پاورپوینت کامل ولایت فقیه (دیدگاه مرتضی مطهری) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولایت فقیه (دیدگاه مرتضی مطهری) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت فقیه (دیدگاه مرتضی مطهری) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت فقیه (دیدگاه مرتضی مطهری) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل ولایت فقیه (دیدگاه مرتضی مطهری) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
استاد شهید مرتضی مطهری در زمینههای گوناگون معارف اسلامی دارای آثار ارزشمندی بودهاند که یکی از آن آثار ارزشمند در مورد ولایت فقیه میباشد که به شرح آن از نگاه شهید مطهری میپردازیم.
فهرست مندرجات
۱ – اصول تألیفات استاد مطهری
۱.۱ – نیاز
۱.۲ – نوآوری
۲ – بایستگی تحقیق
۳ – حکومت
۳.۱ – ضرورت
۳.۲ – فلسفه وجودی
۳.۳ – تعریف
۴ – حکومت از نظر اسلام
۵ – جدایی دین از دولت
۵.۱ – مبارزه با جریان سکولاریسم
۶ – نقد اندیشه انحرافی و ضد اسلامی
۶.۱ – امام علی و اهمیت به حکومتداری
۶.۲ – نتیجه
۷ – امامت و حکومت
۸ – سمتهای پیامبر اکرم
۸.۱ – بیان احکام الهی
۸.۲ – قضاوت
۸.۳ – رهبری و مدیریت سیاسی اجتماع
۸.۴ – ولایت
۹ – امامت به معنای مرجعیت دینی
۱۰ – حکومت در عصر غیبت
۱۱ – ولایت فقیه
۱۲ – دیدگاه نصب عام
۱۲.۱ – ادله نصب عام
۱۲.۱.۱ – قدسی و الهی بودن منصب حکومت
۱۲.۱.۲ – انتقال شئون و مناصب پیامبر و امام به فقیه
۱۲.۱.۳ – مقایسه رهبری سیاسی با فتوی و قضاوت
۱۲.۱.۴ – استدلال به روایات
۱۲.۱.۵ – دلیل عقلی
۱۳ – ولایت یا وکالت
۱۴ – فرق میان نصب عام و نقش رأی مردم
۱۴.۱ – دیدگاه جوادی آملی
۱۵ – ولایت یا نظارت
۱۶ – تفاوت راهنمایی با رهبری
۱۷ – رهبری، عالی ترین و دشوارترین مقام
۱۸ – تفاوت مرجعیت و رهبری
۱۹ – مسئول رهبری نهضت و حکومت اسلامی
۲۰ – روحانیت و مشاغل دولتی
۲۰.۱ – اولویت غیر روحانی در تصدی مقامات دلتی در شرایط برابری
۲۰.۲ – امام و عدول از دیدگاهش
۲۱ – اختیارات رهبری
۲۲ – فهرست منابع
۲۳ – پانویس
۲۴ – منبع
۱ – اصول تألیفات استاد مطهری
فقیه فرزانه و متفکر بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری ، آثار قلمی و زبانی عالمانه و محققانه بسیاری را در حوزههای مختلف علوم و معارف اسلامی از خود به یادگار گذاشته که بیانگر اندیشههای بلند و ابداع و نوآوریهای ارزنده و راه گشای ایشان است.
رشته مورد علاقه شخصی استاد از همان آغاز طلبگی علم اعلی، مباحث فلسفی و توحید و خداشناسی بوده است، چنان که مینویسد:
(تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم، از سن سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد؛ حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم… در سال های اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیداً میل به تنهایی در من پدید آمده بود، وجود هم حجره را تحمل نمیکردم… مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت میآموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم.
… به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی میخواندم، فیلسوفان و عارفان و متکلمان ـ هرچند با اندیشههاشان آشنا نبودم ـ از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیم تر و فخیم تر مینمودند.)
[۱] مطهری مرتضی، علل گرایش به مادی گری، ج۱، ص۷و۸.
ولکن از آن جایی که استاد دارای فکری قوی و استعدادی استثنایی و شناختی عمیق و دقیق از اوضاع و شرایط اجتماعی و فرهنگی روزگار و نیز دارای تعهد و مسئولیت دینی بالایی بود، از زمانی که وارد عرصه علم و تحقیق و تبلیغ و تألیف شد، برای رسیدن به هدف دو اصل را مورد توجه و مبنای عمل قرار میداد:
۱.۱ – نیاز
استاد در حوزههای مختلف فلسفی، اجتماعی، اخلاقی، فقهی، تاریخی و… به تحقیق و تألیف پرداخته، اما روح حاکم بر همه نوشتهها و آثار و تحقیقات وی، پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی و اسلامی عصر است:
(این بنده، از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته ام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار داده ام، حلّ مشکلات و پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.
با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملاً با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.)
[۲] مطهری مرتضی، عدل الهی، ج۱، ص۸.
(این بنده، هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره آنها قلم فرسایی کرده است، لازم ترین موضوعات بوده است.
تنها چیزی که ادعا دارد، این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل تجاوز نکرده که تا حدّی که برایش مقدور است، در مسائل عقده گشایی کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آن چنانکه هست، ارائه دهد… و در این جهت الاهم فالاهم را لااقل به تشخیص خود، رعایت کرده است.)
[۳] مطهری مرتضی، عدل الهی، ج۱، ص۱۰.
۱.۲ – نوآوری
برخلاف نویسندگان، محققان و مدرسان که گاه کارهای تکراری را به انجام میرسانند و راههای پیموده شده را میپیمایند، استاد به کارهای انجام نشده میپرداخت و راه های نرفته را میپیمود:
(طبع من همیشه این جور است که میخواهم موضوعی را عنوان بکنم که مورد احتیاج است و شب های متوالی در اطراف همان موضوع صحبت بکنم تا آن موضوع را حلاّجی کرده و حل بکنم و از طرف دیگر، فکر من همیشه این است که مسائلی را عنوان بکنم که کمتر درباره آنها فکر و بحث میشود.)
[۴] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۱۴.
از این رو، استاد تنها به تحقیقات و تألیفات مورد علاقه شخصی اش نمیپرداخت بلکه ملاک کار علمی و تحقیقی استاد، از یک سو، اصل نیازها و ضرورت های اجتماعی و از سوی دیگر، اصل پرهیز از کارهای تکراری و پرداختن به مقولههایی بوده که در عین لزوم و اهمیت مورد توجه نبوده و یا از عهده دیگران برنمیآمده است.
