پاورپوینت کامل فضائل رسول خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فضائل رسول خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فضائل رسول خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فضائل رسول خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فضایل پیامبر
خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم، با تایید برتری و فضیلت برخی از انبیاء و همرتبه ندانستن آنها؛ به معیارهای فضیلت پیامبر اسلام بر سایر انبیاء اشاره نموده و برتری نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در سه بخش فضیلت ایشان بر دیگر افراد در ارتباط با معبود، در ارتباط با دیگر انسانها و برتریهای فردی و نفسانی ایشان تبیین میکند.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه
۲ – ملاکهای برتری پیامبر
۲.۱ – بشارتهای انبیای گذشته
۲.۲ – برتری قرآن بر دیگر کتب الهی
۲.۳ – مقام عبودیت پیامبر اسلام
۲.۴ – پیمان از انبیای الهی
۲.۵ – خاتمیّت پیامبر اسلام
۲.۶ – ولایت پیامبر اعظم
۲.۷ – الگو و اسوه حسنه
۲.۸ – جهانشمولی و جاودانگی اسلام
۲.۹ – رهبری سیاسی پیامبر اعظم
۲.۱۰ – شاهد امّتها و انبیا
۲.۱۱ – برتری ثمرات رسالت پیامبر
۲.۱۱.۱ – اقامه قسط و عدل
۲.۱۱.۲ – اتحاد و نفی اختلاف
۲.۱۲ – شئون پیامبر اکرم
۳ – فضائل نفسانی پیامبر
۳.۱ – تقوا
۳.۲ – عصمت
۳.۲.۱ – مصونیت از شرک
۳.۲.۲ – عصمت از گمراهی
۳.۲.۳ – مصونیت از دروغ
۳.۲.۴ – مصونیت از خیانت
۳.۲.۵ – عصمت در گفتار
۳.۲.۶ – مصونیّت از عقاید کفار
۳.۲.۷ – مصونیّت از فراموشی
۳.۲.۸ – مصونیت از انحراف
۳.۲.۹ – منشاء مصونیّت پیامبر
۳.۳ – تنزیه
۳.۳.۱ – تنزیه از کهانت
۳.۳.۲ – نزیه از شعر
۳.۳.۳ – تنزیه از جنون
۳.۴ – علم
۳.۴.۱ – علم لدنّی
۳.۴.۲ – علم غیب
۳.۴.۳ – راسخ در علم
۳.۴.۴ – شاهد اعمال امت
۳.۴.۵ – شناخت منافقان
۳.۴.۶ – تعلّق علم به مشیت الهی
۳.۴.۷ – آگاهی از دین ابراهیم
۳.۴.۸ – آگاهی از اوضاع یهودیان
۳.۴.۹ – آگاهی از اصحاب کهف
۳.۴.۱۰ – آگاهی از حکومت امویان
۳.۴.۱۱ – درخواست علم
۳.۴.۱۲ – علم به فقر اصحاب
۳.۴.۱۳ – آگاهی از راه خواب
۳.۴.۱۴ – محدودیّت علم پیامبر
۳.۴.۱۵ – ناآگاهی از زمان قیامت
۳.۴.۱۶ – نیاز به تعلیم الهی
۳.۵ – قدرت
۳.۵.۱ – محدودیت قدرت پیامبر
۳.۵.۲ – عدم استقلال در قدرت
۳.۵.۳ – قدرت و مشیّت خدا
۳.۵.۴ – ناتوانیهای پیامبر
۳.۶ – کمال
۳.۶.۱ – کاملترین انسان
۳.۶.۲ – کمال اخلاقی
۳.۶.۳ – کمال عقلانی
۳.۶.۴ – کمال در تقرب
۳.۶.۵ – منشاء کمال پیامبر
۳.۶.۶ – تکاملپذیری پیامبر
۳.۷ – هدایت
۳.۷.۱ – هدایت ویژه
۳.۷.۲ – هدایت به صراط مستقیم
۳.۷.۳ – هدایت استوار و پایدار
۳.۸ – شجاعت
۳.۸.۱ – برخورد شجاعانه با کفار
۳.۸.۲ – شجاعت در هجرت
۳.۸.۳ – شجاعت در ابلاغ حکم
۳.۸.۴ – شجاعت در نبرد
۳.۸.۵ – منشاء شجاعت پیامبر
۳.۹ – صداقت
۳.۹.۱ – درخواست صداقت
۳.۹.۲ – صداقت در رؤیت جبرئیل
۳.۹.۳ – صداقت در وعده پیروزی
۳.۹.۴ – نشانههای صداقت
۳.۹.۵ – دلایل صداقت پیامبر
۳.۹.۶ – تاکید بر صداقت پیامبر
۳.۹.۷ – تصدیق قلبی پیامبر
۳.۱۰ – اعتدال
۳.۱۱ – برگزیدگی
۳.۱۲ – بزرگواری
۳.۱۳ – بصیرت
۳.۱۴ – بلاغت
۳.۱۵ – فصاحت
۳.۱۶ – پاکیزگی
۳.۱۷ – توفیق
۳.۱۸ – حافظه
۳.۱۹ – حکمت
۳.۲۰ – خلق عظیم
۳.۲۱ – زهد
۳.۲۲ – شرافت
۳.۲۳ – عزّت
۳.۲۴ – فهم
۳.۲۵ – نورانیّت
۳.۲۶ – یقین
۴ – فضائل معنوی پیامبر
۴.۱ – عبودیّت
۴.۱.۱ – بالاترین مقام پیامبر
۴.۱.۲ – برترین در عبودیّت
۴.۱.۳ – عبودیّت و معراج
۴.۱.۴ – عبودیّت و رسالت
۴.۱.۵ – عبودیّت و انذار
۴.۱.۶ – عبودیّت و هدایت
۴.۱.۷ – اسوههای عبودیّت
۴.۱.۸ – تقویت روحیّه عبادی
۴.۲ – اطاعت
۴.۲.۱ – اطاعت از وحی
۴.۲.۲ – اعلام اطاعت از خداوند
۴.۲.۳ – پیروی از آیین ابراهیم
۴.۲.۴ – پیروی از اسلام
۴.۲.۵ – پیروی از انابهکنندگان
۴.۲.۶ – پیروی از جبرئیل
۴.۲.۷ – اطاعت از یهود و نصارا
۴.۲.۸ – نهی اطاعت از کافران
۴.۲.۹ – نهی اطاعت از گناهکاران
۴.۲.۱۰ – نهی اطاعت از غافلان
۴.۲.۱۱ – نهی اطاعت از اکثریّت
۴.۲.۱۲ – نهی اطاعت از مکذّبان
۴.۳ – اخلاص
۴.۳.۱ – تبلیغ خالصانه
۴.۳.۲ – عبادت خالصانه
۴.۳.۳ – اخلاص در همه امور
۴.۳.۴ – اعلام خلوص در عبادت
۴.۳.۵ – درخواست اخلاص
۴.۴ – استغفار
۴.۴.۱ – استغفار برای خود
۴.۴.۲ – استغفار برای مؤمنان
۴.۴.۳ – استغفار برای منافقان
۴.۴.۴ – استغفار پیامبر در قیامت
۴.۴.۵ – موثر بودن استغفار پیامبر
۴.۴.۶ – استغفار بیاثر
۴.۴.۷ – نهی از استغفار
۴.۵ – حقانیّت
۴.۵.۱ – سوگند بر حقّانیّت
۴.۵.۲ – حقّانیّت اسلام و رسالت
۴.۵.۳ – نشانههای حقّانیّت پیامبر
۴.۵.۴ – انکار حقّانیّت پیامبر
۴.۶ – سجده
۴.۶.۱ – امر به سجده
۴.۶.۲ – مداومت بر سجده
۴.۶.۳ – وصف پیامبر به سجود
۴.۶.۴ – سجده پیامبر در شب
۴.۶.۵ – سجده و عنایت خاصّ
۴.۶.۶ – سجده سبب تقرب
۴.۶.۷ – علائم سجده در پیامبر
۴.۶.۸ – سجده سبب مقاومت
۴.۷ – رکوع
۴.۷.۱ – وصف پیامبر به رکوع
۴.۷.۲ – رکوع برای رضای الهی
۴.۷.۳ – رکوع برترین جلوه عبودیّت
۴.۷.۴ – اخلاص پیامبر در رکوع
۴.۷.۵ – دعای پیامبر در رکوع
۴.۷.۶ – رکوع جلوه عمل صالح
۴.۷.۷ – رکوع سبب اجر و غفران
۴.۸ – شکر
۴.۸.۱ – شکرگزاری با تضرّع
۴.۸.۲ – کوثر و سپاسگزاری
۴.۸.۳ – شکرگزاری با نماز
۴.۸.۴ – شکرگزاری با قربانی
۴.۸.۵ – شکرگزاری و لطف الهی
۴.۹ – تسبیح
۴.۹.۱ – آغاز کار و تسبیح
۴.۹.۲ – امر به تسبیح
۴.۱۰ – تسلیم
۴.۱۰.۱ – برترین تسلیمشوندگان
۴.۱۰.۲ – تسلیم در برابر خدا
۴.۱۰.۳ – اعلان تسلیم
۴.۱۰.۴ – سبقت در تسلیم
۴.۱۱ – تقرّب
۴.۱۱.۱ – مقرّبترین به خداوند
۴.۱۱.۲ – منشاء تقرّب پیامبر
۴.۱۱.۳ – تشبیه تقرّب پیامبر
۴.۱۲ – توکّل
۴.۱۲.۱ – توکّل بر خداوند
۴.۱۲.۲ – توکل و ربوبیت
۴.۱۳ – توحید
۴.۱۳.۱ – اعلام موضع توحیدی
۴.۱۳.۲ – گواه بر توحید
۴.۱۴ – تضرّع
۴.۱۵ – انابه
۴.۱۶ – تهجّد
۴.۱۷ – خوف از خدا
۵ – فضائل اجتماعی پیامبر
۵.۱ – عدالت
۵.۱.۱ – عدالت با اهل کتاب
۵.۱.۲ – عدل در تبلیغ
۵.۱.۳ – عدالت در احکام اسلامی
۵.۱.۴ – تردید در عدل پیامبر
۵.۱.۵ – نفی ظلم در قضاوت
۵.۲ – خوشاخلاقی
۵.۲.۱ – برخوردار از حسنخلق
۵.۲.۲ – امر به خوشاخلاقی
۵.۲.۳ – حسنخلق و جاذبه
۵.۲.۴ – دوری از خشونت
۵.۲.۵ – روش تربیتی پیامبر
۵.۲.۶ – منشا حسنخلق
۵.۲.۷ – واکنش به تهمتها
۵.۳ – صبر و شکیبایی
۵.۳.۱ – صبر در ابلاغ دین
۵.۳.۲ – صبر بر سختی و رنج
۵.۳.۳ – صبر بر حرف مردم
۵.۳.۴ – صبر جلوه نیکوکاری
۵.۳.۵ – امر پیامبر به صبر
۵.۳.۶ – صبر نشانه تقوا
۵.۳.۷ – پرهیز از شتاب
۵.۴ – تبرّی و بیزاری
۵.۴.۱ – تبرّی از شرک
۵.۴.۲ – بیزاری از مشرکان
۵.۴.۳ – تبرّی از بتها
۵.۵ – اسوه و الگو
۵.۵.۱ – اسوهای برای همه
۵.۵.۲ – الگویی در صبر
۵.۵.۳ – اسوهای برای امّت
۵.۵.۴ – اسوهای برای جهاد
۵.۶ – ادب
۵.۶.۱ – ادب در مناظره
۵.۶.۲ – قدردانی از مومنان
۵.۶.۳ – ادب دریافت وحی
۵.۷ – شرح صدر
۵.۷.۱ – اعطای شرح صدر
۵.۷.۲ – شنیدن سخنان مردم
۵.۷.۳ – سوءاستفاده از شرح صدر
۵.۷.۴ – رحمت بر مؤمنان
۵.۸ – عفو و گذشت
۵.۸.۱ – امر به عفو
۵.۸.۲ – مصداق خوشخلقی
۵.۸.۳ – عفو فراریان از احد
۵.۸.۴ – مامور به عفو و استغفار
۵.۸.۵ – عفو مراجعه به طاغوت
۵.۸.۶ – عفو اهل کتاب
۵.۸.۷ – عفو کافران
۵.۹ – مسئولیّتپذیری
۵.۹.۱ – احساس مسئولیّت
۵.۹.۲ – مصادیق عدم مسؤلیّت
۵.۱۰ – امانتداری
۵.۱۰.۱ – امانتداری در غنایم
۵.۱۰.۲ – امانتداری در ابلاغ وحی
۵.۱۱ – مردمداری و مهربانی
۵.۱۱.۱ – منشاء گرایش به پیامبر
۵.۱۱.۲ – مهربانی با مردم
۵.۱۱.۳ – عطوفت با منافقان
۵.۱۱.۴ – مهربانی با خویشان
۵.۱۱.۵ – مدارای با مخالفان
۵.۱۲ – قاطعیّت
۵.۱۲.۱ – برخورد قاطع با کفار
۵.۱۲.۲ – قاطعیّت در رسالت
۵.۱۲.۳ – قاطعیّت در برابر مخالفان
۵.۱۲.۴ – قاطعیّت با عیبجویان
۵.۱۲.۵ – اعلام قاطع مواضع
۵.۱۳ – راستگویی
۵.۱۳.۱ – گواهی به صداقت پیامبر
۵.۱۳.۲ – سوگند بر صداقت پیامبر
۵.۱۳.۳ – تاکید بر صداقت پیامبر
۵.۱۴ – رحمت
۵.۱۴.۱ – رحمت برای جهانیان
۵.۱۴.۲ – رحمت برای مؤمنان
۵.۱۴.۳ – زمینهساز اجابت دعوت
۵.۱۴.۴ – نشانه جهل و نادانی
۵.۱۴.۵ – نعمت الهی به مؤمنان
۵.۱۵ – استقامت
۵.۱۵.۱ – استقامت در ابلاغ
۵.۱۵.۲ – استقامت برابر دشمنان
۵.۱۵.۳ – استقامت در رسالت
۵.۱۶ – هدایتگری
۵.۱۶.۱ – سخن هدایتگر پیامبر
۵.۱۶.۲ – اشتیاق به هدایت
۵.۱۶.۳ – هدایت همگانی
۵.۱۶.۴ – ستارهای هدایتگر
۵.۱۶.۵ – هدایت به صراط مستقیم
۵.۱۶.۶ – هدایت و اراده خداوند
۵.۱۶.۷ – بهرهمندان از هدایت
۵.۱۶.۸ – هدایت با تعالیم قرآن
۵.۱۶.۹ – هدایتناپذیری کافران
۵.۱۷ – مشورت
۵.۱۷.۱ – لزوم مشورت
۵.۱۷.۲ – استحباب شورا
۵.۱۷.۳ – دستور به مشورت
۵.۱۷.۴ – موارد مشورت
۵.۱۸ – وفای به عهد
۵.۱۸.۱ – مسئول انعقاد پیمان
۵.۱۸.۲ – پیمانشکنی کافران
۵.۱۸.۳ – پیمانشکنی یهودیان
۵.۱۸.۴ – آثار پیمانشکنی
۵.۱۹ – تحیّت و سلام
۵.۱۹.۱ – پیشدستی در سلام
۵.۱۹.۲ – تحیّت بر رسل الهی
۵.۲۰ – اطعام و میهماننوازی
۵.۲۱ – انفاق و بخشش
۵.۲۲ – تواضع و فروتنی
۵.۲۳ – کتمان اسرار
۵.۲۴ – امر به معروف
۵.۲۵ – خیرخواهی
۵.۲۶ – دلجویی
۵.۲۷ – دلسوزی
۵.۲۸ – مدیریّت
۶ – پانویس
۷ – منبع
۱ – مقدمه
افعال اختیاری و کمالات اخلاقی انسان با توجّه به متعلّقشان، بر سه دسته تقسیم شوند:
۱. افعال و کمالاتی که به رابطه انسان با خدا مربوط میشود و از آن به فضائل معنوی تعبیر میگردد؛
۲. افعال و کمالاتی که به شخصیت فردی و نفس انسانی مربوط میشود و فضائل نفسانی نامیده میشوند؛
۳. افعال و کمالاتی که به رابطه انسان با سایر مخلوقات و انسانهای دیگر در جامعه مربوط میشود و ناظر به فضائل اجتماعی انسان است.
مسئله روابط انسان در تمام ابعاد به بهترین شکل در قرآن توصیف شده به نحوی که با فطرت الهی انسان مطابق بوده و همه فضائل روحی و روانی و اعمال و صفات نیک انسان را، در عالیترین شکل بیان مینماید. خداوند متعال، پیامبران و فرستادگان الهی را بعنوان نمونههای عینی و شواهد ملموس در فضائل به انسانها معرفی مینماید و پیامبران الهی قبل از نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به برخی از اوصاف اخلاقی خاصّ ستوده است؛ مثلا حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) را به تسلیم خدا بودن،
[۱] بقره/سوره۲، آیه۱۳۱.
مطیع خداوند،
[۲] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۰.
حقگرایی،
[۳] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۳.
شاکر نعمتهای الهی،
[۴] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۱.
بسیار راستگو،
[۵] مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.
خداترس و بردبار،
[۶] توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.
و وفادار به پیمان؛
[۷] نجم/سوره۵۳، آیه۳۷.
حضرت نوح (علیهالسّلام) را به بنده شاکر بودن؛
[۸] اسراء/سوره۱۷، آیه۳.
حضرت ادریس (علیهالسّلام) را به بسیار راستگو بودن؛
[۹] مریم/سوره۱۹، آیه۵۶.
حضرت هود (علیهالسّلام) را به ناصح (خیرخواه) و امین بودن؛
[۱۰] اعراف/سوره۷، آیه۶۸.
حضرت اسماعیل (علیهالسّلام) را به بردباری
[۱۱] انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۵.
[۱۲] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.
و صادق بودن در وعدهها؛
[۱۳] مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.
حضرت یوسف (علیهالسّلام) را به اخلاص در بندگی؛
[۱۴] یوسف/سوره۱۲، آیه۲۳۲۴.
حضرت ایوب (علیهالسّلام) را به صابر و اوّاب (تواب، بسیار بازگردنده) بودن؛
[۱۵] ص/سوره۳۸، آیه۴۴.
حضرت موسی (علیهالسّلام) را به مخلص بودن؛
[۱۶] مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.
حضرت داوود (علیهالسّلام) را به اواب بودن؛
[۱۷] ص/سوره۳۸، آیه۱۷.
و حضرت عیسی (علیهالسّلام) را به نیکی به مادرش
[۱۸] مریم/سوره۱۹، آیه۳۲.
ستوده است؛ اما خداوند تبارک و تعالی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به دارا بودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص دیگر پیامبران الهی ستوده و آن وجود مقدس را به جامعیت در تمامی کمالات و داشتن خلق عظیم وصف نموده است: «واِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم».
[۱۹] قلم/سوره۶۸، آیه۴.
و به عنوان نمونه و الگویی برای تمام انسانها در همه ابعاد و در همه اعصار و قرون معرفی میکند.
۲ – ملاکهای برتری پیامبر
آیا پیامبران الهی در یک رتبه و درجـهاند یا مـیان این فـرزانگان بیبدیل جهان خلقت، تفاوت وجود دارد؟ با مراجعه به عقل و نقل، میتوان گفت: پیغمبران الهی در مـقام و منزلتِ واحدی نیستند بلکه جایگاههای گوناگونی در پیشگاه الهی دارند. فضیلت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر انبیای عظام الهی به صراحت در قرآن کریم بیان شده است، خداوند سبحان در آیاتی از قرآن به صراحت از فضیلت بعضی از انبیاء بر بعضی دیگر خبر داده و ایـن موضوع که بین انبیاء نحوهای از تفاضل و برتری وجود دارد را امری ثابت و به تشریح آن میپردازد؛
• «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛
[۲۰] بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.
این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم.» در این آیه به نظر میرسد که مراد از کلمه «الرسل» همه پیامبران است، زیرا این کلمه به اصطلاح جمع محلی به لام است و دلالت بر عموم دارد و همه رسـولان خـدا را شامل میشود و از جمله «فضلنا بعضهم علی بعض» به روشنی فهمیده میشود که همه پیامبران با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند ولی از نظر مقام یکسان نمیباشند؛ زیرا ماموریت آنها متفاوت بوده و با اینکه همه فـداکار بـودند باز هم درجه فداکاری آنها نیز با هم تفاوت دارد. لذا فرموده بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
[۲۱] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۵۲.
• «لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض؛
[۲۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۵۵.
و همانا ما بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
در روایات هم به این موضوع تاکید شده است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «ساده النّبیّین و المرسلین خمسه… و هم اولوالعزم من الرّسل… نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی جمیع الانبیاء؛ سیّد و سرور پیامبران و مرسلان… که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خلقت بـه برکت وجودشان میچرخد، پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد.»
[۲۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۳۷۲.
[۲۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۸.
[۲۵] فیضکاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۱۹۸.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایتی میفرمایند: «انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکه المقرّبین و فضّلنی علی جـمیع الانـبیاء و المرسلین… ؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان…»
[۲۶] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۴۵.
[۲۷] فیضکاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۱۹۸.
۲.۱ – بشارتهای انبیای گذشته
«بشارت» را میتوان بازگویی خبری که سـرور و شـادی در بـردارد، معنا کرد. بدیهی است که تنها در صورتی شنونده از شنیدن خبری مسرور میشود که به حقیقت یا واقـعیتِ تـازهای که فاقد آن بوده یا مثل و مانند نداشته، دست پیدا کند. بر پایه بعضی از اخبار، پیغمبران الهـی هـمواره بـه آمدن حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مژده میدادند. امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «لمتزل الانبیاء تبشّر بـمحمّد حـتّی بعث اللّه المسیح عیسی بن مریم (علیهالسّلام) فبشّر بمحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ پیغمبران همواره به آمـدن مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مژده میدادند، تا آن که خداوند حضرت مسیح، عیسی بن مریم (علیهالسّلام) را مبعوث کرد، او به رسالت مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بشارت داد.»
[۲۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۸.
قرآن مجید درباره این مژده حضرت عیسی (علیهالسّلام) میفرماید: «و اذ قال عیسی ابـن مـریم: یا بـنیاسرائیل انّی رسول اللّه الیکم مصدّقاً لما بین یدیّ من التوراه و مبشّراً برسول یاتی من بعدی اسمه احمد… ؛
[۲۹] صف/سوره۶۱، آیه۶.
و هـنگامی که عـیسی بـن مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما، تصدیقکننده کتـابی که پیش از من فرستاده شده، هستم و بشارتدهنده به رسولی که بعد از من میآید و نامش « احمد» است…»
از این که تمامی پیامبران الهـی بـه تشریف فرمایی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بشارت دادهاند، مشخّص میشود که آن حضرت دارای ویژگی یا ویژگـیهای مـنحصر به فردی بوده که دیگران فاقد آن بودهاند. بـنابراین ایشـان از تـمامی انبیا و رسولانِ پیشین برتر بوده است.
آیتاللّه جوادی آملی در تفسیر آیه فوق میگوید: «بشارت در موردی است که پیامبر بعدی مطلب نو و تازهای بـرایامـّتش یا برای دیگران بیاورد. اگر پیغـمبر خـاتم در سطح انـبیای گـذشته… سـخن گفته باشد… مجالی برای بشارت نـبود… از اینـکه… عیسای مسیح به قومش فرمود: «من… آمدن پیامبری را بشارت میدهم.» ، معلوم مـیشود که رسـول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از حضرت عیسی (علیهالسّلام)، افضل و قـرآن از انجیل، بالاتر… است، پس رسـول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر اساس تـبشیر حـضرت مسیح (علیهالسّلام)، همه مزایای علمی انبیای گذشته را که عیسای مسیح داشت و همه مزایای خـاصّه عـیسای مسیح را داراست.»
