پاورپوینت کامل ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

مهدویت، به معنای موعودباوری و اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. این منجی، در مذهب تشیع، همنام و از نسل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام دوازدهم است. قائمیت، نیز به معنای اعتقاد به مصلحی جهانی است که در آخرالزمان قیام می‌کند و با قدرت، دنیا را به عدل و داد سوق می‌دهد. این مصلح و قائم نیز بنابر اعتقاد شیعیان کسی نیست جز امام دوازدهم حضرت حجت بن الحسن (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف).
احمد الحسن بصری که یکی از مدعیان دروغین وصایت و نیابت است به زعم باطل خود، «مهدویت» و «قائمیت» را از امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌داند. از طرفی او با استناد به روایت «یَقُومُ الْقَائِمُ بِاَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ» قائم را دارای مقام شارعیّت دانسته و لذا خود را دارای مقام شارعیت می‌داند. در این مقاله ادعاهای فوق و مساله شخصیه بودن مهدویت و قائمیت برای امام مهدی (علیه‌السّلام) مورد بررسی قرار می‌ گیرد.

فهرست مندرجات

۱ – ادعای مهدویت و قائمیت و شارعیت
۲ – شخصیه بودن مهدویت
۲.۱ – بررسی روایت تولد مهدی از مدینه
۳ – شخصیه بودن قائمیّت
۳.۱ – بررسی روایت لا الذی تمدون الیه
۳.۱.۱ – پاسخ اول
۳.۱.۲ – پاسخ دوم
۳.۲ – بررسی روایت اول قائم یقوم منا
۳.۳ – بررسی روایت العذاب خروج القائم
۳.۴ – بررسی روایت یقبض اموال القائم
۴ – مقام شارعیت برای قائم
۵ – پانویس
۶ – منبع

۱ – ادعای مهدویت و قائمیت و شارعیت

احمد بصری به زعم باطل خود، مهدویت و قائمیت را از امام مهدی (علیه‌السّلام) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته و می‌گوید:«القائم هو المهدی الاول و لیس الامام المهدی (علیه‌السّلام)؛ قائم همان مهدی اول است، نه امام مهدی (علیه‌السّلام)».

[۱] بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۴، ص۴۴، سئوال ۱۴۴.

او همچنین با با تکیه بر پیش فرض قائمیت خود و با استناد به روایت؛ «یَقُومُ الْقَائِمُ بِاَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ…»، همچون فرقه بابیت و بهائیت خود را دارای مقام شارعیّت دانسته است.

۲ – شخصیه بودن مهدویت

مَهدی، اسم مفعول ثلاثی مجرّد از ریشه‌ هَدَی به معنای هدایت شده است. چنانچه ابن اثیر در النهایه آورده است: «مهدی یعنی آن کس که خدا، به راستی وی را به راه حق برده است».

[۲] ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۴.

همچنین در کتاب مجمع البحرین به همین معنا اشاره کرده و گفته است: «مهدی کسی است که خدایش به سوی حق ره نموده است».

[۳] طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۴۱۸.

این اسم، در اصطلاح روایی، معنای خاص خود را داشته و حاکی از وجود شخصیت‌های هدایت شده‌ ای‌ است که از آنان با عنوان «مهدی» یاد می‌ شود. با توجه به روایات معصومین (علیه‌السّلام) همه امامان در عصر خود، مهدی بوده و به عنوان حجّت و فرستاده خداوند، مردم را هدایت می‌ کردند. چنانچه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به سلیم بن قیس هلالی فرمود:«یَا سُلَیْمُ اِنَّ اَوْصِیَائِی اَحَدَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ وُلْدِی اَئِمَّه هُدَاه مَهْدِیُّونَ‌».ای سلیم! همانا اوصیاء من یازده نفر از فرزندانم هستند که تمامی آنان امامان هدایتگر و مهدی هستند.

[۴] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۵۲.

