پاورپوینت کامل پیامدهای سیاسی واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیامدهای سیاسی واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامدهای سیاسی واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامدهای سیاسی واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل پیامدهای سیاسی واقعه کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
منبع: مقتل جامع سیدالشهداء
مقالات مرتبط: پیامدهای اجتماعی واقعه کربلا.
قیام امام حسین (علیهالسّلام)، که به شهادت مظلومانه امام و یارانش در کربلا و اسارت اهل بیت ایشان انجامید، پیامدهای سیاسی مهمی جهان اسلام داشت و موجب بروز نهضتها و قیامهای متعددی با ابعاد و انگیزه های مختلف در اقصی نقاط مرزهای اسلامی شد و در نهایت به سقوط حکومت اموی منجر گردید. قیام مردم سیستان، واقعه حره، قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی و انقلاب عباسیان مهمترین نهضتهایی هستند که تحت تاثیر واقعه کربلا و قیام امام حسین (علیهالسّلام) به وقوع پیوستند.
فهرست مندرجات
۱ – قیام مردم سیستان
۱.۱ – فتح سیستان و اسلام آوردن مردم
۱.۲ – پذیرش ولایت حضرت علی
۱.۳ – عدم سب حضرت علی
۱.۴ – قیام برای خونخواهیامام حسین
۲ – واقعه حره
۲.۱ – آغاز قیام
۲.۲ – عکس العمل یزید
۲.۳ – حمله سپاه یزید به مدینه
۲.۴ – جنایات سپاه شام در مدینه
۲.۵ – پیمان بردگی مردم مدینه
۲.۶ – بیطرفی امام سجاد
۲.۷ – دلائل قیام
۲.۷.۱ – افشای چهره واقعی یزید
۲.۷.۲ – درگیری مردم و والی مدینه
۲.۷.۳ – واقعه عاشورا
۳ – قیام توابین
۳.۱ – مقدمه
۳.۲ – تشکیل نهضت توابین
۳.۳ – انگیزه قیام
۳.۴ – آغاز قیام مسلحانه
۳.۵ – حرکت به سوی کربلا
۳.۶ – شروع جنگ در عین الورده
۳.۷ – توابین و امام سجاد
۴ – قیام مختار
۴.۱ – نسب شناسی
۴.۲ – مختار تا زمان شهادت امام حسن
۴.۳ – همراهی با مسلم و زندانی شدن
۴.۴ – آزادای از زندان و همراهی با زبیریان
۴.۵ – هجرت به کوفه و جذب نیرو
۴.۶ – زندانی شدن در کوفه و ارتباط با توابین
۴.۷ – آزادی از زندان و تسلط بر کوفه
۴.۸ – ارتباط مختار با امام سجاد
۴.۹ – مجازات جنایتکاران کربلا
۴.۹.۱ – عبیدالله بن زیاد
۴.۹.۲ – شمر بن ذی الجوشن
۴.۹.۳ – خولی بن یزید اصبحی
۴.۹.۴ – عمر بن سعد
۴.۹.۵ – حکیم بن طفیل طایی
۴.۹.۶ – حرمله بن کاهل اسدی
۴.۹.۷ – مجازات دیگر جنایتکاران
۴.۱۰ – درگیری مختار با زبیریان و رهایی ابن حنیفه
۴.۱۱ – توطئه بر علیه مختار و جنگ با مصعب
۴.۱۲ – شهادت مختار
۴.۱۳ – اهداف مختار از قیام
۵ – قیام زید بن علی
۵.۱ – نسب شناسی
۵.۲ – فراخوانی به دمشق و سفر به کوفه
۵.۳ – بیعت با کوفیان و آمادگی برای قیام
۵.۴ – آغاز قیام مسلحانه و پیمانشکنی کوفیان
۵.۵ – پیشروی به داخل کوفه و نبرد با لشکر ابن عمر
۵.۶ – شهادت زید و بیحرمتی به پیکر وی
۵.۷ – نتایج قیام زید و اذن امام صادق
۶ – قیام عباسیان
۶.۱ – عوامل پیروزی قیام
۷ – پانویس
۸ – منبع
۱ – قیام مردم سیستان
نخستین قیامی که پس از حادثه عاشورا، برای خـونخـواهی امام حسین به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضد حاکمان اموی بود. در قرون اولیه هجری، منطقه سیستان شامل بخش وسیعی از سرزمینهای شرق و جنوب شرق ایران بوده است. سیستان در سالهای پایانی سلسله ساسانی به صورت ایالت مستقل ایرانی توسط ایران بن رستم اداره میشد و شاه سیستان حاضر به پرداخت خراج به یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی نبود.
[۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۷۹.
۱.۱ – فتح سیستان و اسلام آوردن مردم
بنا به نقل برخی منابع، آغاز فتح سیستان از زمان عمر آغاز گردید و عاصم بن عمرو تمیمی پس از جنگهای متمادی توانست برخی شهرهای سیستان را فتح کند؛ اما پس مدتی که از مراجعت وی گذشت، مردم این منطقه علیه فاتحان شورش کردند؛ ازاینرو از سال ۳۰ق عبدالله بن عامر که از سوی عثمان، خلیفه سوم، به تثبیت و ادامه فتوحات شرق پرداخت، مجاشع بن مسعود سلمی را بنا به نقل برخی منابع به تعقیب یزدگرد فرستاد. او نیز تا سیستان پیش رفت؛ اما با عدم دستیابی بر این منطقه بازگشت.
[۲] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ص۱۲۷.
[۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۷۹.
سپس عثمان بن عفان شخصی به نام ربیع بن زیاد حارثی را با سپاهی نزد عبدالله بن عامر فرستاد تا برای فتح سیستان به آن دیار برود. هنگامی که سپاه ربیع بـن زیـاد بـا سپاه سیستان روبه رو شد، بسیاری از دو طرف کشته شدند؛ ولی تلفات مسلمانان بیشتر بود. شاه سیستان «ایران پسر رستم پسر آزادخو پسر بختیار»
[۴] موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۸۱.
پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد ربیع بن زیاد فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر مـا، شـهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمیتوان جنگید؛ چه ما در کتابها خواندهایـم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد (علیهالسّلام) فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، ربیع بن زیاد دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید.
[۵] موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۸۰ـ۸۱.
[۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۸۱.
ایران بن رستم، با اهدای هزار برده که با هر کدام جامی طلایی بود، مقرر شد هر سال مبغلی خراج برای خلیفه ارسال نماید. بدین ترتیب، سیستان به دست مسلمانان فتح گردید. ربیع پس از حدود دو سال، مردی از بنو حارث بن کعب را جانشین خود نموده، از سیستان بازگشت؛ اما مردم بر جانشین او شوریدند و پس از اخراج وی، دروازه شهر را بستند.
[۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۸۲.
[۸] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ص۱۲۷.
پس از بازگشت ربیع و اخراج جانشین او توسط سیستانیان، ابن عامر، عبدالرحمن بن سمره، را همراه با حسن بصری و چند فقیه دیگر در سال ۳۳ق به سیستان فرستاد. پس از محاصره قصر امیر محلی سیستان، با دریافت دو میلیون درهم و دو هزار غلام با وی صلح کرده، حکومت این منطقه را در دست گرفت. عبدالرحمن متصرفات خود را تا زابل گسترش داد. وی پس از بالا گرفتن شورشها علیه عثمان، سیستان را به امیر (عمیر) بن احمر یشکری سپرد و خود پس از کشته شدن عثمان نزد معاویه رفت.
[۹] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۸۲.
