پاورپوینت کامل ودایع رسول خدا در میان اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ودایع رسول خدا در میان اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ودایع رسول خدا در میان اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ودایع رسول خدا در میان اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل ودایع رسول خدا در میان اوصیاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

یکی از مهم‌ترین ادله اثبات وصایت، برخورداری از نشانه‌ها و ودایع رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که بایستی مدعی وصایت از ارائه آنها برای مردم ناتوان نباشد و در مواجهه با مدعیان وصایت لازم است که نشانه‌ها و ادلّه اثبات وصایت درخواست و مورد برررسی قرار گیرند. بعضی از این نشانه‌ها و ودایع عبارتند از: به همراه داشتن کتاب مختوم، برخورداری از لوازم شخصی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، صحیفه و وصیتنامه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وصیت ظاهره به مردم، قرابت مشهوره.

فهرست مندرجات

۱ – همراه داشتن کتاب مختوم
۲ – برخورداری از لوازم شخصی رسول خدا
۲.۱ – امکان جعل سلاح و پرچم
۲.۱.۱ – بُعد زمانی
۲.۱.۲ – بُعد نشانه‌ای
۲.۱.۳ – بُعد مکانی
۲.۱.۴ – بُعد اعجازی
۳ – صحیفه و وصیتنامه رسول الله
۴ – وصیت ظاهره به مردم
۴.۱ – شبهه و پاسخ
۵ – قرابت مشهوره
۶ – پانویس
۷ – منبع

۱ – همراه داشتن کتاب مختوم

یکی از مهم‌ترین نشانه‌ها و علائم وصی رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، برخورداری از کتاب مختوم و ملفوف، به عنوان وصیتنامه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ائمه معصومین است که از آن به عنوان «عهدالنبی» یاد می‌شود. پیش از وفات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وصیتنامه‌ای در قالب کتاب مهر شده به ایشان نازل گردید، چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید:
«اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ کِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِیَّتُکَ اِلَی النُّجَبَهِ مِنْ اَهْلِکَ. قَالَ: وَ مَا النُّجَبَهُ یَا جَبْرَئِیلُ؟ فَقَالَ: عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ وُلْدُهُ (سلام‌الله‌علیها). وَ کَانَ عَلَی الْکِتَابِ خَوَاتِیمُ مِنْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ النَّبِیُّ اِلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اَمَرَهُ اَنْ یَفُکَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ یَعْمَلَ بِمَا فِیهِ. فَفَکَّ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِیهِ… ثُمَّ دَفَعَهُ اِلَی ابْنِهِ مُوسَی، وَ کَذَلِکَ یَدْفَعُهُ مُوسَی اِلَی الَّذِی بَعْدَهُ ثُمَّ کَذَلِکَ اِلَی قِیَامِ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام)».امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: خدای عزوجل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبی بر او نازل کرد و فرمود: ‌ای محمد! این وصیت من به سوی نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو است، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ‌ای جبرئیل نجیبان کیانند؟ فرمود: علی بن ابیطالب و اولادش (علیهم‌السّلام) و بر آن مکتوب چند مُهر از طلا بود، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و به آنچه در آن است عمل کند، امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) یک مهر را گشود و به آن عمل کرد… سپس آن را به پسرش موسی (علیه‌السّلام) داد و همچنین موسی (علیه‌السّلام) به امام بعد از خود می‌ دهد و تا قیام حضرت مهدی (علیه‌السّلام) این چنین است.

[۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۰.

آنچه در اول این روایت مشخص شده است، وصیت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نجباء و خلفای پس از خود می‌ باشد که با عبارت «یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِیَّتُکَ اِلَی النُّجَبَهِ مِنْ اَهْلِکَ» از آن یاد شده است. این وصیت بر اساس قرائن روایی، همان عهد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که در حال حاضر در اختیار امام دوازدهم (علیه‌السّلام) می‌باشد. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
«کَاَنِّی اَنْظُرُ اِلَی الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَهِ وَ حَوْلَهُ اَصْحَابُهُ ثَلَاثُمِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّهُ اَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ اَصْحَابُ الْاَلْوِیَهِ وَ هُمْ حُکَّامُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ عَلَی خَلْقِهِ حَتَّی یَسْتَخْرِجَ مِنْ قَبَائِهِ کِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ عَهْدٌ مَعْهُودٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)».گویی می‌بینم قائم ما (علیه‌السّلام) در کوفه بالای منبر نشسته و اصحاب مخصوص که سیصد و سیزده تن و به عدد اصحاب بدر هستند… در خدمت او حضور دارند. ناگهان امام زمان (علیه‌السّلام) کتابی با مُهر طلایی از جیب قبای خود بیرون می‌آورد که البته عهد نامه ‌ای است از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آن حضرت.

[۲] صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۲، ص۶۷۲.

همچنین در روایت دیگر آمده است:
«عن ابراهیم بن عمر عمن سمع ابا جعفر (علیه‌السّلام) یقول: ‌ «انَّ عَهدَ نَبِیَ اللهِ صَارَ عِندَ عَلی بنُ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) ثُمَّ صَارَ عِندَ مُحَمّدُ بنُ عَلی (علیه‌السّلام) ثَمّ‌ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ، فالزم هؤلاء- فَاذَا خَرَجَ رَجُلٌ مِنهُم مَعَهُ ثَلاثَمِائهٍ رَجُلٌ- وَ مَعَهُ‌ رَایَهُ رَسُولُ الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)».امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: همانا عهد نبی الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حسین بن علی (علیه‌السّلام) و سپس به محمد بن علی (علیه‌السّلام) رسید و سپس خداوند آنچه را می‌ خواهد انجام می‌دهد پس ملزم آنها باش زمانی که خروج می‌کند مردی از آنان که به همراهش سیصد و سیزده نفر مرد می‌باشد. و همراه او پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

[۳] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‌۲، ص۲۶۱.

در روایتی دیگر آمده است:
«فَیُبَایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ مَعَهُ‌ عَهْدٌ مِنْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَدْ تَوَارَثَتْهُ الْاَبْنَاءُ عَنِ الْآبَاءِ».پس با او بین رکن و مقام بیعت می‌کنند و همراه او عهد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که پسران از پدران به ارث برده‌اند.