غرض از یادآوری مبنای فعالیت های علمی و تحقیقی استاد آن است که اولاً این دو اصل مورد توجه و مبنای کار علمی همه محققان قرار گیرد تا علم و دانش به پیش گام بردارد و به نیازهای اجتماعی پاسخ درخور بدهد.
آن گاه سرمایه های عظیم جامعه اسلامی، بویژه فکر و اندیشهها و عمر و فرصت ها، صرف کارهای غیر عالمانه و غیر ضروری و غیر لازم نشود، و دیگر آنکه حوزهها و مقوله های مورد تحقیق استاد، نه تنها در روزگار خودش بلکه بسیاری از آنها برای امروز جامعه ما هم پاسخ گوست.
این بنده که ۲۷سال با آثار استاد دمخور بوده ام، به تناسب سطح اطلاعاتی که داشته و دارم، همواره مطالعه آثار استاد را سودمند و روشنگر دیده ام و هنوز نیز با گذشت ۲۵سال از تاریخ شهادت استاد، با همه سرعت و تحولی که در عرصه مسائل فکری و فرهنگی جامعه و جهان پیش آمده، بر این باورم که اندیشههای استاد در ردیف به روزترین و پاسخ گوترین مسائل دینی اسلامی و اجتماعی قرار دارد.
همواره این آرزو را داشته ام که در خصوص اندیشههای فقهی و اصولی استاد بحثی را تنظیم و ارائه دهم.
اکنون به پاس ۲۷سال بهرههای فراوان علمی، فکری و تربیتی که از آثار سازنده و آموزنده استاد برده ام، زیر عنوان حکومت اسلامی یا ولایت فقیه به برخی از آن نکتهها خواهم پرداخت، تا با روشن شدن دیدگاههای بلند، منطقی و واقع بینانه و تأثیرگذار استاد در این مقوله، بی پایگی و سستی مطالبی که در برخی از نوشتهها به استاد نسبت داده شده، برملا شود.
۲ – بایستگی تحقیق
یکی از موضوعات بایسته تحقیق و بررسی که در دستور کار علمی و فکری شهید مطهری قرار داشته و به سامان رسانیدن آن جزو آرزوهای آن استاد به شمار میرود، موضوع حکومت از نظر اسلام و یا ولایت فقیه است.
استاد، در طرح و پروژه عظیمی که انجام آن را در نظر داشته، تحقیق و بررسی بیست وهفت موضوع تأثیرگذار را در عظمت و انحطاط اجتماع اسلامی لازم شمرده که نهمین آنها حکومت از نظر اسلام است.
[۵] مطهری مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۲۰.
ایشان، در جایی حکومت را بیت القصیده و زیربنای تعلیمات انبیا برمیشمرد
[۶] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۱۰.
و به غفلت و بی توجهی فقیهان به نقش حیاتی و تعیین کننده حاکم شرعی و ولایت فقیه انتقاد میکند.
و برای تبیین و اثبات قدرت قانون گذاری و مدیریت دینی و زدودن تهمتهای ناقدان به اسلام، توصیه میکند که عالمان دین، باید پیوند مستحکم دین ، دولت، سیاست و معنویت را چنانکه در اسلام مطرح است، تبیین و تدوین کنند تا تهمت جدایی دین از سیاست ( سکولاریسم ) را که عدهای از مسلمانان و حتی علما نیز آن را باور کردهاند، از ساحت مقدس دین بزدایند.
از این رو، استاد بر آن بود تا بتواند موضوع حکومت از نظر اسلام را که قهراً در عصر غیبت با حاکمیت حاکم شرعی و فقیه جامع شرایط پی گرفته خواهد شد، تبیین بنماید.
افسوس که دست پلید دشمنان اسلام از آستین جهل و جمود بیرون آمد و جامعه اسلامی را از فیض وجود و اندیشههای این متفکر و فقیه بزرگ محروم کرد، اما با این همه، به مناسبتهایی در مجموع آثار استاد، بحث حکومت و ولایت فقیه پرداخته شده که همین مقدار بسیار راه گشا و مفید و سازنده است.
۳ – حکومت
۳.۱ – ضرورت
پدیدهای به نام حکومت، برای حفظ امنیت و برقراری عدالت ، جزو مسائل مسلّم و پذیرفته شده در میان همه ملتهاست که منکران و مخالفان آن تنها با شعار دادن، با آن مخالفت میکنند، اما در عمل خود ناگزیر از پذیرش حکومت و اطاعت از آن هستند.
این واقعیت در معارف دینی، این چنین بیان شده است:
(مردم را از فرمانروایی نیک یا بد چارهای نیست.
بی حکومتی، یعنی هرج و مرج و بی نظمی و فروپاشی امنیت جانی، مالی و ناموسی و خرابی و ویرانی همه پایههای زندگی انسان .
برای همین، در فرض نبودن حکومتِ شایسته، حکومت ناصالح که به هر حال نظام اجتماع را حفظ میکند، بهتر از بی حکومتیای است که به هرج و مرج و ناامنی و تباهی و ویرانی زندگی میانجامد.)
[۷] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۵.
( خوارج نهروان ، در ابتدا قائل بودند که مردم و اجتماع، احتیاجی به امام و حکومت ندارد و مردم خود باید به کتاب خدا عمل کنند.
اما بعد از این عقیده رجوع کردند و خود با عبدالله بن وهب رابسی بیعت کردند.)
[۸] مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، ص۱۲۹.
با رجوع به قرآن ، این سخن خوارج را مبنی بر بی نیازی از حکومت، از سویی شبیه به حرف کسانی مییابیم که پیرو پروتستانتیسم اسلامی، منکر و مخالف رجوع به دین شناسان و مجتهدان و تقلید از آنها هستند و پس از قرآن، مردم را بی نیاز از تقلید در احکام میخوانند، و از سویی دیگر، این سخن به اندیشه مارکسیستهایی مینماید که دین و دولت را ساخته و پرداخته طبقه سرمایه دار میپندارند و در جامعه بی طبقه و اشتراکی، نیاز به دین و دولت را نمیپذیرند.
استاد شهید مطهری، با یادکرد از پوچی و بی پایگی این اندیشه مارکسیسمی، براساس نیازهای ثانوی ناشی از توسعه تمدن، جامعه را ناگزیر از داشتن دولت و حکومت میداند ـ هرچند آن نظریه درست باشد.
[۹] مطهری مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ج۱، ص۱۵۲.
