پاورپوینت کامل مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
کسایی مروزی
پاورپوینت کامل مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (متولد ۳۴۱ق/متوفای بعد از۳۹۰ق)، شاعر ایرانی نیمه دوم قرن چهارم هجری و (شاید) آغاز قرن پنجم هجری بود.
کسایی از شاعران بزرگ قرن چهارم و همعصر فردوسی بود که به سبب هنر شاعری و هم از اینروی که راهی نو در پیش گرفته و قسمتی از شعر خود را در راه تبلیغ سیاسی و فکری بهکار انداخته و استاد بزرگی چـون ناصر خسرو از او تقلید و پیروی کرده است، زندگی و سخنش درخور بررسی است. او در عصر سامانیان میزیسته و طبعاً اشعاری در مدح پادشاهان و رجـال آن خـاندان سروده ولی بعدا اظهار پشیمانی کرده و در مناقب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت او سروده است. او شیعه دوازده امامی بود. وی دیوانی داشت که تا قرن ششم موجود بوده، بعدها از میان رفته است. کسایی قصیدهای در مناقب حضرت علی (علیهالسّلام) و سوگنامه واقعه کربلا دارد و او نخستین شاعری است که مراثی مذهبی به زبان فارسی سـروده و قصیده مسمط او کهنترین سوگنامه کربلاست.
فهرست مندرجات
۱ – در زمره شاعران بزرگ ایران
۲ – نام
۳ – ولادت و وفات
۴ – زادگاه
۴.۱ – آبادی و اهمیت مرو
۴.۲ – وضع فرهنگی مرو
۴.۳ – شاعران مرو
۵ – عصر کسایی
۶ – تشیع کسایی و دلایل آن
۶.۱ – دلیل اول
۶.۲ – دلیل دوم
۷ – دیوان و اشعار
۷.۱ – از نگاه دیگران
۷.۲ – در مقایسه با شاعران دیگر
۷.۳ – پیروی از رودکی
۷.۴ – پیروی ناصرخسرو از کسایی
۷.۵ – جامعیت سخن کسایی
۷.۶ – توصیف به حکیم
۸ – قصیدهها
۸.۱ – نفوذ شیعه در مرو
۸.۲ – بیان وضع جامعه
۸.۳ – قصیده مسمط
۸.۴ – ضعف سوگنامه
۸.۵ – قصیده منقبت
۸.۶ – سوگنامه کربلا
۸.۷ – ابیات دلآزار
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
۱ – در زمره شاعران بزرگ ایران
پیش از آنکه فردوسی بزرگترین شاعر ایران و مظهر زبان و شـعر فارسی از مـشرق شعر ایران برآید، میان دهها شاعری که در قرن چهارم میزیستند و هنوز نمونههای شعرشان برای ما باقی مانده، سه تن مقام ممتازی داشتند:
نخست رودکی پدر شعر فارسی که در سـایه قدرت سخن و فراوانی آثار نغز، پیشرو و سرآمد دیگران بود و شاعران عصر همه او را به استادی میستودند و این حق او بود و هست. دوم شهید بلخی که دانشمند و حکیم بود، شعرش لطیف بود و در زندگی خود و بعد از خود نـامش و شـعرش بر سر زبانها بود. سوم دقیقی که با سرودن بخشی از شاهنامه مقام والایی در ادب فارسی یافت. بعد از آنها نوبت به کسایی رسید که فقط ده دوازده سالی بعد از فردوسی چشم به جهان گشود و دوره شاعری او درست هـمزمان بـا عصر حماسهسرای بزرگ ایران بود.
کسایی مروزی به سبب هنر شاعری و هم از اینروی که راهی نو در پیش گرفته و قسمتی از شعر خود را در راه تبلیغ سیاسی و فکری بهکار انداخته و استاد بزرگی چـون ناصر خسرو از او تقلید و پیروی کرده است، زندگی و سخنش درخور بررسی است.
