پاورپوینت کامل گستاخی یزید به سر مطهر امام حسین ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گستاخی یزید به سر مطهر امام حسین ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گستاخی یزید به سر مطهر امام حسین ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گستاخی یزید به سر مطهر امام حسین ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :
اهانت یزید به سر مطهر امام حسین
یکی از مصائب بزرگ اهل بیت (علیهمالسلام) بعد از واقعه عاشورا و در جریان اسارت اهل بیت امام حسین (علیهالسلام) اهانت یزید بن معاویه، نسبت به سر مطهر امام حسین (علیهالسلام) بود. با ورود اسرای کربلا به شهر شام، یزید مجلسی تشکیل داده و اسرای کربلا را با وضعیتی رقتبار وارد مجلس کرد؛ در آن مجلس یزید به سر مطهر امام حسین (علیهالسلام) اهانت کرده که باعث برانگیخته شدن احساسات اسرا و ناله و شیون آنها شد. این کار یزید با اعتراض و نکوهش عدهای از حاضران از جمله برخی از صحابه حاضر در مجلس روبرو شد.
فهرست مندرجات
۱ – اهانت به سر امام با چوب دستی
۲ – جایگاه اسرا در مجلس یزید
۳ – ناله و شیون زنان با دیدن سر امام
۴ – روایت امام رضا درباره اهانت یزید
۴.۱ – روایت اول
۴.۲ – روایت دوم
۵ – اعتراض حاضران
۵.۱ – اعتراض یحیی بن حکم
۵.۲ – اعتراض ابوبرزه
۵.۳ – عکسالعمل یزید
۵.۴ – گفتوگوی تند حضرت زینب با یزید
۵.۵ – احتجاج امام سجاد با یزید
۵.۵.۱ – حضرت زینب و نجات جان امام
۵.۶ – اعتراض عالم یهودی
۵.۷ – اعتراض سفیر روم
۶ – پانویس
۷ – منبع
۱ – اهانت به سر امام با چوب دستی
یکی از صحنههای دلخراش مجلس یزید، صحنهای بود که سر امام حسین (علیهالسلام) را در تشت طلا گذاشته بودند
[۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳.
[۲] ر. ک:عمادالدین طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲.
و او با چوب دستی به دندانهای پیشین امام میزد
[۳] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.
[۴] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۵.
[۵] عمادالدین طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲.
و سر و صورت او را وارسی میکرد.
[۶] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴.
۲ – جایگاه اسرا در مجلس یزید
در منابع تاریخی به صراحت نیامده است که در این مجلس، اسرا در کجای تالار بودند؛ اما برخی نوشتهاند: «سر مطهر امام حسین (علیهالسلام) را پیش روی یزید و اسرا را در پشت سر او قرار داده بودند».
[۷] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۹۹.
[۸] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۳.
طبرانی (از محدثان اهل سنت) مینویسد: «یزید دستور داد سکینه دختر امام حسین (علیهالسلام) را پشت سر تخت سلطنتی او جای دهند تا سر پدر خود را نبیند».
[۹] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۴.
۳ – ناله و شیون زنان با دیدن سر امام
برخی روایات تاریخی نیز، حاکی از استقرار همه زنان در پشت تخت یزید است: «فَجَعَلَت فاطِمَهُ وسُکَینَهُ ابنَتَا الحُسَینِ علیه السلام تَتَطاوَلانِ لِتَنظُرا إلَى الرَّأسِ ، وجَعَلَ یَزیدُ یَتَطاوَلُ لِیَستُرَ عَنهُمَا الرَّأسَ؛ زنان را در پشت سر خود قرار داد، و سکینه و فاطمه دختران امام حسین (علیهالسلام) از پشت سر یزید گردن میکشیدند تا شاید بتوانند سر پدر بزرگوارشان را ببینند؛ اما یزید سعی میکرد مانع دیدن آنان شود. وقتی آن دو دختر سر پدر را دیدند، فریادی کشیدند که در پی آن، زنان یزید و دختران معاویه صدا به شیون و زاری برآوردند».
[۱۰] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۹.
)
سکینه دختر حسین ما درباره یزید میگوید: «وَاللَّهِ ما رَأَیتُ أقسى قَلباً مِن یَزیدَ ، ولا رَأَیتُ کافِراً ولا مُشرِکاً شَرّاً مِنهُ ولا أجفى مِنهُ؛ به خدا قسم سنگدلتر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکی بدتر از او نیافتم.»
[۱۱] شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۳۰، ح ۳.
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) نیز هنگامی که چشمش به سر افتاد، گریبان چاک کرد و با نالهای غمانگیز و جانسوز فریاد زد: «ای حسین من! ای حبیب رسول خدا! ای زاده مکه و منا! ای پسر فاطمه زهرا سرور زنان! ای فرزند دختر مصطفی!» راوی میگوید: به خدا قسم از گریه حضرت زینب تمام حاضران جز یزید به گریه افتادند.