۳.۲ – فلسفه وجودی
جامعه بشری، به حکم نیازهای متنوع و متحول، افزون بر وجود قوانین ثابت و کلی و عمومی نیازمند است به: قانون گذاری، اجرای قانون، شناسایی مصالح کلی جامعه در مقابل مصالح فردی، تأمین امکانات اجتماعی، بهداشت ، درمان، فضاهای لازم آموزشی، تفریحی ورزشی، حفظ مواریث فرهنگی، دفاع از هجوم بیگانگان، جلوگیری از تجاوزات افراد در داخل و حفظ آزادی و امنیت افراد از تجاوز افراد دیگر، مدیریت، قضاوت و فصل خصومات، ارتباط و عهد و پیمان و معامله با واحدهای اجتماعی دیگر.
[۱۰] مطهری مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ج۱، ص۱۵۰.
[۱۱] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۵.
پس فراهم سازی زمینه و بستر مناسب برای رشد استعدادها و دست یابی به کمال و ترقی و توسعه همه جانبه برای همه افراد، از نیازهای جدی جامعه بشری است که این همه، جز با وجود دولت و حکومتی مقتدر و قانونی و مورد حمایت مردم، ممکن نخواهد بود.
بنابراین، فلسفه وجودی حکومت، تأمین همه این نیازهای بشری است.
۳.۳ – تعریف
با توجه به آنچه از فلسفه ضرورت وجود حکومت بیان شد، میتوان در تعریف حکومت گفت:
(دولت و حکومت، در حقیقت یعنى مظهر قدرت جامعه در برابر هجوم خارجى و مظهر عدالت و امنیت داخلى و مظهر قانون براى داخل و مظهر تصمیمهاى اجتماعى در روابط خارجى.)
[۱۲] مطهری مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.
۴ – حکومت از نظر اسلام
حکومت از نظر اسلام، افزون بر ضرورت عقلی و عقلایی وجود حکومت در جامعه بشری، جایگاه و اهمیت ویژهای دارد و بر اثبات ضرورت آن غیر از راه عقلی و عقلایی به دو شیوه استدلال میشود:
۱. دلیلهای خاص نقلی؛
۲. استناد به روح و حقیقت شریعت اسلامی و احکام الهی.
قبل از رسیدگی به دلیلها توجه به این مطلب لازم است که شاید برخی از ناآگاهان به حقیقت دین و یا ناآشنایان به اصل اسلام بپرسند که: آیا دین اسلام و پیشوایان دینی درباره حکومت و مدیریت و سیاست و اداره امور اجتماعی که مربوط به دنیای مردم است، نظری دارند و یا آنکه میتوانند داشته باشند؟ کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس، با تعلیمات سایر ادیان جهانی بویژه مسیحیت آشنا هستند و نیز آن گروه از مسلمانان که به روح تعالیم اسلامی آشنا نیستند و برعکس تحت تأثیر اندیشههای ضد دینی قرار گرفته و اسلام را منحصر در یک سلسله دستور العملهای فردی، عبادی و معنوی میدانند و دین، دولت، سیاست و دیانت را دو مقوله ناهمخوان تصور کردهاند، ممکن است که از طرح بحثی به نام حکومت در اسلام و سیاست دینی و برنامه ریزیهای مدیریتی به نام اسلام و در جهت اداره و سازمان و سامان بخشیدن به امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دچار بهت و تعجب شوند که دین و پیشوایان دینی را چه به دولت و آخرت را چه به دنیا و مسائل اجتماعی؟
۵ – جدایی دین از دولت
نقش تبلیغات ضدّ دینی استعمارگران را در ترویج اندیشه علمانیت سکولاریسم و جدایی دین از دولت و از سوی دیگر، بی خبری و ناآگاهی مسلمانان را از حقیقت و روح دین و تعالیم اسلامی نمیتوان نادیده انگاشت.
خاستگاه جدایی دین از سیاست به روزگاری برمیگردد که در تاریخ مسلمانان، رهبری امّت از مسیر صحیح منحرف شد و رهبران صالح از دخالت در امور اجتماعی و سیاسی محروم و از عرصه اجتماع منزوی شدند و مرجعیت دینی از رهبری سیاسی جدا شد و دشمن با به کارگیری تمام توان خود، زمینههای غفلت را پدید آورد و مسلمانان را از هویت فکری دینی شان به انحراف کشاند.
در این باره استاد بیان میکند:
(استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین و سیاست را قطع کنند.
از جمله این تلاشها، طرح مسئلهای است به نام (عَلمانیت) (البته برخی نیز (عِلمانیت) به کسر عین میخوانند که به هر تقدیر به معنای سکولاریسم است؛ یعنی جدایی دین از سیاست.) که به معنی جدایی دین از سیاست است… در کشورهای عربی و بخصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرایی عربیزم و پان عربیزم به تبلیغ فکر جدایی دین از سیاست پرداخته… انور سادات، رئیس جمهور معدوم مصر، در نطقهای اخیرش بخصوص بر این نکته تأکید میکرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آنجا انجام دهد، مذهب اصولاً نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.)
[۱۳] مطهری، مطهری مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص۵۲.
[۱۴] مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی صد سال اخیر، ص۲۷.
سپس میافزاید:
(در جامعه ما نیز این مسئله زیاد مطرح شده به طوری که مردم تقریباً آن را پذیرفته بودند…در دویست سال اخیر مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر از رسالههای ما برداشته شده، در صورتی که در رساله عربی و فارسی قبل از دویست سال پیش این مباحث در کنار مباحث مربوط به نماز و روزه و خمس و زکات … قرار داشت، اما گویا بعدها بحث درباره این مسائل خود به خود در اذهان، یک بحث زائد تلقی شد.)
[۱۵] مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی صد سال اخیر، ص۵۶.
به هر حال با تلاش همه جانبه عاملان استعمار، اندیشه شوم و شیطانی جدایی دین از سیاست در کشورهای اسلامی خواسته و ناخواسته، مؤثر واقع شد و برخی از رهبران، مانند: انور سادات، رئیس جمهور کشور بزرگ اسلامی مصر و نیز آتاتورک رئیس جمهور ترکیه، سردمداران آن شناخته شدند.
در نتیجه، یکی از اصول مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکر اسلام، برای مدتها در میان بسیاری از مسلمانان از اسلام گرفته شد.
[۱۶] مطهری، مرتضی، نهضتهای اسلامی صد سال اخیر، ص۲۷-۲۹.
