پاورپوینت کامل خلیلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خلیلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خلیلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خلیلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
حضرت ابراهیم
مقالات مرتبط: حضرت ابراهیم (مقالات مرتبط).
دیگر کاربردها: خلیل (ابهامزدایی).
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است و ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل (علیهالسلام) و حضرت اسحاق (علیهالسلام) میباشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء من جمله حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) به آن حضرت باز میگردد، باتوجه به مخالفت حضرت ابراهیم با بتپرستان و شکستن بتها، بتپرستان تصمیم به نابودی وی گرفتند و او را در آتش انداختند، اما آتش به فرمان خدا برای حضرت ابراهیم گلستان شد، جبرئیل هنگام سقوط ابراهیم در آتش، به امر خداوند بر او نازل شد و آمادگی خود را برای هر گونه کمکی که ابراهیم بطلبد، اعلام داشت؛ امّا ابراهیم سر باز زد و گفت: از غیر خداوند درخواستی نخواهد کرد و این یکی از ادلّه خلّت ابراهیم (علیهالسّلام) به شمارمیرود.
[۱] بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۳، ص۸۲۴.
[۲] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۲.
[۳] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۵.
فهرست مندرجات
۱ – حضرت ابراهیم در آتش
۲ – هجرت حضرت ابراهیم
۲.۱ – منزلگاه نهایی
۳ – تشرف به مقام خُلّت
۳.۱ – تفسیر خلّت
۴ – کیفیت زنده ساختن مردگان
۴.۱ – زندهشدن مردگان در منابع عامه
۴.۲ – دیدگاه ابومسلم اصفهانی
۴.۳ – مراد آرامش قلبی
۴.۴ – مشاهده چگونگی احیاء
۵ – ابراهیم و لوط
۶ – وارد شدن فرشتگان میهمان
۷ – هدف نزول ملائکه
۷.۱ – بررسی چند نکته
۷.۱.۱ – نکته اول
۷.۱.۲ – نکته دوم
۷.۱.۳ – نکته سوم
۸ – عزیمت به مکه
۹ – بنای کعبه
۱۰ – فراخوانی مردم به حج
۱۱ – انجام مناسک حج
۱۲ – ابتلائات حضرت ابراهیم
۱۲.۱ – مصادیق کلمات
۱۳ – قربانیکردن فرزند
۱۳.۱ – جزئیات ماجرا
۱۳.۱.۱ – ذبیح بودن اسماعیل
۱۳.۱.۲ – علت وصف غلام به حلیم
۱۳.۱.۳ – مقصود از سعی در آیه
۱۳.۱.۴ – تکرار خواب ذبح اسماعیل
۱۳.۱.۵ – طرح مأموریت با اسماعیل
۱۳.۱.۶ – پاسخ اسماعیل
۱۳.۱.۷ – شدت مصیبت
۱۳.۱.۸ – اعلام پایان مأموریت
۱۳.۱.۹ – اهمیت امتحان الهی
۱۳.۱.۱۰ – ذبح جایگزین اسماعیل
۱۴ – امامت ابراهیم علیهالسلام
۱۵ – درخواستهای حضرت ابراهیم
۱۵.۱ – تداوم امامت میان آل ابراهیم
۱۵.۲ – ایجاد حرم امن الهی در مکه
۱۵.۳ – بهرهمندی از نعمتهای الهی
۱۵.۴ – پذیرش عمل بنای مکه
۱۵.۵ – دستیابی به بالاترین مرتبه تسلیم
۱۵.۶ – ارائه مناسک
۱۵.۷ – پذیرش توبه
۱۵.۸ – برانگیختن پیامبر از فرزندانش
۱۵.۹ – دور ماندن از بتپرستی
۱۵.۱۰ – جذب قلوب مردم
۱۵.۱۱ – برخورداری ذریه وی از نعمتهای الهی
۱۵.۱۲ – درخواست توفیق ادامه نماز
۱۵.۱۳ – درخواست پذیرش نیایش
۱۵.۱۴ – طلب آمرزش
۱۵.۱۵ – ملحق شدن به صالحان
۱۵.۱۶ – قراردادن لسان صدق برای وی
۱۵.۱۷ – درخواست وراثت بهشت
۱۵.۱۸ – طلب استغفار برای آزر
۱۵.۱۹ – محفوظ ماندن از رسوایی
۱۵.۲۰ – طلب فرزندان صالح
۱۵.۲۱ – محفوظ ماندن از پیامدهای تبری
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
۱ – حضرت ابراهیم در آتش
مشرکان برای اثبات شکستن بتها به وسیله ابراهیم (علیهالسّلام) به عدم انکار او بسنده کرده، او را مجرم شناختند و برای حمایت از خدایانشان
[۴] انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۸.
[۵] صافات/سوره۳۷، آیه۹۷.
بعضی پیشنهاد اعدام و گروهی پیشنهاد سوزاندن وی را ارائه دادند: «قالوا اقتُلوهُ اَو حَرّقوه»
[۶] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۴.
و در نهایت، به پیشنهاد نمرود
[۷] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۵.
[۸] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۳۳۸.
و اتّفاق آرا، تصمیم بر آن شد که ابراهیم (علیهالسّلام) سوزانده شود.
[۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۲۰.
[۱۰] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۳.
برای اجرای این تصمیم، قرار شد حصاری بلند بنا نهاده، در آن آتشی عظیم فراهم آورند تا ابراهیم (علیهالسّلام) را در میان انبوهی از آتش (جحیم)
[۱۱] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۸، ص۱۹.
[۱۲] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۰.
بیندازند:
«قَالوا ابنوا لَهُ بُنیناً فَاَلقوهُ فِیالجَحیم»
[۱۳] صافات/سوره۳۷، آیه۹۷.
زیرا تشکیلات مشرکان میکوشید تا مراسم سوزاندن ابراهیم را به گونهای پر آوازه برگزار کند
[۱۴] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
تا شاید ضربهای که بر پایههای اعتقاد به خدایی بتها از اقدام ابراهیم وارد شده بود، جبران گردد و این گونه وانمود کنند که اعتقاد به بتپرستی همچنان پابرجا است.
بعضی، نکره بودن واژه «کیداً» در آیه «فَاَرادوا بِهِ کَیداً»
[۱۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۰.
[۱۶] صافات/سوره۳۷، آیه۹۸.
را بیانگر عظمت کید و اشاره به نقشه گسترده مشرکان بر ضدّ ابراهیم برای جبران ضربههای او بر پیکر بتپرستی دانستهاند؛
[۱۷] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۰۳.
به این منظور، آنها ابراهیم را برای مدّتی زندانی کرده، به گردآوری هیزم مشغول شدند.
[۱۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۹- ۳۷۱.
[۱۹] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۷۲.
(درگزارشی، مدّت بازداشت او هفت سال ذکر شده
[۲۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹.
که امر بعیدی است؛ ولی در گزارشهای دیگر، این مدّت یک ماه،
[۲۱] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۵.
[۲۲] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۳.
چهل روز و یک سال
[۲۳] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، ج۶، ص۲۶۶.
ذکر شده است.) هیزمها را در بنای یاد شده انباشته، آن را آتش زدند؛ آنگاه از آنجا که توان نزدیک شدن به آتش نبوده،
[۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۹۸.
[۲۵] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۷۱.
ابراهیم را دست بسته
[۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۹۸.
[۲۷] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۳.
[۲۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۷۱.
در منجنیق نهاده،
[۲۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۸ ۳۶۹، ح ۵۵۹.
[۳۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۹۸.
[۳۱] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القران العظیم، ج۳، ص۱۹۳.
به درون آتش پرتاب کردند. نمرود و همراهان وی در جایگاهی که از پیش برای آنان تهیه شده بود، حاضر شده، تماشاگر ماجرا بودند.
[۳۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۸ ۳۶۹.
[۳۳] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۲۰۱.
بر اساس روایات، آرامشی وصفناپذیر بر ابراهیم حاکم بود
[۳۴] بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۴، ص۶۱۱- ۶۱۲.
[۳۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۵.
و ملائکه الهی و دیگر موجودات، رهایی ابراهیم (علیهالسّلام) را از خداوند متعال میطلبیدند.
[۳۶] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۷۲.
[۳۷] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۳.
