پاورپوینت کامل احمد بن زین‌العابدین احسائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل احمد بن زین‌العابدین احسائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احمد بن زین‌العابدین احسائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل احمد بن زین‌العابدین احسائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

شیخ احمد احسائی

مقالات مرتبط: شیخ احمد احسائی (دانشنامه حج).

شیخ احمد اَحْسایی، احمد بن زین‌العابدین بن ابراهیم (رجب ۱۱۶۶- ذیقعد ۱۲۴۱ / م ۱۷۵۳- ژوئن ۱۸۲۶)، عالم، حکیم و فقیه نامدار امامی که جماعت شیخیه بدو منسوبند و اساس تعالیم خود را از او گرفته‌اند. مشرب و سوانح زندگی احسایی دامن تأثیر او را به پس از حیاتش رسانده، و تحولاتی را در تاریخ امامیه به بار آورده است. به گفت احسایی سابق تشیع در نیاکان وی به جد چهارم او داغِر باز می‌گردد. گزارش احسایی جنبه‌های بارزی از مشرب او را نشان می‌دهد که نوعی گرایش به باطن شریعت و تأکید بر مرتب قدسی امام است. او به کربلا و نجف مهاجرت کرد و به درس عالمانی چون سیدمهدی بحرالعلوم و آقا محمد باقر وحید بهبهانی حضور یافت و اجازه‌های متعدد روایی از مشاهیر عالمان مانند شیخ جعفر کاشف الغطا دریافت کرد. احسایی شاگردان بسیار داشت که از میان ایشان سید کاظم رشتی پس از وفات وی در بسط و ترویج افکار او کوشید و در حکم جانشین وی بود. احسایی را به وارستگی و جهد در عبادات و ریاضات شرعی ستوده‌اند. از آثار وی بر می‌آید که وی علاوه بر فقه و دیگر علوم دینی متداول، در فسلفه تبحر داشته، و به دانشهای گوناگون از ریاضیات و طبیعیات قدیم و علوم غریبه نیز آگاه بوده است. تعابیری که مشایخ اجازه‌اش در حق او به کار برده‌اند، از دانش وسیعش در فقه و حدیث حکایت می‌کند. وی علوم و حقایق را به تمامی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان (علیهم‌السّلام) می‌داند و از دیدگاه او حکمت که علم به حقایق اشیاء است با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن از هر جهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه می‌تواند به ادراک امور نایل شود که از انوار اهل بیت روشنی گیرد. معروف‌ترین نظری احسایی دربار کیفیت معاد جسمانی است و در مبحث امامت توجه خاصی به جنبه‌های تکوینی مقام امام نشان می‌دهد. احسایی در بحث اصالت وجود و ماهیت قول ویژه‌ای دارد مبنی بر اینکه وجود و ماهیت هر دو اصالت دارند و هر یک بُعدی واقعی از شیء را تشکیل می‌دهند.

فهرست مندرجات

۱ – منابع عمده شرح حال
۲ – زادگاه و تشیع نیاکان
۳ – دوران کودکی
۴ – ایام تحصیل
۴.۱ – رؤیاهای الهام‌بخش
۴.۲ – گرایش به باطن شریعت
۴.۳ – مهاجرت به کربلا و نجف
۵ – اساتید
۶ – شاگردان
۷ – مهاجرت به ایران
۷.۱ – ملاقات با فتحعلی شاه قاجار
۸ – وفات و محل دفن
۹ – شهرت علمی و عملی
۱۰ – عقاید و آراء
۱۰.۱ – معاد و اطوار جسم
۱۰.۲ – جایگاه امام در آفرینش
۱۰.۳ – وجود و ماهیت
۱۱ – آثار
۱۲ – فهرست منابع
۱۳ – پانویس
۱۴ – منبع

۱ – منابع عمده شرح حال

منابع عمد شرح حال احسایی یکی رساله‌ای است کوتاه که وی به درخواست فرزند بزرگش محمدتقی نگاشته، و در آن از سالهای نخست زندگی و احوال درونی خود گفته است، دوم اثری است از فرزندش عبدالله، و سوم بخشهایی از دلیل المتحیرینِ شاگرد و جانشین او سید کاظم رشتی که حاوی مطالبی است افزون بر دو مأخذ پیشین.

