پاورپوینت کامل سلموا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سلموا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سلموا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سلموا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

سلم (مفردات‌قرآن)

منبع: سلم (قاموس قرآن (جلد ۳))

مقالات مرتبط: سِلْم (لغات‌قرآن)، سلم (مفردات‌نهج‌البلاغه)، سلم (مقالات مرتبط).

سَلْم (به فتح سین و سکون لام) از واژگان قرآن کریم به معنای کنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. مشتقات سلم در آیات قرآن عباتند از: سَلام (به فتح سین) به معنای سلامتی و امنیت است. سِلْم (به کسر سین و سکون لام) به معنای صلح است همچنین سَلْم (به فتح سین و سکون لام) و سَلَم (به فتح سین و لام) نیز گاهی به معنای سِلْم آمده است. سَلَم (به فتح سین و لام) به معناى اطاعت و انقیاد است‌. سَلْم (به فتح سین و سکون لام) به معنای مسالمت و صلح و سازش‌ است. سُلَّم (به ضم سین و تشدید لام) به معنای نردبان است. تَسلیم (به فتح تاء) به معانی سلام کردن، سالم کردن و نگاه داشتن، دادن چیزى و معناى انقیاد و طاعت به کار رفته است. إسلام (به کسر الف) به معنای انقیاد و تسلیم شدن است. سُلَیْمان‌ از انبیاء معروف بنی‌اسرائیل، نام مبارکش هفده بار در قرآن ذکر شده و پسر داود نبی است.

فهرست مندرجات

۱ – معنای سَلْم
۲ – کاربردها
۲.۱ – سلام
۲.۱.۱ – سلام بر انبیاء
۲.۱.۲ – سخن بهشتیان
۲.۱.۳ – سلام بودن شب قدر
۲.۱.۴ – سلام به اصحاب یمین
۲.۱.۵ – سلام از اسماءالله
۲.۲ – سِلْم
۲.۳ – سَلَم
۲.۴ – سَلْم
۲.۵ – سُلَّم
۲.۶ – تسلیم
۲.۶.۱ – مراتب تسلیم‌
۲.۷ – اسلام
۲.۷.۱ – فرق اسلام و ایمان‌
۲.۸ – سُلَیْمان
۲.۸.۱ – ویژگی‌های سلیمان
۲.۸.۲ – قصص سلیمان‌
۲.۸.۳ – قصه وادی نمل‌
۲.۸.۴ – قصه هدهد و سباء
۲.۸.۵ – قصه اسبان‌
۲.۸.۶ – قصه جسد
۲.۸.۷ – تسخیر شیاطین‌
۲.۸.۸ – تسخیر باد
۲.۸.۹ – مرگ سلیمان‌
۳ – پانویس
۴ – منبع

۱ – معنای سَلْم

سَلْم

[۱] قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۲۹۶.

[۲] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۱.

[۳] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۸۳.

(مثل فلس) و سلامت و سلام یعنى کنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.

[۴] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۱.

در اقرب آمده: «سَلِمَ‌ من العیوب و الآفات‌ سَلَاماً و سَلَامَهً» یعنى از بلایا و عیبها نجات یافت و کنار شد.

[۵] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

مثل‌ (إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ‌ سَلِیمٍ‌)

[۶] صافات/سوره۳۷، آیه۸۴.

(هنگامى که با قلبى سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد.)

[۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۹.

[۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۴۷.

[۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۲۳.

[۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۱.

[۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۱.

که در سلامت باطن است قلب سلیم آن است که از شک و حسد و کفر و غیره سالم و کنار باشد.
و مثل‌ (مُسَلَّمَهٌ لا شِیَهَ فِیها …)

[۱۲] بقره/سوره۲، آیه۷۱.

(از هر عیبى برکنار بوده، و رنگ دیگرى در آن نباشد….)

[۱۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱.

[۱۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۰۲.

[۱۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۰۶.

[۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۴.

[۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۱۳.

از عیوب سلامت است و خالى در آن نیست که مراد از آن سلامت ظاهرى است.

۲ – کاربردها

کاربردها و مشتقات سلم در آیات قرآن عبارتند از:

۲.۱ – سلام

یک دفعه سلام خارجى است به معنى سلامت مثل‌:
(ادْخُلُوها بِسَلامٍ‌ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ)

[۱۸] ق/سوره۵۰، آیه۳۴.

[۱۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵.

[۲۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۳۱.

[۲۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۴.

[۲۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۷۶.