[۴] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۸۲.

نکته قابل توجه اینکه نزول این وصیت نامه مختوم به لحاظ تقدم و تاخر زمانی، پس از صدور وصیت نامه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مردم (وصیت مکتوب شده توسط امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام. ) بوده است. لذا وصیت نامه مختوم می‌ تواند به عنوان آخرین وصیت، معیار مناسبی برای شناخت اسامی اوصیاء و تعداد آنان، در نظر گرفته شود. چنانچه ابو موسی ضریر (نابینا) می‌ گوید:
«حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ اَ لَیْسَ کَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) کَاتِبَ الْوَصِیَّهِ وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الْمُمْلِی عَلَیْهِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ الْمَلَائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ (علیهم‌السّلام) شُهُودٌ قَالَ فَاَطْرَقَ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ یَا اَبَاالْحَسَنِ قَدْ کَانَ مَا قُلْتَ وَ لَکِنْ حِینَ نَزَلَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الْاَمْرُ نَزَلَتِ الْوَصِیَّهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کِتَاباً مُسَجَّلًا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ مَعَ اُمَنَاءِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مِنَ الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ مُرْ بِاِخْرَاجِ مَنْ عِنْدَکَ اِلَّا وَصِیَّکَ لِیَقْبِضَهَا مِنَّا وَ تُشْهِدَنَا بِدَفْعِکَ اِیَّاهَا اِلَیْهِ ضَامِناً لَهَا یَعْنِی عَلِیّاً (علیه‌السّلام) فَاَمَرَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِاِخْرَاجِ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ مَا خَلَا عَلِیّاً (علیه‌السّلام) وَ فَاطِمَهُ فِیمَا بَیْنَ السِّتْرِ وَ الْبَابِ…».حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) به من فرمود: من به امام صادق (علیه‌السّلام) گفتم: مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) کاتب وصیت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) املاء کننده و جبرئیل و ملائکه مقربون شهود آن نبودند؟! حضرت مدتی سر به زیر‌انداخت و سپس فرمود: چنان بود که گفتی، ‌ای ابوالحسن؛ ولی زمانی که وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رسید، امر وصیت از جانب خدا در مکتوبی سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خدای تبارک و تعالی فرود آورد. جبرئیل گفت: ‌ای محمد! دستور بده هر که نزدت هست، جز وصی و جانشینت (یعنی علی (علیه‌السّلام)) بیرون روند، تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیرد که تو آن را به او دادی و خودش ضامن و معتهد آن شود، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اخراج هر که در خانه بود، جز علی (علیه‌السّلام) دستور داد و فاطمه در میان در و پرده بود… .

[۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۱.

نتیجه اینکه؛ بایستی مدعی وصایت از اصل این وصیت نامه (کتاب مختوم) به عنوان ودایع رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخوردار بوده و نام او به عنوان یکی از اوصیاء در بین ائمه اثنی عشر مذکور بوده باشد. در حالی که احمد بصری از آوردن این وصیتنامه عاجز بوده و علاوه بر آن، نام او در ردیف اسامی مذکور در کتاب نیست.

