پاورپوینت کامل اربعین سیدالشهداء (مقتل) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اربعین سیدالشهداء (مقتل) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اربعین سیدالشهداء (مقتل) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اربعین سیدالشهداء (مقتل) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل اربعین سیدالشهداء (مقتل) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
منبع: مقتل جامع سیدالشهداء
مقالات مرتبط: اربعین.
اربعین سیدالشهداء، در فرهنگ شیعی، به چهلمین روز شهادت سیدالشهداء (سلاماللهعلیه) اطلاق میشود که با بیستم صفر مصادف است. در میان شیعیان مشهور است که کاروان اهل بیت حضرت سید الشهدا (علیهالسّلام) در راه بازگشت از شام در روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و در آنجا جابر بن عبدالله انصاری را که به زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) رفته بود؛ ملاقات کردند؛ اما در این مطلب که آیا اهل بیت امام حسین (سلاماللهعلیه) در اولین اربعین به کربلا رسیدند؛ اختلاف است. برخی از اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانستهاند، برخی نیز موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. همچنین در احادیث فراوانی از امامان معصوم (علیهالسّلام) به زیارت اربعین سفارش شده است؛ به طوری که در مناسبتهای گوناگون به آن ترغیب و در حدیثی، یکی از نشانههای مؤمن شمرده شده است.
فهرست مندرجات
۱ – اختلاف درباره رسیدن اهل بیت به کربلا در اربعین اول
۲ – منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
۲.۱ – سید بن طاووس
۲.۲ – علامه مجلسی
۲.۳ – میرزاحسین نوری
۲.۴ – شیخ عباس قمی
۲.۵ – ابوالحسن شعرانی
۲.۶ – مرتضی مطهری
۲.۷ – محمدابراهیم آیتی
۲.۸ – سیدجعفر شهیدی
۲.۹ – رسول جعفریان
۳ – مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
۳.۱ – ابوریحان بیرونی
۳.۲ – مستوفی هروی
۳.۳ – ملاحسین واعظ کاشفی
۳.۴ – مولف کتاب نور العین
۳.۵ – شیخ بهایی
۳.۶ – میرزامحمد اشراقی
۳.۷ – سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی
۴ – شواهد ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
۴.۱ – نقل برخی منابع کهن
۴.۲ – حضور جابر در اربعین اوّل و ملاقات با اهل بیت
۴.۳ – وقوع سفرهای مشابه
۴.۴ – مدت اقامت در کوفه و شام
۴.۵ – دفن سر مقدس امام حسین
۴.۵.۱ – بقیع مدینه
۴.۵.۲ – دمشق
۴.۵.۳ – قاهره
۴.۵.۴ – نجف اشرف
۴.۵.۵ – کربلا
۴.۶ – مسیر حرکت کاروان
۴.۷ – تشریح سفر از کربلا تا کربلا
۴.۸ – جمعبندی
۵ – زیارت اربعین در روایات و گزارشهای تاریخی
۵.۱ – قداست اربعین در روایات
۵.۲ – اهمیت و فضیلت زیارت اربعین
۵.۳ – روایات زیارت اربعین
۵.۴ – تاریخچه زیارت اربعین
۵.۵ – متن زیارت اربعین
۵.۵.۱ – زیارت اول
۵.۵.۲ – زیارت دوم
۵.۶ – استحباب زیارت اربعین
۵.۷ – محتوای زیارت اربعین
۵.۷.۱ – ترسیم ویژگیهای امام
۵.۷.۲ – فلسفه قیام عاشورا
۵.۷.۳ – شناخت چهره مخالفان
۵.۷.۴ – جهاد تا شهادت
۵.۷.۵ – لعن و تبرّی از دشمنان
۵.۷.۶ – حیات سعادتمندانه
۵.۷.۷ – بیزاری از همفکران اهل ظلم
۵.۷.۸ – تاکید بر دودمان پاک
۵.۷.۹ – خصوصیات امام حسین و سایر ائمّه
۵.۷.۱۰ – ایمان، تسلیم و تبعیّت
۵.۷.۱۱ – درود پایانی
۶ – پانویس
۷ – منبع
۱ – اختلاف درباره رسیدن اهل بیت به کربلا در اربعین اول
در میان شیعیان مشهور است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز بیستم صفر به زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) رفت و در همان روز، اهـل بیـت در راه بازگشت از شام، به کربلا رسیده، جابر را در آنجا ملاقات کردند. همچنین در این روز سر امام حسین به بدن ملحق، و همان جا دفن شد. شیخ مفید، شیخ طوسی در این باره مینویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیهالسّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».
[۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.
[۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.
[۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.
[۴] مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.
[۵] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
در این که آیا اسرای کربلا، مستقیما از شام به مدینه رفتهاند یا از کربلا عبور کردهاند؛ اختلاف است. از بعضی از گزارشات استفاده میشود که خروج از شام در بیستم ماه صفر یعنی روز اربعین بوده است.
[۶] مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.
[۷] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
اگر این روایت را بپذیریم، نمیتوانیم قائل شویم که اهل بیت (علیهالسّلام) در اربعین به کربلا رسیدهاند. بنابراین برخی از اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانستهاند. اندیشمندانی همچون ابن طاووس، علامه مجلسی، میرزاحسین نوری، شیخ عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، شهید مطهری، رسول جعفریان، محمدابراهیم آیتی و … منکر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول هستند.
اما طبق برخی از نقلها سر مقدس امام حسین (علیهالسّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیهالسّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آنها به بدنها ملحق کرد و به مدینه رفت.
[۸] سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.
اما برخی از عالمان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانستهاند. اندیشمندانی همچون ابن طاووس، علامه مجلسی، میرزاحسین نوری، شیخ عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، شهید مطهری، رسول جعفریان، محمدابراهیم آیتی و … منکر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول هستند. در مقابل، برخی از اندیشمندان، همچون ابوریحان بیرونی، مستوفی هروی، ملاحسین واعظ کاشفی، شیخ بهایی، میرزامحمد اشراقی، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی و … قایل به حضور اهل بیت در کربلا در اربعین اول شدهاند، یا دست کم از ظاهر کلامشان چنین استفاده میشود.
۲ – منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
برخی از اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانستهاند. در ادامه، دیدگاههای شاخصترین چهرههای این گروه را از نظر میگذرانیم.
۲.۱ – سید بن طاووس
از دیرباز در میان شیعه مشهور شـده اسـت کـه ابن نما حلی (۶۴۵ق) در کتاب مثیر الاحزان و سید بن طاووس در کتاب ملهوف، ورود اهل بیت را در اربعین اول تاییـد کـرده انـد. برخی از پژوهشگران معاصر نیز بر این نکته تاکید ورزیدهاند؛
[۹] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق دربار اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۱.
