پاورپوینت کامل تنفر مردم از بنی امیه پس از واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تنفر مردم از بنی امیه پس از واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تنفر مردم از بنی امیه پس از واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تنفر مردم از بنی امیه پس از واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
خشم مردم از بنی امیه پس از واقعه کربلا
منبع: مقتل جامع سیدالشهداء
مقالات مرتبط: پیامدهای اجتماعی واقعه کربلا.
خشم مردم از بنی امیه، یکی از بازتابهای اجتماعی واقعه کربلا است. قیام امام حسین، که به شهادت مظلومانه امام و یارانش در کربلا و اسارت اهل بیت ایشان انجامید، پیامدهای مهم و ماندگاری در پی داشت؛ ازجمله آنکه امت اسلامی را چنان در غم و اندوه فروبرد که برخی از مورخان، سال ۶۱ قمری را «عـام الحـزن» نامیدهاند. تاثیر این فاجعه مصیبت بار به حدی بود که بنا به گواهی تاریخ، باعث خشم و نفرت مردم از بنی امیه و همه کسانی که در واقعه عاشورا و در شهادت امام حسین و اصحابش نقشی داشتند، شد و حتی شماری از صحابه پیامبر و مهمانان غیر مسلمان مستقیما به یزید و ابن زیاد اعتراض کردند. این اعتراضات، در حقیقت بازتاب مردمی حادثه عاشورا بود و بنابر نقل منابع تاریخی، پس از گذشت دهها سال از حادثه کربلا، ایـن جنایت بزرگ از حافظه مردم زدوده نشده بود و مردم همچنان از قاتلان امام حسین نفرت داشتند.
فهرست مندرجات
۱ – مقذمه
۲ – اعتراضات مستقیم
۲.۱ – اعتراض قیس بن عباد
۲.۲ – اعتراض زید بن ارقم
۲.۳ – اعتراض انس بن مالک
۲.۴ – اعتراض جابر وائلی
۲.۵ – اعتراض یحیی بن حکم
۲.۶ – اعتراض ابوبرزه اسلمی
۲.۷ – اعتراض سفیر روم
۲.۸ – اعتراض عالم یهودی
۲.۹ – اعتراض هند همسر یزید
۳ – اعتراضات غیر مستقیم
۳.۱ – گریه و سوگواری
۳.۲ – هجرت از کوفه
۳.۳ – عزلت و گوشهگیری
۳.۴ – تنفر مردم از عمر سعد
۳.۵ – تبری پسر یزید از جنایات پدرش
۳.۶ – بیزاری مادر عبیدالله از او
۴ – پانویس
۵ – منبع
۱ – مقذمه
جنایات دهشتناک لشکریان یزید در روز عاشورا و در برابر خاندان وحی و رسالت، تبدیل به لکه ننگی برای بنی امیه، به ویژه یزید شد، که دیگر به هیچ وسیلهای پاک نمیشد. البته اختناق شدید حاکم بر جامعه، به مردم فرصت نمیداد تا آزادانه اظهـار تنفر کنند؛ ولی همین عامل، خشم و نفرت عمومی را تبدیل به آتشی زیر خاکستر میکرد که در زمان مناسب، شعله میکشید. این نکته را نیز باید در نظر داشت که بیشتر مردم آن زمان، پیرو مکتب خلفـا بودند و امـام حسین را امام نمیدانستند؛ با این حال عظمت و حقانیت قیـام امـام و انتساب او بـه رسـول خدا باعث شد که بعد از واقعه کربلا، نه تنها بنی امیه و یزید، بلکه همه کسانی که در واقعه عاشورا و در شهادت امام حسین و اصحابش نقشی داشتند، به نوعی مورد خشم و نفرت مردم واقع شوند.
۲ – اعتراضات مستقیم
بنا به گواهی تاریخ، شماری از صحابه پیامبر و افراد سرشناس غیر مسلمان، در واکنش به رفتار خصمانه آنها نسبت به سر مطهر امام و اسرای کربلا مستقیما لب به اعتراض گشودند. در ادامه نمونههایی از اعتراضهای مردم و رجال معتبر آن زمان به بنی امیه اشاره میکنیم:
۲.۱ – اعتراض قیس بن عباد
قَیس بن عُبّاد قیسی ضبعی از نخستین طبقه تابعان بصره بوده است.
[۱] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۳۱.