۲ – برخورداری از لوازم شخصی رسول خدا

علامت و ودیعه دوم برخورداری از لوازم شخصی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. چنانچه این امورات محوله، توسط امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) انجام شد و لوازم مذکور نیز برای اولین بار به ایشان منتقل گردید. امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَعَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ شَبَابٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السّلام) قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) الْوَفَاهُ دَعَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَاَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَقَالَ لِلْعَبَّاسِ یَا عَمَّ مُحَمَّدٍ تَاْخُذُ تُرَاثَ مُحَمَّدٍ وَتَقْضِی دَیْنَهُ وَتُنْجِزُ عِدَاتِهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ الله بِاَبِی اَنْتَ وَاُمِّی اِنِّی شَیْخٌ کَثِیرُ الْعِیَالِ قَلِیلُ الْمَالِ مَنْ یُطِیقُکَ وَاَنْتَ تُبَارِی الرِّیحَ قَالَ فَاَطْرَقَ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) هُنَیْئَهً ثُمَّ قَالَ یَا عَبَّاسُ اَ تَاْخُذُ تُرَاثَ مُحَمَّدٍ وَتُنْجِزُ عِدَاتِهِ وَتَقْضِی دَیْنَهُ فَقَالَ بِاَبِی اَنْتَ وَاُمِّی شَیْخٌ کَثِیرُ الْعِیَالِ قَلِیلُ الْمَالِ وَاَنْتَ تُبَارِی الرِّیحَ قَالَ اَمَا اِنِّی سَاُعْطِیهَا مَنْ یَاْخُذُهَا بِحَقِّهَا ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ یَا اَخَا مُحَمَّدٍ اَ تُنْجِزُ عِدَاتِ مُحَمَّدٍ وَتَقْضِی دَیْنَهُ وَتَقْبِضُ تُرَاثَهُ فَقَالَ نَعَمْ بِاَبِی اَنْتَ وَاُمِّی ذَاکَ عَلَیَّ وَلِی قَالَ فَنَظَرْتُ اِلَیْهِ حَتَّی نَزَعَ خَاتَمَهُ مِنْ اِصْبَعِهِ فَقَالَ تَخَتَّمْ بِهَذَا فِی حَیَاتِی قَالَ فَنَظَرْتُ اِلَی الْخَاتَمِ حِینَ وَضَعْتُهُ فِی اِصْبَعِی فَتَمَنَّیْتُ مِنْ جَمِیعِ مَا تَرَکَ الْخَاتَمَ ثُمَّ صَاحَ یَا بِلالُ عَلَیَّ بِالْمِغْفَرِ وَالدِّرْعِ وَالرَّایَهِ وَالْقَمِیصِ وَذِی الْفَقَارِ وَالسَّحَابِ وَالْبُرْدِ وَالابْرَقَهِ وَالْقَضِیبِ قَالَ فَوَ الله مَا رَاَیْتُهَا غَیْرَ سَاعَتِی تِلْکَ یَعْنِی الابْرَقَهَ فَجِی‌ءَ بِشِقَّهٍ کَادَتْ تَخْطَفُ الابْصَارَ فَاِذَا هِیَ مِنْ اَبْرُقِ الْجَنَّهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ اِنَّ جَبْرَئِیلَ اَتَانِی بِهَا وَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اجْعَلْهَا فِی حَلْقَهِ الدِّرْعِ وَاسْتَذْفِرْ بِهَا مَکَانَ الْمِنْطَقَهِ ثُمَّ دَعَا بِزَوْجَیْ نِعَالٍ عَرَبِیَّیْنِ جَمِیعاً اَحَدُهُمَا مَخْصُوفٌ وَالاخَرُ غَیْرُ مَخْصُوفٍ وَالْقَمِیصَیْنِ الْقَمِیصِ الَّذِی اُسْرِیَ بِهِ فِیهِ وَالْقَمِیصِ الَّذِی خَرَجَ فِیهِ یَوْمَ اُحُدٍ وَالْقَلانِسِ الثَّلاثِ قَلَنْسُوَهِ السَّفَرِ وَقَلَنْسُوَهِ الْعِیدَیْنِ وَالْجُمَعِ وَقَلَنْسُوَهٍ کَانَ یَلْبَسُهَا وَیَقْعُدُ مَعَ اَصْحَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بِلالُ عَلَیَّ بِالْبَغْلَتَیْنِ الشَّهْبَاءِ وَالدُّلْدُلِ وَالنَّاقَتَیْنِ الْعَضْبَاءِ وَالْقَصْوَاءِ وَالْفَرَسَیْنِ الْجَنَاحِ کَانَتْ تُوقَفُ بِبَابِ الْمَسْجِدِ لِحَوَائِجِ رَسُولِ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) یَبْعَثُ الرَّجُلَ فِی حَاجَتِهِ فَیَرْکَبُهُ فَیَرْکُضُهُ فِی حَاجَهِ رَسُولِ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) وَحَیْزُومٍ وَهُوَ الَّذِی کَانَ یَقُولُ اَقْدِمْ حَیْزُومُ وَالْحِمَارِ عُفَیْرٍ فَقَالَ اقْبِضْهَا فِی حَیَاتِی فَذَکَرَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) اَنَّ اَوَّلَ شَیْ‌ءٍ مِنَ الدَّوَابِّ تُوُفِّیَ عُفَیْرٌ سَاعَهَ قُبِضَ رَسُولُ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) قَطَعَ خِطَامَهُ ثُمَّ مَرَّ یَرْکُضُ حَتَّی اَتَی بِئْرَ بَنِی خَطْمَهَ بِقُبَا فَرَمَی بِنَفْسِهِ فِیهَا فَکَانَتْ قَبْرَهُ وَرُوِیَ اَنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) قَالَ اِنَّ ذَلِکَ الْحِمَارَ کَلَّمَ رَسُولَ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه) فَقَالَ بِاَبِی اَنْتَ وَاُمِّی اِنَّ اَبِی حَدَّثَنِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ اَبِیهِ اَنَّهُ کَانَ مَعَ نُوحٍ فِی السَّفِینَهِ فَقَامَ اِلَیْهِ نُوحٌ فَمَسَحَ عَلَی کَفَلِهِ ثُمَّ قَالَ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هَذَا الْحِمَارِ حِمَارٌ یَرْکَبُهُ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَخَاتَمُهُمْ فَالْحَمْدُ لله الَّذِی جَعَلَنِی ذَلِکَ الْحِمَارَ».«وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مریضی آخر خود در بستر بیماری افتاده بود، من سر مبارک وی را بر روی سینه خود نهاده بودم و خانه حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انباشته از مهاجر و انصار بود و عباس عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رو به روی او نشسته بود و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گاهی به هوش می‌آمد و گاهی هم از هوش می‌ رفت…‌اندکی که حال ایشان بهتر شد فرمود: یا علی (علیه‌السّلام) بدان که این حق توست و احدی نباید در این امر با تو ستیزه کند، اکنون وصیت مرا بپذیر و آنچه به مردمان وعده داده‌ام به جای آر و قرض مرا ادا کن. یا علی (علیه‌السّلام) پس از من امر خاندانم به دست توست و پیام مرا به کسانی که پس از من می‌ آیند برسان. من وقتی دیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مرگ خود سخن می‌ گوید، قلبم لرزید و به خاطر آن به گریه درآمدم و نتوانستم که درخواست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با سخنی پاسخ گویم. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوباره فرمود: یا علی آیا وصیت من را قبول می‌کنی! ؟ و من در حالتی که گریه گلویم را می‌ فشرد و کلمات را نمی‌ توانستم به درستی ادا نمایم، گفتم: آری‌ ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن گاه رو به بلال کرد و گفت: ‌ای بلال! کلاه خود و زره و پرچم مرا که «عقاب» نام دارد و شمشیرم ذوالفقار و عمامه‌ام را که «سحاب» نام دارد برایم بیاور… سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنچه که مختص خود وی بود از جمله لباسی که در شب معراج پوشیده بود و لباسی که در جنگ احد بر تن داشت و کلاه‌هایی که مربوط به سفر، روزه‌ای عید و مجالس دوستانه بود و حیواناتی که در خدمت آن حضرت بود را طلب کرد و بلال همه را آورد مگر زره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در گرو بود. آن گاه رو به من کرد و فرمود: یا علی (علیه‌السّلام) برخیز و اینها را در حالی که من زنده‌ام، در حضور این جمع بگیر تا کسی پس از من بر سر آنها با تو نزاع نجوید. من برخاستم و با این که توانایی راه رفتن نداشتم، آنچه بود گرفتم و به خانه خود بردم و چون بازگشتم و رو به روی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایستادم، به من نگریست و بعد انگشتری خود را از دست بیرون آورد و به من داد و گفت: بگیر یا علی این مال توست در دنیا و آخرت!.

[۶] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۶.