[۳۰] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۱.
۲.۲ – برتری قرآن بر دیگر کتب الهی
حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حدیثی میفرمایند: «فضل القرآن علی سائر الکلام کفضل اللّه جلّ جلاله علی خلقه؛ برتری قرآن نسبت به دیگر سخنان، مانند برتری خداوند جلّ جلاله بر خلق اوست.»
[۳۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۹.
این بـیان عرشی به طور آشکار، به فضیلت کلام اللّه مجید بر تمامی گفتهها و سخنان، حتّی گفتهها و سخنان انبیای پیشین که در قالب وحی تجلّی نموده، تاکید کرده است و شـاید گـرانسنگترین تعریف و توصیف از قرآن مجید بـاشد؛ کتـابی که کسی توانایی آوردنش را ندارد، گرچه تمام انس و جن در این زمینه با یکدیگر همکاری کنند؛
[۳۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۸.
حتّی توانایی آوردن دو سوره مانند قرآن را ندارند.
[۳۳] هود/سوره۱۱، آیه۱۳.
بالاتر آنکه، حتّی یک سوره هـم نـمیتوانند بیاورند.
[۳۴] یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.
نظیر این ویژگیها دربـاره هـیچ کتاب آسمانی دیده نشده است. از اینجا میتوان به طور قطعی، حکم کرد که قرآن مجید افضل از دیگر کتابهای آسمانی است و آورنده قرآن نیز افضل از انبیای پیشین است.
امیر مـؤمنان (علیهالسّلام) دربـاره مـقام بـیبدیل و والای قـرآن میفرماید: «خدای سبحان، کتابی آسمانی بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرو فرستاد و آن، نوری است که خاموشی ندارد، و چراغی است که افروختگی آن زوالناپذیر است.
[۳۵] جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱، ص۲۵۳.
دلیل دیگر بر این ادعا که قرآن بر سایر کـتب آسـمانی هـیمنه دارد و بیانگر رجحان کتاب مبین اسلام بر سایر کتب ادیان است و در نتیجه سیطره و فضیلت رسول اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر سـایر از آن استفاده میشود این آیه از قرآن کریم میباشد که میفرماید: «و انزلنا علیک الکتاب بالحق مـصدقا لمـا بـین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه؛
[۳۶] مائده/سوره۵، آیه۴۸.
ما این کتاب «قرآن عظیم» را به حق بر تو فرستادیم که تصدیق بـه درسـتی و راستی همه کتبی که در برابر اوست نموده و بر حقیقت کتب آسمانی پیشین گواهی میدهد.» خداوند، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به عنوان مهمین بر سایر رسولان و کـتاب او را مـهیمن بـر دیگر کتب آسمانی بیان میکند.»
[۳۷] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۶۱.
«آنچه کـه از مـعنی مهیمنه بدست میآید این است که یک چیزی سلطنت و تفوقی بر چیز دیگر داشته باشد و در حـفظ و مـراقبت و اقـسام تصرفات در آن، قدرت داشته باشد و این حال را قرآن نسبت به کتابهای آسمانی پیـشین از خـود دارد.»
[۳۸] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۷۰.
تفسیر نمونه نیز در معنای «مهیمن» بر این اعتقاد است که «میهمن» در اصل به معنی چیزی است که حافظ و شاهد و مـراقب و امین و نگهداریکننده چیزی بوده باشد، از آنجا که قرآن در حفظ و نگهداری اصول کتابهای آسمانی پیـشین، مراقبت کـامل دارد و آنها را تکمیل میکند لفظ «میهمن» بر آن اطلاق شـده اسـت.
[۳۹] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۰.
بنابراین، قرآن مجید در صدر کتابهای آسمانی قرار دارد، آورنده آن هم بـاید چـنین باشد؛ زیرا مـقام علمی و شخصیت معنوی هر پیغمبر در کتاب آسمانی او تجلّی میکند، مقام حضرت موسی (علیهالسّلام) در حدّ تورات و مقام حـضرت مسیح (علیهالسّلام) در حدّ انجیل جلوهگر شده است. انبیای پیشین نیز در حـدّ کتـب و صـحف آسمانی خود ظهور کردهاند. وقتی سیطره و فضیلت قرآن بر همه کتابهای انبیای پیشین ثابت گردد، سیطره واشـراف و فـضیلت رسول خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم بر سایر اولیای الهی و انبیای عظام ثابت میگردد؛ چون پیغمبر اسـلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حـدّ قرآن و نمونه اعلای آن است و قرآن، «مُهَیْمِن» است، پس پیغمبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم «مُهَیْمِن» است. حال وقتی خداوند قرآن را «مـیهمن» بر کتب انبیای پیشین قرار داده است که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند و بر آنها سیطره و اشراف و نفوذ علمی دارد و مـانع از دسـت رفـتن آنها میشود و تحریف آنها را تصحیح میکند و با توجه به اینکه کـمال عـلمی هر پیامبری کتاب آسمانی او را بروز میکند و کمال علمی پیغمبر اسلام نیز در قرآن ظهور میکند پس ره آورد آسمانی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بالاتر از کـتب انـبیای پیـشین است.
[۴۰] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۲-۲۳.
آری قرآن اصول ثابت و لا متغیر کتابهای پیشین را حـفظ نـموده و فروعی را که تغییرپذیر است نسخ و محو میکند و در عین حال برنامه جامعتری را پیشنهاد میدهد همچنانکه خـود قـرآن میفرماید: «انّ هذا القرآن یهدی للّتـی هـی اقوم»
[۴۱] اسراء/سوره۱۷، آیه۹.
۲.۳ – مقام عبودیت پیامبر اسلام
قرآن کریم وقتی مـیخواهد تـعبیر « عبد» را نـسبت بـه انبیای الهی بـه غـیر از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به کار برد، آن را همراه نام آنان استعمال میکند؛ مثلا در مورد حضرت داوود (علیهالسّلام) میفرماید: «اصبر علی ما یقولون و اذکر عبدنا داوود ذا الا ید انّه اوّاب»
[۴۲] ص/سوره۳۸، آیه۱۷.
همانطور که پیداست در این آیـه بـرای حضرت داوود عبد مطلق نیامده است بلکه عبد همراه با نام حضرت داوود آمده است و یا در آیه دیگری همین تعبیر در مورد حضرت ایوب (علیهالسّلام) آمده است: «و اذکر عبدنا ایوب اذنادی ربّه…»
[۴۳] ص/سوره۳۸، آیه۴۱.
و در آیه دیگری در مورد حضرت ابراهیم و اسـحاق و یـعقوب (علیهالسّلام) نیز تعبیر عبد با اسامی آنها ذکر شده است آنجا که فرمود: «و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق یعقوب اولی الایدی و الابصار»
[۴۴] ص/سوره۳۸، آیه۴۵.
درحالیکه قرآن پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بدون نام یاد میکند و تعبیر «عبد» را به صورت مطلق بکار میبرد: «تبارک الذی نزل الفرقان علی عـبده لیـکون للعالمین نذیرا»،
[۴۵] فرقان/سوره۲۵، آیه۱.
«سبحان الذی اسری بعبده لیلا»
[۴۶] اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
و «الحمد اللّه الذی انزل علی عبده الکتاب»
[۴۷] کهف/سوره۱۸، آیه۱.
چنانکه ملاحظه میشود در این آیات منظور از «عبد» پیغمبر اسلام است. عبد، ناظر به مقام وحدت اسـت، این کـلمه از عبداللّه نیز بالاتر است. زیرا عبودیت حاکی از هویت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیت است.»
[۴۸] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۷.
در آیات فوق و نظیر آنها، نه پیش از کلمه «عبد» نام مبارک پیامـبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برده شده و نه بعد از آن؛ بلکه خداوند آن را به صورت مطلق مطرح فرموده است! و این، گویای انصراف این واژه به کاملترین فرد آن است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد. این، خود فضیلت غیر قابل انکار و بـسیار والایی بـرای آن حضرت نسبت به دیگر پیامبران الهی است. خدای سبحان، بنده مطلق در همه عصرها را رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میداند. از این رو، حضرت آدم (علیهالسّلام) و پیامبران بعدی در زیر لوای این عبد مطلق مـیباشند: «آدم و مـن دونه تحت لوائی یوم القیامه»
[۴۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۴۰۲.
همه پیامـبران و مـعصومان (علیهالسّلام) تحت لوای عبدِ محض و عبدِ مطلق خداوند؛ یعنی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سیّد الاوّلین و الآخرین است؛ چنانکه میفرماید: «انا سیّد ولد آدم و لافخر، انا خـاتم النّبیّین وامـام المتّقین و رسول ربّ العـالمین»
[۵۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۳۲۶.
و این سـیادتِ مطلق، تنها به برکتِ عبودیّتِ مطلق اوست و کسی به این مقام نایل میشود که از همه قیدها، رها و آزاد شده باشد.
[۵۱] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۶-۲۸.
[۵۲] جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲، ص۴۱۹.
از دقت در آیات و مطالب فوق چنین برمیآید که مقام پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بین سایر انبیاء از لحاظ عبودیت نیز مـقام خـاصی است کـه خداوند او را عبد مطلق میداند در حالی که درباره سایر انبیاء چنین مقامی از لحاظ عبودیت در قرآن نیامده است وایـن خود یکی از فضیلتهای پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به سایر انبیاء است.
۲.۴ – پیمان از انـبیای الهی
از آیات دیگری نیز افـضلیت رسـول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر سایر انبیاء اثبات میشود، مثلا آنجا که خداوند پیمان و میثاق از انبیاء بر ایمان به رسـول اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گرفته و میفرماید: «و اذا اخذ اللّه میثاق النبیین لما اتیتکم مـن کتاب و حکمه ثم جـاءکم رسـول مصدق لما معکم لیومنن و لتنصرنه قـال اءاقـررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین؛
[۵۳] آل عمران/سوره۳، آیه۸۱.
چون خداوند از پیامبران پیمان تـبلیغ (دین تـوحید) گرفت آنگاه به شما کتاب و حکمت بـخشید سـپس برای هدایت شـما اهـل کتاب باز رسولی از جـانب خـدا آمد که گواهی به راستی کتاب و شریعت شما میداد تا به او ایمان آورده و از او یاری کـنید خداوند فـرمود: آیا به رسول و به آنچه در کتاب آسـمانی او قـرآن فرستادم، اقرار داشـته و از پیـمان مـن پیروی خواهید کرد؟ همه گـفتند اقرار داریم خداوند فرمود شما گواه باشید و من هم با شما گواه خواهم بود.»
این آیه اشاره بـه یـک اصل کلی دارد که پیامبران پیشین و بـه دنـبال آنـها پیـروانشان بـا خدا پیمان بسته بـودند کـه در برابر پیامبرانی که بعد از آنها، سر تسلیم فرود آورند و گذشته از ایمان آوردن به آنها در یاری آنان برای پیـشبرد اهـدافشان از هـیچگونه کمکی فروگذار نکنند. آیه فوق هرچند که ظاهرا یـک مـسئله کـلی و عـمومی دربـارهاشـارات انبیای پیشین و پیمان آنها نسبت به پیامبران بعدی است اما مصداق بارز آن خاتم النبیین است.
[۵۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۳۷.
در همین رابطه فخر رازی در تفسیر خود از حضرت علی (علیهالسّلام) نقل میکند: «هنگامی که خداوند آدم و سایر انـبیاء را آفرید از آنها عهد و پیمان گرفت که هرگاه، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبعوث شد به او ایمان آورند و یاریش کنند.»
[۵۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۴۰.
از آیات دیگری که فضیلت پیامبر اعـظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بـر سایر انبیاء بیان مـینماید، پیمان خداوند از پیامبران اولوالعزم است که نام خاتم الانبیاء را قبل از آنها ذکر کرده است: «و اذا اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا؛
[۵۶] احزاب/سوره۳۳، آیه۷.
و یاد آر آنگاه که ما از پیـغمبران عـهد و میثاق گرفتیم و هم از تو و پیش از تو از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی فرزند مریم از همه پیمان محکم گرفتیم.»
این آیه در ابتدا تمام پیامبران را در مساله میثاق مطرح میکند و سپس از پنج نفر پیامبر اولوالعزم نام میبرد که در آغاز آنـها شـخص پیامبر اسـلام است و این امر حاکی از شرافت و عظمتی که پیامبر دارد نام ایشان را قبل از چهار تن دیگر آمده است کـه بعد از او اسامی چهار تن از انبیاء اولوالعزم را به ترتیب زمان ظهور ذکـر شـده اسـت.
[۵۷] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۱۱.
بنابراین با دقت در این آیه مبارکه مشخص میشود که خداوند از همه پیامبران پیمان میگیرد اما به دلیل عـظمت و شـان این پنج نفر که صاحب شرایع و کتاب میباشند نام مبارک آنها را ذکر فرموده و مـعیار در تـرتیب ذکـر نام آنها هم براساس تقدم و تاخر زمانی بوده است اما وقتی به نام مبارک ختمی مـرتبت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میرسد با آنکه ایشان از همه آنها از لحاظ زمانی متاخر است ولی به علت عـظمت و شان و افضلیت در بینایـن پنـج نفر در ابتدا ذکر میشود.
۲.۵ – خاتمیّت پیامبر اسلام
یکی دیگر از مزایای اصلی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر سایر انبیاء خاتمیت اوست زیرا با توجه به اینکه اسلام پاسخگوی همه جوانب بشری در همه شرایط و موقعیتهای مختلف تا روز قیامت است و قانوناساسی این دین به نـام قرآن کریم الی الابد زنده است و همه امتها را تا روز قیامت مخاطب خود قرار داده است، بنابراین یکی از ویژگیهای مهم پیامبر اعظم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خاتم الانبیاء بودن است که با تبعیت ایشان، آخرین حلقه نبوت به پایان میرسد به گـونهای کـه قرآن کریم و احادیث متواتر به خوبی و به طور واضح این مطلب را بیان نموده است: «ما کان محمدّ ابا احدّ من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین؛
[۵۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لیکن او رسول خدا و خـاتم الانـبیاء است.»
در زیارت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در روز غدیر آمده است: «السّلام علی محمّد رسولاللّه خـاتم النـّبیّین و سـیّد المرسلین… الخاتم لما سبق… ؛ سلام بر محمّد، رسـول خـدا، خاتم پیامبران و سرور رسولان… خاتم پیشینیان…»
[۵۹] قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ج۱، ص۳۶۳.
در این زیارت شریف و صدها روایت به موضوع خاتمیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره شده است. از جمله، حدیث منزلت اسـت که شیعه و سنّی به طور متواتر آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند. در حـدیث «منزلت»، پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «اما ترضی انْ تکون منّی بمنزله هارون من موسی الاّ انـّه لا نـبیّ بـعدی؛ آیا راضی نیستی که نسبت به من، به منزله هارون به مـوسی بـاشی، جز آن که پیامبری پس از من نیست؟»
[۶۰] حنبلی، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳، ص۱۶۰.
[۶۱] حنبلی، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳، ص۶۶.
[۶۲] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۵۵.
در تفسیر المیزان آمده: «کلمه خاتم به فتحه تاء به معنی هر چیزی است که آن را مهر کنند مانند «طابع» و «قالب» که به معنای چیزی است با آن چیزی را طبع نموده یا قالب زنند و مراد بـه خـاتم النبیین بودن آن جناب این است که نبوت با او ختم شده و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد آمد.»
[۶۳] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۴۸۷.
پس خاتم یعنی؛ «مهر» که در پایان نوشتهها قرار میگیرد، وقتی نویسنده هرآنچه که لازم است را بیان مینماید و مـقاصد خود را بـه عـنوان کرد، پایان نوشته خود را مهر مـیکند و خـتم آن را اعـلام میکند از اینرو خدای سبحان هم که با جهانیان سخن میگوید از راه فرستادن وحی برای هدایت انسانها برنامه دارد. لذا پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوتشان را با فرستادن پیـامبر اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ختم و صـحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مـهر کـرده است پس هرگز جا برای نبوت و رسالت دیگری نیست لذا خداوند فرموده: رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زیور همه انبیاء و خاتم آنان بوده و سلسله نبوت با آن حـضرت مهر شـده و پایان پذیرفته است.
[۶۴] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۳-۲۴.
آنچه از آیـه فـوق استنباط میشود این است که قرآن خاتمیت پیغمبر اسلام را مسجل کرده لذا این مطلب بـیانگر آن اسـت که «افضلتر از پیامبر اسلام وجود نخواهد داشت چون اگر برتر از پیغمبر خاتم، انسانی تا روز قیامت ظهور کند قطعا پیـغمبر اسـلام پیغمبر خاتم نیست و اگر خدا انسانی بیافریند که علما و عملا اکمل و افضل از پیـغمبر اسـلام باشد هرگز آن انسان اکمل و افضل از این انـسان کـامل و فـاضل پیروی نمیکند و جزء امت او نمیتواند باشد چـون اگـر انسانی کمال برتر داشت مطاع و متبوع خواهد بود و دیگران را نیز به مقام خـود و آن کمال برتر هدایت میکند و او بـاید شـاهد جهانیان و اسوه امـتها بـاشد نه پیغمبر اسلام. لذا اگر تا روز قیامت انـسانی کـاملتر از پیغمبر اسلام بیاید دیگر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاتم الانبیاء نیست و چون آن حضرت بـه طـور قطعی خاتم پیامبران است پس افضل از آن حـضرت وجود نخواهد یافت.»
[۶۵] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۴-۲۵.
۲.۶ – ولایت پیامبر اعظم
آیات قرآنی، ولایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تثبیت کرده و از مؤمنان میخواهد که اوامر و فرمانهای او را اطاعت کنند: «انّما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذیـن یـقیمون الصلوهء و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
[۶۶] مائده/سوره۵، آیه۵۵.
این آیـه بـا کلمه «انما» که در لغت عرب به معنی انحصار است، شروع شده و میفرماید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا، پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند و اقامه نماز و اعطاء زکات در حال رکوع میکنند. شکی نیست که کلمه «ولی» در آیـن آیـه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز میخوانند و در حال رکوع زکات میدهند بلکه یک حکم عمومی است که هـمه مـسلمانان را در برمی گیرد، همه مـسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتی آنهایی که در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یاور یـکدیگر باشند.
[۶۷] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۳.
از اینجا روشن میشود که منظور از «ولی» در آیه فوق ولایـت بـه مـعنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است به خصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت خدا قرار گرفته اسـت و مـصداق خارجی آن در روایات حضرت علی و ائمه طاهرین (علیهالسّلام) بوده و ولایت آنان هم ردیف ولایت خدا و پیـامبر اعـظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر شـده است.
[۶۸] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۳.
قرآن در آیه دیگری به ولایت قضائی پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره دارد و میفرماید: «فلا و ربک حتی یـحکموک فـیما شـجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما»
[۶۹] نساء/سوره۴، آیه۶۵.
همانطور که در آیه آمده، مشاهده مـیشود کـه نـشانههای ایمان واقعی پذیرفتن حکم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در موارد اختلاف و راضی بودن به آن و عدم احساس ناراحتی از آن و اجـرای آن در مـقام عـمل و بطور کامل تسلیم حق بودن است و اظهار عقیده در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبرش دربـاره آن رسـیده باشد، نفی میکند.
[۷۰] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۴.
جامع این آیات این است که رسول خـدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز دارای چـنین ولایتی هست که امت را بسوی خدای تعالی سوق دهد و در بین آنها حکومت و فصل خصومت کند و در تمامی شئون آنها دخـالت نـماید و هـمین طور که بر مردم اطاعت خدای تعالی واجب است اطاعت او نـیز بدون قید و شرط واجب است. پس برگشت ولایت تشریعی خداوند عالم به این معنی که چون اطاعت خداوند در امور تـشریعی واجـب اسـت و اطاعت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم اطاعت خدا است پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مقدم و پیشوای آنان و در نـتیجه ولایـت او همان ولایت خداوند خواهد بود.»
[۷۱] طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۷.
براساس این آیات معلوم میگردد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر مؤمنان ولایت و اولویت و تقدم دارد وایـن ولایـت و تـقدم در اموری است که معمولا افراد و اقوام به رئیس خود مراجعه میکنند یعنی امور اجتماعی کـه حـفظ و صیانت و اداره اجتماع و نظم، منوط به آن است. اموری نظیر بر قراری نظم، احقاق حقوق افراد، جمعآوری مالیات و اخـتصاص آن به مستحقان و سایر مصارف لازم، مجازات افراد خاطی و جنگ و صلح با بیگانگان.
[۷۲] واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص۸۲-۸۳.
۲.۷ – الگو و اسوه حسنه
قرآن کریم شخصیت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را یک نـمونه و الگو برای پیروی عملی در کلیه شئون فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای همه زمانها معرفی میکند و از آن به اسوه حسنه تعبیر مینماید کـه تـعبیری مـنحصر به فرد بوده و در مورد هیچ کدام از انبیای الهی نیامده است. تا انسانها بـا پیـروی و تاسی از آن به کمال رهنمون شوند: «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوه حسنه لمن کان یرجوا للّه…»
[۷۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.
آیه دلالت دارد بر اینکه «یکی از احـکام رسـالت رسـول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ایمان آوردن شما این است که به او تاسی کنید هم در گفتارش و هم در رفـتارش و شـما مـیبینید که او در راه خدا چه مشقتهایی را تحمل میکند البته که تاسی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صفت حمیده و پاکیزهای اسـت کـه هـرکسی که مؤمن نامیده میشود بدان متصف نمیشود بلکه کسانی به این صفت پسندیده متصف مـیشوند کـه متصف به حقیقت ایمان باشند و معلوم است که چنین کسانی امیدشان همه به خـداست و هـدف هـمتشان همه و همه خانه آخرت است چون دل در گروه خدا دادهاند و به زندگی آخرت اهمیت مـیدهند و در نـتیجه عمل صالح می کنند وبسیار به یاد خدا میباشند که نتیجه این توجه دائمـی تـاسی بـه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۷۴] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۴۳۲.
اسوه در اصل به معنای «آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری به خـود میگیرد و بـه تعبیر دیگر همان تاسی کردن و اقتدا نمودن است و مفهوم آیه این اسـت کـه برای شـما در پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تاسی و پیروی خوبی است. میتوانید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر صراط مستقیم قرار گـیرید.»
[۷۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۴۲.
«دستور بـه اقتدای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آن است که او صراط مستقیم است و متخلق به اخلاق خداست و اقتدای بـه او پیـمودن صراط مستقیم است و فرمان اعتصام به ریسمان خدا برای این است که حبل خدا به عصمت الهـی مـعتصم است.»
[۷۶] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۹، ص۱۵.
و این امری همیشگی است زیرا آیه مذکور «استقرار و استمرار در گذشته را افاده مـیکند وایـن برای آن است که اشاره کند این وظیفه هـمیشه ثـابت اسـت و شما باید همیشه به پیامبر تاسیکنید.»
[۷۷] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۴۳۲.
حضرت علی (علیهالسّلام) نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نمونه کامل الگـوپذیری معرفی میکند و مـیفرماید: «از پیـامبر پاک و پاکیزهات پیروی کن زیرا راه درسـتش سـرمشقی است برای آن که بخواهد تاسی جوید و انتسابی است عالی برای کسی که بـخواهد مـنتسب گردد و محبوبترین بندگان نزد خـداوند کـسی اسـت که از پیامبرش سـرمشق گـیرد و قدم به جای قـدم او گـذارد.»
