پاورپوینت کامل حرکت (کلام) ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حرکت (کلام) ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حرکت (کلام) ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حرکت (کلام) ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل حرکت (کلام) ۷۹ اسلاید در PowerPoint

مقالات مرتبط: حرکت.

‌حرکت، اصطلاحی‌ در کلام، فلسفه، طبیعیات و علوم دقیق می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ – معنای حرکت
۲ – حرکت از نظر متکلمان
۳ – اهمیت عرض بودن حرکت از نظر متکلمان
۴ – تعاریف دیگر از حرکت
۵ – اشکال متکلمان بر تعاریف
۶ – حرکت یا سکون بودن جسم در لحظه خلقت
۷ – بقای اعراض(حرکت و سکون)
۸ – ادراک حسی حرکت و سکون
۹ – انواع حرکت
۱۰ – حرکت و اقسام آن از دیدگاه امام خمینی
۱۱ – نسبت حرکت و سکون با مکان
۱۲ – مسائل دیگر حرکت و سکون
۱۳ – فهرست منابع
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع

۱ – معنای حرکت

حرکت در لغت به معنای انتقال جسم از جایی به جایی دیگر است. بعضی لغویان تغییر محل اجزای شیء، یعنی حرکت در وضع، را نیز علاوه بر حرکت مکانی مصداق حرکت می‌شمرند. سکون نیز در لغت ضد حرکت و فقط به معنای بودن در مکان واحد تصور می‌گردد.

[۱] ابن‌فورک، مجرد مقالات الشیخ أبی‌الحسن الأشعری، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.

[۲] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون‌والعلوم، ج۱، ص۶۵۲، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.

این معانیِ لغویِ حرکت و سکون عام‌تر از معنای اصطلاحی آن‌ها در کلام اسلامی است. متکلمان حرکت را به حرکت مکانی منحصر می‌کردند

[۳] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون‌والعلوم، ج۱، ص۶۵۲، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.

[۴] قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۲، ص۲۲، ج ۱۲، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره (بی‌تا).

[۵] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۵۵ـ۳۵۶، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۶] ابن‌ فورک، مجرد مقالات الشیخ أبی‌الحسن الأشعری، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.

و در تعریفِ سکون، بودن در دو زمان در مکان واحد را نیز داخل می‌دانستند.

[۷] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون‌والعلوم، ج۱، ص۶۵۲، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.

نزد بیش‌تر متکلمان ــبرخلاف سنّت فلسفی ــ سکون به‌عدم حرکت تعریف نمی‌شد و خود امری وجودی به‌ شمار می‌آمد.

[۸] قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۴۵، چاپ عمر سید عزمی، (قاهره ۱۹۶۵).

[۹] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۴۳، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

[۱۰] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، نهایهالمرام فی علم الکلام، ج۳، ص۳۴۲، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

۲ – حرکت از نظر متکلمان

تصور متکلمان از حرکت و سکون بر نظریه عمومی ایشان درباره جهان مخلوق استوار بود. بیشتر متکلمان حرکت و سکون را از اعراض به شمار می‌آوردند که در عام‌ترین تقسیم، در مقابلِ جواهر فرد (یا اجزاء لایتجزا که از اجتماعشان اجسام پدید می‌آید) بنیادی‌ترین مؤلفه‌های جهان مخلوق را تشکیل می‌دهند. اما در کنار این جریان غالب، آرای شاذی نیز مطرح می‌شد. مثلاً نظّام معتزلی، که بسیاری از تعالیمش با تعالیم اصلی معتزله تفاوت داشت، وجود سکون را انکار می‌کرد و سکون را نوع خاصی از حرکت می‌دانست. در مقابل، به معمّر بن عبّاد سُلمی انکار حرکت را نسبت داده‌اند.

[۱۱] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۲۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۱۲] ابن‌ حزم، الفصل فی‌الملل و الأهواء و النحل، ج۵، ص۱۷۵، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

به هشام‌ بن حکم و جهم‌ بن صفوان نیز جسم بودن حرکت در مقابلِ عرض بودن آن نسبت داده شده است. به ابوبکر بن کیسان الاصم این عقیده را نسبت داده‌اند که فقط جسم متحرک و ساکن وجود دارد نه اعراض حرکت و سکون.

[۱۳] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۴۳، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۱۴] ابن‌حزم، الفصل فی‌الملل و الأهواء و النحل، ج۵، ص۱۷۵، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

هیچ‌یک از این مواضع در تاریخ کلام غلبه نیافت.

