پاورپوینت کامل ابلیس (عرفان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ابلیس (عرفان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابلیس (عرفان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ابلیس (عرفان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل ابلیس (عرفان) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
مقالات مرتبط: ابلیس.
در نظم و نثر فارسی و ادبیات عرفانی این زبان ابلیس غالباً با شیطان و دیو و اهریمن به یک معنی است و در فرهنگها او را «مهتر دیوان» گفتهاند.
[۱] کردی نیشابوری، یعقوب، ج۱، ص۷۴، کتاب البلغه، به کوشش محتبی مینوی و فیروز حریرچی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲] میدانی، احمد، ج۱، ص۶۴، السامی فی الاسامی، تهران، ۱۳۴۵ش.
این نامها هرگاه که به صورت جمع (ابالسه، ابالیس، شیاطنی، دیوان، اهریمنان) به کار روند، مراد اتباع ابلیس و موجودات شریر و آدمیان بدکار و بدسرشت است و تعبیراتی چون دیو سرشت، دیو خوی، دیو کردار، اهرمن روی و مانند اینها در توصیف اینگونه مردمان به کار میرود.
فهرست مندرجات
۱ – نامهای دیگر ابلیس
۲ – ویژگی ابلیس در آثار عرفانی
۳ – شاهنامه فردوسی
۴ – ادب فارسی
۵ – ادبیات عرفانی
۶ – آثار متصوفه
۶.۱ – منشأ مطالب
۶.۲ – وسایل کار ابلیس
۶.۳ – تلاش برای اغوای بزرگان
۶.۴ – رهروان نوکار
۶.۵ – روشهای اغوا
۶.۶ – میدانهای عمل
۶.۷ – خواسته
۶.۸ – سختترین دام
۶.۹ – سبب عصیان
۶.۹.۱ – غرور و خودبینی
۶.۹.۲ – عُجب
۶.۱۰ – اسباب مطرودی
۶.۱۱ – جولانگاه
۶.۱۲ – نفس اماره
۶.۱۳ – قلب انسان
۶.۱۴ – شهوات مُضْمَر
۶.۱۵ – تأویلها
۷ – دفاع از ابلیس
۷.۱ – اقوال برخی متصوفه
۷.۲ – حلاج
۷.۳ – باطنیه
۷.۴ – عمر بن عثمان مکی
۷.۵ – انحرافات فکری
۷.۵.۱ – قدریه
۷.۵.۲ – حلاج
۷.۵.۳ – عین القضاه
۷.۶ – پیروی از اعتقاد اشعریان
۷.۷ – حکمت خلقت ابلیس
۷.۸ – مکر خدا
۷.۹ – رابطه ظلمت و نور
۷.۱۰ – مقابله میان ابلیس و محمد (ص)
۷.۱۰.۱ – روزبهان بقلی
۷.۱۰.۲ – عین القضاه
۷.۱۰.۳ – ابن عربی
۷.۱۰.۴ – مولوی
۷.۱۱ – اقوال عین القضاه
۷.۱۱.۱ – شطحیات حلاج
۷.۱۱.۲ – هدایت و اضلال
۷.۱۱.۳ – گناه ابلیس
۷.۱۱.۴ – خدّ و خال
۷.۱۱.۵ – نور سیاه
۷.۱۱.۶ – تقابل کفر و ایمان
۷.۱۱.۷ – محک نقد مردان
۷.۱۲ – علت طرد
۷.۱۳ – جلوه ابلیس در طواسین
۷.۱۴ – اقوال دیگر صوفیه
۷.۱۴.۱ – کرکانی
۷.۱۴.۲ – احمد غزالی
۷.۱۴.۳ – سنایی
۷.۱۴.۴ – عطار و مولوی
۷.۱۵ – لعن ابلیس
۷.۱۶ – موافقان و مخالفان
۷.۱۷ – منشأ دفاع
۸ – فهرست منابع
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
۱ – نامهای دیگر ابلیس
ابومُرّه و حارث از نامهای دیگر ابلیس است، و پیش از آنکه نافرمانی کند و مطرود شود، معلم فرشتگان بوده و عزازیل نام داشته است.
ابلیس در نظم فارسی گاهی به اقتضای وزن به «بلیس»، و صفت نسبی آن (ابلیس) به «بلیسی» تبدیل میشود.
[۳] دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل ابلیس و بلیس.
۲ – ویژگی ابلیس در آثار عرفانی
تلمیحات و اشاراتی که به ابلیس در نظم و نثر فارسی دیده میشود، بیشتر بر مطالبی که درباره او در قرآن و احادیث و اقوال مفسران آمده، مبتنی است و در موارد بسیار در این آثار تصورات مربوط به ابلیس با باورهایی که ایرانیان درباره اهریمن داشتهاند، در هم آمیخته است.
ابلیس مظهر همه بدیها، و دشمن سوگندخورده انسان است، و همهجا دام در راه آدمیان میگسترد تا آنان را از راه راست و صواب منحرف سازد، ولی با اینهمه، قدرتش در این کارها محدود است و بر بندگان مؤمن و درستکار خداوند دستی ندارد.