[۱۲] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴.
[۱۳] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۳.
[۱۴] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۱۰۰.
آنگاه یکی از زنان بنیهاشم که در خانه یزید زندگی میکرد برای امام حسین اینگونه به مرثیهخوانی پرداخت: «یا حُسَیناه ! یا حَبیباه ! یا سَیِّداه ! یا سَیِّدَ أهلِ بَیتاه! یَابنَ مُحَمَّداه! یا رَبیعَ الأَرامِلِ وَالیَتامى! یا قَتیلَ أولادِ الأَدعِیاءِ!؛ آه ای حسین! وای ای حبیب! آخ ای مولا! ای سرور اهل بیت! ای پسر محمد! ای پناه و امید پیرزنان و یتیمان! ای کسی که به دست فرزندان انسانهای پست کشته شدی!»
[۱۵] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۳-۲۱۶.
۴ – روایت امام رضا درباره اهانت یزید
به دو روایت درباره اهانت یزید نسبت به سر امام حسین (علیهالسلام) از امام رضا (علیهالسلام) اشاره میکنیم.
۴.۱ – روایت اول
عبدالواحد نیشابوری از علی بن محمد و او از فضل بن شاذان (شیخ طوسی در کتاب ده او را از اصحاب امام هادی (علیهالسلام) و امام عسکری (علیهالسلام) شمرده و درباره او گفته است: او متکلم و فقیهی عالیقدر بوده و کتابهایی نوشته است. کشی درباره او اخبار مدح و ذمی نقل کرده است.
[۱۶] ر. ک:تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۸، ص۴۰۶.
[۱۷] خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۳۰۹-۳۲۰.
) نقل کرده است که گفت: از امام رضا (علیهالسلام) شنیدم که فرمود:
هنگامی که سر حسین بن علی (علیهالسلام) را به شام بردند، یزید -لعنهاللهعلیه- دستور داد آن را بر زمین گذاشتند و میز غذا را بر آن نهادند. آنگاه او با یارانش سرگرم خوردن غذا و نوشیدن آب جو شد. چون فارغ شدند، یزید امر کرد سر بریده حسین ما را در تشتی پیش تخت او نهادند. سپس وی میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشت و با یارانش به بازی شطرنج مشغول شد، و در حین بازی حسین و پدر و جدش را با تمسخر یاد میکرد، و چون از هم بازیاش میبرد، جام (آب جو) را بر گرفته، سه جرعه مینوشید، و سپس ته مانده آن را در کنار تشتی که سر بریده امام در آن بود، بر زمین میریخت. (آنگاه امام رضا؟ فرمود: پس هر کس از پیروان ماست، باید از نوشیدن آب جو و بازی شطرنج بپرهیزد، و هرکس که دیدهاش به آب جو یا شطرنج بیفتد و امام حسین را یاد کند و بر یزید و آل زیاد لعن فرستد، خداوند عزوجل گناهانش را محو و نابود سازد؛ هر چند به عدد ستارگان آسمان باشد.
[۱۸] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵، ح ۵۰.
)
۴.۲ – روایت دوم
عبدالله بن تمیم قرشی نیز از عبدالسلام بن صالح هروی (تستری درباره او گفته است: عبدالسلام بن صالح هروی، کنیهاش اباصلت است. شیخ طوسی او را از اصحاب خاص امام رضا (علیهالسلام) معرفی کرده و ذهبی او را خادم امام رضا (علیهالسلام) دانسته است و در کتابهای رجالی او را شدید التشیع، کسی که از او دروغی شنیده نشده، ثقه، مامون، صحیح الحدیث و… توصیف کردهاند..
[۱۹] تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۶، ص۱۵۹.
) و او از امام رضا (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود:
نخستین کسی که در اسلام و در شام (دمشق) برای او آب جو ساختند، یزید -لعنهاللهعلیه- بود. آن را برایش آوردند، در حالیکه سر سفره غذایی بود که در کنار سر حسین گسترده بودند. آنگاه او شروع به نوشیدن کرد و خود [شخصا] ساقی یارانش بود و به آنها میگفت: بنوشید که این شراب مبارک است و همینکه ما نخستین کسانی هستیم که آنرا مینوشیم، در حالیکه سر دشمن در مقابل ما، و زیر میز غذای ماست و ما با کمال آرامش فکر و قلب مطمئن مشغول خوردن و نوشیدن آنیم، برای مبارکی آن کافی است. (سپس امام فرمود: پس هر کس از شیعیان ماست، باید از آشامیدن فقاع (آب جو) بپرهیزد؛ زیرا آن از نوشیدنیهای دشمن ماست، و اگر کسی از آن نپرهیزد، از ما نیست.