۳ – اهمیت عرض بودن حرکت از نظر متکلمان

به ‌سبب نقشی که وجود اعراض در اثبات حدوث جهان و درنتیجه اثبات خالق داشت، عرض شمردن حرکت و سکون برای متکلمان بسیار مهم بود،

[۱۵] محمد بن طیب باقلانی، التّمهید فی‌الردعلی الملحده المعطله و الرافضه و الخوارج و المعتزله، ج۱، ص۴۲، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.

به‌ویژه آن‌که بیش‌تر متکلمان حرکت و سکون را در شمار چهار عرض اصلی (اکوان اربعه) قرار می‌دادند که مهم‌ترین مستمسک کلامی برای اثبات حدوث زمانیِ عالَم بود.

[۱۶] محمد بن طیب باقلانی، التّمهید فی‌الردعلی الملحده المعطله و الرافضه و الخوارج و المعتزله، ج۱، ص۴۲، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.

[۱۷] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

این جایگاه خطیر موجب می‌شد که انکار هریک از حرکت و سکون یا هر دو و انکار عرض بودن آن‌ها با مخالفت عموم اهل کلام مواجه شود.

[۱۸] ابن‌ حزم، الفصل فی‌الملل و الأهواء و النحل، ج۵، ص۱۷۵ـ۱۷۸، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

در تعریف متکلمان از حرکت و سکون، غلبه نظریه جزءلایتجزا مشهود است. جریان غالب کلامی، حرکت و سکون را هم مثل اجزای جسم و مثل آنات زمان به صورت ناپیوسته و تجزیه‌ناپذیر می‌دید.

[۱۹] ابن‌ میمون، دلاله الحائرین، ج۱، ص۱۹۸، چاپ حسین اتای، (قاهره، بی‌تا).

[۲۰] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، نهایهالمرام فی علم الکلام، ج۳، ص۳۲۶، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

۴ – تعاریف دیگر از حرکت

یکی از تعریف‌های کلی این بود: حرکت، بودن در دو مکان در دو زمان است و سکون، بودن در یک مکان در دو زمان می‌باشد.

[۲۱] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۵۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۲۲] ابورشید نیشابوری، فی‌التوحید = (دیوان‌الاصول)، ج۱، ص۷۶، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، (قاهره ۱۹۶۹).

درباره حرکت گاه تعریف دیگری نیز می‌شد که طبق آن حرکت به صورت حصول جوهر در حیزی پس از حصول آن در حیز دیگر وصف می‌گردید.

[۲۳] ابورشید نیشابوری، فی‌التوحید (دیوان‌الاصول)، ج۱، ص۷۶، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، (قاهره ۱۹۶۹).

[۲۴] محمد بن عمر فخررازی، محصل افکارالمتقدمین و المتأخرین من‌العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۴۰، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.

[۲۵] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، نهایهالمرام فی علم الکلام، ج۳، ص۳۲۵ـ۳۲۶، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

۵ – اشکال متکلمان بر تعاریف

متکلمان دریافتند که در این تعریف، برخلاف ظاهر سخن، باید مجموع دو حصول را در نظر گرفت نه هریک را به تنهایی، چرا که تصور دو حصول جداگانه حرکت را تبدیل به توالی سکون‌ها می‌کند. تالی فاسد دیگر آن تمایز نگذاشتن میان حرکت و سکون است؛ با این توضیح که اگر فرض کنیم جوهری در مکانی دو آن بماند و سپس در آنِ سوم به مکان دیگری منتقل شود، حصول در آنِ دوم همراه با حصول اولْ سکون است و همراه با حصول سومْ حرکت، گویی ساکن در آنِ سکونِ خود شروع به حرکت کرده است و به عبارت بهتر، آنِ دوم هم آنِ سکون بوده هم آنِ حرکت. به این ترتیب برای دقیق‌تر کردن تعریف حرکت، مجموع حصول‌ها لحاظ شد و تعریف دقیق‌تر را به این صورت دیدند: حرکت، کَوْن (بودن) یا حصولِ اول در مکان دوم است. تعریف سکون هم ــکه عبارت بود از حصول جوهر در حیز واحد در بیش از یک زمان

[۲۶] ابورشید نیشابوری، فی‌التوحید = (دیوان‌الاصول)، ج۱، ص۷۶، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، (قاهره ۱۹۶۹).

[۲۷] حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، نهایهالمرام فی علم الکلام، ج۳، ص۳۴۲، چاپ فاضل عرفان، قم ۱۴۱۹.

