پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

جزء لایتجزا

جزءلایتجزّا، اصطلاحی‌ در کلام‌ و فلسفه اسلامی‌، به‌ معنای‌ کوچک‌ترین‌ جزء جسم‌ می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ – اصطلاحات دیگری از جزءلایتجزا
۲ – دلالت مفهوم‌ جزء لایتجزّا
۳ – نظریه ارسطو
۴ – اتم در فیزیک و ریاضیات
۵ – احیای نظریه اتمی‌
۶ – نظریه اتمی در هند
۷ – جزء لایتجزّادر کلام‌ اسلامی‌
۸ – نکته‌ای در آرای معتزله و اشاعره
۹ – نظریه متکلمان‌
۱۰ – مکتب‌ بصره
۱۱ – قرابت آرای‌ معتزله بغداد و اشاعره
۱۲ – ربط نظریه جزء لایتجزّا با مباحث دیگر
۱۳ – نتیجه بحث جزء لایتجزّا برای‌ متکلمان‌
۱۴ – اعراض‌ و اجزاء لایتجزّا
۱۵ – دلایلی چند در اثبات جزء لایتجزّا در منابع‌ کلامی‌ و فلسفی‌
۱۵.۱ – خلاصه دلایل
۱۵.۲ – نکته‌ای در این بحث
۱۶ – نقددلایل
۱۶.۱ – اجمالیاز نقد دلایل
۱۷ – اثبات‌ جزء لایتجزّا از براهین ریاضی
۱۷.۱ – پاسخی به استدلال دوم از براهین ریاضی
۱۸ – جزء لایتجزّا درفلسفه اسلامی‌
۱۹ – دلایلی بر نفی جزاء لایتجزّا از فیلسوفان‌ اسلامی
۲۰ – نکته‌ای از علامه طباطبائی
۲۱ – آثار تالیف شده دربحث جزءلایتجزا
۲۲ – منشأ تصور جزء لایتجزّا
۲۳ – فهرست منابع‌
۲۴ – پانویس
۲۵ – منبع

۱ – اصطلاحات دیگری از جزءلایتجزا

اصطلاحات‌ جزء، الجزء الواحد، الجوهر الواحد الذی‌ لاینقسم‌، و به‌ویژه‌ لفظ‌ جوهرِ فرد برای‌ اشاره‌ به‌ همین‌ مفهوم‌ به‌کار رفته‌ است‌. در کلام‌، کاربرد لفظ‌ جوهر به‌ معنای‌ جزء لایتجزّا رواج‌ داشته‌ است‌

[۱] ذنانی‌، ص‌ ۵۷ـ۶۰.

.این‌ تعبیر از جوهر، خاص‌ کلام‌ است‌ و در فلسفه‌ عموماً از اصطلاحات‌ جزءلایتجزّا و جوهر فرد استفاده‌ کرده‌اند. گاه‌ تعابیر اجرام‌ صغار یا اجسام‌ صغار هم‌ به‌کار رفته‌ است‌. در منابع‌ فلسفی‌ فارسی‌ لفظ‌ «پاره‌» و جزء نامتجزّی‌ نیز مشاهده‌ می‌شود.

[۲] ابن‌سینا، الهیات‌ دانشنامه علائی‌، ج۱، ص‌ ۱۴، چاپ‌ محمد معین‌، همدان‌ ۱۳۸۳ ش‌.

[۳] ابن‌سینا، الهیات‌ دانشنامه علائی‌، ج۱، ص‌ ۱۶، چاپ‌ محمد معین‌، همدان‌ ۱۳۸۳ ش‌.

در ادبیات‌ فارسی‌ تعبیر جوهر فرد به‌ عنوان‌ استعاره‌ای‌ برای‌ کوچکی‌ به‌کار رفته‌ است‌.

[۴] شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان، غزل‌ ۶۸، چاپ‌ محمد قزوینی‌ و قاسم‌ غنی‌، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌.

[۵] دهخدا، دائره‌المعارف، ذیل‌ «جوهرفرد».

ظاهراً لفظ‌ جزءلایتجزّا ترجمه اصطلاح‌ atomon در فلسفه یونانی‌ (در لغت‌ به‌ معنای‌ تقسیم‌ناپذیر، ریشه اتم‌ در زبانهای‌ اروپایی‌) بوده‌ است‌. در عربی‌ امروز لفظ‌ جزء را به‌جای‌ مولکول‌ به‌ کار می‌برند و برای‌ اتم‌ فیزیک‌ از لفظ‌ ذره‌ استفاده‌ می‌کنند. کاربرد ذره‌ برای‌ هر دو معنای‌ اتم‌ در فارسی‌ امروز هم‌ متداول‌ شده‌ است‌.

۲ – دلالت مفهوم‌ جزء لایتجزّا

مفهوم‌ جزء لایتجزّا یا جوهر فرد، در کل‌ بر این‌ تصور دلالت‌ دارد که‌ اجسام‌ از اجزایی‌ تقسیم‌ناپذیر تشکیل‌ یافته‌اند. این‌ تصور شامل‌ دو وجه‌ است‌؛ یکی‌ آنکه‌ جسم‌ امری‌ پیوسته‌ و یکپارچه‌ نیست‌، دیگر آنکه‌ اجزای‌ تشکیل‌دهنده جسم‌ خود قابل‌ قسمت‌ به‌ اجزای‌ دیگری‌ نیستند. به‌اصطلاح‌ فلاسفه‌، چنین‌ اجزایی‌ نه‌ به‌ کسر (شکستن‌) و نه‌ به‌ قطع‌ (بریدن‌) تجزیه‌ نمی‌شوند. سابقه چنین‌ تصوری‌ را می‌توان‌ در دو تمدن‌ یونان‌ و هند جستجو کرد. در یونان‌ در حدود قرن‌ پنجم‌ پیش‌ از میلاد، لئوکیپوس‌ و ذیمقراطیس‌ (دموکریتوس‌) نظریه اتمی‌ (اتمیسم‌) را رواج‌ دادند. مطابق‌ نظریه اتمی‌، جهان‌ از اجسام‌ بسیط‌ صلبی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ که‌ از فرط‌ کوچکی‌ به‌ ادراک‌ در نمی‌آیند. این‌ اجسامِ تقسیم‌ناپذیر یا اتمها، جاودانی‌ و نامتناهی‌اند، همه‌ از یک‌ جنس‌اند و تفاوتشان‌ تنها در وضع‌ و شکل‌ و اندازه‌ است‌. تکثر اشیای‌ عالم‌ نتیجه ترکیبات‌ متنوع‌ اتمها و حرکت‌ آنها در خلا است‌. بزرگ‌ترین‌ مخالف‌ و منتقد این‌ نظریه‌، ارسطو، بر آن‌ بود که‌ جسم‌ پیوسته‌ و مرکّب‌ از دو جزء معنوی‌ صورت‌ و مادّه‌ است‌ و نمی‌تواند اجزای‌ مادّی‌ بالفعل‌ داشته‌ باشد. تقسیم‌ شدن‌ متناهی‌ جسم‌ تنها به‌ نحو بالفعل‌ است‌ اما به‌ نحو بالقوه‌ تا بی‌نهایت‌ می‌توان‌ جسم‌ را تقسیم‌ کرد و جزء قسمت‌ناپذیر در جسم‌ وجود ندارد.

