پاورپوینت کامل حسن (عرفان) ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حسن (عرفان) ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حسن (عرفان) ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حسن (عرفان) ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل حسن (عرفان) ۸۹ اسلاید در PowerPoint
دیگر کاربردها: حسن (ابهامزدایی).
حُسْن، لفظی که غالباً در کنار «ملاحت» برای زیبایی به کار میرود و ملاحت مکمل حسن است. حسن لفظی است قرآنی که در نظم و نثر پارسی اغلب به نیکویی و گاه خوبی ترجمه شده و معادل جمال و زیبایی و مقابل قبح و زشتی است. حکما و عرفای مسلمان اغلب از لفظ حسن و جمال در بحثهایی راجع به زیبایی استفاده کرده اند ولی از تعریف آن خودداری کردهاند. بحث عرفا دربار حسن و جمال معمولاً در ضمن بحث عشق یا محبت آمده است. عرفا و صوفیه در اینکه اصل حسن یا جمال مطلق از حق تعالی سرچشمه گرفته است، اتفاق نظر دارند، اما در مورد نسبت میان حسن مخلوقات یا جمال مقید و حسن مطلق الهی و نامگذاری آنها سخن مختلفی اظهار کردهاند. در اشعار شعرا نیز که عشق و حسن با هم میآید، معمولاً عشق انسانی مورد نظر شاعر است؛ اما گاهی هم برخی از شاعرانی که مانند فلاسفه به عشق کیهانی قائل بودهاند، به حسنی نظر داشتهاند که در کل کائنات متجلی شده است.
فهرست مندرجات
۱ – تعریف اجمالی
۲ – آراء حکمای یونان
۳ – کمال لایق هر چیز
۴ – اصل و حقیقت حسن یا نیکویی
۵ – تجلی کامل حسن و جمال
۶ – بحث عشق و محبت
۷ – صادر اول منبع عشق و حسن
۸ – عشق انسانی و کیهانی در شعر
۹ – فرق میان حسن و جمال
۱۰ – ملاحت
۱۰.۱ – فرق میان حسن و ملاحت
۱۰.۲ – لفظ آن
۱۰.۳ – تمثیل نمک
۱۱ – فهرست منابع
۱۲ – پانویس
۱۳ – منبع
۱ – تعریف اجمالی
حُسْن، لفظی که غالباً در کنار «ملاحت» برای زیبایی به کار میرود و ملاحت مکمل حسن است. حسن لفظی است قرآنی که در نظم و نثر پارسی اغلب به نیکویی و گاه خوبی ترجمه شده
[۱] غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ص۱۳۱.
[۲] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۴.
[۳] شیخ اشراق، مجموع آثار فارسی، ج۳، ص۲۶۸.
[۴] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۳-۳۴.
و معادل جمال و زیبایی و مقابل قبح و زشتی است. گاهی نیز در ترکیباتی چون «حُسنِ خُلق» و «حُسنِ خط» و «حسنِ رفتار» و جز آنها به خوش و خوب برگردانده شده است. ملاحت نیز که به معنی نمکین بودن است معمولاً به زیباییای گفته میشود ورای حسن که قابل تعریف نیست و بعضی آن را حُسنِ حُسن خواندهاند.
[۵] اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۴۰۷.
۲ – آراء حکمای یونان
در بحثهایی که حکما و عرفای مسلمان دربار زیبایی کردهاند، اغلب از لفظ حسن و جمال که کم وبیش مترادف هماند، استفادهکردهاند. این بحثها تا حدودی متأثر از آراء حکمای یونان، بهخصوص افلوطین بوده است. افلوطین در انئادها (رسالههای نه گانه) رسال خاصی دربار حسن یا زیبایی نوشته، و در آن گفته است که حسن را در چیزهایی زیبا نمیتوان به تناسب یا هماهنگیِ اجزاء تعریف کرد، چه، چیزهای زیبایی هست که متشکل از اجزاء نیست، بلکه بسیط است.
[۶] افلوطین، «زیبایی»، ترجم رضا سید حسینی، ص۱۲۴.
