پاورپوینت کامل تعریف (فلسفه) ۸۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تعریف (فلسفه) ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تعریف (فلسفه) ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تعریف (فلسفه) ۸۶ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل تعریف (فلسفه) ۸۶ اسلاید در PowerPoint
مقالات مشابه: تعریف (علوم دیگر).
تَعْریف، در لغت به معنای شناساندن و حقیقت چیزی را بیان کردن، و در اصطلاح فلسفه و منطق «گفتهای که با آن ماهیت شیء شناخته میشود»، و به تعبیری دیگر «گفتهای مشتمل بر وجه اشتراک و وجه امتیاز شیء از دیگر اشیاء» میباشد. در فلسف قدیم بحث دربار تعریف اهمیت بسیار داشت، به طوری که به اعتقاد بعضی از فلاسف یونان باستان، معیار علم به یک شیء همانا شناخت تعریف آن بود. در فلسفههای جدید نیز اگرچه در امکان دستیابی به تعاریف حقیقی بیش از پیش تردید شده، با این حال، بحث دربار انواع تعریف و جایگاه آنها در شناخت اشیاء از موضوعات زنده است و آن را به هیچوجه نمیتوان مربوط به گذشته و پایان یافته دانست. شناخت به حد یعنی شنـاخت از طریق تعریف از اقسـام علم حصولی است. روشهای اکتساب علم حصولی به ۳ قسم حد، برهان و استقرا منقسم میشوند. تعریف را به دو گونه حقیقی و اسمی تقسیم میکنند. در تعریفات حقیقی، واجب است که تعریف بیانگر ماهیت شیء، یعنی کمال ذاتی وجود آن باشد و تعریف اسمی ناظر به معنای لفظ است. تعریف در تقسیم ارسطویی، به حد و رسم، و سپس هریک به تام و ناقص تقسیم میشود. از مباحث سنتی مربوط به تعریف، اشتراک حد و برهان است. منظور از اشتراک حد و برهان این است که آنچه به عنوان حد وسط در یک برهان به کار میرود، همچنین میتواند به عنوان بخشی از معرِّف در تعریف به کار گرفته شود.
فهرست مندرجات
۱ – تعریف لغوی و اصطلاحی
۲ – دیدگاه فلسفی و منطقی
۳ – اهمیت بحث در فلسفه
۴ – شناخت به حد
۵ – اصطلاحات مشترک
۶ – اقسام تعریف
۶.۱ – تعریف حقیقی
۶.۲ – تعریف اسمی
۷ – اقسام تعریف در منطق ارسطویی
۷.۱ – حد تام
۷.۲ – حد ناقص
۷.۳ – رسم تام
۷.۴ – رسم ناقص
۷.۵ – تعریف به اعراض
۸ – شرایط تعریف
۸.۱ – جامع و مانع بودن
۸.۲ – روشنتر و شناختهشدهتر بودن معرف
۸.۲.۱ – دوری نبودن تعریف
۹ – دشواریاب بودن تعاریف حقیقی
۹.۱ – ابن سینا
۹.۲ – خواجه نصیرالدین طوسی
۱۰ – شرح الاسم
۱۱ – امور تعریفناپذیر
۱۲ – اشتراک حد و برهان
۱۳ – رواج تعریفهای رسمی
۱۴ – اهداف تعریف
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
۱ – تعریف لغوی و اصطلاحی
تَعْریف، در لغت به معنای شناساندن و حقیقت چیزی را بیان کردن، و در اصطلاح فلسفه و منطق «گفتهای (است) که با آن ماهیت شیء شناخته میشود»، و به تعبیری دیگر «گفتهای (است) مشتمل بر وجه اشتراک و وجه امتیاز شیء از دیگر اشیاء»
[۱] جرجانی، علی، التعریفات، ص۶۲.
.
۲ – دیدگاه فلسفی و منطقی
دربار تعریف از دو دیدگاه فلسفی و منطقی میتوان بحث کرد:
۱. بحث منطقی تعریف شامل بیان اصول و روشهایی است که در متون منطق قدیم در بخش معرّف دربار آنها بحث میشود.
۲. در بحث فلسفی به چیستی و امکان تعریف و نیز ارزیابی روشهای مختلف آن میپردازند.