۳ – نظریه ارسطو

نظریه ارسطو در سراسر قرون‌ وسطا بر فلسفه طبیعی‌ جهان‌ مسیحی‌ و اسلام‌ غالب‌ بود. مهم‌ترین‌ نقدی‌ که‌ ارسطو و سایر مخالفان‌ نظریه اتمی‌، از جمله‌ رواقیان‌ و شکاکانی‌ چون‌ سکستوس‌ امپیریکوس‌، بر مفهوم‌ اتم‌ وارد می‌دانستند، در قالب‌ این‌ پرسش‌ مطرح‌ می‌شد که‌ وقتی‌ دو جسم‌ با سرعت‌ مساوی‌ در مسافتی‌ مرکّب‌ از حداقل‌ سه‌ اتم‌ به‌ سوی‌ هم‌ حرکت‌ کنند، چه‌ اتفاقی‌ می‌افتد؟

[۶] دائره ‌المعارف‌ فلسفه راتلیج‌.

۴ – اتم در فیزیک و ریاضیات

اتم‌ ذیمقراطیس‌ ویژگیهای‌ فیزیکی‌ داشت‌، اما در سیر نظریه اتمی‌ در فلسفه یونان‌، اتم‌ خصوصیات‌ ریاضی‌ هم‌ یافت‌. اپیکور در اوایل‌ قرن‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد دو وجه‌ فیزیکی‌ و ریاضی‌ را با هم‌ جمع‌ کرد. اجسام‌ بدون‌ جزء یا اجرام‌ صغار تعابیری‌ بود که‌ برای‌ تأکید بر وجوه‌ ریاضی‌ اتم‌ به‌کار می‌رفت‌. اتمهای‌ اپیکوری‌ خود به‌ مقادیر کوچک‌ تقسیم‌ناپذیر دیگری‌ تقسیم‌ می‌شدند.

۵ – احیای نظریه اتمی‌

نظریه اتمی‌ در دوره تجدید حیات‌ فرهنگی‌ (رنسانس‌) غرب‌ احیا شد. پیر گاسندی‌ در قرن‌ هفدهم‌/ دهم‌ با مطالعه اتمیسم‌ اپیکوری‌ نظریه اتمی‌ را مطرح‌ کرد که‌ نظریه اتم‌ در فیزیک‌ جدید، ادامه مستقیم‌ آن‌ است‌.

[۷] دائره ‌المعارف‌ فلسفه راتلیج.

۶ – نظریه اتمی در هند

در سنّتی‌ترین‌ و کهن‌ترین‌ اعتقادات‌ هندی‌، یعنی‌ تعالیم‌ اوپانیشادها و مکاتب‌ سانکهیا و یوگا، اثری‌ از مفهوم‌ جزء لایتجزّا دیده‌ نمی‌شود؛ اما در دو مکتب‌ فلسفه برهمنی‌، وایشیشیکا و نیایا، و در آیین‌ جاینی‌، و در دو مکتب‌ فلسفی‌ از شاخه جنوبی‌ آیین‌ بودا، اعتقاد به‌ جزء لایتجزّا یکی‌ از مبانی‌ جهان‌شناسی‌ و معرفت‌شناسی‌ است‌

[۸] د. دین‌ و اخلاق‌.

. مطابق‌ وایشیشیکا و نیایا در جهان‌ نُه‌ جوهر وجود دارد: جواهر مادّی‌ شامل‌ اثیر و چهار عنصر آب‌ و آتش‌ و خاک‌ و هوا، جواهر غیرمادّی‌ شامل‌ زمان‌ و مکان‌ و نفس‌ و روح‌. عناصر چهارگانه‌ و نفس‌ ــ که‌ نوعی‌ حس‌ درونی‌ یا حس‌ مشترک‌ در تمایز از حواس‌ پنج‌ ‌گانه بیرونی‌ است‌ از اجزاء لایتجزّا تشکیل‌ شده‌اند، اما سایر جواهر نامتناهی‌اند. اشیای‌ مادّی‌ نتیجه ترکیب‌ اجزا با یکدیگرند. اجزا ادراک‌ نشدنی‌، جاودانی‌ و فاقد امتداد مکانی‌اند و تنها از لحاظ‌ کیفی‌ با یکدیگر تفاوت‌ دارند. در میان‌ آنها حرکتی‌ نوسانی‌ وجود دارد که‌ بر اثر نیرویی‌ لطیف‌ و نامرئی‌ و خارج‌ از طبیعتِ ساکن‌ آنهاست‌

[۹] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۲، ص‌ ۵۲۴، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

[۱۰] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۲، ص‌ ۵۴۲ -۵۴۳، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

[۱۱] ساتیسچندره‌ چترجی‌، «نیایه‌ ـ وَیشیشیکه کهن‌»، ج۱، ص‌ ۲۲۶ـ۲۲۹، در تاریخ‌ فلسفه‌ شرق‌ و غرب‌، ترجمه خسرو جهانداری‌، تهران‌: سازمان‌ انتشارات‌ و آموزش‌ انقلاب‌ اسلامی‌، ۱۳۶۷ ش‌.

[۱۲] دائره ‌المعارف‌ فلسفه راتلیج‌.

. اگر اجزا نبودند مادّه‌ الی‌ غیرالنهایه‌ تقسیم‌ می‌شد، در حالی‌ که‌ تقسیم‌ شدن‌ مادّه‌ تا بی‌نهایت‌ ممکن‌ نیست‌. به‌ علاوه‌، اگر اجزا نبودند اشیای‌ بزرگ‌ مثل‌ کوه‌ یا فیل‌ با اشیای‌ کوچک‌ مثل‌ دانه خردل‌ یا مورچه‌ تفاوتی‌ نمی‌داشتند، زیرا هم‌ اشیای‌ بزرگ‌ و هم‌ اشیای‌ کوچک‌ به‌ قسمتهای‌ کوچک‌تر قابل‌ تقسیم‌ می‌بودند.

[۱۳] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۲، ص‌ ۵۴۱، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

تعالیم‌ آیین‌ جاینی‌ تا حدود زیادی‌ با تعالیم‌ مذکور شباهت‌ دارد. اختلاف‌ خاص‌ آنها در اینجاست‌ که‌ نزد جاینیها اجزا تفاوتهای‌ کیفی‌ ندارند. نکته قابل‌ توجه‌ در تعالیم‌ جاینی‌ پیوستگی‌ جزء مادّی‌ با اجزای‌ زمانی‌ و مکانی‌ است‌. زمان‌ و مکان‌ همچون‌ مادّه‌ به‌ اجزاء لایتجزّا تقسیم‌ می‌شود. سه‌ جزء مادّی‌ و زمانی‌ و مکانی‌ به‌صورت‌ واحدی‌ تفکیک‌ناپذیر موجودند و جزء زمانی‌ یا «آن‌» مساوی‌ با مدتی‌ است‌ که‌ در طی‌ آن‌ یک‌ جزء مادّی‌ از نقطه‌ای‌ به‌ نقطه دیگر مکان‌ حرکت‌ می‌کند

[۱۴] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲ـ۲۰۳، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

[۱۵] دائره ‌المعارف‌ فلسفه راتلیج‌، ج‌ ۵، ص۴۹_۵۰.

