پاورپوینت کامل شقاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شقاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شقاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شقاء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
سعادت و شقاوت
مقالات مرتبط: شقاوت (مقالات مرتبط).
سعادت و شقاوت، دو معنا دارند، یکی خوشی و نیکویی و ضد آن به معنای نحس و نکبت و دیگر مساعدت و یاری کردن و ضد آن به معنای عدم یاری کردن است که متناسب با عدم توفیق الهی است.
فهرست مندرجات
۱ – چکیده
۲ – معنای سعادت و شقاوت
۲.۱ – معجم مقائیساللغه
۲.۲ – لسان العرب
۳ – سعادت و شقاوت از دیدگاه فلاسفه
۳.۱ – سعادت از دیدگاه صدرالمتالهین
۳.۱.۱ – بزرگی کمال انسان
۳.۲ – شقاوت از دیدگاه صدرالمتالهین
۳.۳ – امام خمینی
۳.۴ – راه تحصیل سعادت
۳.۵ – کلامی از امیرالمؤمنین
۳.۶ – سعادت و شقاوت روح انسان
۳.۷ – راه تحصیل سعادت و شقاوت
۳.۸ – هماهنگی معنای سعادت و شقاوت
۴ – سعادت و شقاوت در قرآن
۵ – طبرسی و معنای سعادت
۶ – نتیجه
۷ – پانویس
۸ – منبع
۱ – چکیده
در این مقاله، نخست به دو نکته اشاره شده است: اهمیت مبحث فلسفه اخلاق و اهمیت سعادت و شقاوت. در اصل مسئله سعادت و شقاوت ابهامی وجود ندارد، زیرا هر انسانی فطرتا طالب و گریزان از شقاوت است، اما شناخت حقیقت سعادت و شقاوت و عوامل آن، مشکل است و در این باره نظریههای مختلفی وجود دارد.
مطالب اصلی مقاله در سه مرحله ارائه شده است: مرحله اول به معنای لغوی سعادت و شقاوت پرداخته؛ مرحله دوم درباره دیدگاه فلاسفه بحث کرده و موضوع بحث را از دیدگاه فلاسفه بزرگی، مانند ارسطو، ابنسینا و صدرالمتالهین بحث و بررسی کرده است. در مرحله سوم نیز سعادت و شقاوت از منظر آیات شریفه قرآن و روایات مورد توجه قرار گرفته و نتیجه گرفته شده است که دیدگاه فلاسفه و آنچه مستفاد از قرآن کریم است، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل یکدیگرند. بنابراین، مستفاد از همه کلمات این است که حقیقت سعادت قرب الیالله است که محل بروز و ظهور آن در جهان آخرت است و هدف از آفرینش انسان هم رسیدن به آن مقام بلند است و انبیای الهی و ادیان آسمانی نیز به همین منظور نازل شدهاند.
۲ – معنای سعادت و شقاوت
اگرچه به دست آوردن حقیقت سعادت، که شرح آن خواهد آمد، در گرو شناخت مفهوم لغوی آن نیست، از آنجا که همیشه در هر بخشی با الفاظ و معانی سروکار داریم و معانی هم دارای حدود و تعریفاتی است و بسیاری از اشتباهات هم در اثر عدم تعیین حدود و معانی و یا اشتراک لفظی بهوجود میآید، لازم است قبل از بحث از حقیقت و ماهیت سعادت و شقاوت، آن را از لحاظ لفظی و مفهومی مورد بحث قرار دهیم.
۲.۱ – معجم مقائیساللغه
احمد بن فارس (متوفای ۳۹۵) در کتاب معجم مقائیساللغه میگوید:
سعد اصل یدل علی خیر و سرور خلاف النحس والسعد الیمن فی الامور؛
[۱] ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغه، ج۳، ص۷۵.
کلمه سعد، یعنی سین و عین و دال، اصلی است که دلالت بر سرور میکند، برخلاف نحس، پس سعد به معنای نیکی و خوبی در کار است.
همچنین دانشمند نامبرده در کتاب مجمل اللغه میگوید:
السعد الیمن و الساعد ساعد الانسان.