اما چنین نسبتی درست به نظر نمیرسد؛ چراکه این دو، اندیشمند تنها از ورود اهل بیت به کربلا و ملاقات بـا جابر خبر دادهاند؛ بی آنکه تاریخ این ملاقات را ذکر کرده باشند. به نظر میرسد چنین نسبتی به سید، از اینجا ناشی شده است که شیخ مفید و شیخ طوسی گفتـه انـد روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله به کربلا آمد. از آنجاکه در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از حضور اهل بیت در کربلا در زمانی دیگر به میان نیامده است، عدهای از سخن سید چنین برداشت کردهاند که ناگزیر ملاقات اهل بیت با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که تصریح به حضور جابر در کربلا در روز اربعین کردهاند، نه تنها به ملاقات اهل بیت با جابر اشاره نکردهاند، بلکـه تـصریح کردهاند که در این روز اهل بیت از شام رهسپار مدینه شدند، نه آنکه به کربلا رسیدند. سید ابن طاووس و ابن نما نیز که تصریح به ملاقات کردهاند، هیچ اشارهای به وقوع این ماجرا در روز اربعین نکردهاند. چنانکه محدث قمی نیز به این نکته اشاره کرده است.
[۱۰] قمی، عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۶۲۱.
عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مر عیال الحسین بکربلاء وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعه من بنیهاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد فتلاقوا بالحزن والاکتیاب والنوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب».
[۱۱] ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.
ابن طاووس نیز در این باره چنین نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین وعیاله من الشام وبلغوا العراق، قالوا للدلیل مـر بـنـا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعه من بنیهاشم ورجالا من آل رسول الله صلی الله علیه وسلم قد وردوا لزیاره قبر الحسین فوافوا فی وقت واحد وتلاقوا بالبکاء والحزن واللطم واقاموا المآتم المقرحه للاکباد واجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاماً».
[۱۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۵.
حتی ابن طاووس در اثر دیگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنه که تا نه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تــا هفتاد سالگی مشغول نگارش و تدوین آن بوده است، پس از نقل قول شیخ مفید و شیخ طوسی (مبنی بر حرکت اهل بیت از شام به مدینه در روز اربعین)، و قولی که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا می داند، رسیدن اهل بیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری به صراحت نفی می کند. شایان توجه است که تعبیر شیخ طوسی در مصباح در این باره «بازگشت» است نه «رسیدن» که ابن طاووس گفته است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا ابی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب من الشام الی مدینه الرسول صلی الله علیه وسلم».
[۱۳] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
روشن است که این دو واژه، معانی متفاوتی دارند. از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر میرسد پس قولی که سید ابن طاووس به شیخ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده است اصلاً دیدگاه شیخ طوسی نیست تا درباره صحت آن بحث شود.
سید ابن طاووس اصل آمدن اهل بیت را به کربلا، نه در کتاب ملهوف نفی میکند و نه در کتاب اقبال؛ اما سخنان او در اقبال، قرینه روشنی است که اثبات میکند وی در کتاب ملهوف نیز حکم به ورود اهل بیت در اربعین (چنـان کـه بـه وی نسبت دادهاند) نکرده است؛ چراکه اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب اقبال (که آن را سالها بعد از ملهوف نگاشته است)، بیان میکرد که من از گفته خود در کتاب ملهوف برگشتهام و نظر نهایی من در این باره، این است که اکنون میگویم. بنابراین ابن طاووس منکر ورود اهل بیت به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری است و گزارش ابن نما نیز همانند گزارش سید ابـن طـاووس، تنهـا حاکی از حضور اهل بیت در کربلاست؛ اما معلوم نیست این رویداد در چه روزی بوده است. لذا سیّد ابن طاووس بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا (علیهالسلام) را در اربعین اوّل، مستبعد میداند؛ ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست. متن عبارت ایشان، این است: «در مصباح المتهجّد دیدم که خانواده امام حسین (علیهالسلام)، در روز بیستم صفر، به همراه مولایمان امام سجّاد (علیهالسلام) وارد مدینه شدند
[۱۴] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
و در غیر این کتاب، آمده که آنان در بازگشت از شام، روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و این هر دو قول، بعید است؛ زیرا عبید اللّه بن زیاد ـ که لعنت خدا بر او باد ـ به یزید، نامه نوشت و حادثه کربلا را برایش گزارش کرد و از وی اجازه خواست که خاندان امام حسین (علیهالسلام) را بفرستد، و تا جواب یزید نرسید، اقدامی صورت نداد و این کار، به حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد. و نیز روایت شده که وقتی کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایی ماندند که از گرما و سرما، در امان نبودند و صورت قضیّه، مقتضی است که اهل بیت، تا رسیدن به عراق یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تاخیر داشتهاند. پس عبورشان از کربلا در بازگشت (از شام)، شدنی است؛ ولی در بیستم صفر نمیتوانند رسیده باشند. چراکه آنان در آنجا، طبق آنچه روایت شده است، جابر بن عبدالله انصاری را ملاقات کـرده انـد و اگر جابر به قصد زیارت از حجاز به راه افتاده باشد، رسیدن خبر به او و آمـدنش به کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیازمند است».
[۱۵] ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.
[۱۶] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.
با تامّل در این سخن، روشن میشود که میان کلام سیّد ابن طاووس در این جا با آنچه در کتاب الملهوف نقل کرده که خاندان امام حسین (علیهالسلام) در بازگشت از شام، از کربلا عبور کردهاند، تعارضی وجود ندارد. آنچه ایشان بعید میداند، رسیدن اهل بیت امام (علیهالسلام) در اربعین سال ۶۱ هجری (اربعین اوّل) به کربلاست، نه مطلقِ عبور آنها از آن جا. بنا بر این، آنچه گفته شده که سیّد ابن طاووس در کتاب الاقبال از سخن خود در الملهوف عدول کرده،
[۱۷] ر. ک:مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰.
صحیح نیست و ناشی از عدم تامّل در کلام ایشان است.
[۱۸] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.
[۱۹] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۵-۳۳۶.