ابلیس دنیا را به چشم مردمان دلپذیر و خوب جلوه میدهد تا آنان را با جاه و مال و آرزوهای نفسانی و دنیوی بفریبد و از خیر و صلاح باز دارد.
مردمان شریر و فاجر از یاران و پیروان او به شمار میروند و خود را به وعدههای فریبکارانه او فروختهاند.
ابلیس و دیوان دیگر از «لا حول»، «قل اعوذ» و از قرآن هراسناکند و چون این آیات بر زبان جاری شوند و یا قرآن خوانده شود، بیدرنگ میگریزند، اما گاهی دیو سیرتانی هستند که خود برای فریفتن دیگران و به ظاهر به زهد و صلاح پیوسته «لاحول» میگویند (دیوان لاحول گوی).
ابلیس گاهی به هیأتی هراسناک ظاهر میشود، گاهی به صورت آدمیان در میآید (ابلیس مردمروی)، گاهی بیآنکه به چشم دیده شود و عمل میکند، و گاه نیز در درون انسان جای میگیرد و او را به سوی شر و گناه سوق میدهد.
دیوان از نور گریزانند، غالباً در ظلمت و در شب ظاهر میشوند
[۴] تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
و با فرشتگان در یک جای در نمیآیند.
۳ – شاهنامه فردوسی
در شاهنامه فردوسی در چند مورد (داستان ضحاک و داستان کیکاووس) از ابلیس و در موارد بیشمار از دیوان و اهریمن و کارگزاران او سخن میرود.
اینان علاوه بر اینکه عوامل شر و فساد و مظاهر ظلم و تباهی به شمار میروند دشمنان ایران و مردم ایرانند و سعی در ویران کردن این سرزمین و تباه کردن مردم آن دارند، و هر کس که با ایرانیان دشمنی کند، پیرو و کارگزار اهریمن است.
غلبه ظلم و جور و آشوب در حقیقت غلبه نیروهای اهریمنی بر داد و آیین الهی است، و هرگاه که پادشاهی دادگر و پرهیزگار فرمانروایی کند، دست اهریمن از این کشور کوتاه، و نظم و عدل و آیین برقرار میشود.
در شاهنامه، چنانکه در ادبیات دینی زرتشتی نیز دیده میشود، غالباً از کیفیات اخلاقی زشت و زیانآور، چون خشم، آز، کین و رشک به دیوانی تعبیر میشود که در نهاد آدمی جای میگیرند و او را به گمراهی و بدفرجامی میکشند.
۴ – ادب فارسی
در ادب فارسی از باژگونهکاری، اغواگری، شقاوت، سیاهرویی، غرور و استکبار ابلیس فراوان سخن میرود و داستان دزدیدن او (= دیو، اهریمن،شیطان) انگشتری سلیمان (ع) را، راه یافتن او به بهشت به یاری طاووس و مار، و بازداشتن فرشتگان او را از صعود به عالم بالا با تیر شهاب از موضوعات رایج در شعر فارسی است و به تعبیرات گوناگون بدانها اشاره رفته است.
۵ – ادبیات عرفانی
موضوع ابلیس و آفرینش او و چگونگی تأثیر و دخالتش در امور جهان و سرنوشت انسان از موضوعاتی است که در ادبیات عرفانی ما دامنهای بسیار گستردهتر دارد و از لحاظ ارتباط نزدیک آن با مسائل مهمّ کلامی، چون جبر و اختیار، خیر و شر، سعادت و شقاوت و نیز از جهت اهمیتی که از دیدگاه اهل عرفان در شناخت جهان و انسان و در توجیه مسائل اخلاقی و اجتماعی و تبیین کیفیات نفسانی دارد، همواره مورد نظر بوده و به صورتهای مختلف و در قالب تمثیلات و داستانهای گوناگون بیان شده است.
۶ – آثار متصوفه
گرچه مسأله وجود شر و چگونگی عامل یا عوامل آن از آغاز در همه ادیان و نحل فکری و اعتقادی مطرح بوده و در هرجا به نوعی توجیه و تعلیل میشده است، لیکن در هیچ یک از ادیان و مکاتب و مذاهب عرفانی جهان تا این اندازه و با اینهمه تنوع و رنگارنگی در باره آن سخن نرفته است.
۶.۱ – منشأ مطالب
مطالبی که در آثار متصوفه درباره ابلیس آمده، و اشاراتی که به احوال و افعال او رفته است کلاً بر مضامی ن آیات قرآنی و احادیث و بر اقوال مفسران مبتنی است و مقصود از همه آنها توضیح معانی عرفانی، عبرت گرفتن از سرنوشت او، شناختن حیلهها و شیوههای او و دور داشتن خود از دسایس و وساوس اوست.
ابلیس صیادی است که دام در راه نهاده و مردم ناآگاه را اسیر خود میکند.