«به سلامت وارد بهشت شوید. آن روز خلود است.»
و مثل‌ (یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِیمَ)

[۲۳] انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۹.

(سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولى ما گفتیم: اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش.)

[۲۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۷.

[۲۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۳.

[۲۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۲۷.

[۲۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۷.

[۲۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۱.

سلام بودن آتش بى حرارت و بى سوزش بودن آن است نسبت به ابراهیم (علیه‌السّلام).
و ایضا (یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ‌ السَّلامِ‌ …)

[۲۹] مائده/سوره۵، آیه۱۶.

(خداوند به برکت آن، کسانى را که از رضاى او پیروى کنند، به راههاى سلامت و امنیت، هدایت مى‌کند….)

[۳۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۰.

[۳۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۴.

[۳۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۹۹.

[۳۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۰.

[۳۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۴.

(لَهُمْ دارُ السَّلامِ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ …)

[۳۵] انعام/سوره۶، آیه۱۲۷.

(براى آنها نزد پروردگارشان در بهشت سراى امن و آرامش خواهد بود….)

[۳۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۴.

[۳۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۴۵.

[۳۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۷۵.

[۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۶۲.

[۴۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۶۹.

که همه اینها به معنى سلامت و سلام خارجى است.
یکدفعه سلام قولى است مثل‌
(وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ‌ سَلامٌ‌ عَلَیْکُمْ …)

[۴۱] انعام/سوره۶، آیه۵۴.

(هرگاه کسانى که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: سلام بر شما!….)

[۴۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۴.

[۴۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۰۴.

[۴۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۴۸.

[۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۶.

[۴۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۰۸.

(وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّهِ أَنْ‌ سَلامٌ‌ عَلَیْکُمْ …)

[۴۷] اعراف/سوره۷، آیه۴۶.

(و بهشتیان را صدا مى‌زنند که: درود بر شما باد!….)

[۴۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۶.

[۴۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۹.

[۵۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۶۱.

[۵۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.

[۵۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۷.

سلام قولى در اسلام همین است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند به شخص است‌. سَلامٌ عَلَیْکُمْ‌ یعنى «سلامت باد از خدا بر شما» و چون از جانب خداست لذا تحیّتى است از خدا و با برکت و پاک و دلچسب است‌.
(فَسَلِّمُوا عَلى‌ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً …)

[۵۳] نور/سوره۲۴، آیه۶۱.

(بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتى از سوى خداوند، سلامى پربرکت و پاکیزه….)

[۵۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۸.

[۵۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۶۵.

[۵۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۲۹.

[۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۶.

[۵۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۷۳.

(سَلامٌ‌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ)

[۵۹] یس/سوره۳۶، آیه۵۸.

(سلام (و درود الهى بر آنها)، سخنى است از سوى پروردگارى مهربان.)

[۶۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۴.

[۶۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۰۱.

[۶۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۵۱.

[۶۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۱.

[۶۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۲۴.

این سلام قولى از جانب خداوند است که به اهل بهشت اعلام می‌شود و می‌دانند که پیوسته در سلامت و امن خواهند بود ممکن است مراد از آن قول ملائکه باشد که به اهل بهشت گویند (سَلامٌ‌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ)

[۶۵] رعد/سوره۱۳، آیه۲۴.

(و به آنان مى‌گویند: سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام سراى جاویدان!)

[۶۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۲.

[۶۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۴۷.

[۶۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۷۵.

[۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۵.

[۷۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۵۶.

چون سلام ملائکه با اجازه خداست لذا در سوره یس سلام خدا خوانده شده است

[۷۱] یس/سوره۳۶، آیه۵۸.

و ممکن است بگوئیم: خداوند صدا خلق می‌کند و اهل بهشت می‌شنوند مثل وحی به موسی در طور سیناء.
(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَیْکُمُ‌ السَّلامَ‌ لَسْتَ مُؤْمِناً …)

[۷۲] نساء/سوره۴، آیه۹۴.

(به کسى که اظهار صلح و اسلام مى‌کند نگویید: مسلمان نیستى…)

[۷۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۳.

[۷۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۱.

[۷۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۳.

[۷۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.

[۷۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۳۰۸.

ظاهرا مراد از آن سلام قولى است چنانکه در سبب نزول آیه نقل شده که اسامه بن زید و یارانش مردى را که اسلام آورده بود و به آنها سلام داد و شهادتین گفت کشتند و گوسفندانش را به غنیمت گرفتند. در نتیجه آیه فوق نازل شد.

[۷۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۴.