ابراهیم پس از آن مشغول دعا به درگاه خداوند شد. در منابع روایی، دعاهای متعدّدی از ابراهیم در این لحظه نقل شده است.
[۳۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۹- ۴۰.
[۳۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۳۶۶.
[۴۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۵۵.
ابراهیم به درون آتش پرتاب شد؛ ولی خداوند سبحان، او را از آتش رهانید: «فَاَنجل- هُ اللّهُ مِنَالنَّار.»
[۴۱] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۴.
روایتی از امام باقر (علیه السلام)
[۴۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۹.
که مضمون آن در روایات عامه
[۴۳] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۴.
نیز آمده، حاکی از آن است که پس از فرمان خداوند به آتش: «کونِی بَرداً»
[۴۴] انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۹.
دندانهای ابراهیم از سرما به هم خورد و با افزودن «و سلاماً» ابراهیم آرام گرفت. پس از آنکه ابراهیم (علیهالسّلام) به آتش پرتاپ شد، جبرئیل نیز با او فرود آمد و در میان آتش با یکدیگر به گفتوگو نشستند.
[۴۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۹.
این جریان چنان حجّت آشکاری بر حقّانیّت ابراهیم و قدرت خداوند بود که نمرود بیاختیار به ستایش خدای ابراهیم پرداخته، گفت: اگر کسی خدایی بر میگزیند، باید مثل خدای ابراهیم را برگزیند. یکی از سران شرک برای پوشاندن این رسوایی بزرگ به نمرود گفت:
من به آتش فرمان دادهام تا ابراهیم را نسوزاند؛ ولی در پی این سخن، زبانهای از آتش بر آمده، او را سوزاند.
[۴۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۶۹- ۳۷۰.
گفته شده که آزر نیز با دیدن سلامت ابراهیم (علیهالسّلام) در میان آتش، خدای ابراهیم را ستوده که ای ابراهیم! خدای تو خوب خدایی است. از ابراهیم (علیهالسّلام) نقل شده: من هیچگاه از زمان اقامت در آتش خوشتر نبودم و دوست داشتم که همه زندگیام مانند آن زمان میبود؛
[۴۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، مج۱۰، ج۱۶، ص۳۰۷.
[۴۸] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القران العظیم، ج۳، ص۱۹۳.
به این ترتیب، طرح سران شرک برای مقابله با ابراهیم (علیهالسّلام) ناکام ماند و کوشش مشرکان، مایه زیان بیشتر آنان شد: «و اَرادوا بِهِ کَیداً فَجَعَلنهُم الاَخسَرین»
[۴۹] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۰.
و خداوند، مشرکان را در برابر ابراهیم پست و مغلوب ساخت: «فَاَرادوا بِهِ کَیداً فَجَعَلنهُم الاَسفَلین.»
[۵۰] صافات/سوره۳۷، آیه۹۸.
محل وقوع حادثه را بابل،
[۵۱] میبدی، رشیدالدین، کشفالاسرار، ج۸، ص۲۸۶.
حوالی بابل
[۵۲] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۰.
و کوثی
[۵۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۱۰۰.
دانستهاند.
۲ – هجرت حضرت ابراهیم
ابراهیم پس از رهایی از آتش
[۵۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۷۰- ۳۷۱.
[۵۵] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۴، ص۵۳۲.
چنانکه پیشتر به آزر وعده داده بود: «و اَعتَزِلُکُم و ما تَدعونَ مِن دونِ اللَّه»
[۵۶] مریم/سوره۱۹، آیه۴۸.
[۵۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۷، ص۱۳۱.
[۵۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۱.
از موطن خویش هجرت کرد. در آیات ۴۹ مریم«فَلَمّا اعتَزَلَهُم..
[۵۹] مریم/سوره۱۹، آیه۴۹.
» ۹۹ صافات: «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی
[۶۰] صافات/سوره۳۷، آیه۹۹.
» ۲۶ عنکبوت«و قالَ اِنّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی..
[۶۱] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
» و ۷۱ انبیاء: «و نَجَّینهُ و لوطاً اِلَی الاَرضِ الَّتی برَکنا فیها لِلعلَمین
[۶۲] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۱.
» به هجرت ابراهیم اشاره شده است. بر اساس روایاتی چند،
[۶۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۷۱.
[۶۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۹.
[۶۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۵۴.
هجرت ابراهیم در پی تبعید حضرت به وسیله نمرود بوده است. گفته شده: افزون بر اجبار از ناحیه نمرود، خود ابراهیم نیز رسالتش را در منطقه بابل پایان یافته میدیده و خواهان منطقهای برای دعوت به توحید بوده و هر دو عامل در هجرت ابراهیم (علیهالسّلام) نقش داشته است.
[۶۶] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۵۳.
[۶۷] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵۶.
از همراهان او در سفر هجرت در قرآن، فقط از لوط نام برده شده است: «و نَجَّینهُ و لوطاً اِلَی الاَرضِ الَّتی برَکنا فیها لِلعلَمین»
[۶۸] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۱.
[۶۹] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۵.
به گفته بسیاری از مفسّران
[۷۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۹۹.
[۷۱] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، قصصالانبیاء، ص۱۲۰.
که روایاتی از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)
[۷۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۷۰ ۳۷۱.
آن را تایید میکند، همسر ابراهیم ساره، از ابتدا با وی در این سفر همراه بوده است،
[۷۳] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، قصصالانبیاء، ص۱۰۷.
[۷۴] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۳۳۹.
از آیه ۱۰۰ صافات: «ربّ هب لِی مِن الصَّلحین
[۷۵] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۰.
» که در آن ابراهیم (علیهالسّلام) از خداوند درخواست فرزند شایسته کرده
[۷۶] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۱۶.
نیز همین استفاده شده است. به گفتهای، گروهی از ایمان آورندگان به ابراهیم (علیهالسّلام) نیز با او هجرت کردند.
[۷۷] راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص۱۱۰.
[۷۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۸۴.
۲.۱ – منزلگاه نهایی
در این که منزلگاه نهایی ابراهیم (علیهالسّلام) در این هجرت شام بوده، گویا تردیدی وجود ندارد. مقصود از شام، سوریه بزرگ است که شامل سوریه فعلی، لبنان، اردن و فلسطین میشود؛
[۷۹] فرهنگ فارسی، ج۵، ص۸۲۱.
به همین دلیل، مقصد ابراهیم را شام،
[۸۰] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، مج ۱۳، ج۱۱، ص۳۰۵.
[۸۱] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۸، ص۴۷۰.
[۸۲] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
[۸۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۳.
ارض مقدّس
[۸۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۱۰۰.
[۸۵] سیوطی، جلاالدین، الدرالمنثور، ج۵، ص۶۴۳.
[۸۶] طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۱۵۱.
فلسطین،
[۸۷] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
[۸۸] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵۹.
بیتالمقدّس،
[۸۹] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، قصصالانبیاء، ص۱۰۸.
[۹۰] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۴۱.
رمله،
[۹۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۰.
سبع فلسطین
[۹۲] ثعلبی، احمد بن محمد، عرائس المجالس، ص۶۹.
[۹۳] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۸، ص۴۷۰.
(دو منطقه در نزدیکی بیتالمقدّس) و شکیم (نابلس)
[۹۴] فرهنگ و معارف قرآن، اعلام القرآن، ص۲۱۳.
نیز یاد کردهاند؛ بنابراین، هجرتگاه حضرت، فلسطین بوده و این مطلب از آیه«و نَجَّینهُ و لوطاً اِلَیالاَرضِ الَّتی برَکنا فیها لِلعلَمین»
[۹۵] انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۱.
که هجرتگاه ابراهیم را سرزمین مبارک یاد کرده، به ضمیمه آیه «… اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذِی برَکنا حَولَه…»
[۹۶] اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
که بیتالمقدّس را مبارک خوانده نیز استفاده میشود.
[۹۷] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۵۹.
از ابن عبّاس چنین نقل شده: با توجّه به اینکه درآیه «اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لَلنّاسِلَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً…»
[۹۸] آلعمران/سوره۳، آیه۹۶.
مکّه نیز مبارک نامیده شده، هجرت ابراهیم (علیهالسّلام) به مقصد مکّه بوده است.
[۹۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۱۰۰.
[۱۰۰] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۸، ص۴۷۰.