[۷۸] امام علی (علیهالسّلام)، نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ج۱، ص۳۴۸.
بدین ترتیب قرآن با «ارائه یک نمونه جامع و کامل در همه ابعاد، جمیع انسانها مامور میشوند که بـطور مـطلق به آن وجود گرامی اقتدا کـنند و کـسی که پا در جـای پای او گـذارد از مـحبوبترین بندگان نزد خداوند است؛ «قـل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونی یحببکم اللّه.»
[۷۹] آل عمران/سوره۳، آیه۳۱.
۲.۸ – جهانشمولی و جاودانگی اسلام
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرچند در سرزمین حجاز و از میان جاهلان بیسواد مکه به رسالت مبعوث شـد، امـا رسـالت او مختص به حجاز نبوده بلکه برای عموم جهانیان و منشا آثار فراوانی در بخشهای گوناگونی جهان آفرینش بـوده اسـت بطوری که خداوند متعال در قرآن میفرماید: «قـل یا ایها النّاس انّی رسول اللّه الیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الارض لا اله الاّ هو یـحیی و یـمیت فامنوا باللّه و رسوله النبی الذی یومن باللّه و کـلماته واتـبعوه لعـلکم تهتدون».
[۸۰] اعراف/سوره۷، آیه۱۵۸.
صاحب المیزان معتقد است: «از اوصاف پیغمبر گرامی بـدست مـیآید که نزد وی آن دین کامل است که حیات طیب بشری را در هر مکانی و در هر زمـانی کـه فرض شود تضمین میکند.»
[۸۱] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۶۸.
در حدیثی از امام مجتبی (علیهالسّلام) نقل شده اسـت: عدهای از یهود نـزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند و گفتند: ای محمد تو پیامبر به سوی چه کسی؟ به سوی عرب یا عجم یـا مـا؟» (انا سید ولد آدم و لا فـخر انا خاتم النبین و امام المتقین و رسـول ربّ العالمین،)
[۸۲] علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۳۲۶.
در پاسخ خداوند آیه فوق را نازل کرد و رسـالت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بـه تمام جهانیان با صـراحت اعلام نمود.
[۸۳] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۴۰۵.
[۸۴] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۹، ص۱۵۹.
آیات دیگری نیز گواه جهانی بودن دعوت پیامبر اسلام است مانند: «و اوحی الی هذا القـرآن لا نـذرکم به و من بلغ؛
[۸۵] انعام/سوره۶، آیه۱۹.
این قرآن به من وحی شـده تـا شما و تـمام کـسانی را کـه قرآن به آنها مـیرسد انذار کنم.» آیه فـوق بـا ذکـر کلمه «و من بلغ» یعنی تمام کسانی کهایـن سـخن به آنـها مـیرسد، رسالت جـهانی قـرآن و دعوت عمومی و همگانی آن را اعلام میدارد. در این آیات و مانند آن قرآن کریم به عنوان هدایت توده انسانها معرفی شده بدون اختصاص به مردم عصر یا مصر خاص.
[۸۶] جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، ص۵۲۳.
آیات فراوانی در قرآن بطور وضوح مـا را بـه خاتمیت رسالت و دین اسلام بر تمامی ادیان رهنمون میکند: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحـق لیـظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»
[۸۷] توبه/سوره۹، آیه۳۳.
مسلم است غـلبه بـر هـمه ادیان زمانی حـاصل مـیشود که هیچ دینی تـا روز قـیامت ناسخ دین اسلام نباشد و گرنه غلبهاش بر تمام ادیان انجام نمیگیرد و نیز دین اسلام بـاید نـاسخ همه ادیان باشد تا غلبه و ظهور بـر هـمه ادیان بـوجود آیـد و لازمـهاش آن است که دین پیـامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاتم الادیان و پیامآورش هم خاتم الانبیاء باشد. از همین رو استاد مرتضی مطهری میگوید: «ظهور دین اسلام با اعلام جـاودانگی آن و پایـان یافتن دفتر نبوت توام بوده است.»
[۸۸] مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۷.
قرآن اشاره صریح به کامل بودن دین اسلام دارد و ازایـن جـهت ختم نبوت پیامبر نیز از آن استفاده میشود که تداوم رسالت آن حضرت در ولایت امام علی (علیهالسّلام) تجلی میکند: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»
[۸۹] مائده/سوره۵، آیه۳.
«مراد از تمامیت، رسیدن شرایع آسمانی از مراحل نقص و ناتمامی به مرحله کـمال و مـصداقش دین محمدی است.»
[۹۰] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۵۴.
درایـن بـاره شهید مطهری میافزاید: «از نظر قرآن سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع یک سیر هدایت شده و هدفدار است و بر روی خطی است که «صراط مستقیم» نامیده میشود و از لحاظ مبدا و مسیر و منتهی مشخص است. انسان و اجتماع متحول و مـتکامل اسـت ولی راه و خط سیر، مشخص و واحد و مستقیم است.»
[۹۱] مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۱۷.
۲.۹ – رهبری سـیاسی پیـامبر اعظم
با مراجعه به آیات قرآنی دانسته میشود شئون و مناصب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحصر در تبلیغ و تبیین احکام الهی
[۹۲] حشر/سوره۵۹، آیه۱.
و قضاوت در میان مسلمین
[۹۳] نساء/سوره۴، آیه۶۵.
نبوده بلکه رهبر و مدیر اجـتماع مـسلمین بـوده و از «ولاء زعامت»
[۹۴] مطهری، مرتضی، ولاءها و ولایتها، ص۵۰.
یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی از جانب خـداوند بـر مردم برخوردار بوده است.»
پیغمبر اکرم در زمان حیات خودشان ولی امر مسلمین بودند….. آیه کریمه «اطیعو اللّه و اطـیعوا الرسـول و اولی الامر منکم»
[۹۵] نساء/سوره۴، آیه۵۹.
و هچنین آیات اول سوره مائده و حدیث غدیر و عـموم آیه «انـما ولیکم اللّه» و عموم آیه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» ناظر بـر چنین ولایـتی است.
[۹۶] مطهری، مرتضی، ولاءها و ولایتها، ص۵۱.
ولاء زعامتی پیامبر همانند ولاء امامت و قضاوت مشروط به هیچ قید و شرطی نبوده بلکه امری بـسیط اسـت زیرا «همه شئون او در مسیر توحید ناب اسـت، خواه در مسائل ساده یا پیچیده، نازلترین مـسائل تـا عالیترین آن، پیروی بدون قید و شـرط از دسـتورهای حضرت، با توجه به آن اصل کلی و حاکم «من یطع الرسول فقد اطاع اللّه»،
[۹۷] نساء/سوره۴، آیه۸۰.
برای آن است که هـرگز فرمـان خلاف شرع صادر نمیکند.
[۹۸] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۱۷۲.
منصب امـامت پیـامبر از منصب رسالت و نـبوت آن بـالاتر است
[۹۹] بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.
زیرا این دو منصب در مـقام گـفتار و قول است اما اقتضای مقام امامت ریاست عامه الهی و رهبری و پیشوای مردم در تمامی شـئون مـادی و معنوی است و آن جزء به دستور خـداوند و بـا تشکیل حکومت اسلامی مـمکن نـمیباشد. پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علت شایستگی «تلک الرسـل فضلنا بعضهم الی بعض»
[۱۰۰] بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.
برخلاف سایر پیامبران اوالعزم از آغاز نبوتش دارای مقام امامت
[۱۰۱] طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۰.
بودند و «رسما» بر مردم حکومت میکرد و سیاست اجتماع مـسلمین را رهبری مینمود؛ به حکم آیه کریمه «خذ منامـوالهم صـدقه تطهرم و تـزکیهم بها»
[۱۰۲] توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.
از مـردم مالیات میگرفت، شئون مالی و اقـتصادی اجـتماع اسلامی را اداره میکرد.»
[۱۰۳] مطهری، مرتضی، ولاءها و ولایتها، ص۵۳.
پیامبر اساسیترین اقدام در تشکیل حکومت و امت جهانی اسلامی را با هجرت از مکه به مدینه عـینیت بـخشید و آن را بـرپایه تعاون، مشارکت، مشورت
[۱۰۴] شوری/سوره۴۲، آیه۳۸.
و ایجاد قسط و عدل بر پایه رحمت و حفظ مـنافع عـمومی
[۱۰۵] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
استوار سـاخت و بـر ایـن اساس در تصمیم گیریهای سیاسی، نظامی، فرهنگی و… اصل مشورت را سرلوحه خود قرار دادند و احکام خمس، زکات و صدقه را برای ایجاد عدالت اجتماعی به اجرا گذاشتند. از اینرو واقعیت تاریخی نیز حاکی از آن است که پیـامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از هجرت اتفاق و اتحادی به مرکزیت مدینه النبی بوجود آورد که همواره برداشت و تفسیر مسلمین از این واقعه چنین بود که پیامبر در کنار وظایف تبلیغی و ارشادی، زعامت سیاسی مسلمین که نشات گرفته از فرمان الهـی بـود را بر عهده دارند.
[۱۰۶] واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص۴۲-۴۳.
۲.۱۰ – شاهد امّتها و انبیا
از جمله ویژگیها و اسامی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاهد بودن آن حضرت نسبت بـه انـبیای الهی است. قـرآن کریم پیـامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را امام هـمه پیـامبران الهی و شاهد جهانیان و شهید شاهدان معرفی نموده است و میفرماید: «فکیف اذا جئنا من کل امّه بشهید و جئنا بـک عـلی هـولاء شهیدا؛
[۱۰۷] نساء/سوره۴، آیه۴۱.
حال آنها چگونه خواهد بود آن روزی که از هر امّتی شاهد و گواه و تـو را نیز بر آنان به عـنوان گـواه میآوریم؟»
علامه اربلی در اینباره میگوید: «از جمله اسامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) «شاهد» است؛ چون آن حضرت در روز قیامت گواهی میدهد که پیغمبران وظیفه تبلیغ خویش را نسبت به امّتهای خود انجام دادهاند.»
[۱۰۸] نسا/سوره۴، آیه۴۱.
این آیه بیانگر این حقیقت است که پیامبر اسلام بر بینش همه انبیاء سیطره داشته و به این امر گواهی میدهد و پیامبر اسلام نه تنها گواه امت خود است که گـواه انبیاء و امتهای آنان نیز هست.
[۱۰۹] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۵.
۲.۱۱ – برتری ثمرات رسـالت پیـامبر
با توجه به جهانی بودن رسالت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برکات و ثـمرات رسالت او نسبت به دیگر پیامبران در جامعه بشری گستردهتر و عمیقتر میباشد.
۲.۱۱.۱ – اقامه قسط و عدل
• «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛
[۱۱۰] حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛…»
در حقیقت این آیه به یکی از اهداف متعدد ارسال پیامبران اشاره میکند، و هدف از اعزام پیامبران الهی را اجرای قسط و عدل بیان کرده است؛ زیرا میدانیم انبیا اهداف متعددی را پیگیری میکردند، مانند تعلیم و تربیت،
[۱۱۱] جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
شکستن غلها و زنجیرهای اسارت،
[۱۱۲] اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.
تکمیل ارزشهای اخلاقی (بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) و…
[۱۱۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۰، ص۳۷۲.
و … در نهایت هدف دیگر اقامه قسط است که در آیه مورد بحث به آن اشاره، شده است. نکته جالب در جمله «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این است که از خودجوشی مردم سخن میگوید، نمیفرماید: هدف این بوده که انبیاء انسانها را وادار به اقامه قسط کنند، بلکه میگوید: هدف این بوده که مردم مجری قسط و عدل باشند! آری مهم این است که مردم چنان ساخته شوند که خود مجری عدالت گردند، و این راه را با پای خویش بپویند.
[۱۱۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۷۱.
۲.۱۱.۲ – اتحاد و نفی اختلاف
• «انما المومنون اخوه… ؛
[۱۱۵] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۰.
مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید…»
• «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا… ؛
[۱۱۶] آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.
و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!…»
جمله «انما المومنون اخوه» که در آیات فوق آمده است یکی از شعارهای اساسی و ریشهدار اسلامی است. در این آیات بحث نهایی مسئله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه است. اگر سابقه دشمنی و عداوت پیشین عرب را درست دقت کنیم که چگونه کینههای ریشهدار در طول سالهای متمادی در دلهای آنها انباشته شده بود، و چگونه یک موضوع جزئی و ساده کافی بود آتش جنگ خونینی در میان آنها بیفروزد مخصوصا با توجه به اینکه مردم نادان و بیسواد و نیمهوحشی معمولا افرادی لجوج و انعطاف ناپذیرند، و به آسانی حاضر به فراموش کردن کوچکترین مسائل گذشته نیستند، در این صورت اهمیت این معجزه بزرگ اجتماعی یعنی اتحاد و اخوت بین مسلمانان آشکار میشود، و ثابت میگردد که از طرق عادی و معمولی امکانپذیر نبود که در طی چند سال، از چنان ملت پراکنده و کینهتوز و نادان و بیخبر، ملتی واحد و متحد و برادر بسازند. روی این اصل مهم اسلامی مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله، و دارای هر زبان و هر سن و سال، با یکدیگر احساس عمیق برادری میکنند. اسلام تمام مسلمانها را در حکم یک خانواده میداند، و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهای متقابل نیز همه خواهر و برادرند. در احادیث فراوانی که از پیامبر و پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده به اهمیت این موضوع با عبارات مختلفی اشاره شده است:
۱. در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام آمده است: «المسلم اخو المسلم، لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه؛ مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمیکند، دست از یاریش بر نمیدارد، و او را در برابر حوادث تنها نمیگذارد.»
[۱۱۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۲۷۳.
۲. در حدیث دیگری نقل شده است: «مثل الاخوین مثل الیدین یغسل احداهما الآخر؛ دو برادر دینی همانند دو دست اند که هر کدام دیگری را میشوید!.»
[۱۱۸] فیضکاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء، ج۳، ص۳۱۹.
۳. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «المؤمن اخو المؤمن، کالجسد الواحد،… ؛ مؤمن برادر مؤمن است، و همگی به منزله اعضاء یک پیکرند،…»
[۱۱۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۱، ص۱۴۸.
۴. در حدیث دیگری میخوانیم: «المؤمن اخو المؤمن عینه و دلیله …؛ مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنمای او است…»
[۱۲۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص۲۳۷.
[۱۲۱] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۷۲.
۲.۱۲ – شئون پیامبر اکرم
امام خمینی مانند دیگراندیشمندان اسلامی شئونی برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر کرده است؛ از جمله: شئون باطنی، انباء و اخبار از اسما و صفات الهی، واحدیت غیبی و وساطت در فیض الهی است. افزون بر اینکه آن حضرت به جهت جامعیت و احاطه بر همه عوالم، شان حفظ حدود الهی و بسط عدالت و منع از خروج از اعتدال در هر نشئه را دارد و او عدل است، زیرا در هر موطنی خروج از مقتضای طبیعت و نوعی تنازع قابلتصور است و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبب ایجاد تعادل در آن موطن است.
[۱۲۲] خمینی، روحالله، مصباح الهدایه، ص۴۰-۴۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.
همچنین پیامبر دارای شئون ظاهری است که عبارت است از: شان نبوت و رسالت، شان سلطنت، ریاست و سیاست، شان قضاوت. از نظر امام خمینی وظیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شان رسالت، دریافت، حفظ و تبلیغ و تبیین احکام و دستورهای الهی برای امت است و از ناحیه خودش امر و نهی و حکمی ندارد، ولی در شان حکومتی و قضاوت، افزون بر تبیین دستورهای الهی، اگر پیامبر با الفاظ خاصی مانند «قضی» یا «حکم» یا «امر» دستورهایی را صادر کند، اطاعت ایشان ازآنجهت واجب است که حاکم یا قاضی است؛ زیرا پیامبر در این دستورها از طرف خداوند اذن دارد که خود در جایگاه حاکم یا قاضی، طبق تشخیص و مقتضیات زمان و موضوع تصمیم بگیرد و حکم صادر کند.
[۱۲۳] خمینی، روحالله، بدائع الدرر فی قاعده نفی الضرر، ص۱۰۸، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۱۵ فمری.
[۱۲۴] خمینی، روحالله، ولایت فقیه، ص۷۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
[۱۲۵] خمینی، روحالله، ولایت فقیه، ص۸۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
امام خمینی از شان حکومتی پیامبر به سلطان از جانب خدا و رئیس بندگان خدا تعبیر کرده است.
[۱۲۶] خمینی، روحالله، بدائع الدرر فی قاعده نفی الضرر، ص۱۰۵-۱۰۷، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۱۵ فمری.
از نگاه ایشان تمام عمر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سیاست، اصلاح جامعه و تحقق عدالت صرف شد و هیچ روز از ایام زندگی ایشان از مسائل سیاسی خارج نبود. ایشان تاکید کرده است که پایه حکومت عادلانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر قوانین آسمانی استوار بود. پیامبر پس از سالها تلاش طاقتفرسا، با گفتارهای منطقی و الهی و سیره و روش عادلانه و اخلاق کریمانه خود، موفق به تشکیلات ریشهداری شد که پایه آن بر مبنای توحید و عدالت استوار بود و ایشان تا آخرین روز زندگی از کوشش در اجرای نظام توحید خودداری نکرد.
[۱۲۷] خمینی، روحالله، کشف الاسرار، ص۱۰۶، تهران، بیتا.
به باور امام خمینی مسجدالنبی، دارالحکومه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و ایشان قوای نظامی و انتظامی داشته است از همین رو مسجد کانون سیاستگذاریهای حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
[۱۲۸] خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۱۴۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳ – فضائل نفسانی پیامبر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مجمع فضایل و خصلتهای نیکو بوده و در عین عبادت و تهجد و حمد و تسبیح به درگاه ذات احدیّت، اهل استغفار و توبه و انابه و تضرع بود و با همه پاکی و تقوایی کـه داشـت، اهل خوف از خدا بود. قاطعیّت و قدرت او همراه با توکل بر خدا و جهاد و شجاعت او همراه با مدارا و مهربانی بود. تنها روایتگری که به زیبایی و به صورت جامع، زوایای مختلف آن شخصیّت الهی را به ما نـشان داده، قرآن کریم است. زیباترین و جامعترین توصیف قرآن مجید از آن دردانه هستی و آخرین فرستاده الهی این آیه است: «انّک لعلی خلق عظیم»
۳.۱ – تقوا
۱. توصیه خـدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـرای رعایت تقوا:
• «… قل انّ هدی اللّه هـو الهـدی و امرنا لنسلم لربّ العالمین• و ان… و اتّقوه…؛
[۱۲۹] انعام/سوره۶، آیه۷۱.
[۱۳۰] انعام/سوره۶، آیه۷۲.
… بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم. • و (نیز به ما فرمان داده شده به) اینکه: نماز را برپا دارید! و از او بپرهیزید!…»
• «یایّها النّبیّ اتّق اللّه…؛
[۱۳۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۱.
ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن،»
۲. تثبیت روح تقوا در پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بر اثر شایستگی وی برای آن:
• «… فانزل اللّه سکینته عـلی رسـوله و عـلی المؤمنین و الزمهم کـلمه التـّقوی و کانوا احقّ بها و اهلها…؛
[۱۳۲] فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.
… و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است.»
۳. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شمار تقواپیشگان مـورد حـمایت خدا:
• «و اصبر و ما صبرک الاّ باللّه و لا تحزن عـلیهم و لا تـک فـی ضـیق مـمّا یمکرون• انّ اللّه مع الّذیـناتـّقوا و الذین هم محسنون؛
[۱۳۳] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.
[۱۳۴] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۸.
صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر! • خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردهاند، و کسانی که نیکوکارند.»
۴. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای تقوا و توصیهکننده دیگران به تقوا:
• «و اذ تقول للّذی انعم اللّه علیه… و اتّق اللّه…؛
[۱۳۵] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود… به فرزندخواندهات «زید» میگفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز!»…»
• «عبدا اذا صلّی• اوامـر باتّقوی؛
[۱۳۶] علق/سوره۹۶، آیه۱۰.
[۱۳۷] علق/سوره۹۶، آیه۱۲.
بندهای را به هنگامی که نماز میخواند (آیا مستحق عذاب الهی نیست)؟! • یا مردم را به تقوا فرمان دهد (آیا نهی کردن او سزاوار است)؟!» از آنجا که خداوند، درصدد تمجید و ستایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است نمیشود تـوصیه آن حـضرت به تقوا، جدای از تقوای درونی خودش باشد.
۵. پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مظهر تقواپیشگی:
• «… فاصبر انّ العقبه للمتّقین؛
[۱۳۸] هود/سوره۱۱، آیه۴۹.
… بنا براین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!»
• «و الذی جاء بـالصّدق و صـدّق بـه اولئک هـم المتقون؛
[۱۳۹] زمر/سوره۳۹، آیه۳۳.
امّا کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند!»
۳.۲ – عصمت
عصمت و مصونیت پیامبر اسلام از هرگونه گمراهی، انحراف، خطا و سهو در لحظات عمر و به خصوص در دریافت و ابلاغ آیات و احکام الهی مورد تایید و تاکید آیات قرآن است.
۳.۲.۱ – مصونیت از شرک
منزّه و آراسته بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هـرگونه شرک و بتپرستی:
• «قل اغیر اللّه اتّخذ ولیّا فاطر السّماوات و الارض و هو یطعم و لا یطعم قل انّی امرت ان اکون اوّل من اسلم و لا تکوننّ من المشرکین؛
[۱۴۰] انعام/سوره۶، آیه۱۴.
بگو: «آیا غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کنم؟! (خدایی) که آفریننده آسمانها و زمین است؛ اوست که روزی میدهد، و از کسی روزی نمیگیرد.» بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» »
• «قلای شـیء اکبر شهاده قل اللّه شهید بـینی و بـینکم و اوحی الیّ هذا القرءان لانذرکم به و من بلغ ائنّکم لتشهدون انّ مع اللّه ءالهه اخری قل لا اشهد قل انّما هو اله وحد و انّنی بریء مـمّا تشرکون؛
[۱۴۱] انعام/سوره۶، آیه۱۹.
بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمیدهم». بگو: «اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم!» »
• «قـل انّی نهیت ان اعبد الّذیـن تـدعون من دون اللّه قل لا اتّبع اهواءکم قد ضللت اذا و ما انا من المهتدین؛
[۱۴۲] انعام/سوره۶، آیه۵۶.
بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمیکنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شدهام؛ و از هدایت یافتگان نخواهم بود!» »
• «قل اندعوا من دون اللّه ما لا ینفعنا و لا یضرّنا و نردّعلی اعقابنا بعد اذ هدانا اللّه کالّذی استهوته الشّیاطین فی الارض حیران له اصحاب یدعونه الی الهدی ائتنا قـل ان هدی اللّه هو الهدی و امرنا لنسلم لربّ العالمین؛
[۱۴۳] انعام/سوره۶، آیه۷۱.
بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودی به حال مال دارد، نه زیانی؛ و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسی که بر اثر وسوسههای شیطان، در روی زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است؛ در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت دعوت میکنند (و میگویند: ) به سوی ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.»
• «انّی وجّهت وجهی للّذی فطر السموت و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین؛
[۱۴۴] انعام/سوره۶، آیه۷۹.
من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم!»
• «اتّبع ما اوحی الیک من ربّک لا اله الاّ هو و اعرض عن المشرکین؛
[۱۴۵] انعام/سوره۶، آیه۱۰۶.
از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان!»