[۷۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۸.

[۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.

(وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)

[۸۱] فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.

(و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى‌گویند (و با بزرگوارى مى‌گذرند))

[۸۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۵.

[۸۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۳۹.

[۸۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۳۱.

[۸۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۷۹.

[۸۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۲۲.

ممکن است‌ «سَلاماً» مفعول فعل محذوف باشد یعنى «نطلب منکم‌ السَّلَامَهَ» و شاید صفت محذوف باشد یعنى «قالوا قولا سَلَاماً»

[۸۷] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.

۲.۱.۱ – سلام بر انبیاء

(سَلامٌ‌ عَلى‌ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ‌)

[۸۸] صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.

(سَلامٌ‌ عَلى‌ إِبْراهِیمَ‌)

[۸۹] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۹.

(سَلامٌ‌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ‌)

[۹۰] صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۰.

(سَلامٌ‌ عَلى‌ إِلْ‌یاسِینَ‌)

[۹۱] صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۰.

(وَ سَلامٌ‌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ)

[۹۲] صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۱.

این آیات از آیه ۷۹ صافات

[۹۳] صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.

تا آیه ۱۸۱

[۹۴] صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.

واقع‌اند. و در ما قبل هر دو آیه اول و آیه چهارم این آیه هست‌ «وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ»

[۹۵] صافات/سوره۳۷، آیه۷۸.

[۹۶] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۸.

[۹۷] صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۹.

اینها سلام و تحیّت قولى است از جانب خدا و اثر واقعى و خارجى دارد آیه پنجم شامل تمام مرسلین است و آیه اول درباره نوح (علیه‌السّلام) از همه وسیع است که در آن لفظ «فِی الْعالَمِینَ» هست. مراد از آن عالم بشر و یا عالم جن و انس و ملائکه است. و ظاهرا عالم بشر و ادوار بشرى مراد باشد.
به نظر می‌آید «فِی الْعالَمِینَ» حال‌ باشد از سلام یعنى سلام بر نوح در حالیکه آن سلام پیوسته در میان عالمیان هست و خواهد بود. ظاهرا براى همین است که المیزان گوید: این سلام تحیّتى است براى نوح از خدا هدیّه می‌شود بر او از جانب امّت‌هاى انسانیت مادامی که چیزى از خیرات قولا و عملا در جوامع بشرى واقع شود. چون او (علیه‌السّلام) اول کسى است که به دعوت توحید بر خاسته و شرک و اثر آن را کوبیده و در حدود هزار سال در این راه رنج برده … پس براى اوست نصیبى از هر خیر تا روز قیامت و در تمام قرآن سلامى به این وسعت جز درباره نوح یافته نیست.

[۹۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۴۶.

[۹۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۲۱.

راغب گوید: این سلام‌ها روشن می‌کنند که خدا خواسته بپیامبران ثنا و دعا شود.

[۱۰۰] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.

۲.۱.۲ – سخن بهشتیان

(لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً • إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً)

[۱۰۱] واقعه/سوره۵۶، آیات۲۵ – ۲۶.

(در آنجا نه لغو و بیهوده‌اى مى‌شنوند نه سخنان گناه‌آلود؛ تنها سخنى که مى‌شنوند سلام است سلام.)

[۱۰۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۵.

[۱۰۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۳.

[۱۰۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۱۱.

[۱۰۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۸.

[۱۰۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۴۵.

بهتر است بگوئیم مراد از سلام قولى و فعلى هر دو است یعنى «به هم‌دیگر سلام گویند و از هم‌دیگر در سلام باشند.» و شاید قولى مراد باشد یعنى «نطلب لکم سلاما».

۲.۱.۳ – سلام بودن شب قدر

(سَلامٌ‌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ)

[۱۰۷] قدر/سوره۹۷، آیه۵.

[۱۰۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.

[۱۰۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۴.

[۱۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.

[۱۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۵.

«هِیَ» راجع به لیله قدر است یعنى «آن شب تا طلوع فجر سلام و سلامت است.» درست فهمیده نمی‌شود که چگونه سلام است آیا براى همه یا براى افراد به خصوصى؟! از کلام امام سجاد (علیه‌السّلام) به دست می‌آید که براى عدّه به خصوصى است در دعای ۴۴ صحیفه چنین آمده‌
«سَمَّاهَا لَیْلَهَ الْقَدْرِ … سَلَامٌ‌ دَائِمُ الْبَرَکَهِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ.»