به گفتهای، ابراهیم (علیهالسّلام) ابتدا به «حران» رفته، مدّتی در آنجا اقامت گزید؛ سپس در هجرتی دوباره از حران، رهسپار فلسطین شد
[۱۰۱] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۸، ص۴۷۰.
[۱۰۲] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۳۳۹.
[۱۰۳] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، مج ۱۵، ج۲۳، ص۶۵.
[۱۰۴] فرهنگ و معارف قرآن، اعلام القرآن، ص۲۱۳.
تا آنجا که برخی، احتجاج با پرستشگران اجرام آسمانی
[۱۰۵] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، قصص الانبیاء، ص۱۱۱.
و بعضی ازدواج با ساره را در حران
[۱۰۶] عفیف، عبدالفتاح، مع الانبیاء، ص۱۲۱.
و حتّی برخی ساره را دختر پادشاه حران دانستهاند
[۱۰۷] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۶۲.
که البتّه سخنی غریب و خلاف مشهور است.
[۱۰۸] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، قصص الانبیاء، ص۱۹۲.
ماجرای هجرت وی به حران و اقامت در آنجا، از تورات
[۱۰۹] کتاب مقدس، پیدایش۱۱، ج۳۱.
و پارهای از اسرائیلیات گرفته شده و با ظاهر قرآن
[۱۱۰] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۳۹ ۲۴۰.
و برخی روایات
[۱۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۷۱.
مخالف است.
۳ – تشرف به مقام خُلّت
یکی از مقامهای معنوی ابراهیم (علیهالسّلام) رسیدن وی به مقام خُلّت است: «واتَّخَذَ اللّهُ اِبرهیمَ خَلیلًا».
[۱۱۲] نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.
خلیل (فعیل به معنای فاعل یا مفعول)
[۱۱۳] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۰۰.
میتواند از خُلَّت (دوستی) یا خَلّت (حاجت،
[۱۱۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۹۹.
[۱۱۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۳۴۱.
خصلت)
[۱۱۶] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۳، ص۱۴۸.
یا خَلّ (راه شنزار)
[۱۱۷] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۵۶۹.
یا خِلال (محبتّی که در اعماق جان نفوذ کرده است)
[۱۱۸] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۳، ص۱۴۸.
و یا خَلَل (لایهدار بودن و لابرلا داشتن)
[۱۱۹] مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۳، ص۱۲۲.
مشتق باشد.
۳.۱ – تفسیر خلّت
به همین دلیل، مفسّران در توضیح اینکه خُلّت چگونه رابطهای را میان خداوند و ابراهیم (علیهالسّلام) ترسیم کرده، گوناگون سخن گفتهاند:
۱. خلیل به معنای ولی
[۱۲۰] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۹، ص۲۵۱.
و دوستی است که در مودّت او خللی نباشد.
[۱۲۱] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۳۴۱.
[۱۲۲] میبیدی، رشیدالدین، کشفالاسرار، ج۲، ص۷۱۰.
[۱۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۷۸.
خُلّت از سوی ابراهیم، دوستی اولیا و دشمنی دشمنان خداوند، و از سوی باریتعالی، نصرت ابراهیم
[۱۲۴] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۹، ص۲۵۱.
[۱۲۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۳۴۱.
[۱۲۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۹۸.
و بهرهمند ساختن او از خیرات و منافع
[۱۲۷] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۳۰.
است؛
۲. خداوند به ابراهیم و ابراهیم به خداوند محبّت کامل داشته است.
[۱۲۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۹۹.
۳. محبّت الهی سر تا پای وجود او را فرا گرفته بود؛
[۱۲۹] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القران العظیم، ج۱، ص۵۷۳.
[۱۳۰] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۳، ص۱۴۸.
به گونهای که جایی برای محبّت غیر خدا وجود نداشت.
[۱۳۱] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۰۰.
۴. خداوند او را چنان که کسی دوست خود را گرامی میدارد، گرامی داشته است.
[۱۳۲] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، مج۴، ج۵، ص۲۲۸.
۵. خداوند او را به اموری مانند وحی مخصوص گردانیده است؛ بنابراین، همه پیامبران، خلیلاند.
[۱۳۳] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، مج ۴، ج۵، ص۲۲۹.
۶. او در اتّصاف به اخلاق الهی از همگان پیشی داشت.
[۱۳۴] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۳۰.
[۱۳۵] آلوسی، محمود بن عبدالله، روحالمعانی، ج۳، ص۱۴۸.
۷. خلیل کسی است که با دیگری راه میپیماید؛
[۱۳۶] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۵۶۹.
بنابراین تسمیه ابراهیم به خلیل از آنرو است که به طور کامل در مسیر الهی گام برمیداشته است.
۸. خداوند برای گرامیداشتن بنده خود، هر نامی را که بخواهد بر او میگذارد و چون ابراهیم، خالص و مخلَص بوده، او را به این نام نامیده وگرنه خلّت به معنای متعارف آن بین خداوند و بنده بیمعنا است.
[۱۳۷] رشیدرضا، محمد، المنار، ج۵، ص۳۵۸.
۹. خلیل به معنای فقیر است و خُلّت ابراهیم (علیهالسّلام) یعنی که او را به غیرخدا نیازی نبوده است.
[۱۳۸] میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، ج۲، ص۷۱۲.
[۱۳۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۳، ص۱۷۸.
[۱۴۰] طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج۱، ص۲۷۸.
[۱۴۱] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۳۴۱.
۱۰. خلیلِ شخص، یعنی صاحب اسرار او (از خَلّ/ لایه دار بودن) و خلیل بودن ابراهیم از اینرو است که او امانتدار اسرار الهی و برگزیده او و از الهامهای غیبی و معارف الهی به طور کامل برخوردار بوده است.
[۱۴۲] مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۳، ص۱۲۰.
در روایتی از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به این معنا تصریح شده است.
[۱۴۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۲۶۰.
عامل تشرّف ابراهیم (علیهالسّلام) به این منزلت، سجده فراوان بر زمین،
[۱۴۴] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ص۳۴.
کثرت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآله)
[۱۴۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۴.
[۱۴۶] شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ص۳۴.
[۱۴۷] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۴.
درخواست نکردن از غیر خداوند،
[۱۴۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۴.
[۱۴۹] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۳.
پاسخ مثبت به درخواست دیگران، اطعام،
[۱۵۰] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القران العظیم، ج۱، ص۵۷۳.
[۱۵۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، ص۳۵.
نماز شب،
[۱۵۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، ص۳۵.
[۱۵۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۴.
مدارا و مهربانی با مساکین
[۱۵۴] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۴۴.
و آشکار ساختن سلام
[۱۵۵] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۵۷.
دانسته شده است.
بنا به قولی، همه این عوامل میتواند در خلّت ابراهیم (علیهالسّلام) مؤثّر باشد؛ چنان که خلّت جز با اجتماع این ویژگیها در شخص امکان ندارد.
[۱۵۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۲، ص۶.
[۱۵۷] جزائری، نعمت الله، النور المبین، ص۹۶.
در نظری دیگر، آیه ۱۲۵ نساء
[۱۵۸] نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.
میرساند که تشرّف ابراهیم به مقام خلّت، ناشی از شریعتی است که ابراهیم به امر خداوند آن را تشریع کرده است؛ زیرا آیه در مقام تجلیل از آیین ابراهیم است؛
[۱۵۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۸.
پس خداوند، ابراهیم را به دلیل علم و عمل به این شریعت، خلیل خویش قرار داده است؛
[۱۶۰] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۳۰.
از همین نکته میتوان دریافت که تشرّف ابراهیم (علیهالسّلام) به مقام خلّت، پس از نبوت حضرت بوده است.
در روایات متعدّدی نیز تصریح شده که مقام خلّت، پس از نبوّت و رسالت و پیش از امامت وی بوده است.
[۱۶۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۵.
[۱۶۲] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۹۹.
بعضی مقام خلّت را با مقام استجابت دعا ملازم دانستهاند
[۱۶۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۸۰.
و به قولی، خلّت مرتبهای از مراتب محبّت بوده و محبّت مراتبی دارد که خلیل (علیهالسّلام) به آن راه نیافته و ویژه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
[۱۶۴] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۳، ص۱۴۹.
بشارت خلّت را بنا به قولی، جبرئیل(علیهالسلام)
[۱۶۵] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۴۴.
