پاورپوینت کامل ثبوت (فلسفه) ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ثبوت (فلسفه) ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ثبوت (فلسفه) ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ثبوت (فلسفه) ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل ثبوت (فلسفه) ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint
مقالات مرتبط: ثبت (مفرداتنهجالبلاغه).
ثبوت، اصطلاحی در فلسفه و حکمت اسلامی است.
فهرست مندرجات
۱ – تعریف اصطلاح ثبوت
۱.۱ – واسطهای میان وجود و عدم
۱.۲ – ثابتات ازلی
۲ – قاعده فرعیه مدخل حکما به بحث ثبوت
۲.۱ – نظر مخالف ابوالحسن اشعری
۲.۱.۱ – مثال
۲.۱.۲ – تالی فاسد
۲.۲ – نحوه اتصاف ماهیت به وجود
۲.۲.۱ – تعدیل قاعده
۲.۳ – عقیده ابنسینا بر عروض وجود بر ماهیت
۲.۳.۱ – شبهات فخرالدین رازی
۲.۴ – وجود را عارض بر ماهیت
۲.۵ – نظر متکلمان
۲.۶ – پاسخ صدرالدین شیرازی
۲.۷ – شکل دیگر این پاسخ
۲.۸ – بیان قطبالدین شیرازی در تقسیم نور
۲.۹ – وجود ذهنی ماهیات
۲.۱۰ – مفاد قاعده فرعیه
۲.۱۱ – قضایای موجبه معدوله المحمول علت اختلاف
۲.۱۲ – معنای حمل نزد ابن سینا
۲.۱۳ – انتقاد فخرالدین رازی
۲.۱۴ – صدق و اعتبار قضایای موجبه
۲.۱۵ – وجود ذهنی موضوع و محمول
۲.۱۶ – پاسخ قطبالدین رازی
۲.۱۷ – ادامه بحث ثبوت در مکتب شیراز
۲.۱۸ – نظر جلالالدین دوانی
۲.۱۸.۱ – تبیین دوانی
۲.۱۹ – موضع میرداماد شبیه به موضع دوانی
۲.۲۰ – تبیین اختلاف در فلسفه ملا صدارا
۲.۲۱ – عقیده متفاوت صدرالدین شیرازی
۲.۲۲ – تایید ملاهادی سبزواری
۳ – فهرست منابع
۴ – پانویس
۵ – منبع
۱ – تعریف اصطلاح ثبوت
در تداول حکمای اسلامی اصطلاح ثبوتْ مترادف و مساوق با وجود به کار رفته است، چنانکه گفته میشود «ثبوت شیء برای شیء ضروری است».
[۱] عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۳۷۴، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.
۱.۱ – واسطهای میان وجود و عدم
ثبوت نزد معتزله نیز معنایی خاص و متفاوت با معنای یاد شده دارد که عبارت است از شیئیت و تقرر ذوات در مرتبهای میان وجود و عدم .
بنابر رأی غالب متکلمان معتزلی ــ که به واسطهای میان وجود و عدم اعتقاد دارند ــ ماهیات ممکن که هنوز به وجود متصف نشده باشند، معدوم مطلق نیستند، بلکه در مرتبه ثبوت و شیئیت تقرر دارند.
در مقابل این ثابتات، معدوم مطلق، یعنی همان ماهیات ممتنعالوجود قرار دارد.
بنابراین، به نظر این گروه از متکلمان، لفظ ثبوتْ اعم از وجود، و مترادف با تحقق است.
[۲] مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۴، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۹۸۹م.
[۳] محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲۷۴، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۱۸۶۲م.
۱.۲ – ثابتات ازلی
نظیر چنین آموزهای را در عرفان نظری و نزد کسانی همچون ابن عربی نیز مییابیم.
اصطلاح ثابتات ازلی در کلام آنان به معنایی مشابه با معنای مورد نظر متکلمان، و دال بر تحقق پیشین موجودات در علم باری تعالی به کار رفته است.
[۴] محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۳، ص۲۸۰- ۲۸۱، قاهره، ۱۲۹۳ق.
اما حکما و همچنین متکلمان اشعری ــ کـه فرض وجود چنین مرتبـهای میان وجود و عدم را مستلزم تناقض دانستهاند ــ ثبوت را به همان معنای وجود و تحقق انگاشتهاند.