۲ – نام
نام کسایی در چهار مقاله عروضی بهصورت ابوالحسن کسایی آمده و در دمیه القصر باخرزی
[۱] باخرزی، علی بن حسن، دمیه القصر، ج۲، ص۹۹۷، به تصحیح محمد التونجی.
دو بیت از او به نام ابوالحسن مروزی نقل شده و نیز در همان کتـاب از او چـنین یاد شـده است: «ابوالحسن علی بن مـحمد الکسـایی المـجتهد المقیم بنسف و مروزیالاصل».
[۲] باخرزی، علی بن حسن، دمیه القصر، ج۱، ص۶۷۹.
(جالب اینکه نام کسایی به سـبب اقـامتش در نـسف نه در قسم ششم (شعرای خراسان) بلکه در قسم پنجم (شعرای خوارزم و ماوراءالنهر) و در کنار شاعران نسفی آمـده، آتش بجای «مقیم بنسف» از دستنویس فاتح «مقیم بنفسه» نقل کرده است.) نوشته این دو تن که از مردم خراسان بودهاند و نزدیک به عصر کسایی مروزی میزیستهاند (باخرزی مـؤلف دمیه القصر از باخرز خراسان بـوده و در ۴۶۷ درگـذشته و نظامی عروضی چهار مقاله را در حدود ۵۵۱-۵۵۲ نوشته و او اگرچه از مردم سمرقند بوده ولی زندگی را در خراسان گذرانیده است.) اعتبار تمام دارد، و آنچه تذکرهنویسان متاخر مغایر بـا آن نـوشتهاند. (آذر در آتشکده و هدایت در مجمع الفصحا کسایی را به نام مجدالدین ابواسحق یاد کردهاند، درحالیکه اصولاً لقبهای مختوم به «دین» در قرن چهارم مـعمول نبوده و این نوع لقبها از دوره غزنویان شروع شده و در دوره سلجوقیان رواج یافته است.
[۳] سیاستنامه، ص۱۸۹، تصحیح دارک.
) قـابل نقل و اعتنا نیست. و نیز نحوه ذکر او در دمیه القصر و لباب الالباب چـنان اسـت که گویا این شاعر به نام ابوالحسن مروزی یا «مروزی» مطلق نیز شهرت داشته است.
۳ – ولادت و وفات
تاریخ تولد او را بنا بر قول خود شاعر در روز چهارشنبه بیست و هفتم شوال المکرم سال ۳۴۱ هجری قمری تعیین کردهاند و این تاریخ را در مطلع قصیده لامیه خود آورده است.
زمان وفات او بهدرستی معلوم نیست. اما از قصیدهای که در پنجاه سالگی خود سروده مسلم است که وفاتش بعد از سال ۳۹۰ق بوده است.
۴ – زادگاه
نگاهی کوتاه به وضع زادگاه کسایی، مرو و عصر زندگی او میاندازیم.
مرو یا مـرو شـاهجان یا شـاهیجان، در سی فرسخی شمال شرقی سرخس و شصت فرسخی توس، از کهنترین ادوار تاریخی، شـهری مـعروف و یکی از مراکز مهم فرهنگ ایرانی بوده و آخرین شهر تاریخی ایران است که در ۱۲۷۷ هجری از دامن سرزمین ایران جدا شده و سـرنوشت سـاکنانش از سـرنوشت ملت ایران و فرهنگ ایرانی جدایی یافت.
۴.۱ – آبادی و اهمیت مرو
آبادی و اهمیت مرو به چند سبب بود:
نخست اینکه آب فراوان رود مرو با سد عظیمی که در روزگـار هخامنشیان بسته بودند و در ادوار بعد تجدید و تعمیر شده بود، با شبکههای وسیع آبیاری پیشرفته، سـراسر دشـتها و شـنزارها را به کشتزارها و باغهای سبز و خرم بدل کرده بود.