۲.۲ – علامه مجلسی
علامه مجلسی (۱۱۱۱ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا در روز اربعین است. وی در این باره نوشته است:
«در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است؛ اما قول مشهور در بین اصحاب علم این است که علت این استحباب، بازگشت اهل بیت حسین در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشت شان از شام، و همچنین ملحق کردن سرهای شهدا به اجساد مطهرشان به دست علی بن الحسین (علیهالسّلام) است. قول دیگر در این باره آن است که اهل بیت در این روز به مدینه بازگشتند. اما هر دو قول جداً بعید است؛ چراکه این مدت زمان (چهل روز) برای این دوامـر (رسیدن به کربلا یا مدینه) کافی نیست؛ چنان که این امر از اخبـار و قراین پیداست. اما اینکه این امر در سالی دیگر رخ داده باشد نیز بعید است».
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۴.
۲.۳ – میرزاحسین نوری
میرزاحسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) در کتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در ملهوف مبنی بر آمدن اسرا به کربلا، به نقد آن میپردازد. وی ضمن بیان دلایلی برای اثبات نظریّه خود، مبنی بر باز نگشتن اهل بیت امام (علیهمالسّلام) به کربلا، میگوید: «بر هر ناظری در کتب مقاتل، مخفی نیست که بعد از ندامت ظاهری رِجس پلید یزید و عذر خواستن و مخیّر نمودنْ آل اللّه را بین ماندن در شام و برگشتن به وطن اصلی (مدینه طیّبه) و اختیار کردن ایشان، مراجعت را، در این که به عزم مدینه از شام بیرون رفتند و از عراق و کربلا، ذکری در آن جا نبود و بنا به رفتن آن صوب نبود و راه شام به عراق، از خودِ شام، از راه حجاز جدا میشود و قدر مشترکی ندارند، چنان که از متردّدین شنیده شده و از اختلاف طول این سه بَلَد با یکدیگر معلوم میشود. پس هر که خواهد از شام به عراق رود، از آن جا عازم و به خطّ عراق، خواهد سیر کرد و اگر اهل بیت از آن جا به این عزم بیرون آمدند ـ چنان که ظاهر عبارت لهوف استـ، بی اطّلاعِ آن خبیث و بی اذن او، هرگز برای ایشان، میسّر نبوده و نشود و در آن مجالس، ذکری از این عزم نشود. و ظاهر است که در سیر به عراق، جز زیارت تربت مقدّسه، مقصدی نداشتند و گمان نمیرود با آن خُبث شریره یزید و پلیدیِ فطرتش، اگر اظهار میکردند و اذن میخواستند، راضی شود و اذن دهد و مصارف سفر را دو چندان کند، با آن دنائتِ طبع و بی حیایی که دویست دینار دهد و بگوید: این، به عوضِ آنچه از شما رفته! به هر حال، این استبعادی است که بالمَرّه، وثوق را از کلام آن راویِ مجهول که در لهوف از او نقل کرده ـ و البتّه یکی از اهل سِیَر و تواریخ است ـ، میبَرَد و چون منضم شود به آن، شواهد مقدّمه، اساس این احتمال از اصل، خراب خواهد شد و با این حال، اخبار جزمی روضه خوانان به وقوع این واقعه به مجرّد کلام مذکور، کاشف از نهایت جهل و تجرّی است و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابی مِخنَف، قناعت میکردند و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلب ویران نمیکاشتند. آن گاه این همه شاخه و برگ از او نمیرویانیدند. پس از آن، این همه میوههای گوناگونِ اکاذیب از آن نمیچیدند و از زبان حجّت بالغه خداوند، حضرت سجّاد (علیهالسلام)، این همه دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر، نقل نمینمودند…».
[۲۱] محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.
[۲۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۴.
۲.۴ – شیخ عباس قمی
شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ق) نیز به پیروی از استادش محدث نوری، منکر حضور اهل بیت در کربلا در روز اربعین شده است. محدّث قمّی، مینویسد: «مکشوف باد که ثقات محدّثین و مورّخین، متّفقاند؛ بلکه خودِ سیّد جلیل علی بن طاووس نیز روایت کرده که بعد از شهادت حضرت امام حسین (علیهالسلام)، عمر سعد ملعون، نخست، سرهای شهدا را به نزد ابن زیادِ لعین، روانه کرد و از پس آن، روز دیگر، اهل بیت را به جانب کوفه برد و ابن زیاد خبیث، بعد از شناخت و شماتت با اهل بیت، ایشان را محبوس داشت و نامه به یزید بن معاویه فرستاد که در باب اهل بیت و سرها، چه عمل نماید. یزید لعین، جواب نوشت که به جانب شام، روان باید داشت. لاجرم، ابن زیاد ملعون، تهیّه سفر ایشان نموده و ایشان را به جانب شام فرستاد. و آنچه از قضایای عدیده و حکایت متفرّقه سِیر ایشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده، چنان مینماید که ایشان را از راه سلطانی و قُرا و شهرهای معموره، عبور دادهاند که قریب چهل منزل میشود، و اگر قطع نظر کنیم از ذکر منازل ایشان و گوییم از برّیه غربی فرات، سیر ایشان بوده، آن هم قریب به بیست روز میشود؛ چه، مابین کوفه و شام به خطّ مستقیم، یکصد و هفتاد و پنج فرسخ گفته شده و در شام هم قریب به یک ماه، توقّف کردهاند، چنان که سیّد، در اقبال فرموده: روایت شده که اهل بیت، یک ماه در شام، اقامت کردند در موضعی که ایشان را از سرما و گرما نگاه نمیداشت ـ. پس با ملاحظه این مطالب، خیلی مستبعد است که اهل بیت بعد از این همه قضایا، از شام برگردند و روز بیستم شهر صفر ـ که روز اربعین و روز ورود جابر به کربلا بوده ـ به کربلا وارد شوند، و خودِ سیّد اجل، این مطلب را در اقبال، مستبعد شمرده، به علاوه آن که اَحَدی از اَجلّای فنّ حدیث و معتمدین اهل سِیَر و تواریخ در مقاتل و غیره، اشاره به این مطلب نکردهاند، با آن که ذکر آن از جهاتی شایسته بود؛ بلکه از سیاق کلام ایشان، انکار آن معلوم میشود ـ چنان که از عبارت شیخ مفید در باب حرکت اهل بیت به سمت مدینه در یافتی و قریب این عبارت را ابن اثیر و طبری و قرمانی و دیگران، ذکر کردهاند و در هیچ کدام، ذکری از سفر عراق نیست ـ؛ بلکه شیخ مفید و شیخ طوسی و کفعمی گفتهاند که: در روز بیستم صفر، حرم حضرت ابی عبد اللّه الحسین (علیهالسّلام) رجوع کردند از شام به مدینه و در همان روز، جابر بن عبد اللّه، به جهت زیارت امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا آمد و اوّلْ کسی است که امام حسین (علیهالسّلام) را زیارت کرد. و شیخ ما، علّامه نوری ـ طاب ثراه ـ در کتاب لؤلؤ و مرجان، کلام را در ردّ این نقل، بسط تمام داده. و از نقل سیّد ابن طاووسْ آن را در کتاب خود، عذری بیان نموده، ولکن، این مقام را گنجایش بسط نیست».
