پاورپوینت کامل سلیمان (مفرداتقرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سلیمان (مفرداتقرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سلیمان (مفرداتقرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سلیمان (مفرداتقرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل سلیمان (مفرداتقرآن) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
منبع: سلیمان (قاموس قرآن (جلد ۳))
مقالات مرتبط: حضرت سلیمان.
سُلَیْمان (به ضم سین و فتح لام و سکون یاء) از واژگان قرآن کریم و نام یکی از انبیاء معروف بنیاسرائیل است. ایشان فرزند داود نبی هستند و نام مبارکش هفده بار در قرآن ذکر شده است.
فهرست مندرجات
۱ – معنای سُلَیْمان
۲ – کاربردها
۲.۱ – ویژگیهای سلیمان
۲.۲ – قصص سلیمان
۲.۲.۱ – قصه وادی نمل
۲.۲.۲ – قصه هدهد و سباء
۲.۲.۳ – قصه اسبان
۲.۲.۴ – قصه جسد
۲.۳ – تسخیر شیاطین
۲.۴ – تسخیر باد
۲.۵ – مرگ سلیمان
۳ – پانویس
۴ – منبع
۱ – معنای سُلَیْمان
سُلَیْمان
[۱] قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۳۰۶.
[۲] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۹۱.
از انبیاء معروف بنىاسرائیل، نام مبارکش هفده بار در قرآن ذکر شده و پسر داود نبى است حالات و قصههایش در کلام اللّه مجید بسیار است.
۲ – کاربردها
ما ابتدا ثناء خداوند را نسبت به او و ایضا قصص او را در قرآن بررسى کرده سپس به افسانههائی که درباره آن حضرت آمده اشاره خواهیم کرد.
۲.۱ – ویژگیهای سلیمان
۱. به تصریح قرآن، او پیامبرى است صاحب وحی و در ردیف سائر پیامبران گرچه شریعت مستقل نداشته و مروّج احکام تورات بود.
(وَ أَوْحَیْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسى وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً)
[۳] نساء/سوره۴، آیه۱۶۳.
(و نیز به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (پیامبران از فرزندان یعقوب) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم؛ و به داود زبور بخشیدیم.)
[۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۴.
[۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۴۰.
[۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۲۸.
[۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۱۶.
[۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۴۹.
۲. وى هدایتیافته خدا بود.
(وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ …)
[۹] انعام/سوره۶، آیه۸۴.
(و نوح را نیز پیش از آن (ها هدایت نمودیم؛ و از فرزندان او، داود و سلیمان (را هدایت کردیم)….)
[۱۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۸.
[۱۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۴۲.
[۱۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۳۷.
[۱۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۰.
[۱۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۷۰.
۳. خداوند به وى علم و حکمت آموخته بود.
(فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً …)
[۱۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.
(ما حکم واقعى آن را به سلیمان فهماندیم؛ و به هر یک از آنان شایستگى داورى، و علم فراوانى دادیم….)
[۱۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۸.
[۱۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۲.
[۱۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۱.
[۱۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۲.
[۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۹.
۴. او زبان پرندگان را میدانست و از قضیه وادى نمل که از سخن گفتن مورچه خبر داد به دست میآید که زبان حشرات را نیز میدانسته.
(وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ …)
[۲۱] نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.
(و سلیمان وارث داود شد، و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده….)
[۲۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.
[۲۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.
[۲۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۶.
[۲۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.
[۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۸.
۵. درباره اوست: (وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ)
[۲۷] ص/سوره۳۸، آیه۴۰.
(و براى او (سلیمان) نزد ما مقامى والا و سرانجامى نیکوست.)
[۲۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۵.
[۲۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۹۴.
[۳۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۹۶.
[۳۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۴.
[۳۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۸۹.
۶. وى به خداوند بنده نیکوئى بود و پیوسته با ذکر و استغفار و دعا به خدا رجوع میکرد.
(وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)
[۳۳] ص/سوره۳۸، آیه۳۰.
(ما سلیمان را به داود بخشیدیم؛ چه بنده خوبى! زیرا او بسیار توبهکننده بود.)
[۳۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۵.
[۳۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۰۲.
[۳۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۰۷.
[۳۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۰.
[۳۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۹۹.
۷. خداوند او و پدرش را بر بسیارى از بندگان مؤمن برترى داده بود.
(وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ)
[۳۹] نمل/سوره۲۷، آیه۱۵.
