پاورپوینت کامل تائیه ابن‌عرندس حلی ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تائیه ابن‌عرندس حلی ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تائیه ابن‌عرندس حلی ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تائیه ابن‌عرندس حلی ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

۱
توصیف و جایگاه۲
شاعر۳
محتوا۴
متن و ترجمه۵
چاپ و ترجمه و شرح۶
جستارهای وابسته۷
پانویس۸
منابع۹
پیوند به بیرون

از ویکی شیعه

(تغییرمسیر از تائیه ابن‌عرندس حلی)

قصیده ابن‌عَرَندَس

شاعر

ابن‌عرندس حلی

قالب

قصیده

موضوع

رثای امام حسین(ع)

زبان

عربی

زمان سرایش

قرن نُهم

مکان

عراق

تعداد ابیات

۱۰۳ بیت

کاربرد

مراسم عزاداری امام حسین(ع)

ترجمه

فارسی

منبع

المنتخب طریحی

اشعار مشهور

قصیده لامیه ابوطالب • تائیه دعبل • دوازده‌بند محتشم • همای رحمت • قطعه‌ای از بهشت • ای اهل حرم • با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد • مکن ای صبح طلوع • ها علی بشر کیف بشر

قصیده ابن‌عَرَندَس حِلّی قصیده‌ای به زبان عربی در بیان مناقب اهل بیت(ع) و رثای شهادت امام حسین(ع) و یارانش که توسط ابن‌عرندس حلی شاعر قرن نهم قمری سروده شده است. این قصیده حاوی ۱۰۳ بیت شعر و مشتمل بر محسنات ادبی و احساسات است. در این قصیده، مصائب شهادت امام حسین(ع) در کربلا، اسارت اهل‌بیت او، تظلم‌خواهی حضرت فاطمه(س) در محشر و خون‌خواهی امام مهدی(عج) را به نظم درآمده است. شاعر در پایان قصیده به بیان فضائل دیگر امامان پرداخته است. این قصیده به فارسی ترجمه شده و شرحی بر آن نوشته شده است.

توصیف و جایگاه

قصیده رائیه ابن‌عرندس، قصیده‌ای در رثای شهادت امام حسین(ع) و اصحابش و بیان مناقب اهل‌بیت(ع) به زبان عربی است.[۱] به‌گفته برخی پژوهشگران در این قصیده که دارای ۱۰۳ بیت شعر است و در آن از مُحَسّنات لفظی و معنوی و صنایع ادبی و بلاغی، استفاده فراوانی شده است و شاعر احساسات و عواطف خود را به خوبی بروز داده است.[۲] می‌گویند اُنس ابن‌عرندس با قرآن موجب شده است که او برای بیان بهتر مقصود خود، از آیات قرآن بهره ببرد.[۳]

بین عوام شیعه مشهور است که اگر در مجلسی این اشعار خوانده شود، امام مهدی(عج) در آن حضور پیدا خواهد کرد.[۴] از این رو در برخی از مجالس عزاداری امام حسین از این اشعار خوانده می‌شود.[۵] از عبدالزهرا کَعبی نقل شده است هنگام قرائت این اشعار در حرم امام حسین(ع) شاهد حضور سیدی ناشناس بود که در اثنای شعرخوانی به شدت می‌گریست و پس از پایان مجلس دیگر مشاهده نشد.[۶]

شاعر

صالح بن عبدالوهاب بن عرندس حلی مشهور به ابن‌عرندس، متولد اواخر قرن هشتم قمری[۷] از فقیهان شیعه است که تألیفاتی در فقه و اصول فقه دارد. کتاب کشف اللئالی از جمله آثار وی است.[۸] ابن‌عرندس در مدح و رثای اهل‌بیت اشعار بسیاری سروده است.[۹] او را ادیبی ماهر و توانا و شاعری خوش‌قریحه و مسلط به صنایع و فنون ادبی دانسته‌ و علم و تقوا و محبت او به اهل‌بیت پیامبر(ص) را ستوده‌اند.[۱۰] وی را از جمله شُعرایی می‌دانند که اشعار خود را محدود به بیان فضائل اهل‌بیت پیامبر(ص) کرده است.[۱۱]