۱.۲ – پذیرش ولایت حضرت علی
مردم سیستان پس از پذیرش اسلام، در راه خـدا و ولایت امیر مؤمنـان علـی (علیهالسّلام) بسیار کوشیدند و در تاریخ افتخـارات مهمـی بـه نـام خـود ثبـت کردنـد. مؤلـف تاریخ سیستان مینویسد: در زمان خلافت عثمان، «عبدالرحمن بن سمره بن حبیب» والی سیستان بود. با شروع خلافت علی وی با اموالی که از بیت المال سیستان در اختیارش بود، به معاویه پیوست و نزد او ماند. پس علی، «عبدالرحمن بن جرو الطایی» را والی سیستان کرد. با شروع جنگ صفین، عبدالرحمن طایی برای یاری علی نزد وی بازگشت. معاویه نیز از فرصت بهره برد و باز عبدالرحمن بن سمره را به سیستان اعزام کرد؛ اما مردم از پذیرش و همراهی او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی میخواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی (علیهالسّلام) علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) به نوبت، والیـانی بـه سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند.
[۱۰] موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۸۵-۸۴.
پس از شهادت عبدالرحمن بن جرو، عون بن جعده، فرستاده بعدی امام (علیهالسلام) نیز در راه عراق کشته شد.
[۱۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۸۳.
[۱۲] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ص۱۲۷.
عبدالله بن عباس، که از سوی امام (علیهالسلام) والی بصره بود فرمان یافت فردی را به سیستان بفرستد. او نیز ربعی بن کاس را به همراهی حصین بن ابیالحر و ثابت بن ذی حره، همراه با چهار هزار تن به این منطقه فرستاد و حکومت این منطقه را در دست گرفت.
[۱۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۸۳.
[۱۴] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، ص۱۲۷.
این موضع گیری مردم در مقابل اقدام معاویه، نشان میدهد که مردم سیستان از آغاز از موالیان علی و اهل بیت پیامبر (علیهالسّلام) بودهاند.
۱.۳ – عدم سب حضرت علی
یکی از وقائع مهم و تاسفبار در دوران خلافت معاویه که به دستور خود او انجام شد، مسئله سب و لعن بر امیرمومنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) بود.
[۱۵] نیشابوری قشیری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۱.
دستور معاویه مبنی بر لعن حضرت امیرالمومنین (علیهالسّلام) در بسیاری از مناطق اسلامی اجرا شد. چنانکه زمخشری میگوید: «قطعا بنی امیه حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را حدود هفتاد سال بر منبرهایشان لعن میکردند. البته خدا (بر خلاف میل بنی امیه) چیزی جز رفعت و عزت بر آن حضرت نیافزود.»
[۱۶] زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار ج۲، ص۳۳۵.
[۱۷] ابی الفدا، اسماعیل بن علی، المختصر فی اخبار البشر، ج۱ ص۲۰۱.
[۱۸] قلقشندی، احمد بن علی، مآثر الانافه فی معالم الخلافه، ج۱ ص۱۴۳.
در این بین، منطقه سیستان در ایران از معدود مناطق و شاید تنها منطقهای بود که مردم آن در مقابل لعن امام علی (علیهالسّلام) دلاورانه استقامت کرده و هرگز زیر بار سبّ و لعن بر وصی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نرفتند. حموی در وصف مردم سیستان مینویسد: «و بالاتر از همه اینها اینکه در زمانی که علی بن ابیطالب (رضیاللهعنه)، بر روی منابر شرق و غرب (مناطق اسلامی) مورد لعن واقع میشد، بر منابر منطقه سیستان بجز یکبار هرگز مورد لعن واقع نشد. اهالی سیستان از این فرمان بنیامیه سرپیچی کردند و اجازه ندادند که بر منبرهایشان احدی لعن شود… و کدام شرفی بزرگتر از این که اهالی سیستان از لعن برادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)) بر منبرهایشان جلوگیری کردند در حالیکه حضرت علی (علیهالسّلام) بر منابر شهرهای (مهمی چون) مکه و مدینه مورد لعن قرار میگرفت.»
[۱۹] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱.
ماجرای استقامت و وفاداری مردم سیستان در محبت به امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در منابع تاریخی مختلفی نقل شده است.
[۲۰] قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد واخبار العباد، ص۲۰۲.
بنابراین یکی از افتخارات مردم سیستان این است که وقتی در سال ۴۱ قمری معاویـه همه خطیبان و امامان جمعه را در سراسر دنیای اسلام، مکلف کرد که در خطبههایشان امیرمؤمنان علیه را لعن کنند، مردم سیستان زیـر بـارایـن ننگ نرفتند و حتی این امتناع را در قرارداد صـلـح بـا حاکمـانامـوی گنجاندند. با اینکه در همـان زمـان خاندان زیاد بن ابیه از طرف معاویه بر سیستان حکـم میراندند، مردم سیستان از ارتکاب آن عمل ننگین سر باز زدنـد و حـکـام وقت، ناچار آنها را آزاد گذاشتند.
[۲۱] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۱.
زکریا بـن مـحمـد قزوینی (م ۶۸۲ق) مینویسد: «اهـل سجستان (سیستان) و مردمان آن نیک اعتقاد میباشند…. بهترین وصف ایشان آن است که در زمان غلبه بنی امیه، کـه حـکـم بـه لعن امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) نمودند، اهل سجستان امتناع بلیغ در قبول ایـن حـکـم نمودند و هرگز مرتکب این عمل شنیع نشدند».
[۲۲] قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۲۰۲.
بدون شک این برخورد دلاورانه مردم سیستانِ ایران با حاکمان اموی دلیل تشیع و محبت آنان به امام علی (علیهالسّلام) و فرزندان پاک آن حضرت است.
۱.۴ – قیام بـرای خـونخـواهـیامـام حـسین
درباره قیام آنان بـرای خـون خـواهـیامـام حـسین باید اذعان کرد که ما نمیدانیم خبر واقعه جانسوز کربلا و اسارت اهل بیت پیامبر، چه وقت به سیستان و دیگر شهرهای ایران رسید؛ اما به گواهی تاریخ، نخستین قیام مردمی بر ضـد بنی امیه، کمتر از چنـد مـاه پس از واقعه کربلا، به دست مردم سیستان برپا شد. مؤلف کتاب تاریخ سیستان مینویسد که پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین و اسارت اهل بیت رسـول خـدا و امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) از کوفه به شام، و انعکاس آن در سراسر دنیای اسلام، مـردم سیستان بـا شـنیدنایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، عباد بن زیاد (برادر عبید الله بن زیاد عامل جنایت کربلا) قیام کردند. با اینکه در آن موقع، حکمران سیستان، هـم سـپاه و هم نیروی انتظامی (شرطه) و هم محکمه قضا در اختیار داشته، و کاملاً بر اوضاع مسلط بوده است، ولی همین که عدهای از مردم آغازگر قیام شدند، عباد بـن زیـاد درنگ را جایز ندانست و با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فـرار کرد؛ به طوری که سیستان ماهها بدون والی ماند. پیداست که اگر عباد نمیگریخت و در سیستان مانده بود، جان خود را از دست میداد. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیده بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد. طبعاً آنها نیز با مدارا با مردم سیستان رفتار کردند تا توانستند اوضاع را آرام کنند و به حکومت خود ادامه دهند.
[۲۳] موالی، محمد، تاریخ سیستان، ص۱۰۰-۱۰۱.
۲ – واقعه حره
واقعه حره، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. در اواخر ذى حجّه سال ۶۳ هجری، حدود دو سال پس از واقعه عاشورا، مردم مدینه به رهبرى عبداللّه بن حنظله (غسیلالملائکه) بر ضدّ حکومت یزید قیام کردند. یزید، لشکرى به فرماندهى مسلم بن عقبه، از شام به مدینه فرستاد . وى با بىرحمى تمام، این قیام مردمى را سرکوب کرد. این جنگ را از آن جهت که در منطقه حَرّه واقع شد، «واقعه حَرّه» نامیدهاند.
