پاورپوینت کامل ابیالاسود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ابیالاسود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابیالاسود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ابیالاسود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ابوالاسود دوئلی
از شخصیتهای معروف دوران صدر اسلام که تا دوران اموی در قید حیات بوده است و از یاران با وفای علی بن ابی طالب ((علیهالسّلام)) به شمار میرود، چهرهای معروف به نام ابوالاسود دوئلی است.
فهرست مندرجات
۱ – نام و کنیه
۲ – نسب
۳ – پدر و مادر
۴ – نسل ابوالاسود
۵ – صحابی یا تابعین
۶ – شاگرد مکتب امام علی
۶.۱ – تالیف نحو
۷ – مشخصات فردی
۸ – حضور در رویدادهای مهم تاریخی
۸.۱ – در جنگ جمل
۸.۲ – در جنگ صفین
۸.۲.۱ – ولایت بصره
۸.۲.۲ – رابطه ابنعباس و ابوالاسود
۸.۲.۳ – نامه ابوالاسود به امام علی
۸.۲.۴ – پناهندگی زیاد به ازدیان
۹ – دوران امام حسن
۹.۱ – داوری حکمیت
۹.۲ – ابن عامر و ولایت بصره
۹.۳ – رابطه ابوالاسود با زیاد
۹.۳.۱ – انتساب مرثیه به ابوالاسود
۱۰ – دوران امام حسین
۱۰.۱ – مذمت مسامانان در واقعه عاشورا
۱۰.۲ – هجو ابن زیاد و آل زیاد
۱۱ – وفات
۱۲ – در شمار محدثان
۱۳ – علاقه به اهل بیت
۱۴ – پرداختن به مباحث کلامی
۱۵ – مورخان بررسی دولی
۱۶ – فهرست منابع
۱۷ – پانویس
۱۸ – منبع
۱ – نام و کنیه
نام کامل او ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر بن حلس بن نفاثه بن عدی بن دیل
[۱] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
است که در سال فتح مکه به دنیا آمده است.
[۲] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۳۵۴.
او در زمان حیات رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دنیا آمد؛ اما پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را ندید، لذا وی جز صحابه به شمار نمیرود و در زمره تابعین است. نام و نسب ابوالاسود را به چند گونه آوردهاند. این چندگونگی باعث شده است که بسیاری از محققان براساس منابع، فهرست گونهای از نامهای احتمالی او یا اجدادش به دست دهند.
[۳] دجیلی، عبدالکریم، مقدمه بر دیوان، ج۱،ص۳.
[۴] دجنی، فتحی عبدالفتاح، ابوالاسود الدلی و نشه النحو، ج۱، ص۹۸.
مشهورترین نام و نسب او ظالم بن عمرو بن سفیان است. بجز ظالم، او را عثمان و عمرو نیز نامیدهاند
[۵] کلبی، هشام بن محمد، جمهره النسب، ج۱، ص۱۵۲.
[۶] ابن حبیب بغدادی، محمد، مختلف القبائل و مؤتلفها، ج۱، ص۴۷.
[۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۹، ص۸۶.
[۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
[۹] سمعانی، ابو سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی، الانساب، ج۵، ص۴۰۶.
که هیچکدام قابل اعتماد به نظر نمیرسند. نام ظالم بن سارق
[۱۰] ابن قیسرانی، محمد بن طاهر، کتاب الجمع بین رجال الصحیحین، ج۱، ص۲۳۶.
[۱۱] ابن عساکر، علی بن حسین، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۱۸۶.
نیز به احتمال بسیار، بر اثر خلط با نام دیگری به وجود آمده است.
[۱۲] ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۵۰۳.
[۱۳] طوسی، محمد بن حسن، رجال، ج۱، ص۷۰.
وی بیشتر معروف به کنیه خود ابوالاسود دوئلی است
[۱۴] جزری، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۴۸۵.
و کمتر از نام او در تواریخ استفاده شده است.
۲ – نسب
نسبت دؤلی او نیز به گونهای شگفتآور از سوی گذشتگان چون هشام و ابن سلام و ابن سعد و نیز ابوالفرج اصفهانی و ابوالطیّب و سیرافی ، سپس منابع متعدد متأخر مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. تنها بحثی که به زبان فارسی میتوان یافت، از آن زریاب خویی است.
[۱۵] زریاب خویی، عباس، ابوالاسود الدؤلی، ج۱، ص۱۱۸.
ابوالاسود از تیر بنی کنان مُضَر بود که در بصره جزء «اهل العالیه» شناخته میشدند. رهط او به «دُئل» شناخته میشد و چون بجز دئل بنیکنانه، تیر دُوَل در قبیل حنیفه و دیل در بنی عبدالقیس نیز وجود داشته است، چنانکه اصمعی اشاره کرده است
[۱۶] ابوالطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ص۷.