(و آنان گفتند: ستایش مخصوص خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.)
[۴۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.
[۴۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.
[۴۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۶.
[۴۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.
[۴۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۷.
۸. در سوره انبیاء پس از ذکر احوال عدّهاى از پیامبران از جمله سلیمان میفرماید:
(إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ)
[۴۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۰.
(چرا که آنان خاندانى بودند که همواره در کارهاى خیر به سرعت اقدام مىکردند؛ و از روى بیم و امید ما را مىخواندند؛ و پیوسته براى ما خاضع و خاشع بودند.)
[۴۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۹.
[۴۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۶.
[۴۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۶.
[۴۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.
[۵۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۵۹.
۲.۲ – قصص سلیمان
باید دانست سلیمان با آن که پیامبر خدا بود سلطنت وسیعى داشت و خود به خدا عرض کرد: «خدایا به من سلطنتى ده که به کسى بعد از من میّسر نباشد»
[۵۱] ص/سوره۳۸، آیه۳۵.
آیات بعدى میگوید که باد و شیاطین را به او مسخر کردیم … و قطع نظر از این ها او را نزد ما تقرّبى است و باز گشت خوب. وسعت ملک او به واسطه تسخیر باد و شیاطین و دانستن زبان پرندگان و … بوده است و این منافى مقام پیامبر نیست که از خدا چنان ملکى بخواهد که بتواند هر چه بیشتر در هدایت و سعادت بندگان بکوشد. و شاید خدا خواسته بفهماند که نبوّت با جهاندارى منافات ندارد.
۲.۲.۱ – قصه وادى نمل
(وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ • حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَهٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ • فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ)
[۵۲] نمل/سوره۲۷، آیات۱۷- ۱۹.
(لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او گردآورى شدند، آنها آن قدر زیاد بودند که باید توقّف مىکردند تا به هم ملحق شوند. سپس حرکت کردند تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهاى گفت: اى مورچگان! به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمىفهمند. سلیمان از سخن او تبسّمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایت را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحى که موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن.)
[۵۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.
[۵۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲.
[۵۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۰۰.
[۵۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵.
[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۹۰.
آیات بعدى صریح است در اینکه رسیدن سلیمان به وادی نمل در لشکر کشى به سباء بود که هدهد وضع آنها را به وى گزارش کرد. درباره وادى نمل گفتهاند: محلى است در شام و به قولى در طائف و بعضى گفته در اواخر یمن است. ولى طائف درست نیست که محل سلیمان فلسطین بود و قوم سباء در یمن سکونت داشت على هذا آن در شام یا در یمن است. آقاى صدر بلاغی از یاقوت و ابن بطوطه نقل میکند که آن: سرزمین عسقلان است.
[۵۸] حموی، یاقوت بن عبدالله، مجمع البلدان، ج۵، ص۳۴۶.
[۵۹] ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۴۴.
در اقرب الموارد گوید: عسقلان محلى است در شام.
[۶۰] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۳، ص۵۴۸.
واقعهای که آنجا اتفاق افتاد سخن مورچه بود که به مورچگان گفت: به لانههاى خود داخل شوید تا سلیمان و سپاهیانش بدون توجه شما را پایمال نسازند. این سخن میرساند که مورچگان سخن گفتن دارند. و مخابرات دارند که در اندک زمانى فرمان حکمران به همه میرسد و شگفتتر از همه آنکه مورچگان مردم را با اسم و رسم مىشناسند که گفت: تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند.
سلیمان از سخن مورچه تبسّم و تعجّب کرد و گفت: خدایا نصیبم کن شکر این نعمت را که به من و پدر و مادرم دادهاى به جا آورم و کاری که مورد رضاى تو است انجام دهم و مرا در زمره بندگان نیکوکار خود در آور. نمیدانیم سلیمان سخن مورچه را چطور فهمید ولى آیه صریح است در اینکه متوجه فرمان او شد. جمله «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» درباره لشکریان صحیح است ولى درباره سلیمان صحیح نیست زیرا که سلیمان مورچگان را دانسته پایمال نمیکرد ممکن است آن از باب تغلیب باشد و یا مورچه آن مقام را در سلیمان نمیدانسته است.
معنى آیات چنین است: «براى سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان جمع شدند و آنها از پراکندگى منع میگردیدند. تا بر وادى نمل آمدند مورچهاى گفت: اى مورچگان بلانههاى خود داخل شوید …»
۲.۲.۲ – قصه هدهد و سباء
این قصه دنباله جریان وادى نمل است که در سوره نمل از آیه ۲۰
[۶۱] نمل/سوره۲۷، آیه۲۰.