۲.۱ – آغاز قیام
بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، حاکم مدینه (عثمان بن محمد بن ابوسفیان) عدهای از صحابه پیامبر و بزرگان مدینه را به دمشق و دربار یزید فرستاد. آنان در این سفر به فسق و فجور و ظلم فراگیر یزید و دستگاه فاسد وی آگاهی یافته و در بازگشت به مدینه مردم را نیز از وضع فاسد دارالخلاف یزید آگاه کرده و علیه امویان شوریدند.
[۲۴] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۶، ص۲۶۲.
مردم یزید را خلع و با عبدالله بن زبیر بیعت نمودند.
[۲۵] ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۴۷.
آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و حاکم مدینه و مروان و دیگر امویان و حامیان یزید را که حدود هزار مرد بودند و در منزل مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند
[۲۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۰.
و سپس از شهر بیرون راندند و با عبدالله بن حنظله بیعت نمودند. به گفته ابن اعثم کوفی، ابن زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید.
[۲۷] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷.
۲.۲ – عکس العمل یزید
چون تلاش عبدالله بن جعفر که یزید از او خواسته بود مردم را به اطاعت دعوت کند و نیز نامه تهدیدآمیز یزید و وساطت نعمان بن بشیر در فرونشاندن قیام مدینه مؤثر نیفتاد،
[۲۸] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۸.
[۲۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۶۹.
یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. بعد از امتناع عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد.
[۳۰] ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فیالتاریخ، ج۴، ص۱۱۱-۱۱۲.
شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ تن نوشتهاند.
[۳۱] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
[۳۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۱.
۲.۳ – حمله سپاه یزید به مدینه
وقتی خبر حرکت سپاه یزید به مردم مدینه رسید، آنان گرداگرد مدینه خندق کندند و پناه گرفتند. بنیامیه نیز در ازای اجازه خروج از شهر، سوگند خوردند که از اوضاع شهر چیزی به سپاه یزید نگویند و با آنان به شهر باز نگردند، اما عبدالملک بن مروان با توصیه پدرش به همراهی مسلم بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند. مسلم با گذر از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد.
[۳۳] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۷۸-۱۸۰.
[۳۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۴.
آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنیحارثه، که با وعدههای مالی فریفته شدند، وارد شهر شد
[۳۵] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۰.
[۳۶] دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطِّوال، ص۲۶۵.
و چندان جنایت کرد که به مجرم و مسرف معروف شد.
[۳۷] ابن حبیب، محمد بن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۳۹۰.
[۳۸] ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۴۷.
۲.۴ – جنایات سپاه شام در مدینه
سپاه شام پس از هجوم به شهر به مدت سه روز به قتل و غارت پرداخته و نوامیس مسلمانان را هتک حرمت کردند.
[۳۹] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۴۱.
[۴۰] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۷۹.
[۴۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۴.
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۷.
[۴۳] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۰۰.
[۴۴] سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر، تاریخ الخلفاء، ص۱۵۸.
[۴۵] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۴.
سپاهیان مسلم بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان
[۴۶] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۴.
[۴۷] ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۶، ص۱۵.
[۴۸] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۴.
و توهین به صحابه بزرگ پیامبر اسلام (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم)، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خدری
[۴۹] سهیلی، عبدالرحمان بن عبدالله، الروض الانف فی شرح السیره النبویه لابنهشام، ج۶، ص۲۵۳-۲۵۴.
فروگذار نکردند. حتی عدهای را که به حرم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پناه برده بودند در داخل حرم قتلعام کردند.
[۵۰] بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۴۸۲.
شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴،۰۰۰
[۵۱] مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۴.
و به قولی ۱۱،۷۰۰ یا ۱۰،۷۰۰ تن
[۵۲] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵.
[۵۳] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۴.
[۵۴] سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج ۱، ص۱۰۷.
برآورد کردهاند. در این واقعه، عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.
[۵۵] خلیفه بن خیاط، ابو عمرو بن ابیهبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۸۳.
[۵۶] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲.
[۵۷] خلیفه بن خیاط، ابو عمرو بن ابیهبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۸۴.
[۵۸] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۳۹.
[۵۹] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۴۲.
۲.۵ – پیمان بردگی مردم مدینه
مسلم بن عقبه فرمانده لشکر یزید در مدینه دستور داد تا همه مردم به عنوان برده یزید بیعت کنند، و هرگونه که میخواست با مال و جان و ناموس مردم رفتار میکرد.
[۶۰] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۴۳.
[۶۱] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص۲۶۴.
[۶۲] ابن حبیب، محمد بن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۳۱۶.
[۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۷۹.
[۶۴] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
فقط دو نفر از این بیعت استثنا شدند یکی امام سجّاد و دیگری علی بن عبداللّه بن عباس (با وساطت خویشانش که در سپاه یزید بودند).
[۶۵] ابن حبیب، محمد بن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۳۱۶.
[۶۶] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۴.
مسلم از مردم برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بودهاند و به تعبیر دیگر، فَیء(غنیمت جنگی) یزید هستند
[۶۷] دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطِّوال، ص۲۶۵.
و هرکسی را که از این فرمان سر باز میزد، گردن میزدند.
[۶۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۸.
[۶۹] سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج۱، ص۱۰۲.
۲.۶ – بیطرفی امام سجاد
این قیام را میتوان از آثار حادثه عاشورا قلمداد کرد چرا که حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از برگشت از اسارت پیوسته مردم را از فجایع و مفاسد یزید و امویان آگاه مینمودند. اما امام سجاد (علیهالسّلام) با بررسی و ارزیابی اوضاع و ملاحظ خفقان شدیدی که پس از شهادت پدر بزرگوارشان به وجود آمده بود شکست قیام حره را پیشبینی میکرد. لذا میدید که اگر در آن شرکت کند، نه تنها پیروز نمیشود بلکه خود و پیروانش کشته میشوند و باقیماند تشیع از بین میرود.
از سوی دیگر با نفوذی که عبدالله بن زبیر در میان شورشیان یافته بود این نهضت یک نهضت شیعی به تمام معنی نمیتوانست باشد و امام هم نمیخواست امثال عبدالله بن زبیر قدرت بگیرند.
[۷۰] پیشوائی، مهدی، سیر پیشوایان، ص۲۷۰.
امام سجاد (علیهالسلام) در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛
[۷۱] دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطِّوال، ص۲۶۶.
[۷۲] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۴.
افزون بر آنکه این قیام با اذن و حمایت عبدالله بن زبیر صورت گرفت، آگاهی امام به ضعف و عده کم اهالی مدینه در مقابله با سپاهیان بسیار شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند و همچنین تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت اموی ـ که به قولی، تنها هدف حمله مسلم بن عقبه به مدینه بودــ و حفظ آن عده اندک از پیروان خویش و حفظ کرامت حرم پیامبر، از دلایل احتمالی بیطرفی امام در این واقعه بود.
[۷۳] حسینی جلالی، محمدرضا، جهاد الامام السجاد، ص۶۱-۶۲.
[۷۴] حسینی جلالی، محمدرضا، جهاد الامام السجاد، ص۶۸-۷۰.
از اینرو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانهاش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی اهل و عیال مروان بن حکم، گردید و آن حضرت کسان مروان را با زن و فرزند خود به ینْبُع فرستاد.
ابناعرابی نقل کرده است که زمانی که سپاه یزید قصد مدینه کرد تا جان و مال و ناموس اهل مدینه را مورد تعرض قرار دهد، حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) چهارصد تن را در میان خانه و خاندانش پناه داد و تا زمان بازگشت سپاه و خروج آنان از مدینه، این چهارصد نفر را مورد پذیرایی قرار داد.
[۷۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۱، به نقل از کشف الغمه.
[۷۶] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۹.
باید توجه داشت که کیفیت پذیرایی حضرت از اینان به گونهای بود که برخی از ایشان گفتند: ما چنین آسایشی را که در خانه علی بن حسین دیدیم حتی در خانه پدرمان شاهد نبودهایم!!