[۵] محاسبی، حارث، ج۱، ص۱۱۳، الرعایه لحقوق الله، به کوشش مارگات اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م.
[۶] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۵۲۳ -۵۲۴، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶.۲ – وسایل کار ابلیس
خشم، آز، کینهورزی، مالدوستی، دنیاپرستی، نظربازی و انواع شهوات جسمانی و نفسانی وسایل کار او و یا به گفته محمد غزالی ابواب و مداخل او به قلب انسان است
[۷] غزالی، محمد، ج۳، ص۳۲- ۳۵، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
و برای گمراه کردن آدمیان، حتی انبیاء و اولیاء از این راهها و وسایل به شیوههای گوناگون بهره میگیرد.
۶.۳ – تلاش برای اغوای بزرگان
در بعضی از آثار متصوفه از قبیل قوت القلوبِ ابوطالب مکی، کشف المحجوبِ هجویری، احیاء العلومِ غزالی، تذکره الاولیاء و مثنویهای عطار و مثنوی مولوی، و نیز در کتابهایی که در شرح احوال و قصص انبیا و بزرگان دین و عرفان نوشتهاند، چون حلیه الاولیاء ابونعیم اصفهانی، عرائس المجالسِ ثعلبی، قصص الانبیاء ابن کثیر، روض الریاحین فی حکایات الصالحینِ یافعی و بسیاری از تألیات دیگر، روایات و حکایات فراوان درباره نیرنگهایی که ابلیس برای اغوای اینگونه اشخاص به کار میبندد، دیده میشود.
۶.۴ – رهروان نوکار
کوششهای او در گمراه کردن انبیا و فریفتن سالکان کامل بیحاصل است،
[۸] ابن عربی، محیالدین، ج۱، ص۲۸۳، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر.
[۹] سراج، عبدالله، ج۱، ص۴۲۸-۴۲۹، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴م.
[۱۰] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۶۳، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۱۱] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص ۱۴۸-۱۴۹، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۱۲] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۱۳] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۱۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۱۴] روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۵۲۰ -۵۲۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش/۱۹۸۱م.
ولی از آنجا که به رموز علم توحید آگاه و از اسرار سلوک و معرفت باخبر است،
[۱۵] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۱۶] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۲۳۷، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
رهروان نوکار و کمتجربه را به آسانی در دام خود میکشد و در فریفتن عابدان و زاهدان غالباً کامیاب میگردد.
داستان برصیصای عابد
[۱۷] غزالی، محمد، ج۳، ص۳۱، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۱۸] میبدی، رشیدالدین، ج۱۰، ص۵۲ – ۵۵، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
و حکایت زاهدی که میخواست قومی را از درخت پرستیدن باز دارد، ولی سرانجام به حیلهابلیس خود به تباهی کشیده شد
[۱۹] مکی، محمد، ج۲، ص۳۳۳-۳۳۴، قوت القلوب فی معامله المحبوب، مصر، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
از نمونههای خوب و قابل ذکر اینگونه موارد است.
۶.۵ – روشهای اغوا
ابلیس حتی گاهی مردمان را به کار نیک دعوت و ترغیب میکند، اما در حقیقت قصد او اغوا و اغفال آنان است و میخواهد که از اقدام و اشتغال به کار نیکوتر و شایستهتر بازشان دارد.
[۲۰] غزالی، محمد، ج۳، ص۲۹-۳۰، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۲۱] مولوی، جلالالدین، ج۱، ص۳۹۱-۴۰۲، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
گاهی هم سخنی میگوید که مقدمه آن درست و تردیدناپذیر است، ولی دنباله و نتیجه آن مردم ناآگاه را به گمراهی و تباهی میکشد
[۲۲] ابن عربی، محیالدین، ج۱، ص۲۸۳، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر.
ولی همیشه چنین نیست، و در مواردی، بیآنکه قصد اغفال و اغوا داشته باشد، از خود و سرگذشت عبرتانگیز خود سخن میگوید و حتی پند و اندرز میدهد.
[۲۳] غزالی، محمد، ج۳، ص۳۲، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۲۴] غزالی، محمد، ج۳، ص۳۳، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۲۵] خرقانی، ابوالحسن، ج۱، ص۱۳۰، منتخب نور العلوم، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۲۶] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۲۷] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۲۸] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۵۱، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۲۹] عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص۱۱۳، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۳۰] عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص۱۶۳-۱۶۴، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
۶.۶ – میدانهای عمل
بازار از بهترین میدانهای عمل اوست و همواره در میان بازاریان حاضر، و به گفته عطار «مهتر بازار» است،
[۳۱] عطار، فریدالدین، مصیبت نامه، ص۱۲۳، به کوشش نورانی وصال، تهران، ۱۳۵۶ش.
از این روی کسانی که در بازار به داد و ستد مشغولند در معرض اغفال و اغوای او قرار دارند.