[۲۳] قمی، عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۱.
[۲۴] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۵.
۲.۵ – ابوالحسن شعرانی
ابوالحسن شعرانی (۱۳۵۲ش) نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در بیستم صفر است. شعرانی میگوید: «بسیاری از علما، زیارت قبر مطهر را توسط اهل بیت در روز اربعین، مستبعد میشمارند مخصوصاً حاجی میرزاحسین نوری طبرسی در لؤلؤ و مرجان، سخت انکار کرده است و ما پیش از این گفتیم دلیلی بر انکار اصل زیارت در روز اربعین نداریم اما به ظن غالب، این زیارت هنگام رفتن بـه شـام بـوده، نه بازگشتن و اگر بگوییم بعض از روات در این خصوصیت سهو کرده و هنگام بازگشتن گفته، آسان تر مینماید از اینکه بگوییم اصلا زیارت نکردند».
[۲۵] شعرانی، ابوالحسن، ترجمه کتاب نفس المهموم، ص۴۳۱.
۲.۶ – مرتضی مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری، خبر ملاقات جابر را با اهل بیت انکار کرده و درباره آن گفته است: «اربعین که میرسد، همه این روضه را میخوانند و مردم هم خیال میکنند این طور است که اُسرا از شام به کربلا آمدند و در آن جا با جابر، ملاقات کردند و امام زین العابدین (علیهالسلام) هم با جابر ملاقات کرد، در صورتی که بجز در کتاب لهوف ـ که آن هم نویسنده اش یعنی سیّد ابن طاووس، در کتابهای دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل، تایید نکرده است ـ در هیچ کتاب دیگری، چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلیای هم این را تایید نمیکند؛ ولی مگر میشود این قضایایی را که هر سال گفته میشود، از مردم گرفت؟! جابر، اوّلین زائر امام حسین (علیهالسلام) بوده است و اربعین هم، جز موضوع زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام)، هیچ چیز دیگری ندارد. موضوعِ تجدید عزای اهل بیت نیست. موضوعِ آمدن اهل بیت به کربلا نیست. اصلاً راه شام از کربلا نیست. راه شام به مدینه، از همان شام، جدا میشود».
[۲۶] مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰.
[۲۷] ر. ک: آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص۱۳۹.
ظاهرا این نظریّه، مبتنی بر آن چیزی است که محدّث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان، در این باره آورده است.
[۲۸] محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.
[۲۹] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۴.
محدّث قمّی نیز در این باره از استاد خود تبعیت کرده است.
[۳۰] قمی، عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۱.
[۳۱] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۵.
شایان ذکر است که اگر مقصود استاد از خبر ملاقات با جابر، اشاره به وقوع آن در روز اربعین باشد، ابن طاووس حتی در کتاب ملهوف نیز، چنین چیزی را نگفته است.
۲.۷ – محمدابراهیم آیتی
محمدابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که ماجرای ورود اهل بیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری، فاقد مستند تاریخی میداند و معتقد است نمیتوان برای آن سند قابل اعتمادی یافت. آیتی میگوید: «حق آن است که تاریخ حرکت آنان از دمشق به طرف مدینه و تاریخ ورود آنان به شهر مقدس مدینه هیچ کدام به درستی معلوم نیست و نمیدانیم که هریک از این وقایع و حوادث در چه تاریخی روی داده است و اگر کسی بخواهد ازروی حدس و گمان، و نه ازروی یقین، تاریخ هر یک از این حوادث را تحقیق کند، میتواند بگوید اهل بیت امام پس از آنکه در روز دوازدهم محرم سال ۶۱ قمری وارد کوفه شدند و در حدود یک ماه یعنی تا حدود بعد از نیمه ماه صفر در کوفه زندانی بودهاند و یکی دو روز پیش از اربعین، آنان را به شام فرستادهاند و چنانکه بعضی نوشتهاند در حدود نیمه ماه ربیع الاول وارد دمشق شدهاند، اما دیگر نمیتوان گفت که تا کی در دمشق ماندهاند و کی از آنجا حرکت کردهاند و در چه تاریخی به مدینه رسیدهاند و اگر مدرکی قابل اعتماد و استناد میداشتیم که اسیران اهل بیت در چهلم شهادت امام به کربلا آمدهاند، میگفتیم که این امر در موقع رفتن به شام بوده است، نه در موقع برگشتن از شام».
[۳۲] آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص۱۴۸ـ۱۵۰.
۲.۸ – سیدجعفر شهیدی
سیدجعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است. شهیدی با طرح چند پرسش، در صحت این نظریه تردید کرده و گفته است: «مسلماً چنین چیزی دور از حقیقت اسـت. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آنجا به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت میخواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنـان بـه دمـشـق و پاسخ رسیدن، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت میخواهد. فرض اینکـه کـاروان در اربعین سـال دیگر (سال ۶۲) به کربلا رسیده، نیز درست نیست چراکه ماندن آنان در دمشق بـرای مدتی طولانی، بـه صـلاح یزیـد نـبـود. به هر حال هالهای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دستکاریهای فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمیداند».
[۳۳] شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا، ص۲۶۱.
۲.۹ – رسول جعفریان
رسول جعفریان نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. او در این خصوص مینویسد: «شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی کتابی مفصل درباره اربعین نوشت…، هدف ایشان در این کتاب این بود که ثابت کند: آمدن اسرا از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست… اما به نظر می رسد در اثبات نکته مورد نظر، با همه زحمتی که مولف محترم کشیده، چندان موفق نبوده است… چرا که به فرض که طی این مسیر برای یک کاروان در زمان کوتاهی با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که اصل این خبر در منابع تاریخی از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمیکند. علاوه بر این علمای بزرگ شیعه و سنی به آن اشاره نکردهاند. شیخ مفید در الارشاد، ابومخنف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و ابن سعد در الطبقات الکبری اشارهای به بازگشت اسرا به کربلا نکردهاند بلکه برعکس تصریح کردهاند و نوشتهاند روز اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین (علیهالسلام) وارد مدینه شده یا از شام خارج شدهاند».
[۳۴] جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص۲۱۶-۲۱۷.