۲ – زادگاه و تشیع نیاکان

زادگاه احسایی روستای مُطَیرِفی است واقع در منطق احساء در شرق عربستان

[۱] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۲.

. به گفت احسایی

[۲] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۲.

‌سابق تشیع در نیاکان وی به جد چهارم او داغِر باز می‌گردد. داغر نخستین کس از خاندان او بود که بادیه‌نشینی را رها کرد و در مطیرفی اقامت گزید. وی پس از این مهاجرت به تشیع گرایید و نسل او نیز همگی بر این مذهب بودند

[۳] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۲.

[۴] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۳-۴.

.

۳ – دوران کودکی

احسایی در ذکر وقایع دوران کودکی خود از چند حادث طبیعی و سیاسی یاد می‌کند که در سرزمینشان رخ داده، و در همان اوان او را سخت به تفکر در ناپایداری دنیا واداشته بود

[۵] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص ۱۳۳-۱۳۴.

. خاندان او مانند دیگر مردم دیارشان به سبب دوری از شهر و نداشتن فردی عالم در میان خود از معرفت احکام دین بی‌بهره بودند. او خود می‌گوید که اهل منطق ما به غفلت گرد هم می‌آمدند و به لهو و طرب سرگرم می‌شدند و من در عین خردسالی به سیر آنان دلبستگی زیادی داشتم، تا آنکه خداوند خواست که مرا از آن حالات رهایی بخشد

[۶] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۴.

.

۴ – ایام تحصیل

وی سپس شرح گفت‌و‌گوی خود را با یکی از خویشاوندان می‌آورد که نزد او از علم نحو نام برد و گفت کسی که نحو نداند، به معرفت شعر راه نمی‌یابد و این سخن، شوق آموختن را در او برانگیخت. پدر چون از عزم او آگاه شد، او را به روستای قُرَین در یک فرسنگی زادگاهشان نزد یکی از خویشان به نام شیخ محمد بن شیخ محسن فرستاد و احسایی مقدمات ادبیات عرب را از او فراگرفت

[۷] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۴-۱۳۶.

.

۴.۱ – رؤیاهای الهام‌بخش

احسایی از رؤیایی در ایام تحصیل خود یاد می‌کند که در آن شخصی تفسیر عمیق از دو آی قرآن به وی ارائه کرده بود. وی می‌گوید این رؤیا مرا از دنیا و آن درسی که می‌خواندم روی‌گردان ساخت؛ از زبان هیچ بزرگی که به مجلس او می‌رفتم، نظیر سخنان آن مرد را نشنیده بودم و از آن پس تنها تنم در میان مردم بود

[۸] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۶.

. این حالت سرآغاز تحولی معنوی در زندگی احسایی بود که رؤیاهای الهام‌بخش دیگری را در پی آورد. او که خود یک سلسله از این رؤیاها را برای فرزندش بازگو کرده است

[۹] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۶ بب.

، می‌گوید پس از آنکه به دلالت یکی از رؤیاها به عبادت و تفکر بسیار پرداخته است، پاسخ مسائل خود را درخواب از ائم اطهار (علیهم‌السّلام) دریافت می‌داشته، و در بیداری به درستی و مطـابقت آن پاسخهـا با احادیث پی می‌برده است

[۱۰] احسایی، احمد، «رساله در شرح حال»، ص۱۳۹-۱۴۱.

.

۴.۲ – گرایش به باطن شریعت

گزارش احسایی جنبه‌های بارزی از مشرب او را نشان می‌دهد که نوعی گرایش به باطن شریعت و تأکید بر مرتب قدسی امام است.
می‌دانیم که وی تا ۲۰ سالگی در احسا علوم دینی متداول را فرا گرفته است، اما جز درس آغازین او، از زندگی تحصیلیش چیزی دانسته نیست. می‌توان گفت که وی در مراحل بعد، استاد خاصی نداشته و استفاده‌های او از مجالس درس عالمان، تحصیل به معنی تعاریف نبوده است، خاصه آنکه او در جایی از آثارش به کسی به عنوان استاد، استناد نکرده است.