. در شاخه جنوبی‌ آیین‌ بودا اشیا مرکّب‌ از اجزاء لایتجزّایی‌ شمرده‌ می‌شوند که‌ هر دم‌ پیدا و نابود می‌شوند. عناصر چهارگانه‌ از این‌ اجزا ساخته‌ شده‌اند. نظریه جزء لایتجزّا به‌ خوبی‌ با اصول‌ آیین‌ بودا تناسب‌ دارد.هستی‌ ناپایدار، تسلسل‌ اشیای‌ گذرنده‌، جریان‌ دائم‌ نابودی‌ و بازپیدایی‌، جملگی‌ تصویری‌ از گسستگی‌ اشیا می‌سازد که‌ با تصور اجزاء لایتجزّا کامل‌ می‌شود

[۱۶] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۲ـ۳۵۴، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

[۱۷] داریوش‌ شایگان‌، ادیان‌ و مکتبهای‌ فلسفی‌ هند، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۱، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.

[۱۸] د. دین‌ و اخلاق‌.

۷ – جزء لایتجزّادر کلام‌ اسلامی‌

تصور جزء لایتجزّا ابتدا در کلام‌ اسلامی‌، نزد ضِراربن‌ عمرو (متوفی‌ ح ۱۹۰)، ظاهر شد. اما نخستین‌ بیان‌ و دفاع‌ کلامی‌ مهم‌ آن‌ را ابوالهُذَیل‌ عَلاّف‌ (متوفی‌ ۲۲۶)، متکلم‌ معتزلی‌، در اوایل‌ قرن‌ سوم‌ صورت‌بندی‌ کرد -در همین‌ قرن‌ نخستین‌ فیلسوف‌ مسلمان‌، ابویوسف‌ یعقوب‌ کِندی‌، به‌ پیروی‌ از ارسطو این‌ نظریه‌ را مردود شناخت‌ -.

[۱۹] ابن‌ندیم‌، الفهرست، ج۱، ص‌ ۳۱۹.

پس‌ از آن‌، نظریه جزء لایتجزّا تبدیل‌ به‌ نظریه اصلی‌ معتزله‌ در باره اجسام‌ شد و جز نَظّام‌ (متوفی‌ ۲۳۱)، خواهرزاده ابوالهذیل‌، در میان‌ معتزله‌ کسی‌ با آن‌ مخالفت‌ نکرد؛ از میان‌ متکلمان‌ غیرمعتزلی‌ نیز تنها هشام‌بن‌ حَکَم‌ شیعی‌ (متوفی‌ اواخر قرن‌ دوم‌ یا اوایل‌ قرن‌ سوم‌) و احتمالاً ابن‌کُلّاب‌ (متوفی‌ پس‌ از ۲۴۰) مخالف‌ نظریه‌ شناخته‌ شده‌اند

[۲۰] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۵۹، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۲۱] ولفسون‌، ص‌ ۴۹۵ و پانویس‌ ۱.

۸ – نکته‌ای در آرای معتزله و اشاعره

جزء لایتجزّا مبنای‌ آرای‌ معتزله‌ در باره حدوث‌ عالم‌ و قدرت‌ خدا و نسبت‌ او با مخلوقات‌، و به‌طور کلی‌ چارچوب‌ نظریه‌های‌ کلامی‌ آنان‌ را تشکیل‌ می‌داد. این‌ سخن‌ در باره متکلمان‌ اشعری‌ هم‌ صادق‌ است‌. همچنانکه‌ ابن‌خلدون‌

[۲۲] ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج‌ ۱: مقدمه‌، ص‌ ۵۸۹.

اشاره‌ می‌کند، قاضی‌ ابوبکر باقلاّنی‌ (متوفی‌ ۴۰۳) نظریه جوهر فرد را به‌ عنون‌ یکی‌ از مقدمات‌ عقلی‌ برای‌ ادله مذهب‌ خود بسط‌ داد

[۲۳] وات‌، ص‌ ۱۰۷.

[۲۴] ابن‌فورک‌، مجرد مقالات‌ الشیخ‌ أبی‌ الحسن‌ الاشعری‌، ج۱، ص‌ ۲۰۳ـ۲۰۴، چاپ‌ دانیل‌ ژیماره‌، بیروت‌ ۱۹۸۷.

[۲۵] ابن‌فورک‌، مجرد مقالات‌ الشیخ‌ أبی‌ الحسن‌ الاشعری‌، چاپ‌ دانیل‌ ژیماره‌، بیروت‌ ۱۹۸۷.

[۲۶] ابن‌فورک‌، مجرد مقالات‌ الشیخ‌ أبی‌ الحسن‌ الاشعری‌، چاپ‌ دانیل‌ ژیماره‌، بیروت‌ ۱۹۸۷.

پس‌ از آن‌ این‌ نظریه‌ در شمار تعالیم‌ اشعری‌ قرار گرفت‌ و بسیاری‌ از متکلمان‌ اشعری‌ با وجود نقدهای‌ فلسفی‌ در قرنهای‌ بعدی‌ به‌ آن‌ پایبند ماندند. همچنین‌ از آن‌جا که‌ کلام‌ اشعری‌ به‌ صورت‌ اصول‌ اعتقادی‌ اهل‌ سنّت‌ در آمد، این‌ نظریه‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ علوم‌ دینی‌ نزد آنان‌ انعکاس‌ یافت‌.

[۲۷] ابن‌عابدین‌، حاشیه ردّ المحتار علی‌ الدّر المختار: شرح‌ تنویر الابصار، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۶ـ۱۸۷، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۳۹۹/۱۹۷۹.

[۲۸] مرتضی‌ بن‌ محمدامین‌ انصاری‌، کتاب‌ الطهاره، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۴، قم‌ ۱۴۱۵ـ ۱۴۱۸.

[۲۹] مرتضی‌ بن‌ محمدامین‌ انصاری‌، کتاب‌ الطهاره، ج‌ ۲، ص‌ ۱۹۶، قم‌ ۱۴۱۵ـ ۱۴۱۸.

[۳۰] مرتضی‌ بن‌ محمدامین‌ انصاری‌، کتاب‌ المکاسب‌، ج‌ ۶، ص‌ ۱۳۸، قم‌ ۱۳۷۸ ش‌.

[۳۱] محمد بن‌ احمد قرطبی‌، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ذیل‌ انعام‌: ۱، بیروت‌: دارالفکر،(بی‌تا).

نظریه جزء لایتجزّا چنان‌ قبول‌ عام‌ یافت‌ که‌ در اوایل‌ قرن‌ پنجم‌ شیخ‌مفید، متکلم‌ شیعی‌، آن‌ را نظر جمهور اهل‌ توحید وصف‌ کرد

[۳۲] محمد بن‌ محمد مفید، اوائل‌ المقالات‌ فی‌المذاهب‌ و المختارات‌، ج۱، ص‌ ۹۵، چاپ‌ مهدی‌ محقق‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.

[۳۳] مکدرموت‌، ص‌۱۸۹ـ ۱۹۶.