۳ – مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
برخی از اندیشمندان موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. در ادامه، دیدگاههای شاخصترین چهرههای این گروه را از نظر میگذرانیم.
۳.۱ – ابوریحان بیرونی
ابوریحان بیرونی (م۴۴۰ق) یکی از مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. در میان منابع کهن در الآثار الباقیه بیرونى تصریح شده که اهل بیتِ سیّدالشهدا (علیهالسّلام) در اربعین اول به کربلا باز گشتهاند. وی قضیه برگشت اهلبیت (علیهمالسّلام) از شام را چنین بیان میکند:
«و فی العشرین ردّ راس الحسین (علیهالسّلام) الی جثته حتّی دفن مع جثّته، وفیه زیاره الاربعین وهم حرمه، بعد انصرافهم من الشام؛ و در روز بیستم ماه صفر، سر نورانی امام حسین (علیهالسّلام) به بدن مبارک او برگشت داده شد تا اینکه با بدن او دفن شد و در آن روز، زیارت اربعین است در حالی که اهلبیت او بعد از برگشت از شام به زیارت آن حضرت آمدند».
[۳۵] بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص۳۳۱.
از ظاهر عبارت ابوریحان چنین برمی آید که مقصود وی، بیستم صفر سال ۶۱ قمری است. بنا بر عبارت فوق، ابوریحان بیرونی، افزون بر وجه مشهور برای علـت نـام گـذاری زیارت اربعین به این نام، وجه تسمیه دیگری هم بیان کرده و آن اینکه معتقـد اسـت چهل تن از اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) در روز بیستم صفر موفق به زیارت قبر سیدالشهداء شدهاند، و از این رو آن زیارت را زیارت اربعین نام نهادهاند.
۳.۲ – مستوفی هروی
مستوفی هروی از مورخـان قـرن ششم و مترجم کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی، بـرایـن بـاور است که علی بن الحسین (علیهالسّلام) با سایر اهـل بیـت در روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته است.
[۳۶] مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمه الفتوح، ص۹۱۶.
۳.۳ – ملاحـسین واعـظ کاشفی
ملاحسین واعظ کاشفی (۹۱۰ق) از قـول خوارزمی نوشته است: «امـام زین العابدین (علیهالسّلام) سر پدر بزرگوار خود را با سرهای دیگر تحویل گرفت و به کربلا رفت و در بیستم ماه صفر، سر آن سرور به بدن اطهر انضمام یافت».
[۳۷] کاشفی، حسین، روضه الشهداء، ص۴۸۵.
۳.۴ – مولف کتاب نور العین
نویسنده کتاب نور العین نیز بر آن است که اهل بیت روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته و در آنجا جابر و گروهی از اهل مدینه را ملاقات کردهاند.
[۳۸] ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص۷۲.
برخی از محققان معاصـر گـفتـه انـد مطالـب این کتاب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتمـاد اسـت.
[۳۹] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۶۰.
[۴۰] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۲۲۱.
[۴۱] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۲۹۴.
افزون بر این، نثر و اسلوب این کتاب با نثر قرن چهارم سازگاری ندارد، از این رو بعید نیست که انتساب این کتاب به اسفراینی جعلی باشد.
[۴۲] طباطبایی، سیدعبدالعزیز، اهل البیت فی المکتبه العربیه، ص۶۵۴-۶۵۵.
۳.۵ – شیخ بهایی
شیخ بهایی (۱۰۳۰ق) در بیان بیستم ماه صفر و آمدن جابر و اهلبیت (علیهمالسّلام) به سرزمین کربلا چنین مینویسد: «وفی هذا الیوم وهو یوم الاربعین من شهادته (علیهالسّلام) کان قدوم جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه لزیارته (علیهالسّلام) واتفق فی ذلک الیوم ورود حرمه (علیهالسّلام) من الشام الی کربلاء قاصدین المدینه علی ساکنها السلام والتحیه؛ و در این روز یعنی چهل روز بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) جابر بن عبدالله انصاری (رضیاللهعنه) به زیارت آن حضرت آمد و اتفاقا در این روز حرم امام حسین (علیهالسّلام) (منظور اهل بیت (علیهمالسلام)) که از شام به کربلا آمدند در حالی که عازم مدینه بودند به زیارت آن حضرت آمدند».
[۴۳] بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.
از عبارت شیخ بهایی چنین برمی آید که روز اربعین، چهل روز از شهادت امام میگذشت، و روز ورود جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهـل بـیـت امام از شام به کربلا یکی شد.
۳.۶ – میرزامحمد اشراقی
میرزامحمد اشراقی معروف به ارباب (۱۳۴۱ق) پس از بیان گزارش طبری در بشاره المصطفی، درباره زیارت جابر مینویسد: «در این خبر معتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر، و نیز ذکر نشده که زیارت جابر در سال اول شهادت بوده یا بعد؛ لیکن مذکور در کتب شیعه، تحقق دو امر (زیارت جابر در اربعین در سال اول) است. در هر حال ورود اهل بیت را به کربلا در روز اربعین، بسیاری ذکرکردهاند، از عامه و خاصه… و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سـال شهادت، اهل بیت مسافرتی به عراق ننمودهاند».
[۴۴] اشراقی، میرزامحمد، الاربعین الحسینیه، ص۲۰۵.
۳.۷ – سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی
سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در قالب پاسخ گویی به شبهات محدث نوری که منکر رسیدن اهل بیت به کربلا در روز اربعین است، دلایلی برای امکان ورود اهـل بیـت در اربعین سال ۶۱ قمری آورده است. وی برخلاف نظر علامه نوری، معتقد است که اولین اربعین، در ۲۰ ماه صفر سال ۶۱ هجری بوده است و سعی دارد با رد دلائل علامه نوری این مطلب را به اثبات برساند.
[۴۵] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۷۶-۲۷۷.
۴ – شواهد ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
طبق برخی از نقلها سر مقدس امام حسین (علیهالسّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیهالسّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آنها به بدنها ملحق کرد و به مدینه رفت.
[۴۶] سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.
بر این اساس برخی از اندیشمندان موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. در ادامه، شواهد دال بر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول را از نظر میگذرانیم.
۴.۱ – نقل برخی منابع کهن
یکی از شواهد دال بر رسیدن اهل بیت به کربلا در اربعین اول، وجود برخی گزارشهای تاریخی در این باره است. ابوریحان بیرونی (م۴۴۰ق) یکی از مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. در میان منابع کهن در الآثار الباقیه بیرونى تصریح شده که اهل بیتِ سیّدالشهدا (علیهالسّلام) در اربعین اول به کربلا باز گشتهاند.