[۲] ابن فارس، احمد بن فارس، مجمع اللغه، چاپ مؤسسه الرساله عراق، ج۳، ص۵۷.
۲.۲ – لسان العرب
در لسان العرب نیز آمده است:
السعد الیمن و هو نقیض النحس والسعوده خلاف الغوسه والسعاده خلاف الشقاوه یقال یوم سعد و یوم نحس والاسعاد المعوفه والمساعده المعاونه؛
[۳] ابن منظور، جمالالدین، لسان العرب، ج۳، دار احیاء، التراث العربی، ج۳، ص۲۱۲.
سعد به معنای نیکو و خوش یمن نقیض نحس و سعادت خلاف شقاوت است، چنانکه گفته میشود: روز سعد (نیک) و روز نحس و اسعاد نیز به معنای کمک و معونه آمده است.
همچنین در مجمع البحرین آمده است:
و السعاده خلاف الشقاوه و منه سعدالرجل بالکسر فی دین او دنیا خلاف شقی فهو سعید والجمع سعدا.
[۴] طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۳۷۲.
نتیجه کلام لغویین این است که سعادت و شقاوت دو معنا دارند؛ یکی خوشی و نیکویی و ضد آن به معنای نحس و نکبت و دیگر مساعدت و یاری کردن و ضد آن به معنای عدم یاری کردن است که متناسب با عدم توفیق الهی است، چنانکه در المعجم الوسیط آمده است:
السعاده معاونه الله للانسان علی نیل الخیر و تضاده الشقاوه.
[۵] گروهی از مولفین، المعجم الوسیط، ج ۱، ص۴۳۰.
تا اینجا معنای لغوی سعادت و شقاوت روشن شد، ولی مهمتر از آن به دست آوردن معنای اصطلاحی است، زیرا این معنا در نظر هر گروهی متفاوت است، چرا که هر گروهی سعادت را در چیزی و شقاوت را نیز در چیزی دیگر میداند، لذا میتوان گفت که سعادت و شقاوت بر اساس جهانبینیها مختلف میشوند، اما به طور اجمال میتوان گفت که اعمال سعادتمندانه عبارت است از اعمالی که انسان را به کمالم طلوب برساند، کمالی که استعدادش را خدای متعال در نهاد انسان قرار داده است و چون انسان از راه اعمال خاصی که با ارادهاش انجام میدهد، به سعادت میرسد، میتوان گفت که این معنا با معنای لغوی سعادت که به معنای یاری و مساعدت است، متناسب است، چنانکه در بحثهای آینده روشن خواهد شد.
بنابراین، سعادتمند کسی است که به کمال مطلوب خود رسیده باشد، از اینرو، سعادت انسان عبارت است از کمال واقعی او، لذا کمال حقیقی برای انسان همان هدف واقعی است که او به منظور رسیدن به آن آفریده شده و آن وصول انسان به خیر مطلق است و چنانکه فلاسفه گفتهاند: خیر مطلق، مقصود و غایت همه موجودات عالم است.
بدون تردید، پایه و اساس اخلاق، تهذیب، تزکیه نفس از رذایل و تکمیل آن به فضایل و سجایای انسانی است، همچنین هدف از افعال، گفتار و رفتار اختیاری انسان وصول به خیر و سعادت است و این مطلبی است که عقل و نقل در آن اتفاق نظر دارند. فلاسفه اسلامی و غیر اسلامی در اصل این مطلب شک و تردید ندارند، اگرچه، همانطور که اشاره شد، در تفسیر سعادت و شقاوت و عوامل آن اتفاق نظر ندارند و هرکدام بر اساس جهانبینی خود در تفسیر آنها، نظریه خاصی را ابراز کردهاند. ما در این بحث به نظریه بزرگان فلاسفه اسلامی میپردازیم.