با این‌ حال‌ نقادیهای‌ فیلسوفان‌ بر این‌ نظریه‌، بی‌تأثیر نماند. بسیاری‌ از اشاعره‌ کوشیدند روایتهای‌ تعدیل‌ شده‌ای‌ از آن‌ فراهم‌ کنند و بعضی‌ همچون‌ غزالی‌ در صحت‌ و اهمیت‌ آن‌ برای‌ اعتقاد دینی‌ تردید کردند. تذبذب‌ فخررازی‌ در قبول‌ یا رد آن‌ ــ هرچند سرانجام‌ به‌ قبول‌ آن‌ منتهی‌ شد ــ نمونه دیگری‌ از این‌ تأثیراست؛ ملاعبدالرزاق‌ لاهیجی‌ (متوفی‌ ح ۱۰۷۲)

[۳۴] عبدالرزاق ‌بن‌ علی‌ لاهیجی‌، گوهر مراد، ج۱، ص‌ ۶۹، چاپ‌ زین‌العابدین‌ قربانی‌ لاهیجی‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.

که‌ بطلان‌ جزء لایتجزّا را از «مسلّمات‌ اکثر اهل‌ اسلام‌» در «ازمنه متأخره‌» می‌خواند، نشانه روشنی‌ از تغییر شأن‌ این‌ نظریه‌ در میان‌ متکلمان‌ شیعی‌ متأخر است‌. همچنین‌ سخن‌ ابوالحسن‌ شَعرانی‌

[۳۵] محمد صالح ‌بن‌ احمد مازندرانی‌، شرح‌ اصول‌ الکافی‌، مع‌ تعالیق‌ ابوالحسن‌ شعرانی‌، ج‌ ۴، ص‌۱۱۰، چاپ‌ علی‌ عاشور، بیروت‌ ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

که‌ قول‌ به‌ جزء را شعار ملحدان‌ و از لوازم‌ مذهب‌ ایشان‌ شمرده‌ و گفته‌ است‌ بعضی‌ متکلمان‌ با غفلت‌ از این‌ امر به‌ آن‌ معتقد شدند، در مقابلِ توصیفِ شیخ‌مفید،

[۳۶] محمد بن‌ محمد مفید، اوائل‌ المقالات‌ فی‌المذاهب‌ و المختارات‌، ج۱، ص‌ ۹۵، چاپ‌ مهدی‌ محقق‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.

نمونه شایان‌ توجهی‌ است‌.

۹ – نظریه متکلمان‌

طرح‌ کلی‌ نظریه متکلمان‌ می‌تواند به‌ این‌ صورت‌ ترسیم‌ شود: اجسام‌ از اجزای‌ تقسیم‌ناپذیری‌ ترکیب‌ یافته‌اند که‌ طول‌ و عرض‌ و عمق‌ ندارند وشمارش آنها متناهی‌ است‌. در جهانِ محدَث‌ جز اجسام‌، اجزای‌ اجسام‌ یا جواهر فرد و اعراض‌، چیزی‌ وجود ندارد. جواهر فرد مؤلفه‌های‌ اجسام‌اند اما خودْ جسم‌ نیستند

[۳۷] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص‌ ۳۳ـ۳۶، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌: دارالمعرفه‌، (بی‌تا).

[۳۸] محمد بن‌ محمد نصیرالدین‌ طوسی‌، تلخیص‌ المُحَصَّل‌، ص۶۷_۶۸، چاپ‌ عبداللّه‌ نورانی‌، تهران‌ ۱۳۵۹ ش‌.

. با این‌ همه‌، هم‌ در درون‌ مکتب‌ اعتزال‌ و هم‌ در میان‌ معتزله‌ و اشاعره‌ اختلافاتی‌ در باره جواهر فرد وجود داشت‌. آنچه‌ ابورشید نیشابوری‌ (متوفی‌ ح ۴۰۰ یا پس‌ از آن‌) در کتاب‌ المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌ آورده‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ منابع‌ اطلاع‌ در باره این‌ اختلافات‌ است‌.

۱۰ – مکتب‌ بصره

تصور مکتب‌ بصره‌ و در رأس‌ آن‌ ابوهاشم‌ جُبّائی‌ (متوفی‌ ۳۲۱) از جواهر فرد را می‌توان‌ صرف‌نظر از تفاوتهای‌ جزئی‌، به‌ این‌ نحو خلاصه‌ کرد: جواهر همه‌ از یک‌ جنس‌اند و همه‌ به‌ شکل‌ مکعب‌اند

[۳۹] ابورشید نیشابوری‌، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، ج۱، ص‌ ۲۹، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

[۴۰] ذنانی‌، ص‌ ۹۵ـ۹۷.

. بنابراین‌، تنها فرق‌ میان‌ جواهر در حیز آنهاست‌. به‌علاوه‌، هر جوهر دارای‌ جهتی‌ است‌ که‌ به‌ واسطه آن‌ سایر جواهر از اشغال‌ جای‌ آن‌ منع‌ می‌شوند.

[۴۱] ابورشید نیشابوری‌، ج۱، ص‌۳۰، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

[۴۲] ابورشید نیشابوری‌، ج۱، ص‌۶۱، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

جواهر در مکانهای‌ خالی‌ حرکت‌ می‌کنند و از طریق‌ فشار و تأثیر با یکدیگر تعامل‌ دارند. جواهر به‌ واسطه عَرَضِ «تألیف‌» یا پیوستگی‌، اجسام‌ را می‌سازند. تقسیم‌ اجسام‌ فقط‌ به‌سبب‌ وجود این‌ عرض‌ ممکن‌ است‌، زیرا در حین‌ تقسیم‌، عرض‌ تألیف‌ از میان‌ می‌رود. جواهرِ باقی‌ مانده‌ از تقسیم‌، دیگر تقسیم‌ نمی‌شوند چون‌ دیگر عرض‌ تألیف‌ در آن‌ها وجود ندارد.

[۴۳] شلومو پینس‌، مذهب‌ الذّرّه عندالمسلمین‌ و علاقته‌ بمذاهب‌ الیونان‌ و الهنود، ج۱، ص‌ ۷، نقله‌ عن‌ الالمانیه‌ محمد عبدالهادی‌ ابوریده‌، قاهره‌ ۱۳۶۵/۱۹۴۶.

جواهر می‌توانند تعداد زیادی‌ عرض‌ داشته‌ باشند مادام‌ که‌ اعراض‌ باهم‌ متعارض‌ نباشند. خداوند جواهر را خلق‌ نمی‌کند بلکه‌ می‌گذارد که‌ به‌ وجود بیایند، چرا که‌ جواهر قبل‌ از هستی‌ یافتن‌ نیز جوهرند و ذاتِ جوهر بودن‌ برایشان‌ ثابت‌ است‌.

[۴۴] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۰۷، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

وقتی‌ جواهر وجود یافتند، دارای‌ اعراضی‌ چون‌ حرکت‌ و سکون‌ و ائتلاف‌ و افتراق‌ می‌شوند. نابودی‌ کامل‌ جواهر ممکن‌ است‌، اما تنها اگر خداوند تمام‌ جهان‌ را یکباره‌ نابود کند.

[۴۵] ابورشید نیشابوری‌، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، ج۱، ص‌ ۸۷ – ۹۶، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

۱۱ – قرابت آرای‌ معتزله بغداد و اشاعره

آرای‌ معتزله بغداد و اشاعره‌ در باره جوهر فرد تا حد زیادی‌ به‌ هم‌ نزدیک‌ است‌ و رویکرد معتزله بغداد را می‌توان‌ مقدمه رویکرد اشاعره‌ دانست‌. مطابق‌ این‌ رویکرد، جواهر به‌ تنهایی‌ صرفاً نقطه‌اند و هیچ‌ مقدار و امتدادی‌ ندارند، ازاین‌رو نمی‌توان‌ آنها را با حواس‌ درک‌ کرد. هریک‌ از جواهر حیزی‌ طبیعی‌ دارد که‌ برخلاف‌ مکان‌ امری‌ کمّی‌ یا دارای‌ مقدار نیست‌

[۴۶] ذنانی‌، ص‌ ۶۲ـ۷۱.