[۴۷] بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص۳۳۱.
مستوفی هروی نیز از مورخـان قـرن ششم و مترجم کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی، بـرایـن بـاور است که علی بن الحسین (علیهالسّلام) با سایر اهـل بیـت در روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته است.
[۴۸] مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمه الفتوح، ص۹۱۶.
ملاحسین واعظ کاشفی (۹۱۰ق) در تایید این مطلب نوشته است: «امـام زین العابدین (علیهالسّلام) سر پدر بزرگوار خود را با سرهای دیگر تحویل گرفت و به کربلا رفت و در بیستم ماه صفر، سر آن سرور به بدن اطهر انضمام یافت».
[۴۹] کاشفی، حسین، روضه الشهداء، ص۴۸۵.
نویسنده کتاب نور العین نیز بر آن است که اهل بیت روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته و در آنجا جابر و گروهی از اهل مدینه را ملاقات کردهاند.
[۵۰] ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص۷۲.
شیخ بهایی (۱۰۳۰ق) در بیان بیستم ماه صفر و آمدن جابر و اهلبیت (علیهمالسّلام) به سرزمین کربلا چنین مینویسد: «وفی هذا الیوم وهو یوم الاربعین من شهادته (علیهالسّلام) کان قدوم جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه لزیارته (علیهالسّلام) واتفق فی ذلک الیوم ورود حرمه (علیهالسّلام) من الشام الی کربلاء قاصدین المدینه علی ساکنها السلام والتحیه؛ و در این روز یعنی چهل روز بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) جابر بن عبدالله انصاری (رضیاللهعنه) به زیارت آن حضرت آمد و اتفاقا در این روز حرم امام حسین (علیهالسّلام) (منظور اهل بیت (علیهمالسلام)) که از شام به کربلا آمدند در حالی که عازم مدینه بودند به زیارت آن حضرت آمدند».
[۵۱] بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.
از عبارت شیخ بهایی چنین برمی آید که روز اربعین، چهل روز از شهادت امام میگذشت، و روز ورود جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهـل بـیـت امام از شام به کربلا یکی شد.
۴.۲ – حضور جابر در اربعین اوّل و ملاقات با اهل بیت
گزارشهای متعدّدی، حاکی از حضور جابر بن عبد اللّه انصاری در کربلا در نخستین اربعین شهدا در سال ۶۱ هجریاند.
[۵۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.
[۵۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.
[۵۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.
[۵۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۳۰.
برخی، در این گزارشها تردید کرده و گفتهاند: با توجّه به امکانات آن دوران، سفر از مدینه تا کربلا، پس از دریافت خبر واقعه کربلا، بیش از چهل روز طول میکشیده است. از این رو، جابر نمیتوانسته در اربعین اوّل، در کربلا حضور یابد.
[۵۶] ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.
در پاسخ این تردید، میتوان گفت: اوّلاً از کجا ثابت شده که جابر، هنگام واقعه عاشورا، در مدینه بوده است؟ شاید وی آن هنگام، مدینه را به سوی کوفه، ترک کرده بوده است. ثانیا: میتوان گفت که امکان دریافت خبر شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش تا ده روز بعد از واقعه عاشورا وجود دارد و جابر میتوانسته در مدّت باقی مانده تا اربعین، خود را به کربلا برساند.
[۵۷] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۱.
از سوی دیگر ماجرای ملاقات اهل بیت امام حسین با جابر نیز در گزارشات متعددی ذکر شده است.
[۵۸] ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.
[۵۹] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۵.
[۶۰] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
[۶۱] ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.
[۶۲] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.
شیخ مفید و شیخ طوسی در این باره مینویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیهالسّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».
[۶۳] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.
[۶۴] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.
[۶۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.
[۶۶] مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.
[۶۷] طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.
از ظاهر سـخـن ابـن طـاووس برمی آید که جـابر زودتر از اهـل بـیـت بـه کـربلا رسیده است: «فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعـه مـن بنیهاشم ورجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیاره قبر الحسین، فوافوا فی وقت واحد، وتلاقوا؛ پس به محل واقعه رسیدند و جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از بنیهاشم و افرادی از خاندان رسول خـدا را در آنجا مشاهده کردند که برای زیارت قبر امام حسین (علیهالسّلام) آمده بودند. پس در یک زمـان بـه هـم رسیدند …».
[۶۸] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۵.
البته ملاقات اهل بیتِ سیّد الشهدا (علیهالسلام) با جابر در غیر اربعین نیز امکانِ وقوع دارد، با این توضیح که ممکن است جابر، مدّتی را در کربلا مانده باشد و یا در کوفه یا حوالی آن، اقامت گزیده و مجدّدا برای زیارت سیّد الشهدا (علیهالسلام) به کربلا باز گشته باشد. تنها سؤالی که در این باره بی پاسخ میماند، این است که اگر چنین امری وقوع یافته، چرا در منابع شیعه تا قرن هفتم به آن، اشارهای نشده است و گزارشی از اهل بیت (علیهمالسّلام) در این باره در منابع متقدّم و معتبر، وجود ندارد؟ البتّه در منابع متاخّر، مطالب فراوانی در این باره آمده که قابل استناد نیستند. به هر حال، بعید شمردن یا انکار بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا به کربلا، به گونهای که محدّث نوری، شیخ عبّاس قمی و استاد مطهّری گفتهاند، صحیح به نظر نمیرسد.
[۶۹] محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۱.
۴.۳ – وقوع سفرهای مشابه
یکی از مهمترین ادله مخالفان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، دور بودن مسیر کوفه تا شام و از شام تا کربلا است. اما در منابع تاریخی مستنداتی وجود دارد که در همان دوران، افرادی از کوفه تا شام و یا برعکس، با زمانهای بسیار کمتری مسافرت کردهاند. به اختصار به چند مورد اشاره میکنیم:
۱. طبق نقل طبری، مالک اشتر (در قضیه خروج مردم کوفه بر سعید بن العاص، خود را از حمص، از شهرهای سوریه) به کوفه هفت روزه و سایر مردم ده روزه رساندهاند.
طبری در این مورد چنین مینویسد: «فسار الاشتر سبعا والقوم عشرا؛ مالک اشتر مسیر را هفت روز طی کرد و مردم آن مسیر را ده روزه طی کردند».
[۷۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۷۱.