هرگونه تغییر در تلفظِ نسبت او، وی را به یکی از دو تیر دیگر منسوب میکند
[۱۷] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، ج۱، ص۲.
[۱۸] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۵، ص۴۰۶ – ۴۰۷.
و نیز چون در «دؤلی» تلفظ دو کسره (کسر همزه و کسر لام) بعد از حرف مضموم ثقیل است،
[۱۹] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ادب الکاتب، ج۱، ص۵۸۶.
[۲۰] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۵، ص۴۰۶.
همزه را به فتح خواندهاند
[۲۱] ابوالطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ص۷.
[۲۲] نووی، محییالدین، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۱۷۵.
با اینهمه در لهج حجاز، این واژه را «دیلی» تلفظ کردهاند.
[۲۳] ابن عساکر، علی بن حسین، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۱۸۶.
بنودیل که در حجاز و حوالی شهر مکه مسکن داشتند، در مآخذ معمولاً به عنوان، رهط ابوالاسود شناخته میشوند،
[۲۴] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۶۶.
[۲۵] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۱۱۵.
و در برخی حوادث تاریخ صدر اسلام و به زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آنان نام برده شده است.
[۲۶] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۷۸۱.
[۲۷] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۲۳.
۳ – پدر و مادر
نام مادر او طویله از قبیله بنی عبدالدار بن قصی بود.
[۲۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
[۲۹] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۴۳۴.
[۳۰] ابن ماکولا، علی بن هبهالله، الاکمال، ج۳، ص۳۴۷.
ابن حجر
[۳۱] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۷، ص۲۶.
بیاشاره به مأخذی، احتمال داده است که پدر ابوالاسود در یکی از غزوات حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه مشرکان، کشته شده باشد؛ اما به احتمال بسیار در این باب خلطی پیش آمده است.
[۳۲] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۵۱.
[۳۳] ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۴۲۳.
در مورد وی که از قبیله بنی کنانه است، بیان شده که در زمان حیات رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اسلام آورده است. او از جمله شخصیتهایی است که در حوادث سیاسی دوران خود حضوری جدی داشت و از طرفی در مسائل علمی نیز صاحب سخن بوده است. در دوران عمر بن خطاب ساکن بصره شد و در دوران امام علی (علیهالسّلام) مدتی والی آن منطقه بود.
[۳۴] زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۲۳۷.
[۳۵] کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال، ج۱، ص۲۱۴.
[۳۶] ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب، ج۱۰، ص۴۳۲۵.
۴ – نسل ابوالاسود
نام سه تن از فرزندانش در تاریخ آمده؛ ام هیثم دخترش، عطاء و ابوالحرب پسران او هستند.
[۳۷] ابن قتیبه، ابو محمد عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۴۳۴.
از عطا نسلی بر جای نماند، ولی از ابوحرب که گفتهاند خود شاعر و نحودان بود و از سوی حجاج بر منطقهای حکم میراند، نسلش ادامه یافت.
[۳۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
[۳۹] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ج۱، ص۴۳۴.
[۴۰] قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، ج۱، ص۵۶.
در این مقاله سعی شده است تا به زندگی و عملکرد او در طول حیات زندگی اش پرداخته شود.
۵ – صحابی یا تابعین
برخی او را در شمار صحابیان آوردهاند، ولی چنانکه ابن اثیر
[۴۱] ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه، ج۳، ص۷۰.
اشاره کرده، موضوع صحابی بودن ابوالاسود از تصحیف در متن یک خبر پیدا شده است.
[۴۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۷، ص۲۶.
این گفت ابوعبیده معمر بن مثنبی که ابوالاسود در روز بدر در شمار مسلمانان بوده، نیز بخشی از افسانههایی است که دربار او بر ساختهاند.
[۴۳] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۲.
افزون بر اینها، گفتهاند که او به هنگام مرگ ۸۵، یا حتی ۱۰۰ سال داشته است.
[۴۴] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، ج۱، ص۸.
[۴۵] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۵۰۷.
[۴۶] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۷.
که باتوجه به تاریخ مشهور برای وفات وی، باید گفت که سن او برای درک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چندان نامناسب نبوده است.
[۴۷] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۷، ص۲۶.
به هر روی، هیچکدام از این تاریخها آن اندازه موثق و دقیق نیستند که بتوان بر آنها اعتماد کرد.
۶ – شاگرد مکتب امام علی
وی که از شاعران بزرگ دوره صدر اسلام به شمار میرود از یاران با وفا و صدیق امام علی (علیهالسّلام) محسوب میشود هر چند که برخی قائلند که وی در جنگ بدر حضور داشته
[۴۸] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۱.