[۵] ابن سینا، الشفاء، الهیات، ج۱، ص۳۱-۳۲، به کوشش جورج قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
در این مقاله، تنها به معنای اخیر ثبوت ــ که میان حکما و عدهای از اشاعره مصطلح بوده است ــ میپردازیم.
۲ – قاعده فرعیه مدخل حکما به بحث ثبوت
مدخل حکما به بحث ثبوتْ قاعدهای است با عنوان قاعده فرعیه که مورد قبول غالب حکما بوده است.
طبق این قاعده که ــ تقریرهای متفاوتـی از آن عرضه شـده است ــ «ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له»، یا به عبارت دیگر ثبوت شیء برای شیء دیگر، فرع بر ثبوت شیء اخیر است.
مصداق این قاعده، در اصل، قضایای موجبه حملیه صادقه است که در آنها به ثبوت صفت یا محمولی برای موضوعی حکم میشود.
حال اگر حمل را به معنای «ثبوت شیء لشیء» بگیریم، این قاعده بیان میدارد که اتصاف (ه م) شیء به هر صفتی بالضروره فرع بر وجود آن شیء است و تا موضوع قضیه به نحوی از انحاء تحقق و واقعیت نداشته باشد، نمیتوان صفتی را بر آن حمل کرد و آن را موصوف برای صفتی دیگر دانست.
[۶] محمد صدرالدین شیرازی، «رساله فی اتصاف الماهیه بالوجود»، ج۱، ص۱۱۰، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.
[۷] عبدالحلیم سیالکوتی، حاشیه بر المواقف، ج۲، ص۱۳۲.
۲.۱ – نظر مخالف ابوالحسن اشعری
ابوالحسن اشعری از قدیمترین مخالفان چنین قاعدهای بوده است.
البته او نامی از این قاعده نمیبرد و حتی صورتی از آن را نقل نکرده، اما در ضمن بحث از مسئله ثبوت و معنای آن، تلویحا به رد این قاعده پرداخته است.
وی مانند فلاسفه ثبوت را به معنای وجود، و متقابلا نفی را معادل عدم میداند و سپس به مسئله حمل میپردازد.
به نظر میرسد که رد مضمون قاعده فرعیه از سوی او ناشی از معنای خاصی است که برای حمل قائل است.
از سیاق عبارات اشعری میتوان چنین استنباط کرد که وی بر خلاف حکما، معنای مصطلح حمل را که عبارت است از ثبوت شیء برای شیء دیگر نمیپذیرد و از اصطلاح حمل، صرفا ثبوت شیء را مراد میکند و بر آن است که اثبات و نفی در قضایا به شیء (موضوع قضیه) تعلق نمیگیرد، بلکه متعلق آن، محمول و خبر قضیه است که در عرف اشعری تسمیه خوانده میشود.
۲.۱.۱ – مثال
وی با ذکر مثالی منظور خود را توضیح میدهد.
در قضیه «زید متحرک است» تنها ثبوت حرکت اثبات شده است، نه ثبوت زید.
چه، در غیر این صورت نفی آن (زید متحرک نیست) نیز به معنای نفی فاعل حرکت، یعنی زید خواهد بود، در حالی که چنین معنایی مد نظر گوینده نیست.
بنابراین، هیچ ملازمهای میان ثبوت محمول و ثبوت موضوع نیست.
[۸] محمد ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعـری، ج۱، ص۲۱۸-۲۲۱، به کـوشش د ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م.
۲.۱.۲ – تالی فاسد
اگرچه این قاعده مورد قبول اکثر فلاسفه قرار گرفته است، برخی در صحت آن تردید کرده، و در مقام اشکال، تالیهای فاسدی را برای آن برشمردهاند.
از جمله آنکه از این قول نتیجه میشود که عقل اول بر واجب تعالی تقدم داشته است.
توضیح آنکه طبق نظر اشکال کننده، اتصاف هر چیز به وجودْ اتصافی ذهنی است و از اینرو، اتصاف واجب تعالی به وجودْ فرع بر وجود عقلی است که این اتصاف را تعقل میکند.