و بستر یا بهتر بگوییم باتلاق رشد اندیشههای ضدّ اسلامی و تسلط بیگانگان بر کشورها و ملت های اسلامی فراهم آمد، تا آنکه در صد ساله اخیر، در میان متفکران شیعه و سنی کسانی پیدا شدند و نهضتهایی را به هدف بیداری اسلامی و مقابله و مبارزه با اندیشه ضد اسلامی علمانیت و سکولاریسم رهبری کردند و برای اثبات این واقعیت که سیاست به معنای حکومت و رهبری است و اداره امور اجتماعی مسلمانان جزو مهم ترین احکام جدایی ناپذیر اسلام شمرده میشود، تلاش فراوانی کردند ـ تاریخچه بیداری اسلامی و نام مصلحان و سلسله جنبان نهضتهای اسلامی، همراه با تحلیل و نقد، در اثر محققانه و عالمانه استاد مطهری زیر عنوان نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر شرح داده شده است.
با اینکه در جامعه امروزِ ایرانِ اسلامی، به برکت نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و مشارکت و حضور ملی و میلیونی ملت مسلمان، نقشه دشمنان و استعمارگران نقش بر آب گردید و اصل مسلّم اسلامی و عزیزترین اعضای پیکره تعلیمات اسلامی به نام همبستگی دین و سیاست زنده شد و به رغم تأکیدهای امام مبنی بر اینکه دین از سیاست جدا نیست و تأیید بر آن، سخن شهید مدرس و سید جمال اسدآبادی که دیانت ما عین سیاست ماست، برخی از بی خبران از سیاستهای استعماری و ناآگاهان به روح اسلام و شرایط زمان، در داخل و خارج ساز جدایی دین از دولت و اندیشه سکولاریسم را میدمند.
بنابراین، هنوز هم تأکید و تصریح بر جدایی ناپذیری سیاست از دیانت و تبیین ضرورت همبستگی دین و دولت ضرور مینماید.
۵.۱ – مبارزه با جریان سکولاریسم
به نظر شهید مطهری یکی از مؤثرترین راههای مقابله با جریان سکولاریسم و اثبات اصل مهم همبستگی دین و دولت، تبیین و تفسیر دقیق و صحیح دین و مواضع دین در حکومت و عرضه آن بر افکار جامعه و اطلاع رسانی درست و به موقع و گسترده در عرصههای اجتماعی است.
راستی اگر معنای واقعی دین به درستی و با همه شئون و ابعادش تفسیر و تصویر شود و مردم تلقی و تصور درستی از دین پیدا کنند، آن گاه به جای تردید در تعجب از طرح مسائل سیاسی در حوزه دین، از اندیشه سخیف جدایی دین از سیاست دم خواهند زد؟
تصویر و تصوّر صحیح از اسلام و جامعیت و همه جانبگی احکام آن، با تصدیق به ضرورت حکومت که مهم ترین رکن تعطیل ناپذیر و عزیزترین عضو تجزیه ناپذیر اسلام است، یکسان مینماید.
اسلام، مکتبی است جامع و واقع گرا که به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی فردی یا اجتماعی توجه میکند.
استاد پس از اشاره به بخشهای سه گانه تعلیمات اسلامی، اصول عقائد اخلاقیات و احکام، در تعریف احکام مینویسد:
(احکام یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از فعالیتهای معاش و معادی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی.)
[۱۷] مطهری مرتضی، انسان و ایمان، ص۸۳.
[۱۸] مطهری مرتضی، انسان و ایمان، ص۸۴.
استاد در دقیق ترین و سنجیده ترین نظریات علمی خود، در مقام شمارش مشخصات ایدئولوژیکی اسلام، به بیان همه جانبگی و جامعیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان میپردازد و زندگی گرا و اجتماعی بودن دین و مقررات اسلامی را برمیشمرد و اهمیت مسائل اجتماعی و تقدم حق جامعه بر حق فرد را در صورت تزاحم که تشخیص و حکم بر آن در صلاحیت حاکم شرعی است، از برتریهای اسلام نسبت به دیگر ادیان یاد میکند.
[۱۹] مطهری مرتضی، وحی و نبوت، ص۱۵۲ـ۱۴۹.
نیز تأکید میورزد:
(دامنه معارف و مقررات اسلام، به همه پهنه شئون زندگى بشر کشیده شده.)
[۲۰] مجموعه مقالات انتشارات جامعه مدرسین، ج۱، ص۷۳.
(تفقه در دین، شامل همه شئون اسلامی است: اعتقادات، جهان بینی، اخلاقیات، تربیت، اجتماعیات، عبادات، مقررات مدنی.)
[۲۱] مطهری مرتضی، آشنایی با قرآن، ص۲۵۲.
و در شرح سخن امیرالمؤمنین که عدالت را بهتر از جود و سخاوت دانسته، به راز برتری عدالت بر جود و سخاوت اشاره میکند و مینویسد:
(با نگاه فردی و شخصی باید جود بهتر باشد که گذشت و ایثار است، اما امام از نگاه اجتماعی جواب میدهد و ریشه این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است.
ریشه این ارزیابی این است که اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد.)
[۲۲] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۱۳.
۶ – نقد اندیشه انحرافی و ضد اسلامی
استاد در بحث نظری به اقتصاد اسلامی، بار دیگر اندیشه انحرافی و ضد اسلامی جدایی دین از دولت و دیانت از سیاست و مرزبندی میان دین و دنیا را به نقد میکشد:
(کسانى که فکر مى کنند: مسائل زندگى از یکدیگر جداست و هر چیزى یک مرز و یک قلمرو خاص دارد… تعجب و احیاناً انکار مى کنند که کسى مسئله اى به نام اقتصاد اسلامى طرح کند، زیرا به عقیده اینها هریک از اسلام و اقتصاد، یک مسئله جداگانه است.
اسلام قلمروی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر، همچنان که فرهنگ، سیاست، قضاوت و حتی اخلاق هرکدام قلمروی جداگانه از اسلام دارند. بعضی پا فراتر نهاده و گفتهاند: زندگی بهطور کلی یک مسئله است و دین مسئله دیگر. دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط کرد. این اشخاص اشتباه اولشان این است که مسائل زندگی را مجرد فرض میکنند. خیر زندگی یک واحد و همه شئونش توأم با یکدیگر است.
ممکن نیست اجتماعی، مثلاً فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس.
اگر فرض کنیم: دین تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است، ممکن است کسی ادعا کند: مسئله دین از سایر مسائل مجزاست، ولی این مطلب فرضاً درباره مسیحیت صادق باشد، درباره اسلام صادق نیست.)