• «قل انّنی هدئنی ربّی الی صراط مـستقیم دیـنا قیما مـلّه ابرهیم حنیفا و ما کان من المشرکین؛
[۱۴۶] انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.
بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)؛ آیین ابراهیم؛ که از آیینهای خرافی روی برگرداند؛ و از مشرکان نبود.»»
• «… فلا اعبد الذّین تعبدون مـن دون اللّه ولکن اعبد اللّه الذّی یتوفّئکم… • و ان اقم وجهک للدّین حنیفا و لا تکوننّ من المشرکین؛
[۱۴۷] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.
[۱۴۸] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.
بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم! • و (به من دستور داده شده که: ) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش.»
• «… و سبحان اللّه و مـا انـا مـن المشرکین؛
[۱۴۹] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.
بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» »
• «… قل انّما امرت ان اعبد اللّه و لا اشرک به الیه ادعوا و الیه مئاب؛
[۱۵۰] رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.
کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالاند؛ و بعضی از احزاب (و گروهها)، قسمتی از آن را انکار میکنند؛ بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت میکنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!»» و آیات دیگر مانند؛
[۱۵۱] زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.
[۱۵۲] زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.
[۱۵۳] غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.
[۱۵۴] جن/سوره۷۲، آیه۲۰.
[۱۵۵] جن/سوره۷۲، آیه۲۲.
[۱۵۶] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.
[۱۵۷] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.
[۱۵۸] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.
۳.۲.۲ – عصمت از گمراهی
۱. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون ستارهای هدایتگر، بدون کمترین انحراف و گمراهی:
• «و النّجم… • ما ضلّ صاحبکم و ما غوی؛
[۱۵۹] نجم/سوره۵۳، آیه۱.
[۱۶۰] نجم/سوره۵۳، آیه۲.
سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند، • که هرگز دوست شما محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است،»
۲. پیراسته بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از گمراهی و فساد رای:
• «ما ضلّ صاحبکم و ما غوی؛
[۱۶۱] نجم/سوره۵۳، آیه۲.
که هرگز دوست شما محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است،»
۳.۲.۳ – مصونیت از دروغ
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مبرّا و مصون از هرگونه دروغ بستن به خدا:
• «و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل؛
[۱۶۲] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴.
اگر او سخنی دروغ بر ما میبست،»
۳.۲.۴ – مصونیت از خیانت
مبرّا بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هرگونه خیانت:
• «و ما کان لنبیّ ان یغلّ…؛
[۱۶۳] آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! …»
۳.۲.۵ – عصمت در گـفتار
قسم الهی بر عصمت در گـفتار پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و النّجم اذا هوی• و ما ینطق عن الهوی• ان هو الاّ وحی یوحی؛
[۱۶۴] نجم/سوره۵۳، آیه۱.
[۱۶۵] نجم/سوره۵۳، آیه۳.
[۱۶۶] نجم/سوره۵۳، آیه۴.
سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند، • و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! • آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!»
۳.۲.۶ – مـصونیّت از عقاید کفار
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مـصون از گرایش به عقاید کافران و معصوم در مواضع دینی خود:
• «و ان کادوا لیفتنونک عن الّذی اوحینا الیک لتفتری علینا غـیره و اذا لاتّخذوک خلیلا• و لولا ان ثبّتنک لقد کدتّ ترکن الیهم شیئا قلیلا؛
[۱۶۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳.
[۱۶۸] اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴.
نزدیک بود آنها تو را (با وسوسههای خود) از آنچه بر تو وحی کردهایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند! • و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.»
۳.۲.۷ – مـصونیّت از فراموشی
مصون ماندن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فراموشی قرآن:
• «سنقرئک فـلا تنسی؛
[۱۶۹] اعلی/سوره۸۷، آیه۶.
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد،»
۳.۲.۸ – مصونیت از انحراف
راه نیافتن هیچگونه انحراف در مشاهدات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «ما کذب الفؤاد ما رای• ما زاغ البصر و ما طغی؛
[۱۷۰] نجم/سوره۵۳، آیه۱۱.
[۱۷۱] نجم/سوره۵۳، آیه۱۷.
قلب (پاک او) در آنچه دید هرگز دروغ نگفت. • چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیّت بود)!»
۳.۲.۹ – منشاء مصونیّت پیامبر
برخورداری پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از حکمت، زمینه مصونیّت آن حضرت از کید دشمنان برای گمراه ساختن وی:
• «و لولا فضل اللّه علیک و رحـمته لهـمّت طائفه منهم ان یضلّوک و ما یضلّون… و انزل اللّه علیک… و الحکمه…؛
[۱۷۲] نسا/سوره۴، آیه۱۱۳.
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمیکنند؛ و هیچ گونه زیانی به تو نمیرسانند. و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ …» مقصود ایـن اسـت کـه با نزول کتاب و حکمت بر تـو از سـوی خداوند، دشمنان نخواهند توانست تو را گمراه کنند.
[۱۷۳] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۸.
۳.۳ – تنزیه
بر اساس آیات قرآن، نبی مکرم اسلام از تهمتهای مشرکان مانند کهانت و شعر و جنون مبرا و منزهاند.
۳.۳.۱ – تنزیه از کهانت
مبرّا بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کهانت:
• «فذکّر فما انت بنعمت ربّک بکاهن و لا مجنون؛
[۱۷۴] طور/سوره۵۲، آیه۲۹.
پس تذکّر ده، که به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی!»
• «انّه لقول رسول کریم• و لا بقول کاهن…؛
[۱۷۵] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.
[۱۷۶] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۲.
که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است، • و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکّر میشوید!»
۳.۳.۲ – نزیه از شعر
پیـراسته بودن محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از بافتههای شعری:
• «و ما علّمنه الشّعر و ما ینبغی له ان هو الاّ ذکر و قرءان مبین؛
[۱۷۷] یس/سوره۳۶، آیه۶۹.
ما هرگز شعر به او (پیامبر) نیاموختیم، و شایسته او نیست (شاعر باشد)؛ این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است!»
• «و یقولون ائنّا لتارکوا ءالهتنا لشاعر مجنون• بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلین؛
[۱۷۸] صافات/سوره۳۷، آیه۳۶.
[۱۷۹] صافات/سوره۳۷، آیه۳۷.
و پیوسته میگفتند: «آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟!» • چنین نیست، او حقّ را آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است!»
• «ام یقولون شاعر نتربّص به ریب المنون• قل تربّصوا فانّی مـعکم مـن المتربّصین؛
[۱۸۰] طور/سوره۵۲، آیه۳۰.
[۱۸۱] طور/سوره۵۲، آیه۳۱.
بلکه آنها میگویند: «او شاعری است که ما انتظار مرگش را میکشیم!» • بگو: «انتظار بکشید که من هم با (شما انتظار میکشم شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودی شما را با عذاب الهی)!»»
• «انّه لقول رسول کریم• و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون؛
[۱۸۲] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.
[۱۸۳] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۱.
که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است، • و گفته شاعری نیست، امّا کمتر ایمان میآورید.»
۳.۳.۳ – تنزیه از جنون
منزّه بودن محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هرگونه جنون و دیوانگی:
• «اولم یتفکّروا مـا بـصاحبهم من جنّه ان هو الاّ نذیر مبین؛
[۱۸۴] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۴.
آیا فکر نکردند که همنشین آنها (پیامبر) هیچ گونه (اثری از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او میدهند؟! ) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجه وظایفشان میسازد).»
• «ام یقولون به جنّه بل جاءهم بالحقّ و اکثرهم للحقّ کارهون؛
[۱۸۵] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۰.
یا میگویند او دیوانه است؟! ولی او حق را برای آنان آورده؛ امّا بیشترشان از حق کراهت دارند (و گریزانند).»
• «افتری علی اللّه کذباام به جنّه بل الّذین لا یؤمنون بالاخره فی العذاب و الضلل البعید؛
[۱۸۶] سبا/سوره۳۴، آیه۸.
آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعی جنون گرفتار است؟!» (چنین نیست)، بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، در عذاب و گمراهی دوری هستند (و نشانه گمراهی آنها همین انکار شدید است).»
• «… ثمّ تتفکّروا ما بصاحبکم مـن جـنّه ان هو الاّ نذیر لکم…؛.
[۱۸۷] سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.
… سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!»
• «و یقولون ائنّا لتارکوا ءالهتنا لشاعر مجنون• بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلین؛
[۱۸۸] صافات/سوره۳۷، آیه۳۶.
[۱۸۹] صافات/سوره۳۷، آیه۳۷.
و پیوسته میگفتند: «آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟!» • چنین نیست، او حقّ را آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است!»
• «فـذکّر فما انت بنعمت ربّک بـکاهن و لا مجنون؛
[۱۹۰] طور/سوره۵۲، آیه۲۹.
پس تذکّر ده، که به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی.»
• «مـا انـت بنعمه ربّک بمجنون؛
[۱۹۱] قلم/سوره۶۸، آیه۲.
که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی.»
• «و ما صاحبکم بمجنون؛
[۱۹۲] تکویر/سوره۸۱، آیه۲۲.
و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست!»
۳.۴ – علم
علم پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به غیب و اسرار عالم و ظهور و بروز این علم در قالبهای متفاوتی مانند علم لدنی، علم به معارف قرآنی، علم به اعمال امت، علم به آئین ابراهیم، علم به خیانت یهود و … به خواست و مشیت الهی بوده و به تصریح قرآن نبی مکرم اسلام عالم به آن بخش از غیب بوده که متعلق اراده الهی بوده است؛ در عین حال نبی اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زمان وقوع برخی حوادث مانند قیامت بیاطلاع هستند و علم ایشان محدود میباشد.
۳.۴.۱ – علم لدنّی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخوردار از علم لدنّی به واسطه تفضّلات الهی به آن حضرت:
• «… و علّمک ما لم تـکن تـعلم و کان فضل اللّه علیک عظیما…؛
[۱۹۳] نسا/سوره۴، آیه۱۱۳.
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمیکنند؛ و هیچ گونه زیانی به تو نمیرسانند. و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.»
۳.۴.۲ – علم غیب
۱. تعلیم بـخشی از علوم غیبی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کـنت تـعلمها انت و لا قومک من قبل هذا…؛
[۱۹۴] هود/سوره۱۱، آیه۴۹.
اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!»
۲. تـعلیم غیب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به واسطه وحی:
• «تلک من انباء الغیب نوحیها الیـک مـا کنت تعلمها انت و لا قومک مـن قـبل هـذا فاصبر انّ العـقبه للمتّقین؛
[۱۹۵] هود/سوره۱۱، آیه۴۹.
اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است!»
• «نـحن نقصّ علیک احسن القـصص بـما اوحینا الیک هذا القرءان و ان کنت من قبله لمن الغافلین؛
[۱۹۶] یوسف/سوره۱۲، آیه۳.
ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن که به تو وحی کردیم بر تو بازگو میکنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی!»
۳. آگاهی نداشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از همه اسـرار جهان:
• «قل لو انّ عندی… • و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو…؛
[۱۹۷] انعام/سوره۶، آیه۵۸.
[۱۹۸] انعام/سوره۶، آیه۵۹.
بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله دارید نزد من بود،… کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند….»
• «قل لا اقول لکم عندی خزائن اللّه و لا اعلم الغیب…؛
[۱۹۹] انعام/سوره۶، آیه۵۰.
بگو: «من نمیگویم خزائن خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم!…»
۳.۴.۳ – راسـخ در علم
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، برترین راسـخان در علم:
• «… و ما یعلم تاویله الاّ اللّه و الرّاسخون فی العلم یقولون ءامنّا به کلّ من عند ربّنا و ما یـذّکّر الاّ اولوا الالباب؛
[۲۰۰] آل عمران/سوره۳، آیه۷.
در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).» امام باقر (علیهالسّلام) درباره آیه مزبور فرمودهاند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـرترین راسـخان است.
[۲۰۱] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۶۴.
[۲۰۲] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۲۴۱.
۳.۴.۴ – شاهد اعمال امت
آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اعـمال امت حتّی پس از رحلت خود:
• «انّا ارسلناک شاهدا…؛
[۲۰۳] فتح/سوره۴۸، آیه۸.
به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بیمدهنده فرستادیم،» اگر منظور از «شاهدا» شهادت بر اعمال همه امّت در صحنه قیامت باشد، مطلب بالا استفاده میشود؛ زیرا شهادت بـدون آگاهی و نظارت فاقد اعتبار است.
۳.۴.۵ – شناخت منافقان
تاکید خداوند بر شناخت منافقان توسط پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از آهنگ سخنشان:
• «… و لتعرفنّهم فی لحـن القول…؛.
[۲۰۴] محمد/سوره۴۷، آیه۳۰.
… هر چند میتوانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی؛…»
۳.۴.۶ – تعلّق علم به مشیت الهی
۱. امکان تعلّق مشیت الهی بر آگاه نساختن پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از برخی معارف و یـا مـحو آن از حـافظه ایشان:
• «سنقرئک فلا تنسی• الاّ ما شاء اللّه…؛
[۲۰۵] اعلی/سوره۸۷، آیه۶.
[۲۰۶] اعلی/سوره۸۷، آیه۷.
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد، • مگر آنچه را خدا بخواهد،…»
۲. بقا و زوال علوم اعطایی خـدا بـه بشر و حتّی دریافت وحی به وسیله پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، منوط به مشیّت خداوند:
• «… و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا• و لئن شئنا لنذهبنّ بالّذی اوحـینا الیک…؛.
[۲۰۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.
[۲۰۸] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۶.
… و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است! • و اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحی فرستادهایم، از تو میگیریم؛…»
۳.۴.۷ – آگـاهی از دین ابراهیم
آگـاهی پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آیین ابراهیم (علیهالسّلام) به واسـطه وحی:
• «ثـمّ اوحینا الیک ان اتّبع ملّه ابرهیم حنیفا…؛
[۲۰۹] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۳.
سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم که ایمانی خالص داشت و از مشرکان نبود پیروی کن!»
۳.۴.۸ – آگاهی از اوضاع یهودیان
۱. آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خیانتهای یهودیان عصر خویش:
• «فبما نقضهم میثاقهم… یحرّفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظّا ممّا ذکّروا به و لا تزال تطّلع علی خـائنه مـنهم الاّ قـلیلا منهم…؛
[۲۱۰] مائده/سوره۵، آیه۱۳.
ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ … سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ …»
۲. آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از محرمات وضع شده بر یـهود بـا وحی الهی:
• «و علی الّذینهادوا حرّمنا ما قصصنا علیک من قبل…؛
[۲۱۱] نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۸.
چیزهایی را که پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم؛ ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم میکردند!»
۳.۴.۹ – آگاهی از اصـحاب کهف
آگاهی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مـاجرای اصحاب کهف با وحی الهی:
• «سیقولون ثلاثه رابعهم کلبهم و یقولون خمسه سادسهم کلبهم رجما بالغیب و یـقولون سـبعه و ثـامنهم کلبهم قل ربّی اعلم بعدّتهم ما یعلمهم الاّ قلیل فلا تمار فیهم الا مراء ظاهرا و لا تـستفت فـیهم منهم احدا؛
[۲۱۲] کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.
گروهی خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهی میگویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» همه اینها سخنانی بیدلیل است و گروهی میگویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمی، تعداد آنها را نمیدانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!»
۳.۴.۱۰ – آگـاهی از حکومت امویان
آگـاهی پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تـحقّق حکومت بنی امیه:
• «و اذ قلنا لک انّ ربّک احـاط بـالنّاس و ما جعلنا الرّءیا الّتی ارینک الاّ فتنه للنّاس و الشجره المـلعونه فـی القرءان و نخوّفهم فما یزیدهم الاّ طـغیانا کبیرا؛
[۲۱۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.
(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملًا آگاه است.) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) میکنیم؛ اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمیافزاید!» از حضرت علی (علیهالسّلام) روایت شده است که فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر منبر بود که لحـظهای خواب چشم او را ربود، پس در خواب دید مردانی را که چون بوزینگان بر منبر آن حضرت میجهند و مردم را به روش گذشتگان (دوران جاهلیت) باز میگردانند؛ پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که نشسته بود به خود آمد و آثار حزن در چـهرهاش نمایان شد؛ پس جبرئیل این آیه را برای حضرت آورد «و ما جعلنا الرؤیا…» و «شجره ملعونه» یعنی بنی امیّه.
[۲۱۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۱۱۹.
[۲۱۵] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۱، ص۵۱۰.
۳.۴.۱۱ – درخواست عـلم
دعا بـرای زیاد شـدن علم پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از تـوصیههای خداوند به آن حضرت:
• «… و قل ربّ زدنی علما؛
[۲۱۶] طه/سوره۲۰، آیه۱۱۴.
پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»
۳.۴.۱۲ – علم به فـقر اصحاب
آگاهی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فقر و نیازمندی اصحاب صفه، از روی چهره آنان:
• «للفقراء الّذین احصروا فی سبیل اللّه لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجـاهل اغـنیاء من التّعفّف تعرفهم بسیمHهم لا یسئلون النّاس الحافا و ما تنفقوا من خیر فانّ اللّه بـه علیم؛
[۲۱۷] بقره/سوره۲، آیه۲۷۳.
(انفاقِ شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطنهای خویش آواره ساخته؛ و شرکت در میدانِ جهاد، به آنها اجازه نمیدهد تا برای تامین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند؛ ) نمیتوانند مسافرتی کنند (و سرمایهای به دست آورند؛ ) و از شدّت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنها را بینیاز میپندارند؛ امّا آنها را از چهرههایشان میشناسی؛ و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند. (این است مشخّصات آنها! ) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.»
۳.۴.۱۳ – آگـاهی از راه خواب
آگـاهی پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از برخی امور، از راه خواب:
• «اذ یریکهم اللّه فی منامک قلیلا…؛
[۲۱۸] انفال/سوره۸، آیه۴۳.
در آن هنگام که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد؛ و اگر فراوان نشان میداد، مسلّماً سست میشدید؛ و (درباره شروع جنگ با آنها) کارتان به اختلاف میکشید؛ ولی خداوند (شما را از شرّ اینها) سالم نگه داشت؛ خداوند به آنچه درون سینههاست، داناست.»
• «لقد صدق اللّه رسوله الرّءیا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحـرام ان شـاء اللّه ءامنین محلّقین رءوسکم و مقصّرین لا تخافون فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فـتحا قریبا؛
[۲۱۹] فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.
خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام میشوید در نهایت امنیّت و در حالی که سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کردهاید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید؛ ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید (و در این تاخیر حکمتی بود)؛ و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است.»
۳.۴.۱۴ – مـحدودیّت عـلم پیامبر
۱. مـحدودیّت عـلم محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و من النّاس من یعجبک قوله فی الحیوه الدّنیا…؛
[۲۲۰] بقره/سوره۲، آیه۲۰۴.
و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو میشود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شدید میکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه میگیرند. (این در حالی است که) آنان، سرسختترین دشمنانند.»
۲. انتظار داشتن آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تمامی حقایق هستی، توقعی غیر اصولی و بیجا:
• «قل انّما انا بشر مثلکم یـوحی الیّ…؛
[۲۲۱] کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰.
بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی میشود…»
۳. تـظاهر و نفاق مـنافقان موجب ناشناخته ماندن برخی از آنان نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و ممّن حولکم من الاعراب منافقون و من اهـل المدینه مردوا علی النّفاق لا تعلمهم…؛
[۲۲۲] توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پایبندند. تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را میشناسیم. …»
۴. عدم آگاهی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از ملا اعلی و اختلاف فرشتگان درباره آدم:
• «ما کـان لی مـن عـلم بـالملا الاعـلی اذ یختصمون؛
[۲۲۳] ص/سوره۳۸، آیه۶۹.
من از ملا اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه میکردند خبر ندارم!»
۳.۴.۱۵ – ناآگاهی از زمان قیامت
ناآگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زمان وقـوع قیامت:
• «یسئلونک عن الساعه ایّان مرسئها قل انّما علمها عند ربّی لا یجلّیها لوقتها الاّ هو ثقلت فی السّماوات و الارض لا تاتیکم الاّ بغته یسئلونک کانّک حفیّ عنها قل انّما علمها عند اللّه ولکنّ اکثر النّاس لا یعلمون؛
[۲۲۴] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۷.
درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرامیرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ کس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید!» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن با خبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
• «یسئلک النـّاس عـن السّاعه… و ما یدریک لعلّ السّاعه تکون قریبا؛
[۲۲۵] احزاب/سوره۳۳، آیه۶۳.
مردم از تو درباره (زمان قیام) قیامت سؤال میکنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد!»
• «اللّه الّذی انزل الکتب بالحقّ و المیزان و ما یدریک لعلّ السّاعه قریب؛
[۲۲۶] شوری/سوره۴۲، آیه۱۷.
خداوند کسی است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (سنجش حق و باطل و خبر قیامت) را نیز؛ تو چه میدانی شاید ساعت (قیام قیامت) نزدیک باشد!»
• «و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صدقین• قل انّما العلم عند اللّه و انّما انا نذیر مبین؛
[۲۲۷] ملک/سوره۶۷، آیه۲۵.
[۲۲۸] ملک/سوره۶۷، آیه۲۶.
آنها میگویند: «اگر راست میگویید این وعده قیامت چه زمانی است؟!» • بگو: «علم آن تنها نزد خداست؛ و من فقط بیمدهنده آشکاری هستم!»
• «قل ان ادری اقریب ما تـوعدونام یـجعل له ربّی امدا؛
[۲۲۹] جن/سوره۷۲، آیه۲۵.
بگو: «من نمیدانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم زمانی برای آن قرار میدهد؟!»
• «یسئلونک عن السّاعه ایّان مرسئها• فیم انت من ذکرئها• الی ربّک منتئها؛
[۲۳۰] نازعات/سوره۷۹، آیه۴۲.
[۲۳۱] نازعات/سوره۷۹، آیه۴۳.
[۲۳۲] نازعات/سوره۷۹، آیه۴۴.
و از تو درباره قیامت میپرسند که در چه زمانی واقع میشود؟! • تو را با یادآوری این سخن چه کار؟! • نهایت آن به سوی پروردگار تو است (و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست)!»
تصوّر نادرست مردم درباره آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خصوص زمان برپایی قیامت:
• «… یسئلونک کانّک حفیّ عنها…؛
[۲۳۳] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۷.
درباره قیامت از تو سؤال میکنند، که کی فرامیرسد… باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن با خبری…»
۳.۴.۱۶ – نیاز به تعلیم الهی
۱. نـیازمند بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به راهنمایی خداوند در پاسخ گفتن به پرسشهای مردم:
• «فـیم انـت مـن ذکراها؛
[۲۳۴] نازعات/سوره۷۹، آیه۴۳.
تو را با یادآوری این سخن چه کار؟!»
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شناخت شب قدر نـیازمند فـراگیری از پروردگار:
• «و مـا ادرئک ما لیله القدر• لیله القدر خیر من الف شهر• تنزّل الملائکه و الرّوح فیها باذن ربّهم من کلّ امر• سلام هی حتّی مـطلع الفجر؛
[۲۳۵] قدر/سوره۹۷، آیه۲.
[۲۳۶] قدر/سوره۹۷، آیه۳.
[۲۳۷] قدر/سوره۹۷، آیه۴.
[۲۳۸] قدر/سوره۹۷، آیه۵.
و تو چه میدانی شب قدر چیست؟! • شب قدر بهتر از هزار ماه است! • فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل میشوند. • شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده!»