لذا این نشانه و ودایع به عنوان یکی از نشانه‌های قطعی وصایت است که اوصیاء پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، یکی پس از دیگری متکفل انجام امورات تکفین وصی پیشین و دریافت لوازم مذکور بوده و در مقام احتجاج به امامت هر کدام از اهل بیت (علیهم‌السّلام) استفاده شده است که به دو نمونه اشاره می‌ گردد:
عبدالاعلی به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره ماجرای وصیت امام باقر (علیه‌السّلام) آورده است:
«عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادٌ عَنْ عَبْدِ الْاَعْلَی قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام). .. فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ قَالَ ادْعُ لِی شُهُوداً فَدَعَوْتُ اَرْبَعَهً مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ نَافِعٌ مَوْلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ اکْتُبْ هَذَا مَا… اَوْصَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اِلَی ابْنِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهما‌السّلام) وَ اَمَرَهُ اَنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُرْدِهِ الَّذِی کَانَ یُصَلِّی فِیهِ الْجُمَعَ وَ اَنْ یُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ اَنْ یُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ یَرْفَعَهُ اَرْبَعَ اَصَابِعَ ثُمَّ یُخَلِّیَ عَنْهُ فَقَالَ اطْوُوهُ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا کَانَ فِی هَذَا یَا اَبَتِ اَنْ تُشْهِدَ عَلَیْهِ فَقَالَ اِنِّی کَرِهْتُ اَنْ تُغْلَبَ وَ اَنْ یُقَالَ اِنَّهُ لَمْ یُوصَ فَاَرَدْتُ اَنْ تَکُونَ لَکَ حُجَّهٌ فَهُوَ الَّذِی اِذَا قَدِمَ الرَّجُلُ الْبَلَدَ قَالَ مَنْ وَصِیُّ فُلَانٍ قِیلَ فُلَانٌ.»«چون مرگ پدرم فرا رسید، فرمود: چند گواه برای من حاضر کن، من چهار تن از قریش را حاضر کردم که نافع وابسته عبدالله بن عمر با آنها بود و فرمود: بنویس… وصیت کرد محمد بن علی به پسرش جعفر بن محمد و به او دستور داد او را در بُردی که هنگام نماز جمعه می‌پوشید کفن کند و عمامه او را برای او عمامه سازد و قبر او را چهار گوش نماید و چهار انگشت از زمین بلندتر کند و او را واگذارد، پس فرمود: آن وصیت نامه را در هم پیچید و به گواهان فرمود: خدا شما را رحمت کند، برگردید، و چون گواهان رفتند من گفتم: پدر جان در این استشهاد چه مصلحتی بود؟ فرمود: من بد داشتم که تو مغلوب شوی و بگویند وصیت نکرده، خواستم تو دلیلی در دست داشته باشی. و امام کسی است که چون به شهر او در آیند و پرسند وصی فلان امام کیست؟ گویند فلانی.

[۷] حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۴، ص۱۲۹.

[۸] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۲، ص۴۷.

همچنین در رد ادعای دو نفر از زیدیه آمده است:
«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ سَعِیدٍ السَّمَّانِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ مِنَ الزَّیْدِیَّهِ فَقَالا اَفِیکُمْ اِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ فَقَالَ لَا قَالَ فَقَالا لَهُ فَاَخْبَرَنَا عَنْکَ الثِّقَاتُ اَنَّکَ تَعْرِفُهُ وَ تسمیهم (نُسَمِّیهِمْ‌). لَکَ وَ هُمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ هُمْ اَصْحَابُ وَرَعٍ وَ تَشْمِیرٍ وَ هُمْ مِمَّنْ لَا یَکْذِبُونَ فَغَضِبَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) وَ قَالَ مَا اَمَرْتُهُمْ بِهَذَا فَلَمَّا رَاَیَا الْغَضَبَ فِی وَجْهِهِ خَرَجَا فَقَالَ لِی اَتَعْرِفُ هَذَیْنِ قُلْتُ نَعَمْ هُمَا مِنْ اَهْلِ سُوقِنَا مِنَ الزَّیْدِیَّهِ وَ هُمَا یَزْعُمَانِ اَنَّ سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ‌ فَقَالَ کَذَبَا لَعَنَهُمَا اللَّهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَآهُ عَبْدُ اللَّهِ بِعَیْنَیْهِ وَ لَا بِوَاحِدٍ مِنْ عَیْنَیْهِ وَ لَا رَآهُ اَبُوهُ اِلَّا اَنْ یَکُونَ رَآهُ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ اِنْ کَانَا صَادِقَیْنِ فَمَا عَلَامَهٌ فِی مَقْبِضِهِ وَ مَا لَا تَرَی‌ فِی مَوْضِعِ مَضْرَبِهِ وَ اِنَّ عِنْدِی لَسَیْفَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ دِرْعَهُ وَ لَامَتَهُ‌ وَ مِغْفَرَهُ فَاِنْ کَانَا صَادِقَیْنِ فَمَا عَلَامَهٌ فِی دِرْعِهِ وَ اِنَّ عِنْدِی لَرَایَهَ رَسُولِ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الْمِغْلَبَهَ وَ اِنَّ عِنْدِی اَلْوَاحَ مُوسَی وَ عَصَاهُ وَ اِنَّ عِنْدِی لَخَاتَمَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ اِنَّ عِنْدِی الطَّسْتَ الَّذِی کَانَ یُقَرِّبُ بِهَا مُوسَی الْقُرْبَانَ وَ اِنَّ عِنْدِی الِاسْمَ الَّذِی کَانَ اِذَا اَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَنْ یَضَعَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ لَمْ یَصِلْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اِلَی الْمُسْلِمِینَ نُشَّابَهٌ وَ اِنَّ عِنْدِی التَّابُوتَ الَّتِی جَاءَتْ بِهِ الْمَلَائِکَهُ تَحْمِلُهُ وَ مَثَلُ السِّلَاحِ فِینَا مَثَلُ التَّابُوتِ فِی بَنِی اِسْرَائِیلَ اهل بیت (فِی اَیِّ بَیْتٍ‌). وَقَفَ التَّابُوتُ عَلَی بَابِ دَارِهِمْ اُوتُوا النُّبُوَّهَ کَذَلِکَ وَ مَنْ صَارَ اِلَیْهِ السِّلَاحُ مِنَّا اُوتِیَ الْاِمَامَهَ وَ لَقَدْ لَبِسَ اَبِی دِرْعَ رَسُولِ اللَّهِ فَخَطَّتْ عَلَی الْاَرْضِ خَطِیطاً وَ لَبِسْتُهَا اَنَا فَکَانَتْ وَ قَائِمُنَا مِمَّنْ اِذَا لَبِسَهَا مَلَاَهَا اِنْ شَاءَ اللَّهُ».«سعید سمّان نقل کرده است: نزد امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) بودم که ناگاه دو نفر از طایفه زیدیّه بر آن حضرت داخل شدند… حضرت به من فرمود که: «این دو مرد را می‌ شناسی؟ عرض کردم: آری، اینها از اهل بازار و هم چراغ‌های ما می‌باشند. و ایشان از طایفه زیدیّه‌اند و گمان دارند که شمشیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نزد عبداللَّه پسر حسن است (یعنی حسن مثنّی). حضرت فرمود: «دروغ گفتند. خدا ایشان را لعنت کند، به خدا سوگند که عبداللَّه پسر حسن، آن شمشیر را به دو چشم خود و به یک چشم از دو چشم خود ندیده. و پدرش (یعنی حسن مثنّی) نیز آن را ندیده. بار خدایا، مگر آن‌که آن را در نزد علی بن الحسین دیده باشد. پس اگر این دو مرد راست‌گویند، بگویند که نشانه دسته آن چیست و اثری که در موضع دم آن است چیست؟ و به درستی که در نزد من است شمشیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و در نزد من است، رایت و عَلَم رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و زره و چهار آینه و کلاه‌ خُود آن حضرت. پس اگر راست‌گویند، بگویند که چیست آن نشانه که در زره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؟ و به درستی که در نزد من است آن عَلَمْ رسول خدا که خدا آن را منشا غلبه و بر خصم قرار داده، و در نزد من است: الواح موسی و عصای او، و در نزد من است انگشتر سلیمان پسر داود، و در نزد من است آن طشتی که موسی در آن گوسفند قربانی را قربانی می‌کرد، و در نزد من است آن نامی که چون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را در میان مسلمانان و مشرکان می‌ گذاشت، تیر مشرکان به مسلمانان نمی‌رسید و در نزد من است مانند آنچه فرشتگان آن را آوردند و بر می‌داشتند (یعنی تابوت) و داستان سلاح رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان ما چون داستان تابوت است در میان بنی ‌اسرائیل، که در هر خاندانی که آن تابوت بر درِ خانه‌های ایشان یافت می‌شد، پیغمبری به ایشان عطا می‌ شد، و هر که از ما که این سلاح به او منتقل شد، امامت به او رسید. و هر آینه پدرم زره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را پوشید و چون از‌اندام آن حضرت زیاد بود، آن را بر زمین می‌ کشید و به واسطه زیادتی، آن زره، بر روی زمین خطی را هویدا نمود و من نیز آن را پوشیدم پس به‌ همان وضعی که نسبت به پدرم بود، با من نیز چنان بود. و قائم ما کسی است که چون آن را بپوشد، پر کند آن را و بر قامتش راست آید. ان‌شاءاللَّه تعالی».