اما آنچه در این مجال مورد بحث می‌ باشد، اشاره اجمالی به مساله شخصیّه بودن مهدویت امام دوازدهم (علیه‌السّلام) در عصر حاضر است که روایات متعددی بر آن تصریح کرده‌اند. لذا در عصر حاضر، لقب «مَهدی» مختص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و تمامی روایاتی که پیرامون ظهور حضرت و با عناوین «الْمَهْدِی‌ مِنْ آلِ مُحَمَّد»

[۵] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۶۴.

،«الْقَائِمُ الْمَهْدِی‌»

[۶] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۴۶.

،«مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه»

[۷] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۸۱.

،«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مَهْدِیُ‌ الْاُمَّه»

[۸] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۰۰.

،«مَهْدِیُ‌ اُمَّتِی‌»

[۹] حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۲، ص۷۷.

،«الْمَهْدِیَ»

[۱۰] صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۱، ص۲۶۰.

،«مَهْدِیَ»

[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۴.

صادر شده‌اند، تصریح به امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دارند که به برخی از این روایات اشاره می‌ گردد:«وَ عَنْهُ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْحَسَنِیِّ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) ) قَالَ: لَمَّا وَهَبَ لِی رَبِّی مَهْدِیَ‌ هَذِهِ الْاُمَّه اَرْسَلَ مَلَکَیْنِ فَحَمَلَاهُ اِلَی سُرَادِقِ الْعَرْشِ حَتَّی وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً بِعَبْدِیَ الْمُخْتَارِ لِنُصْرَه دِینِی وَ اِظْهَارِ اَمْرِی وَ مَهْدِیِ‌ خَلْقِی…».امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی که خداوند مهدی این امت را بر من بخشید، دو فرشته از جانب آسمان فرستاد تا وی را عرش بردند. خداوند فرمود: مرحبا به بنده من. کسی که اختیاردار نصرت و یاری از دین من بوده و امر مرا آشکار می‌کند و هدایت کننده خلق من است.

[۱۲] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۵۷.

«وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: اِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی اَدْیَانِکُمْ… قُلْتُ: یَا سَیِّدِی مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ… قَالَ اَنَا السَّابِعُ، وَ ابْنِی عَلِیٌّ الرِّضَا الثَّامِنُ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ التَّاسِعُ، وَ ابْنُهُ عَلِیٌّ الْعَاشِرُ، وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ حَادِیَ عَشَرَ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ سَمِیُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کُنْیَتُهُ الْمَهْدِیُ‌ الْخَامِسُ بَعْدَ السَّابِعِ».امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: زمانی که پنجمین از فرزندان هفتمین نباشد، خدا را خدا را که مراقب دین خود باشید. راوی پرسید؛ ‌ای آقای من. پنجمین از هفتمین کیست؟ فرمود: من هفتمین هستم و فرزندم رضا هشتمین و فرزندش محمد نهمین و فرزندش علی دهمین و فرزندش حسن یازدهمین است و فرزندش محمد که جدش رسول خدا به این نام نامیده و کنیه اش مهدی است. که می‌شود پنجمین از هفتمین.

[۱۳] خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۶۱.

«بِسنده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ: ‌ الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ‌».پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: امامان بعد از من دوازده هستند که نه امام از فرزندان حسین (علیه‌السّلام) بوده و نهمین آنان مهدی آنها است.

[۱۴] خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۲۳.

«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَنِ بْنِ مَنْدَه بسنده عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) یَا حُسَیْنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ تِسْعَه مِنَ الْاَئِمَّه مِنْهُمْ مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوکَ فَالْحَسَنُ بَعْدَهُ فَاِذَا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ فَاِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِیٌّ ابْنُکَ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَمُوسَی ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُوسَی فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَالْحَسَنُ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَالْحُجَّه بَعْدَ الْحَسَنِ یَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای حسین! نه امام از فرزندان تو به وجود می‌آیند. یکی از آنان مهدی این امت است. پس زمانی که پدرت شهید شد، حسن (علیه‌السّلام) بعد از ایشان و زمانی که حسن مسموم شد تو و زمانی که تو شهید شدی پسرت علی و زمانی که علی رفت پس محمد و زمانی که محمد رفت پس فرزندش جعفر و زمانی که جعفر رفت فرزندش موسی و زمانی که موسی رفت فرزندش علی و زمانی که علی رفت فرزندش محمد و زمانی که محمد رفت فرزندش علی زمانی که علی رفت فرزندش حسن و زمانی که حسن رفت پس فرزندش حجت بعد از حسن است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان طور که از ظلم و جور پر شده است.