و براساس روایتی از امام باقر (علیهالسلام)
[۱۶۶] شیخ صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، ص۳۵.
[۱۶۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۴.
ملکالموت برای ابراهیم (علیهالسّلام) آورده است.
۴ – کیفیت زنده ساختن مردگان
آیه ۲۶۰ بقره بیان میدارد که، ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده میکنی؟ خداوند فرمود: مگر باور نداری؟ گفت: چرا، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد. فرمود: پس ۴ پرنده را گرفته، ذبح کن؛ آنگاه بر سر هر کوهی بخشی از آنان را قرار ده؛ سپس آنها را فرا خوان. آنها با شتاب به سوی تو میآیند و بدان که خداوند عزیز و حکیم است: «و اِذ قالَ اِبرهیمُ رَبّ اَرِنِی کَیفَ تُحیِ المَوتی قالَ اَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی و لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی قالَ فَخُذ اَربَعَهً مِنَ الطَّیرِ فَصُرهُنَّ اِلَیکَ ثُمَّ اجعَل عَلی کُلّ جَبَلٍ مِنهُنَّ جُزءاً ثُمَّ ادعُهُنَّ یَاتینَکَ سَعیاً و اعلَم اَنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیم».
[۱۶۸] بقره/سوره۲، آیه۲۶۰.
ابراهیم (علیهالسّلام) در پی این فرمان، ۴ مرغ را سر برید. سرها را نگه داشته، بدنهای آنان را در هاون قرار داد؛ سپس پر، گوشت و استخوان آنها را در هم آمیخت؛ آنگاه آنها را به ده جزء تقسیم کرده، بر سر ده کوه گذاشت؛ پس از آن، مقداری دانه و آب در برابر خویش نهاد و منقارهای آنان را بین انگشتان خود گرفته، به آنان فرمان داد: به اذن خداوند پیش آیید. درپی این فرمان، گوشت، پر و استخوان هر یک از مرغانی که فرا خوانده شده بود، به پرواز درآمده، به یکدیگر ملحق شدند و آنگاه که بدن آنان کامل شد، به سوی سر خود آمده به آن ملحق گردیدند.
[۱۶۹] فیض کاشانی، محسن، الصافی، ج۱، ص۲۹۴.
[۱۷۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۳.
۴.۱ – زندهشدن مردگان در منابع عامه
در منابع عامّه نیز ماجرا با تفاوتهایی در تعداد کوهها
[۱۷۱] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۵، ص۵۰۶.
[۱۷۲] سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۲-۳۶.
و چگونگی تقسیم پرندگان
[۱۷۳] سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۲ ۳۵.
[۱۷۴] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۵، ص۵۰۶.
ذکر شده است. روایات شیعه و اهل سنّت درباره طاووس از چهار پرنده مذکور در آیه، متّفق بوده و در تعیین سه پرنده دیگر از خروس، کبوتر و کلاغ،
[۱۷۵] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۴۴.
[۱۷۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۴، ص۶۳۳.
[۱۷۷] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۰.
[۱۷۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۸.
[۱۷۹] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۵.
عقاب،
[۱۸۰] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۵.
مرغابی،
[۱۸۱] بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۸.
هدهد، و رکاک (صرد)
[۱۸۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۳.
شترمرغ
[۱۸۳] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۳.
و غرنوق (کرکی)
[۱۸۴] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۰.
[۱۸۵] سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۲، ص۳۴.
نام برده شده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) پس از بیان اینکه ابراهیم (علیهالسّلام) چهار مرغ را گرفته، سر برید و… ، آمده است: تفسیر باطنی آیه چنین است که ابراهیم (علیهالسّلام) مامور بوده تا ۴ انسان لایق را علم آموزد و آنها را برای تبلیغ از طرف خود اعزام کند و هرگاه خواهان حضور آنان شد، با اسم اکبر خداوند، آنان را فرا خوانده، نزد او آیند.
[۱۸۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۳.
[۱۸۷] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۴۰.
صدوق در ذیل روایات اظهار داشته که ابراهیم (علیهالسّلام) به هر دو امر (ذبح مرغان و اعزام مبلغان) مامور بوده است.
[۱۸۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۳.
۴.۲ – دیدگاه ابومسلم اصفهانی
برخلاف اجماع مفسّران، ابو مسلم اصفهانی براین باور بوده که ابراهیم به ذبح پرندگان مامور نشده؛ بلکه آیه فقط مثلی برای حضرت ارائه داده و گفته: همانگونه که اگر تو پرندگانی را به خود مانوس کنی و بعد هر یک را سر کوهی قرار داده، آنها را بخوانی، نزد تو خواهند آمد، مثال زنده کردن مردگان نزد خداوند نیز چنین است که آنها را با کلمه «کن» فرا خوانده، دوباره زنده خواهند شد.
[۱۸۹] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۷.
[۱۹۰] علمالهدی، سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۵۴.
این نظر از مجاهد نیز نقل شده و از متاخّران نیز عبده در المنار آن را پذیرفته است؛
[۱۹۱] رشیدرضا، محمد، المنار، ج۳، ص۵۷ ۵۸.
ولی سایر مفسّران آن را ردّ کردهاند. از ادلّه رازی در ردّ این نظریّه، مخالفت آن با اجماع مفسّران است. علّت رویکرد ابومسلم به این نظریّه آن بوده که اگر ابراهیم را مامور به ذبح مرغان بدانیم، جمله «ثُمَّ ادعُهُنَّ» در آیه بیمعنا خواهد شد؛ زیرا اگر مقصود، فراخوانی آنان پس از زنده شدن است، خواندن بهیمه، امری ناپسند و اگر مراد، فراخوانی اجزای متفرّق آنان باشد، ناپسندی آن آشکارتر است؛
[۱۹۲] علم الهدی، سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۵۳.
غافل از این که امر یاد شده، فرمانی تکوینی است و نه تشریعی تا در گرو وجود (عینی) مخاطب باشد؛
[۱۹۳] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۸۴.
[۱۹۴] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۰.
گذشته از آنکه درخواست ابراهیم (علیهالسّلام) مشاهده کیفیّت احیا بوده و بنا بر نظر ابومسلم، درخواست ابراهیم اجابت نشده است.
[۱۹۵] علم الهدی، سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۵۴.
[۱۹۶] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۸۱_۲۸۲.
۴.۳ – مراد آرامش قلبی
مطابق ظاهر آیه و برداشت بسیاری از مفسّران، آرامشقلبی مطلوب ابراهیم (علیهالسلام) «لِیَطمئنّ قَلبِی»
[۱۹۷] بقره/سوره۲، آیه۲۶۰.
درباره معاد بوده؛ ولی نه به این معنا که حضرت در این زمینه تردید داشته است؛ زیرا «اَوَلَم تُؤمِن» استفهام تقریری است؛ یعنی تو که ایمان آوردهای، چرا این سؤال را میپرسی؟
[۱۹۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۸.
و اگر احتمال تردید ابراهیم وجود داشت، تعبیر آیه باید این میبود که «الم تؤمن» تا حاکی از عتاب باشد
[۱۹۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۳.
یا اصولًا این استفهام به منظور ثبت پاسخ ابراهیم (علیهالسّلام) ایراد شده تا همگان بدانند که پرسش او از سر تردید نبوده است.
[۲۰۰] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۶.
[۲۰۱] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۰.
[۲۰۲] فیض کاشانی، محسن، الصافی، ج۱، ص۲۹۲.
[۲۰۳] شیخ صدوق، محمد بن علی، عللالشرایع، ص۳۶.
برخی مفسّران آرامش مطلوب ابراهیم (علیهالسّلام) را امور دیگری چون اطمینان به خُلّت (از آنجا که احیا به وسیله شخص، نشانه خلّت بوده است)
[۲۰۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۸.
[۲۰۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۲.
[۲۰۶] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۵.
یا نشان دادن قدرت الهی به نمرود
[۲۰۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۷.
یا اطمینان به رهایی از دست نمرود
[۲۰۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۷.
یا زدودن تردیدهای مردم دانستهاند.
[۲۰۹] علم الهدی، سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۵۰.
رازی پس از ذکر دوازده احتمال، این نظر را برگزیده که هدف، اطمینان یافتن از نبوّت بوده تا بداند با فرشته وحی مواجه است و کلامی را که میشنود، کلام خداوند است، نه شیطان.