دوم اینکه راه بازرگانی شرق و غرب معروف به راه ابـریشم از دوره اشکانیان و ساسانیان از این شهر میگذشت و مرو در سایه آن بازارهای پر رونقی داشت که جغرافینویسان از آن یاد کردهاند.
سوم اهمیت سـیاسی و نـظامی مـرو بود که در دورترین ناحیه شمال شرق کشور، در این نقطه از هجوم اقوام بیگانه جلوگیری میشد.
در دوره ساسانی مـرو بـرای دفـاع از کشور در برابر هجوم ترکان اهمیت خاص داشت و یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی، بـازپسین روزهـای خود را در این شهر گذرانید و درحوالی آن کشته شد.
با ظهور اسلام هم مرو اهمیت خود را حفظ کرد و مـقر نـایب خلافت گردید و حمله به ماوراءالنهر از آنجا انجام میگرفت. ابومسلم قیام خود را از آنـجا آغـاز کرد و در آن کاخی برای مرکز حکومت ساخت و بعدها مـامون نـیز هـنگامی که حاکم خراسان بود در آن کاخ اقامت داشت. اگرچه از دوره طاهریان نیشابور مرکز خراسان گردید و سامانیان هم ابتدا سمرقند و بعد بخارا را پایتخت خود ساختند، بـا اینـهمه مرو اهمیت و آبادی خود را هـمچنان حـفظ کرد.
اهمیت مرو از جنبههای گونهگون سـبب شـد که بعدها مؤسس سلسله سلجوقی دوبـاره آن را پایتـخت قـرار داد. در دوره سلجوقیان، شهر آبـادی و گـسترش بسیار یافت. باقی سـرگذشت پرفـراز و نشیب این شهر ارتباطی به بحث ما درباره کسایی ندارد.
۴.۲ – وضع فـرهنگی مرو
اکنون نگاهی به وضع فـرهنگی شـهری که کسایی را در دامان خود پرورده است بـیندازیم.
طـبیعی است شـهری که در طـول قـرنهای دراز بدانسان بزرگ و آباد و سـرسبز و پر نعمت و ثروت بود، از فرهنگی والا و ریشهدار هم برخوردار بود.
مستوفی در نزهه القلوب میگوید:
«از آنجا اکابر و عقلای بـسیار بـرخاستهاند، و در عهد اکاسره برزویه طبیب و بزرجمهر بـختگان و بـاربد مـطرب. و دیه سـفیدنج که از ضـیاع مرو است، مـقام ابـومسلم آنجا بود.»
[۴] مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، ص۱۹۳، به تصحیح دکتر دبیر سیاقی.
مرو بهشت اهل ذوق و تحقیق شمرده میشد؛ کتابخانهای از کتابهایی که یزدگرد در بازپسین روزها از تیسفون به مـرو بـرده بـود، تا دوره مامون برجای بود.
[۵] زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۵۱۷ به نقل از کتاب بغداد ابن طیفور.
[۶] ابن طیفور، احمد بن ابیطاهر، کتاب بغداد، ص۸۷.
به نوشته یاقوت حموی، چـندین کتـابخانه مـعتبر داشـت که یکی از آنها را سامانیان تاسیس کرده بودند. و اینهمه تا حمله مغول و سوختن و ویران کردن مرو و کشتار مردم آن شهر باقی ماند. خود یاقوت سه سال در مرو ماند و مواد کتاب خود را از کتابخانههای آن شهر فـراهم ساخت.
شهر بزرگی با چنان سرسبزی و خرمی و با چنین امکانات فرهنگی، طبعاً مستعد پرورش شاعران نیز بود.
۴.۳ – شاعران مرو
در قرن سوم و چهارم با تشویقی که امیران سامانی از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی میکردند شـاعران بـسیاری از شهر مرو برخاستند. از آن میان نمونههایی از اشعار مسعودی مروزی (نخستین شاهنامهسرای ایران)، بشار مرغزی صاحب قصیده معروف، ابونصر مرغزی، حکاک مرغزی، صفار مرغزی، طیان مرغزی، نوایحی مروزی در فرهنگها و جُنگها بـاقی مـانده است.