[۱۵] خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۶۲.

۲.۱ – بررسی روایت تولد مهدی از مدینه

در خصوص محل تولد امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دو نوع روایت صادر شده است، یک روایت، زادگاه آن حضرت را مَدینه و روایات دیگر آن را سامرا دانسته ‌اند، گذشته از آن؛ انصار احمدالحسن بر این باورند که در آن روایت مدینه را باید «مُدینه» خواند که آنهم دلالت بر محل ولادت احمدالحسن از روستای مُدینه دارد. در روایتی از منابع اهل سنت آمده است که:
«الْمَهْدِیُّ مَوْلِدُهُ بِالْمَدِینَه ، مِنْ اَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)، وَاسْمُهُ اسْمُ نبیّ…».محل تولد مهدی مدینه و از اهل بیت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و اسمش اسم نبی است.

[۱۶] ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۵۴.

در پاسخ به ادعای احمد بصری، ابتدا حدیث مورد استناد وی مورد بررسی قرار می‌ گیرد. این حدیث از طرق عامه در کتاب الفتن نعیم بن حماد نقل شده و مورد پذیرش نمی‌باشد. لذا به برخی از دلایل بی اعتبار بودن این کتاب اشاره می‌ گردد:
الف. به شهادت رجالیون اهل سنت، ابن حماد علاوه بر ارتکاب اشتباهات روایی متعدد، احادیثی نادرست نقل نموده و گاه جعل روایت نیز هم کرده است.

[۱۷] مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۷۶.

ب. نسبت این کتاب به مؤلف قطعی نبوده و محدثان و رجالیون قدیمی اهل سنت از چنین کتابی یاد نکرده‌اند.
ج. در این کتاب روایاتی نقل شده است که ساختگی بودن آن آشکار است. به عنوان نمونه در روایتی آورده است: علی (علیه‌السّلام) فرمود با معاویه مبارزه نکنید زیرا به هر حال امیری نیکوکار یا فاجر لازم است.

[۱۸] مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، ص۷۱.

علاوه بر تمامی این اشکالات، چنانچه روایتی که از طرق عامه صادر شده است با روایت صحیحی که از طرق خاصه (شیعه) صادر شده متعارض باشد، ترجیح با روایت شیعه است. (بر اساس روایات و اجماع علمای شیعه، محل ولادت امام مهدی (علیه‌السّلام) در سامراء بوده است.)
از حدود هزار سال پیش، به مجموعه‌ای از چند روستا در شمال بصره عراق «الجزائر» گفته می‌شد که از جمله آنها روستای «الهویر» و «المُدینه» است. محل تولد و زندگی احمدالحسن روستای الهویر است که در چهار کیلومتری روستای المُدینه قرار گرفته و حد فاصل بین روستای الهویر و روستای المُدینه را دجله البصره قرار دارد. بنابراین دلیلی بر این سخن وجود ندارد که او را متولد مُدینه دانست و روایت مذکور را به او تطبیق داد.

[۱۹] توضیح بیشتر بر اساس نقشه منطقه در سایت http://borouj.ir

۳ – شخصیه بودن قائمیـّت

مساله قائمیت، امری تعیّن یافته در شخص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و حتی کسانی را که پیش از قیام امام دوازدهم (علیه‌السّلام) پرچم قائمیت برافراشته و با ادعای قائمیت از مردم بیعت می‌گیرند را محکوم و گمراه معرفی کرده‌اند. چنانچه در روایاتی از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است:«کُلُّ رَایَه تُرْفَعُ قَبْلَ‌ قِیَامِ‌ الْقَائِمِ‌ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».هر پرچمی که قبل از قیام قائم (علیه‌السّلام) برافراشته شود، پس صاحب آن پرچم طاغوت بوده و غیر از خدا را پرستش می‌کند.