۴.۳ – مهاجرت به کربلا و نجف

احسایی در ۱۱۸۶ ق مقارن با آشوبهای ناشی از حملات عبدالعزیز حاکم سعودی به احساء

[۱۱] انصاری، احسایی، محمد، تحفه المستفید، ج۱، ص۱۲۹.

به کربلا و نجف مهاجرت کرد و به درس عالمانی چون سیدمهدی بحرالعلوم و آقا محمد باقر وحید بهبهانی حضور یافت و مورد توجه آنان قرار گرفت

[۱۲] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۱۷- ۱۹.

. وی در مدت اقامت در عتبات، اجازه‌های متعدد روایی از مشاهیر عالمان دریافت کرد. مجموعه‌ای از این اجازه‌ها را که حاوی آگاهیهای سودمند رجالی است، حسین علی محفوظ جداگانه انتشار داده است.

۵ – اساتید

از کسانی که به احسایی اجاز روایت داده‌اند، شیخ جعفر کاشف الغطاست که براساس دو اثری که از احسایی در فقه و عقاید دیده بود، مقام علمی او را در اجازه‌اش ستوده است

[۱۳] محفوظ، حسین علی، اجازات الشیخ احمد الاحسایی، ص۳۷-۴۰.

. دیگر مشایخ اجاز وی بدین قرارند: سید مهدی بحرالعلوم، میرزا محمد مهدی شهرستانی، آقا سید علی طباطبایی معروف به صاحب ریاض، شیخ احمد بحرانی دمستانی، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر کاشف الغطا، شیخ حسین آل عصفور و برادر او شیخ احمد

[۱۴] بحرانی، علی، انوار البدرین، ص۴۰۶-۴۰۷.

[۱۵] احسایی، احمد، ‌«چند اجازه»، رسائل، ص۱-۲.

[۱۶] احسایی، احمد، ‌«چند اجازه»، رسائل، ص۷.

[۱۷] رشتی، سیدکاظم، دلیل المتحیرین، ص۵۱-۵۵.

.

۶ – شاگردان

احسایی شاگردان بسیار داشت که از میان ایشان سید کاظم رشتی (۱۲۱۲- ۱۲۵۹ ق) پس از وفات وی در بسط و ترویج افکار او کوشید و در حکم جانشین وی بود

[۱۸] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، ص۱۱۵ بب.

. دیگر شاگرد او میرزا حسن گوهر نیز مشرب وی را داشت و احسایی پاسخ برخی از سؤال نامه‌ها را بدو واگذار می‌کرد

[۱۹] گوهر، حسن، «اللمعات»، المخازن و اللمعات، ص۳۹-۴۰.

. از دیگر کسانی که از احسایی اجازه دریافت داشته‌اند، اینان را می‌توان نام برد: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر

[۲۰] بحرانی، علی، انوار البدرین، ص۴۰۷.

، حاج محمد ابراهیم کلباسی

[۲۱] شریف کاشانی، حبیب‌الله، لباب الالقاب، ص۵۴.

، میرزا محمد تقی نوری

[۲۲] آقا بزرگ طهرانی، محمد حسن، الذریعه، ج۱۱، ص۱۸.

، شیخ اسدالله کاظمی شوشتری، ملاعلی برغانی

[۲۳] طاهر، ریاض، فهرست تصانیف الشیخ احمد الاحسائی، ج۱، ص۲۹.

، آقا رجبعلی یزدی

[۲۴] ابراهیمی، عبدالرضا، مقدمه بر شرح الزیاره، ص۲۴.

، ملاعلی بن آقا عبدالله سمنانی، علی بن درویش کاظمی

[۲۵] احسایی، احمد، ‌«چند اجازه»، رسائل، ص۱-۶.

و نیز دو فرزند احسایی، محمدتقی و علی‌نقی

[۲۶] کنتوری، اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار، ص۲۰.

[۲۷] آقا بزرگ طهرانی، محمد حسن، الذریعه، ج۱، ص۱۴۱.

(برای دیگر شاگردان او،

[۲۸] حائری اسکویی، علی، ‌«رساله فی ترجمه الشیخ علی نقی الاحسائی»، ص۹۵-۹۶.