[۷۷] امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۲۸.
در بین این خانوادههایی که به حضرت سجاد (علیهالسلام) پناهنده شدند خانواده مروان نیز وجود داشت چرا که در وقایعی که به اخراج هزار نفر از بنی امیه منجر شد، مروان ابتدا برای همسر خود که دختر عثمان بود، نزد عبدالله بن عمر درخواست پناهندگی کرد ولی او نپذیرفت. آنگاه خدمت حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) آمده و در خواست پناهدادن به خانواده خود را مطرح کرد که حضرت پذیرفتند، و خانواده او را در میان خانواده خود جای دادند.
[۷۸] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج۴۶، ص۱۳۸ – ۱۳۹، به نقل از الکامل.
[۷۹] ابناثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۳.
[۸۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۷۲.
پس از پایان ماجرا، امام سجاد با همراهی مروان و فرزندش، عبدالملک، نزد مسلم رفت. گویا یزید از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛ از اینرو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند.
[۸۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۹.
[۸۲] مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۳.
۲.۷ – دلائل قیام
بدون شک یکی از عوامل زمینه ساز قیام حره، شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و روشنگریهای حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) پس از بازگشت به مدینه بوده است. حضرت زینب پس از بازگشت به مدینه، مردم را با بیان جنایات یزید و بنی امیه تحریک میکرد؛ تا جایی که برخی منابع گفتهاند:
عمرو بن سعید اشرق که از سوی یزید به عنوان حاکم مدینه منصوب شده بود طی نامهای به یزید، مطلب را به اطلاع او رساند و او را از ماجرای برپایی مجالس عزا با خبر کرد. در نامه او به یزید چنین آمده بود: «همانا که وجود زینب در میان مردم مدینه اذهان را میآشوبد. او زنی سخنور و عاقل و خردمند است و عزم کرده تا با هوادارانش انتقام خون حسین را بگیرد.» یزید در پاسخ به او دستور داد که میان حضرت زینب (علیهاالسّلام) و مردم مدینه جدایی اندازد. او نیز به آن حضرت اعلام کرد که از مدینه خارج شود و در هر جای دیگری که مایل است، زندگی کند. حضرت زینب (علیهاالسّلام) به ناچار مدینه را در روزهای پایانی ذیالحجه سال ۶۱ هجری در حالی که هنوز سالگرد برادرش نرسیده بود به همراه با دختران امام حسین (علیهالسّلام) (فاطمه و سکینه) و فضه خادم (علیهاالسّلام) ترک کرد و به سوی شام روانه شد.
[۸۳] شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۰.
[۸۴] قزوینی، سید محمدکاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۶۱۴.
[۸۵] یوسفی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۶، ص۲۲۶.
[۸۶] عده من الباحثین و المفکرین المصریین، أهل البیت فی مصر، ص۴۵۴.
به هر جهت درباره علت اصلی این انقلاب، سه علت درخور توجه است:
۱. افشا شدن چهره واقعی یزید برای مردم مدینه؛
۲. درگیری میان مردم و والی مدینه؛
۳. واقعه عاشورا.
۲.۷.۱ – افشای چهره واقعی یزید
عبدالله بن زبیر در مکه مـردم را به نافرمانی از یزید و جهاد با او فراخواند و در نامهای که به مردم مدینه نوشـت آنها را نیز به این امر دعوت کرد. مردم مدینه دعوت او را پذیرفتند و عبدالله بن مطیع از طرف ابن زبیر از آنان بیعت گرفت و بدینگونه یزید را از خلافت خلع کردند. هنگامی که یزید از این جریان آگـاه شـد، بـه عثمان بن محمد، کارگزار خود در مدینه، که فردی بیتجربه بود، خواست تا جمعی از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویی کند.
[۸۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۹.
[۸۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۶۸.
[۸۹] ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۱، ص۵۳.
به این ترتیب هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظله انصاری (فرزند حنظله غسیل الملائکه)، عبدالله بن ابی عمر، منذر بن زبیر بن عوام و عدهای دیگر از رجال و اشراف مدینه، به نمایندگی از مردم مدینه، برای دیدار با یزید راهی شام شدند. یزید آنها را بسیار تکریم کرد و به هر یک هدایا و خلعتهایی گرانبها بخشید؛ اما نتوانست انحرافها و اعمال خلاف شرع خود را پوشیده نگاه دارد و آن گروه از بزرگان شهر بهرغم نوازشهای یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشیها و هرزهدراییهای خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند.
[۹۰] خلیفه بن خیاط، ابو عمرو بن ابیهبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۸۱.
[۹۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۹.
[۹۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۶۸.
عبداللّه در سخنرانیای در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد.
[۹۳] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹.
از این رو بازگشت این هیئت به مدینه، با افشاگریها و انتقادهای تند آنان از یزید همراه شد؛ تا جایی که گفتند: «ما از نزد شخصی آمدهایم که دین ندارد؛ شرابخوار، و سرگرم ساز و آواز اسـت؛ سـگ بـازی میکند؛ زنان در مجلسش آواز میخوانند و خودش با بدکاران شب نشینی میکند». عبداللہ بن حنظله گفت: «من از نزد شخصی آمدهام که اگر هیچ کس با مـن همکاری نکند، به کمک پسرانم به جنگ او خواهم رفت. او به مـن پـولهـا و هدایای فراوانی بخشید و مرا بسیار تکریم کرد؛ ولی من عطایای او را فقط به این منظور پذیرفتم که در راه نبرد با او خرج کنم». منذر بن زبیر نیز گفت: «یزید صدهزار دینار به من بخشید؛ ولی این کار او مـرا از گفتن حقیقت درباره وی باز نمیدارد. به خدا سوگند، یزید شراب میخورد و چنان مست میشود که متوجه گذشت زمان نمیشود و نمازش از دست میرود». مردم مدینه با شنیدن این گزارشها، به رهبری عبدالله بن حنظله بر ضد حکومت اموی قیام، و یزید را از خلافت خلع کردند و فرماندار یزید را از شهر بیرون راندند.
[۹۴] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج۶، ص۲۶۲.
[۹۵] ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۱۴۷.
[۹۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۷۰.
[۹۷] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷.
۲.۷.۲ – درگیری مردم و والی مدینه
برخی گزارشها نیز گویای این است که چون فرستاده خلیفه، برای بردن صَوافی (اموال و اشیای برگزیده برای خلیفه) به مدینه آمد، گروهی از مردم مانع وی شدند و میان آنان و عثمان بن محمد مشاجرهای روی داد که به شورش مردم انجامید.
[۹۸] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۷۶.
[۹۹] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.
زمانی که عثمان بن محمد والی مدینه شد، فردی به نام ابن مینا یا ابن میثـاء
[۱۰۰] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۲۷.
(عامل معاویه برای جمع آوری صوافی (صوافی، زمینها و نخلستانهایی متعلق به انصار بود که هر سال حدود ۱۶۰ هزار صندوق محصول میداد. معاویه با پرداخت یک صدم قیمت این زمینها، آنها را تصاحب کرده بود و هر سال عواید آن به خزانه امویهـا واریز میشد))
[۱۰۱] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.
که ظاهراً در زمان یزید نیز به کار خود ادامه میداد؛ به رسم سالهای قبل، برای بردن «صوافی» (گندم و خرما)
[۱۰۲] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۷.
به مدینه آمد.
گروهی از مردم، که آن اموال را حق خود میدانستند، در برابر او ایستادند. در این میان، نزاعی بین والی مدینه و مردم رخ داد که به شورش مردم، و اخراج امویان از شهر انجامید.
[۱۰۳] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.
ابن قتیبه دینوری نیز شبیه این روایت را نقل کرده است.
[۱۰۴] ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۷.