۳ – اهمیت بحث در فلسفه
در فلسف قدیم بحث دربار تعریف اهمیت بسیار داشت، به طوری که به اعتقاد بعضی از فلاسف یونان باستان، معیار علم به یک شیء همانا شناخت تعریف آن بود. این نگرش که ملازم با قبول وجود کلیات و حقایق ثابت و تغییرناپذیر در جهان هستی است، با سقراط و افلاطون آغاز شد
[۲] .۱۳۵a-c ،Plato، Parménidès
[۳] .p47 ،Taylor، A. E.، Plato، The Man and his Work
[۴] .۱۵۹ a ،Plato، Kharmidès
، با ارسطو و پیروان او به صورت اعتقاد به وجود جواهر ثانوی ادامه یافت
[۵] .گ ۱۰۳۷ b، سطرهای ۲۵-۲۸، ،Aristotle، Metaphysica
[۶] .p31 ،Kneale، W. and M. Kneale، The Development of Logic
[۷] .گ ۱۰۳۹ b، سطرهای ۲۱-۲۶ ،Aristotle، Metaphysica
، و در جهان اسلام نیز مورد تأیید فلاسف مشّاء و دیگر فیلسوفان قرار گرفت
[۸] فارابی، ابونصر، الحروف، ص۱۰۰-۱۰۱.
[۹] ابن رشد، محمد، تفسیر ما بعد الطبیعه، ص۷۵۴.
[۱۰] ابن رشد، محمد، تفسیر ما بعد الطبیعه، ص۱۰۲۶-۱۰۲۸.
. با این همه، مشکلاتِ این نگـرش حتى نزد فیلسوفـی مشائی مانند ابـن سینا ناشناخته نبـوده است. وی در مقدم کتاب الحدود
[۱۱] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الحدود، ص۲۳۱ بب.
از دشواریِ یـافتن تعاریف حقیقـی سخن میگـوید. سهـروردی در فصلـی از «حکمـه الاشراق» بـه «هدم قاعـد مشائیان در تعـاریف» پرداخته است
[۱۲] سهروردی، یحیى، حکمه الاشراق، ص۲۰-۲۱.
. صدرالدین شیرازی نیز در حکمت متعالیهاش بر این اعتقاد بود که فصول حقیقی اشیاء را جز به علم حضوری نمیتوان شناخت
[۱۳] صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار الاربعه، ج۱، ص۳۹۲.
. بر اساس این نظر شناخت حقایق اشیاء از طریق تعریفات و علم حصولی منتفی شمرده میشود.
در فلسفههای جدید نیز اگرچه در امکان دستیابی به تعاریف حقیقی بیش از پیش تردید شده، با این حال، بحث دربار انواع تعریف و جایگاه آنها در شناخت اشیاء از موضوعات زنده است و آن را به هیچوجه نمیتوان مربوط به گذشته و پایان یافته دانست.
۴ – شناخت به حد
شناخت به حد ــ یعنی شنـاخت از طریق تعریف ــ از اقسـام علم حصولی است. روشهای اکتساب علم حصولی به ۳ قسم حد، برهان و استقرا منقسم میشوند. این روشها متناسب با اقسام پرسشهای علمیای است که برای انسان میتواند در مورد هر شیء مطرح شود. مهمترینِ این پرسشها عبارتاند از پرسش از وجود شیء، پرسش از حقیقت شیء، و بالأخره پرسش از عوارض خاص شیء. در مبحث تعریفات، دربار چگونگی پرسش نـوع دوم و نحو پـاسخ دادن بـه آن ــ یعنـی پـرسش از ذات و حقیقت شیء ــ بحث میشود
[۱۴] .گ ۸۹ b، سطرهای ۲۲-۳۵ ،Aristotle، Analytika posteriora
.
۵ – اصطلاحات مشترک
نخستین اصطلاحات در این بخش عبارتاند از «قول شارح»، «حدّ»، «معرِّف». معنای مشترک این ۳ اصطلاحْ کلام یا عبارتی است که دربار چیزی گفته میشود تا از این طریق، ذات و حقیقت آن چیز شناسانده شود. اما قول شارح، مانند معرِّف، به معنای عام بر مطلق تعریف، یعنی قولی که تصوری را افاده کند، دلالت میکند و در این معنا علاوه بر حد، شامل رسم نیز میشود
[۱۵] فارابی، ابونصر، البرهان، المنطق عند الفارابی، ص۸۰.
[۱۶] ابن سهلان، عمر، البصائر النصیریه، ص۱۴۲.
. ابن سینا، همانند ارسطو، در تعریف اصطلاح حد میگوید: «حد گفتهای است که بر ماهیت یا چیستیِ شیء دلالت میکند»:
[۱۷] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۱۱.