. تجمع‌ و تألیف‌ جواهر موجب‌ ایجاد اجسام‌ ممتد و مکانمند می‌شود و از افتراق‌ آنها اجسام‌ از میان‌ می‌رود. زمان‌ و حرکت‌ نیز از اجزاء لایتجزّا ساخته‌ شده‌اند. جواهر تعداد زیادی‌ عرض‌ دارند، حتی‌ به‌ گمان‌ بعضی‌، هر جوهر همه اعراض‌ ایجابی‌ ممکن‌ یا اضداد آن‌ها را در خود دارد. اعراض‌ شامل‌ افعال‌ انسان‌ از جمله‌ طاعت‌ و معصیت‌، کفر و ایمان‌، کلام‌ و سکوت‌ نیز می‌شوند.

[۴۷] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۴۵، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

اعراض‌ سلبی‌، چون‌ مرگ‌ و جهل‌، نیز به‌ جوهر تعلق‌ می‌گیرد. عرض‌ ــ که‌ به‌ تعبیر عبدالقاهر بغدادی‌ (متوفی‌ ۴۲۹)، متکلم‌ اشعری‌، مانند جوهر «مفرَدٌ فی‌ ذاته‌» است‌

[۴۸] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص‌ ۳۵، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌: دارالمعرفه‌، (بی‌تا).

بیش‌ از یک‌ آن‌ بقا ندارد، همچنانکه‌ جوهر نیز تنها در یک‌ آن‌ باقی‌ است‌؛ ازاین‌رو، جهان‌ دائماً از نو خلق‌ می‌شود. نابودی‌ هر جوهر وقتی‌ است‌ که‌ خداوند جریان‌ خلق‌ مدام‌ آن‌ و اعراضش‌ را متوقف‌ کند.

[۴۹] ابن‌میمون‌، دلاله الحائرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۷ـ ۱۹۸، چاپ‌ حسین‌ اتای‌،قاهره‌، (بی‌تا).

[۵۰] ابن‌میمون‌، دلاله الحائرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۰ـ۲۰۶، چاپ‌ حسین‌ اتای‌، قاهره‌، (بی‌تا).

۱۲ – ربط نظریه جزء لایتجزّا با مباحث دیگر

نظریه جزء لایتجزّا در همه صورتهای‌ آن‌ زمینه کلامی‌ مناسبی‌ برای‌ توضیح‌ نسبت‌ خالق‌ و مخلوق‌ فراهم‌ می‌کرد. این‌ نظریه‌ از سویی‌ تصور تناهی‌ اشیا را در بر داشت‌ که‌ برای‌ متکلمان‌، از جهت‌ علم‌ و قدرت‌ خدا، حیاتی‌ بود. و از سوی‌ دیگر تصور گسستگی‌ اشیا را در بر داشت‌ که‌ به‌ویژه‌ نزد اشاعره‌ زمینه اِعمال‌ قدرت‌ مطلق‌ الهی‌ را می‌ساخت‌. در جهانی‌ که‌ در هر دم‌ نابود و باز پیدا می‌شود ارتباط‌ علّی‌ یا قانون‌ طبیعی‌ وجود ندارد، حتی‌ افعال‌ انسان‌ تقسیم‌ شده‌ به‌ اجزاءاند و هیچ‌ نسبت‌ علّی‌ میان‌ حرکات‌ متوالی‌ انسان‌ وجود ندارد. مثلاً، عمل‌ نوشتن‌ شامل‌ چهار جزء است‌: اراده حرکت‌ دادن‌ قلم‌، قدرت‌ و استطاعت‌ حرکت‌ کردن‌، حرکت‌ دست‌ هنگام‌ نوشتن‌، حرکت‌ قلم‌. تحقق‌ تمام‌ این‌ مراحل‌ وابستگی‌ تام‌ به‌ خداوند دارد که‌ در گسستگی‌ اشیا و افعال‌، جریانی‌ پیوسته‌ را پدید می‌آورد.

[۵۱] ابن‌میمون‌، دلاله الحائرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۳ـ۲۰۴، چاپ‌ حسین‌ اتای‌، قاهره‌، (بی‌تا).

به‌علاوه‌، در کلام‌ اشعری‌ یکی‌ از ادله مهم‌ برای‌ اثبات‌ حدوث‌ عالم‌ و نیاز آن‌ به‌ آفریدگار، با استفاده‌ از مفهوم‌ تقسیم‌ اشیا به‌ اجزاء لایتجزّا اقامه‌ شده‌ است‌. صورتی‌ از این‌ استدلال‌ را شهرستانی‌ در نهایه ‌الاقدام‌

[۵۲] محمد بن‌ عبدالکریم‌ شهرستانی‌، کتاب‌ نهایه‌ الاقدام‌ فی‌ علم‌ الکلام‌، ج۱، ص‌ ۱۱، چاپ‌ آلفرد گیوم‌، قاهره‌، (بی‌تا).

آورده‌ است‌: اگر جواهر قدیم‌ باشند از قدیم‌ یا مجتمع‌اند یا مفترق‌. جواهر به‌ ذات‌ خود اجتماع‌ و افتراق‌ نمی‌یابند، پس‌ باید به‌ وسیله ‌علتی‌ بیرونی‌ باهم‌ جمع‌ شوند یا از هم‌ جدا شوند. بنابراین‌، چون‌ جهان‌، مرکّب‌ از جواهر فردی‌ است‌ که‌ در حال‌ اجتماع‌ و افتراق‌اند و پیش‌ از پدید آمدنِ جریان‌ افتراق‌ و اجتماع‌، جهانی‌ وجود ندارد، این‌ جهان‌ را آفریدگاری‌ خلق‌ کرده‌ است‌

[۵۳] محمد بن‌ طیب‌ باقلانی‌، التمهید فی‌ الرد علی‌ الملحده المعطله و الرافضه و الخوارج‌ و المعتزله، ج۱، ص‌ ۴۴، چاپ‌ محمود محمد خضیری‌ و محمد عبدالهادی‌ ابوریده‌، قاهره‌ ۱۳۶۶/۱۹۴۷.

[۵۴] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۶، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

[۵۵] شهفوربن‌ طاهر اسفراینی‌، التبصیر فی‌الدین‌ و تمییزالفرقه‌ الناجیه‌ عن‌ الفرق‌ الهالکین، ج۱، ص‌ ۴۳، چاپ‌ محمد زاهد کوثری‌، قاهره‌ ۱۳۵۹/۱۹۴۰.

[۵۶] محمد بن‌ عمر فخررازی‌، البراهین‌ در علم‌ کلام‌، چج۱، ص۲۷۰، اپ‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌ ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ ش‌.

.