[۹] فروخ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج‌۱، ص۱۹۴.

بر این اساس بایستی امام دوازدهم (علیه‌السّلام) متکفل امورات امام یازدهم (علیه‌السّلام) بوده و تمامی لوازم مذکور را در تحویل خود داشته باشد تا هنگام ظهور، به آنها استناد کرده و بدین واسطه شناسایی گردد. چنانچه آمده است:
«حدّثنا نعیم، حدّثنا سعید ابو عثمان عن جابر عن ابی جعفر، قال: «ثُمَّ یَظهَرُ المَهدِیّ بِمَکَّهِ عِندَ العِشَاءِ، وَ مَعَهُ‌ رَایَهُ رَسُولُ اللّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ قَمِیصَهُ وَ سَیفَهُ وَ عَلامَاتٌ وَ نُورٌ وَ بَیانٌ…».امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: سپس مَهدی (علیه‌السّلام) هنگام نماز عشاء از کنار کعبه ظاهر می‌شود و به همراه او پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و لباس و شمشیر و نشانه‌های ایشان و نور و بیان است… .

[۱۰] ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۳۷.

همچنین در روایت دیگر آمده است:
«قال ابی عبدالله (علیه‌السّلام): خَرَجَ‌ صَاحِبُ‌ هَذَا الْاَمْرِ مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقُلْتُ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَالَ سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِیبُهُ وَ رَایَتُهُ وَ لَامَتُهُ‌ وَ سَرْجُهُ حَتَّی یَنْزِلَ مَکَّهَ فَیُخْرِجَ السَّیْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ یَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ یَنْشُرَ الرَّایَهَ وَ الْبُرْدَهَ وَ الْعِمَامَهَ وَ یَتَنَاوَلَ الْقَضِیبَ بِیَدِهِ وَ یَسْتَاْذِنَ اللَّهَ فِی ظُهُورِهِ»صاحب این امر از مدینه به سوی مکه حرکت می‌کند در حالی که میراث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به همراه دارد. گفتم میراث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیست؟ فرمود: شمشیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و زره او و عمامه او و عبا او و چوب دستی او و پرچم او و جوشن او و زین سواری او. چون به مکه فرود آید تیغ را از غلافش بیرون آورد و زره را بپوشد و پرچم را برافرازد و عبا و عمامه را بپوشد و چوب دستی را بکف گیرد و از خداوند اجازه ظهور خواهد.

[۱۱] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۷۰.