افلوطین، به تبع افلاطون،
[۷] .Plato، Symposion، p20
زیبایی یا حسن را فقط در اشیاء مادی و محسوس (اعم از دیدنیها و شنیدنیها) نمیداند، بلکه معتقد است که در چیزهایی غیرمحسوس، یعنی در قوانین و علوم و فضایل اخلاقی، نیز حسن و جمال یا زیبایی هست. زیبایی ــ خواه در اجسام و اشیاء محسوس و خواه در امور معقول ــ از نظر افلوطین پرتوی از حقیقتی بالاتر است، حقیقتی کلی و مطلق که اصل و منشأ هم حسنهای جزئی است. به تعبیر افلاطونی، حسنِ کلْ مثالِ (اید) حسن است و زیباییهای محسوس و معقول همه جلوهها یا تجلیات آن. به همین جهت است که افلوطین زیباییهای محسوس و معقول را عاریتی میداند.
[۸] پورجوادی، نصرالله، درآمدی به فلسف افلوطین، ص۷۱.
از نظر وی حسن اصلی در ذات احدیت است و با آن یکی است. این حسن اصلی هم از نظر افلوطین قابل تعریف نیست.
۳ – کمال لایق هر چیز
حکما و عرفای مسلمان نیز اغلب همین راه را رفته، و از تعریف حسن خودداری کردهاند. برخی هم تصریح کردهاند که حسن حقیقتاً قابل تعریف نیست
[۹] ابن قیم جوزیه، محمد، روضه المحبین، ص۲۳۲.
و در حروف و کلمات نمیگنجد. مولوی در مثنوی
[۱۰] مولوی، مثنوی معنوی، دفتر۲، بیت۱۹۱.
دربار جمال، که در اینجا مترادف با حسن است، میگوید: در بیان ناید جمالِ حال او / هر دو عالم چیست؟ عکس خال او. جلال طبیب شیرازی میگوید: وصف حسنت هیچ کس تقریر نتوانست کرد.
[۱۱] جلال طبیب، احمد، دیوان، ص۱۲۸.
احمد غزالی نیز در یکی از رباعیهایی که احتمالاً سرود خود وی است میگوید: حسن تو فزون است ز بینایی من.
[۱۲] غزالی، احمد، سوانح، ص۷.
ولی در این میان برادر احمد غزالی، ابوحامد محمد غزالی بحث مفصلی هم در احیاء علوم الدین و هم در کیمیای سعادت دربار حسن پیش کشیده، و سعی کرده است تعریفی از آن ارائه کند. وی ابتدا تأکید کرده است که حسن یا نیکویی فقط در شکل و رنگ، و بهطور کلی در مبصرات یا امور ظاهری نیست، بلکه در مسموعات و همچنین امور اخلاقی و باطنی نیز هست. تعریفی که سپس غزالی از حسن یا نیکویی در هم اشیاء و امور کرده، این است که «معنی نیکویی در هر چیزی آن بُوَد که هر کمال که به وی لایق بُوَد حاضر بود و هیچ چیز در نباید».
[۱۳] غزالی، احمد، سوانح، ص۷.
البته، کمال هر چیز خاص آن چیز است، و چون کمالات اشیاء مختلف است، پس نیکویی یا حسن در چیزهای مختلف یکسان نیست. مثلاً حسن یا زیبایی اسب با حسن خط فرق دارد، همین طور است زیبایی امور باطنی و فضایل اخلاقی، از قبیل علم و خردمندی و شجاعت و تقوا. محمد غزالی تأکید میکند که زیبایی صورت باطن محبوبتر از جمال ظاهر است. از همه محبوبتر هم حق تعالی است که خود اصل جمال و بها و کبریا ست. در واقع، فقط او ست که مستحق دوستی و عشق است؛ چه، هیچ مخلوقی از نقص خالی نیست، در حالی که حق تعالى واجد هر کمالی است.
۴ – اصل و حقیقت حسن یا نیکویی
بنابراین، غزالی اصل و حقیقت حسن یا نیکویی را در ذات باری تعالى میداند، و این نظریهای است که حکمایی چون فارابی و ابنسینا ابراز کرده بودند. و از آن پس نیز حکمایی چون صدرالدین شیرازی
[۱۴] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۵۱.
و پیروانش بدان قائل شدهاند. پارهای از محققان
[۱۵] .Wensinck، A. J.، La Pensée de Ghazzl، Paris، ۱۹۴۰، p24
گفتهاند که اصل این نظریه از حکمای یونان است و در تفکر یهودی (سامی) سابقه نداشته است؛ ولی عرفا معمولاً دربار عقید خود به جمال یا حسن الهی به این حدیث استناد کردهاند که «ان الله جمیلٌ یحبّ الجمال».
[۱۶] مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح، ج۱، ص۹۳.