۱۳ – نتیجه بحث جزء لایتجزّا برای‌ متکلمان‌

جزء لایتجزّا مسائل‌ بسیاری‌ برای‌ متکلمان‌ پدید آورد، از جمله‌ نسبت‌ جواهر با اعراض‌، امکان‌ وجود جواهر بدون‌ اعراض‌، امکان‌ رؤیت‌ جزء، حداقل‌ اجزای‌ لازم‌ برای‌ پدید آمدن‌ جسم‌، شکل‌ داشتن‌ یا نداشتن‌ جزء، حرکت‌ و خلا، مفهومی‌ که‌ متکلمان‌ آن‌ را دیرتر شناختند. پینس‌

[۵۷] شلومو پینس‌، مذهب‌ الذّرّه عندالمسلمین‌ و علاقته‌ بمذاهب‌ الیونان‌ و الهنود، ج۱، ص‌ ۷۷، نقله‌ عن‌ الالمانیه‌ محمد عبدالهادی‌ ابوریده‌، قاهره‌ ۱۳۶۵/۱۹۴۶.

احتمال‌ داده‌ است‌ که‌ متکلمان‌ به‌واسطه فلسفه محمد بن‌ زکریای‌ رازی‌ با مفهوم‌ خلأ آشنا شده‌ باشند.

۱۴ – اعراض‌ و اجزاء لایتجزّا

متکلمانی‌ که‌ اعراض‌ را هم‌ دارای‌ اجزاء لایتجزّا می‌شمردند

[۵۸] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۱۹، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

با مسائلی‌ از این‌ دست‌ مواجه‌ بودند که‌ آیا علم‌ واحد، که‌ عرَضی‌ مفرد است‌، می‌تواند به‌ دو معلوم‌ تعلق‌ بیابد.

[۵۹] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۹۷، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

مسئله مُماسّه‌، یعنی‌ نحوه تماس‌ جواهر فرد با یکدیگر، یکی‌ دیگر از مشکلات‌ ناشی‌ از تصور جزء فاقد امتداد برای‌ جسم‌ ممتد بود. صورتی‌ از این‌ مسئله‌ این‌ است‌ که‌ آیا یک‌ جزء می‌تواند با بیش‌ از یک‌ جزء دیگر تماس‌ داشته‌ باشد یا نه‌. در این‌ باره‌ ابوالهذیل‌ معتقد بود که‌ هر جزء با شش‌ جزء پیرامون‌ خود مماس‌ می‌شود

[۶۰] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۰۲ـ۳۰۳، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

و ابوبشر صالح‌بن‌ ابی‌صالح‌ می‌گفت‌ که‌ تماس‌ جزء فقط‌ با یک‌ جزء مجاور آن‌ ممکن‌ است‌، چرا که‌ اگر اجزا می‌توانستند با شیئی‌ بزرگ‌تر از خود مماس‌ شوند کل‌ دنیا در یک‌ مشت‌ جا می‌گرفت‌.

[۶۱] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۰۲، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

هشام‌بن‌ عمرو فُوَطی‌ بر آن‌ بود که‌ هر جسم‌ مرکّب‌ از شش‌ رکن‌ و هر رکن‌ مرکّب‌ از شش‌ جزء است‌ و تماس‌ فقط‌ میان‌ ارکان‌ واقع‌ می‌شود، نه‌ میان‌ اجزاء.

[۶۲] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، ج۱، ص‌ ۳۰۴، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

صورت‌ دیگری‌ از این‌ مسئله‌ این‌ است‌ که‌ آیا یک‌ جزء می‌تواند بر موضع‌ اتصال‌ دو جزء دیگر قرار بگیرد.

[۶۳] ابورشید نیشابوری‌، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، ج۱، ص‌ ۹۶ـ۱۰۰، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

[۶۴] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، ج۱، ص‌ ۳۰۱ـ۳۲۱، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۶۵] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، ج۱، ص‌ ۵۷۱، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۶۶] ابورشید نیشابوری‌، ج۱، ص‌ ۴۷ـ۵۶، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

[۶۷] ابورشید نیشابوری‌، ج۱، ص‌ ۵۸_۱۰۰، المسائل‌ فی‌ الخلاف‌ بین‌ البصریین‌ و البغدادیین‌، چاپ‌ معن‌ زیاده‌ و رضوان‌ سید، بیروت‌ ۱۹۷۹.

[۶۸] محمد بن‌ محمد مفید، اوائل‌ المقالات‌ فی‌المذاهب‌ و المختارات‌، ج۱، ص‌۹۵ـ۹۷، چاپ‌ مهدی‌ محقق‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.

[۶۹] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص‌ ۵۶_۵۹، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌: دارالمعرفه‌، (بی‌تا).

بحث‌ جوهر فرد بر تعریف‌ متکلمان‌ از نفس‌ و مسائل‌ مرتبط‌ با آن‌ نیز تأثیر داشته‌ است‌. ظاهراً تصور بعضی‌ متکلمان‌ متقدم‌ از نفس‌، جزء لایتجزّایی‌ در بدن‌ بوده‌ است‌. بعضی‌ نیز نفس‌ را عرضی‌ متعلق‌ به‌ همه اجزای‌ بدن‌ می‌دانسته‌اند و بعضی‌ آن‌ را تنها از آنِ یک‌ جزء در بدن‌، مثلاً قلب‌، می‌شمرده‌اند

[۷۰] علی‌ بن‌ اسماعیل‌ اشعری‌، ج۱، ص‌ ۳۳۱ـ۳۳۲، کتاب‌ مقالات‌ الاسلامیین‌ و اختلاف‌ المصلّین‌، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، ویسبادن‌ ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

[۷۱] ابن‌میمون‌، دلاله الحائرین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۱، چاپ‌ حسین‌ اتای‌، قاهره‌، (بی‌تا).

[۷۲] محمد بن‌ محمد غزالی‌، تهافت‌ الفلاسفه، ج۱، ص‌۷۱ـ۷۲، قاهره‌ ۱۳۱۹.

[۷۳] محمد بن‌ عمر فخررازی‌، البراهین‌ در علم‌ کلام‌، ج۱، ص۲۷۶_۲۸۰، چاپ‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌ ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ ش‌.

[۷۴] مجلسی‌، بحار الانوار، ج‌ ۵، ص‌ ۲۷۵.

[۷۵] مجلسی‌، بحار الانوار، ج‌ ۷، ص‌ ۵۱.

متکلمان‌ ظاهراً وجود جزء لایتجزّا را بر مبنای‌ تصوری‌ که‌ از قدرت‌ الهی‌ داشتند مفروض‌ گرفتند و اعتقاد به‌ آن‌ را وابسته‌ به‌ براهین‌ عقلی‌ نکردند؛ اما، مواجهه‌ با اشکالاتی‌ چون‌ اشکالات‌ نظّام‌، آنان‌ را به‌ جستجوی‌ استدلالهای‌ عقلی‌ واداشت‌.

۱۵ – دلایلی چند در اثبات جزء لایتجزّا در منابع‌ کلامی‌ و فلسفی‌

دلایل‌ متعددی‌ در اثبات‌ جزء لایتجزّا در منابع‌ کلامی‌ و فلسفی‌ نقل‌ شده‌ است‌. ابن‌حزم‌ (متوفی‌ ۴۵۶)

[۷۶] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۳ـ۲۲۹، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

اساسی‌ترین‌ دلایل‌ معتقدان‌ به‌ آن‌ را پنج‌ دلیل‌ دانسته‌ است‌ که‌ از مطابقت‌ آنها با مطالب‌ کتاب‌ الانتصار خیاط‌ معتزلی‌ و مقالات‌ الاسلامیین‌ ابوالحسن‌ اشعری‌ می‌توان‌ بیشتر آن‌ها را مأخوذ از نقدهای‌ معتزله‌ بر نظّام‌ شمرد.