[۳۲] مکی، محمد، ج۲، ص۵۳۴، قوت القلوب فی معامله المحبوب، مصر، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
[۳۳] مکی، محمد، ج۲، ص۵۵۶، قوت القلوب فی معامله المحبوب، مصر، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
۶.۷ – خواسته
گرچه ابلیس با هشیاری و بیداری دشمن است و صالحان و پرهیزگاران را خفته میخواهد،
[۳۴] مولوی، جلالالدین، ج۲، ص۴۰۰، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
اما از خفتن اشرار و تبهکاران آزرده و ناخشنود است، زیرا در خواب از کارهای زشت باز میمانند.
[۳۵] قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۷۰۲، رساله قشیریه، ترجمه بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۳۶] هجویری، علی، ج۱، ص۴۵۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹م.
۶.۸ – سختترین دام
سختترین دام ابلیس دوستی دنیا و دل بستن به امور دنیوی است. دنیا را در چشم مردمان میآراید و زیبا جلوه میدهد تا به دنیا بپردازند و از عقبی غافل مانند.
[۳۷] میبدی، رشیدالدین، ج۲، ص۳۱۹، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
همچنانکه خواندن «قل اعوذ…» و گفتن «اعوذ بالله…» و ذکر نام خدا
[۳۸] غزالی، محمد، ج۳، ص۲۸، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
ابلیس را دور میکند، دل کندن از دنیا نیز انسان را از آفتهای او حفظ میکند.
[۳۹] قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۶۲، رساله قشیریه، ترجمه بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۴۰] سنایی، مجدود ابن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، ص۳۹۲-۳۹۳، محمد تقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۴۱] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۴۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۴۲] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۴۱، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
۶.۹ – سبب عصیان
۶.۹.۱ – غرور و خودبینی
سبب عصیان و شقاوت ابلیس را غالباً غرور و خودبینی او دانسته و گفتهاند که او چون به خلقت ناریِ خود مغرور بود به آدم خاکی سجده نکرد.
وی خود را از آدم برتر انگاشت و گفت: «انا خیرٌ منه»، و از این روی نخستین کسی که در برابر امر خداوند حجت آورد و به قیاس توسل جست او بود،
[۴۳] میبدی، رشیدالدین، ج۳، ص۵۶۶ -۵۶۷، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۴۴] مولوی، جلالالدین، ج۱، ص۲۰۹، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
اما او در آدم، تنها جسم خاکی را دید و حقیقت جان او را نشناخت،
[۴۵] سنایی، مجدود ابن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، ص۲۳۲، محمد تقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۴۶] مولوی، جلالالدین، ج۱۰، ص۲۴۳، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
و از آن روی که جز خود را در نظر نداشت و از آدم نیز جز نیمه خاکی را ندید، او را یک چشم و اَعْوَر گفتهاند.
[۴۷] مولوی، جلالالدین، ج۲، ص۳۷۳، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۸] سعدالدین حمویه، المصباح فی التصوف، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش نجیب مغایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
همچنین گفتهاند که چون آدم را به سبب نافرمانی عتاب و ملامت آمد، به معصیت خود اقرار کرد و تائب شد، و با گفتنِ «… رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا…»
[۴۹] اعراف/سوره۷، آیه۲۳.
گناه خود را به خود نسبت داد، اما ابلیس در همین مقام، در برابر عتاب، حجت آورد و با گفتنِ «… فَبِما اَغْوَیْتَنی…»
[۵۰] اعراف/سوره۷، آیه۱۶.
گناه خود را به خداوند منسوب داشت.
[۵۱] مولوی، جلالالدین، ج۱، ص۹۱، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۲] مولوی، جلالالدین، ج۲، ص۳۶۰، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۳] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۲۹۴، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
۶.۹.۲ – عُجب
در بعضی از آثار صوفیه سبب عصیان ابلیس عُجب و غرور او بر طاعتهای هزاران ساله و قرب و منزلت دیرینهاش بود، و ندانست که «عاصی خدابین بهتر که مطیع خویشتنبین»،
[۵۴] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۱۷۱، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
[۵۵] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۴۲۲، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
[۵۶] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۴۹۸، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
[۵۷] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۱۵۲۷، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
[۵۸] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۱۷۱۲، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
[۵۹] سنایی، مجدود ابن آدم، دیوان، ص۸۷۱ -۸۷۲، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و از اینجاست که صوفیه «ارتفاع رؤیت از فعل» را شرط اخلاص و احسان و لازمه سیر و سلوک الی الله دانستهاند.
[۶۰] مستملی بخاری، اسماعیل، ج۱، ص۱۲۸۵، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، ۱۳۶۳ش.
۶.۱۰ – اسباب مطرودی
در تفسیر کشف الاسرار آمده است که ۵ چیز سبب مطرودی و ملعونی ابلیس شد: یکی آنکه به گناه خود معترف نشد، دوم آنکه از کرده پشیمان نشد؛ سوم آنکه خود را ملامت نکرد، چهارم آنکه توبه را برخود واجب ندید پنجم آنکه از رحمت خدا نومید شد.