[۲۱۰] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۵.
[۲۱۱] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۴۱.
این نظر بر فرض پذیرش، مبتنی بر آن است که ماجرا را به ابتدای نبوّت حضرت مربوط بدانیم؛ ولی به نظری، از آنجا که سرزمین بابل، دشتی هموار است و در آن کوهی وجود ندارد، این ماجرا پس از هجرت به سوریه بوده است.
[۲۱۲] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۷.
[۲۱۳] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۰۷.
در سخنی از ابنعبّاس نیز زمان واقعه، پیش از فرزند دار شدن ابراهیم و نزول صحف بر وی دانسته شده
[۲۱۴] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۹۶.
پس ماجرا دست کم مدّتی نسبتاً طولانی پس از نبوّت بوده است.
مفسّرانی که هدف ابراهیم را اطمینان قلب درباره زندهکردن مردگان دانستهاند، در توضیح «لِیَطمَئِنَّ قَلبِی» وجوهی را ذکر کردهاند که عبارت است از: ازدیاد یقین یا ایمان، یا رهایی از دغدغه و تفکّر در زمینه چگونگی زنده ساختن که آن را اعتقاد داشته
[۲۱۵] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۰۰.
یا آرامش قلبی ناشی از علمالعیان و زوال خواطر و وساوس شیطانی
[۲۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۷۷.
[۲۱۷] فیض کاشانی، محسن، الصافی، ج۱، ص۲۹۳.
و به عبارتی، پایاندادن به خطورات قوای وهمیکه به دلیل انس این قوا با حس، در برابر پذیرفتههای عقلی انسان مقاومت کرده، موجب ایذای نفس میشود و گرچه با ایمان منافاتی ندارد، آرامش نفس را سلب میکند.
[۲۱۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۴.
در روایتی از معصوم (علیهالسّلام) تصریح شده که پرسش ابراهیم (علیهالسّلام) نه از سر تردید، بلکه در حال یقین و برای ازدیاد ایمان
[۲۱۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۹۹.
[۲۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۶۳.
و یقین
[۲۲۱] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۳.
[۲۲۲] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۷.
بوده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده که ابهام ابراهیم فقط در زمینه چگونگی فعل خداوند بوده؛ لذا با ایمان منافاتی نداشته و در توحید ابراهیم (علیهالسّلام) نقصی نبوده است.
[۲۲۳] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۵.
۴.۴ – مشاهده چگونگی احیاء
خواسته ابراهیم، به قولی مشاهده چگونگی احیا به معنای چگونگی تجمّع اجزا در بازگشت به صورت اوّل و کیفیّت پذیرش دوباره حیات بوده است. طبق این نظر، خواست ابراهیم فقط آگاهی از چگونگی انفعال حاصل در موجود، هنگام احیای مجدّد بوده، نه اینکه بخواهد با چگونگی فعل خداوند آشنا شود؛ به عبارت دیگر، او در پی آشنایی با سبب نبوده؛ بلکه فقط آشنایی با مُسَبَّب را خواستار شده است؛
[۲۲۴] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۱.
ولی بنا به گفتهای، پرسش ابراهیم (علیهالسّلام) دو ویژگی دارد: نخست آنکه او مشاهده چگونگی افاضه حیات از سوی خداوند را خواستار شده. این معنا، آشکارا از روایت امام صادق (علیهالسّلام) نیز قابل استفاده است.
[۲۲۵] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۱، ص۵۳۵.
گواه این امر، تعبیر آیه است که چگونه مردگان را زنده میکنی؟ و نپرسیده: چگونه مردگان زنده میشوند؟ بنابراین، پرسش به کیفیّت تاثیر سبب مربوط بوده که به گونهای به ملکوت اشیا و نه ظهور مادّی آن ارتباط دارد. روایتی از امام صادق نیز بیانگر ارتباط این ماجرا به جریان ارائه ملکوت است.
[۲۲۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص ۶۱.
دوم آنکه سؤال از مشاهده کیفیّت احیای مردگان (به لفظ جمع) است و ویژگی فراوانی و تعدّد مردگان نیز در آن دخیل بوده؛ زیرا زندهکردن مرده میتواند بر زنده کردن جسد سالمی بیروح انطباق یابد؛ امّا زندهکردن مردگان، این ویژگی را میرساند که اجزای جسد، پراکنده شده و صورتِ نخستین تغییر و حالت تمیّز و تشخّص خود را از دست داده و به فراموشی سپرده شده است؛ در نتیجه نه در خارج و نه در ذهن، چیزی (یک واحد) وجود ندارد تا متعلّق احیا قرار گیرد و او خواستار مشاهده کیفیّت افاضه حیات از سوی خداوند در چنین وضعیّتی بوده است. پاسخی که به ابراهیم (علیهالسلام) ارائه شده، هر دو ویژگی را در بردارد. بر اساس ویژگی نخست، خداوند خود بدون واسطه، مردهای را زنده نکرد تا ابراهیم فقط تماشاگر باشد و همین نشان میدهد که جریان به آن سادگی که دیگران پنداشتهاند، نبوده؛ بلکه متصدّی احیا را خود ابراهیم قرار داد تا درخواست او اجابت شده، کیفیّت احیا را شهود کند و پاسخ با پرسش منطبق باشد.
نکته مهم آن است که خداوند، احیا را متفرع بر فراخوانی ابراهیم قرار داد:«ثُمَّ ادعُهنّ یَأتِینَکَ سَعیاً»؛ پس این فراخوانی سبب افاضه حیات بر پرندگان شده است و چون احیا بدون امر خداوند امکان ندارد، روشن میشود فراخوانی ابراهیم به گونهای با فرمان الهی «کُن» که حیات را در موجودات پدید میآورد، اتّصال یافته و همینجا بوده که ابراهیم، چگونگی فیضان حیات از فرمان «کن» را مشاهده کرده است. بنابراین، احیای مردگان، ناشی از اثری نبوده که خداوند در لفظ قرار داده باشد؛ بلکه گونهای اتّصال باطنی به نیرو و قدرت نامتناهی الهی است که در حقیقت همان نیرو کارساز است.
بر اساس ویژگی دوم، به او فرمان داده شد تا چهار پرنده گوناگون را گرفته، به طور کامل شناسایی، آنها را ذبح و اجزای آنها را کاملًا با هم مخلوط کند؛ سپس آنها را تقسیم و هر بخشی را بر کوهی نهد تا هر گونه تمیّز و تشخّص از میان برود؛ آنگاه آنها را فرا خوانَد تا به سوی او بشتابند. در پرتو این تجربه عملی برای او آشکار شد که تمیّز و تشخّص موجود و بازگشت به زندگی، بر فراخوانی نفس و روح موجود زنده متفرّع است؛ یعنی بدن تابع روح است، نه برعکس. میان روح و اجزای مادّه، رابطه خاصّی وجود دارد که فقط خداوند از آن آگاه است و برای بشر، احاطه علمی به آن میسور نیست؛ به همین دلیل، با فرا خوانی روح، اجزای جسد از روح پیروی کرده، حاضر میشوند؛
[۲۲۷] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۰ ۳۷۶.
[۲۲۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۹.
بنابراین، چکیده پاسخ به دغدغه ابراهیم، آشکار ساختن تبعیت بدن از روح بوده است.
[۲۲۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۷۹.
۵ – ابراهیم و لوط
لوط از خویشان نزدیک ابراهیم (علیهالسّلام) بود که پس از رهایی وی از آتش،
[۲۳۰] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۷۳.
به او ایمان آورد؛ «فَامَنَ لَهلُوطٌ»
[۲۳۱] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
سپس با ابراهیم به فلسطینهجرت کرد. با آن که لوط (علیهالسّلام) خود مقام پیامبری داشته، بر آیین ابراهیم بوده
[۲۳۲] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۸۳.
و ابراهیم (علیهالسّلام) بر او امامت داشته است.
[۲۳۳] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۵.
ابراهیم پس از هجرت به فلسطین، در بخش بالایی شامات مستقر شد و لوط را در بخش پایینی آن به فاصله هشت فرسنگ از خود برجای گذاشت.
[۲۳۴] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۴۱.
با شیوع فحشا در سدوم
[۲۳۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۶۲.