به گزارش منابع تاریخی، پس از واقعه عاشورا زمانی که گروهی از سرشناسان و چند تن از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بزرگان شهر کوفه در قصر ابن زیاد حضور داشتند، خَولی بن یزید اَصبَحی سر مطهر امام حسین را نزد وی برد. اصحاب پیامبر، وقتی اهانتهای پسر مرجانه به راس مقدس امام را دیدند، ساکت ننشستند و هریک به گونهای به آن واکنش نشان دادند. قیس بن عباد، از جمله افرادی بود که در مجلس ابن زیاد زبان به اعتراض گشود.
در آن مجلس، ابن زیاد به قیس بن عباد گفت: درباره من و حسین چه میگویی؟ گفت: مرا معاف بدار. ابن زیاد گفت: باید بگویی. قیس گفت: روز قیامت که فرا رسد، شفیعان او، جد، پدر و مادرش هستند؛ در حالیکه شفیعان تو، جد، پدر و مادرت هستند. ابن زیاد بر آشفت و او را از مجلس بیرون کرد.؟
[۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۷۶.
[۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۷۷.
[۴] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۲۱۵.
[۵] سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۱.
ابن خلکان مشابه چنین پاسخی به ابن زیاد را به شخصی به نام حارثه بن بدر نسبت داده است.
[۶] ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۱، ص۳۵۳.
۲.۲ – اعتراض زید بن ارقم
زید بن اَرقَم خزرجی انصاری، از صحابه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از انصار بود که در نوجوانی مسلمان شد و در چندین غزوه همراه پیامبر خدا شرکت داشت. او که در زمان خلیفه سوم خزانهدار وی بود، به دلیل بذل و بخششهای بیحساب خلیفه به بنی امیه، کلیدهای خزانه را به عثمان تحویل داد. عثمان سبب را جویا شد. زید گفت: من گمان میکنم بخششهای تو به خویشانت، عوض آن اموالی است که در زمان حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راه خدا خرج کردهای.
[۷] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۹.
او را از کاتبان وحی به شمار آوردهاند.
[۸] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ص۳۳۸.
زید بن ارقم از کسانی بود که حاضر نشد به ولایت امیرالمؤمنین در روز غدیر شهادت دهد، از اینرو حضرت او را نفرین کرد و او نابینا شد و از آن پس حدیث غدیر را در حالیکه نابینا بود برای مردم میخواند.
[۹] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۴.
[۱۰] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۳۵۲.
زید بن ارقم از جمله افرادی بود که در مجلس ابن زیاد زبان به اعتراض گشود. ابومخنف از حُمَیدِ بن مسلم نقل کرده است: عمر سعد مرا به سوی خانوادهاش فرستاد تا خبر پیروزی و سلامت او را به آنان برسانم. نزد خانوادهاش رفته، به آنها خبر دادم و سپس آمدم تا نزد ابن زیاد بروم. دیدم که او در قصر برای دیدار با مردم نشسته است. من نیز همراه مردم وارد شدم. دیدم سر حسین در برابر اوست. او با چوبی که در دستش بود، ساعتی بر دندانهای پیشین او میزد. زید بن اَرقَم که دانست (چنان که گفته شد، چون زید بن ارقم در برابر خواست امیرمؤمنان، از شهادت دادن به وصایت و ولایت آن حضرت طفره رفت، حضرت او را نفرین کرد و او نابینا شد. از اینرو واژ «رَای» در متن عربی گزارش، به معنای «دانستن» است، نه «دیدن».) ابن زیاد از چوب زدن دست نمیکشد، گفت: این چوب را از آن دندانها بردار. به خدای یکتا سوگند، لبهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دیدم که بر این لبها بوسه میزند. آنگاه گریهاش گرفت. ابن زیاد به او گفت: «خدا چشمانت را گریان کند. به خدا اگر پیرمردی خرفت و بیعقل نبودی، گردنت را میزدم». آنگاه زید بن ارقم برخاست و بیرون رفت. شنیدم که مردم میگفتند: به خدا اگر ابن زیاد سخن زید بن ارقم را میشنید، او را میکشت. گفتم: مگر چه گفت؟ گفتند: وقتی از کنار ما میگذشت، گفت: بردهای، بردهای را به حکومت نشانده و او هم مردم را به بردگی گرفته است. شما ای مردم عرب، از این پس همگی بردهاید. پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را به حکومت پذیرفتید. او نیکان شما را میکشد و بَدان شما را به بردگی میگیرد. شما تن به ذلت دادید، دور باد (از رحمت حق) آنکه ذلت پذیرد».
[۱۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۴.
[۱۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۵.
[۱۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۴۹.
[۱۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۵۱.
منابع دیگر نیز این جریان را به اختصار ذکر کردهاند.