۱۵.۱ – خلاصه دلایل

خلاصه این‌ دلایل‌ به‌ این‌ ترتیب‌ است‌:
۱) اگر جوهر فرد وجود نداشته‌ باشد کسی‌ که‌ مسافتی‌ متناهی‌ را پیاده‌ طی‌ می‌کند باید مسافتی‌ نامتناهی‌ را طی‌ کرده‌ باشد، زیرا این‌ مسافت‌ قابل‌ قسمت‌ به‌ بی‌نهایت‌ است‌. لازمه نامتناهی‌ بودن‌ مسافت‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ بیان‌ قدمای‌ فلاسفه‌، آخیلوس‌ (آشیل‌) تندرو به‌ لاک‌پشت‌ نرسد و به‌ بیان‌ متکلمان‌، استر نتواند از روی‌ مورچه‌ بگذرد.

[۷۷] عبدالرحیم‌ بن‌ محمد خیاط‌، الانتصار و الردعلی‌ ابن‌الراوندی‌ الملحد، ج۱، ص‌ ۷۷، چاپ‌ محمد حجازی‌، (قاهره‌ ۱۹۸۸).

[۷۸] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ج۱، ص‌ ۱۳۱، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌: دارالمعرفه‌، (بی‌تا).

[۷۹] شهفوربن‌ طاهر اسفراینی‌، التبصیر فی‌الدین‌ و تمییزالفرقه‌ الناجیه‌ عن‌ الفرق‌ الهالکین، ج۱، ص۴۳، چاپ‌ محمد زاهد کوثری‌، قاهره‌ ۱۳۵۹/۱۹۴۰.

۲) هرگاه‌ جسمی‌ در کنار جسم‌ دیگر قرار بگیرد باید جزئی‌ از یک‌ جسم‌ در کنار جزء جسم‌ دیگر واقع‌ شود. این‌ جزء، آخرین‌ قسمتِ جسمی‌ است‌ که‌ در کنار جسم‌ دیگر قرار گرفته‌ است‌؛ یعنی‌، حد و طرف‌ داشتن‌ اجسام‌، نشانه تألیف‌ آنها از اجزاءلایتجزّاست‌.
۳) تفاوت‌ میان‌ جسم‌ کوچک‌ و جسم‌ بزرگ‌ امری‌ است‌ مسلّم‌. حال‌ آیا اجزای‌ یک‌ کوه‌ بیشترند یا اجزای‌ یک‌ دانه‌ خردل‌؟ و آیا اجزای‌ یک‌ دانه‌ خردل‌ بیشتر است‌ یا دو دانه‌ خردل‌؟ کسی‌ که‌ بگوید اجزای‌ کوه‌ و دو دانه‌ خردل‌ از اجزای‌ یک‌ دانه‌ خردل‌ بیشتر است‌ به‌ متناهی‌ بودن‌ فرآیند تجزیه‌ اذعان‌ کرده‌ که‌ همان‌ قول‌ به‌ جزء لایتجزّاست‌؛ اما، اگر هر جسم‌ را بتوان‌ تا بی‌نهایت‌ تقسیم‌ کرد، در یک‌ دانه‌ خردل‌ همان‌ قدر اجزای‌ بی‌نهایت‌ وجود دارد که‌ در کوه‌

[۸۰] عبدالرحیم‌ بن‌ محمد خیاط‌، الانتصار و الردعلی‌ ابن‌الراوندی‌ الملحد، w78T چاپ‌ محمد حجازی‌، (قاهره‌ ۱۹۸۸).

.
۴) آیا اجزای‌ یک‌ دانه‌ خردل‌ دارای‌ یک‌ کل‌ است‌ یا نه‌؟ و آیا خدا تعداد اجزای‌ آن‌ را می‌داند یا نه‌؟ اگر کسی‌ بگوید دانه خردل‌ دارای‌ کل‌ نیست‌ تناهی‌ را از مخلوق‌ نفی‌ کرده‌ که‌ کفر است‌، و اگر علم‌ خدا به‌ تعداد اجزا را نفی‌ کند باز گرفتار کفر شده‌ است‌؛ اما، اعتراف‌ به‌ وجود کل‌ و علم‌ خدا به‌ تعداد اجزا همان‌ اعتقاد به‌ جزء لایتجزّاست‌.

[۸۱] عبدالرحیم‌ بن‌ محمد خیاط‌، الانتصار و الردعلی‌ ابن‌الراوندی‌ الملحد، ج۱، ص‌ ۴۳، چاپ‌ محمد حجازی‌، (قاهره‌ ۱۹۸۸).

۵) آیا خداوند قادر است‌ اجزای‌ جسم‌ را به‌ نحوی‌ متفرق‌ کند که‌ هیچ‌ نوع‌ تألیفی‌ میانشان‌ باقی‌ نماند و آن‌ اجزای‌ دیگر هیچ‌ تجزیه‌ای‌ نپذیرند؟ نفی‌ این‌ قدرت‌ نسبت‌ دادن‌ عجز به‌ پروردگار است‌ و اذعان‌ به‌ آن‌ همان‌ اذعان‌ به‌ جزء لایتجزّاست‌. دلیل‌ اخیر را ابن‌حزم‌ قوی‌ترین‌ شبهه معتقدان‌ به‌ جزءلایتجزّا خوانده‌ است‌.

[۸۲] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۵، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

۱۵.۲ – نکته‌ای در این بحث

برای‌ همه متکلمانِ معتقد به‌ جزء، اثبات‌ قدرت‌ مطلق‌ الهی‌ اگر نه‌ مبنا، دست‌ کم‌ مؤیدی‌ قوی‌ بوده‌ است‌. دلیل‌ چهارم‌ نیز همین‌ وضع‌ را نسبت‌ به‌ علم‌ خداوند دارد، چنانکه‌ بغدادی‌

[۸۳] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، کتاب‌ اصول‌الدین‌، ص۳۶، استانبول‌ ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

در رد نظّام‌ به‌ این‌ آیه قرآن‌ استناد می‌کند که‌ «. . . و أحصی‌” کُلَّ شی‌ءٍ عدداً».

[۸۴] جن‌/سوره۷۲، آیه۲۸.

تمامی‌ این‌ دلایل‌ به‌ صورتهای‌ مختلف‌ در منابع‌ کلامی‌ یافت‌ می‌شود.

[۸۵] محمد بن‌ طیب‌ باقلانی‌، التمهید فی‌ الرد علی‌ الملحده المعطله و الرافضه و الخوارج‌ و المعتزله، ج۱، ص‌ ۴۲، چاپ‌ محمود محمد خضیری‌ و محمد عبدالهادی‌ ابوریده‌، قاهره‌ ۱۳۶۶/۱۹۴۷.

[۸۶] عبدالقاهربن‌ طاهر بغدادی‌، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، ص۵۶_۵۹، چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، بیروت‌: دارالمعرفه‌، (بی‌تا).

[۸۷] عبدالملک ‌بن‌ عبداللّه‌ امام‌الحرمین‌، ج۱، ص‌ ۳۶، الشامل‌ فی‌ اصول‌الدین، بیروت‌ ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.