۳. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شناخت ستارگان، نیازمند آموزش خدا:
• «و ما ادراک ما الطّارق• النّجم الثّاقب؛
[۲۳۹] طارق/سوره۸۶، آیه۲.
[۲۴۰] طارق/سوره۸۶، آیه۳.
و تو نمیدانی کوبنده شب چیست! • همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیهاست!»
۴. آگاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سرگذشت اقوام به هلاکت رسیده و آبادیهای تخریب شده گذشته، با تعلیم خداوند:
• «ذلک من انباء القری نقصّه عـلیک مـنها قائم و حصید؛
[۲۴۱] هود/سوره۱۱، آیه۱۰۰.
این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما برای تو بازگو میکنیم؛ که بعضی (هنوز) برپا هستند، و بعضی درو شدهاند (و از میان رفتهاند)!»
۳.۵ – قدرت
براساس صریح آیات قرآن، پیامبر اسلام؛ دارای قـدرتی محدود هستند و قدرت و اراده هـمه موجودات، حتّی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مقهور حاکمیت اراده الهی است.
۳.۵.۱ – محدودیت قدرت پیامبر
۱. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای قـدرتی محدود:
• «قـل انّی علی بیّنه من ربّی و کذّبتم به ما عندی ما تستعجلون بـه ان الحـکم الاّ للّه یقصّ الحقّ و هو خیر الفاصلین؛
[۲۴۲] انعام/سوره۶، آیه۵۷.
بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کردهاید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جدا کننده (حق از باطل) است.»
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به اعلام محدود بودن قدرت او در ارایه معجزات درخـواستی مشرکان:
• «و قـالوا لن نؤمن لک حتّی تفجر لنا من الارض ینبوعا• او تکون لک جنّه مـن نخیل و عنب فتفجّر الانهار خلالها تفجیرا• او تسقط السّماء کما زعمت علینا کسفا او تاتی باللّه و الملائکه قبیلا• او یکون لک بـیت مـن زخرف او ترقی فی السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتّی تنزّل علینا کتابا نـقرؤه قـل سبحان ربّی هل کنت الاّبشرا رسولا؛
[۲۴۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۰.
[۲۴۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۱.
[۲۴۵] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۲.
[۲۴۶] اسراء/سوره۱۷، آیه۹۳.
و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا اینکه چشمه جوشانی از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی… • یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابهلای آن جاری کنی… • یا قطعات (سنگهای) آسمان را آن چنان که میپنداری بر سر ما فرود آری؛ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری… • یا برای تو خانهای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روی؛ حتی اگر به آسمان روی، ایمان نمیآوریم مگر آنکه نامهای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم! «بگو: » منزه است پروردگارم (از این سخنان بیمعنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟!»
۳. توصیه الهی به تفکر درباره مـحدوده قدرت و وظـایف محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و معجزات وی:
• «قل لا اقول لکم عندی خزائن اللّه و لا اعلم الغیب و لا اقول لکـم انـّی ملک ان اتّبع الاّ ما یوحی الیّ… افلا تتفکّرون؛
[۲۴۷] انعام/سوره۶، آیه۵۰.
بگو: «من نمیگویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمیگویم من فرشتهام؛ تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمیاندیشید؟!»
۳.۵.۲ – عدم استقلال در قدرت
قدرت و اراده هـمه موجودات، حتّی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مقهور حاکمیت اراده الهی و برخوردار نبودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از قدرتی مستقل در برابر خداوند:
• «یایّها الرّسـول لا یـحزنک الّذیـن یسارعون فی الکفر… و من یرد اللّه فتنته فلن تملک له من اللّه شیئا…؛
[۲۴۸] مائده/سوره۵، آیه۴۱.
ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب میکنند … (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ …»
• «و لو تقوّل عـلینا بـعض الاقاویل• لاخذنا منه بالیمین• ثمّ لقطعنا منه الوتین• فما منکم من احد عنه حاجزین؛
[۲۴۹] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴.
[۲۵۰] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۵.
[۲۵۱] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۶.
[۲۵۲] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۷.
اگر او سخنی دروغ بر ما میبست، • ما او را با قدرت میگرفتیم، • سپس رگ قلبش را قطع میکردیم، • و هیچ کس از شما نمیتوانست از (مجازات) او مانع شود.»
• «قل انّی لا املک لکم ضرّا و لا رشـدا• قل انـّی لن یجیرنی من اللّه احد و لن اجد من دونه ملتحدا؛
[۲۵۳] جن/سوره۷۲، آیه۲۱.
[۲۵۴] جن/سوره۷۲، آیه۲۲.
بگو: «من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم!» • بگو: « (اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار کنم) هیچ کس مرا در برابر او حمایت نمیکند و پناهگاهی جز او نمییابم؛»
۳.۵.۳ – قدرت و مـشیّت خدا
توانایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برجلب منفعت یا دفع ضرر، منوط بـه مـشیّت خدا:
• «قـل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرّا الاّ ما شاء اللّه…؛
[۲۵۵] اعراف/سوره۷، آیه۱۸۸.
بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) …»
• «قل لا املک لنفسی ضرّا و لا نفعا الاّ ما شـاء اللّه…؛
[۲۵۶] یونس/سوره۱۰، آیه۴۹.
بگو: «من (حتّی) برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، (تا چه رسد برای شما! ) مگر آنچه خدا بخواهد.»
۳.۵.۴ – ناتوانیهای پیامبر
۱. قادر نبودن محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تـعیین زمـان تـحقّق عذاب استیصال، مگر با مشیّت خداوند:
• «و یقولون متی هذا الوعد… • قل… لکل امه اجل اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون؛
[۲۵۷] یونس/سوره۱۰، آیه۴۸.
[۲۵۸] یونس/سوره۱۰، آیه۴۹.
و میگویند: «اگر راست میگویی، این وعده (مجازات) کی خواهد بود؟» • بگو: (این مقدار میدانم که) برای هر قوم و ملّتی، سرآمدی است؛ هنگامی که اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتی تاخیر میکنند، و نه پیشی میگیرند!»
۲. ناتوانی محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از انـجام مـعجزهای خودسرانه:
• «… فـان استطعت ان تبتغی نفقا فی الارض او سلّما فی السّماء فتاتیهم بایه…؛.
[۲۵۹] انعام/سوره۶، آیه۳۵.
چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری!…»
۳. قادر نـبودن مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دفاع از مـجازات کـافران گنهپیشه:
• «یایّها الرّسـول… و مـن یـرد الله فتنته فلن تملک له من اللّه شیئا…؛
[۲۶۰] مائده/سوره۵، آیه۴۱.
ای فرستاده (خدا)!… (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛…»
۴. ناتوانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مـورد تـغییر قضای الهی، بر نـجات مـحکومان به عذاب الهی:
• «افمن حقّ علیه کلمه العذاب افـانت تـنقذ مـن فی النّار؛
[۲۶۱] زمر/سوره۳۹، آیه۱۹.
آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟! آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیری و نجات دهی؟!»
۵. شنواندن سخن حق به مردگان به وسـیله پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خارج از قدرت آن حضرت:
• «فـانّک لا تـسمع المـوتی و لا تسمع الصّمّ الدّعاء…؛
[۲۶۲] روم/سوره۳۰، آیه۵۲.
تو نمیتوانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند!»
۶. بـیرون آوردن کـافران حقگریز از گمراهی، خارج از حیطه قـدرت مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و ما انت بهاد العمی عن ضللتهم…؛
[۲۶۳] روم/سوره۳۰، آیه۵۳.
و (نیز) نمیتوانی نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنی؛…»
۳.۶ – کمال
از آیات قرآن کریم چنین برمیآید که نبی مکرم اسلام، در سایه ربوبیت الهی و تلاش در جهت عبودیت و بندگی، با طی مراحل تکامل، در اوج قلههای کمال اخلاقی و عقلانی به بالاترین مراتب تقرب و مرحله قاب قوسین و ادنی رسیدند.
۳.۶.۱ – کاملترین انسان
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، کاملترین و متعالیترین انسانها:
• «… وجئنا بک شهیدا علی هؤلاء…؛
[۲۶۴] نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.
و تو را گواه بر آنان قرار میدهیم!…»
۳.۶.۲ – کمال اخلاقی
مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در درجـات عـالیه کمال، با رسیدن بـه مقام خلق عظیم:
• «و انّک لعلی خلق عظیم؛
[۲۶۵] قلم/سوره۶۸، آیه۴.
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!» اخلاق خوش محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، یکی از دلایل نبوت وی است؛ زیرا حضرت در اخـلاق به قدری کامل شده بود که در عصر او و اعصار نزدیک آن، کسی نبود که در کمال و فضایل نزدیک به آن حضرت باشد. از همینرو، خداوند او را با آیه مزبور توصیف کرد.
[۲۶۶] حدّاد، احمد بن عبدالعزیز بن قاسم، اخلاق النّبی فی القرآن و السـّنه، ج۱، ص۲۷.
۳.۶.۳ – کمال عقلانی
۱. نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، برخوردار از عقل، قدرت، کمال و استقامت:
• «ما انت بنعمه ربّک بمجنون؛
[۲۶۷] قلم/سوره۶۸، آیه۲.
که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی، »
۲. شناخته شدن پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عقل و درایت بین مردم، در طول سالیان دراز زندگی در بین آنان:
• «… ثمّ تتفکّروا ما بصاحبکم من جنّه…؛
[۲۶۸] سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.
بگو: «… سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما (محمّد) هیچ گونه جنونی ندارد؛…»
۳. حقّانیّت سـخنان مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گواه برخورداری آن حضرت از اندیشهای سالم:
• «ام لم یعرفوا رسولهم… • ام یقولون به جنّه بل جاءهم بالحقّ…؛
[۲۶۹] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۹.
[۲۷۰] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۰.
یا اینکه پیامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نیستند)،… • یا میگویند او دیوانه است؟! ولی او حق را برای آنان آورده؛…»
۴. مشاهده کمال عقلانی محمّد از سوی معاشران آن حضرت، دلیلی کافی بر مردود بودن ادّعای جنون درباره آن حضرت:
• «و ما صاحبکم بمجنون؛
[۲۷۱] تکویر/سوره۸۱، آیه۲۲.
و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست!» واژه «صاحبکم» گویای مردود بودن اتهام جنون است، زیرا مصاحبت روزمرّه کسانی کـه بـه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تهمت جنون میزدند با آن حضرت، مایه شناخت وضعیّت فکری آن حضرت بوده و دستآویزی برای نسبت جنون باقی نمیگذارد.
۵. سـلامت عـقلانی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ضامن دریافت صحیح قرآن از فرشته وحی و مصونیّت مرحله دریافت از خطا و تحریف:
• «انّه لقول رسول کریم• و ما صاحبکم بمجنون؛
[۲۷۲] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۹.
[۲۷۳] تکویر/سوره۸۱، آیه۲۲.
که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است (جبرئیل امین) • و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست!»
۳.۶.۴ – کمال در تقرب
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، واجد کمال تقرب به خدا و زمینهای برای دریافت وحی:
• «و هو بالافق الاعلی• ثمّ دنا فتدلّی• فکان قاب قوسین او ادنی؛
[۲۷۴] نجم/سوره۵۳، آیه۷.
[۲۷۵] نجم/سوره۵۳، آیه۸.
[۲۷۶] نجم/سوره۵۳، آیه۹.
در حالی که در افق اعلی قرار داشت! • سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد… • تا آنکه فاصله او (با پیامبر) بهاندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ »
۳.۶.۵ – منشاء کمال پیامبر
۱. عبودیت مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مـنشا کـمال پیامبر و صلاحیت یافتن برای گرفتن وحی:
• «فاوحی الی عبده ما اوحی؛
[۲۷۷] نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.
در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود.»
۲. ربوبیت الهـی منشاء کمال پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مقتضی دعـوت دیگران به راه خدا:
• «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه…؛
[۲۷۸] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! …»
۳.۶.۶ – تکاملپذیری پیامبر
۱. پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، انسانی تکاملپذیر و برخوردار از استعداد، رشد و کمال:
• «و اعبد ربّک حتّی یاتیک الیقین؛
[۲۷۹] حجر/سوره۱۵، آیه۹۹.
و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ) تو فرا رسد!» منظور از «الیقین» در آیه، مرگ یا یقین به خیر و شرّ است.
[۲۸۰] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۳.
۲. مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، انسانی با کمال و بـرخوردار از اسـتعداد رسیدن به هدایتی والاتر:
• «… و اذکر ربّک اذا نسیت و قل عسی ان یهدین ربّی لاقرب من هذا رشدا؛
[۲۸۱] کهف/سوره۱۸، آیه۲۴.
مگر اینکه خدا بخواهد! و هر گاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!» »
۳.۷ – هدایت
بنابر آیات قرآن، نبی مکرم اسلام با بهرهمندی از هدایت ویژه و خاص الهی به مسیر صراط مستقیم هدایت شده و دیگران را نیز به این مسیر هدایت میکنند.
۳.۷.۱ – هدایت ویژه
۱. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بهرهمند از هدایت ویژه و خاص:
• «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایـمان ولکـن جعلنه نورا نهدی بـه مـن نشاء من عبادنا…؛
[۲۸۲] شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.
همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمیدانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم؛…»
۲. برخورداری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هدایت خاصّه خداوند:
• «و وجدک ضالاّ فهدی• و امّا بنعمه ربّک فحدّث؛
[۲۸۳] ضحی/سوره۹۳، آیه۷.
[۲۸۴] ضحی/سوره۹۳، آیه۱۱.
و تو را گمشده یافت و هدایت کرد، • و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!»
۳.۷.۲ – هدایت به صراط مستقیم
۱. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هدایت یافته به صراط مستقیم:
• «قل انّنی هدانی ربّی الی صـراط مـستقیم دینا قیما ملّه ابرهیم حنیفا و ما کان من المشرکین؛
[۲۸۵] انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.
بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده؛ آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)؛ آیین ابراهیم؛ که از آیینهای خرافی روی برگرداند؛ و از مشرکان نبود.»»
• «… و یتمّ نعمته علیک و یهدیک صراطا مستقیما؛.
[۲۸۶] فتح/سوره۴۸، آیه۲.
… و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید؛»
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هدایت یافته و هدایتکننده دیگران به صراط مستقیم:
• «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کـنت تدری ما الکتاب و لا الایـمان ولکـن جعلنه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انّک لتهدی الی صراط مستقیم؛
[۲۸۷] شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.
همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمیدانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت میکنی.»
۳.۷.۳ – هدایت استوار و پایدار
بـرخورداری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هدایت استوار و پایدار الهی:
• «الیس اللّه بکاف عبده… • و من یهد اللّه فما له من مضلّ…؛
[۲۸۸] زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.
[۲۸۹] زمر/سوره۳۹، آیه۳۷.
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟!… • و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت…»
۳.۸ – شجاعت
پیامبر گرامی اسلام، با اعتماد و توکل بر خداوند متعال در هیچ لحظهای از لحظات عمر پربرکتشان ترسی از دشمن به دل راه نداده و در مواقع مختلف مانند جنگها برخورد شجاعانهای با کافران داشتند. شجاعت در ابلاغ احکام الهی یکی دیگر از ویژگیهای ممتاز نبی مکرم اسلام و زمینهساز رسالت و نبوّت ایشان بوده است.
۳.۸.۱ – برخورد شجاعانه با کفار
۱. اعلام شجاعانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مشرکان، برای بـهکارگیری تـمام توانشان در برابر حضرت:
• «… قل ادعوا شرکاءکم ثـمّ کـیدون فلا تنظرون؛
[۲۹۰] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۵.
…بگو: « (اکنون که چنین است،) بتهای خویش را که شریک خدا قرار دادهاید (بر ضد من) بخوانید، و برای من نقشه بکشید، و لحظهای مهلت ندهید، (تا بدانید کاری از آنها ساخته نیست)!»
۲. برخورد شجاعانه و قاطعانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کفرپیشگان، از اوصاف آن حضرت:
• «مـحمّد رسـول اللّه و الّذیـن معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم…؛
[۲۹۱] فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ …»
۳. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور برخورد شجاعانه و قاطعانه با کفّار و منافقان با ملزم کردن آنان نسبت به واجبات:
• «یایّها النّبیّ جهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم…؛
[۲۹۲] توبه/سوره۹، آیه۷۳.
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر!…» از امام باقر (علیهالسّلام) درباره «جاهد الکفّار و المنافقین» روایت شده که مقصود، الزام آنان به انجام دادن فرایض است.
[۲۹۳] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱.
[۲۹۴] حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۲۴۲.
۴. شجاعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بـرخورد بـا کفّار، با تهدید و هشدار به آنان:
• «و قل للّذین لا یؤمنون اعملوا علی مکانتکم انّا عاملون• و انتظروا انّا منتظرون؛
[۲۹۵] هود/سوره۱۱، آیه۱۲۱.
[۲۹۶] هود/سوره۱۱، آیه۱۲۲.
و به آنها که ایمان نمیآورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام میدهیم! • و انتظار بکشید! ما هم منتظریم!»
۵. شجاعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برخورد با مـشرکان، با تـهدید و هـشدار به آنان:
• «و لئن سالتهم من خلق السّماوات و الارض لیقولنّ اللّه قـل افـرءیتم ما تدعون من دون اللّه ان ارادنی اللّه بضرّ هل هنّ کشفت ضرّه او ارادنی برحمه هل هـنّ ممسکت رحمته قل حسبیی اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون• قل یا قوم اعملوا علی مکانتکم انّی عامل فسوف تعلمون؛
[۲۹۷] زمر/سوره۳۹، آیه۳۸.
[۲۹۸] زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.
و اگر از آنها بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟» حتماً میگویند: «خدا!» بگو: «آیا هیچ درباره معبودانی که غیر از خدا میخوانید اندیشه میکنید که اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند جلو رحمت او را بگیرند؟!» بگو: «خدا مرا کافی است؛ و همه متوکّلان تنها بر او توکّل میکنند!» • بگو: «ای قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل میکنم؛ امّا بزودی خواهید دانست…»
۳.۸.۲ – شجاعت در هجرت
بـرخورداری پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شجاعت، شهامت و آرامش خـاصّ، هنگام هجرت از مکه به مدینه، در عین تنهایی و نداشتن یار و یاور و بـهرهمندی از امـداد خـاصّ الهی:
• «الاّ تنصروه فقد نصره اللّه اذ اخرجه الّذین کفروا ثـانی اثـنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تـحزن ان اللّه معنا…؛
[۲۹۹] توبه/سوره۹، آیه۴۰.
اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛ ) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: «غم مخور، خدا با ماست!»…»
۳.۸.۳ – شجاعت در ابلاغ حکم
۱. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مـامور بیان و ابلاغ حکم جـواز ازدواج بـا همسر پسرخوانده، بدون هیچ ترس و واهمه از حرف و حدیث مردم:
• «و اذ تقول للّذی انعم اللّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتّق اللّه و تخفی فی نفسک ما اللّه مبدیه و تخشی النّاس و اللّه احقّ ان تخشئه فلمّا قضی زید منها وطـرا زوّجـنکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا و کان امر اللّه مفعولا• ما کان علی النّبی من حرج فیما فرض اللّه له سنّه اللّه فی الّذین خلوا من قبل و کان امر اللّه قدرا مـقدورا• الّذین یـبلّغون رسالات اللّه و یـخشونه و لا یخشون احدا الاّ اللّه…؛
[۳۰۰] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.
[۳۰۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۸.
[۳۰۲] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۹.
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خواندهات «زید») میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار میکردی)؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان هنگامی که طلاق گیرند نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود). • هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست؛ این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بودهاند نیز جاری بوده؛ و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! • (پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او میترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!»
۲. شجاعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بیان و ابلاغ احکام الهی، لازمه رسالت و نبوّت او:
• «ما کان علی النّبی من حرج فیما فرض اللّه له سـنّه اللّه فـی الّذین خلوا من قبل و کان امر اللّه قدرا مقدورا• الّذین یبلّغون رسالات اللّه و یخشونه و لا یخشون احدا الاّ اللّه…؛
[۳۰۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۸.
[۳۰۴] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۹.
هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست؛ این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بودهاند نیز جاری بوده؛ و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! • (پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او میترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛…»
۳.۸.۴ – شجاعت در نبرد
۱. حضور شجاعانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میدان نبرد احد، در هنگام شکست و فرار مجاهدان از صحنه:
• «و لقد صدقکم اللّه وعـده اذ تحسّونهم باذنه حتّی اذا فشلتم و تنزعتم فی الامر و عصیتم من بعد مـا ارئکـم مـا تحبّون منکم من یرید الدّنیا و منکم من یرید الاخره ثمّ صرفکم عنهم لیبتلیکم… • اذ تصعدون و لا تلوون علی احـد و الرسـول یدعوکم فی اخرئکم…؛
[۳۰۵] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.
[۳۰۶] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۳.
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛ ) تا شما را آزمایش کند…. • (به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید؛ و جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمیکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا میزد….»
۲. لزوم اسوهپذیری از شجاعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در میادین نبرد:
• «یحسبون الاحزاب لم یـذهبوا و ان یـات الاحزاب یودّوا لو انّهم بادون فـی الاعـراب یسئلون عن انبائکم و لو کانوا فیکم ما قتلوا الاّ قلیلا• لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوه حسنه لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الاخر و ذکر اللّه کثیرا؛
[۳۰۷] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.
[۳۰۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.
آنها گمان میکنند هنوز لشکر احزاب نرفتهاند؛ و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست میدارند در میان اعراب بادیهنشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند؛ و اگر در میان شما باشند جزاندکی پیکار نمیکنند! • مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.» معنای آیه (با توجّه به سیاق) این است که اگر شما اهل اسـوهپذیری باشید، بجا است که در یاریرسانی و صبر در میدان نبرد به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اقتدا کـنید؛ همانگونه که او در روز احد به رغـم شـکسته شدن دندانهای جلوی او و زخمی شدن ابروهایش و کشته شدن عمویش مقاومت کرد.
[۳۰۹] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۴۴.
۳.۸.۵ – منشاء شجاعت پیامبر
۱. اتـّکای پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ولایت خداوند و صالح و درستکار بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، سبب شجاعت و نترسیدنش از توان دشمنان:
• «… قل ادعوا شرکاءکم ثمّ کیدون فلا تنظرون• انّ ولیّی اللّه الّذی نزّل الکتب و هو یتولّی الصلحین؛
[۳۱۰] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۵.
[۳۱۱] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۶.
…بگو: « (اکنون که چنین است،) بتهای خویش را که شریک خدا قرار دادهاید (بر ضد من) بخوانید، و برای من نقشه بکشید، و لحظهای مهلت ندهید، (تا بدانید کاری از آنها ساخته نیست)! • ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستی میکند.»
۲. اعتماد و توکّل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر خداوند، عامل شجاعت آن حضرت در برابر مشرکان و شجاعت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تبیین پایداری و سازشناپذیری خود، بر سر مواضع خویش در برابر مشرکان، حتّی در صورت تنها ماندن:
• «ولئن سالتهم من خلق السّماوات و الارض لیقولنّ اللّه قل افرءیتم ما تدعون من دون اللّه ان ارادنی اللّه بضرّ هل هنّ کشفت ضرّه او ارادنـی بـرحمه هل هنّ ممسکت رحمته قل حسبی اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون• قل یا قوم اعملوا علی مکانتکم انّی عمل فسوف تعلمون؛
[۳۱۲] زمر/سوره۳۹، آیه۳۸.
[۳۱۳] زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.