[۲۳] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۱۵.
[۲۴] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۱۶.
و در جای دیگر، با نقل مطالب از نویسندهای که دین را در اصول عقاید و عبادات منحصر دانسته و قوانین مربوط به زندگی را بی ارتباط با دین برشمرده و تصریح کرده که دین با زندگی مردم سر و کاری ندارد و شأن دین فقط این است که مردم را به عبادات و نماز و روزه وادارد، در بیان سخافت و سستی آن سخنان مینویسد:
(من نمیتوانم باور کنم یک نفر در یک کشور اسلامی زندگی کند و این اندازه از منطق اسلام بی خبر باشد.
مگر قرآن هدف انبیا و مرسلین را در کمال صراحت بیان نکرده است؟ قرآن عدالت اجتماعی را به عنوان یک هدف اصلی برای همه انبیا ذکر میکند.
اگر میخواهید به قرآن عمل نکنید، چرا گناه بزرگ تری مرتکب میشوید و به اسلام و قرآن تهمت میزنید!
ما با این نغمه که اسلام خوب است، اما به شرط اینکه محدود به مساجد و معابد باشد و به اجتماع کاری نداشته باشد، در حدود نیم قرن است که آشناییم.
این نغمه از ماورای مرزهای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است.)
[۲۵] مطهری، نظام حقوق زن، ص۱۱۲-۱۱۳.
استاد پس از بیان زیانهای جبران ناپذیر اندیشه جدایی دین از سیاست و بیان زمینههای تأثیرگذاری آن، راه مقابله و مبارزه با آن را در تبیین دیدگاه اسلام در حکومت و سیاست میداند و تأکید میکند:
(باید پیوند مسائل الهى با مسائل اجتماعى و سیاسى مشخص شود، مقام مکتب الهى از نظر پشتوانه بودن حقوق سیاسى و اجتماعى روشن گردد. …وظیفه دانشمندان روشنفکر اسلامى است که مکتب حقوقى اسلام را از وجهههاى سیاسى و اقتصادى و بالاخص از وجهه اقتصادى معرفى کنند.)
[۲۶] مطهری مرتضی، علل گرایش به مادی گری، ج۱، ص۲۵۶.
(گفتنی است که در تاریخ ارائه این بحث، مسائل اقتصادی از نظر جهانی و سیستم کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق، بسیار مطرح بوده است. بنابراین، امروزه باید گفت: بالاخص از وجهه سیاسی، حقوقی و بین المللی.)
و سرانجام استاد به زیان و ضربهای که از ناحیه جداسازی سیاست استعماری جدایی دیانت از سیاست متوجه اسلام شده، اشاره میکند و هواخواهان اسلام را به مقابله با آن فرامیخواند:
(بزرگ ترین ضربتى که بر پیکر اسلام وارد شد، از روزى شروع شد که سیاست از دیانت منفک شد… و بزرگ ترین آرزوى هواخواهان ترقى اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد.)
[۲۷] مطهری مرتضی، امامت و رهبری،ص۳۱-۳۲.
و در جای دیگر، جدایی روحانیت از سیاست را همانند جدایی مغز از پوست برمیشمرد.
[۲۸] مطهری مرتضی، امامت و رهبری،ص۲۳.
استاد با تکیه بر اصل جامعیت و همه جانبگی احکام اسلام، تشکیل حکومت را از نظر اسلام ضرورتی اجتناب ناپذیر میداند:
(اسلام ـ برخلاف مسیحیت تحریف شده ـ تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد. قانون اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد. آمده برای تشکیل دولت، تشکیل حکومت. آن وقت چه طور میتواند حکومت نداشته باشد؟)
[۲۹] مطهری مرتضی، جهاد، ص۱۸.
باری، استاد شهید همچون دو استاد عالی قدرش حضرت آیت العظمی بروجردی و امام خمینی (ره) اسلام را دینی سیاسی و اجتماعی میداند و سیاست و حکومت را به معنای اداره امور اجتماعی، از مهم ترین دستورهای اسلام برمیشمرد که بقا و توسعه اجرای احکام اسلام و عزت مسلمانان را ضمانت میکند.
ایشان عقیده به انحصار احکام اسلامی در مسائل فردی و معنوی را تصوری ناصحیح و ضد اسلامی میشمارد و مقررات اسلامی را دارای ماهیت اجتماعی و سیاسی یاد میکند و نسبت احکام فردی و عبادی را به احکام اجتماعی و سیاسی، یک به صد میداند.
اگر کسی بخواهد که درباره اندیشه سیاسی و نظر فقهی استاد در مسئله حکومت در اسلام و ولایت فقیه در زمان غیبت داوری کند، باید با اندیشههای کلامیاستاد درباره اسلام آشنا باشد.
وی بر پایه چنین بینش و اعتقادی، التزام به وجود و ضرورت حکومت را مطلبی مسلّم میداند و هرگونه تردید و تشکیک را در این مسئله، ناشی از بی اطلاعی و یا برانگیختگی از فریبهای دشمنان اسلام برمیشمرد.
۶.۱ – امام علی و اهمیت به حکومتداری
ایشان حکومت را بیت القصیده تعلیمات دینی یاد میکند:
(از جمله مسائلى که در نهج البلاغه فراوان درباره آنها بحث شده است، مسائل مربوط به حکومت و عدالت است. هرکسی که یک دوره نهج البلاغه را مطالعه کند، میبیند:
علی (ع) درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصی دارد.
اهمیت و ارزش فراوانی برای آنها قایل است.
قطعاً برای کسانی که با اسلام آشنایی ندارند و برعکس با تعلیمات سایر ادیان جهانی آشنا میباشند، باعث تعجب است که چرا یک پیشوای دینی این قدر به این گونه مسائل میپردازد؟ مگر اینها مربوط به دنیا و زندگی دنیا نیست؟
آخر یک پیشوای دینی را با دنیا و زندگی و مسائل اجتماعی چه کار؟
برعکس کسی که با تعلیمات اسلامی آشناست و سوابق علی (ع) را میداند که پیغمبر رموز اسلام را به او آموخته، اصول و فروع اسلام را در جان او ریخته است، دچار هیچ گونه تعجبی نمیشود بلکه برای او اگر جز این بود، جای تعجب بود.)