[۲۰] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص۲۹۵.

همچنین فرموده است:«یَا مُفَضَّلُ کُلُ‌ بَیْعَه قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) فَبَیْعَه کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ خَدِیعَه ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُبَایِعَ لَهَا وَ الْمُبَایَعَ لَهُ».ای مفضل! هر بیعتی قبل از ظهور قائم (علیه‌السّلام) بیعت با کفر و نفاق و نیرنگ است. خدا بیعت کننده و بیعت گیرنده را لعنت کند.

[۲۱] حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۴۴۲.

این دو روایت، اشاره صریح به شخصی بودن قائمیت داشته و قبل از ظهور و قیام قائم آل محمد (علیه‌السّلام) هیچ فردی نمی‌تواند ادعای قائمیت کرده و خود را قائم بنامد. لذا کسانی که بخواهند به نام، یا به عنوان یا به نیابت از قائم آل محمد (علیه‌السّلام) از دیگران بیعت گرفته و پرچم حکومت امام را برافرازند، یقیناً در انحراف بوده و بیعت با آنان حرام خواهد بود. بنابراین افرادی همچون احمد بصری که خود را مُمهّد ظهور معرفی کرده و ادعای سفارت از جانب ایشان را دارد، حق بیعت گرفتن نداشته و تشکیل «سرایاالقائم» و برافراشتن پرچم «البیعه لله» جایز نمی‌ باشد.
گذشته از همه این موارد، روایات صادره از معصومین (علیهم‌السّلام) قائم آل محمد (علیه‌السّلام) را مشخص کرده و بدین وسیله قائمیت را از تمامی مدعیان دروغین سلب کرده‌اند. چنانچه در روایتی از ابو حمزه ثمالی آمده است:«عَنْ اَبِی حَمْزَه ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام). .. یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ قَالَ بَلَی قُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ‌ الْقَائِمُ‌ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) ضَجَّتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَه اِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا اِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا اَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ فَاَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِمْ قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَاَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْاَئِمَّه مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) لِلْمَلَائِکَه فَسُرَّتِ الْمَلَائِکَه بِذَلِکَ فَاِذَا اَحَدُهُمْ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْقَائِمُ اَنْتَقِمُ مِنْهُمْ».از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) پرسیدم: ‌ای فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟ فرمود: بلی. عرض کردم: پس چرا فقط قائم (علیه‌السّلام) قائم نامیده شده است؟ حضرت فرمود: هنگامی که جدم حسین بن علی (علیه‌السّلام) به شهادت رسید، فرشتگان آسمان به درگاه خداوند متعال نالیدند و گریستند و عرض کردند: پروردگارا! آیا کسی را که برگزیده‌ترین خلق تو را به قتل رسانده است به حال خود وا می‌گذاری؟ خداوند متعال به آنها وحی فرستاد: آرام گیرید! به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهد کشید، هر چند بعد از گذشت زمانی باشد! آنگاه پرده حجاب را کنار زده و فرزندان حسین (علیه‌السّلام) را که وارثان امامت بودند، به آنها نشان داد. ملائکه از دیدن این صحنه بسیار مسرور شدند. یکی از آنها در حال قیام نماز می‌خواند. حق تعالی فرمود: به وسیله این قائم از آنها انتقام خواهم گرفت.

[۲۲] صدوق، محمد بن علی، علل الشّرایع، ص۱۶۰.

[۲۳] مجلسی، محمدباقر، مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۴.