وفات ابن‌عرندس را در حدود سال ۹۰۰ق یا سال ۸۴۰ق گفته‌اند.[۱۲] قبر او در حله، زیارتگاه شیعیان است.[۱۳]

محتوا

ابن‌عرندس در قصیده رائیه پس از عرض ارادات به اهل‌بیت پیامبر(ص)، به بیان فضائل امام حسین(ع) می‌پردازد. وی سپس بیان مصائب شهادت امام حسین(ع) را با این عبارت آغاز می‌کند: چگونه او را در کربلا با لب تشنه به شهادت رساندند؛ درحالی که پدرش ساقی حوض کوثر است و آب فرات، مهریه مادرش فاطمه(س) بوده است.[۱۴] او در ادامه، دفاع اصحاب امام حسین(ع) و لحظات شهادت امام(ع) را به نظم کشیده است و پس از آن به اسارت خاندان پیامبر(ص) می‌پردازد.[۱۵] او سپس وقایع روز قیامت از جمله تظلم‌خواهی حضرت فاطمه(س) را روایت می‌کند و می‌گوید: در روز قیامت فاطمه(س) درحالی وارد محشر می‌شود که دو لباس در بر دارد؛ یکی به واسطه سَمّ تیره، و دیگری با خون رنگین شده است.[۱۶] وی سپس به خوانخواهی امام مهدی(ع) برای جدش امام حسین(ع) اشاره می‌کند و در بخش پایانی، به بیان فضائل دیگر امامان می‌پردازد.[۱۷]

متن و ترجمه

متن قصیده رائیه ابن‌عرندس حلی:[۱۸]