[۳۰] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
و باری دیگر استاد به اندیشه انحرافی و وارداتی و استعماری جدایی دین از سیاست اشاره میکند و مسلمانانی را که دچار چنین فکر نادرستی شدهاند، به تجدیدنظر درباره عقائد و افکارشان فرا میخواند:
(آنان که در تعلیمات خود توجهی به این مسائل ندارند و یا خیال میکنند این مسائل در حاشیه است و تنها مسائلی از قبیل: طهارت ، نجاست در متن دین است، لازم است در افکار و عقاید خود تجدیدنظر نمایند.)
[۳۱] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۲.
آنگاه به استنباط علامه طباطبایی از آیه (وما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم.)
[۳۲] آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۴.
اشاره میکند که: کشته شدن پیغمبر اکرم در جنگ ، نباید هیچ گونه وقفهای در کار مسلمانان پدید آورد.
آنان بی درنگ تحت لوای آنکه پس از پیغمبر زعیم امت است، کار را ادامه دهند تا نظام اجتماعی و جنگی مسلمین از هم نپاشد.
[۳۳] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۴.
استاد در جای جای نوشتهها و سخنرانیهای خود، برای ضرورت رهبری و حکومت به حدیث رسول خدا تمسک و استدلال میکند:
(ساگر سه نفر، حداقل، همسفر شدید، حتماً یکی را امیر و رئیس خود قرار دهید.از این جا میتوان فهمید که از نظر رسول اکرم، هرج و مرج و فقدان یک قوه حاکم بر اجتماع که منشأ حلّ اختلافات و پیونددهنده افراد اجتماع با یکدیگر باشد، چه اندازه زیان آور است.)
[۳۴] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۴.
(علی(ع) مکرر لزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است و با فکر خوارج که در آغاز امر مدعی بودند: با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم، مبارزه کرده است.)
[۳۵] مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰۴.
در جای دیگر، حکومت را بیت القصیده تعلیمات همه انبیا یاد میکند.
[۳۶] مطهری مرتضی، امامت و رهبری،ص۲۱۰.
به هر حال، دیدگاه استاد آن است که با مراجعه و دقت در آیات و روایات و سیره رسول خدا و امامان دین و با شناخت درست دین و آگاهی به احکام الهی، به روشنی استفاده میشود که دین و احکام آن در یک سلسله دستورالعملهای فردی، عبادی و معنوی منحصر نیست.
۶.۲ – نتیجه
دین به حکم جامعیت و جاودانگی اش برای همه شئون زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، منطقهای و بین المللی، از نظر عبادات، معاملات، سیاست، اقتصاد و ارتباطات داخلی و خارجی، قانون و برنامه دارد.
دین و دولت و عبادت و سیاست، در متن اسلام درهم تنیده و تجزیه ناپذیر است.
حکومت و شئون رهبری که بخش وسیعی از احکام شریعت را دربر میگیرد، جزو بافتِ تجزیه ناپذیر اسلام است.
و عقیده به جدایی دین از دنیا و سیاست از دیانت یا ناشی از بی اطلاعی از تعلیمات دینی است و یا معلول برانگیختگی از فریبها و نغمههای شوم و ضد دینی مخالفان اسلام.
۷ – امامت و حکومت
استاد کوشیده تا اثبات کند: مفهوم امامت در شیعه که آن را چنان بالا میبرند و همانند نبوت جزو اصول دین برمیشمرند، با مفهوم رایج از امامت در نزد اهل سنت ، متفاوت بوده که بی توجهی به این تفاوت اساسی، باعث اشتباهات فراوانی شده است.
وی اثبات میکند: امامت معنی و مفهوم مقدس و بلند و فراگیری دارد که حکومت و زعامت اجتماعی یکی از فروع و شئون آن به شمار میآید.
ایشان از آنجا که امامت به معنای زعامت سیاسی، جانشینی شأنی از شئون رسول خداست، نخست شئون رسول خدا را بیان میکند.
۸ – سمتهای پیامبر اکرم
پیغمبر اکرم به دلیل ویژگی دین اسلام که بر همه شئون سایه میافکند و برای همه امور قانون و برنامهای دارد، دارای شئون متعددی است و چند سِمَت را بر عهده دارد:
۸.۱ – بیان احکام الهی
(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا)؛ آنچه پیغمبر برایتان آورده، بگیرید و آنچه نهی کرده، رها کنید.
[۳۷] حشر/سوره۵۹، آیه۷.
پیغمبر از این جهت، فقط آنچه را به او وحی شده بیان میکند.
۸.۲ – قضاوت
قضاوت از نظر اسلام ، یک امر عادی نیست بلکه شأنی الهی مینماید.
این منصب، به نص قرآن به پیغمبر تفویض شده است:
(فلا وربّک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و سلِموا تسلیماً)؛
[۳۸] نساء/سوره۴، آیه۶۵.
رسول خدا از طرف خداوند حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند ـ و باید مردم به او مراجعه میکردند و به حکم و داوری او گردن مینهادند.
۸.۳ – رهبری و مدیریت سیاسی اجتماع
منصب رسمی سومی که پیغمبر اکرم بر عهده داشت و به نص قرآن به او تفویض شده بود و آن را به کار میبست، همین ریاست عامه است.
او رئیس، رهبر و مدیر اجتماع مسلمین بود.
آیه (أطیعوا الله وأطیعوا الرسول و أولى الأمر منکم.)
[۳۹] نساء/سوره۴، آیه۵۹.
به این نکته اشاره میکند.
پیغمبر به موجب اینکه سیاستمدار و رهبر اجتماع بود، فرمانی که میداد غیر از ابلاغ وحی خدا نبود.
بنابراین، در این گونه امور که حکم خدا بود، با دیگران مشورت نمیکرد.
پس ناگزیر پیغمبر اکرم همواره دارای این شئون متعدد بوده است.
[۴۰] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۴۷-۵۰.
۸.۴ – ولایت
استاد در برخی از آثار، افزون بر سه شأن یاد شده، به شأن چهارمی برای رسول خدا و امامان دین معتقد است، به نام حجت زمان که هیچ زمانی خالی از حجت نیست؛ همان ولایت در نگاه عرفانی که همان عقیده به وجود انسان کامل و ولی کامل است.
[۴۱] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۷-۵۵.
[۴۲] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۸۱.
طرح صحیح مسئله:پس از بیان شئون و مناصب رسول خدا، استاد به تحقیق دقیق و عمیق مسئله امامت از نگاه شیعه میپردازد و طرح غلط آن را از ناحیه اهل سنت و شاید متکلمان شیعه گوشزد میکند.