از معاصران کسایی هم: عماره مروزی، عسجدی مروزی، و اندکی بعد ابوحنیفه اسکافی مروزی بودند که شاید برخی از آنان با کسایی روابطی داشتهاند.
۵ – عصر کسایی
دوره شاعری او با ایام ضعف دولت سامانی و سلطنت چهار تن آخرین پادشاهان آن خاندان همزمان بـود.
سامانیان خاندانی ایرانی بـودند و نـسب خـود را به بهرام چوبین سردار ساسانی میرسانیدند و اگرچه بظاهر از خلیفه بغداد اطاعت میکردند، امـا در مـعنی اسـتقلال داشتند و زنده کننده و حافظ سنن فرهنگی ایرانی بودند؛ شعر و ادب فارسی را حمایت میکردند و به تشویق آنـها شـاعران بزرگی به ظهور رسیدند و دهها کتاب فارسی تالیف و ترجمه شد و بالاترین افتخار آنـها این اسـت که شاهنامه فردوسی در آن محیط فرهنگی ایرانی که آنها بهوجود آورده بودند سروده شده است.
کسایی شـاعر روزگـار پرآشوب سامانیان بود و مثل هر ایرانی به سامانیان که در بـرابر خلافت بغداد و عمال آن از یکسو، و ترکان متعصب نومسلمان از سوی دیگر در فشار و کشاکش بودند، دل بـسته بـوده و طبعاً اشعاری در مدح پادشاهان و رجـال آن خـاندان سروده اسـت. از آن جـمله مدایحی درباره ابوالحسین عبدالله بن احمد عُتبی وزیر معروف سـامانی داشـته و این را از یک بیت سوزنی خبر داریم که میگوید:
کرد عتبی با کسایی همچنان کردار خوب ••• ماند عـتبی از کســایی تـا قیامت زنده نام
کسایی مسلماً از ستایشگران خـاندان سـامانی بوده است و بر این نظر علاوه بر بیتی که درباره رابطه او با عتبی ذکر کردیم این بیت سوزنی هـم دلیل اسـت:
باش ممدوح بسی مادح که ممدوحان بـسی ••• زنــده نـامنـد از دقـیـقی و کســایی و شـهید
خود او هم، بعدها که بـعد از انقراض سامانیان، روزگار حال و هوای دیگری یافته، و او هم در مسیر فکری دیگری افتاده بوده است، از کار گـذشته خـود اظهار پشیمانی کرده و چنین گفته است:
بـه مـدحت کردن مـخلوق روح خـویش بـشخودم ••• نکوهش را سزاوارم که جـز مـخلوق نستودم
البته اینکه گفتیم، با آنچه عوفی و مؤلف النقض گفتهاند که دیوان او در زهد و وعظ و مـناقب اهـل بـیت نبوت بوده و نمونههایی از آنها را هم در دست داریم، مـنافات نـدارد. ظـاهراً اشـعار مـذهبی و «زهـد و وعظ» مربوط به اواخر عمر اوست که خود گفته است:
دسـت از جـهان بشویم عز و شرف نجـویم ••• مـدح و غــزل نـگـویـم مقـتل کنـم تقاضا
۶ – تشیع کسایی و دلایل آن
کسایی شیعه دوازده امامی بود.
اینکه آیا او خود به تشیع گرویده و وجود این شاعر شیعه در محیط خراسان آن روز استثنایی بوده یا اینکه در خراسان و خاصه مرو آن روز شیعیان فراوان بودهاند و او در یک محیط شیعی پرورش یافته و زیسـته است؟ بـررسی این مسئله، از احوال کسایی گذشته، درباره وضع فکری آن روز خراسان ارزش بسیار دارد.