و نیز به زعم این جماعت، قبول این قاعده مستلزم تسلسل خواهد بود؛ زیرا ثبوت مثبت له ــ که طبق این قاعده بر ثبوت ثابت تقـدم دارد ــ خود فرع بر ثبوت مثبت له دیگری است و آن نیز به نوبه خود مثبت له دیگری را لازم میآورد و به همینگونه پیش میرود.
[۹] عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۳۷۵، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.
۲.۲ – نحوه اتصاف ماهیت به وجود
نحوه اتصاف ماهیت به وجود که مناقشات فراوانی میان حکما برانگیخته است، در واقع صورت خاصی از همین مسئله اخیر است که اشکالات مندرج در آن سبب شده است تا برخی از حکما در شمول و کلیت این قاعده تشکیک نمایند، یا تقریرهای متفاوتی از آن عرضه کنند.
اهمیت این بحث در فلسفه اسلامی، بهخصوص در سدههای متأخر به حدی بوده است که برخی مانند صدرالدین شیرازی رسالاتی مستقل با این عنوان نوشته، یا ابوابی از کتب خود را بدان اختصاص دادهاند.
قاعده فرعیه وجود ماهیات را در هَلیات بسیطه، قبل از اتصاف به وجود، مفروض میگیرد که این فرض از سویی با قول به اصالت وجود منافات دارد و از سوی دیگر تقدم شیء بر خود را لازم میآورد.
[۱۰] عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۱] عبدالرحمان عضدالدین ایجی، «المواقف»، ج۲، ص۱۳۶، ضمن شرح المواقف، بهکوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.
از اینرو، برای اجتناب از این اشکال برخی از قائلان به اصالت وجودْ قاعده فرعیه را استثنا پذیر دانسته، و آن را به هلیات مرکبه محدود ساختهاند.
[۱۲] محمد صدرالدین شیرازی، «رساله فی اتصاف الماهیه بالوجود»، ج۱، ص۱۱۰، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.
۲.۲.۱ – تعدیل قاعده
عدهای دیگر، از جمله جلالالدین دوانی ، قاعده را تعدیل ، و رابطه استلزام را جانشین فرعیت کردهاند.
بدینترتیب که قاعده را از صورت مشهور آنکه عبارت است از «ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له»، خارج کرده، و صورت تازهای از آن به دست دادهاند که عبارت است از «ثبوت شیء لشیء مستلزم لثبوت المثبت له».
[۱۳] محمد صدرالدین شیرازی، «رساله فی اتصاف الماهیه بالوجود»، ج۱، ص۱۱۱، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.
[۱۴] عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۳۷۴، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.
۲.۳ – عقیده ابنسینا بر عروض وجود بر ماهیت
عقیده ابنسی نا مبنی بر عروض وجود بر ماهیت در این خصوص حائز اهمیت بسیاری است.
چه، وی از سویی بر اخلاف فکری خود، و کسانی همچون نصیرالدین طوسی ، صدرالدین شیرازی و حتی برخی متکلمان اشعری ، تأثیری ژرف نهاده، و از سویی دیگر، نظریه وی در طول قرنها، به رغم رواج روزافزون آن، در بیشتر موارد کاملا تحریف شده بوده است.
۲.۳.۱ – شبهات فخرالدین رازی
برای مثال، برخی از شبهات فخرالدین رازی مبتنی بر این تصور نادرست از عقیده ابن سینا ست که طبق آن ماهیت پیش از وجود خود، نوعی ثبوت و قوام در عالم خارج دارد.
[۱۵] توشی هیکو ایزوتسو، بنیاد حکمت سبزواری، ج۱، ص۹۹-۱۰۰، ترجمه جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
این کژفهمیها از طریق ترجمه آثار ابن رشد به دنیای لاتین نیز منتقل شد و در آنجا هم رواج یافت.
[۱۶] توشی هیکو ایزوتسو، بنیاد حکمت سبزواری، ج۱، ص۹۷، ترجمه جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۷] محمد ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعه، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۵، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۳۸م.
۲.۴ – وجود را عارض بر ماهیت
ابن سینا وجود را عارض بر ماهیت میداند، اما در عین حال تصریح میکند که معنای عروض در این مورد غیر از معنای عروض در مورد صفات دیگر است، زیرا عروض وجود بر ماهیت هرگز مسبوق به وجود ماهیت نیست.