که مطمئنا اشتباه میباشد، چرا که این حرف را فقط اصفهانی از قول ابی عبیده نقل کرده است و غیر او چنین نظری ندارند. او اهل بصره بوده و از اشخاصی هم چون امام علی (علیهالسّلام)، ابوموسی اشعری، ابوذر و عمران بن حصین روایت نقل کرده است.
[۴۹] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۵، ص۴۰۶.
وی از شاگردان مکتب امام علی (علیهالسّلام) محسوب شده و امام علم نحو و رسم آن را به او آموخته است. برخی او را واضع حرکات و تنوین در نحو میدانند.
[۵۰] زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۲۳۶.
در تاریخ الاسلام آمده است که فاعل و مفعول، مضاف و حرف رفع و نصب و جر و جزم از ابداعات ابوالاسود است.
[۵۱] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۲۷۸.
۶.۱ – تالیف نحو
در واقع ابوالاسود دوئلی نخستین کسی بود که در مورد نحو تالیف از خود به جا گذاشت و این دستوری بود که امام علی (علیهالسّلام) به او داده بود.
[۵۲] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، ج۲، ص۱۱۶۰.
درباره علت این امر در الغارات آمده است: ابوالاسود میگوید: یکی از روزها خدمت علی (علیهالسّلام)رسیدم و دیدم آن حضرت در حال تفکر و اندیشه است، عرض کردم یا امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)در چه موضوعی فکر میکنی؟ فرمودند: امروز یکی از نزدیکان من در هنگام محاوره و مکالمه مرتکب اغلاطی شد و الفاظ و کلمات را درست تلفظ نکرد و من از این جهت در فکر فرو رفتهام و باید برای این کار چارهای بیندیشم. ابوالاسود گوید: در این هنگام علی (علیهالسّلام) صفحهای به من داد که در آن نوشته بودند: کلام بر سه قسم است. اسم ، فعل و حرف و بعد از این اصول و قوانینی به من تعلیم دادند و اصل علم نحو از این جا پدید آمد.
[۵۳] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، ص۳۵۴ – ۳۵۵.
وقتی ابوالاسود آن چه درباره نحو نوشته بود را خدمت امام آورد امام فرمود: «ما احسن هذا النحو الذی نحوت»؛ چه زیبا این نحو را ترتیب دادهای، و از این گفتار امام بود که این علم به علم نحو نامیده شد.
[۵۴] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۸۲.
۷ – مشخصات فردی
در مورد شخصیت او نقل شده است که وی از سادات تابعین و اعیان آن هاست و در رای و عقل اشد و اکمل رجال است و بعضی گفتهاند معلم فرزندان زیاد بن ابیه بود آن گاه که ولایت عراق داشت.
[۵۵] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۷.
وی شخصی حاضر جواب و در مناظرات بسیار موفق بود و از معدود فقها و امرا و شعرا و جنگجو به شمار میرود.
[۵۶] زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج۳، ص۲۳۶.
او خیرخواه امام بود و نارساییهای برخی کارگزاران را به امام گوشزد میکرد به عنوان مثال زمانی که متوجه خیانت ابن عباس به بیت المال شد به امام گزارش داد و فرار ابن عباس را نیز به سمع امام رساند.
[۵۷] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۰۲.
امام در پاسخ نامه ابوالاسود از او خواست که جریانات منطقه را به او برساند. امام فرمود: کسی همانند تو، خیر خواه امام و امت باشد و امانتگزار و راهبر حق، به یارت درباره آن چه در مورد کارش نوشته بودی نامه نوشتم؛ اما نگفتم که تو نوشته بودی. مرا از آنچه آن جا میگذرد و نظر در آن موجب صلاح امت است مطلع کن که شایسته این کاری و این تکلیف «واجب تو است، والسلام»
[۵۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۶، ص۲۶۷۸.
بعد از برکناری ابن عباس، ابوالاسود از طرف امام والی بصره شد.
[۵۹] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۲۲.
۸ – حضور در رویدادهای مهم تاریخی
پس از فتوحات اسلام در ناحی مشرق، مُضَریان، بیشتر در عراق و خاصه در بصره ساکن شدند و این با آن روایت که گوید ابوالاسود در زمان عمر به بصره کوچید، سازگاری دارد
[۶۰] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، ج۱، ص۲.
[۶۱] حصری قیروانی، ابراهیم بن علی، جمع الجواهر، ص۷۷.
[۶۲] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۳، ص۳۰۴.