[۱۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۶.
[۱۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۷.
[۱۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷.
[۱۸] دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۹.
[۱۹] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴.
[۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۲.
[۲۱] سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۱.
[۲۲] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۳۰۷.
شیخ صدوق از دربان ابن زیاد چنین نقل میکند: چون سر حسین بن علی را آوردند، ابن زیاد دستور داد آنرا در تشتی طلایی برابرش بگذارند. آنگاه با چوبی که در دستش بود، بر دندانهای او میزد و میگفت: ای اباعبدالله، زود پیر شدی! مردی از حاضران گفت: نزن، دیدم همان جایی را که تو با چوب میزنی، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میبوسید. ابن زیاد گفت: «امروز به تلافی روز بدر!».
[۲۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴.
[۲۴] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۵.
[۲۵] صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۲۹، ح ۳.
[۲۶] ابن فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ص۱۹۰.
(پس از ماجرای ننگین الحاق زیاد بن ابیه (پدر عبیدالله) به خاندان ابوسفیان و اعلام برادری او با معاویه، ابن زیاد به صورت رسمی و سیاسی، پسر عموی یزید به حساب میآمد! گویا او به این مناسبت، در اینجا خود را از بنی امیه شمرده و انتقام کشته شدگان بدر را مطرح کرده است.)
۲.۳ – اعتراض انس بن مالک
ابوحمزه اَنَس بن مالک خزرجی انصاری، از اصحاب و خادمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
[۲۷] طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۲۱.
او یکی از کسانی بود که وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از او خواست که به عنوان یکی از شاهدان عینی در روز غدیر، به وصایت و ولایت آن حضرت شهادت دهد، حاضر نشد و پیری و فراموشی را بهانه کرد. امیرالمؤمنین او را نفرین کرد و از خدا خواست که اگر او دروغ میگوید، او را نابینا کند و او نابینا شد.
[۲۸] ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۴.
اما بنا بر گزارش کشی، او به بیماری پیسی مبتلا شد و از آن پس، سوگند خورد که هیچیک از فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را کتمان نکند.
[۲۹] طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص۴۵، ذیل شماره ۹۵.
[۳۰] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۳۵۱.
انس بن مالک از جمله افرادی بود که در مجلس ابن زیاد حضور داشت و هنگامی که جسارتهای ابن زیاد به سر مطهر امام را دید، ساکت ننشستند و زبان به اعتراض گشود. بنا بر گزارشی، وقتی ابن زیاد در حضور انس بن مالک با چوب زدن به دندانهای امام حسین (علیهالسلام) میگفت: «دندانهای زیبایی است!»، انس با لحن اعتراضآمیزی گفت: «به خدا سوگند من کار تو را ناخوش دارم. من دیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر جایی که تو چوب میزنی، بوسه میزد».
[۳۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج،۸ ص۱۵۲.
[۳۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج،۸ ص۱۵۳.
[۳۳] فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، ص۱۸۹، به نقل از ترجمه الحسین و مقتله.
[۳۴] ابن سعد، محمد، ترجمه الحسین و مقتله، ج۱، ص۸۰.
[۳۵] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۵.
[۳۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۲۲.
[۳۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۵۰.
[۳۸] ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، ص۳۷۹.
[۳۹] حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۱.
[۴۰] ابن حنبل، احمد، المسند، ج۲۱، ص۲۸۵.
[۴۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۶.
[۴۲] ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۹۷.
۲.۴ – اعتراض جابر وائلی
سبط ابن جوزی از قول مدائنی مینویسد: «یکی از کسانی که آن روز در مجلس ابن زیاد حضور داشت، مردی از قبیله بکر بن وائل به نام جابر (یا جبیر) بود. او چون رفتار ابن زیاد را با سر مقدس امام دید، با خود عهد کرد که اگر ده نفر بر ابن زیاد بشورند، او نیز با آنها همراه شود. چون مختار قیام کرد، جابر نیز از یاران وی بود».
[۴۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۴.
[۴۴] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۵.
[۴۵] سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۲.
۲.۵ – اعتراض یحیی بن حکم
پس از ورود اسرای کربلا به شام، به دستور یزید شامیان مجلس بزرگی که در آن بسیاری از اشراف و شخصیتهای برجسته شام حضور داشتند ترتیب دادند و سپس به دستور یزید اسرا را وارد مجلس کردند.
[۴۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۲.
[۴۷] ابن جوزی، علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۲.