و اگر از آنها بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟» حتماً میگویند: «خدا!» بگو: «آیا هیچ درباره معبودانی که غیر از خدا میخوانید اندیشه میکنید که اگر خدا زیانی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند جلو رحمت او را بگیرند؟!» بگو: «خدا مرا کافی است؛ و همه متوکّلان تنها بر او توکّل میکنند!» • بگو: «ای قوم من! شما هر چه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل میکنم؛ امّا بزودی خواهید دانست…»
۳.۹ – صداقت
راستگویی و صداقت از مشخصههای بارز پیامبر اسلام است که مورد تاکید و تایید قرآن میباشد.
۳.۹.۱ – درخواست صداقت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خواهان صداقت از خداوند، برای آغـاز و پایـان کار و سرنوشت خویش:
• «و قل ربّ ادخـلنی مـدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق…؛
[۳۱۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.
و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!»
۳.۹.۲ – صداقت در رؤیت جبرئیل
صداقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در رؤیت جبرئیل و دیدن آیات بزرگ الهی، مورد تصدیق خداوند:
• «ما کذب الفؤاد ما رای• افتمرونه علی ما یری• و لقد رءاه نزله اخری؛
[۳۱۵] نجم/سوره۵۳، آیه۱۱.
[۳۱۶] نجم/سوره۵۳، آیه۱۲.
[۳۱۷] نجم/سوره۵۳، آیه۱۳.
قلب (پاک او) در آنچه دید هرگز دروغ نگفت. • آیا با او درباره آنچه (با چشم خود) دیده مجادله میکنید؟! • و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد.»
۳.۹.۳ – صداقت در وعده پیروزی
اقرار مؤمنان در غزوه احزاب به صداقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در وعده پیروزی:
• «و لمّا رءا المـؤمنون الاحـزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسـوله و صـدق اللّه و رسوله و مـا زادهـم الاّایـمانا و تسلیما؛
[۳۱۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.
(امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.»
۳.۹.۴ – نـشانههای صـداقت
۱. بریده نشدن رگ حیاتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و زنده ماندن آن حضرت پس از ادّعای نبوّت، نشانه صداقت ایشان در رسالت:
• «و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل• ثمّ لقطعنا مـنه الوتین؛
[۳۱۹] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴.
[۳۲۰] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۶.
اگر او سخنی دروغ بر ما میبست، • سپس رگ قلبش را قطع میکردیم،»
۲. نـشانههای صـداقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تورات:
• «الم تر الی الّذین اوتوا نـصیبا مـن الکـتاب یـدعون الی کـتاب اللّه لیحکم بینهم ثمّ یتولّی فریق منهم و هم معرضون؛
[۳۲۱] آل عمران/سوره۳، آیه۲۳.
آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان، (با علم و آگاهی،) روی میگردانند، در حالی که (از قبول حق) اعراض دارند؟» مقصود از «الکتاب»، تورات است.
[۳۲۲] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۳۴۸.
۳.۹.۵ – دلایل صداقت پیامبر
۱. پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دارای دلایل و برهانهای روشن، بر صداقت خود و موظّف به اعلام آن:
• «قل انّی نـهیت ان اعـبد الّذین تدعون من دون اللّه لمـّا جـاءنی البیّنت مـن ربّی…؛
[۳۲۳] غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.
بگو: «من نهی شدهام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا میخوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛….»
۲. همراه بودن دلیل روشن و شاهدی بـا پیـامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دلیل بر صـداقت آن حضرت:
• «افـمن کـان عـلی بـیّنه من ربّه و یـتلوه شـاهد منه و من قبله کتب موسی اماما و رحمه اولئک یؤمنون به و من یکفر به من الاحزاب فـالنّار موعده…؛
[۳۲۴] هود/سوره۱۱، آیه۱۷.
آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او میباشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن میدهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها (حقطلبان و حقیقتجویان) به او (که دارای این ویژگیهاست،) ایمان میآورند! و هر کس از گروههای مختلف به او کافر شود، آتش وعدهگاه اوست!…» مقصود از «افـمن کـان علی بیّنه من ربّه» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اسـت.
۳. تصدیق و گواهی اهل ارتداد بر صـداقت و حـقانیّت رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آمدن نشانههای روشن برای آنها قبل از ارتداد:
• «کیف یهدی اللّه قوما کفروا بعد ایمانهم و شـهدوا ان الرّسول حقّ و جاءهم البیّنات…؛
[۳۲۵] آل عمران/سوره۳، آیه۸۶.
چگونه خداوند جمعیّتی را هدایت میکند که بعد از ایمان و گواهی به حقّانیّت رسول و آمدن نشانههای روشن برای آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیّت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!» طبق قـول عـدّهای از مفسّران، آیه یاد شده دربـاره گروهی که از اسلام برگشتند و… نازل شده است.
[۳۲۶] ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۳، ص۳۰۳.
۳.۹.۶ – تاکید بر صداقت پیامبر
۱. گواهی مؤکد خداوند به صدق رسالت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انّک لرسول اللّه و اللّه یعلم انّک لرسوله و اللّه یشهد انّ المنافقین لکاذبون؛
[۳۲۷] منافقون/سوره۶۳، آیه۱.
هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: «ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی!» خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).»
۲. سوگند خـداوند بـر صداقت و درستگویی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «فلا اقسم بما تبصرون• و ما لا تبصرون• انّه لقـول رسـول کریم؛
[۳۲۸] حاقه/سوره۶۹، آیه۳۸.
[۳۲۹] حاقه/سوره۶۹، آیه۳۹.
[۳۳۰] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.
سوگند به آنچه میبینید، • و آنچه نمیبینید، • که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است.» مقصود از «رسول کریم»، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۳۳۱] ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۱۵۷.
۳. تـایید و تاکید خداوند بر صداقت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در نزول وحی بر او:
• «و النّجم اذا هـوی• ما ضـلّ صاحبکم و ما غوی• و ما ینطق عن الهوی• ان هو الاّ وحی یوحی؛
[۳۳۲] نجم/سوره۵۳، آیه۱.
[۳۳۳] نجم/سوره۵۳، آیه۲.
[۳۳۴] نجم/سوره۵۳، آیه۳.
[۳۳۵] نجم/سوره۵۳، آیه۴.
سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند، • که هرگز دوست شما محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، • و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! • آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!»
۴. تاکید خداوند بر درسـتی و صـداقت رؤیـای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در ورود به مسجد الحرام:
• «لقد صدق اللّه رسوله الرّءیا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحـرام ان شـاء اللّه ءامنین محلّقین رئوسکم و مقصّرین لا تخافون…؛
[۳۳۶] فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.
خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت؛ بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام میشوید در نهایت امنیت و در حالی که سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کردهاید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید؛ ولی خداوند چیزهایی را میدانست که شما نمیدانستید (و در این تاخیر حکمتی بود)؛ و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است.»
۳.۹.۷ – تصدیق قلبی پیامبر
وحی و مشاهدات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معراج، مورد تصدیق قلبی آن حضرت:
• «فاوحی الی عبده ما اوحی• ما کذب الفؤاد ما رای؛
[۳۳۷] نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.
[۳۳۸] نجم/سوره۵۳، آیه۱۱.
در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود. • قلب (پاک او) در آنچه دید هرگز دروغ نگفت.»
۳.۱۰ – اعتدال
۱. ملزم بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به رعایت میانهروی در تبلیغ دیـن و ارتـباط با مردم:
• «خذ العفو و امر بالمعروف و اعرض عن الجاهلین؛
[۳۳۹] اعراف/سوره۷، آیه۱۹۹.
(به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن).» در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) «عفو» به وسـط تـفسیر شده است.
[۳۴۰] حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۱۱۱.
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف بـه ادای حـقوق خـویشاوندان و مسکینان و در راهماندگان با رعایت اعتدال و پرهیز از تبذیر:
• «و ءات ذا القربی حقه و المساکین و ابن السبیل و لا تبذّر تـبذیرا؛
[۳۴۱] اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.
و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن.»
• «و لا تـجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کلّ البسط فتقعد ملوما محسورا؛
[۳۴۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی!»
۳.۱۱ – برگزیدگی
مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شخصیّتی برگزیده از جانب خداوند:
• «… و الّذی اوحینا الیک… اللّه یجتبی الیه مـن یشاء…؛
[۳۴۳] شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.
آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ … خداوند هر کس را بخواهد برمیگزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت میکند.»
۳.۱۲ – بزرگواری
برخورداری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کرامت طـبع و بزرگواری:
• «مـا انـت بنعمه ربّک بمجنون؛
[۳۴۴] قلم/سوره۶۸، آیه۲.
به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی.»
• «و انّک لعلی خلق عظیم؛
[۳۴۵] قلم/سوره۶۸، آیه۴.
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!» از معانی «خلق عظیم» تخلّق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر طبع کریم است.
[۳۴۶] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۰۱، ص۸۶.
۳.۱۳ – بصیرت
۱. بـرخوداری محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آگاهی و بصیرت:
• «قل… ان اتّبع الاّ مـا یـوحی الی قل هل یستوی الا عمی و البصیر…؛
[۳۴۷] انعام/سوره۶، آیه۵۰.
بگو: «من نمیگویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمیگویم من فرشتهام؛ تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمیاندیشید؟!» » آیه، درصدد بـیان ضـرورت ایمان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. بر اساس مفهوم این آیه، چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـصیر و تابع وحی است باید به او ایـمان آورد.
۲. برخورداری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از بصیرت، در فراخوانی مردم به توحید و نفی مظاهر شرک:
• «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بـصیره انـا و من اتّبعنی و سبحن اللّه و ما انـا مـن المشرکین؛
[۳۴۸] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.
بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» »
۳.۱۴ – بلاغت
برخورداری مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از بلاغت و رسایی در کلام:
• «… و قل لهم فـی انـفسهم قولا بلیغا؛.
[۳۴۹] نساء/سوره۴، آیه۶۳.
… و آنها را اندرز ده! و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!»
۳.۱۵ – فصاحت
روشنی بیان و صراحت کامل و فصاحت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تبلیغ آیین توحیدی:
• «بل متّعت هولاء و ءاباءهم حتّی جـاءهم الحـقّ و رسـول مبین؛
[۳۵۰] زخرف/سوره۴۳، آیه۲۹.
ولی من این گروه و پدرانشان را از مواهب دنیا بهرهمند ساختم تا حق و فرستاده آشکار (الهی) به سراغشان آمد؛ »
۳.۱۶ – پاکیزگی
دستور خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دربـاره رعایت بهداشت و نظافت لباس:
• «و ثیابک فطهّر؛
[۳۵۱] مدثر/سوره۷۴، آیه۴.
و لباست را پاک کن، » از امام صادق (علیهالسّلام) نـقل شده است: «و ثیابک فطهّر» یعنی جامه خـود را کوتاه کن تا به زمین کشیده نشود و آلوده نگردد.
[۳۵۲] حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۴۵۳.
۳.۱۷ – توفیق
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـهرهمند از توفیقات الهی:
• «لقد تاب اللّه علی النّبیّ و المهجرین و الانـصار… ثمّ تـاب علیهم انّه بهم رءوف رحیم؛
[۳۵۳] توبه/سوره۹، آیه۱۱۷.
مسلّماً خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوک) از او پیروی کردند، نمود؛ بعد از آنکه نزدیک بود دلهای گروهی از آنها، از حقّ منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند)؛ سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است.»
• «و اصبر و ما صبرک الاّ باللّه و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق ممّا یمکرون؛
[۳۵۴] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۷.
صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر!»
• «انّ ربّک یعلم انّک تقوم ادنـی مـن ثـلثی الّیل و نصفه و ثاثه و طائفه من الّذین معک و اللّه یقدّر الّیل و النـهار علم ان لن تحصوه فتاب علیکم…؛
[۳۵۵] مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.
پروردگارت میداند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا میخیزند؛ خداوند شب و روز را اندازهگیری میکند؛ او میداند که شما نمیتوانید مقدار آن را (به دقّت) اندازهگیری کنید (برای عبادت کردن)، پس شما را بخشید؛…» جمله «فتاب علیکم» توفیق توبه است.
[۳۵۶] علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۷۵.
• «سنقرئک فلا تنسی• و نیسّرک للیسری؛
[۳۵۷] اعلی/سوره۸۷، آیه۶.
[۳۵۸] اعلی/سوره۸۷، آیه۸.
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد، • و ما تو را برای انجام هر کار خیر آماده میکنیم!» مقصود، توفیق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۳۵۹] آلوسی، شهابالدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۵، ص۳۶۷.
۳.۱۸ – حافظه
وعده خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جهت اعطای حافظهای نـیرومند و فـراموش نـکردن وحی:
• «سنقرئک فلا تنسی؛
[۳۶۰] اعلی/سوره۸۷، آیه۶.
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.» حـذف مـفعول از فـعلهای «نقرا» و «لا تنسی» ممکن است برای افاده عموم باشد؛ یعنی تو را بر قرائت توانا میسازیم و تو خواندههای خـویش را از یـاد نخواهی برد.
۳.۱۹ – حکمت
۱. برخورداری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از حکمت الهی:
• «ربّنا و ابعث فـیهم رسـولا منهم… و یعلّمهم الکتاب و الحکمه…؛
[۳۶۱] بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.
پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار، قادری)!» » برخی مقصود از حکمت را سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانستهاند.
[۳۶۲] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۴.
[۳۶۳] سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۱، ص۳۳۵.
• «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم… و یعلّمکم الکتاب و الحکمه…؛
[۳۶۴] بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.
همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد دهد.»
• «لقد منّ اللّه علی المؤمنین اذ بعث فـیهم رسـولا مـن انفسهم… و یعلّمهم الکتاب و الحکمه…؛
[۳۶۵] آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.
خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.»
• «ام یحسدون النّاس علی ما ءاتهم اللّه من فضله فقد ءاتـینا ءال ابـرهیم الکـتب و الحکمه…؛
[۳۶۶] نسا/سوره۴، آیه۵۴.
یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.» مقصود از «النّاس» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمناناند. وقتی خداوند به اسلاف پیامبر (آل ابراهیم) کتاب و حکمت عطا کرده باشد، اعطای حـکمت بـه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امر جدیدی نیست (و تعجّبی ندارد).
[۳۶۷] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۵۲۲.
• «… و انزل اللّه علیک الکتاب و الحکمه…؛.
[۳۶۸] نسا/سوره۴، آیه۱۱۳.
… و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛…»
• «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه…؛
[۳۶۹] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! …»
• «ذلک ممّا اوحـی الیـک ربـّک من الحکمه…؛
[۳۷۰] اسراء/سوره۱۷، آیه۳۹.
این (احکام)، از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده؛ و هرگز معبودی با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده میشوی، در حالی که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهی بود!»
• «و انّک لتلقّی القرءان من لدن حکیم علیم؛
[۳۷۱] نمل/سوره۲۷، آیه۶.
به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا میشود.»
• «هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولا… و یعلّمهم الکتب و الحکمه…؛
[۳۷۲] جمعه/سوره۶۲، آیه۲.
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد …»
۲. حکمتآمیز بـودن کـلمات و سخنان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «یا نساء النّبیّ… • و اذکرن ما یتلی فی بـیوتکنّ مـن ءایـات اللّه و الحکمه…؛
[۳۷۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.
[۳۷۴] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۴.
ای همسران پیامبر!… آنچه را در خانههای شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده میشود یاد کنید؛…» مقصود از «الحکمه» طبق یک احتمال، چنانکه برخی مفسّران گفتهاند، سنّت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۳۷۵] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۸.
[۳۷۶] آلوسی، شهابالدین، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۲۰۰.
۳. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور دعوت مردم به راه پروردگار، در پرتو حکمت (برهانهای عقلی و عملی):
• «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه…؛
[۳۷۷] نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! …»
۳.۲۰ – خلق عظیم
۱. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای اخلاقی بزرگوارانه و مورد ستایش خداوند:
• «و انـّک لعـلی خلق عظیم؛
[۳۷۸] قلم/سوره۶۸، آیه۴.
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!» با توجّه به این کـه خـداوند از اخلاق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خـلق عظیم یاد کرده اسـت.
[۳۷۹] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۰۱، ص۸۶.
۲. خوشخلقی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم، باعث گرایش آنان به آن حضرت:
• «فـبما رحـمه من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القـلب لانـفضّوا مـن حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فـی الامـر فاذا عزمت فتوکّل علی اللّه انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛
[۳۸۰] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
۳.۲۱ – زهد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای زنـدگی زاهدانه:
• «یـا ایّها النّبیّ قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیوه الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحا جـمیلا• و ان کـنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدّار الاخره فـانّ اللّه اعـدّ للمـحسنات منکنّ اجرا عظیما؛
[۳۸۱] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۸.
[۳۸۲] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.
ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را میخواهید بیایید با هدیهای شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! • و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» مراد از «تردن الحیاه الدنیا و زینتها» سعه و آسایش در زندگی و برخورداری از امکانات مالی بیشتر است و مقصود از «… تردن اللّه و رسوله…» صبر بر سختی زنـدگی و کـمبودهای آن است؛ بنابراین میتوان از آیه، زندگی ساده و زاهدانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را فهمید.
[۳۸۳] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۲.
۳.۲۲ – شرافت
قرآن، مایه شرف و عظمت پیـامبر اسـلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و قومش به دلیل لزوم تمسّک حضرت به آن:
• «فاستمسک بالّذی اوحی الیک انّک علی صراط مستقیم• و انّه لذکر لک و لقومک…؛
[۳۸۴] زخرف/سوره۴۳، آیه۴۳.
[۳۸۵] زخرف/سوره۴۳، آیه۴۴.
آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی. • و این مایه یادآوری (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودی سؤال خواهید شد.» ذکر در آیه یاد شده به معنای شرف است.
[۳۸۶] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸۴.
[۳۸۷] آلوسی، شهابالدین، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۸۵.
۳.۲۳ – عزّت
۱. عزیز بودن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد خدا به رغم ذلیل دانستن او از سوی منافقان:
• «یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ و للّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین ولکنّ المنفقین لا یعلمون؛
[۳۸۸] منافقون/سوره۶۳، آیه۸.
آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!»
۲. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنان همراه او، بـه دور از هـرگونه رسوایی و برخوردار از عزت و کرامت در قیامت:
• «… یوم لا یخزی اللّه النّبیّ و الّذین ءامنوا معه…؛
[۳۸۹] تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
… در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ …»
۳. درک عزّتمندی خدا و محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنان، بیرون از توان ذهنی منافقان جاهل:
• «یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ و للّه العزّه و لرسوله و للمؤمنین ولکنّ المنافقین لا یعلمون؛
[۳۹۰] منافقون/سوره۶۳، آیه۸.
آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!»
۳.۲۴ – فهم
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارای فهمی فراتر از فهم سـایر انسانها:
• «… و انزلنا الیک الذّکر لتـبیّن للنـّاس مـا نزّل الیهم…؛
[۳۹۱] نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.
(از آنها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهاند! ) و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شاید اندیشه کنند!»
۳.۲۵ – نورانیّت
پیـامبر اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، همچون نور و چراغ فروزان برای هدایت مردم:
• «یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا ممّا کنتم تخفون من الکتاب… قد جـاءکم مـن اللّه نور و کتاب مبین؛
[۳۹۲] مائده/سوره۵، آیه۱۵.
ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.»
• «یا ایّها النّبیّ انـّا ارسـلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا• و داعیا الی اللّه باذنه و سراجا منیرا؛
[۳۹۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.
[۳۹۴] احزاب/سوره۳۳، آیه۴۶.
ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده! • و تو را دعوتکننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنیبخش!»
۳.۲۶ – یقین
۱. تـوصیه خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عبادت پروردگار، تا رسیدن به یقین و مرگ و عیان شدن حوادث:
• «و اعبد ربّک حتّی یاتیک الیقین؛
[۳۹۵] حجر/سوره۱۵، آیه۹۹.
و پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ) تو فرا رسد!» بنابراین که «یقین» در آیه به معنای مرگ باشد، زیرا انسان بـا مـرگ، عینا جهان دیگر را مشاهده خواهد کرد.
[۳۹۶] علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۹۶.
۲. یقین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آسمانی بودن قرآن و رسالت خویش و عدم تردید در آن:
• «الحقّ من ربّک فلا تکوننّ من الممترین؛
[۳۹۷] بقره/سوره۲، آیه۱۴۷.
این فرمان حکمِ حقی از طرف پروردگار توست، بنا بر این، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش!»
• «الحقّ من ربّک فلا تکن من الممترین؛
[۳۹۸] آل عمران/سوره۳، آیه۶۰.
اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو؛ بنا بر این، از تردید کنندگان مباش!»
• «… انه منزل من ربک بالحق فلا تکوننّ من الممترین؛.
[۳۹۹] انعام/سوره۶، آیه۱۱۴.
… این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده؛ بنا بر این از تردیدکنندگان مباش.»
• «کتاب انزل الیک فـلا یـکن فـی صدرک حرج منه…؛
[۴۰۰] اعراف/سوره۷، آیه۲.
این کتابی است که بر تو نازل شده؛ و نباید از ناحیه آن، ناراحتی در سینه داشته باشی! …»
• «فان کنت فـی شـک مـمّا انزلنا الیک فسئل الّذین یقرءون الکتاب من قبلک لقد جاءک الحقّ من ربّک فلا تکوننّ من الممترین؛
[۴۰۱] یونس/سوره۱۰، آیه۴۹.
و اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است؛ بنا بر این، هرگز از تردیدکنندگان مباش!» مخاطب «فلا تکونن من الممترین» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است وایـنگونه خـطابات در کـلام عرب رایج است، ولی آیه درصدد ردّ هرگونه ریب و شکی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۴۰۲] علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۲۲-۱۲۳.
• «… فلا تک فی مریه مـنه انـّه الحـقّ من ربّک…؛
[۴۰۳] هود/سوره۱۱، آیه۱۷.
… پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت…»
خداوند متعال در آیاتی از قرآن مجید، از فضائل معنوی پیامبر اسلام که به رابطه انسان با خدا مربوط مىشود، خبر داده است؛ مانند عبودیّت، اطاعت، اخلاص، استغفار، سجده، رکوع، شکر، تسبیح، تقرّب و …..
۴ – فضائل معنوی پیامبر
مسئله رابطه انسان و خداوند به صورت بسیار عالی در قرآن توصیف شده و پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان نمونه و الگویی برای تمام انسانها در همه اعصار و قرون معرفی شده است. فضائل معنوی پیامبر در حقیقت بیانگر ارزشهای حاکم بر رابطه انسان با آفریدگار خویش است. از دیدگاه قرآن، انسان آفریده خداوند است و نشان بندگی او را از همان آغاز وجودش دارد. خدا هنگام آفرینش انسان بر ربوبیّت خود از فرزندان آدم گواهی گرفته است: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا»
[۴۰۴] اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.
شاید بتوان گفت که مهمّترین جنبه در رابطه پیامبر با خداوند، همین رابطه بندگی و عبودیت است.
اخلاص در همه امور و خصوصا در عبادات «قل ان صـلاتی و نـسکی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین»
[۴۰۵] انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.
و تبلیغ دین «…قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الاّ ذکـری للعالمین»
[۴۰۶] انعام/سوره۶، آیه۹۰.
نیز جزو فضیلتهایی است که در رابطه انسان با خدای خود مجال ظهور مییابد و پیامبر اسلام در اوج خلوص، این فضیلت را از خداوند درخواست مینماید. «و قـل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجـعل لی مـن لدنـک سـلطنا نصیرا»
[۴۰۷] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.