طَوایا نِظامی فی الزَّمانِ لها نَشرُ

یُعطِّرُها مِنْ طیبِ ذِکراکُمُ نَشرُ

قصائدُ ما خابَتْ لهُنَّ مقاصِدٌ

بواطِنُها حَمدٌ ظواهِرُها شُکرُ

مطالعُها تَحکی النُّجومَ طوالِعاً

فأخلاقُها زَهرٌ وأنوارُها زُهرُ

عرائِسُ تُجلى حینَ تَجلِی قلوبَناا

أکالیلُها دُرٌّ وتیجانُها تِبرُ

حِسانٌ لها حَسّانُ بالفضلِ شاهدٌ

على وجهِها بِشرٌ یُزانُ بهِ البِشرُ

أُنظِّمُها نظمَ اللَّئالِی وأسهرُ الـ

لَّیالی لیحیى لی، بها وبِکُمْ ذِکرُ

فیا ساکنی أرضِ الطُّفوفِ علیکُمُ

سلامُ مُحِبٍ ما لَهُ عنکُمُ صَبرُ

نشرتُ دواوینَ الثَّنا بعدَ طَیِّها

وفی کلِّ طِرسٍ مِن مدیحی لکُمْ سَطرُ

فطابق شِعری فیکُمُ دمعَ ناظری

فسرُّ غرامی شائعٌ فیکمُ جهرُ

لآلی نظامی فی عقیقِ مدامـعی

فمُبیضُ ذا نظمٌ ومُحمرُ ذا نثرُ

فلا تتهِمونی بالسُّلوِّ فإنَّما

مواعیدُ سُلوانی وحقِّکُمُ الحشرُ

فذُلِّی بکُمْ عِزٌ وفَقری بکُمْ غِنىً

وعُسری بکُمْ یُسرٌ وکَسری بکُمْ جَبرُ

تَروقُ بروقُ السُّحبِ لی مِن دیارِکم

فینهَلُّ مِن دمعی لبارقِها القَطرُ

أفعینایَ کالخَنساءَ تجری دموعُها

وقلبی شدیدٌ فی محبتِکُمْ صخرُ

وقفتُ على الدّارِ التی کُنتُمُ بها

فمغْناکُمُ مِن بعدِ معناکُمُ قَفرُ

وقد دُرِسَتْ منها العلوم وطالما

بها دُرِّسَ العِلمُ الإلاهِیُّ والذِّکرُ

فَراقَ فِراقُ الروحِ لی بعدَ بُعدِکُمْ

ودارَ برسمِ الدارِ فی خاطِری الفِکرُ

وسالتْ علیها مِن دُموعی سحائِبٌ

إلى أنْ تَرَوّى البانُ بالدمعِ والسِّدرُ

وقد أقلعتْ عنها السحائِبُ، لم تَجُدْ

ولا دَرَّ مِن بعدِ الحسینِ لها دَرُّ

إمامُ الهُدى سِبطُ النُّبوهِ والدُ الـ

أئمهِ ربُّ النُّهى مولىً لهُ الأمرُ

إمامٌ أبوهُ المُرتضى عَلَمُ الهُدى

وصیُّ رسولِ اللهِ والصِّنوُ والصِّهرُ

إمامٌ بکتْهُ الإنسُ والجِنُّ والسَّما

ووحشُ الفَلا والطیرُ والبَرُّ والبحرُ

لهُ القُبهُ البیضاءُ بالطَّفِّ لم تزلْ

تطوفُ بها طوعاً ملائکهٌ غُرُّ

وفیهِ رسولُ اللهِ قالَ وقولُهُ

صریحٌ صحیحٌ، لیس فی ذلکُمْ نُکرُ

حُبِی بثَلاثٍ ما أحاطَ بمِثلِها

وَلِیٌّ فمَنْ زیدٌ سِواهُ ومَنْ عَمرو؟

له تربهٌ فیها الشِّفاءُ، وقُبَّهٌ

یُجابُ بها الداعی إذا مَسَّهُ الضُّرُ

وذریَّهٌ دُرِّیَّهٌ مِنهُ تِسعهٌ

أئِمَّهُ صِدقٍ لا ثَمانٍ ولا عَشرُ

أیُقتَلُ ظمآناً حسینٌ بکربلا

وفی کلِّ عُضوٍ مِن أناملِهِ بحرُ؟

ووالدُهُ الساقی على الحوضِ فی غدٍ

وفاطمهٌ ماءُ الفراتِ لها مَهرُ

فوالهفِ نفسی للحسینِ وما جنى

علیهِ غداهَ الطفِّ فی حربهِ الشمرُ

رماهُ بجیشٍ کالظلامِ قسیُّه الـ

أهلهُ والخرصانُ أنجمُه الزهرُ

تجمَّعَ فیها من طغاهِ أمیَّهٍ