۶.۱ – دلیل اول
از مجموع قرائن چنین برمیآید که مرو از همان آغاز ورود مسلمانان از مراکز ناراضیان بوده و نفرت از اعراب بنیامیه و بنیعباس ریشههای کهن داشته و بـه دلائل مـختلف تمایل به تشیع فراوان بوده است.
مرو در دوره خلیفه سوم بهدست عبدالله بن عامر بن کریز بدون جنگ به چنگ اعراب افتاد و مردم آن، از روز اول مورد ستم و آزار قـرار گـرفتند. در فتوح البلدان بلاذری میبینیم: «مرزبان مـرو بـه دو هزار هزار درهم و دویست هزار با اعراب صلح کرد… در صلحنامه چنین آمده بود که بایستی مردم مرو اعراب را در خانههای خویش جای دهند و مال خویش با ایشـان قـسمت کنند و مسلمانان را واجبی جـز قـبض این مال ذکر نشده بود… صلح مرو به کنیز و غلام (یعنی دختران و پسران مرو) و چارپا و متاع انجام شد، چه این قوم را در آن روزگار نقدی نبود. خراج را نیز بدانسان میپرداختند…»
[۷] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۹۲.
از همان روزها گروههایی از بـادیهنشینان عرب، از قبایل ازد و تمیم در مرو ساکن شدند و باغها و کشتزارهای سرسبز را در اختیار گرفتند.
[۸] یعقوبی، احمد بن اسحاق، البلدان، ص۹۹.
ابن اثیر (در حوادث سال ۹۶) تعداد هر یک از این دو قبیله را ده هزار مرد (یا خانوار) ذکر کرده است.
[۹] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۵، چاپ بیروت.
با اینکه در قیام ابومسلم بسیاری از این مهاجران رانده شدند، بـعدها هـم تا اواخـر قرن چهارم (عصر کسایی) هنوز عربها «اندر خراسان پراکنده به هر جایی» و از آن جمله در بیابانهای گوزگانان «مقدار بیست هزار مرد عرب»
[۱۰] مجهول، حدود العالم، ص۹۹-۹۸، چاپ دکتر ستوده.
بودند.
رفتار این مهاجران غاصب و قتل و غارتها و خوارداشت ایرانیان، نـفرت صـاحبان اصلی سرزمین را برمیانگیخت. با روی کار آمدن بنیامیه که حکومتشان بر پایه عصبیت قومی عربی بود جور و ستم بالا گرفت و رفـتهرفته آتـش خشم و نفرت و ستمستیزی و انتقامجویی ایرانیان مخصوصاً مردم مرو را دامن زد. خاطره کشته شدن یزدگـرد در این شـهر و پشیمانی و ناآرامی وجدان مردم که چرا از او حمایت نکردند، نیز شاید در جنبشهای مردم بیاثر نبود. بیسبب نـیست که ابومسلم از میان مردم این شهر برخاست و درفش مبارزه را از این شهر بر ضد اعراب بنیامیه بـرافراشت و خلافت آنان را برانداخت و سـرافرازی ایرانـیان را پی نهاد. در همین قیام چنانکه گفتیم بیشتر اعراب از خراسان رانده شدند اما هنوز گروهی از آنان در بیابانهای مرو مانده بودند که بعدها منتصر آخرین امیر سامانی بهدست آنان کشته شد.
ناسپاسی عباسیان درباره ابـومسلم، و کشته شدن این سردار ایرانی در سال ۱۳۷ به امر منصور عباسی، بر حسّ نفرت و انتقامجویی ایرانیان افزود و مردم خراسان مخصوصاً همشهریان ابومسلم را برانگیخت که از راههای گونهگون به ستیز با خلافت عبّاسی برخیزند. شهر نـخشب (نـسف) که به نوشته باخرزی کسایی در آن اقامت داشت، از مراکز ستیز با سیاهجامگان عبّاسی و خاستگاه سردار سپیدجامگان بود و از حدود العالم برمیآید که با گذشت دو قرن هنوز در عصر کسایی هم «مردم روستاپیشه کیش سپیدجامگان» داشتند».