[۶۱] میبدی، رشیدالدین، ج۳، ص۵۷۳، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
درباره وجود ابلیس و علل مطرود شدن او صوفیه را توجیهات و سخنان دیگری نیز هست که پس از این یاد خواهد آمد.
۶.۱۱ – جولانگاه
ابلیس در عالم خارج گاهی به صورت انسان ظاهر میشود و با اشخاص سخن میگوید و چون آدمیان عمل میکند.
وی فرزندانی نیز دارد که در کارها او را یاری میکنند (درباره ذریّه ابلیس به این منابع رجوع کنید
[۶۲] میبدی، رشیدالدین، ج۵، ص۷۰۳-۷۰۷، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
همچنین، تفاسیر قرآن مجید، ذیل کهف: ۵۰
[۶۳] کهف/سوره۱۸، آیه۵۰.
)؛ زمانی هم در هیأت جانورانی چون سگ و خوک، و یا همچون موجوداتی غریب و هولانگیز تصور میشود.
اما جولانگاه او بیشتر نهاد آدمی و عالم صغیر است و قلب و نفس انسان میدان عمل و قلمرو قدرت اوست.
همچون خون که در رگها جاری است، ابلیس سراسر وجود آدمی را فرا میگیرد و بر نفس، که جامع و شامل جمیع قوای حیاتی است چیره میشود.
چگونگی چیرهشدن ابلیس بر وجود آدمیان و سختکوشی او در این مقصود را عطار در داستانی بسیار دلکش (حکایت حوا و خنّاس) و با بیانی بغایت زیبا از قول حکیم ترمذی در الهی نامه باز گفته است.
[۶۴] عطار، فریدالدین، الهی نامه، ص ۱۰۲- ۱۰۴، به کوشش فؤاد روحانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۶۵] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۹۶-۹۷، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
۶.۱۲ – نفس اماره
این نفس، که در زبان شرع از آن به نفس اماره تعبیر میشود، در آثار صوفیه غالباً با لفظ ابلیس مترادف است و با صفاتی چون لعین،
[۶۶] مولوی، جلالالدین، ج۲، ص۵۶، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
لئیم،
[۶۷] مولوی، جلالالدین، ج۱، ص۳۹۷، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
کافر و شوم
[۶۸] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۱۴۳، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۶۹] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۵۵۴، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
و نظایر اینها توصیف میشود و حتی گاهی هم نفس با ابلیس به یک معنی به کار میرود.
[۷۰] هجویری، علی، ج۱، ص۲۶۲، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹م.
۶.۱۳ – قلب انسان
دل خانهای است که هم مَلَک در او راه دارد هم ابلیس، و هرچه از ملک در او میرسد الهام، و هرچه از ابلیس در او میگذرد وسواس است.
[۷۱] غزالی، محمد، ج۳، ص۲۷، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
محمد غزالی در تفسیر حدیث معروف «قلب المؤمنین بین اصبعَین من اصابع الرحمن» به این نکته نظر دارد، و «اصبعَین» را به خیر و شر و خواطر مَلَکی و شیطانی تأویل کرده است.
[۷۲] غزالی، محمد، ج۳، ص۲۷، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۷۳] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۴۷۲، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
مؤلفان صوفیه در مبحث «خواطر» در این باره به تفصیل سخن گفته، و حالات قلب و چگونگی وساوس شیطانی را به تعبیرات مختلف باز نمودهاند.
[۷۴] قشیری، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۲۸، رساله قشیریه، ترجمه بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷۵] غزالی، محمد، ج۳، ص۲۶-۴۳، احیاء علومالدین، بیروت، دارالندوه الجدیده.
[۷۶] ابن عربی، محیالدین، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۴، الفتوحات المکیه، بیروت، دارصادر.
[۷۷] نجمالدین کبری، رساله الی الهائم الخائف من لومه اللائم، ج۱، ص۳۹-۵۶، به کوشش توفیق سبحانی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۶.۱۴ – شهوات مُضْمَر
در بسیاری از آثار صوفیه از شهوات مُضْمَر در نهاد آدمی به ابلیس تعبیر شده است و گفتهاند که با برآوردن هر آرزو و ارضای هر یک از شهوات، ابلیس یا ابلیسهایی در دل زاده میشود،
[۷۸] عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص۱۱۳، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
و طبعاً با کشتن شهوات و در بند کردن آرزوها، ابلیس درون آدمی مغلوب و فرمانبردار میشود.
حدیث نبوی مشهور، «اَسْلَمَ شیطانی بیدی»، که صوفیه در بیان معانی عرفانی و اخلاقی از آن بسیار بهره گرفتهاند، اشاره به همین نکته است.