عصابهُ غـدرٍ لا یقومُ لها عذرُ

وأرسلها الطاغی یزیدُ لیملکَ ال‍ـ

عراقَ وما أغـنته شآمٌ ولا مصرُ

وشدَّ لهم أزراً سلیـلُ زیادِها

فحلَّ به مِن شدِّ أزرِهمُ الوزرُ

وأمَّرَ فـــیهمْ نجلَ ســعدٍ لنحسِه

فما طالَ فـی الریِّ اللعینُ لهُ عُمرُ

فلما التقى الجمعانِ فی أرضِ کربلا

تبـاعدَ فعلُ الخیرِ واقتربَ الشرُّ

فحاطوا به فی عشرِ شهرِ محرَّمٍ

وبیضُ المواضی فی الأکفِّ لها شمرُ

فقامَ الفتى لمّا تشاجرتِ القنا

وصالَ وقد أودى بمهجِتهِ الحرُّ

وجالَ بطرفٍ فی المجالِ کأنّه

دجى اللیلِ فی لألاءِ غُرَّتِهِ الفجرُ

لهُ أربعٌ للریحِ فیهنَّ أربعٌ

لقد زانَه کرٌّ ما شأنَه الفرُّ

ففرَّق جمعَ القومِ حتـى کأنَّهمْ

طیـورُ بغـاثٍ شتَّ شملهمُ الصقرُ

فأذکرهمْ لیلَ الهریرِ فاجمعَ الـ

کلابُ على اللـیثِ الهزبرِ وقد هرُّوا

هناکَ فـدته الصالحونَ بأنفسٍ

ضاعَفُ فی یـومِ الحسابِ لها الأجرُ

وحادُوا عن الکفَّارِ طوعاً لنصرِهِ

وجادَ له بـالنفسِ من سعدِهِ الحرُّ

ومدُّوا إلیهِ ذُبَّلاً سمهریهً

لطولِ حیاهِ السبـطِ فی مدِّها جزرُ

فغادرَه فی مأزقِ الحربِ مارقٌ

بسهمٍ لنحرِ السبطِ من وقعِهِ نحرُ

فمالَ عن الطرفِ الجوادُ أخو الندى الـ

جوادُ قتیـلاً حولهُ یصهلُ المُهرُ

سنانُ سِنانٍ خارقٌ منه فی الحشا

وصارمُ شـمرٍ فی الوریدِ له شمرُ

تجرُّ علیه العاصفاتُ ذیولَها

ومن نسـجِ أیدی الصافناتِ له طمرُ

فرُجَّتْ له السبعُ الشدادُ وزُلزِلتْ

رواسی جبالِ الأرضِ بالدَّمِ مُحمرُّ

فیالکَ مقتولاً بکته السـما دماً

فمغبرُّ وجهِ الأرضِ بالدمِّ محمرُّ

ملابسُـه فی الحربِ حمرٌ من الدما

وهنَّ غداهَ الحشرِ من سندسٍ خُضرُ

ولهفی لزینِ العابدینَ وقد سرى

بسهمٍ لنحرِ السبطِ من وقعِهِ نحرُ

وآلُ رسولِ اللهِ تُسبى نساؤهمْ

ومن حولهنَّ السترُ یُهتکُ والخِدرُ

سبایا بأکوارِ المطایا حواسراً

یلاحظهنَّ العبدُ فی الناسِ والحرُّ

ورملهُ فی ظلِّ القصورِ مصونهٌ

یُناطُ على أقراطِها الدرُّ والتِبرُ

فویلُ یزیدٍ من عذابِ جهنمٍ

إذا أقبلتْ فی الحشرِ فاطمهُ الطهرُ

ملابسُها ثوبٌ من السمِّ أسودٌ

وآخرُ قـانٍ من دمِ السبطِ مِحمَرُّ

تنادی وأبصارُ الأنامِ شواخصٌ

وفی کلِّ قلبٍ من مهابتِها ذعرُ

وتشکو إلى اللهِ العلیِّ وصوتُها

علیٌّ ومولانا علیُّ لها ظهرُ

فلا ینطقُ الطاغی یزیدُ بما جنى

وأنّى له عذرٌ ومن شأنِه الغدرُ

فیؤخذُ منهُ بالقصاصِ فیُـحرَمُ الـ

نعیمُ ویُخلى فی الجحیمِ له قصرُ

أیقرعُ جهلاً ثغرَ سبطِ محمدٍ

وصاحـبُ ذاکَ الثغرِ یُحمى به الثغرُ؟

ویشدو له الشادی فیطربُه الغنا

ویُسکبُ فی الکأسِ النضارِ له خمرُ