[۸۸] عبدالملک ‌بن‌ عبداللّه‌ امام‌الحرمین‌، ج۱، ص‌ ۳۸_۳۹T ، الشامل‌ فی‌ اصول‌الدین، بیروت‌ ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.

[۸۹] شهفوربن‌ طاهر اسفراینی‌، التبصیر فی‌الدین‌ و تمییزالفرقه‌ الناجیه‌ عن‌ الفرق‌ الهالکین، ج۱، ص۴۳، چاپ‌ محمد زاهد کوثری‌، قاهره‌ ۱۳۵۹/۱۹۴۰.

[۹۰] محمد بن‌ عمر فخررازی‌، البراهین‌ در علم‌ کلام‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۶ـ ۲۵۹، چاپ‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌ ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ ش‌.

[۹۱] محمد بن‌ عمر فخررازی‌، البراهین‌ در علم‌ کلام‌، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶۳ـ۲۶۴، چاپ‌ محمدباقر سبزواری‌، تهران‌ ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ ش‌.

[۹۲] عبدالرحمان‌ بن‌ احمد عضدالدین‌ ایجی‌، المواقف‌ فی‌ علم‌ الکلام‌، ج۱، ص‌ ۱۸۷، بیروت‌: عالم‌ الکتب‌، (بی‌تا).

[۹۳] عبدالرحمان‌ بن‌ احمد عضدالدین‌ ایجی‌، المواقف‌ فی‌ علم‌ الکلام‌، ج۱، ص‌ ۱۸۹، بیروت‌: عالم‌ الکتب‌،( بی‌تا).

۱۶ – نقددلایل

نقد این‌ دلایل‌ را هم‌ در نوشته ابن‌حزم‌

[۹۴] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۳ـ۲۳۰، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

و هم‌ در بسیاری‌ متون‌ فلسفی‌ می‌توان‌ یافت‌.
امام خمینی معتقد است برخی متکلمان قائل هستند جسم را ذوات اوضاع ملتئم تشکیل می‌دهد که این ذوات محدود هستند و میان این اجزای متناهی، اتصالی نیست، بلکه انفصال است، هرچند در نظر حس متصل می‌آید و اگر وسیله‌ای برنده بر جسم وارد شود، قطعی حاصل نمی‌شود، بلکه بر آن خلل و فاصله می‌گذارد.

[۹۵] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۳۷-۴۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

امام خمینی بحث پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را به دنبال بحث در هویت جسم می‌داند که متکلمان به آن قائل شده‌اند.

[۹۶] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۲۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

امام خمینی در نقد کلام متکلمان معتقد است از لوازم اعتقاد به جز لایتجزی، انکار هیولی در جسم است که در این صورت جسم نباید قابل ابعاد وجودی سه‌گانه باشد،

[۹۷] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۶۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

همچنین قول به پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint مستلزم خرق در فلک خواهد بود.

[۹۸] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۷۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

حضرت امام خمینی دلیل‌هایی بر بطلان پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint ذکر کرده است؛ از جمله اینکه جسم دارای ابعاد سه‌گانه است و اگر جسم از اجزای لایتجزی مرکب باشد، در حد ذات خود پیوسته و متصل نبوده بلکه قابل ابعاد سه‌گانه نخواهد بود و دیگر نمی‌توان به صورت جسمیه که امتداد است، قائل شد.

[۹۹] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۶۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

برای ابطال پاورپوینت کامل جزء لایتجزی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint ادله فراوانی بیان شده است؛ از جمله تفکیک سنگ آسیاب، نفی دایره، ابعاد سه‌گانه جسم و تقابل محاذات.

[۱۰۰] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۷۲-۴۶۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

امام خمینی قول نظام که قائل به ترکب جسم از اجزای لایتجزای غیرمتناهی قائل شده‌اند را نقد کرده، با دو برهان قطع و تناسب اجزای غیرمتناهیه آن را نفی می‌کند.

[۱۰۱] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

[۱۰۲] خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۴۷۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.

[۱۰۳] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۸۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.

۱۶.۱ – اجمالیاز نقد دلایل

اجمالی‌ از نقدها به‌ این‌ ترتیب‌ است‌:
۱) این‌ دلیل‌ متکلمان‌ نتیجه تفاوت‌ نگذاشتن‌ میان‌ نامتناهی‌ بالفعل‌ و نامتناهی‌ بالقوه‌ است‌. وقتی‌ فرآیند تقسیم‌ شدن‌ مسافت‌ تا بی‌نهایت‌ را بالفعل‌ فرض‌ کنیم‌ با مشکلات‌ ناشی‌ از بی‌نهایت‌ بودن‌ مسافت‌ روبرو می‌شویم‌. به‌ علاوه‌، همان‌طور که‌ مسافت‌ تا بی‌نهایت‌ قابل‌ تقسیم‌ فرضی‌ و وهمی‌ است‌، زمانی‌ هم‌ که‌ متحرک‌ در آن‌ حرکت‌ می‌کند تا بی‌نهایت‌ قابل‌ تقسیم‌ است‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ اشکال‌ نرسیدن‌ دونده‌ به‌ لاک‌پشت‌ پیش‌ نمی‌آید.

[۱۰۴] ابن‌سینا، الشفاء، ج‌۱، فن‌۱، ص‌۱۹۹، الطبیعیات‌، ج‌ ۱، الفن‌الاول‌: السماع‌ الطبیعی‌، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور و سعید زاید، قاهره‌ ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۵.

[۱۰۵] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌۲۲۴، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

۲) درست‌ است‌ که‌ هر جسمی‌ نهایتی‌ دارد، اما آن‌ جزء پایانی‌ جسم‌ که‌ به‌ جسم‌ مجاور می‌چسبد، خود دارای‌ مساحت‌ و قابل‌ تجزیه‌ است‌، زیرا بخشی‌ از جسم‌ است‌ و جسم‌ امری‌ است‌ دارای‌ طول‌ و عرض‌ و عمق‌؛ بنابراین‌، هنگام‌ مجاورت‌ دو جسم‌، سطحی‌ از هر دو با یکدیگر تلاقی‌ می‌یابد.

[۱۰۶] ابن‌حزم‌، الفصل‌ فی‌الملل‌ و الاهواء والنحل‌، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۴ـ۲۲۵، چاپ‌ محمدابراهیم‌ نصر و عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

۳) در باره مسئله کوه‌ و خردل‌ پاسخ‌ این‌ است‌ که‌ کوه‌ و خردل‌ تا وقتی‌ تقسیم‌ نشده‌اند هیچ‌یک‌ اجزایی‌ ندارند و وقتی‌ تقسیم‌ شدند تعداد اجزایشان‌ باهم‌ برابر خواهد بود، اما هر جزء خردل‌ کوچک‌تر از هر جزء کوه‌ خواهد بود. منعی‌ نیست‌ که‌ دو شی‌ء در تعداد اجزا برابر باشند اما در اندازه‌ باهم‌ تفاوت‌ داشته‌ باشند.

[۱۰۷] ابن‌سینا، الشفاء، ج‌ ۱، فن‌ ۱، ص‌ ۱۹۹ـ۲۰۰، الطبیعیات‌، ج‌ ۱، الفن‌الاول‌: السماع‌ الطبیعی‌، چاپ‌ ابراهیم‌ مدکور

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.