[۱۱۲] صحیفه سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، دعای۴۴، ص۲۲۱.

«و آن را شب قدر نامید … و آن شب سلامتى و برکت پیوسته است تا سپیده دم بر هر کس از بندگانش که بخواهد به جهت قضایش که لازم‌الاجراء دانسته است.» در این صورت براى کسانى سلامت است که تقدیرشان در آن شب به نحو احسن معین می‌گردد. مثل قرآن که براى مؤمنان شفاست و کافران را جز خسارت نیافزاید. (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً)

[۱۱۳] اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.

(و از قرآن، آنچه شفا و رحمت براى مؤمنان است، نازل مى‌کنیم؛ ولى ستمکاران را جز خسران و زیان نمى‌افزاید.)

[۱۱۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.

[۱۱۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.

[۱۱۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.

[۱۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.

[۱۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.

۲.۱.۴ – سلام به اصحاب یمین

(وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ • فَسَلامٌ‌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ)

[۱۱۹] واقعه/سوره۵۶، آیات۹۰ – ۹۱.

(امّا اگر از اصحاب یمین باشد، به او گفته مى‌شود: سلام بر تو از سوى اصحاب یمین (که از یاران تواند).))

[۱۲۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.

[۱۲۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۹.

[۱۲۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۴۲.

[۱۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۴.

[۱۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۹۱.

ممکن است مراد از این سلام همان باشد که درباره اهل بهشت آمده‌ (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً إِلَّا سَلاماً …)

[۱۲۵] مریم/سوره۱۹، آیه۶۲.

(در آن جا هرگز گفتار لغو و بیهوده‌اى نمى‌شنوند….)

[۱۲۶] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.

[۱۲۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۹.

[۱۲۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۰۶.

[۱۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۴.

[۱۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۸۶.

ولى‌ «سَلاماً سَلاماً» در سوره واقعه

[۱۳۱] واقعه/سوره۵۶، آیه۲۶.

راجع به مقربین است معنى آیه چنین می‌شود: «اما اگر شخص متوفى از اصحاب یمین باشد سلام آنها مخصوص تو است.» و شاید «لَکَ» خطاب به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده باشد.

۲.۱.۵ – سلام از اسماءالله

(هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ‌ السَّلامُ‌ …)

[۱۳۲] حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.

(او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اوست، از هر عیب منزّه است، به کسى ستم نمى‌کند، امنیّت‌بخش است….)

[۱۳۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۸.

[۱۳۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.

[۱۳۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۲.

[۱۳۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.

[۱۳۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۴۸.

سلام از اسماء حسنی است. راغب گوید: گفته‌اند علّت توصیف خداوند به سلام آن است که عیوب و آفات به حضرتش راه ندارد چنانکه به خلائق می‌رسد. در این صورت سلام به معنى سالم است.

[۱۳۸] راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.

طبرسی گوید: سلام یعنى آنکه بندگان از ظلمش سالم‌اند و گفته‌اند: آن به معنى سالم از هر نقص و عیب و آفت است.

[۱۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.

صدوق در توحید آن را سلامت دهنده و سالم از هر عیب گفته است. ابن اثیر نیز مثل راغب گفته

[۱۴۰] ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۲، ص۳۹۳.

و بیضاوی آن را اختیار کرده است.

[۱۴۱] بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۵، ص۲۰۲.

در اقرب نیز چنین است.

[۱۴۲] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

در جوامع الجامع و کشّاف نیز سلامت‌دهنده یا سالم از هر عیب ذکر شده.

[۱۴۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۵۳۹.

[۱۴۴] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۵۰۹.

المیزان آن را تقریبا بى آزار معنى کرده گوید: سلام کسى است که با تو به سلامت و عافیت ملاقات کند بدون شرّ و ضرر.

[۱۴۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.

[۱۴۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۲.

خلاصه آنکه: معنى سلام یا سلامت‌دهنده و یا سالم از هر عیب است. و در صورت اول از صفات فعل و در صورت دوم از صفات جلال است و آن در اصل مصدر است و از باب مبالغه وصف حق تعالى آمده. اقرب الموارد عقیده دارد که در اسماء الله جز سلام، مصدر نیامده است.

[۱۴۷] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

۲.۲ – سِلْم

سلم (بر وزن علم) اخفش آن را صلح گفته است

[۱۴۸] اخفش المتوسط، معانی القرآن، ج۱، ص۱۸۰.

هکذا سلم (بر وزن فلس و فرس). ابو عبیده گوید: سلم و اسلام هر دو یکى است و سلم در جاى دیگر به معنى مسالمت و صلح است.