[۱۸] .گ ۱۰۱ b، سطر ۳۸ ،Aristotle، Topica
، در تعبیر تفتازانی معرِّفِ شیء چیزی است که برای ایجاد تصورِ آن شیء بر آن حمل میشود
[۱۹] ملاعبدالله یزدی، الحاشیه على تهذیب المنطق، ص۵۰.
. اصطلاح دیگر «معرَّف» است و مقصود از آن چیزی است که از طریق تعریف نسبت بدان شناخت حاصل میشود. مثلاً در تعریفِ انسان گفته میشود: «حیوان ناطق»، یا در تعریف مثلث گفته میشود: «شکلی محدود به ۳ خط مستقیم». در اینجا معرَّف انسان و مثلث است که ذات و ماهیت آن دو با این دو تعریف شناسانده میشود.
۶ – اقسام تعریف
الف ـ حقیقی؛ ب ـ اسمی.
۶.۱ – تعریف حقیقی
این قسم همان تعریف به حد است و منظور از تعریف نزد ارسطو و پیروان او این قسم است. ابن سینا در این باره میگوید: «و اما در تعریفات حقیقی، واجب است که تعریف بیانگر ماهیت شیء، یعنی کمال ذاتی وجود آن باشد، به نحوی که هم محمولهای ذاتی آن را ــ بالفعل، یا بالقوه ــ دربر گیرد
[۲۰] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الحدود، ص۲۳۲-۲۳۳.
.
از نظر ارسطو و پیروان او تعریف حقیقی لااقل متضمن برخی از علل چهارگان اشیاء است. از این علل معمولاً ماده و صورت به عنوان جنس و فصل شیء، در تعریف ذکر میشود
[۲۱] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۹.
[۲۲] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء، برهان، ص۲۹۴-۲۹۵.
. اما علل شیء علاوه بر ماده و صورت خارجی، همچنین شامل علت فاعلی و علت غایی آن نیز هست؛ و چون شناخت کامل هر چیز مستلزم شناخت هم اقسام علت است، در بحث از تعریف از چگونگی قرار گرفتن دیگر اقسام علت در آن نیز سخن به میان میآید
[۲۳] خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۴۳۳-۴۳۵.
.
۶.۲ – تعریف اسمی
این قسم ناظر به معنای لفظ است. نظری تعریف ارسطویی از لحاظ فلسفی دارای پیشفرضهایی است (از جمله اعتقاد به وجود ذوات) که برخی آن را نپذیرفتهاند. نظری مقابل تعریف حقیقی نظریهای است که تعریف را عبارت از تفصیل و باز کردن معنایی میداند که لفظ برای آن وضع شده است و بر آن دلالت میکند. این نظر را خواجه نصیرالدین چنین نقل کرده است: «قومی گفتهاند: حد قولی باشد مشتمل بر تفصیل آن معانی که اسم بالذات بر آن دلالت کند بر اجمال، به حسب وضع واضعان و فهم مستمعان؛ و فرق میان اسم و حد آن بُوَد که دلالت یکی اجمالی بُوَد و دلالت دیگر تفصیلی»
[۲۴] خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۴۱۶-۴۱۷.
. برای مثال، لفظ «مجرد» وضع شده است برای «مرد بدون همسر»؛ و عبارت دوم تفصیل معنایی است که لفظ نخست برای آن وضع شده است، و تعریف عبارت است از ذکر این معنی. بنابراین، تفاوت نظر کسانی که تعریف را مربوط به حقیقت اشیاء میدانند و نظر کسانی که تعریف را «اسمی» یا «شرح الاسم» میدانند، این است که طبق نظر نخست، منظور از تعریف شنـاختِ حقـایق اعیـان مـوجـودات ــ و بنـابراین، توجه به علل چهارگان اشیاء ــ است؛ در حالی که طبق نظر دوم، آنچه در تعریف بیـان میشود، چیزی جز بیان معنای لفظ ــ و بنـابـرایـن، توجه به وضع الفاظ ــ نیست
[۲۵] ابن تیمیه، احمد، الرد علی المنطقیین، ج۱، ص۳۵ بب.
.
هر دو نظرِ یاد شده در آثار ارسطو یافت میشود. او در عین آنکه با جدیت تمام در «تحلیلهای پسین» میکوشد نشان دهد که موضوع تعاریف بیان حقیقت چیزها، یعنی ذاتیات شیء موجود است
[۲۶] .گ ۱۴۱ b، سطر ۲۹ ،Aristotle، Analytika posteriora
، در مواضع مختلف، کاربرد تعاریف اسمی را نیز میپذیرد
[۲۷] .گ ۹۳ b، سطرهای ۲۸-۳۲ ،Aristotle، Analytika posteriora
. با این همه، از آنجا که هدف اصلی او از معرفت حصول شناخت نسبت به حقایق اعیان موجودات (انواع سافل) است، در منطق او تعریف حقیقی اصل قرار گرفته است.