همچنین در روایتی از امام جواد (علیه‌السّلام) که امامان پس از خود را برای صَقْر بن اَبی دُلَف شمارش می‌کرد آمده است:«الْاِمَامُ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ اَمْرُهُ اَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْاِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ اَمْرُهُ اَمْرُ اَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ اَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَه اَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْاِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَی (علیه‌السّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ اِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ».امام بعد از من پسرم علی است که امرش امر من و سخنش سخن من و طاعتش طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است که امرش امر او و سخنش سخن او و طاعتش طاعت اوست. سپس ساکت شد. پرسیدم‌ ای فرزند رسول خدا پس امام بعد از حسن کیست؟ پس امام گریه شدیدی کرده و فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق بوده و مورد انتظار قرار می‌ گیرد.

[۲۴] خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۲۸۳.

ضمن اینکه بر اساس روایات معصومین (علیهم‌السّلام) لزوماً قائم (علیه‌السّلام) فرزند بلافصل امام است و این سخن نقض کننده ادعای قائمیت احمد بصری می‌باشد. زیرا احمد بصری مدعی فرزندی با واسطه حضرت بوده و تاکنون پدران خود (اسماعیل، صالح، حسین، سلمان) را امام ندانسته است. به عنوان نمونه؛
«عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْعَلَاءِ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَکُونُ‌ الْاَرْضُ‌ بِغَیْرِ اِمَامٍ‌… قَالَ قُلْتُ الْقَائِمُ اِمَامٌ قَالَ نَعَمْ اِمَامُ بْنُ اِمَامٍ… ».حسین ابن ابی علاء از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسید: آیا ممکن است زمین بدون امام باشد؟ فرمود: نه! تا اینکه پرسید: آیا قائم هم امام است؟ فرمود: بله. او امام و فرزند امام است. همچنین در جایی دیگر به حرث بن مغیره می‌فرماید: «الْقَائِمُ‌ اِمَامٌ ابْنُ اِمَامٍ»؛ قائم امام و فرزند امام است.

[۲۵] طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۴۳۷.

[۲۶] صدوق، علی بن حسین، الامامه و التبصره من الحیره، النص، ص۱۰۱.

۳.۱ – بررسی روایت لا الذی تمدون الیه

احمد بصری خود را مصداق این روایت دانسته و سعی بر آن دارد تا روایت مذکور را مصادره به مطلوب کند. لذا می‌گوید قائم آن کسی نیست که مردم در انتظارش هستند، و او کسی جز من نیست. در این روایت آمده است:«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: «قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) اَخْبِرْنِی‌ عَنِ‌ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُوَ اَنَا وَ لَا الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ وَ لَا یُعْرَفُ وِلَادَتُهُ‌ قُلْتُ بِمَا یَسِیرُ قَالَ بِمَا سَارَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هَدَرَ مَا قَبْلَهُ وَ اسْتَقْبَلَ».عبد اللّه بن عطاء می‌ گوید: به امام باقر (علیه‌السّلام) عرض کردم: مرا از حضرت قائم (علیه‌السّلام) آگاه گردان. آن حضرت فرمود: سوگند به خدا او نه من هستم و نه آن کسی که گردن‌های خود را به سوی او می‌ کشید و منظور نظر شماست، او کسی است که ولادتش معلوم نمی‌شود، عرض کردم: چه رفتاری خواهد داشت؟ فرمود: همان رفتاری را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشت، آنچه از دین که به سبب پیرایه ‌ها به مرور نسخ شده براندازد و بدعت‌ها را برطرف و دین جدّش را دوباره از سر می‌گیرد.

[۲۷] نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۶۹.

۳.۱.۱ – پاسخ اول

اولاً؛ هرچند که قیام زید بن علی (علیه‌السّلام) در زمان امام صادق (علیه‌السّلام) اتفاق افتاد، اما زمزمه قائم بودن و مهدی بودن زید از زمان امام باقر (علیه‌السّلام) مطرح بوده و همواره آن حضرت مردم را از این باور اشتباه برحذر می‌داشت. لذا آن قائمی که مردم آن زمان به سوی او توجه داشتند کسی نبود جز زید بن علی (علیه‌السّلام). لذا امام باقر (علیه‌السّلام) در این روایت قائمیت شخصی را از خودش و فردی که مردم وی را قائم می‌ پنداشتند؛ یعنی زید بن علی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.