برای مثال، عروض سفیدی بر شیء مستلزم تحقق پیشین شیء است و وجود عارض در اینجا همان وجود آن برای معروض آن است.
اما در مورد عروض وجود، ثبوت وتحقق ماهیت همان اتصاف آن به وجود اسـت و غیـر از ایـن، ثبوت دیگـری برای آن متصـور نیست.
در واقع، اگرچه اتصاف ماهیت به وجود اتصافی حقیقی است و در خارج مابازایی برای آن یافت میشود، عروض وجود بر ماهیت، تحلیلی عقلی است که تنها در ظرف ذهن ممکن است.
بدینترتیب، میتوان گفت که به عقیده ابن سینا وجود از جمله معقولات ثانی فلسفی است.
[۱۸] توشی هیکو ایزوتسو، بنیاد حکمت سبزواری، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۶، ترجمه جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۲.۵ – نظر متکلمان
مسئله مزبور و اشکالات ناشی از زیادت وجود بر ماهیت در میان متکلمان نیز بحثهایی را برانگیخته است.
علمای اشعری وجود را دارای فرد حقیقی در خارج نمیدانند و از اینرو، در نظر آنان، اتصاف ماهیت به وجود اتصافی حقیقی نیست.
برای نمونه، سیالکوتی در حاشیه بر شرح المواقف مینویسد که در اتصاف حقیقی و انضمامی، مانند اتصاف جسم به سفیدی، وجود دو طرف برای تحقق این نسبت لازم است، اما در اتصاف انتزاعی، از جمله اتصاف ماهیت به وجود، وجود مثبت له کفایت میکند، زیرا اتصاف ماهیت به وجود، و قیام وجود به ماهیت، قیام و اتصافی است در عقل، نه در خارج.
وی همین قول را به ابن سینا نیز نسبت میدهد
[۱۹] ابن سینا، الشفاء، الهیات، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۲، به کوشش جورج قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
[۲۰] محمد صدرالدین شیرازی، «رساله فی اتصاف الماهیه بالوجود»، ج۱، ص۱۱۷، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.
۲.۶ – پاسخ صدرالدین شیرازی
صدرالدین شیرازی با توسل به اختلاف میان هلیات بسیطه و هلیات مرکبه، در مقام پاسخ به این اشکال بر میآید؛ چه، این مشکل تنها در هلیات بسیطه مشاهده میشود که در آنها وجود را بر ماهیت حمل میکنیم، وگرنه در هلیات مرکبه، وجود موضوع و تقدم آن بر محمول امری ضروری است.
در هلیات بسیطه نیز به نظر او وجود همان ثبوت ماهیت است، نه ثبوت شیء برای ماهیت. پاسخ وی همانا بسط سخن ابن سینا ست که در قالب اصطلاحات دیگری عرضه شده است.
اتصاف ماهیت به وجودْ ثبوت شیء است، نه ثبوت شیء بر شیء دیگر. بنابراین، اشکالاتی که ممکن است با توجه به قاعده فرعیه بر مسئله اتصاف ماهیت به وجود وارد شود، منتفی خواهد شد
[۲۱] محمد صدرالدین شیرازی ، الاسفار، ج۱، ص۴۳-۴۴، بیروت، ۱۹۸۱م .
نظیر راه حل صدرالدین را نزد فخرالدین رازی نیز مییابیم که اتصاف ماهیت به وجود را ثبوت شیء میداند نه ثبوت شیء بر شیء دیگر.
[۲۲] فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ج۱، ص۱۳۳، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
۲.۷ – شکل دیگر این پاسخ
صدرالدین همین مطلب را به صورتی دیگر مطرح میکند، بدینگونه که میان دو قسم عارض که آنها را به ترتیب عارض ماهیت و عارض وجود مینامد، تمایز قائل میشود.
در قسم نخست، یعنی عارض ماهیت ــ مانند عروض فصل برای جنس و تشخص برای نوع ــ معروض به واسطه عروض عارض وجود مییابد و تحقق آن منوط به این نسبت است. به اعتقاد او عروض وجود بر ماهیت از اینگونه است.