۹ – امامت به معنای مرجعیت دینی
ییکی از شئون رسول خدا تبلیغ وحی و بیان احکام الهی بود که مردم متن اسلام را از پیامبر میپرسیدند و وی آنچه را در قرآن نبود، خود بیان میکرد.
حال باید دید کهایا تمام دستورهای اسلامی، همه در قرآن آمده و رسول خدا آنها را بیان کرده است، یا آنکه به مقتضای زمان و دیگر شرایط تمام دستورها توسط پیامبر بیان نشده است؟ رسول خدا از میان همه اصحاب، ممتازشان را که مانند خود وی از خطا و اشتباه معصوم بود، یعنی علی بن ابی طالب را برگزید.
وی را خلیفه و وصی خود از جانب خداوند به مردم معرفی کرد تا مردم مسائل دین را از او بپرسند.
بنابراین، در امامت به معنای مرجعیت دینی پس از رسول خدا، مسئله عصمت و نص و نصب مطرح میشود.
امامت به معنی جانشینی پیامبر در بیان دین و مرجعیت دینی مردم از مختصات شیعه است و اهل سنت ، هیچ کس را دارای چنین مقامی برنمیشمرند.
آنان مشکل نامتناهی بودن رخدادها و حوادث و نیازها را از یک سو و محدود بودن اصول ثابت و آیات و روایات را از سوی دیگر، از راه قیاس و مانند آن برمیرسند، اما شیعیان با اعتقاد به امامت به معنای جانشینی پیامبر در بیان احکام دین، نیازی به قیاس و مانند آن ندارند ـ راستی اگر قیاس به روش اهل سنت رواج پیدا میکرد و ائمه با آن مخالفت جدّی نمیورزیدند، امروز از اسلام واقعی چیزی باقی نمیماند.
شیعیان در دوره غیبت نیز با اعتقاد به اصل اجتهاد، به معنای تطبیق کلیات بر جزئیات و ردّ فروع به اصول و استخراج و استنباط حکم حوادث از منابع چهارگانه، از قیاس ، استحسان و مصالح مرسله دوری گزیدهاند.
طرح صحیح مسئله امامت چنین است که امام ریاست عمومی را هم در امور دینی و هم در امور دنیایی به عهده دارد و مانند نبوت فراتر از انتخاب بشر است و باید از طریق وحی و نص و نصب برگزیده شود.
[۴۳] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۲.
امام کارشناس امر دین و معصوم از خطا و اشتباه است.
برای همین، در مورد امام، اصل لطف، عصمت و تنصیص مطرح میشود.
[۴۴] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۷-۹۲.
و از این روست که دیگر بعد از رسول خدا، امامت بر کسی جز علی بن ابی طالب منطبق نمیشود.
امامت به این معنی، در مورد هرکس صادق نخواهد بود بلکه امامت به معنای رهبری و زعامت سیاسی و اجتماعی که همان حکومت است، تنها در مورد او متعین خواهد بود، بی آنکه مسئله رأی و نظر و انتخاب مردم مطرح باشد.
حکومت یکی از شاخههای امامت شمرده میشود.
بین حکومت و امامت به اعتباری، رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است.
[۴۵] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۶.
امامت، به معنای جانشینی پیامبر و مرجعیت دینی، با سه خصوصیت لطف ، عصمت و تنصیص، درباره هرکس به اثبات برسد، به طور قهری زعامت و حکومت و اداره امور دنیای مردم نیز از آن او خواهد بود و همان طور که در زمان رسول خدا تکلیف حکومت از بیان احکام الهی جدا نبود و در مورد حکومت پیغمبر ، شورا، رأی مردم و انتخابات بی معنی بود، درباره اوصیای دوازده گانه پیغمبر اکرم نیز که از سه ویژگی لطف، عصمت و تنصیص برخوردارند، انتخاب و شورا و رأی مردم معنایی ندارد.
بنابراین، نباید مسئله با اهمیت امامت را که جانشینی پیامبر در امر دین است، با مسئله حکومت و زعامت اجتماعی که شأن و شاخهای از امامت یاد میشود، درهم آمیخت و هر یک را به اشتباه و غلط به جای دیگری معنی کرد.
از این رو، حکومت درباره دوازده امامی تعین مییابد که به مقتضای لطف الهی به امامت تعیین شدهاند و دارای شاخصه عصمت هستند جز با نصّ شناخته نمیشوند.
بنابراین، بحث از شورا و رأی و انتخاب مردم درباره آنان بی مورد و اشتباه محض است.
[۴۶] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۱۲.
[۴۷] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۶.
[۴۸] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۷۱.
[۴۹] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۷۰.
روشن شد که حکومت به معنای زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی، از شئون و فروع امامت و جانشینی پیامبر در بیان احکام دین است و هر انسان کاملی که به مقتضای قاعده لطف از جانب خداوند برگزیده شود و دارای مقام موهبتی و اعطایی عصمت باشد و امامتش با نصّ و نصب از جانب معصوم به اثبات رسیده، حکومت یعنی زعامت سیاسی و اداره امور اجتماعی مردم ویژه او خواهد بود و دیگر بحث انتخاب و شورا و رأی گیری در آن باره معنایی نخواهد داشت.
پس با وجود و حضور امام در سطحی که شیعه میگوید، تکلیف مسئله حکومت خود به خود روشن است.
[۵۰] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۸۱.
[۵۱] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۱۲.
[۵۲] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۶۳-۱۴۷.
۱۰ – حکومت در عصر غیبت
با نظر به اینکه امامان معصوم به حکم نص و نصب دارای مقام امامت به معنای جانشینی پیامبر در بیان احکام دین هستند و ناگزیر با وجود و حضور هر یک از آنان حکومت به معنای اداره امور دنیای مردم نیز از شئون و شاخههای امامت آنان خواهد بود و آنکه برابر عقیده شیعه امامان معصوم دوازده نفر بیشتر نیستند ـ اگر هر یک از ائمه بدون هیچ گونه مزاحم و مانعی به مقتضای امامتی که داشتند، حکومت بر جامعه را نیز عهده دار میشدند و آن گاه نوبت به امام دوازدهم میرسید و او نیز برابر با سنت آفرینش پس از مدتی امامت و حکومت همانند پدران بزرگوارش از دنیا میرفت (و چون عقیده شیعه آن است که امامت با وجود امام دوازدهم خاتمیت پیدا کرده) بعد از آن امام معصوم، وظیفه و تکلیف حکومت چه میشد؟
نیز اکنون که عصر غیبت است و حضرت، به دلیل شرایط خاص، نمیتواند زمامدار و مدیر امور اجتماعی مردم باشد، تکلیف حکومت در عصر غیبت چه میشود؟
[۵۳] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۷۰.