۳ – سعادت و شقاوت از دیدگاه فلاسفه
فلاسفه بزرگ، مانند ارسطو و همفکرانش از فلاسفه اسلامی گفتهاند که خیر دو قسم است خیر مطلق و خیر مضاف. خیر مطلق، هدف همه موجودات است و در حقیقت، حرکت هر موجودی از انسان و غیر انسان به منظور رسیدن به آن است، زیرا هر موجودی شوق فطری و غریزی دارد به اینکه خود را به خیر مطلق که غایهالغایات است، برساند و قطعا غایت همه غایات، یعنی هدف نهایی هر موجودی وصول به خدای متعال است که هستی و خیر مطلق است.
خیر مضاف عبارت است از هر وسیلهای که انسان و یا هر موجودی را به خیر و کمال مطلق میرسانده چه امور معنوی، مانند علم و معرفت و چه امور مادی، مانند مال و مکنت.
اما سعادت عبارت است از اینکه هر فردی با اعمال، حرکت ارادی و افعال اختیاری خود، به همان کمالی که خداوند متعال در فطرت و ذات او قرار داده استبرسد؛ یعنی همان کمال نوعی که مخصوص نوع انسان است. بنابراین، باید گفت که فرق بین خیر و سعادت در این است که خیر بالنسبه به افراد مختلف نیست، بلکه یکسان است؛ یعنی تمام افراد، اعم از عالم و جاهل خیر را به یک معنا میدانند و از اینکه هدف نهایی آنهاست، تفاوتی ندارد، اما سعادت نسبت به افراد متفاوت است، زیرا هر انسانی با روش خاص خود میخواهد به آن برسد و سعادت خود را در چیزی میداند که دیگری سعادت خود را در غیر آن میپندارد.
[۶] نراقی، احمد، جامع السعاده، ج۱، ص۷۰.
این کلام از ارسطوست که غالب مردم درباره نام خیر اعلا توافق دارند. در افواه و اقوال عوام و خواص (مردم با فرهنگ) معنای بهتر زیستن و توفیق یافتن با مفهوم سعادتمند شدن یک چیز است، ولی درباره آنچه متضمن ماهیت سعادت است، تفاهم ندارند. جواب عوام درباره ماهیت سعادت با پاسخ دانشمندان مشابه نیست. برخی سعادت را امر ظاهری و مشهود میدانند و آن را در لذت، ثروت و یا در شرف جویند. خلاصه اینکه سعادت برای یک فرد یک چیز و برای فرد دیگر چیز دیگری است، حتی فرد واحد هم در موضوع سعادت گاهی دیدگاههای مختلفی مییابد؛ هنگام بیماری سعادت را در صحت و هنگام فقر آن را در غنا میجوید.
[۷] حسین بن عبدالله، بوعلیسینا، اخلاق نیکو ماخس، ترجمه دکتر سید ابوالقاسم پورحسینی، انتشارات دانشگاه تهران، ص۵.
۳.۱ – سعادت از دیدگاه صدرالمتالهین
صدرالمتالهین سعادت را عبارت از وصول نفس انسان به کمال، سرور و به جتی میداند که نفس بعد از وصول به کمال به آن نایل میشود و در اینباره میگوید: «اعلم ان الوجود هوالخیر و السعاده». بهنظر ایشان اصل وجود و هستی و درک آن خیر و سعادت است، لکن از آنجا که حقیقت وجود، از نظر کمال و نقص دارای درجات و مراتب مختلف است باید گفت هر موجودی که از لحاظ وجودی تمامتر و کاملتر باشد و از عدم خالصتر باشد، سعادتمندتر است. در مقابل، هر وجودی که ناقصتر باشد، شر و شقاوت هم در آن زیادتر خواهد بود. در این راستا، در مرتبه اول، اتم وجودات و اشرف آنها وجود باری تعالی است و در مرتبه بعدی، وجودات مجرد و عقلیه سپس نفوس انسانی قرار دارند که نازلتر از مجردات تامهاند و در مراتب بعدی هیولای اولی، صور جسمیه و موجودات طبیعی و مادی قرار دارند.