اما در قسم دوم، برخلاف قسم نخست، ثبوت و تحقق عارض است که وابسته به معروض آن است. وی به عنوان مثال، قضایای «زید کور است» و « آسمان فوق زمین است» را ذکر میکند.
در این قضایا، «کوری» و «فوقیت» تنها به واسطه وجود معروضشان وجود دارند
[۲۳] محمد صدرالدین شیرازی، «رساله فی اتصاف الماهیه بالوجود»، ج۱، ص۱۱۴، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.
۲.۸ – بیان قطبالدین شیرازی در تقسیم نور
قطبالدین شیرازی در شرح کلام سهروردی در تقسیم نور به دو قسم « فی نفسه لنفسه » و «فی نفسه لغیره» و اینکه اگر نور فی نفسه نباشد، لنفسه نیز نخواهد بود، قاعده فرعیه را به صورت «اثبات الشیء للشیء فرع لاثبات الشیء فی نفسه» تقریر کرده که مطابق آن، علم به وجود شیء همواره بر علم به ثبوت احوال شیء مقدم است.
[۲۴] محمود قطبالدین شیرازی، شرح حکمه الاشراق، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۱، چ سنگی، ۱۳۱۵ق.
میرزا جان در حاشیه بر محاکمات قطب الدین رازی به این عقیده اشاره کرده، و بهشدت با آن به مخالفت پرداخته است.
سپس تقریر دیگری از این قاعده را به صورت «ثبوت الشیء للشیء لاینفک عن ثبوت الشیء فی نفسه» پیشنهاد میکند که با تعبیر مرسوم این قاعده کاملا متفاوت است.
[۲۵] میرزاجان، حاشیه من حواشی الاشارات موسومه و معروفه بالمحاکمات، ص۱۲، دارالطباعه العامره، ۱۲۹۰ق .
[۲۶] غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۱۹۷، تهران، ۱۳۶۵ش.
۲.۹ – وجود ذهنی ماهیات
یکی از نتایج مهم و پرمناقشه قاعده فرعیه مسئله وجود ذهنی ماهیات است.
در این باب بیشتر متکلمان اشعری تنها وجود ممکن برای ماهیات را همان وجود خارجی دانسته، و امکان وجود ذهنی آنها را انکار کردهاند.
به عقیده آنان، وجود ذهنی ماهیات چیزی نیست مگر شبحی از ماهیت خارجی.
[۲۷] عبدالحلیم سیالکوتی، حاشیه بر المواقف، ج۲، ص۱۰۹.
در مقابل، حکما برای اثبات وجود ذهنی به قاعده فرعیه متوسل شدهاند و وجود ذهنی موضوع را در برخی قضایای موجبه صادقه که موضوع آنها در خارج معدوم است، لازم دانستهاند.
از این قبیل است قضایای «دریای جیوه به طبع سرد است» یا « اجتماع نقیضین غیر از اجتماع ضدین است».
البته در این مسئله، برخی از متکلمان جانب حکما را گرفتهاند، از جمله فخرالدین رازی که به این مطلب تصریح کرده، و اثبات وجود ذهنی را موقوف به قبول قاعده فرعیه دانسته است.
[۲۸] فخرالدین رازی، المباحث المشرقیه، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
[۲۹] مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۳۴۵، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۹۸۹م.
۲.۱۰ – مفاد قاعده فرعیه
مفاد قاعده فرعیه به شکل خاص آن، یعنی وجوب تقدم مثبتله بر ثبوت ثابت، تقریبا از سوی همه حکما پذیرفته شده است.
[۳۰] عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، ج۱، ص۳۷۴-۳۷۵، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.
نهایت اینکه برخی به تعدیل و تأویل آن پرداخته، یا دایره اطلاق آن را به قسمی از قضایا محدود ساختهاند.
اما صورت دیگری از قاعده فرعیه نیز روایت شده است که محل نزاع میان حکما ست.
طبق این روایت عام از قاعده فرعیه، علاوه بر وجود مثبت له، وجود ثابت نیز فرع بر ثبوت آن برای مثبت له است.
۲.۱۱ – قضایای موجبه معدوله المحمول علت اختلاف
آنچه موجب بروز اختلاف حکما در پذیرش روایت اخیر شده، قضایای موجبه معدوله ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 