).

۷ – مهاجرت به ایران

احسایی در پی شیوع بیماری طاعون در عراق به احسا بازگشت و پس از اقامتی ۴ ساله در ۱۲۱۲ ق رهسپار عتبات شد. در بازگشت بعد از مدتی اقامت در بصره به ذورق در نزدیکی بصره رفت و تا ۱۲۱۶ ق در آنجا ماند. پس از آن نیز تا ۱۲۲۱ ق به اقامتهای موقت در بصره و روستاهای اطراف آن گذراند

[۲۹] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۱۹-۲۲.

. دراین سال به عتبات رفت و از آنجا عازم زیارت مشهد رضوی شد و بین راه در یزد توقفی کرد. اهل یزد از او استقبال گرمی به عمل آوردند و او به اصرار ایشان پس از بازگشت از مشهد، در یزد مقیم شد

[۳۰] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۲۲-۲۳.

.

۷.۱ – ملاقات با فتحعلی شاه قاجار

در این زمان که آواز احسایی در ایران پیچیده بود، فتحعلی شاه قاجار (سل‌ ۱۲۱۲-۱۲۵۰ ق / ۱۷۹۷-۱۸۳۴ م) باب مکاتبه را با او گشود و از او برای ملاقات در تهران دعوت به عمل آورد (برای متن یکی از نامه‌های او

[۳۱] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، ص۱۶۶.

.) احسایی برای آنکه دعوت شاه را نپذیرد، عذر می‌آورد، تا آنکه شاه در نامه‌ای دیگر بدو نوشت که آمدنش به یزد با قشون بسیار، تهدیدی برای ارزاق مردم آنجا خواهد بود و بار دیگر آمدن احسایی را به تهران خواستار شد. وی که تمایلی به رفتن نزد شاه نداشت، تصمیم گرفت یزد را به نیت بصره ترک گوید، اما با ناخرسندی مردم یزد روبه‌رو شد که بیم داشتند شاه خروج احسایی را حمل بر این کند که آنان نمی‌خواسته‌اند پذیرای شاه باشند. وی به ملاحظ آنان راهی تهران شد و نزد شاه تقرب یافت

[۳۲] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۲۳-۲۵.

. یکی از رساله‌هایی که از احسایی در دست داریم، با عنوان خاقانیه به تاریخ ۱۲۲۳ ق، در جواب چند پرسش فتحعلی شاه است

[۳۳] احسایی، احمد، مجموعه الرسائل الحکمیه، ص۱۰۴- ۱۲۸.

. احسایی در پاسخ اصرار شاه به مقیم شدنش در تهران، چنین عذر آورد که اگر در اینجا بمانم، وقتی مردم نزد من از احکام دولت دادخواهی می‌کنند، به ضرورت حمایت مسلمانان می‌باید وساطت کنم و در این حال پاسخ قبول یا رد شاه، یا موجب تعطیل سلطنت است، یا مای خواری من. شاه پذیرفت و چون احسایی یزد را برای اقامت ترجیح داد، در ۱۲۲۳ ق به دستور شاه اسباب انتقال او و خانواده‌اش را به یزد فراهم کردند

[۳۴] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۲۶- ۲۸.

.

۸ – وفات و محل دفن

احسایی در ۱۲۲۹ ق در راه زیارت عتبات به کرمانشاه وارد شد و با استقبال مردم و شاهزاده محمدعلی میرزای دولتشاه حاکم کرمانشاهان روبه‌رو گشت. حاکم اصرار به اقامت وی در کرمانشاه داشت و با تعهدی که در مورد تدارک سفر هر سال او به عتبات داد، او را به اقامت راضی کرد. این اقامت احسایی در کرمانشاه بجز سفری دو ساله به حج و عتبات، حدود ۱۰ سال به طول کشید

[۳۵] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۳۴- ۳۶.

. سپس به مشهد و یزد و اصفهان و کرمانشاه رفت و پس از یک سال دیگر اقامت در کرمانشاه، رهسپار عتبات شد و چندی بعد آنجا را نیز به عزم مکه ترک کرد، اما در دو منزلی مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدینه مدفون گردید

[۳۶] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۳۶- ۴۰.

.