[۱۱] مجهول، حدود العالم، ص۱۱۴.
نفرت عـمومی به صورتهای متفاوت تجلی میکرد. قیامها و نهضتهای متعدد مذهبی و سیاسی، جلوههای گونهگون خشم و نفرت ایرانیان بود. در چنین جوش و خروش احساسات و افکار، طبیعی است که گروههایی از راه همدردی با خاندان علی (علیهالسّلام) که مـورد ظلم خلفای دمشق و بغداد قرار گرفته بودند به تشیع تمایل یافته باشند. قطعاً مامون که محل حکومت و اقامتش مرو بود این تمایلات را دریافته بود و شاید علت تصمیمش در انتخاب حضرت رضا (علیهالسّلام) به ولیعـهدی بـا مـلاحظه این تمایلات، و بهمنظور برخورداری از پشتیبانی مـردم شـیعه مـرو و خراسان بوده است.
مردم خراسان طالب استقلال و پایان یافتن برتری عرب بودند، و هر گروهی رسیدن به این آرزو را از راه جداگانهای میجستند. اهل قلم و اندیشه هـم هـر یک بـیانکننده مسیر فکری جداگانهای بودند: فردوسی با سرودن شـاهنامه کاخ بـلند حماسه ملی ایران را برافراشت و روزگاران سرافرازی ملی را به یاد ایرانیان میآورد. کسایی با بیان مناقب و مصائب خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ که مورد آزار و ستم بـنیامیه و بـنیعباس قـرار گرفته بودند ـ همدردی مردم ایران را با آن خاندان پاک باز میگفت و نفرت عـمومی را نسبت به خلیفگان بغداد دامن میزد. اندکی دیرتر ناصر خسرو با تبلیغ تعلیمات اسماعیلی و پشتیبانی از فاطمیان مصر ـ که دشـمن دشـمنان ایران بـودند و بهعلت فاصله زیاد از ایران نگرانی از ظلم و تجاوز آنان محتمل نبود ـ بیزاری خود را از عـباسیان بـیان میکرد.
از این مقدمه، به این نتیجه میرسیم که شیعه بودن کسایی یک مورد استثنایی نبوده، بلکه او در محیطی میزیسته که گـروه کثـیری از مسلمانان آنجا شیعه دوازده امامی بودهاند.
۶.۲ – دلیل دوم
مقایسه وضع و حال کسایی و ناصرخسرو این نکته (شیعه بودن کسایی یک مورد استثنایی نبوده) را تـایید مـیکند. نـاصرخسرو عمر را به تبعید و دربدری و زندگی پنهان در دوردستها و در بن کوهها و غارها گذرانیده
[۱۲] رک: ناصرخسرو قبادیانی، ناصر بن خسرو، دیوان ناصرخسرو، مـقدمه تـقیزاده، چاپ تقوی صفحات (کج ـ لو).
درحالیکه در اشعار کسـایی قـرینه صـریحی نیست که او به علت مذهب خود مورد آزار قرار گرفته باشد و این میرساند که او برعکس ناصرخسرو در غربت فـکری نـمیزیسته و در مرو و خراسانِ عصر او، تشیع رواج داشته است. بعدها با استقرار فاطمیان در مصر که مبلغانی بـرای تـبلیغ مذهب اسماعیلی میفرستادند تشیع رو به ضعف نهاد و اندکاندک جای خود را به اسماعیلیه داد و مخصوصاً در دوره سلجوقیان تـحت فـشار سیاست مذهبی دولت بکلّی ضعیف شد و آنچه هم ماند در نهانخانه دلها به انزوا گـرایید.