بر این اساس، باید دانسته شود که نفوس انسانی اصل حقیقت وجود است و برای آنها ادراک هر وجودی لذتبخش است، البته لذتبخشتر از آن درک خود وجود است. از آنجا که وجودات گوناگون و دارای درجات مختلفاند، سعادت و لذت نفس هم مختلف است و همانگونه که موجودات عقلی و مجرد از وجودات حیوانی دارای شهوت و غضب قویترند، سعادت آنها نیز قویتر خواهد بود. بنابراین، هرگاه نفوس انسانی به کمال حقیقی و نهایی خود برسند، رابطهشان با این بدن عنصری مادی قطع میشود و به همان حقیقت وجودی خود، یعنی آفریدگار رجوع میکنند، آنگاه به قرب الیالله نایل شده، دارای سعادت، بهجت و سروری میشوند که برای کسی قابل توصیف نیست. این لذت عقلی و حقیقی از همه لذتها قویتر، کاملتر، بیشتر و برای انسان لازمتر است.
[۸] محمد بن ابراهیم، صدرالمتالهین شیرازی، اسفار، ج۹، چاپ مصطفوی قم، ص۱۲۱.
از مجموع کلمات این فیلسوف عظیمالشان اینگونه استفاده میشود که حقیقت سعادت عبارت است از همان لذات و سروری که نفس کمال یافته انسانی به آن نایل میشود. در بحثهای آینده خواهد آمد که کمال برای انسان هنگامی حاصل میشود که نفس او در دو بعد حکمت نظری و عملی بهکمال برسد و در نتیجه، به معرفتخدای متعال نایل شود و در اثر معرفت و ایمان به قرب الیالله برسد.
ملاصدرا در کتاب شواهدالربوبیه در تبیین حقیقتسعادت میگوید: همه حکما معتقدند که حقیقت لذت و خیر و سعادت، ادراک امری است که با طبع انسان سازگار باشد و الم، شر و شقاوت، ادراک امری است که با حقیقت او ناسازگار باشد. این ادراک قوهای است از قوای نفس در انسان. آنگاه وی به لذات قوای حسی و غیرحسی پرداخته و مراتب لذتها را براساس مراتب وجود بیان فرموده است.
[۹] محمد بن ابراهیم، صدرالمتالهین شیرازی، شواهد الربوبیه، ص۲۵۱.
وی درباره کمال انسان میگوید: کمال ویژه نفس ناطقه انسانی در این است که در اثر استکمال وجودی با عقل فعال اتحاد پیدا کند، به صور کلی موجودات و نظام اتم عالم شود و به همه طبایع اجسام و عناصر این عالم تا آخرین مرتبه از مراتب وجود، علم پیدا کند و در ذات او نقش بندد، در نتیجه اتحاد با عقل فعال و ارتسام صور کلی موجودات در وی، نفس او عالم عقلی و جهان علمی شود که همه ماهیات و حقایق کلی اشیا در وجود او تحقق پیدا کند و سرانجام، به سرای ابدیت و مقر اصلی خویش باز گردد.
۳.۱.۱ – بزرگی کمال انسان
ایشان درباره عظمت و بزرگی کمال انسان مینویسد: اگر این کمال با سایر کمالاتی که مطلوب و معشوق سایر قوای نفسانی هستند، مقایسه شود، نسبت آن در عظمت، شدت و دوام مانند نسبت خود عقل با قوای حسی و وهمی و قوه غضب و شهوت در وجود انسان است.
این متفکر بزرگ درباره اینکه چرا انسان وقتی در عالم ماده زندگی میکند، تمایلی به کمال حقیقی و واقعی خود ندارد و به لذایذ زودگذر و غیر واقعی توجه دارد، میگوید: علت این امر آن است که نفس ناطقه انسان در این عالم وابسته به بدن است و با این عالم طبیعت ارتباط پیدا میکند، در نتیجه، گرفتار هوا و هوس و تمایلات خود میشود. قهرا این امور مادی، سبب میشود که انسان نتواند به امور معنوی و کمال حقیقی تمایل نشان دهد، مگر انسانهایی که از شهوات و تمایلات دنیایی صرفنظر کرده، امور مادی را از خود دور میکنند، شبهات علمی و معرفتی خود را برطرف میکنند و دریچه حقایق عالم را بر قلب خود باز مینمایند.
[۱۰] محمد بن ابراهیم، صدرالمتالهین شیرازی، اشراق ششم از مشهد سوم.