توکّل که نشان اعتماد فوقالعاده به مشیّت الهی است، یکی دیگر از فضیلتهای پیامبر اسلام شمرده میشود که در رابطه انسان با خدای خود ظهور و بروز مییابد: «قل لن یصیبنا الاّ ما کتب اللّه لنا هو مولانا و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون»
[۴۰۸] توبه/سوره۹، آیه۵۱.
خشیت و خداترسی نیز، از عناصر ارزشمند روحی است که در ارتباط انسان با جلال و جبروت الهی ظهور مییابد: «من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب»
[۴۰۹] ق/سوره۵۰، آیه۳۳.
و نبی مکرم اسلام همواره و در همه حال در صبحگاهان و شامگاهان خداوند متعال را از روی تضرع و خوف یاد میکردند. «و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا و خیفه…»
[۴۱۰] اعراف/سوره۷، آیه۲۰۵.
اطاعت، تسبیح، تقرّب، استغفار، حقانیّت، سجده، رکوع، شکر، تسلیم، تهجّد و انابه از دیگر فضائل معنوی نبی مکرم اسلام میباشند که در قرآن به آنها اشاره شده است.
۴.۱ – عبودیّت
از دقت در آیات قرآن کریم چنین برمیآید که مقام پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بین سایر انبیاء از لحاظ عبودیت، مـقام خـاصی است کـه خداوند متعال در قرآن، تعبیر عبد مطلق را درباره ایشان به کار میبرد؛ در حالی که درباره سایر انبیاء چنین تعبیری در قرآن نیامده است و ایـن خود یکی از فضیلتهای پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به سایر انبیاء است.
۴.۱.۱ – بالاترین مـقام پیامبر
۱. عـبودیّت، عالیترین مـقام محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در اوج تقرّب بـه خداوند:
• «ثمّ دنـا فـتدلّی• فکان قـاب قـوسین او ادنـی• فاوحی الی عـبده ما اوحی؛
[۴۱۱] نجم/سوره۵۳، آیه۸.
[۴۱۲] نجم/سوره۵۳، آیه۹.
[۴۱۳] نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.
سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد… • تا آن که فاصله او (با پیامبر) بهاندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود؛ • در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود.»
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در عـین رفـعت مـقام و عروج به معراج، عبد و بنده خدا:
• «سبحان الّذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله لنریه مـن ءایـتنا انّه هو السّمیع البصیر؛
[۴۱۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساختهایم؛ برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.»
۴.۱.۲ – برترین در عـبودیّت
مـحمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عبد خدا و دارای مقامی والا در بندگی او:
• «… ممّا نزّلنا علی عبدنا… ؛
[۴۱۵] بقره/سوره۲، آیه۲۳.
و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید،…»
• «… ان کنتم ءامنتم باللّه و ما انزلنا علی عبدنا… ؛
[۴۱۶] انفال/سوره۸، آیه۴۱.
… اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!»
• «… انـزل عـلی عبده الکتاب… ؛
[۴۱۷] کهف/سوره۱۸، آیه۱.
حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده برگزیدهاش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد…»
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛
[۴۱۸] فرقان/سوره۲۵، آیه۱.
زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.»
• «الیس اللّه بکاف عبده و یخوّفونک بـالّذین مـن دونـه و من یضلل اللّه فما له منهاد؛
[۴۱۹] زمر/سوره۳۹، آیه۳۶.
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد!»
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و انّ اللّه بکم لرءوف رحیم؛
[۴۲۰] حدید/سوره۵۷، آیه۹.
او کسی است که آیات روشنی بر بندهاش (محمد) نازل میکند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.»
• «و انّه لمّا قام عبد اللّه یـدعوه کـادوا یکونون علیه لبدا؛
[۴۲۱] جن/سوره۷۲، آیه۱۹.
و اینکه هنگامی که بنده خدا؛ محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عبادت برمیخاست و او را میخواند، گروهی پیرامون او به شدّت ازدحام میکردند!»»
• «عبدا اذا صلّی؛
[۴۲۲] علق/سوره۹۶، آیه۱۰.
بندهای را به هنگامی که نماز میخواند (آیا مستحق عذاب الهی نیست)؟!»
۴.۱.۳ – عـبودیّت و معراج
عبودیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، رمز شایستگی آن حضرت برای معراج و مـشاهده آیـات مهم الهی:
• «سبحان الّذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله لنریه مـن ءایـتنا انّه هو السّمیع البصیر؛
[۴۲۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساختهایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.»
۴.۱.۴ – عبودیّت و رسالت
۱. محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، عبد و بنده مورد تکریم خـدا، با ارسـال آیات آسمانی بـر او:
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات… ؛
[۴۲۴] حدید/سوره۵۷، آیه۹.
او کسی است که آیات روشنی بر بندهاش (محمد) نازل میکند…»
۲. نقش عبودیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نایل شـدن آن حـضرت به مقام رسالت و نزول قرآن بر ایشان:
• «و ان کنتم فی ریب ممّا نـزّلنا عـلی عـبادنا فاتوا بسوره من مثله… ؛
[۴۲۵] بقره/سوره۲، آیه۲۳.
و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید!»
• «و اعلموا انّما غنمتم من شیء فانّ للّه خمسه… ان کنتم ءامنتم باللّه و ما انـزلنا عـلی عـبدنا یوم الفرقان یوم التّقی الجمعان… ؛
[۴۲۶] انفال/سوره۸، آیه۴۱.
بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!»
• «… انـزل عـلی عبده الکتاب… ؛
[۴۲۷] کهف/سوره۱۸، آیه۱.
حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده برگزیدهاش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد…»
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛
[۴۲۸] فرقان/سوره۲۵، آیه۱.
زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.»
• «فاوحی الی عـبده ما اوحی؛
[۴۲۹] نجم/سوره۵۳، آیه۱۰.
در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود.»
• «هو الّذی ینزّل علی عبده ءایات بیّنات لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و انّ اللّه بکم لرءوف رحیم؛
[۴۳۰] حدید/سوره۵۷، آیه۹.
او کسی است که آیات روشنی بر بندهاش (محمد) نازل میکند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.»
۴.۱.۵ – عبودیّت و انذار
۱. عبودیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زمینه شایستگی وی برای انذار مردم:
• «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛
[۴۳۱] فرقان/سوره۲۵، آیه۱.
زوالناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.»
۲. عـبودیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد خداوند، صفتی بس مهم و ارزشمند برای وی:
• «سبحان الّذی اسری بعبده لیلا مـن المـسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی برکنا حوله… ؛
[۴۳۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را پربرکت ساختهایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.»
۴.۱.۶ – عبودیّت و هدایت
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بنده بـرگزیده خدا، برای بهرهمندی از هدایت ویژه قرآن:
• «… ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا… ؛
[۴۳۳] شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.
ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم…»
۴.۱.۷ – اسوههای عبودیّت
۱. عـبودیّت ابراهیم (علیهالسّلام)، الگویی برای عبودیّت نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم و اسحاق و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛
[۴۳۴] ص/سوره۳۸، آیه۴۵.
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشمها (ی بینا)!»
۲. عبودیّت اسحاق (علیهالسّلام)، الگویی برای عـبودیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم و اسحاق و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛
[۴۳۵] ص/سوره۳۸، آیه۴۵.
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای نیرومند و چشمهای بینا!»
۳. عبودیّت یعقوب (علیهالسّلام)، توصیه سازندهای برای عبودیّت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و اذکر عبدنا ابراهیم و اسحاق و یـعقوب اولی الایـدی و الابصار؛
[۴۳۶] ص/سوره۳۸، آیه۴۵.
و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای نیرومند و چشمهای بینا)!»
۴.۱.۸ – تقویت روحیّه عبادی
۱. نزول آیات تـاریخ پیـامبران به امر خدا، وسیلهای برای تقویت روحیّه عبادی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «… فاعبده و اصطبر لعبادته… ؛
[۴۳۷] مریم/سوره۱۹، آیه۶۵.
همان پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد! او را پرستش کن؛ و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او مییابی؟!» تاریخ پیامبرانی چون عیسی، ابراهیم، موسی، اسماعیل و ادریس (علیهالسّلام) قـبل از آیه مزبور ذکر شده است.
۲. بـهرهمندی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از فضل و بخشش خاصّ خداوند به دلیل مقام بندگی و تقویت روحیّه پیامبر:
• «… ان ینزّل اللّه من فـضله عـلی مـن یـشاء مـن عباده… ؛
[۴۳۸] بقره/سوره۲، آیه۹۰.
… و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل میکند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است.»
۴.۲ – اطاعت
واژه اطاعت از ریشه «طـوع» (ضد کَرْه) به معنای فرمان بردن
[۴۳۹] ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۳۱.
[۴۴۰] فیومی المقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۱۹۷، «طوع».
همراه با خضوع و رغبت است.
[۴۴۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۲۹.
[۴۴۲] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم، ج۷، ص۱۳۷، «طوع».
اطاعت به معنای پیروی شخص از اوامر و نواهی مولای خود بوده و بالاترین مرحله در اطاعت، بندگی مطلق و تبعیت بیچون و چرا از فرمانهای مولا میباشد. عبد به کسی گفته میشود که تعلق به مولی و صاحب خود دارد و ارادهاش تابع اراده او است. عبودیت اوج تکامل یک انسان و نهایت قرب او به خداست به همین دلیل است که خداوند غرض از خلقت انسان را «عبودیت» معرفی مینماید. لذا پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به دلیل اطاعت محض از فرامین الهی به بالاترین مرحله اطاعت و بندگی که همان مقام عبودیت الهی است، نائل شدند.
۴.۲.۱ – اطاعت از وحی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مامور پیروی از تعالیم وحی:
• «یا ایّها النّبیّ اتّق اللّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللّه کان علیما حکیما• و اتّبع ما یوحی الیک من ربـّک انّ اللّه کان بما تعملون خبیرا؛
[۴۴۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۱.
[۴۴۴] احزاب/سوره۳۳، آیه۲.
ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. • و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی میشود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.»
۴.۲.۲ – اعلام اطاعت از خداوند
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مامور به اعلام اطاعت خود و پیروانش از پروردگار جهانیان:
• «قل انّ هـدی اللّه هو الهدی و امرنا لنسلم لربّ العالمین؛
[۴۴۵] انعام/سوره۶، آیه۷۱.
بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.»
۴.۲.۳ – پیروی از آیین ابراهیم
اطاعت و پیروی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابراهیم (علیهالسّلام) و آیین وی:
• «انّ اولی النّاس بـابراهیم للّذیـناتـّبعوه و هذا النّبیّ… ؛
[۴۴۶] آل عمران/سوره۳، آیه۶۸.
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولی و سرپرست مؤمنان است.»
۴.۲.۴ – پیـروی از اسلام
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به اطاعت و پیـروی از اسلام:
• «ثـمّ جـعلناک علی شریعه من الامر فاتّبعها و لا تتّبع اهواء الّذین لا یعلمون؛
[۴۴۷] جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۸.
سپس تو را بر شریعت و آیین حقّی قرار دادیم؛ از آن پیروی کن و از هوسهای کسانی که آگاهی ندارند پیروی مکن!»
۴.۲.۵ – پیـروی از انابهکنندگان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به پیـروی از راه انابهکنندگان:
• «و ان جـاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدّنیا معروفا واتـّبع سـبیل من اناب الیّ ثمّ الیّ مرجعکم فانبّئکم بما کنتم تعملون؛
[۴۴۸] لقمان/سوره۳۱، آیه۱۵.
و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایستهای رفتار کن؛ و از راه کسانی پیروی کن که توبهکنان به سوی من آمدهاند؛ سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل میکردید آگاه میکنم.»
۴.۲.۶ – پیـروی از جبرئیل
ماموریّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بـه پیـروی از جبرئیل در قرائت قرآن:
• «فاذا قراناه فاتّبع قرءانه؛
[۴۴۹] قیامت/سوره۷۵، آیه۱۸.
پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!»
۴.۲.۷ – اطاعت از یهود و نصارا
هشدار خدا به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نسبت به اطاعت از هوا و هوس یهود و نصارا:
• «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم قل انّ هدی اللّه هو الهدی ولئن اتّبعت اهواءهم بـعد الّذی جـاءک مـن العلم ما لک من اللّه من ولیّ و لا نصیر؛
[۴۵۰] بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.»
۴.۲.۸ – نهی اطاعت از کافران
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به تبعیت نکردن از کافران و منافقان:
• «فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا؛
[۴۵۱] فرقان/سوره۲۵، آیه۵۲.
بنابراین از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن (قرآن) با آنان جهاد بزرگی بنما!»
• «یا ایّها النّبیّ اتّق اللّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللّه کان علیما حکیما؛
[۴۵۲] احزاب/سوره۳۳، آیه۱.
ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.»
• «و لا تطع الکافرین و المنافقین ودع اذاهم و تـوکّل عـلی اللّه و کفی باللّه وکیلا؛
[۴۵۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۴۸.
و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!»
۴.۲.۹ – نهی اطاعت از گناهکاران
۱. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به پیروی نکردن از افراد گناهکار و ناسپاس:
• «فـاصبر لحـکم ربـّک و لا تطع منهم ءاثما او کفورا؛
[۴۵۴] انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.
پس در (تبلیغ و اجرای) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش، و از هیچ گنهکار یا کافری از آنان اطاعت مکن!»
۲. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به تبعیّت نکردن از افراد پست، عیبجو، متجاوز، گناهکار، و بدنام:
• «و لا تطع کلّ حلاّف مهین• همّاز مشّاء بنمیم• منّاع للخیر معتد اثیم• عتلّ بعد ذلک زنیم؛
[۴۵۵] قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.
[۴۵۶] قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.
[۴۵۷] قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.
[۴۵۸] قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.
و از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن، • کسی که بسیار عیبجوست و به سخنچینی آمد و شد میکند، • و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است؛ • علاوه بر اینها کینهتوز و پرخور و خشن و بدنام است!»
۴.۲.۱۰ – نهی اطاعت از غـافلان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به پرهیز از پیروی افـراد غـافل و هواپرست:
• «و اصبر نفسک مع الّذین یدعون ربّهم بالغدوه و العشیّ یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیوه الدّنیا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هوئه و کان امره فرطا؛
[۴۵۹] کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.»
۴.۲.۱۱ – نهی اطاعت از اکثریّت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف بـه پیروی نکردن از اکثریّت مردم:
• «و ان تطع اکثر من فی الارض یـضلّوک عـن سبیل اللّه ان یتّبعون الاّ الظّنّ و ان هم الاّ یخرصون؛
[۴۶۰] انعام/سوره۶، آیه۱۱۶.
اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی مینمایند، و تخمین و حدس (واهی) میزنند.»
۴.۲.۱۲ – نهی اطاعت از مکذّبان
اطاعت کردن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مکذّبان، مورد نهی خداوند:
• «فلا تطع المکذّبین؛
[۴۶۱] قلم/سوره۶۸، آیه۸.
حال که چنین است از تکذیبکنندگان اطاعت مکن!»
• «ارءیت ان کذّب و تولّی• کلاّ لا تـطعه و اسـجد و اقترب؛
[۴۶۲] علق/سوره۹۶، آیه۱۳.
[۴۶۳] علق/سوره۹۶، آیه۱۹.
به من خبر ده اگر (این طغیانگر) حق را انکار کند و به آن پشت نماید (آیا مستحق مجازات الهی نیست)؟! • چنان نیست (که آن طغیانگر میپندارد)؛ هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی!»
۴.۳ – اخلاص
یکی از امتیازات انبیای الهی اخلاص است. آن بزرگواران هرگز انتظاری از احدی نداشتند، و شعار همه این بود که: ما از شما مزدی نمیخواهیم، پاداش ما تنها بر پروردگار جهانیان است. «ما اسئلکم علیه مِن اجر ان اجری الاّ علی ربّ العالمین»
[۴۶۴] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۹.
[۴۶۵] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۷.
[۴۶۶] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۵.
[۴۶۷] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۴.
[۴۶۸] شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۰.
پیامبر اسلام نیز انتظاری از مردم نداشت، جز آنکه با اختیار خود راه خدا را انتخاب کنند: «قل ما اسئلکم علیه مِن اجر الاّ مَن شاء ان یتّخذ الی ربه سبیلاً»
[۴۶۹] فرقان/سوره۲۵، آیه۵۷.
و در آیهای دیگر، پاداش رسالت پیامبر، مودّت اهلبیت او شمرده شده است. خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی»
[۴۷۰] شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.
روشن است که دوستی اهلبیت معصوم رمز تداوم راه خدا و انبیاست و پیروی از آنان به سود خود مردم است و اگر در یک جا مزد رسالت، پیوند با اهلبیت و در جای دیگر انتخاب راه خدا شمرده شده، به خاطر آن است که هرگز میان راه خدا و راه پیشوایان معصوم جدایی وجود ندارد، همان گونه که میان کتاب خدا و عترت، تا ابد پیوندی ناگسستنی است. «اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ اَهْلَ بَیْتِی وَ اِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»
[۴۷۱] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۵۴۸.
[۴۷۲] حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ج۱، ص۹۰.
[۴۷۳] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.
[۴۷۴] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۸۵.
۴.۳.۱ – تبلیغ خالصانه
اخلاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در تبلیغ و ابلاغ پیامهای الهی:
• «قل اتحاجّوننا فی اللّه و هو ربـّنا و ربـّکم و لنـا اعملنا و لکم اعمالکم و نحن له مخلصون؛
[۴۷۵] بقره/سوره۲، آیه۱۳۹.
بگو: «آیا در باره خداوند با ما محاجه میکنید؟! در حالی که او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش میکنیم، (و موحد خالصیم).»»
• «… قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الاّ ذکـری للعالمین؛
[۴۷۶] انعام/سوره۶، آیه۹۰.
آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمیطلبم! این (رسالت)، چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست! (این وظیفه من است).»»
• «و ما اکثر النّاس و لو حرصت بمؤمنین• و ما تسئلهم علیه من اجر ان هو الاّ ذکر للعالمین؛
[۴۷۷] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۳.
[۴۷۸] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۴.
و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمیآورند! • و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمیطلبی؛ آن نیست مگر تذکّری برای جهانیان!»
• «قل ما اسئلکم علیه من اجـر الاّ مـن شـاء ان یتّخذ الی ربّه سبیلا؛
[۴۷۹] فرقان/سوره۲۵، آیه۵۷.
بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمیطلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)»»
• «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجری الاّ عـلی اللّه… ؛
[۴۸۰] سبا/سوره۳۴، آیه۴۷.
بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواستهام برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!»»
• «قـل ما اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلّفین؛
[۴۸۱] ص/سوره۳۸، آیه۸۶.
(ای پیامبر! ) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است! )»»
• «ذلک الّذی یـبشّر اللّه عـباده الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودّه فی القربی و من یقترف حـسنه نـزد له فیها حسنا انّ اللّه غفور شکور؛
[۴۸۲] شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.
این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.»
۴.۳.۲ – عبادت خالصانه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به اخلاص در عبادات و پرسـتش خداوند:
• «قـل انـّی نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه قل لا اتّبع اهواءکم… ؛
[۴۸۳] انعام/سوره۶، آیه۵۶.
بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمیکنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شدهام؛ و از هدایتیافتگان نخواهم بود!» »
• «قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین؛
[۴۸۴] انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.»
• «قل یا ایّها النّاس ان کنتم فی شکّ من دینی فلا اعبد الّذین تعبدون مـن دون اللّه ولکـن اعـبد اللّه… ؛
[۴۸۵] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.
بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم!»
• «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیره انا و من اتّبعنی و سبحان اللّه و ما انا من المشرکین؛
[۴۸۶] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.
بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»»
• «انّما امـرت ان اعـبد ربّ هذه البلده الّذی حرّمها و له کلّ شیء… ؛
[۴۸۷] نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.
(بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛»
• «انّا انزلنا الیک الکتاب بالحقّ فاعبد اللّه مـخلصا له الدّیـن؛
[۴۸۸] زمر/سوره۳۹، آیه۲.
ما این کتاب را به حقّ بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان!»
• «قل انـّی امرت ان اعبد اللّه مخلصا له الدّین؛
[۴۸۹] زمر/سوره۳۹، آیه۱۱.
بگو: «من مامورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم،»
• «قل اللّه اعبد مخلصا له دینی؛
[۴۹۰] زمر/سوره۳۹، آیه۱۴.
بگو: «من تنها خدا را میپرستم در حالی که دینم را برای او خالص میکنم.»
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد ایّها الجاهلون•… لئن اشرکت لیحبطنّ عـملک… • بـل اللّه فاعبد… ؛
[۴۹۱] زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.
[۴۹۲] زمر/سوره۳۹، آیه۶۵.
[۴۹۳] زمر/سوره۳۹، آیه۶۶.
بگو: «آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را بپرستم ای جاهلان؟!» • به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه میشود… • بلکه تنها خداوند را عبادت کن…»
• «قـل انّی نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه… و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛
[۴۹۴] غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.
بگو: «من نهی شدهام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا میخوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قل انـّما ادعـوا ربّی و لا اشرک به احدا؛
[۴۹۵] جن/سوره۷۲، آیه۲۰.
بگو: «من تنها پروردگارم را میخوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم!» »
• «انّ ناشئه الّیل هی اشدّ وطا و اقوم قیلا؛
[۴۹۶] مزمل/سوره۷۳، آیه۶.
مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!» بر اساس روایتی از امام صادق (علیهالسّلام)، «اقوم قیلا» تهجّد همراه با اخلاص است.
[۴۹۷] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۶۳.
• «و اذکر اسم ربّک و تبتّل الیه تبتیلا؛
[۴۹۸] مزمل/سوره۷۳، آیه۸.
و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند!» «تبتّل» از ریشه «بتل» به معنای انقطاع کـامل از غـیر خدا و اخلاص در عبادت است.
[۴۹۹] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۰۷، «بتل».
[۵۰۰] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۶۴.
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انتم عابدون مـا اعبد• و لا انا عابد ما عبدتم• و لا انتم عابدون ما اعبد• لکم دینکم ولی دین؛
[۵۰۱] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.
[۵۰۲] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.
[۵۰۳] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۳.
[۵۰۴] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.
[۵۰۵] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۵.
[۵۰۶] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.
بگو: ای کافران! • آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! • و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید، • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید میپرستم، • و نه شما آنچه را که من میپرستم پرستش میکنید؛ • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!.»
۴.۳.۳ – اخلاص در همه امور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به اخلاص در تمام امور:
• «فان حاجّوک فـقل اسـلمت وجـهی للّه و من اتّبعن و قل للّذین اوتوا الکتاب و الامـّیّین ءاسـلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا فانّما علیک البلاغ و اللّه بصیر بالعباد؛
[۵۰۷] آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و بیسوادان (مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مییابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست.»
• «قل ان صـلاتی و نـسکی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین؛
[۵۰۸] انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.»
• «و ان اقم وجهک للدّیـن حـنیفا و لا تکوننّ من المشرکین• و لا تدع من دون اللّه ما لا ینفعک و لا یضرّک فان فعلت فانّک اذا مـن الظّالمین؛
[۵۰۹] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۵.
[۵۱۰] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۶.
و (به من دستور داده شده که: ) روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش! • و جز خدا، چیزی را که نه سودی به تو میرساند و نه زیانی، مخوان! که اگر چنین کنی، از ستمکاران خواهی بود!»