ضمن اینکه در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) در خصوص مواجهه سید حسنی با امام دوازدهم (علیه‌السّلام) آمده است:
«الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّیْنِ، عَنْ اَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَاَلْتُ سَیِّدِیَ الصَّادِقَ (علیه‌السّلام). .. فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ: اِنْ کُنْتَ مَهْدِیَّ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَاَیْنَ هِرَاوَهُ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ خَاتَمُهُ، وَ بُرْدَتُهُ، وَ دِرْعُهُ الْفَاضِلُ، وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ، وَ فَرَسُهُ الْیَرْبُوعُ، وَ نَاقَتُهُ الْعَضْبَاءُ، وَ بَغْلَتُهُ الدُّلْدُلُ، وَ حِمَارُهُ الْیَعْفُورُ، وَ نَجِیبُهُ الْبُرَاقُ، وَ تَاجُهُ‌، وَ الْمُصْحَفُ الَّذِی جَمَعَهُ‌ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِغَیْرِ تَغْیِیرٍ وَ لَا تَبْدِیلٍ، فَیُحْضِرُ لَهُ السَّفَطَ الَّذِی فِیهِ جَمِیعُ مَا طَلَبَهُ. (وَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام): اِنَّهُ کُلَّهُ کَانَ فِی السَّفَطِ)، وَ تَرِکَاتُ جَمِیعِ النَّبِیِّینَ حَتَّی عَصَا آدَمَ وَ نُوحٍ (علیهم‌السّلام)، وَ تَرِکَهِ هُودٍ وَ صَالِحٍ (علیه‌السّلام)، وَ مَجْمُوعِ‌ اِبْرَاهِیمَ (علیه‌السّلام)، وَ صَاعِ یُوسُفَ (علیه‌السّلام)، وَ مِکْیَلِ‌ شُعَیْبٍ (علیه‌السّلام) وَ مِیزَانِهِ، وَ عَصَا مُوسَی (علیه‌السّلام)، وَ تَابُوتِهِ الَّذِی فِیهِ بَقِیَّهُ مَا تَرَکَ آلُ مُوسی‌ وَ آلُ‌هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ، وَ دِرْعِ دَاوُدَ (علیه‌السّلام)، وَ خَاتَمِ سُلَیْمَانَ (علیه‌السّلام) وَ تَاجِهِ، وَ رَحْلِ عِیسَی (علیه‌السّلام)، وَ مِیرَاثِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ فِی ذَلِکَ السَّفَطِ». فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْحَسَنِیُّ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اقْضِ مَا قَدْ رَاَیْتَهُ، وَ الَّذِی اَسْاَلُکَ اَنْ تَغْرِزَ هِرَاوَهَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فِی هَذَا الْحَجَرِ الصُّلْبِ‌، وَ تَسْاَلَ اللَّهَ اَنْ یُنْبِتَهَا فِیهِ، وَ لَا یُرِیدُ بِذَلِکَ اِلَّا اَنْ یُرِیَ اَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام) حَتَّی یُطِیعُوهُ وَ یُبَایِعُوهُ، فَیَاْخُذُ الْمَهْدِیُّ (علیه‌السّلام) الْهِرَاوَهَ فَیَغْرِزُهَا فَتَنْبُتُ فَتَعْلُو وَ تُفْرِعُ وَ تُورِقُ حَتَّی تُظِلَّ عَسْکَرَ الْحَسَنِیِ‌ وَ عَسْکَرَ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام). فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ: اللَّهُ اَکْبَرُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مُدَّ یَدَکَ حَتَّی اُبَایِعَکَ، فَیُبَایِعُهُ الْحَسَنِیُّ وَ سَائِرُ عَسْکَرِه‌».سپس سید حسنی می‌ گوید: پس بین من و امیر خود خلوت کنید، و ما را تنها بگذارید. آنگاه مهدی (علیه‌السّلام) بسوی او بیرون می‌آید و دو نفری در میان دو لشکر می‌ایستند و حسنی، عرضه می‌دارد: اگر تو مهدی آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستی پس عصای جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و انگشتر، و برد و زره و عمامه او (سحاب) و اسب او، و شترش (غضباء) و قاطرش (دلدل) و حمارش (یعفور) و نجیبش (براق) و تاج آن حضرت و همچنین قرآنی که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) بدون تغییر وتبدیل آنرا جمع آوری نموده بود کجاست؟ پس مهدی (علیه‌السّلام) تمام آن اشیاء را حاضر نموده وهمه آنها را به سید حسنی نشان می‌دهد.
سپس امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: همانا تمامی آنها داخل جعبه است. و همچنین تمام مواریث انبیاء (حتی عصای حضرت آدم و حضرت نوح، و ترکه حضرت هود و حضرت صالح، و مجمع حضرت ابراهیم، و صاع حضرت یوسف و کیل و ترازوی حضرت شعیب، و عصا و تابوت موسی (که در آن ماترک و باقیمانده آنچه را که آل موسی‌ داشتند و ملائکه آنرا بر می‌داشتند و زره داوود، و عصا و تاج و انگشتر سلیمان، و رحل عیسی ومیراث تمام پیامبران) در آن جعبه خواهد بود. در این هنگام حسنی می‌ گوید: ‌ای پسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کاری انجام بده تا مشاهده شود. آنچه از شما می‌ خواهیم این است که چوب دستی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به این سنگ سخت بزنید و از خدا بخواهید که در آن چیزی برویاند. البته سید حسنی این درخواست را به این علت انجام می‌دهد تا یارانش فضل امام مهدی (علیه‌السّلام) را ببینند و از او اطاعت کرده و بیعت کنند. آنگاه مهدی (علیه‌السّلام) عصا را می‌ گیرد و آن را بر بالای سنگ سختی نصب می‌کند و آن عصا فورا درخت بزرگی می‌ شود بطوری که بر تمام لشکریان حاضر سایه می‌افکند، در آنوقت سید حسنی می‌ گوید: الله اکبر، یابن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست خود را دراز کنید تا با شما بیعت کنم، پس سید حسنی، وتمام لشکریان او با آن حضرت بیعت می‌ نمایند…».

[۱۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۳، ص۳۶.

[۱۳] جزائری، سیدنعمت‌الله، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، ج‌۳، ص۲۳۹.

[۱۴] یزدی حایری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، ج‌۲، ص۲۱۸.

[۱۵] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۴۰۴.

[۱۶] حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ص۴۵۲.