۲.۷.۳ – واقعه عاشورا
به نظر میرسد دو عامل فوق، یعنی بیعت مردم با پسر زبیر و ایستادگی آنان در برابر یزید، در کنار انزجار و نفرت عمومی از اعمال زشت یزید در برخورد با اهل بیت پیامبر (علیهالسّلام)، به ویژه در واقعه جانسوز کربلا، همچون جرقهای فضای ملتهب سیاسی حجاز را شعلهور نمود و در مجموع زمینه ساز نابودی حکومت اموی شد. بنابراین میتوان گفت: همه این عوامل، در قیام مردم مدینه به گونهای نقش داشتهاند؛ امّا بی تردید، آنچه در کنار عوامل یادشده، به مردم، آگاهی بخشید و جرئت و شهامت قیام بر ضدّ حکومت یزید را به آنان داد، واقعه عاشورا بود؛ زیرا پیش از واقعه عاشورا، وقتی امام حسین (علیهالسّلام) مخالفت خود را با بیعتِ یزید، آشکار کرد و تصریح نمود که: «و عَلَی الاِسلامِ السَّلامُ، اذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ»
[۱۰۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۴۱۰.
«وقتی امّت، گرفتار حاکمی چون یزید است، باید فاتحه اسلام را خواند»،
[۱۰۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۴۱۱.
مردم مدینه، هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند و این امام (علیهالسّلام) بود که مدینه را ترک کرد؛ امّا پس از واقعه کربلا، امواج سیاسی و اجتماعیِ این حادثه، فضای مدینه را دگرگون ساخت. بنابر نقل منابع، با ورود اهلبیت به مدینه، شهر یکپارچه صورت ماتم و عزا و شیون به خود گرفت و همه بنی هاشم به همراه کاروان اسرا به سوی قبر حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روانه و وارد مسجد النبی شدند. سید بن طاووس در کتاب اللهوف خود مینویسد: حضرت سجاد (صلواتاللهعلیه) با اهل و عیال خود به شهر مدینه وارد شدند و نگاهی به خانههای فامیل و مردان خاندانش انداختند، دیدند آن خانهها همه با زبان حال نوحهگرند و اشک میریزند که کجایند صاحبان ما و فریاد وا مصیبتاه در آنها بلند است….
[۱۰۷] ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۸.
شیخ مفید به نقل از عبداللّه بن عامر مینویسد: هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) به مدینه رسید، اسماء دختر عقیل بن ابیطالب با گروهی از زنان، بیرون آمد و به کنار قبر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پناه برد و در آن جا به گریه و زاری پرداخت.
[۱۰۸] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۸.
[۱۰۹] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۹.
[۱۱۰] مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۹.
صاحب الارشاد چنین آورده است: اُمّ لقمان، دختر عقیل بن ابی طالب، هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را شنید، سربرهنه، به همراه خواهرانش: اُمّ هانی، اسماء، رَمْله و زینب، دختران عقیل بن ابی طالب ـ که رحمت خدا بر آنان باد ـ بیرون آمد و در حالی که بر کشتگان کربلا میگریست، میگفت: چه میگویید، اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شما بگوید: ای آخرین امّت! پس از من، با عترت و خاندانم چه کردید؟ برخی از آنان، اسیرند و برخی شان به خون آغشتهاند. این، پاداش خیرخواهی من برایتان نبود که با خویشاوندان من، بدرفتاری کنید!
[۱۱۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۱۱.
[۱۱۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۱۰.
[۱۱۳] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۲۴.
به هر حال با گذشت هر روز از ورود کاروان اهل بیت به شهر مدینه، گویا مصیبت تازهتر و زمینه تازهای برای انقلاب بر ضدّ حکومت مرکزی شام فراهم میشد. تا آنجا که پس از گذشت یکی دو سال شهر مدینه در «واقعه حرّه» بر ضدّ بنیامیه و یزید قیام کرد و شهرهای دیگر چون مکه و کوفه نیز به تدریج پرچم مخالفت با یزید برافراشتند و توانستند از سلطه یزید خارج شوند. تردیدی نیست که این فضا، موج آفرید، به مردم، آگاهی بخشید و به آنان، جرئت و جسارت داد تا در کنار عوامل دیگر، بر ضدّ حکومت یزید، قیام کنند.
۳ – قیام توابین
قیام توابین، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی بهجهت پشیمانی کوفیان از یاری نکردن امام حسین (علیهالسّلام) و در نتیجه شهادت آن حضرت به همراه اصحابش و اسارت اهل بیت ایشان بوده است. توابین که خود را در ماجرای کربلا و شهادت امام گناهکار میدانستند، معتقد بودند ننگ این گناه جز به کشتن قاتلان امام یا کشته شدن در این راه پاک نمیشود؛ بنابراین آنها با جمعآوری نیرو در پنجم ربیع الثانی بهسوی کربلا و از آنجا بهسمت شام حرکت کردند و در منطقهای به نام عین الورده با امویان روبرو شدند. جنگ سه روز به درازا کشید و توابین در این جنگ نابرابر شکست خوردند. همه رهبران آنها به جز رفاعه بن شداد به شهادت رسیدند و او به همراه باقیمانده گروه توابین به کوفه بازگشتند و به مختار ثقفی پیوستند.
۳.۱ – مقدمه
یکی از پیامدهای واقعه کربلا، بیداری وجدانها و ایجاد احساس گناه در همه کسانی بود که میتوانستند به یاری امام بشتابند، ولی چنین نکردند، و یا او را دعوت کردند، امـا دسـت از یاری او کشیدند. این احساس، عامل بسیار نیرومندی شد که همه این افراد را وامی داشت از سویی به فکر جبران گناه خود باشند و از سوی دیگر، کینه عاملان این جنایت را به دل بگیرند. از این رو امویان با چندین انقلاب روبه رو شدند، که سرچشمه اصـلی همه آنهـا انقلاب حسین (علیهالسّلام) و عذاب وجدان ناشی از خودداری انقلابیون از یاری او و درنتیجه میل به انتقام جویی از امویان بود؛ زیرا این احساس گناه و بیداری وجدانها، جنبه عاطفی داشـت و مردم پشیمان را وادار میکرد که برای تشفی خاطر خود هم که شده، دست به انقلاب بزنند. دلیل بسیاری از انقلابهای شکست خوردهای هم که شکست آنهـا پیشاپیش آشـکـار بـود، همین موضوع بود؛ زیرا انگیزه این انقلابها پیروزی نبود؛ بلکه تنهـا حـس انتقـام جـویی و خونخواهی و فرونشاندن احساسات تند عاطفی بود که این انقلابها را به راه میانداخت. بازماندگان اهل بیت، به ویژه امام سجاد (علیهالسّلام) و زینب کبری (علیهاالسّلام) با سخنرانیها و افشاگریهایشان، آتش این احساس را در دلها شعله ور کرده، شدت و حرارت بیشتری به آن میبخشیدند و به این ترتیب نقش خود را در به ثمر رساندن انقلاب کربلا ایفا نمودند. یکی از پیامدهای مستقیم شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، «جنبش توابین» در شهر کوفه بود.
۳.۲ – تشکیل نهضت توابین
نهضت توابین، توسّط کسانی صورت گرفت که دعوت آنها از امام حسین (علیهالسّلام) برای آمدن به کوفه و سستی آنها در یاری رساندن به ایشان، واقعه خونبار کربلا را به وجود آورد. بدین سان، آنان مرتکب گناه بزرگی شده بودند و میخواستند با خون خود، ننگ این گناه را از خود بزدایند. به همین جهت نیز نهضت آنان، «نهضت توّابین» نامیده شد. بخش عمدهای از مردم کوفه که تسلیم سیاست زر و زور و تزویر ابن زیاد شده بودند؛ در اثر امواج روانی، اجتماعی و سیاسی واقعه کربلا، متوجّه خطای تاریخی خود شدند و تصمیم گرفتند که با قیام بر ضدّ حکومت یزید و مجازات کردن قاتلان سیّدالشهدا، از ننگ این گناه نابخشودنی بکاهند. این گروه معتقد بودند که ننگ این گناه از دامن آنها شسته نخواهد شد، مگر آنکه یا انتقام خون امام حسین (علیهالسّلام) را از قاتلان او بگیرند، و یا در این راه کشته شوند.