ــ با این ملاحظه، به این نحو تغییر یافت که سکون، کَوْن یا حصول دوم در مکان اول است.

[۲۸] ابن‌ فورک، مجرد مقالات الشیخ أبی‌الحسن الأشعری، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۴، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.

[۲۹] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح‌المقاصد، ج۲، ص۳۹۶، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.

[۳۰] علی‌ بن محمد جرجانی، کتاب‌التعریفات، ج۱، ص۸۴، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

[۳۱] محمداعلی‌ بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون‌والعلوم، ج۱، ص۶۵۲، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.

[۳۲] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۶، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۳۳] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق‌بین‌الفرق، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، (بی‌تا).

[۳۴] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، ج۱، ص۴۰، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

[۳۵] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح‌المواقف، ج۶، ص۱۶۵ـ۱۶۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.

در هر حال، آنچه در این تعریف‌ها اهمیت دارد، تصور ناپیوستگی حرکت و عارضی بودن آن برای اجسام است.

۶ – حرکت یا سکون بودن جسم در لحظه خلقت

به سبب عرض شمردن حرکت و سکون، یکی از مسائل عمده‌ای که در کلام مطرح می‌شد، حرکت یا سکون جوهر در لحظه خلقت آن بود. گروهی از متکلمان، از جمله ابوعلی جبائی و عبّاد و معمّر و ابوهاشم جبائی و قاضی عبدالجبار بن احمد همدانی از معتزله و ابوالحسن اشعری، جسم را در حالِ خلقت، ساکن می‌دانستند.

[۳۶] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۲۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۳۷] ابن‌ فورک، مجرد مقالات الشیخ أبی‌الحسن الأشعری، ج۱، ص۲۱۱، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.

بعضی از ایشان سکون را به صورت مطلقِ حصول در مکان تفسیر می‌کردند. استدلال بعضی هم این بود که برای متحرک خواندن جسم لازم است که جسم ابتدا در مکانی باشد و سپس به مکان دیگر منتقل شود، اما چون عالَم، حادثِ زمانی و مخلوق از عدم است، در مورد جسمِ در حالِ حدوث نمی‌توان از مکان قبلی سخن گفت.

[۳۸] ابن‌ فورک، مجرد مقالات الشیخ أبی‌الحسن الأشعری، ج۱، ص۲۱۱، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.

از سوی دیگر، نظّام که اساسآ منکر سکون بود، اجسام را در زمان حدوثشان هم متحرک به حرکت اعتماد می‌شمرد.

[۳۹] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۲۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

اما گروهی دیگر، از جمله ابوالهذیلِ عَلّاف، راه‌حل را در آن می‌دیدند که بگویند حصول در زمان خلقت نه حرکت است و نه سکون، بلکه از اکوانِ واسطه میان این‌دو است.

[۴۰] عبدالرحیم‌ بن محمد خیاط، کتاب‌الانتصار و الردعلی ابن ‌الروندی الملحد، ج۱، ص۱۱۲، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.

[۴۱] علی‌ بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۲۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۴۲] ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین‌البصریین و البغدادیین، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۴، چاپ معن زیاده و رضوان سید، بیروت ۱۹۷۹.

[۴۳] محمد بن عمر فخررازی، محصل افکارالمتقدمین و المتأخرین من‌العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۴۰، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.

[۴۴] محمد بن عمر فخررازی، محصل افکارالمتقدمین و المتأخرین من‌العلماء و الحکماء و المتکلمین، ج۱، ص۱۴۰، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.

[۴۵] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح‌المواقف، ج۶، ص۱۷۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.

۷ – بقای اعراض(حرکت و سکون)

مسئله بقای اعراض، که یکی از بحث‌های جدّی در میان متکلمان بود، درباره حرکت و سکون هم مطرح می‌شد. در نظام اشعری هیچ عرضی، از جمله حرکت و سکون، بیش از یک آن بقا ندارد. معتزله درباره بقای سکون اجماع نسبی داشتند، اما درباره حرکت، آرا مختلف بود. مثلاً بیشتر معتزله، از جمله ابوالهذیل و ابوعلی جبائی و ابوالقاسم بلخی (کعبی)، حرکت را باقی نمی‌دانستند، اما ابوهاشم جبائی آن را باقی می‌دانست. همچنین ابوالهذیل بعضی از انواع سکون را باقی نمی‌دانست. یکی از استدلال‌های رایج درباره باقی نبودن حرکت این بود که اساسآ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.