۶.۱۵ – تأویلها
بعضی از صوفیه به شیوه اهل تأویل در مقابله عالم کبیر و عالم صغیر، ابلیس را با وهم برابر نهادهاند، چنانکه آدم را نیز به عقل، حوا را به جسم، طاووس را به شهوت، مار را به غضب، بهشت را به اخلاق نیک، و دوزخ را به اخلاق بد تأویل کردهاند.
[۷۹] نسفی، عزیزالدین، ج۱، ص۱۴۳، کتاب الانسان الکامل، به کوشش ماریان موله، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۸۰] سهروردی، شهابالدین، ج۱، ص۱۰۹، سه رساله، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۸۱] بعضی از تأویلات گلشن راز، سه رساله اسماعیلی، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۴۰ش/۱۹۶۱م.
۷ – دفاع از ابلیس
موضوع شایسته توجهی که در آثار گروهی از بزرگان صوفیه دیده میشود، کوششی است که در دفاع از ابلیس و توجیه نافرمانی او کردهاند.
۷.۱ – اقوال برخی متصوفه
در اقوال منسوب به برخی از عارفان دورههای اولیه اسلامی گهگاه نکات و عباراتی که حاکی از همدلی و همدردی با ابلیس، حسن نظر نسبت به او، کوچک شمردن گناه او، و حتی اثبات بیگناهی اوست، دیده میشود.
از قول حسن بصری آوردهاند که گفت : «انّ نور ابلیس من نار العزّه» و اگر نور خود را به خلق ظاهر کند به خدایی پرستیده میشود
[۸۲] عین القضاه همدانی، عبدالله، تمهیدات، ص۲۱۱، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.
ذوالنون مصری از طاعات و عبادات بیتزلزل و کمال اخلاص او در بندگی با تحسین یاد میکند
[۸۳] میبدی، رشیدالدین، ج۱، ص۱۶۰، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
بایزید بسطامی بر حال او دل میسوزاند و برای او طلب بخشایش میکند
[۸۴] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۵۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
نوری با تضرع و زاری او از درد فراق با او شریک میشود
[۸۵] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۵۱، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
جنید از استدلال او بر اینکه جز خدای را سجده کردن نارواست در شگفت میماند
[۸۶] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
ابوبکر واسطی گوید که راه رفتن از ابلیس باید آموخت که «در راه خود مرد آمد»
[۸۷] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۲۷۱-۲۷۲، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
سهل تستری از سخن گفتن او در علم توحید به حیرت میافتد
[۸۸] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
شبلی در وقت نزع از اینکه خطاب «لعنتی» با ابلیس بوده است بر او رشک میبرد
[۸۹] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۸۰، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۹۰] عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص۱۸۳، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
ابوالعباس قصاب سنگ انداختن بر ابلیس را دور از جوانمردی میشمارد و او را شایسته مقام بزرگ در قیامت میداند
[۹۱] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۸۶، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
ابوالحسن خرقانی از حقشناسی و عبرتآموزی او یاد میکند
[۹۲] خرقانی، ابوالحسن، ج۱، ص ۱۳۰، منتخب نور العلوم، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۰ش.
و ابوالقاسم کَرْکانی او را «خواجه خواجگان» و «سرور مهجوران» میخواند.
[۹۳] عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، ج۱، ص۹۷، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷.۲ – حلاج
اما نخستین کسی که گستاخانه و با بیباکی تمام و بر خلاف عقاید رایج و مشهور به تقدیس ابلیس و تکریم احوال و اعمال او پرداخت حسین بن منصور حلاج بود.
۷.۳ – باطنیه
البته در همان دوران در میان صوفیه و بیرون از دایره اهل تصوف درباره علت عصیان ابلیس توجیهات و تصورات دیگری نیز اظهار شده بود که با آراء متشرعان و حتی با عقاید عامه صوفیه در این باره مغایرت آشکار داشت.
باطنیه معتقد بودند که زمان به شکل دورههایی به هم پیوسته و به تناوب، چون شب و روز، و در پی هم میگذرد.
یک دوره «دورِ کشف» است که در آن حقیقت اسرار الهی آشکار و باطن شرع بر آن حاکم است. دور دیگر «دورِ سِتْر» است که در آن حقایق پوشیده است و ظواهر شرع بر آن حکومت دارد.
دور حاضر، دور ستر است، و ابلیس که پیش از این، در دور کشف، حقایق اسرار و باطن امور را به عیان دیده است، در این دور در حجاب رفتن را با شأن خود سازگار نمیبیند و به احکامِ دور ستر تن در نمیدهد، لاجرم کارش به عصیان میکشد و آدم را که برای دور ستر در وجود آمده و از خوردن گندم، یعنی وقوف به «علم قیامت» منع شده است، میفریبد و از اسرار دور کشف و علم قیامت با خبر میکند.
[۹۴] نصیرالدین طوسی، روضه التسلیم یا تصورات، ج۱، ص۶۰ -۶۳، به کوشش ایوانف، بمبئی، ۱۹۵۰م.
این روایت گرچه در دورههای بعد به کتابت در آمده، لیکن از قرائن چنین بر میآید که از نخستین دورههای ظهور باطنیه در میان آن گروه معروف بوده است.