نقل شده که امام سجاد (علیهالسّلام) اولین نفر از اسرا بود که بر یزید بن معاویه وارد شد، عمال یزید در حالی که دستانش را به گردنش بسته بودند، ایشان را وارد قصر کردند. سپس سایر اسرا و زنان اهل بیت (علیهمالسّلام) را در حالی که با ریسمان به هم بسته بودند، وارد مجلس کردند.
[۴۸] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۱۱۹-۱۲۰.
[۴۹] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۳.
[۵۰] ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۳.
خدمتگزاران یزید سر امام حسین (علیهالسّلام) را در تشتی از طلا قرار دادند،
[۵۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۶.
[۵۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۷.
[۵۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۳.
[۵۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۵.
[۵۵] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۸.
[۵۶] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹.
[۵۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳.
[۵۸] طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲.
و یزید در نهایت قساوت با چوب دستی به دندانهای پیشین امام میزد
[۵۹] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۶۹.
[۶۰] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۶۸.
[۶۱] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۸۶.
[۶۲] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.
[۶۳] طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲.
و سر و صورت او را وارسی میکرد
[۶۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴.
و اشعاری را خواند.
[۶۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۸.
[۶۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۹.
[۶۷] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹.
[۶۸] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۷.
[۶۹] فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ص۱۹۱.
[۷۰] سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۵.
در این هنگام یحیی بن حکم برادر مروان که نزد یزید نشسته بود، وی را به باد نکوهش گرفت و در قالب شعری گفت: «سری که کنار طف جدا شد در خویشاوندی به تو نزدیکتر است از پسر زیاد؛ او بردهای که از نژادی پست است. نسل امیه به شماره ریگهاست؛ اما دختر رسول خدا دودمانی ندارد زیرا پسر او کشته شد».
[۷۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۰۲.
[۷۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۰۳.
ولی یزید در برابر این اعتراض، به سینه یحیی بن حکم زد و او را وادار به سکوت کرد.
[۷۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۰-۴۶۱.
[۷۴] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰.
[۷۵] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۴.
[۷۶] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴.
[۷۷] طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۳.
خوارزمی اسم وی را عبدالرحمن بن حکم ذکر کرده و افزوده است که یزید در پاسخ او گفت: «اینجا جای گفتن این سخن است؟! نمیتوانی ساکت باشی؟».
[۷۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳.
یحیی بن حکم در مسجد دمشق نیز وقتی حاملان سرها را دید و گزارش واقعه کربلا را از آنان شنید، با لحن تندی آنان را سرزنش کرد و گفت: «میان شما و پیامبر در قیامت پرده جدایی افتاد و من از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمیکنم».
[۷۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵.
[۸۰] ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق الکبیر، ج۶۲، ص۸۵.
[۸۱] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۲.
۲.۶ – اعتراض ابوبرزه اسلمی
بعد از یحیی بن حکم، ابوبرزه اسلمی (وی از اصحاب پیامبر بود که در هفت جنگ از جنگهای صدر اسلام، از جمله خیبر و فتح مکه، حضور داشته و در جنگ نهروان نیز همراه علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بوده است. او پس از تاسیس بصره، در این شهر ساکن شد. وی در لشکر کشی به خراسان حضور داشت و سرانجام در سال ۹۵ قمری در مرو از دنیا رفت.
[۸۲] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۹.
[۸۳] ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۸.
[۸۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۱۱۸.
[۸۵] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰.
) به او اعتراض کرد.
او خطاب به یزید گفت: وای بر تو! با چوب دستی خود به دندانهای حسین میزنی؟! گواهی میدهم که رسول خدا دندانهای او و برادرش حسن را میبوسید و میگفت: «شما سرور جوانان بهشت هستید؛ خدا قاتلان شما را بکشد و لعن کند و در دوزخ جای دهد که بد جایگاهی است. اما تو ای یزید! در روز قیامت وارد محشر میشوی، در حالیکه عبیدالله بن زیاد شفیع توست؛ اما حسین وارد محشر میشود، در حالیکه محمد شفیع اوست. یزید ناراحت شد و دستور داد او را از مجلس بیرون کنند.
[۸۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۹۰.
[۸۷] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۹۱.
[۸۸] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹.
[۸۹] احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۵.
[۹۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵.
[۹۱] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴.
[۹۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴.
[۹۳] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۱۰۰.
[۹۴] ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۴.
[۹۵] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۸.
[۹۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.
[۹۷] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸ ص۱۹۲.
۲.۷ – اعتراض سفیر روم
یکی دیگر از کسانی که به یزید اعتراض کرد، سفیر روم بود. او با دیدن سر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 