۴.۳.۴ – اعلام خلوص در عبادت
پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به اعلام عـبادت خالصانه خود برای خدا:
• «قـل یـا ایّها النّاس ان کنتم فی شکّ مـن دیـنی فلا اعبد الّذین تعبدون من دون اللّه ولکن اعبد اللّه الّذی یتوفّاکم و امرت ان اکون من المؤمنین؛
[۵۱۱] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۴.
بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مامورم که از مؤمنان باشم!»
• «قـل هـذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیره انـا و مـناتـّبعنی و سبحان اللّه و ما انـا مـن المشرکین؛
[۵۱۲] یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.
بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» »
• «و الّذین ءاتینهم الکتاب یـفرحون بـما انزل الیک و من الاحزاب من ینکر بعضه قل انّما امرت ان اعبد اللّه و لا اشرک به الیـه ادعـوا و الیه مئاب؛
[۵۱۳] رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.
کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروهها)، قسمتی از آن را انکار میکنند؛ بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت میکنم؛ و بازگشت من بسوی اوست!» »
• «انّما امرت ان اعبد ربّ هـذه البـلده الّذی حرّمها و له کـلّ شـیء وامـرت ان اکون من المسلمین؛
[۵۱۴] نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.
(بگو: ) من مامورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم؛ »
• «قل افغیر اللّه تامرونّی اعبد ایـّها الجـاهلون• بل اللّه فاعبد و کن من الشّاکرین
[۵۱۵] زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.
[۵۱۶] زمر/سوره۳۹، آیه۶۶.
بگو: «آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را بپرستم ای جاهلان؟!» • بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش!»
• «قـل انّی نهیت ان اعبد الّذین تدعون من دون اللّه… و امرت ان اسلم لربّ العالمین؛
[۵۱۷] غافر/سوره۴۰، آیه۶۶.
بگو: «من نهی شدهام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا میخوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مامورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم!»»
• «قـل انـّما ادعـوا ربـّی و لا اشرک به احدا؛
[۵۱۸] جن/سوره۷۲، آیه۲۰.
بگو: «من تنها پروردگارم را میخوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم!»»
• «قل یا ایّها الکافرون• لا اعبد ما تعبدون• و لا انا عابد ما عبدتم• لکم دینکم ولی دین؛
[۵۱۹] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۱.
[۵۲۰] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۲.
[۵۲۱] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۴.
[۵۲۲] کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.
بگو: ای کافران! • آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! • و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید میپرستم، • (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم!.»
• «قل ان صـلاتی و نـسکی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین؛
[۵۲۳] انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.»
۴.۳.۵ – درخواست اخـلاص
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به درخواست اخلاص از خداوند:
• «و قـل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجـعل لی مـن لدنـک سـلطنا نصیرا؛
[۵۲۴] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.
و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!»»
۴.۴ – استغفار
خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم، انبیاء و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را توصیه به استغفار میکند. در اینجا شبههای به ذهن میآید که آیا این امر به استغفار با اعتقاد به معصومیت انبیاء منافات دارد؟
آیاتی که پیامبر را مامور به استغفار نموده و یا خود پیامبر در مقام طلب آمرزش از گناه بر آمده، هیچ منافاتی با عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ندارد زیرا مامور شدن پیامبر به استغفار دلیل بر این نیست که او گناهی را مرتکب شده است بلکه پیامبر همانند سائر مکلفین تکلیف دارد و تکلیف دلیل بر عصمت و عدم عصمت کسی نیست و لذا مامور شدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به استغفار هیچ محذوری ندارد چون استغفار هر کس به سبب حال خود آن کس میباشد و استغفار پیامبر برای درخواست ادامه مغفرت و تکمیل شکرگزاری است چون هر موجود امکانی و همه کمالاتش در حدوث و بقا نیازمند فیض الهی است و لذا اگر امداد الهی نمیبود حضرت یوسف گرفتار گناه میشد زیرا صدور گناه از معصوم محال عادی است نه محال عقلی، و با کمک خدا به گناه آلوده نشد.
[۵۲۵] علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴۰.
[۵۲۶] علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۵۲.
استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. توبه گنهکاران از گناه است و توبه اهل سلوک از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق میباشد. توبه و استغفار اولیای الهی و معصومان نیز مرتبهای بالاتر دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهیاند و توجه به مقام ربوبی که کمال مطلق است؛ دارند، وقتی به خود و اعمال خویش مینگرند؛ با تمام عظمت و بزرگی آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بینهایت الهی بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی میبینند.
از طرفی استغفار خود عبادتی مستقل است که الزاما نباید پس از انجام گناه صورت گیرد. امام صادق (علیهالسّلام) در این زمینه میفرمایند که رسول خدا فرمودند: «خیر الدعاء الاستغفار؛ بهترین دعا استغفار است.»
[۵۲۷] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۸۴.
همچنین امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «کان رسول الله یتوب الی الله و یستغفر فی کل یوم و لیله مائه مره من غیر ذنب»؛ رسول خدا در هر شبانه روز صد مرتبه استغفار میکرد بدون آن که گناهی انجام داده باشد.
[۵۲۸] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۱۶.
بنابراین یکی از بهترین شاخههای عبادت و بندگی خداوند، استغفار است که تواضع انسان را در برابر خدا میرساند و مایه طلب رحمت و غفران از درگاه خداوند منان است.
۴.۴.۱ – استغفار برای خود
فرمان خـدا بـه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جهت استغفار برای خویشتن:
• «و استغفر اللّه انّ اللّه کان غفورا رحیما؛
[۵۲۹] نساء/سوره۴، آیه۱۰۶.
و از خداوند، طلب آمرزش نما! که خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
• «و قل ربّ اغفر و ارحم… ؛
[۵۳۰] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۸.
و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن؛ و تو بهترین رحمکنندگانی!»
• «… و استغفر لذنبک و سبّح بحمد ربّک بالعشیّ و الابکار؛
[۵۳۱] غافر/سوره۴۰، آیه۵۵.
پس (ای پیامبر! ) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور!»
• «… و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات… ؛
[۵۳۲] محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.
پس بدان که معبودی جز «اللَّه» نیست؛ و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند!»
۴.۴.۲ – استغفار برای مؤمنان
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به طلب آمرزش از خدا برای مؤمنان:
• «… فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللّه انّ اللّه یحبّ المتوکّلین؛
[۵۳۳] آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»
• «… اولئک الّذین یؤمنون باللّه و رسوله فاذا استذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه… ؛
[۵۳۴] نور/سوره۲۴، آیه۶۲.
کسانی که از تو اجازه میگیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که میخواهی (و صلاح میبینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
• «… و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات… ؛
[۵۳۵] محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.
و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را میداند!»
• «یا ایّها النّبیّ اذا جاءک المؤمنات… و اسـتغفر لهـنّ اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛
[۵۳۶] ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.
ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
۴.۴.۳ – استغفار برای منافقان
استغفار محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای منافقان، در صورت توبه آنان:
• «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول اللّه لوّوا رءوسهم و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون؛
[۵۳۷] منافقون/سوره۶۳، آیه۵.
هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان میدهند؛ و آنها را میبینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر میورزند!»
۴.۴.۴ – استغفار پیـامبر در قیامت
استغفار پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در روز قیامت:
• «… یـوم لا یـخزی اللّه النّبیّ و الّذین ءامنوا معه… یقولون ربّنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا… ؛
[۵۳۸] تحریم/سوره۶۶، آیه۸.
. در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایی!»»
۴.۴.۵ – موثر بودن استغفار پیامبر
اثر بـخشیدن استغفار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، برای آمرزش گناهکاران و خطاکاران پس از استغفار و توبه آنان:
• «الم تر الی الّذین یزعمون انّهم ءامنوا بما انزل الیک… •… و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجـدوا اللّه تـوّابا رحیما؛
[۵۳۹] نساء/سوره۴، آیه۶۰.
[۵۴۰] نساء/سوره۴، آیه۶۴.
… آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند،……. • و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
• «قل انّما انا بشر مثلکم یوحی الیّ انّما الهکم اله وحد فاستقیموا الیه و استغفروه و ویل للمشرکین؛
[۵۴۱] فصلت/سوره۴۱، آیه۶.
بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم؛ این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبودی یگانه است؛ پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید؛ وای بر مشرکان!»
• «… اولئک الّذین یؤمنون باللّه و رسوله فاذا استذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و اسـتغفر لهـم اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛
[۵۴۲] نور/سوره۲۴، آیه۶۲.
مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردهاند و هنگامی که در کار مهمّی با او باشند، بیاجازه او جایی نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که میخواهی (و صلاح میبینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
• «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول اللّه لوّوا رءوسهم و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون؛
[۵۴۳] منافقون/سوره۶۳، آیه۵.
هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان میدهند؛ و آنها را میبینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر میورزند!»
• «یا ایّها النّبیّ اذا جاءک المؤمنات… و اسـتغفر لهـنّ اللّه انّ اللّه غفور رحیم؛
[۵۴۴] ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.
ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایستهای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!»
۴.۴.۶ – استغفار بیاثر
بیاثر بودن استغفار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای منافقان:
• «استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهـم سـبعین مرّه فلن یغفر اللّه لهم ذلک بانّهم کفروا باللّه و رسوله و اللّه لا یهدی القوم الفاسقین؛
[۵۴۵] توبه/سوره۹، آیه۸۰.
چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمیآمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمیکند!»
• «سواء علیهم استغفرت لهـم ام لم تـستغفر لهم لن یغفر اللّه لهم انّ اللّه لا یهدی القوم الفاسقین؛
[۵۴۶] منافقون/سوره۶۳، آیه۶.
برای آنها تفاوت نمیکند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمیبخشد؛ زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند!» آیه، مربوط به «عبد اللّه بن ابیّ» منافق و اصحاب وی است.
[۵۴۷] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴.
۴.۴.۷ – نهی از استغفار
ممنوعیّت استغفار محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مشرکان، در صورت علم به دوزخی بودن آنان:
• «ما کـان للنّبیّ و الّذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین… من بعد ما تبیّن لهم انّهم اصحاب الجحیم؛
[۵۴۸] توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.
برای پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند!»
۴.۵ – حقانیّت
برای اثبات حقانیت پیامبر، بطور خلاصه سه راه وجود دارد؛ راه اول و مهمترین آنها «معجزه» است؛ راه دوم خبر دادن پیامبر قبلی است که نبوت او به وسیله معجزه ثابت شده است؛ راه سوم نیز قرائن و شواهد موجود است، یعنی از نحوه دعوت او، طریقه زندگی او، محتوای دعوت او، دستوراتی را که آورده و… میتوان فهمید او از جانب خدا سخن میگوید یا از جانب خویش.
[۵۴۹] مکی عاملی، حسن محمّد، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج۳، ص۶۷.
در مورد نبی مکرم حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز هر سه نشانه وجود دارد، به علاوه خداوند در جای جای قرآن بر حقانیت ایشان سوگند خورده و آن را تایید نموده است و انکار حقانیّت پیامبر اسلام را موجب گرفتار شدن به عذاب جهنم دانسته است.
۴.۵.۱ – سوگند بر حقّانیّت
۱. قـسمهای الهی به ستارهها، شب و صبح، برای حقّانیّت قرآن و پیـامبر اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «فلا اقسم بالخنّس• الجوار الکنّس• و الّیل اذا عسعس• و الصّبح اذا تنفّس• انّه لقول رسول کـریم• ذی قـوّه عند ذی العرش مکین؛
[۵۵۰] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۵.
[۵۵۱] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۶.
[۵۵۲] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۷.
[۵۵۳] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۸.
[۵۵۴] تکویر/سوره۸۱، آیه۱۹.
[۵۵۵] تکویر/سوره۸۱، آیه۲۰.
سوگند به ستارگانی که بازمیگردند، • حرکت میکنند و از دیدهها پنهان میشوند، • و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد، • و به صبح، هنگامی که تنفّس کند، • که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است (جبرئیل امین) • که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والایی دارد!»
۲. سوگند خـداوند بـه قرآن حکیم، برای اثبات حقّانیّت رسالت پیـامبر اسـلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و القـرءان الحـکیم• انّک لمن المرسلین؛
[۵۵۶] یس/سوره۳۶، آیه۲.
[۵۵۷] یس/سوره۳۶، آیه۳.
سوگند به قرآن حکیم. • که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی،»
۳. سوگند خداوند بـه دیدنیها و نادیدنیها، برای اثبات حقّانیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «فلا اقسم بما تبصرون• و ما لا تبصرون• انّه لقـول رسـول کریم؛
[۵۵۸] حاقه/سوره۶۹، آیه۳۸.
[۵۵۹] حاقه/سوره۶۹، آیه۳۹.
[۵۶۰] حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.
» بنابر یک احـتمال، «رسول کـریم» پیامبر اسـلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۵۶۱] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۱۳.
۴.۵.۲ – حقّانیّت اسلام و رسالت
۱. حقّانیّت اسلام و رسالت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «قل یـا ایّها النـّاس قـد جاءکم الحقّ من ربّکم فمن اهتدی فانّما یهتدی لنفسه و من ضلّ فانّما یضلّ عـلیها و مـا انا علیکم بوکیل؛
[۵۶۲] یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.
بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، برای خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه میگردد؛ و من مامور (به اجبار) شما نیستم!»»
۲. تایید حقّانیّت و روشـنی راه پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سـوی خداوند:
• «فـتوکّل علی اللّه انـّک عـلی الحقّ المبین؛
[۵۶۳] نمل/سوره۲۷، آیه۷۹.
پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی!»
• «بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فهم فی امر مریج؛
[۵۶۴] ق/سوره۵۰، آیه۵.
آنها حقّ را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!»
۳. اتمام حجّت خداوند بر حقّانیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «انّا ارسلناک بالحقّ بشیرا و نذیرا و لا تسئل عن اصحاب الجحیم؛
[۵۶۵] بقره/سوره۲، آیه۱۱۹.
ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهی) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستی!»
۴. تاکید خداوند بـر حـقّانیّت رسـالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «ق و القرءان المجید• بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شـیء عـجیب• بل کذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فهم فی امر مریج؛
[۵۶۶] ق/سوره۵۰، آیه۱.
[۵۶۷] ق/سوره۵۰، آیه۲.
[۵۶۸] ق/سوره۵۰، آیه۵.
ق، سوگند به قرآن مجید (که قیامت و رستاخیز حقّ است)! • آنها تعجّب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده؛ و کافران گفتند: «این چیز عجیبی است! • آنها حقّ را هنگامی که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند!»
۵. تغییر قبله از بیت المقدّس بـه کعبه، اتمام حـجّتی از سـوی خدا جهت اثبات حقّانیّت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «سیقول السّفهاء من النّاس ما ولّاهم عن قبلتهم الّتی کانوا علیها… • و کذلک جعلناکم امّه وسطا لتکونوا شهداء عـلی النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیدا و ما جعلنا القبله الّتی کنت علیها الاّ لنعلم من یتّبع الرّسول ممّن ینقلب علی عقبیه و ان کانت لکبیره الاّ علی الّذین هدی اللّه و ما کان اللّه لیضیع ایمنکم ان اللّه بـالنّاس لرءوف رحیم؛
[۵۶۹] بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.
[۵۷۰] بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.
به زودی سبک مغزان از مردم میگویند: «چه چیز آنها (مسلمانان) را، از قبلهای که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند.» • همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهای را که قبلا بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی میکنند، از آنها که به جاهلیت بازمیگردند، مشخص شوند. و مسلماً این حکم، جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبله سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان (نماز) شما را ضایع نمیگرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.» این آیه شریفه درباره تغییر قبله از بیت المـقدّس بـه سوی کـعبه است.
[۵۷۱] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۱۳.
• «و من حیث خرجت فولّ وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره لئلاّ یکون للنّاس علیکم حجّه… ؛
[۵۷۲] بقره/سوره۲، آیه۱۵۰.
و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمیدارند،) دلیلی بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانههای پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو قبله، نماز میخواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید!»
۴.۵.۳ – نشانههای حقّانیّت پیامبر
۱. شهادت علمای اهل کتاب در عصر بعثت بر حقّانیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و یـقول الّذیـن کفروا لست مرسلا قل کفی باللّه شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتب؛
[۵۷۳] رعد/سوره۱۳، آیه۴۳.
آنها که کافر شدند میگویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» » مراد از «من عنده علم الکتاب» علما اهل کتاباند.
[۵۷۴] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۳۶.
۲. نقش مؤثّر اندیشه و خردمندی، نشانهای در راهیابی به حقّانیّت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «… و اسـرّوا النـّجوی الّذیـن ظلموا هل هذا الاّ بشر مثلکم افتاتون السّحر… • بل قالوا اضغاث احلام بل افتراه بل هو شاعر… • و ما ارسـلنا قـبلک الاّ رجالا نوحی الیهم فسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون• لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکـرکم افـلا تعقلون؛
[۵۷۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.
[۵۷۶] انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.
[۵۷۷] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.
[۵۷۸] انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰.
ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر میروید، با اینکه (چشم دارید و) میبینید؟! • آنها گفتند: « (آنچه محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورده وحی نیست؛) بلکه خوابهایی آشفته است! اصلًا آن را به دروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است!… • ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی میکردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر! ) اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید. • ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمیفهمید؟!» آیه شریفه مـیتواند پاسـخی باشد به درخواست بهانهجویانه مشرکان از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبنی بر آوردن معجزهای برای اثبات حقّانیّت خویش؛ یعنی اگر آنان تعقّل کنند خواهند فهمید که قرآن معجزه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. گفتنی اسـت تـاکید بر این حقیقت با «لام» قسم و حرف تحقیق «لقد» مؤیّد همین برداشت است.
۳. اطـمینان یـهودیان عصر بعثت به حقانیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و انطباق علایم پیـامبر مـوجود در کـتاب آسمانی آنان بر آن حضرت:
• «و اذا لقوا الّذین ءامنوا قالوا ءامنّا و اذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدّثونهم بـما فـتح اللّه علیکم لیحاجّوکم به عند ربّکم افلا تعقلون؛
[۵۷۹] بقره/سوره۲، آیه۷۶.
و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، میگویند: «ایمان آوردهایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت میکنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) میگویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو میکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمیفهمید؟!»»
• «انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات و الهـدی مـن بعد ما بیّنّه للنّاس فی الکتاب اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللّاعنون؛
[۵۸۰] بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.
کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت میکند؛ و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن میکنند؛»
۴. بیان حقایق کـتمان شـده از تورات و انجیل از سوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نشانی بر حقّانیّت آن حضرت:
• «یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیرا ممّا کنتم تخفون مـن الکـتاب و یـعفوا عن کثیر قد جاءکم من اللّه نـور و کـتاب مبین؛
[۵۸۱] مائده/سوره۵، آیه۱۵.
ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلًا افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.»
۵. کـفرورزی، کافران عصر بعثت موجب انـکار هرگونه معجزه و نشانهای بر حقّانیّت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و لو نزّلنا علیک کـتابا فـی قرطاس فلمسوه بایدیهم لقال الّذین کفروا ان هـذا الاّ سـحر مبین؛
[۵۸۲] انعام/سوره۶، آیه۷.
(حتّی) اگر ما نامهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: «این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست»!»
۴.۵.۴ – انـکار حقّانیّت پیامبر
۱. انـکار حقّانیّت رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در حکم کفر به خداوند:
• «و اذا سمعوا ما انـزل الی الرّسـول تری اعینهم تفیض من الدّمـع مـمّا عـرفوا من الحقّ یـقولون ربـّنا ءامنّا فاکتبنا مع الشـاهدین• و مـا لنا لا نؤمن باللّه و ما جاءنا من الحقّ… • و الّذین کفروا و کذّبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم؛
[۵۸۳] مائده/سوره۵، آیه۸۳.
[۵۸۴] مائده/سوره۵، آیه۸۴.
[۵۸۵] مائده/سوره۵، آیه۸۶.
و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را میبینی که (از شوق،) اشک میریزد، بخاطر حقیقتی که دریافتهاند؛ آنها میگویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! • چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» • و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، همانها اهل دوزخند.»
۲. تلاش پیشوایان بنیقریظه برای کـتمان حـقّانیّت رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
• «و اذا لقوا الّذین ءامنوا قالوا ءامنّا و اذا خلا بعضهم الی بعض قالوا اتحدّثونهم بـما فـتح اللّه علیکم لیحاجّوکم به عند ربّکم افلا تعقلون؛
[۵۸۶] بقره/سوره۲، آیه۷۶.
و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، میگویند: «ایمان آوردهایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت میکنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) میگویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو میکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمیفهمید؟!»» بنابر قولی، آیه شریفه درباره یهود بنیقریظه است.
[۵۸۷] شیخ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۲.
۳. انکار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پس از آگـاهی به حقانیت آن حضرت، موجب گرفتار شدن به عذاب جهنم:
• «و من یشاقق الرّسول من بعد ما تبیّن له الهـدی و یـتّبع غیر سبیل المؤمنین نولّه ما تولّی و نصله جهنّم و ساءت مصیرا؛
[۵۸۸] نساء/سوره۴، آیه۱۱۵.
کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که میرود میبریم؛ و به دوزخ داخل میکنیم؛ و جایگاه بدی دارد.»
۴. نازل نشدن عذاب الهی به علت اهانتهای منافقان و یهودیان به آنـان، دلیل عـدم حـقانیت آن حضرت در نظر آنان:
• «الم تر الی الّذین نهوا عن النّجوی ثمّ یعودون لمـا نـهوا عنه و یتنجون بالاثم و العدوان و معصیه الرّسول و اذا جاءوک حیّوک بما لم یحیّک به اللّه و یقولون فی انفسهم لو لا یعذّبنا اللّه بـما نقول… ؛
[۵۸۹] مجادله/سوره۵۸، آیه۸.
آیا ندیدی کسانی را که از نجوا (سخنان درگوشی) نهی شدند، سپس به کاری که از آن نهی شده بودند بازمیگردند و برای انجام گناه و تعدّی و نافرمانی رسول خدا به نجوا میپردازند و هنگامی که نزد تو میآیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) میگویند که خدا به تو نگفته است، و در دل میگویند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههایمان عذاب نمیکند؟!» جهنم برای آنان کافی است، وارد آن میشوند، و چه بد فرجامی است!»
۴.۶ – سجده
سجده در لغت به معنای تذلل و خوار شدن آمده است.
[۵۹۰] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۹۶.
و سجده موجودات، اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، کرات آسمانی، انسان و جن و فرشتگان، به معنای خضوع و تذلیل در برابر عظمت خداوند متعال میباشند. در شرع مقدس، سجده به معنای نهادن هفت موضع از بدن بر زمین و ذکر خداوند است؛ به نحوی که پیشانی بر زمین باشد و چیزی بین پیشانی و آنچه بر آن سجده میشود، حایل و فاصله نباشد. سجده در برابر پروردگار جهان، امری است فطری و طبیعی. فطرت اقتضا میکند که هر منعم از ولی نعمت خود سپاسگزار باشد و چون خدای سبحان خالق و ولی نعمت همه موجودات است باید همه موجودات در برابر او عبادت و اطاعت نمایند، به همین جهت خداوند متعال این تذلل و خضوع را برای ما بیان میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! رکوع کنید و سجود به جا آورید….. «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا…»
[۵۹۱] حج/سوره۲۲، آیه۷۷.
یکی از فضائل نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جا آوردن سجدههای طولانی و مداومت بر سجده خصوصا در پاسی از شب است که موجبات تقرب آن وجود مقدس به ساحت قدس الهی را فراهم نمود.
۴.۶.۱ – امر به سجده
توصیه خداوند به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 