فذاکَ الغنا فی البعثِ تصحیفُه العنا

وتصحـیفُ ذاکَ الخمرِ فی قلبِه الجمرُ

ولیسَ لِأخذِ الثأرِ إلّا خلیفَهٌ

یکونُ لکَسرِ الدِّینِ مِن عدلِهِ جَبرُ

تحُفُّ بهِ الأملاکُ مِن کُلِّ جانِبٍ

ویَقدِمُهُ الإِقبالُ والعِزُّ والنَّصرُ

عوامِلُهُ فی الناسِ عَینٌ شوارِعٌ

وحاجِبُهُ عیسى وناظِرُهُ الخِضرُ

تُظَلِّلُهُ حقاً عِمامهُ جَدِّهِ

إذا ما مُلوکُ الصَّیدِ ظلَّلَها الجَبْرُ

محیطٌ على علمِ النُّبوهِ صدرُهُ

فطُوبى لعلمٍ ضمَّهُ ذلک الصَّدرُ

هو ابنُ الإمامِ العسکریِّ، محمدٌ

التقیُّ النقیُّ الطاهرُ العلَمُ الحَبرُ

سلیلُ علیٍ الهادی ونجلُ محمدٍ الـ

جوادِ، ومَنْ فی أرضِ طوسٍ له قبرُ

علیُّ الرِّضا وهو ابنُ موسى الذی قضى

ففاحَ على بغدادَ مِن نشرِهِ عِطرُ

وصادقُ وَعدٍ إنَّهُ نجلُ صادقٍ

إمامٌ بهِ فی العلمِ یَفتخِرُ الفخرُ

وبهجهُ مولانا الإمامِ محمدٍ

إمامٌ لعلمِ الأنبیاءِ لهُ بَقرُ

سُلالهُ زینِ العابدینَ الذی بکى

فمِنْ دمعِهِ یَبْسُ الأعاشیبِ مُخضَرُّ

سلیلُ حسینِ الفاطمیِّ وحیدرٍ الـ

وصی فمِنْ طُهرٍ نما ذلک الطُّهر

له الحسنُ المسمومُ عَمٌ فحبذا الـ

إمامُ الذی عمَّ الورى جُودُهُ الغَمرُ

سَمِیُّ رسولِ اللهِ وارثُ عِلمِهِ

إمامٌ على آبائِهِ نزلَ الذِّکرُ

هُمُ النورُ نورُ اللهِ جلَّ جلالُهُ

هُمُ التِّینُ والزَّیتونُ والشَّفعُ والوَترُ

مهابِطُ وحیِ اللهِ، خُزّانُ علمِهِ

میامینُ فی أبیاتِهِم نزلَ الذِّکرُ

وأسماؤُهُمْ مکتوبهٌ فوق عرشِهِ

ومکنونهٌ مِنْ قبلِ أن یُخلَقَ الذَّرُّ

ولولاهُمُ لم یَخلُقِ الله آدما

ولا کانَ زیدٌ فی الأنامِ ولا عَمرو

ولا سُطِحَتْ أرضٌ ولا رُفِعَتْ سما

ولا طَلَعتْ شمسٌ ولا أشرقَ البدرُ

ونُوحٌ بهِمْ فی الفُلکِ لما دعا نجا

وغِیضَ بِهِمْ طُوفانُهُ وقَضى الأمرُ

ولولاهُمُ نارُ الخلیلِ لَما غدَتْ

سلاماً وبَرداً وانطفى ذلکَ الجَمرُ

ولولاهُمُ یعقوبُ ما زالَ حزنُهُ

ولا کانَ عن أیوبَ ینکشفُ الضُّرُّ

ولانَ لداودَ الحدیدُ بسِرِّهِمْ

فقدَّرَ فی سَردٍ یَحیرُ بهِ الفِکرُ

ولمّا سلیمانُ البِساطُ به سرى

أُسیلتْ لهُ عینٌ یَفیضُ لها القَطرُ

وسُخِّرتِ الرِّیحُ الرُّخاءُ بأمرِهِ

فغَدوتُها شهرٌ، ورَوحتُها شهرُ

وهمْ سِرُّ موسى والعصا، عندما عصى

أوامرَهُ فِرعونُ والتُقِفَ السِّحرُ

ولولاهُمُ ما کانَ عیسى بنُ مریمٍ

لعازَرَ مِن طیِّ اللُّحودِ لهُ نشرُ

سرى سِرُّهُمْ فی الکائناتِ وفضلُهُم

وکلُّ نبیٍّ فیهِ مِن سِرِّهِمْ سِرُّ

عَلا بهمُ قدری وفخری بهمْ غلا

ولولاهمُ ما کانَ فـی الناسِ لی ذکرُ

مصابکمُ یا آلَ طه مصیبهٌ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.