[۱۴۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶.

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی‌ السِّلْمِ‌ کَافَّهً …)

[۱۵۰] بقره/سوره۲، آیه۲۰۸.

(اى کسانى که ایمان آورده‌اید؛ همگى در پرتو ایمان در صلح و آشتى درآیید!…)

[۱۵۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲.

[۱۵۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۰۱.

[۱۵۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۵۱.

[۱۵۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶.

[۱۵۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۷۰.

آن را در آیه به فتح‌ (سین) و کسر آن خوانده‌اند ولى در قرآن‌ها به کسر است. آیه ما قبل و ذیل آیه شاهد است که آن به معنى تسلیم شدن به فرمان حق و در اخبار شیعه به معنى ورود به ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام) تفسیر شده است.

۲.۳ – سَلَم

سلم (به فتح س، ل) به معنى اطاعت و انقیاد است‌.
(وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ‌ …)

[۱۵۶] نحل/سوره۱۶، آیه۸۷.

[۱۵۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.

[۱۵۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۶۲.

[۱۵۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۵.

[۱۶۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۳.

یعنى «آن روز به خدا تسلیم و منقاد می‌شوند.»
آن چهار بار در قرآن آمده: نساء آیه ۹۰

[۱۶۱] نساء/سوره۴، آیه۹۰.

[۱۶۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۱.

[۱۶۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۴۵.

[۱۶۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۳۶.

[۱۶۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۸۶.

و ۹۱

[۱۶۶] نساء/سوره۴، آیه۹۱.

[۱۶۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۱.

[۱۶۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۴۶.

[۱۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۳۷.

[۱۷۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۹۰.

، نحل آیه ۲۸

[۱۷۱] نحل/سوره۱۶، آیه۲۸.

[۱۷۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۳۴.

[۱۷۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۴۰.

[۱۷۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۰.

[۱۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۴۸.

و ۸۷

[۱۷۶] نحل/سوره۱۶، آیه۸۷.

[۱۷۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.

[۱۷۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۶۲.

[۱۷۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۵.

[۱۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۳.

.

۲.۴ – سَلْم

سلم (بر وزن عقل) به معنای مسالمت و صلح و سازش‌ است.
(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ‌ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ …)

[۱۸۱] انفال/سوره۸، آیه۶۱.

[۱۸۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۷.

[۱۸۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۵۴.

[۱۸۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۳.

[۱۸۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۵۱.

«اگر کفار مایل به سازش و صلح شدند تو هم مایل باش و توکّل به خدا کن.» سخن ما را درباره این آیه در «قتل» مطالعه کنید.

(ببینید: قتل (مفردات‌قرآن))

۲.۵ – سُلَّم

سُلَّم (به ضم سین و تشدید لام) به معنای نردبان است. خواه از چوب باشد و یا از سنگ و غیره. علت این تسمیه آن است که تو را به آنچه می‌خواهى تسلیم می‌کند و می‌رساند.

[۱۸۶] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

(وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ …)

[۱۸۷] انعام/سوره۶، آیه۳۵.

[۱۸۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۶۴.

[۱۸۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۹۰.

[۱۹۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۸.

[۱۹۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۷۳.

اعراض مشرکان بر آن حضرت گران می‌آمد خدا در رفع آن فرماید: «اگر اعراض آنها بر تو گران باشد اگر بتوانى منفذى در زمین بیابى یا نردبان و وسیله بالا رفتن به آسمان پیدا کنى و آیه‌اى براى آنها بیاورى که وادار به ایمانشان کند (نتوانى آورد چون خدا خواسته ایمان و کفر با اختیار باشد نه با اجبار.)»
سلّم دو بار در قرآن آمده: آیه ۳۵ انعام

[۱۹۲] انعام/سوره۶، آیه۳۵.

[۱۹۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۶۴.

[۱۹۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۹۰.

[۱۹۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۸.

[۱۹۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۷۳.

و آیه ۳۸ طور

[۱۹۷] طور/سوره۵۲، آیه۳۸.

[۱۹۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۱.

[۱۹۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۱.

[۲۰۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۵.

[۲۰۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۶۰.

.

۲.۶ – تسلیم

تسلیم، یکدفعه به معنى سلام کردن است مثل‌
(فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‌ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً …)

[۲۰۲] نور/سوره۲۴، آیه۶۱.

(و هنگامى که داخل خانه‌اى شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتى از سوى خداوند، سلامى پربرکت و پاکیزه….)