۲. یعقوبی مینویسد که خالد بن ولید به همراه لشکرش، هشت روزه مسیر عراق تا روم را طی کرده است: «ان خالدا سار فی البریه والمفازه ثمانیه ایام؛ خالد در بیابان و صحرا در طول هشت روز مسیر را طی کرد».
[۷۱] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۴.
.
۳. به گفته طبری، سفر ابراهیم بن احمد ماذرائی، از بغداد تا دمشق هفت روز طول کشیده است: «ان ابراهبم وافی بغداد من دمشق فی سبعه ایام؛ ابراهیم از بغداد تا دمشق را در هشت رو گذراند».
[۷۲] الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۳.
۴. یاقوت حموی مینویسد که شخصی به نام حماد الراویه، سوار بر شتر، دوازده روزه خود را از کوفه به دروازه قصر هشام بن عبدالملک در دمشق رسانده است: «وسرت اثنتی عشره لیله حتی وافیت باب هشام؛ در مدت دوازده شب سیر کردم تا اینکه به درگاهِ قصرِ هشام رسیدم».
[۷۳] حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۳، ص۱۲۰۳.
۵. در رجال کشی نیز آمده است پیکی که حامل خبر مرگ معاویه بود، پس از یک هفته از شام به کوفه رسیده است: «اَخْبَرَنِی اَبُو خَالِدٍ التَّمَّارُ، قَالَ کُنْتُ مَعَ مِیثَمٍ التَّمَّارِ بِالْفُرَاتِ یَوْمَ الْجُمُعَهِ… قَالَ: … مَاتَ مُعَاوِیَهُ السَّاعَهَ، قَالَ فَلَمَّا کَانَتِ الْجُمُعَهُ الْمُقْبِلَهُ قَدِمَ بُرَیْدٌ مِنَ الشَّامِ… قَالَ: … تُوُفِّیَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَبَایَعَ النَّاسُ یَزِیدَ، قَالَ: قُلْتُ: اَیُّ یَوْمٍ تُوُفِّیَ قَالَ: یَوْمَ الْجُممُعَهِ؛ ابوخالد تمار میگوید که در روز جمعه با میثم تمار در (کنار) فرات بودیم… گفت: … الان معاویه از دنیا رفت… گفت: جمعه گذشته برید از شام آمد و گفت: امیرالمؤمنین (مراد معاویه است) از دنیا رفت و مردم با یزید بیعت کردند. گفت: در چه روزی وفات کرد؟ گفت: روز جمعه».
[۷۴] طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۲۹۳.
۶. از روایت کافی استفاده میشود که خیران اسباطی از سامرا تا مدینه ده روزه خدمت امام هادی (سلاماللهعلیه) رسیده است: «عَنْ خَیْرَانَ الاَسْبَاطِیِّ قَالَ قَدِمْتُ عَلَی اَبِی الْحَسَنِ (علیهالسّلام) الْمَدِینَهَ فَقَالَ لِی: مَا خَبَرُ الْوَاثِقِ عِنْدَکَ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ خَلَّفْتُه فِی عَافِیَهٍ اَنَا مِنْ اَقْرَبِ النَّاسِ عَهْداً بِه عَهْدِی بِه مُنْذُ عَشَرَهِ اَیَّامٍ… یَا خَیْرَانُ مَاتَ الْوَاثِقُ… فَقُلْتُک مَتَی جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَک بَعْدَ خُرُوجِکَ بِسِتَّهِ اَیَّامٍ؛ خیران اسباطی میگوید: در مدینه خدمت حضرت ابوالحسن (امام دهم) (علیهالسّلام) رسیدم، به من فرمود: از واثق چه خبر داری؟ عرض کردم: قربانت شوم، وقتی از او جدا شدم با عافیت بود، من از همه مردم دیدارم به او نزدیکتر است، زیرا ده روز پیش او را دیدهام… سپس حضرت فرمودند: ای خیران! واثق از دنیا رفت… عرض کردم: قربانت شوم، چه وقت؟ فرمود: شش روز پس از بیرون آمدن تو از سامراء».
[۷۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۸.
با اینکه فاصله سامرا تا مدینه، قطعا از فاصله کوفه تا شام بیشتر است.
۴.۴ – مدت اقامت در کوفه و شام
از دیگر شواهد انکار ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، مدت زمانی است که نامه نگاری عبیدالله با یزید برای کسب تکلیـف درباره اسرا، نیاز داشته است. در حالی که در منابع کهن، از نامه ابن زیاد به یزید برای کسب تکلیف درباره اسرا و سرهای شهدا، سخنی به میان نیامده است. البته در برخی منابع، تنها به آمدن پیکی از سوی یزید، که عبیدالله را ملزم به فرستادن اهـل بـیـت بـه شـام میکرد، اشاره شده است.
[۷۶] ابن سعد، محمد، «ترجمه الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، ص۱۹۰.
پس از آن برخی منابع متاخر هماننـد ملهوف سید ابن طاووس گفتـه انـد ابـن زیـاد در نامهای، یزید را از کشتن امام حسین (علیهالسّلام) و اسارت خاندانش آگاه کرد و یزید در پاسخ نامه وی دستور داد سر امام را به همراه اسرا و سرهای دیگر، به شام نزد او بفرستند.
[۷۷] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۰۸.
اما در این گزارش متاخر هم، به هیچ رو روشن نیست که این نامه نگاریها چقدر طول کشیده است. اما در مقابل این گزارشها، برخی از گزارشهای متقدم حاکی از آن است که اسـرا مـدت کوتاهی در کوفه اقامت داشتهاند.
[۷۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۰.
حتی از گزارش شیخ مفید چنین برداشت میشود که اسرا در روز سیزدهم محرم رهسپار شام شدهاند.
[۷۹] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۹.
بنابراین گزارشهای حاکی از کسب تکلیف ابن زیاد از یزید، چندان درخـور اعتنـا و اعتماد نیست؛ زیرا طبری که واقعه کربلا را از امام باقر (علیهالسّلام)، و از افرادی همچـون خصین بن عبدالرحمان و هشام کلبی (شاگرد ابومخنف) نقـل کـرده، سخنی از ایـن نامه نگاریها به میان نیاورده است. طبری تنها با استناد به قول عوانه بن حکم، به چنین ماجرایی اشاره کرده است؛
[۸۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۳.
اما بر اساس برخی از گزارشها، عوانـه عثمـانـی مـذهب بوده و برای بنی امیه حدیث جعل میکرده است؛
[۸۱] عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۴، ص۳۸۶.
از این رو نمیتوان به گزارش وی، اعتماد کرد.