و شکایت گروهی از مردم به ابراهیم، وی لوط را به دیار آنان فرستاده، لوط نسبت خود با ابراهیم را برای مردم بیانکرد و به انذار آنان پرداخت؛
[۲۳۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۵۵.
امّا مردم همچنان بر فحشا اصرار میورزیدند و ابراهیم و لوط، هر لحظه انتظار عذاب آنان را میکشیدند. سرانجام خداوند که به احترام ابراهیم و لوط بارها از عذاب آنان چشم پوشیده بود، آنها را از بین برد.
[۲۳۷] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۴۸.
۶ – وارد شدن فرشتگان میهمان
فرشتگانی که برای عذاب قوم لوط اعزام شده بودند، ابتدا نزد ابراهیم آمده، به حضرت بشارت فرزند دادند؛ سپس ماموریت خود را مبنی بر عذاب قوم لوط به آگاهی حضرت رساندند. ماجرای نزول این فرشتگان در آیات ۶۹- ۷۶ هود
[۲۳۸] هود/سوره۱۱، آیه۶۹ ۷۶.
؛ ۵۱- ۵۶ حجر
[۲۳۹] حجر/سوره۱۵، آیه۵۱ ۵۶.
؛ ۳۱- ۳۲ عنکبوت
[۲۴۰] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱ ۳۲.
و ۲۴_۳۵ ذاریات
[۲۴۱] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴ ۳۵.
بازگو شده است. کاربرد صیغه جمع در آیات یاد شده نشان میدهد که آنان دست کم سه فرشته بودهاند.
[۲۴۲] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۲۲ ۲۳.
[۲۴۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۰.
رقمهای ۴، ۹، ۱۱
[۲۴۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۵، ص۳۰۶.
و ۱۲
[۲۴۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۹، ص۲۳۷.
نیز نقل شده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام)
[۲۴۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۲۸.
و نیز منابع اهل سنّت،
[۲۴۷] سیوطی، جلا الدین، الدرالمنثور، ج۴، ص۴۴۶.
تعداد فرشتگان، ۴ و به نامهای جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و کروبیل(رفاعیل) ذکر شده است.
فرشتگان به صورت میهمان و به روایتی، در شب
[۲۴۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۷۰.
بر ابراهیم (علیهالسّلام) وارد شده، ابتدا بر او سلام کردند: «ونَبّئهُم عَن ضَیفِ اِبرهیمَ• اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلماً»،
[۲۴۹] حجر/سوره۱۵، آیه۵۱- ۵۲.
.
[۲۵۰] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴- ۲۵.
ابراهیم میهمان را دوست میداشته؛ از همین رو کنیهاش ابوالاضیاف یا ابوالضیفان
[۲۵۱] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۷۳.
بوده است؛ به همین دلیل، میهمانی بهترین راهی بود که ملائکه برای دیدار با او برگزیده بودند.
[۲۵۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۶، ص۱۲۱.
با آن که ناشناس بودن میهمانان، ابراهیم را اندیشناک کرده بود،
[۲۵۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۷۷.
سلام آنان را به گرمی و با تحیّتی افزون پاسخ داد:
[۲۵۴] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۷۷.
[۲۵۵] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۰.
«قالَ سَلمٌ.»
[۲۵۶] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۵.
با ورود میهمانان، ابراهیم (علیهالسّلام) که آنان را بشر میپنداشت،
[۲۵۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۵، ص۲۷۲.
[۲۵۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۰.
برای آن که مانع او نشوند، پنهانی به اندرون رفت و با شتاب، گوسالهای بریان (و فربه
[۲۵۹] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۴۵ ۳۴۶.
را در حالی که از آن آب و روغن میچکید،
[۲۶۰] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۰.
حاضر ساخت: «فَما لَبِثَ اَن جاءَ بِعِجلٍ حَنیذ»،
[۲۶۱] هود/سوره۱۱، آیه۶۹.
«فَراغَ اِلی اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجلٍ سَمین»
[۲۶۲] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۶.
و چون میهمانان دست به سوی غذا نبردند در دل از آنان ترسید: «فَاَوجَسَ مِنهُم خیفَه»
[۲۶۳] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.
[۲۶۴] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۷۸.
به گونهای که آثار ناخرسندی در چهرهاش ظاهر شد:
[۲۶۵] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۷۷.
«نَکِرَهُم»
[۲۶۶] هود/سوره۱۱، آیه۷۰.
زیرا در آن زمان اگر کسی درباره دیگری قصد سوء داشت، از غذای او نمیخورد.
[۲۶۷] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۵، ص۳۰۶.
[۲۶۸] سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۴، ص۴۴۸.
ملائکه خود را شناسانده، او را به فرزندی پسر بشارت دادند و نگرانی او را بر طرف ساختند: «قالوا لَاتَوجَل اِنَّا نُبَشّرُکَ بِغُلمٍ عَلیم»،
[۲۶۹] حجر/سوره۱۵، آیه۵۳.
«قالوا لَاتَخَف و بَشَّروهُ بِغُلمٍ عَلیم.»
[۲۷۰] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸.
با آن که خداوند، پیشتر اسماعیل را نیز در سنین پیری به ابراهیم عطا کرده بود، این بشارت ابراهیم را شگفتزده کرد؛ زیرا از آن زمان، سالیانی گذشته بود و در سنین بالا آثار پیری به سرعت نمایان میشود؛ افزون بر آنکه تولّد اسماعیل نیز در آن سنین امری استثنایی به شمار میرفت؛
[۲۷۱] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۰۰.
از همین رو به ملائکه گفت: آیا دراین زمان که پیری من فرا رسیده و آثار آن در وجود من ظاهر شده، چنین بشارتی به من میدهید؟ این چه بشارتی است؟ «اَبَشَّرتُمونِی عَلی اَن مَسَّنِیَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشّرون».
[۲۷۲] حجر/سوره۱۵، آیه۵۴.
این آیه نشان میدهد که ابراهیم (علیهالسّلام) پس از تولّد اسماعیل، انتظار فرزند دومی را نداشته است.
ملائکه در پاسخ، بر بشارت یاد شده تاکید کردند و از او خواستند که نومید نباشد و ابراهیم آنان را آگاه ساخت که شگفتی او از سر نومیدی نیست؛ زیرا نومیدی از رحمت پروردگار، ویژگی گمراهان است و او گمراه نیست:
[۲۷۳] طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۸۱.
«قالوا بَشَّرنکَ بِالحَقّ فَلاتَکُن مِنَ القنِطِین• قالَ و مَن یَقنَطُ مِن رَحمَهِ رَبّهِ اِلَّا الضَّالّون.»
[۲۷۴] حجر/سوره۱۵، آیه۵۵ ۵۶.
از این آیه چه بسا بتوان استفاده کرد که سخن ابراهیم از سر
۷ – هدف نزول ملائکه
ابراهیم از ملائکه پرسید: برای چه امر مهمّی
[۲۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۹، ص۲۶۳.
[۲۷۶] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۰۲.
فرود آمدهاند: «فَما خَطبُکُم….»
[۲۷۷] حجر/سوره۱۵، آیه۵۷.
آنان ماموریّت خود را عذاب قوم لوط اعلام داشتند: «اِنّا اُرسِلنا اِلی قَومِ لُوط»،
[۲۷۸] هود/سوره۱۱، آیه۷۰.
«اِنّا اُرسِلنا اِلی قَومٍ مُجرِمین»
[۲۷۹] حجر/سوره۱۵، آیه۵۸.
و ابراهیم که نگرانیاش برطرف شده بود، با آگاهی از ماموریّت ملائکه، با آنها درباره قوم لوط به مجادله پرداخت تا شاید عذاب آنان به تاخیر افتد: «فَلَمّا ذَهَبَ عَن اِبرهیمَ الرَّوعُ و جاءَتهُ البُشری یُجدِلُنا فِی قَومِ لُوط»
[۲۸۰] هود/سوره۱۱، آیه۷۴.
امّا فرشتگان او را آگاه ساختند که راهی برای رهایی قوم لوط نیست: «یاِبرهیمُ اَعرِض عَن هذا اِنّهُ قَد جاءَ اَمرُ رَبّکَ و اِنَّهُم ءَاتِیهِم عَذابٌ غَیرُ مَردود.»
[۲۸۱] هود/سوره۱۱، آیه۷۶.