[۲۰۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۸.

[۲۰۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۶۵.

[۲۰۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۹۹.

[۲۰۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۶.

[۲۰۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۷۳.

یعنى به اهل خانه سلام کنید که مسلمانان به حکم یک جسداند.
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً)

[۲۰۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۵۶.

(اى کسانى که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و در برابر اوامر او کاملًا تسلیم باشید.)

[۲۰۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۶.

[۲۱۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۳۸.

[۲۱۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۰۷.

[۲۱۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۹.

[۲۱۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۶۹.

و نیز به معنى سالم کردن و نگاه داشتن است مثل‌ وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ‌ سَلَّمَ‌ …

[۲۱۴] انفال/سوره۸، آیه۴۳.

[۲۱۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۹۳.

[۲۱۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۲۲.

[۲۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۱.

[۲۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۸.

«اگر خدا دشمنان را به تو بسیارشان نشان داده بود دل به ترس می‌دادید و در کار جنگ منازعه می‌کردند ولى خدا از ترس و منازعه نگاه داشت و سلامت کرد.»
و ایضا به معنى دادن چیزى آمده نحو (فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ‌ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ …)

[۲۱۹] بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.

(گناهى بر شما نیست؛ به شرط این‌که حق مادران را به طور شایسته بپردازید….)

[۲۲۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷.

[۲۲۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۴۱.

[۲۲۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۶۲.

[۲۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۸.

[۲۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۳۵.

و نیز در معناى انقیاد و طاعت به کار رفته است نظیر (ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً)

[۲۲۵] نساء/سوره۴، آیه۶۵.

[۲۲۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۵.

[۲۲۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۴۷.

[۲۲۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۷.

[۲۲۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۱۸.

یعنى «از حکم تو در دل خویش تنگى احساس نکنند و تسلیم و منقاد محض شوند.»

۲.۶.۱ – مراتب تسلیم‌

تسلیم را به سه مرحله تقسیم کرده‌اند:
تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم قلب.
تسلیم تن همان است که آن را تسلیم ظاهرى گفتیم. شخص خود را زبون و لا علاج دیده در مقابل حریف مغلوب و تسلیم می‌شود و در اطاعت او در می‌آید ولى فکر و عقلش تسلیم نشده بلکه پیوسته در انتظار فرصت است تا بار دیگر به ستیز بر خیزد. و این همان است که در آیه‌ (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا …)

[۲۳۰] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.

(اعراب بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولى بگویید اسلام آورده‌ایم….)

[۲۳۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.

[۲۳۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.

[۲۳۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۱.

[۲۳۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.

[۲۳۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۵.

گفته شد.
تسلیم عقل و فکر آن است که شخص در مقابل دلیل و منطق تسلیم شود. در این تسلیم نمی‌شود شخص را با کتک زدن و شکنجه دادن تسلیم کرد ولى هر گاه دلیل کافى وجود داشت عقل تسلیم می‌گردد.
بیشتر کفاری که اهل عذاب‌اند و قرآن می‌گوید: دانسته از خدا و دستور او اعراض می‌کنند از این قبیل‌اند، می‌دانند و یقین دارند ولى از روى حسد یا حرص و یا خودپسندی و خودبینی تن به حق در نمی‌دهند عقلشان تسلیم است ولى قلبشان تسلیم نیست چنانکه فرموده‌ (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا …)

[۲۳۶] نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.

(و آن را از روى ظلم و تکبر انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند….)

[۲۳۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.

[۲۳۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.

[۲۳۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.

[۲۴۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.

[۲۴۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.

یعنى آیات ما را انکار کردند و تسلیم نشدند ولى ضمیر شان‌ و عقلشان یقین کرد علت انکارشان ستم و برترى‌جوئى بود.
موسی در مقابل انکار فرعون می‌گوید : (لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)

[۲۴۲] اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۲.

[۲۴۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.

[۲۴۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۳.

[۲۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۵.

[۲۴۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۲.

«می‌دانى که این آیات را پروردگار آسمان‌ها و زمین نازل کرده، اى فرعون: من تو را هلاک شده می‌دانم.»
آرى فرعون می‌دانست که موسى حق است عقلش تسلیم شده بود از روى خودپسندى و جاه‌طلبى تسلیم قلبى نداشت، می‌دانست ولى خاضع نبود مثل معاویه (علیه‌لعائن‌الله) که امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) را بیشتر از دیگران مى‌شناخت. ولى خاضع نبود. هم خود را بدبخت کرد و هم دیگران را.
درباره اختلاف اهل کتاب و قبول نکردن اسلام، مکرر در آیات می‌خوانیم که می‌دانستند قرآن حق و اسلام همان دین موعود است ولى در اثر حسد حاضر به تسلیم نشدند (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ …)

[۲۴۷] آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.