تا ۴۳
[۶۲] نمل/سوره۲۷، آیه۴۳.
بیان شده است «سلیمان جویاى مرغان شد و گفت: چرا شانه به سر را نمىبینم مگر او غائب است. وى را عذاب میکنم عذابى سخت، یا سرش را مىبرم مگر آنکه دلیل روشنى درباره غیبت خود بیاورد. کمى بعد هدهد بیامد و گفت: چیزى دیدهام که ندیدهاى و از قوم سباء برایت خبر درست آوردهام. زنى بدیدم که بر آنها سلطنت میکند. و همه چیز دارد و از جمله او را تخت بزرگى هست. او و قومش را دیدم که سواى خدا به آفتاب سجده میکردند، و شیطان اعمالشان را بر آنها آراسته و از راه حق منحرفشان کرده و هدایت نیافتهاند. به همین جهت به خدائی که در آسمانها و زمین، نهان را آشکار میکند و آنچه پنهان میکنید و آشکار مىنمائید میداند، سجده نمیکنند. خدائی که جز او معبودى نیست و پروردگار عرش عظیم است (اندازه فهم و شعور پرنده را به بینید). سلیمان فرمود: خواهیم دید که راست میگوئى یا از دروغگویانى. این نامه مرا ببر و نزد ایشان بیفکن سپس دور شو ببین چه میگویند. زن چون نامه سلیمان را خواند گفت: اى بزرگان نامه گرامیای به نزد من افکنده شده، آن از سلیمان است بدین مضمون: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ که بر من تفوق مجوئید و تسلیمانه پیش من آئید.» و اضافه کرد: اى بزرگان مرا در کارم نظر دهید که من در کارى بىحضور شما تصمیم نگرفتهام. در جواب گفتند: ما نیرومند و جنگاوران سر سختایم و کار به اراده توست ببین چه فرمان میدهى. زن گفت: پادشاهان وقتى به شهرى در آیند آنرا فاسد و تباه میکنند و عزیزانش را ذلیل گردانند و کارشان چنین است. من هدیّهاى سوى سلیمان و لشگریانش میفرستم تا به بینم فرستادگان چه خبر میآورند. چون فرستاده ملکه نزد سلیمان آمد. سلیمان به تندى گفت: مرا با مال مدد میدهید آنچه خدا به من داده بهتر از آن است که به شما داده؟ نه بلکه شما به هدیه خویش خوشدل میشوید. نزد ایشان باز گرد حتما سپاهیانى به سوى آنها آریم که طاقت مقابله با آنها را نداشته باشند و از شهر، ذلیل و حقیر بیرونشان میکنیم. (فرستاده به طرف سباء به راه افتاد). سلیمان به حاضران گفت: کدامتان تخت ملکه را پیش از آن که مطیعانه پیش من آیند، برایم میآورید؟ عفریتى از جنیان گفت: من پیش از اینکه از مجلس خویش بر خیزى تخت را سوى تو میآورم که در مورد آن توانا و امینم. مردی که دانشى از کتاب نزد وى بود. گفت: من آن را پیش از آنکه چشم به هم بزنى نزد تو میآورم. به دنبال این سخن سلیمان دید تخت ملکه در پیش او حاضر است. گفت: این از احسان پروردگار من است. میخواهد امتحانم کند آیا شکرگزارم یا کفران میکنم … گفت تخت را بر ملکه پس از آمدن ناشناس کنید و نگوئید: این تخت توست به بینیم آیا به شناختن آن راه مىبرد یا از آنان میشود که راه نمىبرند. چون ملکه بیامد گفتند: آیا تخت تو چنین است؟ گفت: گوئى همین است. ما پیش از این به قدرت سلیمان واقف بوده و تسلیم بودهایم و همان تسلیم به خدا او را از آنچه جز خداى مىپرستید باز داشت که وى از زمره قوم کافر بود و از آنها تبعیت میکرد. به دو گفته شد: به قصر سلیمان داخل شو چون آن را دید پنداشت آب عمیقى است. ساقهاى خویش را عریان کرد. سلیمان گفت: این قصرى است صاف از شیشه. زن چون این قدرت و عظمت و آن قصه هدهد و آمدن تخت را بدید دانست که او پیامبر و مؤید من عندالله است لذا گفت: پروردگارا من بر خویش ستم کردم و اینک با سلیمان تسلیم و مطیع پروردگار جهانیان میشوم.»