[۲۰] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵، ح ۵۱.
عمادالدین طبری نیز خلاصهای از این روایت را نقل کرده است.
[۲۱] عمادالدین طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۷.
)
۵ – اعتراض حاضران
رفتار یزید با سر امام حسین (علیهالسلام) چنان زشت و تاثربرانگیز بود که اعتراض حاضران و حتی بعضی از افراد خاندان بنی امیه را برانگیخت.
۵.۱ – اعتراض یحیی بن حکم
پیش از همه یحیی بن حکم برادر مروان که نزد یزید نشسته بود، وی را به باد نکوهش گرفت و در قالب شعری گفت:
الهام بادنی الطف آدنی قرابه ••• من ابن زیاد العبد ذی الحسب الرذل
امنیه امسی نسلها عدد الحصی ••• وبنت رسول الله لیس لها نسل
سری که کنار طف [جدا شد] در خویشاوندی به تو نزدیکتر است از پسر زیاد؛ آن بردهای که از نژادی پست است. نسل امیه به شماره ریگهاست؛ اما دختر رسول خدا دودمانی ندارد [زیرا پسر او کشته شد]». ولی یزید در برابر این اعتراض، طبق عادت همیشگی متوسل به زور شد و به سینه یحیی بن حکم زد و او را وادار به سکوت کرد.
[۲۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۰-۴۶۱.
[۲۳] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰.
[۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۴.
[۲۵] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴.
[۲۶] عمادالدین طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۳.
(خوارزمی اسم وی را عبدالرحمن بن حکم ذکر کرده و افزوده است که یزید در پاسخ او گفت: «اینجا جای گفتن این سخن است؟! نمیتوانی ساکت باشی؟».
[۲۷] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳.
) یحیی بن حکم در مسجد دمشق نیز وقتی حاملان سرها را دید و گزارش واقعه کربلا را از آنان شنید، با لحن تندی آنان را سرزنش کرد و گفت: «میان شما و پیامبر در قیامت پرده جدایی افتاد و من از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمیکنم».
[۲۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵.
[۲۹] ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ج۶۲، ص۸۵.
[۳۰] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۲.
۵.۲ – اعتراض ابوبرزه
بعد از یحیی بن حکم، ابوبرزه اسلمی (نام ابوبرزه اسلمی، نضله بن عبید، یا نضله بن عمرو و یا نضله بن عائذ بوده است. او از اصحاب پیامبر بود و در هفت جنگ از جنگهای صدر اسلام، از جمله خیبر و فتح مکه، حضور داشته و در جنگ نهروان نیز همراه علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بوده است. او پس از تاسیس بصره، در این شهر ساکن شد. وی در لشکر کشی به خراسان حضور داشت و سرانجام در سال ۹۵ قمری در مرو از دنیا رفت.
[۳۱] ر. ک:ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۹ و ۳۹۹.
[۳۲] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۸.
[۳۳] بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۱۱۸.
[۳۴] ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰.
خوارزمی پس از ذکر روایت فوق، مینویسد: «گفته شده آن کس که به یزید اعتراض کرد، ابوبرزه اسلمی نبوده است؛ بلکه سمره بن جندب صحابی پیامبر بوده است. ولی با توجه به شواهد تاریخی، نمیتوان این نقل را پذیرفت؛ زیرا اولا خبری مرسل و منفرد است که خود خوارزمی نیز آن را مسلم نمیدانسته است؛ از اینرو با عبارت «قیل» بدان اشاره کرده است؛ ثانیا خود وی در جای دیگری گفته است که سمره بن جندب پیش از واقعه کربلا از دنیا رفته است.
[۳۵] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴.
ثالثا در پرونده سمره بن جندب سوابقی چون خوش خدمتی به بنی امیه و همکاری با نیروهای عبیدالله بن زیاد و دعوت مردم به جنگ با امام حسین (علیهالسلام) از او دیده میشود.
[۳۶] تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۵، ص۳۱۴.
از چنین کسی بعید است چنان سخنی را در مجلس یزید گفته باشد.) نیز با شجاعت عمل یزید را آشکارا تقبیح کرد. (بعضی از مورخان، شبیه چنین اعتراضی را از ابوبرزه، احتمالا به اشتباه، در مجلس ابن زیاد نقل کردهاند.)
او خطاب به یزید گفت:
وای بر تو! با چوب دستی خود به دندانهای حسین میزنی؟! گواهی میدهم که رسول خدا دندانهای او و برادرش حسن را میبوسید و میگفت: «شما سرور جوانان بهشت هستید؛ خدا قاتلان شما را بکشد و لعن کند و در دوزخ جای دهد که بد جایگاهی است. اما تو ای یزید! در روز قیامت وارد محشر میشوی، در حالیکه عبیدالله بن زیاد شفیع توست؛ اما حسین وارد محشر میشود، در حالیکه محمد شفیع اوست. یزید ناراحت شد و دستور داد او را از مجلس بیرون کنند.