(و کسانى که کتاب آسمانی به آنان داده شد، با یکدیگر اختلاف نکردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى….)

[۲۴۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.

[۲۴۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۱.

[۲۵۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۹.

[۲۵۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۸.

[۲۵۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.

و در جاى دیگر فرموده: آنها پیامبر اسلام را همانطور می‌شناسند که پسران خود را و عدّه‌اى از آنها حق را می‌دانند و نهان می‌دارند. (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ)

[۲۵۳] بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.

(کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده‌ایم، او -پیامبر- را همچون فرزندان خود مى‌شناسند؛ ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى‌کنند.)

[۲۵۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۶.

[۲۵۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۰.

[۲۵۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۳.

[۲۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.

[۲۵۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.

رجوع شود به «خلف» و بقیه مطلب در «کفر» خواهد آمد.

(ببینید: خلف (مفردات‌قرآن)، کفر (مفردات‌قرآن))

تسلیم سوّم، تسلیم قلب است و آن همان انقیاد و مطیع بودن است که توأم با ایمان و عمل است.
ناگفته نماند علت تسلیم نشدن قلب پس از تسلیم عقل، سه چیز است:
حرص، تکبر، حسد. لذا در روایات اسلامى نقل شده: گناهان اولى سه گناهند از آنها بپرهیزید حرص همان است که آدم را به خوردن شجره منهى وا داشت. شیطان از روى تکبر بر آدم سجده نکرد. پسر آدم از روى حسد برادر خویش را بکشت. اگر درباره گناهان مردم که دانسته و از روى علم گناه می‌کنند دقّت کنیم خواهیم دید علت ارتکاب گناه یکى از سه چیز فوق است.

۲.۷ – اسلام

اسلام به معنای انقیاد و تسلیم شدن است. در اقرب گوید: «أَسْلَمَ‌ الرَّجُلُ: انْقَادَ»

[۲۵۹] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.

(وَ لَهُ‌ أَسْلَمَ‌ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ …)

[۲۶۰] آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۳.

[۲۶۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۶.

[۲۶۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۱۹.

[۲۶۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۷.

[۲۶۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۴۹.

«آن که در آسمان‌ها و زمین است به او منقاد و مطیع‌اند….»
(فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ)

[۲۶۵] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۳.

[۲۶۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۲.

[۲۶۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۳۱.

[۲۶۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۷.

[۲۶۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۵.

«چون هر دو به دستور خدا تسلیم و منقاد شدند و او را به پیشانی در تل خوابانید.»
(إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ‌ أَسْلِمْ‌ قالَ‌ أَسْلَمْتُ‌ لِرَبِّ الْعالَمِینَ)

[۲۷۰] بقره/سوره۲، آیه۱۳۱.

(و یاد آورید هنگامى را که پروردگارش به او فرمود: اسلام بیاور و در برابر حق، تسلیم باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل‌پذیرفت؛ و گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.)

[۲۷۱] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰.

[۲۷۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۰۰.

[۲۷۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۵۴.

[۲۷۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۸.

[۲۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۶۵.

گاهى از اسلام، تسلیم ظاهرى مراد است نه تسلیم و انقیادی که از علم و یقین ناشى می‌شود بلکه یکى از طرفین خود را زبون و فاقد قدرت دیده به ظاهر منقاد می‌شود و آن از نظر قرآن ارزشى ندارد نظیر (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ …)

[۲۷۶] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.

[۲۷۷] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.

[۲۷۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۱.

[۲۷۹] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.

[۲۸۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۵.

«اعراب بادیه‌نشین می‌گفتند: ایمان آوردیم آنچه می‌گوئیم در دل داریم و دلمان به آن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ایمان نیاورده‌اید بلکه بگوئید تسلیم شده‌ایم یعنى اسلام را قوى دیده و با آن در حال جنگ نیستیم و تسلیم هستیم.»
همچنین است‌ (بَلْ هُمُ الْیَوْمَ‌ مُسْتَسْلِمُونَ‌)

[۲۸۱] صافات/سوره۳۷، آیه۲۶.

(ولى آنان در آن روز در برابر قدرت خدا تسلیمند.)