۴.۵ – دفن سر مقدس امام حسین
درباره الحاق سر مقدس امام حسین (علیهالسّلام) به بدن مطهرشان باید گفت این مسئله از ماجرای بازگشت اهل بیت به کربلا جدا نیست و بنا بر قول مشهور، این کار به دست امام زین العابدین (علیهالسّلام) صورت گرفته است؛ چنانکه شیخ صدوق و ابن فتال نیشابوری به این موضوع تصریح کردهاند.
[۸۲] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱.
[۸۳] صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.
[۸۴] سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۲.
[۸۵] ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۲-۱۰۳.
[۸۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۰.
[۸۷] نیشابوری، ابن فتال، روضه الواعظین، ص۱۹۲.
[۸۸] تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص۲۶۹.
در منابع تاریخی هم هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد امام سجاد در زمان دیگری به کربلا آمده باشد. بنابراین حضور اهل بیت بر سر مزار امام نیـز، باید در روز اربعین اتفاق افتاده باشد. اما درباره اینکه سر امام حسین (علیهالسّلام) کجا دفن شده است منابع تاریخی شیعی و سنی اقوال مختلفی را گزارش کردهاند؛ که مهمترین آنها، به شرح زیر است:
۴.۵.۱ – بقیع مدینه
بر اساس برخی اقوال، یزید، سر امام حسین (علیهالسّلام) را برای عامل خود در مدینه، عمرو بن سعید بن عاص، فرستاد و او سر شریف را کنار قبر حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به خاک سپرد.
[۸۹] ابن سعد، محمد بن سعد، ترجمه الامام الحسین (علیهالسّلام) و مقتله من القسم غیر المطبوع من کتاب الطبقات الکبری، ص۸۵.
[۹۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸۳.
[۹۱] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۹.
[۹۲] ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۰۴.
[۹۳] ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد الحنبلی، ج۱، ص۲۷۵.
۴.۵.۲ – دمشق
برخی مورخان نیز اشاره کردهاند که پس از آوردن سر امام (علیهالسّلام) به دمشق، سر شریف در خزانه امویان باقی ماند تا اینکه پس از مدتی، آن را از آنجا خارج نموده و دفن کردند.
[۹۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸۳.
[۹۵] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.
[۹۶] ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۹.
[۹۷] ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۲۰۴.
برخی نوشتهاند کسی که سر را از خزانه، خارج و دفن کرد « سلیمان بن عبدالملک اموی» بود.
[۹۸] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۸۳.
[۹۹] ابن عساکر، علی بن حسن، ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.
خوارزمی افزوده است زمانی که « عمر بن عبدالعزیز» به خلافت رسید، سر را از آنجا خارج کرد. اما مشخص نشد با آن، چه کرد؛ برخی احتمال دادهاند که او، سر را به کربلا بازگرداند.
[۱۰۰] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۸۴.
براساس قول دیگری، عمر بن عبدالعزیز سر را از جای خود خارج نکرد. بلکه عباسیان پس از ورود به دمشق، سر را از محل دفن آن خارج کردند و با خود به محل نامعلومی بردند.
[۱۰۱] ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.
۴.۵.۳ – قاهره
در زمان خلافت فاطمیان مصر، در شهر عسقلان فلسطین، زیارتگاهی وجود داشته که محل دفن سر امام حسین (علیهالسّلام) به شمار میآمده است. «طلائع بن رُزَیک»، وزیر الفائز، خلیفه فاطمی، از ترس آنکه صلیبیان، عسقلان را اشغال کنند، تصمیم گرفت سر امام حسین (علیهالسّلام) را از آنجا به قاهره منتقل کند و بدین منظور در «باب زُوَیله» قاهره، مسجدی برای دفن کردن سر بنا کرد. اما پس از رسیدن سر به قاهره، به دستور الفائز، آن را به کاخهای خلفای فاطمی منتقل کردند و پس از ساختن زیارتگاه مخصوصی در سال ۵۴۹ه. ق، سر را در آنجا دفن کردند.
[۱۰۲] ابن عبدالظاهر، عبدالله بن عبدالظاهر، الروضه البهیه الزاهره فی خطط المعزیه القاهره، ص۳۰.
مورخ دیگری گفته است که سر را در سال ۵۴۸ه. ق، به قاهره منتقل کردند و در سرداب قصر زمرّد قرار دادند و سپس نزدیک «قبه الدیلم» دفن کردند.
[۱۰۳] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیه، ج۲، ص۲۰۴.
امروزه زیارتگاه راس الحسین (علیهالسّلام) قاهره، از زیارتگاههای مهم و مشهور قاهره به شمار میآید و نزد مردم مصر، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
[۱۰۴] ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.
۴.۵.۴ – نجف اشرف
قول دیگر درباره محل دفن سر امام حسین (علیهالسّلام)، شهر نجف است. مبنای این قول، روایاتی است که در برخی منابع حدیثی مهم شیعه نقل شده است؛ از جمله شیخ کلینی و ابنقولویه روایت کردهاند که حضرت امام صادق (علیهالسّلام) به همراه فرزندشان اسماعیل و راوی (یزید بن عمر بن طلحه)، از حیره به قصد زیارت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به نجف رفتند و هر سه در آنجا نماز خواندند. سپس امام (علیهالسّلام) به فرزندش اسماعیل گفت: بایست و بر جدت حسین بن علی (علیهالسّلام) سلام بده. راوی از امام پرسید: «آیا امام حسین (علیهالسّلام) در کربلا نیست؟» حضرت فرمود: «بلی. اما هنگامی که سر مطهر آن حضرت را به شام آوردند، یکی از دوستان ما آن را ربود و کنار امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دفن کرد».
[۱۰۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.
[۱۰۶] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱.
[۱۰۷] ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۹۷.
کلینی و ابن قولویه، روایت دیگری نیز نقل کردهاند که « ابان بن تغلب» میگوید: همراه امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بودم. ایشان از پشت کوفه عبور کرد و در جایی، از مرکب پیاده شد و دو رکعت نماز خواند. بعداندکی جلو رفت و دو رکعت دیگر نماز خواند. سپس کمی حرکت کرد و باز پیاده شد و دو رکعت نماز خواند. سپس فرمود: «اینجا قبر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) است». عرض کردم: «فدایت شوم! پس آن دو مکان که در آن نماز خواندید، چه بود؟» حضرت فرمود: «یکی مکان سر امام حسین (علیهالسّلام) بود و دیگری، جای منبر قائم (عجّلاللهفرجهالشریف)».
[۱۰۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.
[۱۰۹] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱.
[۱۱۰] ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۹۸.
در روایت سومی نیز از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که فرمود: «وقتی ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 