۹ – شهرت علمی و عملی

احسایی را به وارستگی و جهد در عبادات و ریاضات شرعی ستوده‌اند

[۳۷] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۴۰- ۴۱.

[۳۸] تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۳۵-۳۶.

[۳۹] خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ج۱، ص۸۸.

. از آثار وی بر می‌آید که وی علاوه بر فقه و دیگر علوم دینی متداول، در فسلفه تبحر داشته، و به دانشهای گوناگون از ریاضیات و طبیعیات قدیم و علوم غریبه نیز آگاه بوده است. تعابیری که مشایخ اجازه‌اش در حق او به کار برده‌اند، از دانش وسیعش در فقه و حدیث حکایت می‌کند.
سفرهای پی در پی احسایی و بزرگداشتهای مردم و علما در شهرهای مختلف از او

[۴۰] رشتی، سیدکاظم، دلیل المتحیرین، ص۳۳ بب.

[۴۱] کرمانی، محمد کریم، هدایه الطالبین، ص۳۸ بب.

، نشان معروفیت وی و نیز اقبال جوامع مذهبی ایران به اوست. با اینهمه، وی در اواخر زندگی خود با مخالفت برخی عالمان روبه‌رو شد که پاره‌ای از دیدگاههایش را غلو و انحراف تلقی می‌کردند. احسایی خود می‌گوید محمد بن حسین آل عصفور بحرانی که پدرش از مشایخ اجاز ‌او بوده است، در بحثی رویارو بر وی انکار آورد

[۴۲] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، ص۱۴۱.

. اما نخستین مخالفت آشکار با احسایی، از جانب ملا محمدتقی برغانی از عالمان با نفوذ قزوین صورت گرفت. زمان این رویداد به سالهای آخر حیات احسایی باز می‌گردد و گویا به زمانی که وی از کرمانشاه عازم مشهد بود و در میان راه چندی در قزوین توقف داشت. مفصل‌ترین گزارش را در این باره، تنکابنی در قصص العلماء آورده است که البته بر هم اخبار آن نمی‌توان صحه گذارد. او می‌نویسد برغانی در آغاز، مانند دیگر بزرگان قزوین، حرمت احسایی را نگاه می‌داشت، اما در مجلسی که احسایی به بازدید او رفته بود، از روی آگاهی، عقید خاص وی را در باب معاد جسمانی جویا شد و پس از شنیدن پاسخ، به وی اعتراض کرد و آن مجلس با جدال اطرافیان به پایان آمد. این رویارویی به میان مردم نیز کوشید و جمعی از علما از احسایی کناره جستند. رکن‌الدوله علینقی میرزا حاکم قزوین، محفلی برای آشتی از علما با حضور آن دو ترتیب داد، اما این بار گفت و گو به تکفیر احسایی ازجانب برغایی انجامید و انتشار این تکفیر، توقف بیشترِ احسایی را در شهر دشوار ساخت

[۴۳] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۴۲- ۴۳.

. از احسایی نامه‌ای به یکی از علمای قزوین به نام ملا عبدالوهاب که در آن مدت، میزبان احسایی بوده، در دست است. وی در این نامه از آن فتنه شکوه می‌کند و توضیح می‌دهد که عقید او با مبانی اعتقادی عالمان شیعه ناسازگار نیست

[۴۴] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، ص۱۵۷-۱۵۸.

. احسایی پس از ترک قزوین در سفرهایش به مشهد و یزد و اصفهان، با هم معارضه‌هایی که با او شده بود، کمایبش از پایگاه مردمی برخوردار بود، تا آنجا که گفته شده است در اصفهان ۱۶ هزار نفر نماز را بدو اقتدا کردند

[۴۵] احسایی، عبدالله، شرح احوال شیخ احمد احسایی، ص۳۷-‌۳۸.

. اما تلاش برغانی در تأکید بر تکفیر او و نامه‌هایی که در این باره می‌نوشت، از عواملی بود که عرصه را بر احسایی در واپسین سفرش به کربلا تنگ کرد و او را از نیت ماندگار شدن در آنجا منصرف ساخت، خاصه که در این میان گروهی نیز عقاید غلوآمیزی به وی نسبت دادند و در تحریک علمای کربلا و سران دولت عثمانی کوشیدند

[۴۶] تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۴۳.