در جمعبندی و نتیجهگیری از کلمات صدرالمتالهین و سایر فلاسفه اسلامی و الهی میتوان گفت که سعادت و لذت حقیقی انسان هنگامی تحقق مییابد که به کمال واقعی و هدف نهایی که قرب الیالله است، نایل شود. استکمال وجودی انسان میتواند در دو بعد حکمت نظری و عملی به صورت گیرد. در بعد حکمت نظری، استکمال وجودی انسان هنگامی محقق میشود که به خداوند و توحید ذات، صفات و افعال، اعتماد جازم و راسخ پیدا کند، خدا را به عظمت و بزرگی بشناسد، به انبیای الهی و واسطههای فیض تشریعی الهی ایمان و معرفت یابد، در شناخت حقایق و موجودات جهان خلقت بکوشد، آنها را، آنگونه که هستند، بشناسد و سرانجام، پرده جهل و نادانی را از خود دور سازد و عالمی علمی و جهانی عقلی شود که همه عالم در او قرار گیرد، یعنی نمونه عالم شود. مولی العارفین، علی (علیهالسّلام) درباره عظمت و بزرگی انسان فرموده است:
اتزعم انک جرم صغیر – و فیک انطوی العالم الاکبر.
[۱۱] شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، دارالکشف الاسلامیه، ج۴، ص۲۷۲.
علاوه بر این، لازم است انسان در حکمت عملی و بعد اخلاقی به جایی برسد که اخلاق در وجود او ملکه شود و با به دست آوردن فضایل و مکارم اخلاق از قید شهوات و تمایلات نفسانی رها شده، عشق به خدا و اطاعت الهی در وجود او راسخ کرد شود. خلاصه اینکه باید پردههای شهوت و غصب را از خود دور کند و زمینه را برای ذکر و یاد خدا در وجود خود فراهم آورد تا بتواند به تدریج به کمال نهایی و مقام حب الهی برسد و خشیت و خوفی الهی قوام با حسب و معرفت در وجود او به هم برسد. چنانکه رسول خدا فرمود: «راس الحکمه مخافه الله» اگر سرآمد حکمت خوف از خداست، این خوف وقتی برای انسان به طور کامل به وجود میآید که با معرفت تام، عظمت و هیئت الهی را درک کند.
۳.۲ – شقاوت از دیدگاه صدرالمتالهین
شقاوت نقطه مقابل سعادت و در حقیقت، ضد آن است، لذا میتوان گفت که حقیقت شقاوت عبارت است از محروم شدن از کمال حقیقی، نرسیدن به قرب الیالله و دور شدن از لذات و بهجت روحی در عالم آخرت و معذب شدن به عذاب الهی.
صدرالمتالهین و بوعلی سینا دو فیلسوف نامور جهان اسلام در کتاب شواهد الربوبیه و اشارات در اینباره میگویند: شقاوت حقیقی برای انسانها دارای اقسامی است: یا به علت نقصان و قصور فطرت شخص از ادراک مراتب عالیه وجود است، یا به علت طغیان و غلبه اوصاف و حالات مربوط به این بدن جسمانی است که از نوع معاصی و نافرمانیهای صادره از طرف حواس ظاهری است، مانند فسق و فجور و ارتکاب ظلم و ستم به مردم، و یا به علت انکار حق و حقیقت است در اثر آرا و عقاید باطل و نادرست و نیز انکار حقایق عقلی و حکم عقل در اثر داشتن عقاید سفسطی یا جدلی و ترجیح دادن بعضی از مذاهب بر بعضی دیگر به وسیله جدل و تقلید برای کسب شهرت و ریاست بر عوام و یا کسب افتخار در میان مردم.
شقاوت در قسم اول که ناشی از نقصان غریزه و فطرت است امری است عدمی، مانند موت برای بدن؛ این امر که باعث محرومیت از درک علوم و معارف است، موجب استحقاق عذاب و عقاب در حد تبهکاران نمیشود.