در این قصه باید به چند مطلب توجه کرد:
۱- مرغان نیز از جمله لشکریان سلیمان بودند. سلیمان زبان هدهد را میدانست و به وى مأموریت میداد و با آن گفتگو میکرد و او بود که خبر قوم سباء را به سلیمان گزارش کرد و نامه او را پیش آنان انداخت.
از این جریان روشن میشود که پرندگان و یا قسمتى از آنها اگر در فهم درک بالاتر از انسان نباشند کمتر نیستند که هدهد حکومت آنها و اینکه آفتابپرستند و ملکه آنها را دانست بالاتر از همه گفت: (أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ …)
[۶۳] نمل/سوره۲۷، آیه۲۵.
(تا براى خداوندى سجده کنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج و آشکار مىسازد، و آنچه را پنهان مىدارید یا آشکار مىکنید مىداند؟! )
[۶۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۹.
[۶۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۵۶.
[۶۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۰۷.
[۶۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۱.
[۶۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۹۹.
که در «خبء» گذشت.
(ببینید: خبء (مفرداتقرآن))
۲- جریان آمدن تخت ملکه سباء از فاصله دور پیش سلیمان. در «روح» زیر عنوان «باد در طاعت سلیمان بود» توضیحى درباره آن داده شد.
(ببینید: روح (مفرداتقرآن)، ریح (مفرداتقرآن))
آن علم نکره و مرموز که آصف وزیر سلیمان دارا بود دانسته نیست. ولى میتوان گفت که خدا به او چنان اراده قوى داده بود که توانست با اراده خود کار خدائى کند البته با اراده و اذن خدا و در همان جا قضیه حضرت جواد (علیهالسّلام) را نقل کردیم که نظیر کار آصف بن برخیا بود. و شاید در آینده بشر به نیروى علم، پرده از اسرار آن بر دارد.
در اصول کافی کتاب الحجه باب آنچه به ائمه از اسم اعظم داده شده سه روایت نقل شده از جمله جابر از امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند: اسم اعظم خداوند بر هفتاد و سه حرف است. در نزد آصف فقط یکح رف بود آن را بر زبان آورد، زمین ما بین او و تخت بلقیس فرو رفت تا تخت را با دستش گرفت سپس زمین در کمتر از یک چشم به هم زدن به حالت اول بر گشت. و ما امامان هفتاد دو حرف از آن نزد ماست و یک حرف دیگر (که کسى به آن راه ندارد) در نزد خداست و آن مخصوص خداوند است در علم غیب که پیش اوست و لا حول و لا قوه الا باللّه العلى العظیم.
[۶۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۰.
از بعضى آیات و روایات روشن میشود که در روز قیامت قسمتى یا همه افعال اهل بهشت با اراده خواهد بود نه با ابزار، شاید ان شاء اللّه این مطلب را در «قیامه» توضیح بدهیم.
(ببینید: قیامت (مفرداتقرآن))
۳- سلیمان کاخ آئینهبند داشته است «قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ»
[۷۰] نمل/سوره۲۷، آیه۴۴.
(سلیمان گفت: این آب نیست، بلکه قصرى است از بلور شفاف.)
[۷۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.
[۷۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۶.
[۷۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۲.
[۷۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.
[۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۸.
و اگر جمله «وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ»
[۷۶] نمل/سوره۲۷، آیه۴۲.
(و ما پیش از این هم آگاه بودیم واسلام آورده بودیم.)
[۷۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.
[۷۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۵.
[۷۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۱.
[۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.
[۸۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۷.
کلام ملکه باشد به نظر میدهد که او پیش از آن قضیه به قدرت و پیامبرى سلیمان دانا بوده و اسلام آورده بود ولى در عبادت آفتاب از از قوم خود کنار نمیشد، لشکرکشى سلیمان براى وى توفیق جبرى شد و شاید مرادش از «ظَلَمْتُ نَفْسِی»
[۸۲] نمل/سوره۲۷، آیه۴۴.
(من به خود ستم کردم.)
[۸۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.
[۸۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۷.
[۸۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۲۳.
[۸۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.
[۸۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۸.
همان باشد که دانسته از قوم خویش تبعیّت میکرد.
۲.۲.۳ – قصه اسبان
(وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ • إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 