[۱۱۴] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۲.
[۱۱۵] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۲.
[۱۱۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۳.
[۱۱۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۶.
[۱۱۸] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۴۸.
به همین جهت چند ماه پس از فاجعه کربلا و به دنبال کاهش سیطره نظامی عبیداللّه بن زیاد در کوفه، حدود صد تن از شیعیان
[۱۱۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۸.
در خانه سلیمان بن صرد خُزاعی گرد آمدند. شخصیتهای برجسته این جمع، از جمله سلیمان، مُسَیّب بن نَجَبه فَزاری، عبداللّه بن وال تمیمی، سعد بن عبداللّه و رِفاعه بن شَدّاد بَجَلی، همگی از یاران امام علی (علیهالسلام)، بودند.
[۱۲۰] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۵۸.
[۱۲۱] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۴۸.
[۱۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۶.
[۱۲۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۳۶۴.
در این جلسه، سلیمان بن صرد، بهسبب سبقت در اسلام و مصاحبت با امام علی (علیهالسلام)، به رهبری برگزیده شد.
[۱۲۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۳۶۵.
نخست مسیب بن نجبه فزاری بعد از ذکر مقدمهای گفت: «… ما پیوسته دل باخته خوبیهای موهوم خود بوده، یاران و پیروان خود را میستودیم؛ ولی در این امتحانی که خداوند در ارتباط با پسر پیامبر پیش آورد، دروغ ما آشکار شد و ما از این امتحان سرشکسته و خجلت زده بیرون آمدیم و از هر جهت در حق فرزند پیامبر (علیهالسّلام) کوتاهی کردیم. حسین فرزنـد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ما نامهها نوشت و پیکها برای ما فرستاد و بارها، چه پنهـان و چه آشکار، از ما یاری خواست و راه هرگونه عذر و بهانه را بر مـا بـست؛ ولی ما از بذل جان خود در رکاب او دریغ ورزیدیم، تا آنکه او در نزدیکی ما، به خشنترین وضع کشته شد. ما آنقدر سستی کردیم ک که نه با عمـل و زبان او را یاری کردیم، نه با مال و ثروت خود به پشتیبانی وی شتافتیم، و نه قبایـل خـود را جهت یاری او فراخواندیم. حال در پیشگاه خدا و حضور پیامبر چـه عـذری داریم؟ به خدا عذری جز این نداریم که قاتلان حسین را به کیفر اعمالشان برسانیم و یا در این راه کشته شویم؛ باشد که خداوند از ما راضی شود…».
[۱۲۵] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۵۹.
[۱۲۶] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۴۸.
[۱۲۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۴.
[۱۲۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۶.
سلیمان نیز در سخنانی راه توبه را پیروی از توبه قوم موسی بیان کرد و از شیعیان خواست تا خود را برای قیام مسلحانه آماده کنند.
[۱۲۹] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۰.
[۱۳۰] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۰.
[۱۳۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۸.
[۱۳۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۵.
شیعیان کوفه به ریاست سلیمان بن صرد خزاعی نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خونخواهی از امام حسین (علیهالسلام) بود.
[۱۳۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
[۱۳۴] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۶.
[۱۳۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
سلیمان با نامه، شیعیان مدائن و بصره را از تصمیمات خود آگاه کرد و رهبران شیعیان این دو شهر به وی پاسخ مثبت دادند.
[۱۳۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹
[۱۳۷] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۱.
[۱۳۸] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۱.
ا
[۱۳۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۶.
و عبداللّه بن وال را مأمور کرد تا هدایای شیعیان را برای تهیه سازوبرگ نظامی بهکار گیرد.
[۱۴۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۵۵۴-۵۵۵.
مرگ یزید بن معاویه در سال ۶۴ و نزاع بر سر جانشینی وی در شام، مخالفان امویان را در عراق و حجاز به قیام برانگیخت.
[۱۴۱] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۲.
کمی بعد عبداللّه بن زبیر در مکه مدعی خلافت شد. عبیداللّه بن زیاد، کارگزار امویان در عراق، به شام گریخت و عمّال عبداللّه بن زبیر بهسهولت بصره و کوفه را به چنگ آوردند. در این بین، توّابین مجال یافتند تا دعوت خود را گستردهتر کنند. در اثر تبلیغات عبیداللّه بن عبداللّه مُرّی و فضای سیاسی ملتهب، شمار توّابین به شانزده هزار تن رسید.
[۱۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۵۵۹-۵۶۰.
[۱۴۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۵۸۴.
[۱۴۴] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶۲-۱۶۳.
۳.۳ – انگیزه قیام
«توابین» معتقد بودند مسئول اصلی جنایات کربلا، حکومت بنی امیه بوده است، نه سپاهیان حاضر در کربلا؛ به همین دلیل آنان برای خون خواهی، مستقیم راه شام را در پیش گرفتند و گفتند پس از انتقام از بنی امیه، به سراغ جنایت کاران کوفه میآییم.
آنان نه طالب فتح و پیروزی بودند، و نه خواهان حکومت و غنیمت؛ بلکه یگانه هدفشان، انتقام از قاتلان شهدای کربلا و جبران لغزش و گناه خودشان بود. آنان وقتی خانههای خود را ترک میگفتند، یقین داشتند که دیگر به خانههای خود بازنخواهند گشت؛ چراکه تشنه شهادت بودند؛ تا جایی که حتی امان دشمن را نپذیرفتند و اصرار بر کشته شدن داشتند.
[۱۴۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۶۹.
شعارهای «یا لثارات الحسین؛ پیش به سوی انتقام گیری خون حسین» و واژههایی که از حس انتقـام جـویی برمی خاست محرکی بسیار قوی و مؤثر در برانگیزش مردم بود.
[۱۴۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
از این رو تاثیر حادثه کربلا را در قیام توابین، بیشتر از هر قیام دیگری میتوان دید. نزدیکی مکانی و زمانی این قیام به کربلا و عاشورا، یادآوری و گفت و گو از مصیبتها و صحنههای تکان دهنده حادثه کربلا، جوشش عواطف و احساسات مردم، احساس شرم و گناه و تقصیر در فاجعه کشتار اهل بیت، و حضور جنایت کاران و قاتلان در بین مردم، همه دست به دست هم داده بود تا کوفیان را به سوی قیامی مبتنی بر احساس سوق دهد.
۳.۴ – آغاز قیام مسلحانه
نقطه آغاز جنبش توابین، همان سال ۶۱ قمری، یعنی بلافاصله پس از فاجعه کربلا بود.
[۱۴۷] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۱.
[۱۴۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۶.
توابین از آن تاریخ، پیوسته در صدد تهیه سازوبرگ جنگی بودند و مخفیانه مردم را به خونخواهی امام حسین (علیهالسّلام) دعوت میکردند.
[۱۴۹] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۲.
مردم نیز از شیعه و غیرشیعه، دسته دسته به آنها میپیوستند. توابین هنوز سرگرم مقدمات قیام بودند که یزید مرد. پس از مرگ یزید، سران جنبش عدهای را به اطراف فرستادند تا مردم را دعوت به همکاری کنند. در این زمان بود که آنان دیگر احتیاط و پنهان کاری را کنار گذاشتند و آشکارا به تهیه اسلحه و تجهیزات جنگی پرداختند.
[۱۵۰] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۳.
آنها سرانجام در سال ۶۵ هجری تصمیم به قیام گرفتند و آغاز ماه ربیع را زمان قیام خروج تعیین کردند
[۱۵۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
و در اردوگاه نُخَیله (بیرون کوفه) گرد آمدند.