اما شقاوت در قسم دوم، از آنجا که توام است با امری دردناک و خطرناک، مانند عضوی است از بدن که گرفتار دردی شدید شده است، زیرا اوصاف و ملکاتی که در اثر مقهور و مغلوب شدن روح و نفس انسان در اثر تمایلات و کششهای بدن و قوای حیوانی پدید آمده است، موجب رنج و الم نفس میشود، چرا که با حقیقت و فطرت اولیه او در تضادند.
چون نفس همیشه طالب تسلط و استیلا بر قوای غضبیه و شهویه است، هنگامی که مغلوب تمایلات و شهوات قرار میگیرد و تسلیم خواستههای بدن میشود، این حالت موجب شقاوت او شده، در قیامت و جهان آخرت او را گرفتار ندامت و پشیمانی میکند، بهگونهای که همواره در تالم و حسرت به سر میبرد.
لکن از آنجا که این اوصاف و ملکات و لوازم آنها و خواهشهای مختلف با اصل حقیقت و جوهر نفس امری غریب و بیگانه بودهاند، بعید نیست که بعد از مدتی رنج و عذاب، برحسب اختلاف حال افراد از حیت رسوخ و عدم رسوخ صفات رذیله، عذاب از او زایل شود. چنانکه در حدیث آمده است:
«ان المؤمن الفاسق لایجلد فی النار: آنکس که به خدا و رسول ایمان آورده، ولی مرتکب فسق و فجور هم شده است، در جهنم مخلد نخواهد بود.»
اما قسم سوم از شقاوت در حقیقت، یک نقصان عملی است، زیرا نفس انسان در دنیا شوق و علاقهای به اکتساب علوم و معارف داشته، ولی خود انسان جدیت و کوششی در راه تحصیل و طلب آنها نکرده و در نتیجه: قوه و استعداد درک و فهم آنها را از بین برده است و بهجای آن فعلیت شیطنت و انحراف در او پدید آمده و آرا و عقاید باطل در او رسوخ کرده است. این دردی است بسیار سخت و آزار دهنده که اطبای نفوس از معالجه آن عاجز ماندهاند، لذا این عذاب برای او ابدی خواهد بود.
[۱۲] محمد بن ابراهیم، صدرالمتالهین شیرازی، شواهد الربوبه، ص۲۵۲- ۲۵۳.
[۱۳] حسین بن عبدالله، بوعلیسینا، الاشارات والشبهات، ج۴، ص۲۷- ۳۱ نقل به مضمون، چاپ لبنان، تحقیق دکتر سلیمان دنیا.
خلاصه کلام ایندو فیلسوف بزرگ این است که شقاوت ابدی مربوط به عقل نظری انسان است، در صورتیکه دارای عقاید باطله باشد، حال آنکه میتوانسته عقاید حقه را کسب کند، اما در این امر کوتاهی کرده است.
بقیه اقسام، هرچند دارای شقاوت هستند، شقاوت ابدی نخواهند داشت و بعد از مدتی عذاب و پاک شدن به سعادت میرسند و از جهنم نجات یافته، به بهشت میروند.
۳.۳ – امام خمینی
امام خمینی در بیان حقیقت سعادت و شقاوت معتقد است، حقیقت سعادت مساوق وجود است و اختلاف مراتب سعادت بر پایه تفاوت کمال وجود میباشد
[۱۴] خمینی، روح الله، الطلب و الاراده، ص۷۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹.
و سعادت همان کمال و راحتی مطلق است. در مقابل شقاوت که فقدان این کمال و سعادت میباشد. امام خمینی ملاک در سعادت و شقاوت هر شخصی را سه چیز میداند: ادراک کننده، ادراک شونده و ادراک، هراندازه این ادراکات سهگانه قویتر باشند، انسان از سعادت بالاتری برخوردار است و برعکس هرچه ضعیفتر باشند، انسان به سوی شقاوت نزدیکتر است. بنابراین هر نفسی که ملکات خود را با شریعت الهی و عقل هماهنگ کند، سعادتمند است.
[۱۵] خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
امام خمینی سعادت و شقاوت را به اعتبارات گوناگون تقسیم کرده است، از جمله:
۱- سعادت و شقاوت حسی، خیالی و عقلی؛
۲- سعادت و شقاوت فردی و اجتماعی؛
۳- سعادت و شقاوت مطلق و نسبی.