بنابراین، یکی دیگر از شاخصه‌های شناخت وصی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراه داشتن لوازم شخصی آن حضرت است که بر اساس روایات، تمامی آن لوازم (عیناً) در محضر ائمه (علیهم‌السّلام) بوده و در حال حاضر در محضر امام دوازدهم (علیه‌السّلام) است.
البته احمد بصری باتوجه به اینکه از آوردن این لوازم برای اثبات خود ناتوان است، سعی در به تاویل بردن این علایم و ودایع دارد. به شهادت روایات متواتر، علم و سلاح رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دو چیز جدا از هم هستند که بایستی هر امامی از آن دو برخوردار باشد. به عنوان نمونه در روایتی آمده است:«عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ، قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ‌: اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُکُمْ‌ اَنْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ اِلی‌ اَهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ». قَالَ‌: اِیَّانَا عَنی‌، اَنْ یُؤَدِّیَ الْاَوَّلُ‌ اِلَی‌ الْاِمَامِ‌ الَّذِی‌ بَعْدَهُ الْکُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاح‌.

[۱۷] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ص۲۷۶.

همچنین باید دانست که سلاح به عنوان یک شیء معرفی شده است که در صندوقچه نگهداری می‌شده و این با ماهیت علم سازگار نیست. چنانچه در روایت آمده است:
«عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) الْوَفَاهُ قَبْلَ ذَلِکَ اَخْرَجَ سَفَطاً اَوْ صُنْدُوقاً عِنْدَهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ احْمِلْ هَذَا الصُّنْدُوقَ قَالَ فَحَمَلَ بَیْنَ اَرْبَعَهٍ فَلَمَّا تُوُفِّیَ جَاءَ اِخْوَتُهُ یَدَّعُونَ مَا فِی الصُّنْدُوقِ فَقَالُوا اَعْطِنَا نَصِیبَنَا فِی الصُّنْدُوقِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا لَکُمْ فِیهِ شَیْ‌ءٌ وَ لَوْ کَانَ لَکُمْ فِیهِ شَیْ‌ءٌ مَا دَفَعَهُ اِلَیَّ وَ کَانَ‌ فِی‌ الصُّنْدُوقِ‌ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ کُتُبُهُ».

[۱۸] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۳۰۵.

حتی روایتی هم که سلاح را به تابوت بنی اسرائیل تشبیه کرده است، آن را نشانه برخورداری از عام دانسته‌اند نه اینکه سلاح همان علم بوده باشد. «عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السُّکَیْنِ عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ‌ اِنَّمَا مَثَلُ السِّلَاحِ فِینَا مَثَلُ التَّابُوتِ فِی بَنِی اِسْرَائِیلَ حَیْثُمَا دَارَ التَّابُوتُ‌ دَارَ الْمُلْکُ فَاَیْنَمَا دَارَ السِّلَاحُ فِینَا دَارَ الْعِلْمُ».

[۱۹] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۲۳۸.

نتیجه اینکه سلاح رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با علم ایشان دو چیز متفاوت و جداگانه است.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام صادق (علیه‌السّلام) حقیقت پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را روشن فرموده و آن را برگی از بهشت معرفی فرموده است. لذا بر اساس این روایت و سایر روایات بطلان تاویل احمد بصری آشکار می‌ گردد: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
«ثُمَّ یهُزُّ الرّایهَ الْجَلیهَ وَ ینشرُها وَ هِی رایهُ رَسولِ اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) السَّحابه وَ دِرْعُ رَسولِ اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) السّابِغَهَ، وَ یتَقَلَّدُ بِسَیفِ رَسولِ اللّه ذِی الْفَقارِ».
«سپس پرچم روشن را به اهتزار در می‌آورد و آن را می‌گشاید و آن همان پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام سحابه است و [۲۰] زره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام سابغه را همراه دارد و شمشیر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام ذوالفقار را به گردن می‌آویزد.»

[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۰۷.

«عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ (علیه‌السّلام) حَتَّی یَکُونَ تَکْمِلَهُ الْحَلْقَهِ… ثُمَّ یَهُزُّ الرَّایَهَ وَ یَسِیرُ بِهَا فَلَا یَبْقَی اَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ لَا فِی الْمَغْرِبِ اِلَّا لَعَنَهَا وَ هِیَ رَایَهُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ قَالَ یَا اَبَا مُحَمَّدٍ مَا هِیَ وَ اللَّهِ قُطْنٌ وَ لَا کَتَّانٌ وَ لَا قَزٌّ وَ لَا حَرِیرٌ قُلْتُ فَمِنْ‌ اَیِّ شَیْ‌ءٍ هِیَ قَالَ مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ نَشَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَوْمَ بَدْرٍ ثُمَّ لَفَّهَا وَ دَفَعَهَا اِلَی عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فَلَمْ تَزَلْ عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) حَتَّی اِذَا کَانَ یَوْمُ الْبَصْرَهِ نَشَرَهَا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ لَفَّهَا وَ هِیَ عِنْدَنَا هُنَاکَ لَا یَنْشُرُهَا اَحَدٌ حَتَّی یَقُومَ الْقَائِمُ.»«امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: قائم خروج نمی‌کند تا اینکه حلقه یاران تکمیل شود… سپس پرچم را می‌ گستراند و حرکت می‌ کند. پس کسی در مغرب و مشرق نمی‌ماند مگر اینکه قائم را لعن می‌ کنند. و آن پرچم رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که جبرائیل در روز بدر به ایشان نازل کرد. سپس فرمود که به خدا قسم که آن پرچم از پنبه و کتان و ابریشم و حریر نیست. پرسیدم پس از چیست؟ فرمود از «ورق و برگ ه‌ای از بهشت» است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را در روز بدر باز کرد و سپس پیچید و به علی (علیه‌السّلام) تحویل داد و ایشان همواره آن را در نزد خود داشت تا اینکه در روز بصره آن را باز کرد و خدا بر آن فتح قرار داد و باری دیگر آن را پیچید و آن نزد ما است آنجا. احدی (از اهل بیت) آن را باز نمی‌ کند تا اینکه قائم قیام کند. در توضیح این دو روایت گفته می‌ شود: اولا: پرچم رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در کنار سایر لوازم همچون زره آمده است که قرینه ‌ای آشکار بر این است که پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای جسم بوده و قابل تاویل نیست. لذا در صورتی که پرچم دارای تاویل باشد، بایستی زره و سایر لوازم هم از تاویل برخوردار باشد. ثانیاً: جنس و نوع پرچم رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پارچه و حریر و… نیست بلکه برگه ‌ای از بهشت است. لذا این سخن اشاره به وجود خارجی آن داشته و ارتباطی با دعوت به حاکمیت الله و… ندارد. ثالثاً: چنانچه بگویند این پرچم اگر چه وجود خارجی دارد اما مراد از آن دعوت به حاکمیت الهی است گفته می‌ شود: قبل از نزول این پرچم در جنگ بدر، مگر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مردم را به چیزی غیر از حاکمیت الله دعوت می‌کرد که بعد از نزول آن این کار را انجام دهد؟ رابعاً: اگر این پرچم به معنای دعوت به حاکمیت الله است، بدین معنا خواهد بود که از بین معصومین (علیهم‌السّلام) ‌ تنها پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امیرالمومنین (علیه‌السّلام) و حضرت قائم (علیه‌السّلام) مردم را به حاکمیت الله دعوت می‌ کنند زیرا فقط آنان حق نشر آن را داشته ‌اند، با این وجود دعوت سایر ائمه (علیهم‌السّلام) ‌ به چه چیزی بوده است؟ خامساً: بر اساس تصریح روایت، نشر پرچم پس از تکمیل شدن ۱۰ هزار نفر است، لذا اگر نشر پرچم را به معنای دعوت بدانیم با اصل مدعای احمد سازگاری نخواهد داشت چرا که او باید دعوت را از پیش از جمع شدن ۱۰ هزار نفر آغاز کرده باشد نه بعد از آن!»

