودن مجتهدین که حافظ و راوی احادیث‌اند کافی است و تمسّک به اهل بیت محقق می‌شود ولی تمسّک به قرآن میسّر نیست مگر با وصول به قرآن، بدین طریق می‌دانیم که قرآن دست نخورده میان ما موجود است و زیادت و نقصانی در آن نیست.
هکذا سائر روایات که در بیان صحّت و سقم اخبار تطبیق آنها را با قرآن لازم دانسته است،

[۲۰۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹.

[۲۰۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۱-۲۲.

[۲۰۵] شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۵.

ایضا روایاتی که می‌گویند امامان (علیهم‌السّلام) در استفاده از احکام و غیره بر قرآن موجود استناد کرده‌اند.
در آینده خواهیم گفت: قرآنی که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نوشته فرقش با قرآن فعلی فقط در ترتیب سوره‌ها است، در البیان می‌گوید: این هم باطل است که بگوئیم قرآن در نزد امام غائب (علیه‌السّلام) محفوظ و موجود است زیرا وجود واقعی آن در تمسک امت کافی نیست.

[۲۰۶] خوئی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۱۲.

۴- از جمله براهین که اقامه کرده‌اند اینست: قرآن مجید اوصافی برای خود بیان می‌دارد که آن اوصاف در قرآن فعلی وجود دارد مثلا می‌گوید: (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ‌ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ‌)

[۲۰۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۹.

«قرآن مردم را به استوار‌ترین راه هدایت می‌کند»،

[۲۰۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۶-۴۷.

[۲۰۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۶۲.

[۲۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۸.

[۲۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۹۶.

(وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اَلاَّ خَسَارًا)

[۲۱۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.

«قرآن برای مؤمنان شفاست و کافران را جز خسران نیافزاید»،

[۲۱۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.

[۲۱۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.

[۲۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.

[۲۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.

(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی اَن یَاْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ)

[۲۱۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۸.

«اگر جنّ و انس جمع شوند قدرت آوردن چنین قرآنی را ندارند»،

[۲۱۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۰۱.

[۲۱۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۷۹.

[۲۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۶.

[۲۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۴.

(اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَی بَنِی اِسْرَائِیلَ اَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ)

[۲۲۲] نمل/سوره۲۷، آیه۷۶.

«قرآن به بنی اسرائیل بیشتر آنچه را که در آن اختلاف دارند حکایت می‌کند»،

[۲۲۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۹۰.

[۲۲۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۵۸.

[۲۲۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۴.

[۲۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۴۰.

(هُدًی لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ)

[۲۲۷] بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.

«قرآن به تمام مردم‌هادی و راهنماست»،

[۲۲۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۳.

[۲۲۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۰.

[۲۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۷.

[۲۳۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰۹.

{(آیه): هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ}}

[۲۳۲] بقره/سوره۲، آیه۲.

«قرآن هدایت برای متقین است»،

[۲۳۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۳.

[۲۳۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۹.

[۲۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۸.

[۲۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۵۸.

(اَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَی قُلُوبٍ اَقْفَالُهَا)

[۲۳۷] محمد/سوره۴۷، آیه۲۴.

«آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند یا در قلوبشان قفل‌هائی است»،

[۲۳۸] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۴۱.

[۲۳۹] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۶۲.

[۲۴۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸.

[۲۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۷۶.

(قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ)

[۲۴۲] مائده/سوره۵، آیه۱۵.

«از خداوند برای شما نور و کتاب روشن آمده است»

[۲۴۳] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۴.

[۲۴۴] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۹۸.

[۲۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۰.

[۲۴۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۴.

و صدها نظیر این آیات در مطالب دنیا و آخرت.
ما آنگاه که در قرآن موجود دقت می‌کنیم تمام این اوصاف را در آن می‌یابیم و در نتیجه می‌دانیم که از قرآن کم نشده است.
۵- فرید وجدی در دائره المعارف اهتمام مسلمین را در حفظ و تالیف و تعلیم قرآن دلیل عدم تحریف آن دانسته و گوید اهتمامی که مسلمین بر قرآن داشتند احتمال نقصان آن را از میان بر می‌دارد.

[۲۴۷] وجدی، محمد فرید، دائره معارف القرن العشرین، ذیل ماده «حرف».

این همان دلیل متقنی است که مرحوم علم الهدی (بنا بر آنچه در مقدمه مجمع البیان است)

[۲۴۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲.

[۲۴۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۶.

بدان تمسّک جسته و فرماید: علم به صحت قرآن مانند علم به وجود شهرها و وقایع بزرگ است. علماء مسلمین در حفظ و حمایت آن کوشیده‌اند… چطور ممکن است که با آن عنایت صادقه و ضبط شدید تغییری یا نقصانی در آن راه یابد. (مختصر آنچه دو دانشمند فوق گفته‌اند)
علامه طباطبائی در کتاب «قرآن در اسلام» در این زمینه فرموده: آیات قرآنی در دست عامه مسلمانان بود و برای نگهداری آنچه داشتند کمال جدیّت را به خرج می‌دادند، علاوه بر آن گروه زیادی از صحابه و تابعین قاری قرآن بودند که کاری جز آن نداشتند و جمع آوری قرآن در یک مصحف جلو چشم همه انجام می‌گرفت و همگان مصحفی را که آماده نموده در دسترسشان گذاشتند، پذیرفتند و نسخه‌هائی از آن برداشتند و ردّ و اعتراض نکردند. علی (علیه‌السّلام) با اینکه خودش قرآن مجید را به ترتیب نزول جمع آوری کرده بود و به جماعت نشان داده بود، مصحف دائر را پذیرفت و تا زنده بود حتی در زمان خلافت خود دم از خلاف نزد.

[۲۵۰] طباطبایی، سیدمحمدحسین، قرآن در اسلام، ص۱۱۵.

۹ – کاتبان وحى‌

ابوعبداللّه زنجانی در تاریخ قرآن می‌نویسد: مورّخین عرب همه اتّفاق دارند بر اینکه خطّ به‌واسطه حرب بن امیّه بن عبد شمس به مکّه داخل شده و آن را این شخص در سفرهائی که نموده از چند تن فرا گرفته بود که از آن‌جمله بشر بن عبدالملک برادر اکیدر صاحب دومه الجندل بوده. بشر با حرب بن امیّه در مکّه حضور یافته و دختر او صهبا را به زنی گرفت و به جمعی از اهل مکه خطّ آموخت و از دنیا رفت.

[۲۵۱] زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۴۴.

جرجی زیدان در تاریخ آداب اللغه العربیّه آنچه مرحوم زنجانی درباره بشر بن عبدالملک گفته نقل می‌کند بعد می‌گوید: پس عدّه‌ای کثیر از قریش در وقت ظهور اسلام نوشتن بلد بودند… اسلام آمد در حالی‌که خطّ در حجاز معروف ولی غیر شایع بود و آن‌وقت در مکّه فقط در حدود ۱۴ نفر نوشتن بلد بودند که‌ عبارت بودند از: علی بن ابی‌طالب، عمر بن خطاب، طلحه بن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.