۷ – اقسام تعریف در منطق ارسطویی
تعریف در نخستین تقسیم به حد و رسم، و سپس هریک به تام و ناقص تقسیم میشود.
۷.۱ – حد تام
حد تام اساسیترین نوع تعریف است؛ و غرض از آن بیان تمامی حقیقت شیء است. این نوع تعریف از انضمام جنس قریب به فصل قریب شیء به دست میآید، مانند تعریف انسان به «حیوان ناطق».
۷.۲ – حد ناقص
این قسم از تعریف از انضمام جنس بعید به فصل قریب به دست میآید، مانند تعریف انسان به «جسم یا جوهر ناطق». چنین تعریفی از آن رو حد ناقص خوانده میشود که در آن تمام حقیقت انسان بیان نمیشود. نیز در این تعریف که «مثلث کمیتی است محدود به ۳ خط مستقیم»، «کمیت» جنسِ بعید و «محدود به ۳ خط مستقیم» فصل آن است.
۷.۳ – رسم تام
این قسم از تعریف یا از ترکیب جنس قریب و عرض خاص شیء به دست میآید، مانند تعریف انسان به «حیوان ضاحک»؛ و یا از ترکیب جنس قریب و یک یا چند عرض، مانند تعریف انسان به «حیوان کاتب»، یا «حیوانی که به خرید و فروش میپردازد». غرض از این قسم از تعریف تمیز یک نوع از دیگر انواع در جنس قریب است.
۷.۴ – رسم ناقص
این قسم از تعریف از ترکیب جنس بعید و عرض خاص شیء و یا جنس بعید با یک یا چند عرض به دست میآید، مانند تعریف انسان به «جسم یا جوهر ضاحک»، یا «موجودی که به خرید و فروش میپردازد»؛ و غرض از آن تمیز یک نوع از انواع دیگر است.
۷.۵ – تعریف به اعراض
این تعریف یا از ترکیب عرض عام و عرض خاص شیء به دست میآید، مانند تعریف انسان به «راست قامتِ ضاحک»، یا از ترکیب چند عرض عام، مشروط بر آنکه از لحاظ مصداق با معرَّف مساوی باشد
[۲۸] ابن سهلان، عمر، البصائر النصیریه، ص۱۴۲-۱۵۰.
[۲۹] ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۱۰-۱۲.
[۳۰] خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۴۱۴-۴۱۵.
[۳۱] قطبالدین رازی، محمود، شرح الشمسیه، ص۵۹-۶۰.
.
۸ – شرایط تعریف
هر عبارتی را که مفهوم یا ذاتی را به نحوی توضیح میدهد، نمیتوان تعریف دانست. صحت تعریف مشروط به این دو شرط است: الف ـ جامع و مانع بودن تعریف؛ ب ـ روشنتر یا شناختهتر بودن معرِّف.
۸.۱ – جامع و مانع بودن
اطراد و انعکاس تعریف: معرِّف و معرَّف باید مصداقاً مساوی باشند. این بدان معنا ست که قضی تعریف در واقع قضیهای اینهمانی است. معرِّف و معرَّف در عین تفاوت در اجمال و تفصیل، باید بر مصادیق واحدی صدق کنند. گاه این شرط بدین گونه بیان شده است که معرِّف باید جامع افراد و در عین حال مانع اغیار باشد. تعریف انسان به «حیوان اجتماعی» نمونهای از عدم رعایت این شرط به شمار میرود، زیرا مانع اغیار نیست
[۳۲] ابن رشد، محمد، الجدل، تلخیص منطق ارسطو، ج۲، ص۵۹۶.
[۳۳] بدوی، عبدالرحمان، المنطق الصوری و الریاضی، ص۷۵-۷۷.
.
۸.۲ – روشنتر و شناختهشدهتر بودن معرف
اینکه معرِّف اجلى و اعرف از معرَّف باشد، مفهومی معرفتشناختی است و بنابراین میتواند نسبت به افراد مختلف متفاوت باشد. بر اساس این شرط همچنین در تعریفات نباید از الفاظ مهجور استفاده شود، و یا اینکه الفاظ بدون ذکر قرینه در معانی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 