[۱۷] ابن ماجه، محمد، سنن، ج۶، ص۳۳۸.
[۱۸] احمد بن حنبل، مسند، ج۲۸، ص۵۹۹.
[۱۹] احمد بن حنبل، مسند، ج۲۸، ص۴۳۷.
[۲۰] غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۳۱۶.
[۲۱] غزالی، احمد، سوانح، ص۴۳.
[۲۲] روزبهان بقلی، عبهرالعاشقین، ص۲۹.
[۲۳] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۳۴۵.
عرفا و صوفیه در اینکه اصل حسن یا جمال مطلق از حق تعالى سرچشمه گرفته است، اتفاق نظر دارند، اما در مورد نسبت میان حسن مخلوقات یا جمال مقید و حسن مطلق الهی و نامگذاری آنها سخن مختلفی اظهار کردهاند. احمد غزالی معتقد است که هر یک از موجودات عالم دارای دو «وجه» است، وجهی که هر موجودی به طرف حق دارد و وجهی که به طرف خود دارد. از لحاظ وجهی که هر موجودی به طرف خدا دارد، نیکو و زیباست، و از لحاظ وجهی که به خود دارد، زشت است. بنابراین، حسن و جمالی که در موجوادت عالم است، همه از تابش حسن مطلق حق تعالى است. به عبارت دیگر، احمد غزالی عالم را صُنع، یعنی اثر هنری خداوند میداند و حسن و جمالی را که در هر یک از موجودات متجلی شده است، نشانی میداند از صانع در آن. لذا میگوید: «حسن نشان صُنع است».
[۲۴] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۵.
روزبهان بقلی شیرازی نیز که حسن را از صفات الهی دانسته است، مینویسد که سِرّ حق را در تجلی حسن او میتوان مشاهده کرد.
[۲۵] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۱.
۵ – تجلی کامل حسن و جمال
حسن البته در هم موجودات کم و بیش تجلی کرده، ولی کاملتر از همه، تجلی حسن و جمال در آدمی است. این معنی را نویسندگان صوفی، همچون ابوالحسن دیلمی و روزبهان بقلی، مبتنی بر آیهای دانستهاند که در حق انسان میفرماید که به نیکوترین وجه آفریده شده است: (لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ).
[۲۶] تین/سوره۹۵، آیه۴.
همچنین حدیثی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمود: «من پروردگار خود را به نیکوترین صورت دیدم: رأیت ربی فی احسن صوره».
[۲۷] دیلمی، علی، کتاب عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف، ص۹.
[۲۸] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۱.
[۲۹] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۳.
روزبهان میان حسن آدمی و حسن موجودات دیگر فرقی قائل میشود و مینویسد که: «حسن انسان خاصیت انوار تجلی ذاتی دارد و دیگر چیزها حسن از طراوت فعل دارد».
[۳۰] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۵.
۶ – بحث عشق و محبت
بحث عرفا دربار حسن و جمال معمولاً در ضمن بحث عشق یا محبت آمده است، به دلیل اینکه حسن، به قول روزبهان بقلی، داعی محبت است،
[۳۱] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۱-۳۲.
و این نکتهای است که افلاطون در رسال فایدرُس
[۳۲] .Plato، Phaedrus، B-C 238
بیان کرده است. حسن حقیقتی است که باید دیده شود و چون دیده شد، بیننده را گرفتار خود میسازد. عاشقی و معشوقی از همینجا پدید میآید. احمد غزالی میگوید که حق تعالى برای اینکه بتواند حسن خود را مشاهده کند، آینهای میسازد و در آن مینگرد. این آینه همانا عشق عاشق است. او مینویسد: «دید حسن از جمال خود بردوخته است که کمال حسن خود را در نتواند یافت الا در آین عشق عاشق. لاجرم از این روی، جمال را عاشقی در باید تا معشوق از حسن خود در آین عشق و طلب عاشق قوت تواند خورد».
[۳۳] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۵.
حسن و عشق از نظر احمد غزالی هر دو در اصل از صفات ذات باری تعالى پدید آمدهاند، و هر دو قدیماند.
[۳۴] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۲-۱۳.
روزبهان آنها را دو گوهری می داند که از معدن صفات برآمدهاند.
[۳۵] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۴.
پیش از غزالی و روزبهان، حسین بن منصور حلاج عشق را یکی از صفات ذات حق دانسته و گفته بود که این صفت همچون آتشی است که در ازل میدرخشد و از پرتو آن هم دوستیها و محبتها در عالم پیدا میشود. این درخشش را برخی از شاعران ایرانی کرشم عشق نامیدهاند.