ایشان معتقد است شقاوت به دو بخش تقسیم میشود:
الف) شقاوتی که در برابر وجود کمالهای آن است که بازگشت آن به عدم و نقصان است.
ب) شقاوتی که گونهای از وجود را داراست و آن شقاوت اکتسابی است که از جهل و نادانی و باورهای فاسد و اوهام خرافی پدید میآید.
[۱۶] خمینی، روح الله، انوار الهدایه، ج۱، ص۷۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
ایشان در توضیح روایتی که میگوید: «الشقی، شقی فی بطن امه»
[۱۷] صدوق، التوحید، ص۳۵۶.
معتقد است معنای این حدیث این نیست که شقاوت ذاتی است، زیرا شقاوت ذاتی و لازمه ذات نیست بلکه انسان با اختیار خود آنرا به دست میآورد و انسان میتواند با پایبندی به شریعت، جلوی این اقتضای ذاتی شقاوت را گرفته و سعادتمند شود.
[۱۸] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۶۷-۲۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
پس همه افراد بلکه همه موجودات بر فطرت عشق به کمال آفریده شدهاند و در جهان هستی موجودی نیست که بر شقاوت ذاتی خلق شده باشد، البته امام خمینی این روایت مذکور را به مرتبه نفس الامری نیز تفسیر کرده که در مرتبه علم الهی همه سعادتها و شقاوتها معلوم و تقدیر شده است و انسان با اختیار خود سعادت یا شقاوت خود را انتخاب میکند.
[۱۹] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۲۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳.۴ – راه تحصیل سعادت
همانگونه که در مباحث گذشته روشن شد، سعادت و وصول به کمال این است که انسان با حرکت اختیاری خود به آن کمال که دست قدرت آفریدگار در باطن و نهاد او قرار داده است، برسد، زیرا انسان فطرتا طالب کمال و سعادت است، ولی رسیدن به آن بر پایه اختیار و انتخابگری انسان نهاده شده است. صدرالمتالهین (قدسسره) راه تحصیل سعادت را مبتنی بر عمل اختیاری انسان قرار داده و میگوید: نفس انسان این سعادت و بهجت را از راه کوشش و تکرار عمل و کارهایی که موجب طهارت نفس از کدورات است، به دست میآورد؛ یعنی باید با تکرار عمل و کارهای خوب، مانند عبادت خدا و صفات حسنه و اخلاق پسندیده، آینه دل را از زنگار گناه و پلیدیهای برخواسته از اخلاق رذیله پاک کند.
دوم اینکه سعی کند در حرکات فکری و علمی خود، حقیقت و ماهیت اشیا را به خوبی درک کند و در راه تحصیل شناخت اشیای عالم به کمال برسد و از عقل هیولانی و قوه درک اشیا به عقل، بالفعل برسد و اگر انسان در این قوه نظری به کمال برسد، دیگر نیازی به این بدن و ابزار حسی ندارد.
لکن از آنجا که نفس انسان بدون بدن نیست تا زمانی که در این بدن عنصری است، اعضای حسی او مانع اتصال نفس به عالم مجردات است، لذا نمیتواند ارتباط تام و کامل با عالم مجردات برقرار کند. هراندازه که انسان از اشتغالات بدن و وسوسههای قوای وهمی و خیالی خودش تنزل کند، حجاب از جلوی نفس برداشته میشود و اتصال و ارتباط بیشتری پیدا میکند، همچنین به مبدا فعال مرتبط میشود، زیرا نفس جوهری است مجرد، باقی و جاودانه که هرگز نمیمیرد. مبدا فعال نیز فیضش جاودانه و ابدی است، البته تا وقتی که انسان بهطور کلی از این بدن و امور دنیایی قطع علاقه کند، تمام حجابها مرتفع شده، اتصال نفس به مبدا فعال تام و تمام میشود و همهچیز برایش منکشف خواهد شد.
ایشان در ادامه سخنانشان میگویند: اگر انسان بخواهد به سعادت برسد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 