فـاصله نـیم قرن از دوره کسایی تا عصر ناصرخسرو، و تغییر وضع محیط سیاسی خراسان در آن مدت را نباید از نظر دور داشت. کسـایی بـیشتر عمر خود را در دوره سامانیان گذرانیده و در آن دوره تا حدودی آزادی فکری برقرار بوده است. سامانیان اگـرچه سـنی بـودند و اطاعت ظاهری از خلافت بغداد داشتند اما آزاداندیشی و آزادمنشی در قلمرو فرمانروایی آنان وجود داشت و معتقدان بـه کیشها و آیینهای گونهگون از جمله پیروان تشیع نوعی آزادی و آسایش داشتند و کمتر مورد تعقیب و آزار بودند.
با سـقوط دولت سـامانی وضع دگرگون شد. محمود غزنوی با تعصب و سختکوشی تمام سیاست مذهبی عباسیان را اجرا میکرد و میگفت: «مـن از بـهر عباسیان انگشت در کردهام در همه جهان، و قرمطی میجویم، و آنچه یافته آید و درست گردد بـر دار مـیکشند». در ۴۰۲، بعد از گرفتن ری، دارها برپا کرد و به فتوای مـفتیان عـده کثـیری را به بهانه رفض و الحاد به دار آویخت و مـقدار پنـجاه خروار کتابهای آنان را زیر دارها بسوزانید و نیم قرن بعد که ناصرخسرو دعوت خود را آغاز کرد، بـذری که مـحمود افشانده بود به ثمر رسـیده بـود و خراسان دیگـر جـای مـاندن نبود و او ناچار به کنجیمگان پناه بـرد.
۷ – دیوان و اشعار
دیوان کسایی که تا قرن ششم موجود بوده، بعدها از میان رفته است.
دربـاره شـعر او، مؤلف النقض که دیوانش را در دست داشته مـیگوید: «همه دیوان او مدایح و مناقب حضرت مصطفی و آل اوست».
[۱۳] قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، ص۲۵۲، بـه تصحیح محدث.
عوفی هم میگوید: «اکثـر اشـعار او در زهد و وعظ است، و در مناقب اهل بیت نبوت»
[۱۴] عوفی، محمد بن محمد، لباب الالباب، ص۲۷۰، به تصحیح نفیسی.
درباره اشعار مذهبی او که بیش از جنبه شـعری، از نـظر تاریخ اجتماعی ایران و پیشینه انتشار شـیوههای گـونهگون فـکری در خراسان اهمیت دارد، جـداگانه بـحث خواهد شد. در اینجا به آن جـلوه اصلی شاعری او که در طول قرنها مایه اشتهار شاعر گردیده اشاره میکنم و آن اینکه کسایی نقاش چـیرهدست طـبیعت است و وصفهای روشن و جاندار با تـشبیهات سـاده و لطیف و دلنـشینش، او را در شـعر کهـن فارسی بلندآوازه ساخته اسـت. برای نمونه وصفهای زیر در اشعار او: صبح، نرگس، خوشههای رز، بانگ چزد، دو دیده و اشک، نیلوفر کبود، قطره باران، آبـی، دسـت معشوق، قطره باران بر پیلگوش، شـراب… در شـعر فـارسی کمنـظیر اسـت.
۷.۱ – از نگاه دیگران
استاد فروزانفر دربـاره شـعر او چنین نوشته است: «کسایی از شعرای بزرگ ایران است و به همینمایه اندک که از اشعارش باقی است انـدازه وسـعت فـکر و دقت خیال و حسن بلاغت و براعت طبع او را مـیتوان دانـست. اشـعار کسـایی بـه لطـافت و دقت تشبیه ممتاز است و در این فن عده کمی به پایه او میرسند.»
[۱۵] فروزانفر، محمدحسن، سخن و سخنوران، ص۳۸.
آقای دکتر شفیعی کدکنی هم نوشتهاند: «از نظر صور خیال و انواع تصویر بویژه در زمینه طبیعت، شعر کسایی بهترین شـعری است که از گویندگان قرن چهارم در دست داریم.»
[۱۶] شفیعی کدکنی، محمدرضا، صور
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 