[۱۵۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۷-۵۸۹.
[۱۵۳] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۰۹.
از شانزده هزار تا بیست هزار عضو ثبت نام شده تنها چهار هزار تن حاضر شدند و از شیعیان بصره و مدائن خبری نبود.
[۱۵۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
سلیمان به کوفه مأمورانی فرستاد تا با شعار «یالَثارات الحسین» (ای خونخواهان حسین)، بازماندگان را به خروج بر انگیزند. با اینهمه، پس از سه روز انتظار تنها اندکی از شیعیان به توّابین پیوستند. سلیمان درنگ بیشتر را روا ندید و سپاهیان را توجیه کرد که جنگ در کوفه به فتنه و برادرکشی خواهد انجامید، اما اگر بر سپاه عبیداللّه چیره شوند، پیروزی بر قاتلان امام حسین (علیهالسلام) در کوفه سهل خواهد بود.
[۱۵۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۵۸۳-۵۸۴.
[۱۵۶] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۵-۱۷۷.
سرانجام در شب جمعه پنجم ربیع الثانی سال ۶۵ قمری، نخستین شعله قیام زبانه زد.
[۱۵۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶.
در آن شب، توابین به سوی تربت پاک امام حسین (علیهالسّلام) روانه شدند.
[۱۵۸] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴.
[۱۵۹] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۷.
[۱۶۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
۳.۵ – حرکت به سوی کربلا
توّابین در شامگاه پنجم ربیع الثانی به سوی کربلا حرکت کردند.
[۱۶۱] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴.
[۱۶۲] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۷.
[۱۶۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۸.
در میان راه عدهای از ایشان جدا شدند، اما بقیه درکربلا بر مزار امام حسین (علیهالسلام) به عزا نشستند و از گناهان خویش پوزش طلبیدند.
[۱۶۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۵۸۹-۵۹۰.
[۱۶۵] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۷-۱۷۸.
[۱۶۶] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۱۴.
[۱۶۷] ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۸.
همین کـه توابین به مرقد مطهر امام رسیدند، فریادی از دل برآورده، عنان اختیار از کف دادند و این سخنان را با اشک دیدگان در هم آمیختند: پروردگارا! ما فرزند پیامبر را یاری نکردیم. گناهان گذشته ما را بیامرز و توبه ما را بپذیر؛ به درستی که تو توبه پذیر و مهربانی. به روح حسین و یاران راستین او رحمت فرست. ما تو را شاهد و گواه میگیریم که ما نیز بر همـان عقیدهایم که حسین بر سر آن کشته شد. پروردگارا! اگر گناهان ما را نیامرزی و به دیده رحم و عطوفت به ما ننگری، زیان کار و بدبخت خواهیم بود.
[۱۶۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۰.
[۱۶۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶.
آنان پس از زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) و توبه و انابه به درگاه خداوند، به سمت شـام حرکت کردند. در پایان راه عراق به شام، در کنار رود فرات به منطقه قرقیسیا رسیدند. حاکم آنجا، زُفَر بن حارث، از مخالفان امویان بود. او آذوقه فراوانی در اختیار توّابین گذاشت و برای اتحاد با آنان پیشنهادهای گوناگون داد؛ اما سلیمان نپذیرفت، زیرا زفر بن حارث، پیش از مرگ یزید، از کارگزاران او در قنّسرین (فلسطین) بود و پس از مرگ او در جنگ مَرْج راهِط به طرفداری از عبداللّه بن زبیر با مروانیان جنگیده بود.
[۱۷۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۰.
۳.۶ – شروع جنگ در عین الورده
توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق
[۱۷۱] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۰.
اردو زدند.
[۱۷۲] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۸.
[۱۷۳] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۷.
اطلاعاتی که زفر از منطقه جنگی عین الورده (رأس العین، از شهرهای جزیره در شمال عراق) در اختیار سلیمان قرار داد، در شیوه پیکار با سپاه عبیداللّه بن زیاد بسیار سودمند واقع شد.
[۱۷۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۵۹۳-۵۹۶.
[۱۷۵] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۵.
[۱۷۶] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۹.
[۱۷۷] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۹۱۸۰.
به همین جهت توّابین در عین الورده فرود آمدند. سلیمان پیش از شروع نبرد، آداب اخلاقی جنگ را که از امام علی (علیهالسلام) آموخته بود، یادآور شد و سپس جانشینان خود را در سپاه معرفی کرد.
[۱۷۸] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۸۰-۱۸۱.
طلایه داران لشکر توّابین به فرماندهی مسیّب بن نجبه بر دشمن تاختند و غنایمی بهچنگ آوردند.
[۱۷۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۰.
لشکر امویان در اینزمان مشکل فرماندهی داشت. مروان بن حکم در شام مرده بود و عبدالملک بهخلافت رسیده بود. عبیداللّه بن زیاد بهسرعت بر این مشکل غلبه کرد و در سه نوبت لشکری بین بیست تا سی هزار تن برای جنگ با توّابین گسیل داشت.
[۱۸۰] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۸۲.
دو سپاه در ۲۵ جمادی الاولی ۶۵ در برابر هم صفآرایی کردند و فرماندهان دو سپاه یکدیگر را به اطاعت از خود فرا خواندند. سلیمان از سپاه اموی خواست تا عبدالملک را خلع کنند و عبیداللّه بن زیاد را به توّابین سپارند و آنگاه هر دو سپاه، زبیریان را از عراق بیرون رانند و حکومت را به یکی از اهلبیت پیامبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم)، یعنی امام علی بن حسین (علیهالسلام)، سپارند.
[۱۸۱] ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۸۲.
[۱۸۲] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۱.
توابین پس از سه روز نبرد سخت با سپاه شام، که فرماندهی آنها را عبیدالله بن زیاد به عهده داشت سرانجام شکست خوردند و همه سران انقلاب به جز رفاعه بن شداد بجلی به شهادت رسیدند و عاقبت رفاعه بن شداد با گروهی اندک از توّابین شبانگاه عقب نشستند.
[۱۸۳] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۸.
[۱۸۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۱-۳۷۲.
[۱۸۵] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۹.
توّابین در راه بازگشت با گروهی از شیعیان بصره و مدائن که برای یاری آنان آمده بودند، برخورد کردند و همگی با اندوه فراوان به شهرهای خود بازگشتند.
[۱۸۶] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۶۰۰-۶۰۱.
[۱۸۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۶۰۴-۶۰۵.
[۱۸۸] ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ج۶، ص۸۶.
[۱۸۹] اخطب خوارزم، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۱۹۹.
سربازان بازمانده کوفی به همراه رفاعه به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار که هم زمـان در کوفه فعالیت داشتند، پیوستند.
[۱۹۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۱.
مختار ثقفی که در این زمان در زندان کوفه بود، برای رفاعه بن شدّاد و توّابین پیام تسلیت فرستاد. وی از سلیمان و دیگر شهیدان تجلیل کرد و از بازماندگان توّابین خواست تا با او بر کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و خونخواهی اهلبیت و جهاد با دشمنان بیعت کنند.
[۱۹۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج۵، ص۶۰۶.