۷.۴ – عمر بن عثمان مکی
در میان صوفیه نیز از اینگونه تصورات مغایر با اعتقاد عامه درباره ابلیس دیده میشود.
عمر بن عثمان مکی گنجنامهای داشته است که از او به سرقت رفته،
[۹۵] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، ص۳۱۷، به کوشش عبدالحی حبیبی، افغانستان، ۱۳۴۱ش.
[۹۶] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۳۷- ۳۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
[۹۷] جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۵۱، نفحات الانس من حضرات القدس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۶۶ش.
اما عطار مختصری از آن را در تذکره الاولیاء نقل کرده و همان مضمون را در منطق الطیر
[۹۸] عطار، فریدالدین، منطق الطیر، ص ۱۸۱-۱۸۲، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
و اشترنامه
[۹۹] عطار، فریدالدین، اشترنامه، ص ۲۹-۳۱، به کوشش مهدی محقق، تهران، ۱۳۳۹ ش.
نیز به نظم آورده است.
به گفته عطار در گنجنامه آمده بود که چون روح در قالب آدم دمیده شد و همه فرشتگان به امر خداوند در پیش او سر بر خاک نهادند، ابلیس میخواست که بر سرّ آدم آگاه شود، و چون به دیدن سرّ آدم مشغول بود از سجده کردن باز ماند.
سرّ آدم گنجی بود که در خاک آدم نهاده بودند، و البته هر کس جایگاه گنج باخبر شود سرش را میبرند تا غمّازی نکند و راز فاش نشود.
ابلیس خود میدانست که گنج بر دیده او نهادهاند، و لاجرم باید کشته شود، ناگزیر مهلت خواست و مهلت گرفت، اما به دشمنی و دروغزنی متهم شد تا مطرود و مردود شمرده شود و کسی گفته او را باور نکند و گفته شود که «او شیطان است و راست از کجا گوید».
[۱۰۰] عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۳۷- ۳۸، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۳۲۲ق/۱۹۰۵م.
پس اینهمه تهمتها که بر ابلیس بسته شده از اینجاست، نه از عصیان و نافرمانی او.
اینگونه اقوال و اشارات گرچه با مضامین آیات قرآنی و احادیث و اخبار معتبر چندان سازگار نیست، لیکن با نوعی احتیاط همراه است و از گستاخی، وحِدَّتی که در سخنان حلاج و پس از او در گفتههای کسانی چون ابوالقاسم کرکانی، احمد غزالی و عین القضاه همدانی در دفاع از ابلیس دیده میشود، خالی است.
[۱۰۱] عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷.۵ – انحرافات فکری
بحث درباره جبر و اختیار، قضا و قدر و اصل خیر و شر از دیرباز در میان مسلمانان جریان داشته و بنا بر بعضی از روایات در زمان حیات رسول اکرم در میان صحابه مطرح بوده است.
۷.۵.۱ – قدریه
احادیثی چون «القدریه مجوس هذه الامه» و «یکون فی امتی خسفٌ و مسخٌ و ذلک فی المکذّبین فی القدر»،
[۱۰۲] میبدی، رشیدالدین، ج۲، ص۳۱۲، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
و روایتی که درباره گفت و گوی ابوبکر و عمر بر سر مسأله جبر و قَدَر و رأی رسول اکرم در این باره نقل شده است
[۱۰۳] میبدی، رشیدالدین، ج۲، ص۳۱۲، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
و نیز احادیث و اخبار دیگری نشان میدهد که از همان آغاز، گرایش به سوی نوعی جبر بر محیط فکری و اعتقادی مسلمانان غلبه داشته است، و بعضی از علمای دین ابلیس را از قدریه برتر و عالمتر میشمردند، زیرا قَدَری گناه و خطای خود را به نفس خود نسبت میدهد، ولی ابلیس با گفتن «اغویتنی» اغوا و اضلال را از خدا میداند.
[۱۰۴] میبدی، رشیدالدین، ج۳، ص۵۶۸-۵۶۹، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
این تمایل که بر اعتقاد به تقدیر الهی و قضای ازلی مبتنی است، در میان زهاد اوّلیه و نخستین صوفیان نیز مشهود بوده است و بسیاری از اصول نظری صوفیه بر این اساس مبتنی است.
از این دیدگاه هیچ امری در عالم وجود بیرون از تقدیر و مشیت خداوند نیست، و سعادت و شقاوت، هر دو در دست اوست، و طبعاً وجود ابلیس، افعال او و احوال او نیز همه در حقیقت خواسته و آفریده خداست.
ابلیس خود میداند که در بند تقدیر ازلی است و از آن گزیری ندارد. اگر یقین داشت که با سجود به آدم نجات خواهد یافت، هر آینه چنین میکرد، اما میدانست که حتی اگر از دایره مشیت بیرون آید، از دایرههای حکمت و قدرت و علم قدیم راه بیرون نتواند برد.