۷.۱ – بررسی چند نکته
مفسّران درباره این ماجرا نکاتی را بیان کردهاند:
۷.۱.۱ – نکته اول
مقام نبوّت ملازم با عصمت از گناه و منافی باصفات ناپسند از جمله ترسی است که مقاومت نفس را گرفته، توان تدبیر را از آدمی سلب میکند و در کتابهای اخلاق از آن به جبن که تفریط در به کارگیری قوّه غضبیّه است، تعبیر میشود؛ چنان که تهوّر یعنی عدم تاثّر از مشاهده مکروه به طور مطلق، افراط دربه کارگیری قوّه غضبیّه، و در شمار رذایل اخلاقی است. عصمت در انبیاء، ملازم با شجاعت است و آن اعتدال در به کارگیری قوّه غضبیّه به شمار میرود و شجاعت صفتی در برابر جبن است، نه خوف.
[۲۸۲] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۱.
۷.۱.۲ – نکته دوم
گفته شده که آیات بشارت، دو ماجرا را باز میگوید: یکی هنگام عزیمت به سوی قوم لوط و بشارت اسماعیل، و دیگری هنگام بازگشت و بشارت اسحاق؛ زیرا تردیدی نیست که آیات سوره ذاریات به قرینه آیه ۲۹ «فَاَقبَلَتِ امرَاَتُهُ فِیصَرَّه..
[۲۸۳] ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۹.
» بازگوکننده بشارت اسحاق به ابراهیم است و آیات پس از آن به خوبی نشان میدهد که این بشارت پس از نابودی قوم لوط بوده است: «قالوا اِنّا اُرسِلنا اِلی قَومٍ مجُرِمینَ•… • فَاَخرَجنا مَن کانَ فیها مِن المُؤمِنین•..
[۲۸۴] ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۲ ۳۷.
). در سوره هود نیز که به نام اسحاق تصریح شده، مانند سوره ذاریات، ملائکه لفظ ماضی را به کار بردهاند: «اُرسِلنا اِلی قَومِ لوط»
[۲۸۵] هود/سوره۱۱، آیه۷۰.
ولی آیات سوره حجر: «اِنّا لَمُنَجّوهُم اَجمَعینَ• اِلَّا امرَاَتَهُ قَدَّرنا اِنَّها لَمِنَالغبِرین»
[۲۸۶] حجر/سوره۱۵، آیه۵۹ ۶۰.
و نیز آیات سوره عنکبوت: «اِنّا مُهلِکوا اَهلِ هذهِ القَریَهِ»
[۲۸۷] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۱.
آشکارا نشان میدهد که ماجرای بشارت درآن دو سوره، پیش از نابودی قوم لوط رخ داده است؛ همچنین درسوره ذاریات، سخن از پذیرایی میهمانان با گوساله بریان است و ترس ابراهیم پس از پرهیز آنان از خوردن غذا بوده؛ ولی در آیات سوره حجر، سخنی از پذیرایی نیست که خود قرینهای بر تعدّد ماجرا به شمار میآید.
[۲۸۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۳۴.
این معنا در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام) نیز تصریح شده است؛
[۲۸۹] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۳، ص۱۲۳.
[۲۹۰] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۷۰.
ولی بعضی به عللی از جمله آن که آیات سوره هود از سویی بشارت به اسحاق را تصریح کرده و از سویی کوشش ابراهیم برای رفع عذاب از قوم لوط را بیان داشته، بر آنند که بشارت اسحاق به طور قطع، پیش از عذاب قوم لوط بوده و در نتیجه، همه آیات بشارت در ماجرای نزول فرشتگان، به اسحاق مربوط است. به کارگیری لفظ ماضی «اِنّا اُرسِلنا» در آیات سوره ذاریات نیز نمیتواند دلیل باشد که این آیات بازگو کننده ماجرا پس از وقوع عذاب بر قوم لوط است؛ زیرا همین تعبیر در سوره حجر نیز آمده و به طور مسلّم، آیات سوره حجر، به زمانی مربوط است که ملائکه هنوز از عذاب قوم لوط فارغ نشده بودند؛ افزون بر این که تعبیر «اِنّا ارسِلنا» از سوی ملائکهای که در مسیر عزیمت به سوی قوم لوط هستند، از نظر لغت و عرف کاملًا بلامانع است؛ امّا آیات ۳۵- ۳۷ ذاریات، سخن خداوند است و نه ملائکه.
بنابراین، خود آیات شاهد است که ملائکه دراین ماجرا یک بار و آن هم پیش از عزیمت به سوی قوملوط با ابراهیم دیدار کردهاند؛ به همین دلیل، روایت یاد شده نیز قابل اعتماد نیست.
[۲۹۱] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۳۱ ۳۳۵.
آیه ۱۰۱ صافات: «فَبَشَّرنهُ بِغُلمٍ حَلیم
[۲۹۲] صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۱.
» بشارت فرزندی (به نام اسماعیل) به ابراهیم را بیان داشته است.
[۲۹۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۸، ص۵۱۵.
[۲۹۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۱۸.
[۲۹۵] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۳۲.
۷.۱.۳ – نکته سوم
درباره مجادله ابراهیم (علیهالسّلام) گفته شده: این مجادله در حقیقت پرسش ابراهیم از فرشتگان برای آگاهی از این بوده که آیا عذاب، همه را در برمیگیرد یا نه و آیا در حدّ ترساندن است یا نابودی و این که لوط چگونه نجات خواهد یافت که این استفهام، به طور مجازی مجادله نامیده شده است
[۲۹۶] علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیهالانبیاء، ص۶۰.
یا این که مقصود، مجادله با فرشتگان برای رفع عذاب از قوم لوط به امید بازگشت آنان بوده است؛
[۲۹۷] علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیهالانبیاء، ص۶۰.
[۲۹۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۶.
زیرا هنوز روشن نبوده که فرمان عذاب قطعی است، و فرشتگان، او را از حتمیّت فرمان آگاه ساختند:
[۲۹۹] طباطبایی، محمدحسین، تفسیرالمیزان، ج۱۰، ص۳۲۶- ۳۲۷.
[۳۰۰] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۷۶.
«یاِبرهیمُ اَعرِض عَن هذا اِنَّهُ قَد جَاء اَمرُ رِبّکَ و اِنَّهُم ءَاتیهِم عَذابٌ غَیرُ مَردود»
[۳۰۱] هود/سوره۱۱، آیه۷۶.
به هر حال، آیه ۷۵ هود: «اِنَّ اِبرهیمَ لَحَلیمٌ اَوّ هٌ مُنیب
[۳۰۲] هود/سوره۱۱، آیه۷۵.
» که مدح ابراهیم (علیهالسّلام) در جهت بیان علّت مجادله حضرت است، نشان میدهد که این مجادله، امری پسندیده برای تاخیر عذاب از قوم لوط
[۳۰۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۵، ص۳۰۹.
[۳۰۴] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۳۷۶.
[۳۰۵] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۹ ۳۲۸.
و ناشی از خصال نیک بردباری، دلسوزی، تاثّر از گمراهی مردم و رجوع مکرر او به خداوند برای رهایی گمراهان بوده است.
[۳۰۶] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۶-۳۲۷.
مفاد این مجادله را آیه ۳۲ عنکبوت بیان کرده که «اِنَ فِیها لوطاً…
[۳۰۷] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۳۲.
«.
[۳۰۸] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۲۶.
در روایتی از امامصادق (علیهالسلام)
[۳۰۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۲۷.
[۳۱۰] بحرانی،هاشم بن سلیمان، البرهان، ج۳، ص۱۱۹.
که مضمون آن در روایات اهلسنّت نیز آمده،
[۳۱۱] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۱۵، ص۴۰۴.
مجادله ابراهیم (علیهالسّلام) چنین بیان شده که به فرشتگان فرمود: اگر در بین آنان صد مؤمن باشند، آیا باز هم آنان را نابود میکنید؟ گفتند: نه. گفت: … او این رقم را پایین آورد تا به یک نفر رسید؛ آنگاه گفت: «اِنَّ فِیها لوطاً».
۸ – عزیمت به مکه
از آیات قرآن استفاده میشود که ابراهیم به همراه اسماعیل به مکّه عزیمت کرده، وی را در مکّه اسکان داد: «رَبَّنا اِنّی اَسکَنتُ مِن ذُرّیَّتِی بِوادٍ غَیرِ ذِی زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم….»
