پاورپوینت کامل شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر
۲ هجوم به خانه حضرت زهرا
۳ حضرت زهرا در بستر بیماری
۴ وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام
۵ آخرین لحظات زندگى حضرت زهرا
۶ مراسم کفن و دفن حضرت زهرا
۷ تاریخ شهادت حضرت زهرا
۸ پانویس
۹ منابع
۱۰ مطالب مرتبط
خبر شهادت حضرت زهرا از زبان پیامبر
حال رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به وخامت گرایید، سرش را در دامان حضرت على علیه السلام گذاشت و بیهوش گشت. حضرت زهرا علیهاالسلام به صورت پدر نگاه میکرد و اشک میریخت و میفرمود: به برکت وجود پدرم باران رحمت نازل میشد. او دادرس یتیمان و بیوهزنان بود. صداى ناله زهرا علیهاالسلام به گوش رسول خدا رسید، دیده گشود و با صداى ضعیف فرمود: این آیه را بخوان: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ».[۱]
از شنیدن این سخن، گریه زهرا بیشتر گردید، رسول خدا به فاطمه اشاره نمود که نزدیک شود. زمانى که صورتش را نزدیک پدر برد، حضرت رازى در گوش او گفت. حاضران دیدند صورت فاطمه برافروخته شد و تبسمی نمود. از فاطمه پرسیدند: چه چیز رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو گفت که شادمان گشتى؟ گفت: پدرم فرمود مرگ تو نیز نزدیک است. تو اولین فردى هستى که به من ملحق خواهى شد.[۲]
هجوم به خانه حضرت زهرا
در حالى که حضرت زهرا علیهاالسلام در وفات پدر گریه و زارى مینمود و امام على علیهالسلام مشغول مقدمات کفن و دفن بود، خبر رسید گروهى از مسلمانان در سقیفه بنى ساعده انجمن تشکیل دادهاند تا درباره جانشین پیامبر تصمیم بگیرند. این خبر تکان دهنده در اوج بحران و غم و اندوه، فکر آنها را مشوش و مختل نمود و آنان را در مقابل عمل انجام شدهاى قرار داد.
على بن ابیطالب علیهالسلام تصمیم گرفت با ابوبکر بیعت نکند تا بدین وسیله مخالفت خود را با حکومت وى ابراز کرده و مردم را متوجه نماید این عمل بر خلاف دستور پیامبر است. از طرف دیگر آنها دیدند که همه بیعت کردهاند جز على علیهالسلام و بستگانش. با خود گفتند که حکومتشان بدون بیعت اهل بیت استحکامی ندارد. از این رو تصمیم گرفتند هر گونه که شده، از امام على علیهالسلام بیعت بگیرند. دنبال آن حضرت فرستادند و از او خواستند که براى بیعت در مسجد حاضر شود، ولى حضرت امتناع نمود. عمر خشمناک گردید و به اتفاق خالد بن ولید و قنفذ و گروه دیگرى رهسپار خانه زهرا شدند.
عمر در خانه را کوبید و گفت: یا على! در را باز کن. فاطمه با تن رنجور پشت در آمد و فرمود: اى عمر! با ما چکار دارى! عمر بانگ زد: در را باز کن وگرنه خانه را آتش میزنم.[۳] فاطمه گفت: اى عمر! آیا از خدا نمیترسى! میخواهى داخل خانه من شوى؟ عمر از تصمیمش منصرف نگردید. هنگامی که دید در خانه را باز نمیکنند گفت: هیزم بیاورید تا در خانه را آتش بزنیم. در باز شد، عمر خواست وارد خانه شود. حضرت زهرا ضجه و فریاد زد: «یا ابتاه یا رسول الله» در این جا بود که با پشت شمشیر به پهلویش زدند و با تازیانه بازویش را سیاه کردند تا دست از دفاع بردارد.[۴]
سرانجام على بن ابیطالب علیهالسلام را دستگیر کردند که به جانب مسجد ببرند. در این مبارزه نابرابر طفل فاطمه سقط شد.[۵]
حضرت زهرا در بستر بیماری
خبر شدت گرفتن بیمارى حضرت زهرا سلام الله علیها در مدینه شایع گردید و شیخین (ابوبکر و عمر) که میدانستند در حق خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله مخصوصاً پاره تن آن حضرت ستمگرىها کرده بودند، از ترس افکار عمومی در صدد دلجویى برآمدند و آماده عیادت حضرت فاطمه گردیدند. میخواستند به هر گونه که شده با عذرخواهى و پوزش، بر خطاهاى گذشته پوشش بنهند. مورخان نوشتهاند: ابوبکر به اتفاق عمر براى عیادت دختر رسول خدا به در خانه او رفتند، ولى آن حضرت اجازه ورود نداد.
شیخ صدوق میگوید: که ابوبکر سوگند یاد نمود تا رضایت زهرا علیهاالسلام را جلب نکند، زیر سقفى نرود! به همین جهت شب را در بقیع بسر برد. عمر نزد امام على علیهالسلام رفت و گفت: ابوبکر پیرمرد دل نازکى است و ما چندین بار به در منزل فاطمه رفتهایم و او به ما اجازه ورود نداده است. شما وساطت کنید و براى ما وقت و اجازه عیادت بگیرید.
على علیهالسلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و جریان را بیان نمود. اما حضرت زهرا قبول نکرد و سوگند یاد نمود که: «صحبت نخواهم کرد تا پدرم را ملاقات نمایم و از ظلم و تعدى آنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکایت نمایم». حضرت امیر علیهالسلام فرمود: آنها مرا واسطه قرار دادند که از شما براى آنها وقت ملاقات بگیرم. زهرا سلام الله علیها فرمود: «چون خانه خانه توست و من هم همسر تو هستم و اطاعت شوهر بر زن واجب است، من با امر تو مخالفت نمیکنم».
آنها وارد شدند و به حضرت زهرا سلام کردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانید و پاسخ آنها را نداد. ابوبکر گفت: اى دختر پیامبر! ما آمدهایم تا رضایت شما را بدست آوریم از شما خواهش میکنیم که ما را ببخشید و از آن چه بر شما رسیده از ما درگذرید! زهرا سلام الله علیها فرمود: «آیا شما از پیامبر شنیدید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر که پس از مرگم فاطمه را بیازارد، مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است». آن دو گفتند: آرى شنیدیم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش این دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمیگویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما شکایت نمایم».[۶] سپس برخاستند و بیرون رفتند.
وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام
حضرت زهرا سلام الله علیها در روزهاى آخر حیات خود، به امام على علیهالسلام چنین وصیت فرمود: «اى پسرعموى رسول خدا! وصیت میکنم که اولاً بعد از من با «امامه» ازدواج کن زیرا نسبت به طفلان من، مانند خودم مهربان است. مردها بدون زن نمیتوانند زندگى کنند. مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار، اجازه نده اشخاصى که حقم را غصب کردند و اذیت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند یا به تشییع جنازهام حاضر شوند زیرا دشمن من و دشمن رسول الله هستند. و براى من تابوتى تهیه کن که بدنم پیدا نباشد».[۷]
همچنین از ابن عباس روایت شده: زمانى که حضرت زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت، امام على علیهالسلام آمد و روپوش را کنار زد و کنار حضرت، وصیتنامه کتبى را مشاهده نمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این وصیتنامه فاطمه دختر رسول خدا است به یگانگى خداوند شهادت میدهم و شهادت میدهم که محمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 