[۲۱] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۳۰۷.

[۲۲] ابن عقده، احمد بن محمد، فضائل امیر المؤمنین، ص۸۸.

۲.۱ – امکان جعل سلاح و پرچم

در اینجا سئوالی مطرح می‌ گردد که آیا ممکن است این لوازم توسط عده‌ای جعل شده و به واسطه آن خود را امام معرفی کنند؟
در پاسخ گفته می‌ شود:
اولاً؛ برخورداری از این لوازم، شرط لازم بوده و شرط کافی برای شناخت امام (علیه‌السّلام) نمی‌باشد، لذا سایر موارد مذکور در روایات نیز، جهت شناخت امام (علیه‌السّلام) مورد توجه قرار می‌ گیرد.
ثانیاً؛ شرایط ارائه این لوازم دارای ابعادی هستند که به هیچ وجه امکان جَعل و بدل سازی ندارند که عبارتند از:

۲.۱.۱ – بُعد زمانی

سلاح و پرچم و سایر لوازم مذکور در روایات، همزمان با ظهور امام (علیه‌السّلام) ارائه خواهد شد، لذا قبل از ظهور حضرت، هر نوع نشانه‌ای به عنوان سلاح و غیره مورد قبول نمی‌ باشد. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
«خَرَجَ‌ صَاحِبُ‌ هَذَا الْاَمْرِ مِنَ الْمَدِینَهِ اِلَی مَکَّهَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقُلْتُ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَالَ سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِیبُهُ وَ رَایَتُهُ وَ لَامَتُهُ‌ وَ سَرْجُهُ حَتَّی یَنْزِلَ مَکَّهَ فَیُخْرِجَ السَّیْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ یَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ یَنْشُرَ الرَّایَهَ وَ الْبُرْدَهَ وَ الْعِمَامَهَ وَ یَتَنَاوَلَ الْقَضِیبَ بِیَدِهِ وَ یَسْتَاْذِنَ اللَّهَ فِی ظُهُورِهِ».صاحب این امر از مدینه به سوی مکه حرکت می‌کند در حالی که میراث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به همراه دارد. گفتم میراث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیست؟ فرمود: شمشیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و زره او و عمامه او و عبا او و چوب دستی او و پرچم او و جوشن او و زین سواری او. چون به مکه فرود آید تیغ را از غلافش بیرون آورد و زره را بپوشد و پرچم را برافرازد و عبا و عمامه را بپوشد و چوب دستی را بکف گیرد و از خداوند اجازه ظهور خواهد.

[۲۳] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۷۰.

[۲۴] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۷۰.

۲.۱.۲ – بُعد نشانه‌ای

امام عصر (علیه‌السّلام) پس از ندای آسمانی ظهور، اعلام ظهور خواهند کرد، بنابراین یکی دیگر از نشانه‌های پذیرش سلاح و سایر لوازم، شنیدن صدای آسمانی ظهور است. این ندایی است که هیچ جایی برای شک و شبهه باقی نخواهد گذاشت. بطوری که امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود:
«فَلَمْ یُشْکِلْ عَلَیْکُمْ عَهْدُ نَبِیِّ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ رَایَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ النَّفْسُ الزَّکِیَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَاِنْ اَشْکَلَ عَلَیْکُمْ هَذَا فَلَا یُشْکِلُ‌ عَلَیْکُمُ‌ الصَّوْتُ‌ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ اَمْرِهِ».ایجاد شبهه نمی‌کند برای شما عهد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پرچم و سلاح او و نفس الزکیه‌ای که از فرزندان امام حسین (علیه‌السّلام) است. پس اگر همین موارد نیز ایجاد شبهه کرد، صوتی که از آسمان به اسم و امر امام مهدی (علیه‌السّلام) برخاسته می‌شود ایجاد شک و شبهه نمی‌ کند.

[۲۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۲، ص۲۲۳.

همچنین در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است:
«… فَاِنْ‌ اَشْکَلَ‌ هَذَا کُلُّهُ عَلَیْهِمْ فَاِنَّ الصَّوْتَ مِنَ السَّمَاءِ لَا یُشْکِلُ عَلَیْهِمْ اِذَا نُودِیَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ اَبِیهِ وَ اُمِّهِ‌».اگر تمامی این موارد مشتبه گردید، پس همانا ندای آسمانی بر شما مشتبه نخواهد شد، زمانی که به اسم قائم (علیه‌السّلام) و نام پدر و مادرش ندا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.