[۴۷] ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، ص۱۷۰-۱۷۱.

[۴۸] رشتی، سیدکاظم، دلیل المتحیرین، ص۶۱ بب.

. آنچه از فتوای برخی علما بر ضد احسایی نوشته‌اند

[۴۹] تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۴۳-۴.

، مربوط به همین اوان و پس از آن است. در مقابل، گروهی دشمنی با او را روا نمی‌شمردند؛ از آن جمله فقیه نامدار حاج محمد ابراهیم کلباسی بود که از معتقدات احسایی آگاهی داشت و پس از وفات او در اصفهان ۳ روز عزا برپا کرد

[۵۰] خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ج۱، ص۳۴.

. وی دربار احسایی می‌گوید: «منسوب داشتن شیخ به برخی امور ناشایست به ویژه از جانب کسانی که به مطالب و اصطلاحات او وقوفی ندارند، جرأت زیادی می‌طلبد»

[۵۱] شریف کاشانی، حبیب‌الله، لباب الالقاب، تهران، ص۵۴.

.
در گفتار کلباسی این نکت مهم هست که آنچه در نظر برخی، احسایی را بنیان‌گذار مکتبی بیرون از جریان مقبول امامیه نمایانده است، می‌تواند ناشی از دو عامل باشد: یکی آسان فهم نبودن پاره‌ای از آراء و تعبیرات او که چه بسا به نخستین نگاه بدعت‌آمیز نماید، و دیگر، تندروی‌هایی از هر دو مخالف و موافق او که گاه با شناخت لازم نیز همراه نبوده است.

۱۰ – عقاید و آراء

وصف کلی اندیش احسایی را می‌توان در این خلاصه کرد که وی علوم و حقایق را به تمامی نزد پیامبر و امامان می‌داند و از دیدگاه او حکمت ــ که علم به حقایق اشیاء است ــ با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن از هر جهت سازگاری دارد. او معتقد است که عقل آنگاه می‌تواند به ادراک امور نایل شود که از انوار اهل بیت روشنی گیرد و این شرط در شناختهای نظری و عملی یکسان وجود دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین واجب است، اما از آنجا که حقیقت با اهل بیت همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است که از ایشان می‌گیرد

[۵۲] احسایی، احمد، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ج۳، ص۲۱۷-۲۱۹.

.
احسایی ضمن آنکه موضع اهل ظاهر را در اکتفا به ظاهر شریعت نمی‌پذیرد، مسلک متصوفه‌ای را که در پرداختن به باطن شریعت از پای‌بندی به ظاهر آن باز مانده‌اند، مردود می‌شمارد

[۵۳] احسایی، احمد، جوامع الکلم، ج۱، ص۵۷۲.

. در آثار وی معارضه‌هایی سخت با ابن‌عربی آمده است

[۵۴] احسایی، احمد، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ج۳، ص۲۱۸.

[۵۵] احسایی، احمد، کشکول، ج۲، ص۴۴۸-۴۵۱.

. وی در مقدم شرح خود بر العرشی صدرالدین شیرازی از او انتقاد می‌کند که به اقوال کسانی چون ابن عربی گراییده، و برپای آن ناچار به تأویل سخن امامان شده است

[۵۶] احسایی، احمد، شرح العرشیه، ج۱، ص۱۸.

. او همین عیب را بر فیض کاشانی نیز می‌گیرد

[۵۷] احسایی، احمد، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹.

[۵۸] احسایی، احمد، کشکول، ج۲، ص۴۵۳-۴۵۵.

. در شرح المشاعر نیز می‌گوید: میان من و او (صدرالدین شیرازی) مشاجره نیست که سخنان او را یک به یک طرح و رد کنم، لیکن او بر مذاق اهل تصوف و حکمت سخن می‌گوید و من بر مذاق سادات خودم که ائم دینند

[۵۹] احسایی، احمد، شرح المشاعر، ص۷۵۰.

. با اینهمه، چنانکه کربن نیز توجه داده است، شرح او را نمی‌توان یکسره ردی بر اندیش صدرالد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.