[۳۷] ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹.
[۳۸] بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۵.
[۳۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵.
[۴۰] ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴.
[۴۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴.
[۴۲] ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۱۰۰.
[۴۳] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۴.
[۴۴] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۸.
[۴۵] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.
[۴۶] ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸ ص۱۹۲.
۵.۳ – عکسالعمل یزید
روایت فوق گویای این است که در مجلس یزید، شماری از صحابه پیامبر حضور داشتهاند و به او اعتراض کردهاند؛ اما یزید نه تنها به آنان بیاعتنایی کرد، بلکه کفر و کینه خود را نیز نتوانست پنهان نگاه دارد، و از اینرو با وام گرفتن ابیاتی از عبدالله بن زبعری (عبدالله بن زبعری بن قیس بن عدی بن سعد بن سهم قرشی، از دشمنان سرسخت رسول خدا و مسلمانان بود که سرانجام بعد از فتح مکه اسلام آورد. او که در هنر شعر، سرآمد همه قریشیان بود، تا پیش از فتح مکه با اشعار هجوی خود به اسلام و مسلمانان اهانت میکرد و با سرودههایش در برابر اشعار هجوی دو شاعر پیامبر، حسان و کعب (که بر ضد مشرکان شعر میسرودند) میایستاد.
[۴۷] ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۷۶.
یزید در جایگاه خلیفه مسلمانان، شعر خود را با نگاه به شعری سروده است که عبدالله بن زبعری پیش از مسلمان شدنش، بعد از جنگ احد و شکست مسلمانان، بر ضد آنان سروده است!.
[۴۸] ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۱۴۱.
) چنین سرود:
ای کلاغ شوم نالان! هرچه میخواهی بگو، که این بار نالهات [خبر از آینده نمیدهد، بلکه] برای کاری است که شده!
هر سلطنت و نعمتی از بین رفتنی است و حوادث روزگار همه بازیگرند. کاش بزرگان من که در بدر کشته شدند، امروز بودند و میدیدند که خزرجیان چگونه از درد نیزهها مینالند. کاش برخیزند و از شادی فریاد بزنند: ای یزید دست مریزاد!
من از خِندِف (خنف لقب لیلی دختر حُلوان بن عِمران بن اِلحاف بن قُضاعه، کنیز اِلیاس بن مِضر بن نزار بن عَدنان (از اجداد قریش)، بوده است. فرزندان الیاس، زاده او و بدو منسوباند و خندفی خوانده میشوند.
[۴۹] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۵۰۸.
[۵۰] ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۹۸، ذیل واژه خِندف.
) نباشم، اگر از فرزندان احمد در برابر آنچه کردهاند، انتقام نگیرم.
هاشمیان [تنها چند روزی] با سلطنت بازی کردند، وگرنه نه خبری [از آسمان] آمده و نه وحی نازل شده است.
ما انتقام خون خود را از علی گرفتیم و این قهرمان شجاع سلحشور (حسین) را کشتیم.
سرآمد بزرگانشان را کشتیم و شکست بدر را جبران کردیم. اینک عمل ما و آنان سر به سر شد. (کاملترین صورت این اشعار را خوارزمی،
[۵۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۵.
در هشت بیت نقل کرده است:
یَا غُرَابَ الْبَیْنِ! مَا شِئْتَ فَقُلْ ••• إِنَّمَا تَنْدُبُ أَمْراً قَدْ فَعَلَ
کلّ ملک و نعیم زائل ••• و بنات الدهر یلعبن بکل
لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا ••• جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الأَسَل
فَأَهَلُّوا، وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً ••• ثم قَالُوا یَا یَزِیدُ لا تَشَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ ••• مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَلَ
لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلا ••• خَبَرٌ جَاءَ وَلا وَحْیٌ نَزَلَ
قَدْ قَتَلْنَا الْقَوم مِنْ سَادَاتِهِمْ ••• وَعَدَلْنَا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ
گفتنی است فقط سه بیت اول و بیت آخر این اشعار از عبدالله بن زبعری است و بقیه ابیات از خود یزید است. منابع متعددی این عمل ننگین یزید را ذکر کردهاند و اشعاری را که وی خوانده، به صورت خلاصه و با اندکی تفاوت آوردهاند. برای اطلاع بیشتر در اینباره رجوع شود به کتاب بلاغات النساء،
[۵۲] ر. ک:ابن طیفور، بلاغات النساء، ص۲۱.
الفتوح،
[۵۳] ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹.
مقاتل الطالبیین،
[۵۴] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.
الامالی،
[۵۵] شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۳
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 