با فرض نبود امام ـ که چنین فرض نداریم ـ یا عدم حضور امام، مانند زمان ما که امام غایب است، آیا حاکم حتماً باید فقیه جامع الشرایط باشد یا چنین چیزی لازم نیست؟ آیا حاکم را باید مردم انتخاب کنند؟ و (امرهم شوری بینهم) را باید اجرا کرد؟
[۵۴] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۸۱.
[۵۵] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۴۷.
[۵۶] مطهری مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۶۳.
آیا اسلام برای دوره عدم حضور معصوم درباره حکومت دستور خاصی داده یا نه؟
۱۱ – ولایت فقیه
از آن جایی که ثابت شد: حکومت و رهبری اجتماعی و سیاسی، پدیدهای اجتناب ناپذیر است و از نظر اسلام، حکومت و سرپرستی اجتماع و حفظ و اجرای احکام الهی از مهم ترین اجزای تجزیه ناپذیر احکام اسلام و از شئون دین الهی شمرده میشود و به همان دلیلی که دین تعطیل پذیر نیست، حکومت نیز نمیتواند تعطیلی بپذیرد.
با وجود پیامبر و حضور امام معصوم، مرجعیت سیاسی جامعه همانند مرجعیت دینی بر عهده پیامبر و یا امام است، حال باید دید کهایا اسلام درباره اصل و نوع و چگونگی حکومت در عصر غیبت نظری دارد و تکلیفی را معین کرده و یا آنکه سکوت اختیار کرده است؟ اگر نظری دارد، آیا فردی را معرفی و نصب کرده یا آنکه به مردم اختیار داده تا هر که را بخواهند، به رهبری انتخاب کنند و یا آنکه درباره افراد خاصی نظر دارد و معیار و شرایطی را بیان کرده است و مردم را در انتخاب افراد، براساس همان معیارها آزاد گذاشته تا هر که را دارای شرایط دیدند، برگزینند؟
۱۲ – دیدگاه نصب عام
از مجموع نوشتهها و گفتههای استاد نظریه نصب عام فقیه به رهبری استفاده میشود.
وی معتقد است: فقیه جامع شرایط در عصر غیبت، رهبر جامعه و نایب عام امام است، نه وکیل و نایب مردم.
و رأی مردم را در پذیرش و انتخاب فقیه به رهبری، خواه بی واسطه یا به واسطه خبرگان منتخب در فعلیت یافتن و کارآمد شدن رهبری، مؤثر میداند.
۱۲.۱ – ادله نصب عام
۱۲.۱.۱ – قدسی و الهی بودن منصب حکومت
در شرح شئون و وظایفِ سه گانه پیامبر و امامان معصوم که عبارتاند از: تبلیغ احکام ، قضاوت و مدیریت سیاسی جامعه، با اشاره به تعطیل ناپذیری آن شئون با رحلت پیامبر و یا غیبت امام مینویسد:
(هر سه شأن و مقام مقدس است و باید توسط خدا معین شود، یا بهطور فردی و شخصی و یا بهطور کلی و عام با بیان شرایط و معیارها که مردم باید کسی را برای تصدی آن مناصب بپذیرند که واجد شرایط و دارای معیارهای تعیین شده از سوی خداست.
و در این صورت، باید گفت آن شخص را خدا معین کرده است، هرچند تا مردم نپذیرند اثری نخواهد داشت.
تا این جا هیچ بحثی از نظر اصول اسلامی نیست.
اگر کسی ادعا بکند که من مفتی هستم، فتوی میدهم و شما باید عمل کنید ـ که ادعای شأن بیان و تبلیغ احکام الهی است ـ این مقام مقدس است.
شما باید حساب کنید، ببینید صلاحیت بیان احکام الهی ـ که اول از خدا به پیغمبر ابلاغ شده و از پیغمبر به امام رسیده و از امام به یک افرادی که واجد شرایطی بودهاند، رسیده ـ در این شخص هست یا نه؟ آیا مصداق آن مقام مقدس هست یا نه؟ (أمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه تارکاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه) است؟
هرکس از فقهایی باشد که میتواند مالک نفس خودش باشد، نگهدار دین باشد، از هوای نفس جدا و مطیع امر مولایش باشد، آن وقت شما بدانید که او لیاقت مقام مقدس مرجعیت و فتوی دادن را دارد.)
[۵۷] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۹۹.
(در مورد قضاوت نیز همین جور است.هرکس دارای فلان صفات باشد میتواند قاضی باشد:
(انظروا إلی من روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا) آن کسی که حدیث ما را روایت کرده باشد و دقیق باشد در حلال و حرام ما، عادل باشد، درستکار باشد، (فقد جعلته علیکم حاکماً)؛ من او را بر شما حاکم قرار دادم.
اسلام میگوید: اساساً این مقام آن قدر مقدس است که ناپاک ولو در کار دیگری غیر امر قضاوت ناپاک باشد، حق نشستن در این مسند مقدس را ندارد، ولی اگر شخصی همه این شرایط را که اسلام معین کرده است، دارا باشد، باید گفت این آدم را خدا معین کرده است.)
[۵۸] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۹۸.
مسئله حکومت در عصر غیبت نیز همین طور است، یعنی فرد خاصی برای تصدی آن منصوص و منصوب نیست ولکن به نحو عام و کلی با ذکر شرایط از جانب خداوند معین شده است:
(آن حکومتی که باید میان مردم باشد باید واجد شرایطی باشد که آن شرایط را اسلام معین کرده است.
اگر آن شرایطی را که اسلام معین کرده است، داشته باشد، همان طور که مفتی بدون اینکه خدا شخصش را معین کرده باشد، با آن شرایط میتواند فتوی بدهد، حاکم هم بدون اینکه خدا شخصش را معین کرده باشد، میتواند در میان مردم حکومت بکند.)
[۵۹] مطهری مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ج۱، ص۱۰۱.
نتیجه بحث آنکه با توجه به مقدس و الهی بودن شأن فتوی، قضا و زعامت سیاسی، متصدیان این مناصب و شئون باید از جانب خدا معین و نصب شده باشند؛ یا به گونهای خاص، مانند: پیامبر اکرم و امامان دوازده گانه معصوم و نمایندگان خاص آنان همانند مالک اشتر و یا به گونهای عام و کلی با ذکر شرایط و معیارها، مانند: فقیه جامع شرایط در عصر غیبت.
بنابراین، در دوره
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 