۳.۷ – توابین و امام سجاد
مورخان هیچ گزارشی درباره ارتباط توابین با امام سجاد (علیهالسّلام) ثبت نکردهاند؛ از این رو به نظر میرسد سران توابین هیچ ارتباطی با امام سجاد (علیهالسّلام) نداشتهاند؛ نه دعوتی از امام به عمل آوردند و نه خود در بیعت امام درآمدند. امام نیز نه سفارش و اشارتی برای شروع و ادامـه قـیـام داشت، و نه هشدار یا تکذیبی بر ضد ایشان صادر کرد. به نظر میرسد با پیشینه شرم آوری که پس از حادثه کربلا و شهادت سیدالشهدا در پرونده کوفیان درج شده بود، آنان دیگر روی دعوت از امام چهارم را نداشتند و بیعت با ایشان را پس از آن همـه عـهـد شـکـنـی هـای پیاپی موجب اتهام سفاهت و اغرای به جهل میدانستند. همچنین آنها میخواستند با کشته شدن و کشتن، ارادت و مودتشان به خاندان پیامبر (علیهالسّلام) و عزمشان را برای جبران گذشته اثبات کننـد و طبیعی است که تا پیش از اثبات آن، نمیتوانستند خود را به حضرت نزدیک کنند. افزون بر دلایل بالا، توابین خود را به شهادت نزدیک تر میدیدند تا پیروزی، و به همین دلیل، انگیزهای برای همراه کردن امام سجاده با خود نداشتند.
[۱۹۲] ر. ک: چنارانی، محمدعلی، قیام توابین، انتشارات به نشر، مشهد، ۱۳۸۳ش.
۴ – قیام مختار
قیام مختار، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی مختار بن ابیعبیده ثقفی با هدف خونخواهی امام حسین (علیهالسلام) و شهدای کربلا به وقوع پیوست و منجر به انتقام از قاتلان آن حضرت گردید. قیام مختار در سال ۶۶ هجری قمری پس از قیام توابین آغاز شد و در سال ۶۷ قمری، با شهادت مختار و یارانش توسط مصعب بن زبیر به پایان رسید.
۴.۱ – نسب شناسی
مختار بن ابیعبید ثقفی، مکنّی به «ابو اسحاق»
[۱۹۳] ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۴۶۵.
[۱۹۴] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۷۷.
و ملقّب به «کیسان» به معنای زیرک و باهوش، در سال اول هجری در مدینه متولد شد.
[۱۹۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۵.
[۱۹۶] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۵۰
پدر او ابیعبید بن مسعود بن عمرو بن عوف بن عقده بن قسی بن منبّه بن بکر بن هوازن ثقفی
[۱۹۷] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۰۵.
[۱۹۸] ابن حزماندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، ص۲۶۸.
از بزرگان صحابه
[۱۹۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۵.
[۲۰۰] ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۴۶۵.
و از فرماندهان بزرگ صدر اسلام بود که در «جنگ جسر» در نبرد با ایرانیان به شهادت رسید.
[۲۰۱] ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه، ج۵، ص۲۰۵.
[۲۰۲] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۷۷.
[۲۰۳] ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۳، ص۱۲۹۳.
مادر او دَومَه دختر وهب بن عمر
[۲۰۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۵.
معروف به «دومه الحسناء»
[۲۰۵] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۹۰.
از زنان با شخصیت تاریخ است که به سخنوری و تدبیر و عقل ستوده شده است.
[۲۰۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۵.
۴.۲ – مختار تا زمان شهادت امام حسن
مختار در مدینه نشو و نما یافت، ۱۳ساله بود که به همراه پدر به سرحدّات عراق و ایران رفت
[۲۰۷] ابن کثیر، اسماعیل، البدایه والنهایه، ج۸، ص۳۱۹.
[۲۰۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۶.
و در جنگ قسّ ناطف (جسر) در نزدیکی کوفه شرکت کرد،
[۲۰۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۶.
این جنگ از او جنگجویی شجاع و بیپروا ساخت. پس از شهادت پدر، تحت سرپرستی عمویش «سعد» قرار گرفت
[۲۱۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۶.
و بعد از تاسیس شهر کوفه به همراه عمو و بستگان و عشیرهاش در کوفه مستقر شدند. با به خلافت رسیدن علی (علیهالسّلام)، سعد بن مسعود ثقفی (عموی مختار) از سوی آن حضرت به استانداری مدائن که از مناطق مهم مرزی بود برگزیده شد.
[۲۱۱] ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، مقدمه، ص۳۵.
مختار نیز همراه عمو، راهی مدائن گردید، او همچنان در مدائن به سر میبرد تا اینکه امام علی (علیهالسّلام) در کوفه به شهادت رسید. پس از شهادت امام علی (علیهالسّلام)، مختار به بصره رفت و مدتی را در آنجا ساکن بود.
[۲۱۲] عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۷۷.
مختار همچنان در عراق بود تا اینکه معاویه در پی صلحش با امام حسن (علیهالسّلام) و بدست گرفتن خلافت، مغیره بن شعبه را به استانداری کوفه منصوب کرد. در این هنگام مختار از عراق به مدینه آمد و ملازم و همنشین اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خصوص محمد بن حنفیه گردید او با محمد بن حنفیه رفت و آمد میکرد و از او کسب علم و احادیث مینمود.
[۲۱۳] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۵۲.
۴.۳ – همراهی با مسلم و زندانی شدن
مختار ابتدا در کوفه میزبان مسلم بود و طبق نقل منابع پس از آنکه مسلم بن عقیل وارد کوفه شد، مستقیماً در منزل مختار وارد شد.
[۲۱۴] دینوری، ابو حنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص۲۳۱.
[۲۱۵] مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۴۱.
[۲۱۶] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۱.
او از اولین کسانی بود که در همان ابتدا بهطور سری با مسلم بیعت کرده بودند.
[۲۱۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۶.
اما در همان روزهای نخست فعالیت مسلم در کوفه، بـه دسـت عمـال حکومت، بازداشت و زندانی شد و هنگام شهادت امام حسین در زندان به سر میبرد.
[۲۱۸] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب اشراف، ج۶، ص۳۷۷.
[۲۱۹] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۱.
[۲۲۰] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۴۵.
[۲۲۱] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۲.
۴.۴ – آزادای از زندان و همراهی با زبیریان
او بعد از واقعه کربلا، با وساطت عبدالله بن عمر (شوهر خواهرش) نزد یزید، از زندان آزاد شـد
[۲۲۲] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸.
[۲۲۳] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۷.
[۲۲۴] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۴۵.
و پس از سه روز اقامت در کوفه راهی حجاز شد.
[۲۲۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۷.
[۲۲۶] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۲.
[۲۲۷] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶۹.
او در مکه به قیام عبدالله بن زبیر پیوست و پس از مدتی با او بیعت کرد.
[۲۲۸] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۴۷.
[۲۲۹] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸.
[۲۳۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۹.
[۲۳۱] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵.
[۲۳۲] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۰.
[۲۳۳] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۷.
[۲۳۴] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۱.
مختار در محاصره اول مکه توسط قوای یزید بن معاویه، در کنار نیروهای ابن زبیر با قوای شامی درگیر شد و در این مدت رشادتهای بسیاری از خود نشان داد،
[۲۳۵] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۹.
[۲۳۶] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۵- ۴۴۶.
تا اینکه خبر مرگ یزید لشکر شامی را متفرق کرد.
[۲۳۷] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۹.
[۲۳۸] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۶.
۴.۵ – هجرت به کوفه و جذب نیرو
وی هنگامی که بی تفاوتی پسر زبیر را در برابـر جنایتکاران کربلا دید و از جوش و خروش کوفیان آگاه شد،
[۲۳۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۹.
[۲۴۰] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۷.
[۲۴۱] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۱.
[۲۴۲] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰.
[۲۴۳] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۷.
پس از کسب تکلیف از ابن حنفیه، خود را به کوفه رساند و در عراق حرکت خود را آغاز کرد.
مختار پس از ورود به کوفه با تعدادی از بزرگان و سران شیعه کوفه ملاقات کرد،
[۲۴۴] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۹- ۳۸۰.
[۲۴۵] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸.
و موضوع قیام و اجازه خود را از محمد بن حنفیه به اطلاع آنان رسانید، آنان نیز به عنوان نماینده اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با او بیعت کردند.
[۲۴۶] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸.
[۲۴۷] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۹.
[۲۴۸] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۲.
او همزمان با توابین، فعالیت و جذب نیرو میکرد؛ اما بیشتر بزرگان شیعه کنار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 