[۱۰۵] حلاج، حسین بن منصور، ج۱، ص۵۶، طواسین، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م.
۷.۵.۲ – حلاج
حلاج از زبان او میگوید: «من خود در کتابی مبین خوانده بودم که بر من چه خواهد گذشت»،
[۱۰۶] حلاج، حسین بن منصور، ج۱، ص ۵۲، طواسین، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م.
«اگر غیر تو را سجده کنم یا نکنم، مرا از بازگشت به اصل چاره نیست، زیرا که مرا از آتش آفریدی، و بازگشت آتش به آتش است، و تقدیر و اختیار از توست».
[۱۰۷] حلاج، حسین بن منصور، ج۱، ص ۴۴، طواسین، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م.
ابلیس اراده و اختیار خود را از خود نمیداند، و خداوند است که او را به سجود به آدم امر و از آن منع میکند: «اختیارات به تمامی، و اختیار من، همه با توست و تو از بهر من اختیار کردی. اگر بازداشتی مرا از سجود به او، بازدارنده تویی،… و اگر میخواستی که او را سجده کنم، فرمانبردارم».
[۱۰۸] حلاج، حسین بن منصور، ج۱، ص۵۳، طواسین، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م.
۷.۵.۳ – عین القضاه
نکاتی که در گفتههای حلاج دیده میشود در اقوال و آثار برخی از صوفیان دورههای بعد، چون خواجه عبدالله انصاری، سنایی، احمد غزالی، عین القضاه، عطار و مولوی بسط و گسترش یافته و گاهی با لحنی بسیار تند و ملامتآمیز، چون این گفته عین القضاه، بیان شده است: «گیرم که خلق را اضلال ابلیس کند، ابلیس را بدین صفت که آفرید… دریغا، گناه خود همه از اوست. کسی را چه گناه باشد؟ خدایا این بلا و فتنه از توست، و لیکن کس نمییارد چخیدن».
[۱۰۹] عین القضاه همدانی، عبدالله، تمهیدات، ص۱۸۸-۱۸۹، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۱۰] نامهها، ج۲، ص۷، عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۱] انصاری، خواجه عبدالله، رسائل، ص۳۰، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۱۲] میبدی، رشیدالدین، ج۳، ص۵۸۹، کشف الاسرار و عده الایرار، به کوش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۱۱۳] مولوی، جلالالدین، ج۳، ص۲۹۴، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسون، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۱۴] عراقی، فخرالدین، ج۱، ص۲۶۷، کلیات، به کوشش سعید نفیس، تهران، ۱۳۳۶ش.
ابلیس از خود اختیاری ندارد و فرمانبردار است، اما پروردگار اوست که از یک سو او را به سجود بر آدم امر میکند، و از سوی دیگر از این کار بازش میدارد. «وی میگوید: سجده کن، و لکن نمیخواهد. اگر خواستی همان روز سجده کردمی».
[۱۱۵] محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، ج۱، ص۲۵۴، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
از این روی «اراده ازلی» بر چیز دیگر بود و «امر» الهی بر چیز دیگر. «چنانکه ابراهیم را فرمود که حلق اسماعیل ببر، و خواست که نبرد»،
[۱۱۶] هجویری، علی، ج۱، ص۳۲۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹م.
و یا چنانکه یوسف، بنیامین را به دزدی متهم کرد، ولی در باطن از این اتهام قصد دیگری داشت.
[۱۱۷] عین القضاه همدانی، عبدالله، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۱۸] نامهها، ج۲، ص۱۸۹، عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۹] عطار، فریدالدین، الهی نامه، ص۱۰۴- ۱۰۵، به کوشش فؤاد روحانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
۷.۶ – پیروی از اعتقاد اشعریان
شاید حلاج نخستین کسی باشد که از این عقیده اشعریان، دائر بر جدا بودن «اراده» از «طلب» و «امر» برای تبرئه ابلیس بهره گرفته است.
اما پس از او ابوطالب مکی دراین باره به بحث و نظر پرداخت
[۱۲۰] مکی، محمد، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، قوت القلوب فی معامله المحبوب، مصر، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
و عینالقضاه با شور و دردی که خاص کلام اوست از این راه در بیگناهی ابلیس سخن گفت: «دریغا، چنانکه جبریل و میکائیل و فرشتگان دیگر در غیب میشنیدند که «اسجدوا لآدم»، در غیبِ غیب عالم الغیب و الشهاده باز او گفت «لا تسجد لغیری»… . پس در علانیّت او را گوید «اسجدوا لآدم»، و در سرّ با او گفت که ای ابلیس، بگو که «أأسجد لمن خلقت طیناً؟».
[۱۲۱] عین القضاه همدانی، عبدالله، تمهیدات، ص۲۲۷، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۲۲] نامهها، ج۱، ص۷۵، عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۲۳] نامهها، ج۱، ص۹۶، عین القضاه همدانی، عبدالله، نامهها، به کوشش علینقی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 