[۲۸۲] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۷.

[۲۸۳] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۳۲.

[۲۸۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۰۰.

[۲۸۵] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۸۸.

[۲۸۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۷۲.

و شاید استفهام براى زیادت تسلیم بوده باشد.
(إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ‌ الْإِسْلامُ‌ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ …)

[۲۸۷] آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.

(دین در نزد خدا، اسلام است. و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، با یکدیگر اختلاف نکردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى….)

[۲۸۸] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.

[۲۸۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۱.

[۲۹۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۹.

[۲۹۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۸.

[۲۹۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.

«اسلام» در آیات دیگر نیز آمده است نظیر (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ‌ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ …)

[۲۹۳] آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.

(و هر کس جز اسلام و تسلیم در برابر فرمان حقّ، آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد….)

[۲۹۴] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.

[۲۹۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۷.

[۲۹۶] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۰.

[۲۹۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۸.

[۲۹۸] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۰.

(وَ رَضِیتُ لَکُمُ‌ الْإِسْلامَ‌ دِیناً …)

[۲۹۹] مائده/سوره۵، آیه۳.

(و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم….)

[۳۰۰] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۷.

[۳۰۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۷۹.

[۳۰۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۸۸.

[۳۰۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۶.

[۳۰۴] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۰۴.

اسلام هر چند مخصوص شریعت حضرت رسول (صلى‌الله‌علیه‌وآله) شده ولى تمام ادیان اسلام‌اند و پیامبران از مردم جز تسلیم شدن به خدا و انقیاد، چیزى نخواسته‌اند.
آیه اول این حقیقت را روشن می‌کند: دین در نزد خدا فقط اسلام و انقیاد به خداست. و اختلاف اهل کتاب از روى جهل و نادانى نیست بلکه دانسته و از روى حسد اختلاف کرده‌اند و گرنه می‌دانند که دین خضوع به اراده حق و انقیاد به آن است و می‌دانند که این دین حق است و جز تسلیم شدن به خدا نیست آنها دانسته به آیات حق کافر می‌شوند. در سوره آل‌عمران از آیه ۸۱

[۳۰۵] آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۱.

میثاق پیامبران در تصدیق یکدیگر و انقیاد اهل آسمان‌ها و زمین، بیان شده و سپس فرموده: بگو به خدا و به آنچه بر ما و بر ابراهیم، اسمعیل، اسحق، یعقوب، اسباط، موسی، عیسی، و سایر پیامبران نازل شده ایمان آوردیم و تسلیم شدیم و همه را پیامبر خدا می‌دانیم و آنگاه فرموده: (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ‌ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ ….)

[۳۰۶] آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.

(و هر کس جز اسلام و تسلیم در برابر فرمان حقّ، آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد….)

[۳۰۷] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.

[۳۰۸] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۷.

[۳۰۹] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۰.

[۳۱۰] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۸.

[۳۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۰.

۲.۷.۱ – فرق اسلام و ایمان‌

نظر به اصل لغت: اسلام ناشى از ایمان و نتیجه آن است که ایمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن کسى است که عقاید حقه را تصدیق کند و قلبش درباره آنها آرام و مطمئن و بى تشویش باشد. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا …)

[۳۱۲] حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.

(مؤمنان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده….)

[۳۱۳] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.

[۳۱۴] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۹.

[۳۱۵] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۲.

[۳۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸.

[۳۱۷] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۹.

ریب چنانکه گفته‌ایم قلق و اضطراب و تشویش قلب است.

(ببینید: ریب (مفردات‌قرآن))

چنین کسى قهرا به آنچه می‌داند تسلیم و منقاد می‌شود. و انقیاد در بیشتر موارد توأم با عمل و یا عین عمل است.
در آیه‌ (وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً وَ تَسْلِیماً)

[۳۱۸] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.

(و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.)

[۳۱۹] مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.

[۳۲۰] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۹۰.

[۳۲۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۴.

[۳۲۲] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۹.

[۳۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۷۲.

به هر دو از ایمان و اسلام توجّه شده است. یعنى: آن پیش آمد هم تصدیق و اطمینان قلبى و هم انقیادشان را در مقابل فرمان حق افزود.
اگر گوئى: اکنون که اسلام ناشى از ایمان است پس چرا در آیه‌ (إِنَ‌ الْمُسْلِمِینَ‌ وَ الْمُسْلِماتِ‌ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ‌ … أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً)

[۳۲۴] احزاب/

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.