[۳۱۲] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.
زمینهساز این تصمیم، ناسازگاری ساره همسر ابراهیم با هاجر (مادر اسماعیل) پیش از تولّد اسحاق بود که این امر، ابراهیم (علیهالسّلام) را آزرد و درپی شِکوه به خداوند، دستور یافت تا اسماعیل و مادرشهاجر را درمکّه اسکان دهد.
[۳۱۳] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۶۰.
آیات مربوط به این ماجرا، به ویژه آیه ۳۷ ابراهیم: «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلوه
[۳۱۴] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.
» و ۱۲۵ بقره: «و عَهِدنا اِلی اِبرهیمَ و اِسمعیلَ اَن طَهّرا بَیتِیَ..
[۳۱۵] بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.
» نشان میدهد که هدف اصلی از این حرکت، ایجاد پایگاهی استوار برای نشر توحید بوده؛ چنانکه حوادث آینده، از جمله درخواست تشریع امنیّت حرم نیز این مطلب را به خوبی اثبات کرده است. آیه ۳۹ ابراهیم: «الحَمدُلِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ اِسمعیل…
[۳۱۶] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۹.
» دلیل آن است که ابراهیم (علیهالسّلام) در سنین پیری (حداقل در ۶۴ سالگی
[۳۱۷] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۵۶۰.
و حداکثر در۱۱۷ سالگی)
[۳۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۶، ص۸۶.
فرزنددار شده؛ بنابراین، عزیمت ابراهیم (علیهالسّلام) به مکّه نیز در همین سنین بوده است. از نیایش حضرت در آیه ۱۲۶ بقره: «رَبّ اجعَل هذا بَلَداً ءَامِناً..
[۳۱۹] بقره/سوره۲، آیه۱۲۶.
» استفاده شده که هنگام ورود او به سرزمین مکّه، در آن محل، شهری نبوده و اسکان اسماعیل و هاجر درآن سرزمین، زمینهساز تاسیس شهر مکّه بوده و دعای ابراهیم در آیه ۳۵ ابراهیم: «رَبّ اجعَل هذا البَلَدَ ءَامِناً..
[۳۲۰] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۵.
» نشان میدهد که در زمان خود ابراهیم (علیهالسّلام) در آن مکان، شهر مکّه شکل گرفته بوده.
[۳۲۱] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۶۸.
۹ – بنای کعبه
بیشتر مفسّران برآناند که کعبه پیش از ابراهیم وجود داشته است.
[۳۲۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۴۶۲.
[۳۲۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۷، ص۱۴۷.
[۳۲۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۴.
[۳۲۵] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، ج۴، ص۵۷.
[۳۲۶] سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۶، ص۳۰.
[۳۲۷] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۰.
[۳۲۸] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۳، ص۵۷.
[۳۲۹] شعراوی، محمدمتولی، قصصالانبیاء، ج۱، ص۵۵۳.
آیه ۱۲۷ بقره «وَ اِذ یَرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیت..
[۳۳۰] بقره/سوره۲، آیه۱۲۷.
» نشان میدهد که پایههای خانه کعبه قبل از ابراهیم موجود بوده
[۳۳۱] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۵۱.
[۳۳۲] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۴.
و آیه ۹۶ آلعمران: «اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاس..
[۳۳۳] آل عمران/سوره۳، آیه۹۶.
» نیز مؤیّد همین مطلب است.
[۳۳۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۴.
[۳۳۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۱.
[۳۳۶] شعراوی، محمدمتولی، قصصالانبیاء، ج۱، ص۵۵۵.
بعضی در این زمینه به آیه ۳۷ ابراهیم: «رَبَّنا اِنّی اَسکَنتُ مِن ذُرّیَّتِی بِوادٍ غَیرِ ذِی زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم..
[۳۳۷] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.
» تمسّک جستهاند؛ زیرا «عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم» نشان میدهد که هنگام عزیمت ابراهیم با اسماعیل و هاجر به مکّه، اثری از کعبه وجود داشته است.
[۳۳۸] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۴.
[۳۳۹] شعراوی، محمدمتولی، قصصالانبیاء، ج۱، ص۵۵۳.
این استدلال در صورتی پذیرفته است که ثابت شود سخن مزبور هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکّه گفته شده باشد؛ ولی بعضی زمان این سخن را پس از بنای کعبه و تاسیس شهر مکّه و در اواخر عمر حضرت دانستهاند.
[۳۴۰] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۷۶.
از روایات متعدّدی بر میآید که محل کعبه مشخّص نبوده و ابراهیم (علیهالسّلام) با ترسیم جبرئیل
[۳۴۱] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۶۱.
یا وزش طوفانی
[۳۴۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۲، ص۱۴۷.
[۳۴۳] قرطبی، محمد، تفسیرقرطبی، ج۲، ص۸۳.
که از آن به سکینه تعبیر شده
[۳۴۴] سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، ج۶، ص۳۰.
[۳۴۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۰۲.
یا قطعه ابری که به محلّ کعبه سایه افکند،
[۳۴۶] سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج۶، ص۳۰.
[۳۴۷] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۱۹.
محل کعبه را شناخته و آن را بنا نهاده است. گروهی، آیه ۲۶ حج: «و اِذ بَوَّانا لِاِبرهیمَ مَکانَ البَیت
[۳۴۸] حج/سوره۲۲، آیه۲۶.
» را اشاره به این ماجرا دانستهاند.
[۳۴۹] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۶۷.
[۳۵۰] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۶۹.
این نظر، مبتنی بر آن است که مقصود از واژه «بوّانا»، شناساندن محلّ کعبه
[۳۵۱] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۸۳.
یا آمادهسازی آن برای ابراهیم (علیهالسّلام) باشد؛
[۳۵۲] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۶۷.
ولی بعضی این معنا را نپذیرفته و آیه را چنین معنا کردهاند: ما به ابراهیم وحی کردیم تا محلّ کعبه را معبد خویش قرار دهد؛
[۳۵۳] طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۶۷.
بنابراین از آیه برنمیآید که محلّ کعبه مشخص نبوده؛ هرچند میرساند که بنایی وجود نداشته است.
مؤیّد این برداشت، روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) است که بر اساس آن، ابراهیم نخستین بار که به مکّه آمد (در حالیکه بنای کعبه ویران بود) به حج ماموریت یافته، آن را بهجای آورد و سال بعد به بنای کعبه مامور شد. در این روایت، تصریح شده که با وجود ویرانی کعبه، حدود آن مشخّص بود.
[۳۵۴] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۳ ۹۴.
آیات قرآن، فرمان بنای کعبه به ابراهیم (علیهالسّلام) را به صراحت باز نگفته؛ ولی در روایات آمده که ابراهیم از سوی خداوند مامور بنای کعبه شد.
[۳۵۵] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۶۱.
[۳۵۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۹.
بیشتر مفسّران با توجّه به آیه ۱۲۷ بقره: «و اِذ یَرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنالبَیتِ و اِسمعیل..
[۳۵۷] بقره/سوره۲، آیه۱۲۷.
» برآناند که ابراهیم و اسماعیل کعبه را به یاری یکدیگر بنا کردهاند؛
[۳۵۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۴۶۲.
[۳۵۹] طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج۱، ص۳۸۷.
[۳۶۰] قرطبی، محمد، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۲.
[۳۶۱] طبری، محمد بن جریر، جامعالبیان، ج۳، ص۵۷.
بلکه در روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) تصریح شده که ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسّلام) هر دو به این کار ماموریت داشتند.
[۳۶۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۰۵.
آن دو مامور بودند خانه کعبه را پاکیزه دارند: «وعَهِدنا اِلی اِبرهیمَ و اَسمعیلَ اَن طَهّرا بَیتِی…» ،
[۳۶۳] بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.
«و اِذ بَوَّانا لِاِبرهیمَ مَکانَ البَیتِ اَن لَاتُشرِک بِی شَیئاً و طَهّر بَیتِیَ….»
[۳۶۴] حج/سوره۲۲، آیه۲۶.
مقصود از طهارت میتواند فقط طهارت معنوی یا طهارت معنوی و ظاهری باشد؛ ولی به قرینه سیاق، منظور طهارت معنوی است؛ به این معنا که ابراهیم راه عبادت پیر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 