[۳۶] پورجوادی، نصرالله، «کرشم عشق»، نام فرهنگستان، سراسر مقاله.
برخی دیگر از کرشم حسن سخن گفتهاند
[۳۷] غزالی، احمد، سوانح، ص۱۳-۱۴.
که منظور از آن تجلی حسن است و معلوم نیست که آیا همان کرشم عشق است یا نه، هر چند که کرشم عشق و کرشم حسن در ذات حق تعالى یکی است، چه، حق تعالى در ذات خود هم عاشق است و هم معشوق و هم عشق.
۷ – صادر اول منبع عشق و حسن
حکیم اشراقی، شهابالدین یحیی سهروردی، اگر چه خود متأثر از حلاج بود، ولی دربار عشق و حسن، نظر متفاوتی اظهار کرده است. وی در رسال «فی حقیقه العشق»
[۳۸] شیخ اشراق، مجموع آثار فارسی، ج۳، ص۲۶۸.
مرتب حسن و عشق را پایینتر از صادر اول یعنی عقل کلی میآورد و میگوید که این دو از عقل کلی زاده شدهاند و با هم برادرند. به هر تقدیر، خواه حسن و عشق را صادر از ذات حق بدانیم و خواه صادر از عقل کلی، نسبت آنها به هم آنچنان نزدیک است که آنها را برادر هم دانستهاند، ولی در حقیقت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. حسنی که سرمای معشوق است، عشق عاشق را لازم دارد؛ و عشق هم با مشاهد حسن پدید میآید. از نظر عرفا حسنی که باعث عشق انسان میشود، حسنی است که در صورت انسان جلوهگر میشود، نه در موجودات دیگر، حسن در موجودات دیگر هم تجلی کرده است، ولی مشاهد آن حسن موجب عشق نمیشود. به همین جهت است که روزبهان مینویسد: «عشق از حسن آدم درآمد، و نور ایمان از کالبد کَون. کس عاشقی بر کَون ندید و جز به روی خوب یوسف (علیهالسّلام) تغییری در لون ندید».
[۳۹] روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص۳۵.
۸ – عشق انسانی و کیهانی در شعر
در اشعار شعرا نیز که عشق و حسن با هم میآید،
[۴۰] پورجوادی، نصرالله، «معنی حسن و عشق در ادبیات فارسی»، جاویدان خرد، ص۴۷-۵۰.
معمولاً عشق انسانی مورد نظر شاعر است. اما گاهی هم برخی از شاعرانی که مانند فلاسفه به عشق کیهانی قائل بودهاند، به حسنی نظر داشتهاند که در کل کائنات متجلی شده است؛ مثلاً جلال طبیب شیرازی میگوید: عکسی از پرتو روی تو به عالم افتاد / وز ازل تا به ابد عشق بر آن باختهاند.
[۴۱] جلال طبیب، احمد، دیوان، ص۱۴۱.
در این بیت، شاعر لفظ حسن را به کار نبرده است، ولی در بیت حافظ که احتمالاً به اقتفای شعر جلال سروده شده است، صراحتاً از حسن یاد شده است: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.
حسن و جمال اگر چه کم و بیش به یک معنی درمیان شعرا و نویسندگان به کار رفته، ولی موارد استعمال آنها گاهی فرق میکرده است. در اشعار شعرا معمولاً آنچه حکم میکرده است که شاعر یکی از این دو لفظ را انتخاب کند، وزن و قافیه بوده است، البته نه در هم موارد. برخی از چیزها را با لفظ حسن وصف میکردند و برخی دیگر را با لفظ جمال. خلق و خوی و خط و رفتار را مثلاً با حسن وصف میکردند، همچنین اسماء الهی را. اما خداوند را با اسم الله جمیل میگفتند، چنانکه در این حدیث آمده است: ان الله جمیل یحب الجمال. برخی از نویسندگان صوفی میان معانی دو لفظ حسن و جمال فرق گذاشتهاند. سعدالدین فرغانی یکی از این نویسندگان صوفی است که در مشارق الدراری
[۴۲] فرغانی، محمد، مشارق الدراری، ص۱۳۱.
در تعریف جمال مینویسد: «کمال ظهور است به صفت تناسب و ملائمت» و در تعریف حسن میگوید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 