اما این داستان که عمر، به ابوموسی اشعری ، والی وقت بصره، امر کرده باشد که ابوالاسود را به کار آموزگاری عربی بگمارد،
[۶۳] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، ج۱، ص۳.
[۶۴] قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، ج۱، ص۴۹.
احتمالاً تحت تأثیر شخصیّت ادبی او به وجود آمده است.
۸.۱ – در جنگ جمل
وی در برخی از جنگها همراه امام علی (علیهالسّلام) بود و در برخی حوادث هم چون جنگ جمل نقش مهمی را ایفا کرد. زمانی که جنگ جمل آغاز شد و عایشه و طلحه و زبیر به بصره آمدند ابوالاسود با هر کدام از آنان گفتگو کرد و شکست حتمیشان را گوشزد نمود و با استدلالات قوی، اشتباهاتشان را گوشزد کرد. او در زمان صحبت با عایشه بسیار درشت برخورد نمود و حتی زمانی که عایشه به او گفت چه کسی حاضر است با من بجنگد او گفت بسیاری از افراد به این کار حاضرند و خود من نیز تا آخرین نفس در مقابل تو خواهم ایستاد.
[۶۵] دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، ص۹۱ – ۹۲.
یک روایت از این ماجرا را جاحظ
[۶۶] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۲، ص۲۰۳.
به نقل از نواد ابوالاسود، از قول خود او آورده است.
[۶۷] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۵.
[۶۸] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۳.
[۶۹] الامامه والسیاسه، ابن قتیبه، ج۱، ص۸۳.
و در برخی مآخذ دیگر، آن گفت و گو به صورت مفصلتر نقل شده است.
[۷۰] مفید، محمد بن محمد، الجمل، ج۱، ص۱۴۸.
[۷۱] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۸۲.
۸.۲ – در جنگ صفین
در زمان جنگ صفین ابن عباس حاکم بصره از سوی امام بود. وی خود به سوی امام رفت و در نخیله به امام پیوست و ابوالاسود را جانشین خود کرد
[۷۲] مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۰۶.
و طبق دستور امام او به جمع آوری نیرو در بصره مشغول شد و توانست هزار و هفتصد نفر را برای این جنگ بسیج کند و در نخیله به امام پیوست.
[۷۳] دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، ص۱۷۳.
بعد از جنگ صفین، ابن عباس که والی بصره بود ابوالاسود را برای خواباندن شورشها و فتنههای خوارج به مقابله با آنان فرستاد. او با یارانش در تعقیب خوارج بود تا این که خوارج به نهروان رسیدند.
[۷۴] دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۰۵.
او در این جنگ با خوارج جنگید تا این که شب همه جا را فرا گرفت.
[۷۵] ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، ج۱، ص۶۲۹.
ابن عباس، ابوالاسود را به پست قضاوت و نماز در بصره گماشت و زیاد را مسئول خراج و دیوان گماشت؛
[۷۶] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
اما ابوالاسود و زیاد با یکدیگر رابطه خوبی نداشتند، همان طور که در برخی اشعار ابوالاسود در هجو زیاد موجود است. برخی قائلند که امام خود او را به منصب قضا گماشت؛
[۷۷] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۵.
اما مدت کوتاهی بعد وی از سمتش عزل کرد. ابوالاسود نزد امام رفت و علت را پرسید امام فرمود: اگر چه تو در دعوای خود صادق و در انجام وظیفه شرط امانت را رعایت کردهای، لکن بازرسان من گزارش دادهاند که تو در هنگام محاکمه، صدایت بلندتر از صدای متخاصمان بوده است بدین جهت تو را عزل کردم و ابوالاسود نیز عزل خود را پذیرفت و اعتراضی به آن نداشت.
۸.۲.۱ – ولایت بصره
بر مبنای یک گزارش
[۷۸] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
تصدی بیتالمال بصره توسط ابوالاسود، همزمان با گزینش ابن عباس به ولایت بصره از سوی علی (علیه السلام) آغاز شده بوده است و گماشته شدن ابن عباس به ولایت بصره، پس از پیروزی در جنگ جمل صورت گرفت.
[۷۹] ابن عساکر، علی بن حسین، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۱۸۴.
به هر روی، این گزارش ممکن است به روایت دیگری باز گردد که بر مبنای آن ولایت ابوالاسود به جای ابن عباس با تأیید امام علی (علیه السلام) بوده است
[۸۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۶۹.
[۸۱] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۱.
از اینرو، شرکت ابوالاسود در جنگ صفین ــ که در برخی مآخذ یاد شده ــ درست به نظر نمیرسد.
[۸۲] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۲، ص۷۱۹.
[۸۳] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
۸.۲.۲ – رابطه ابنعباس و ابوالاسود
بنابر گزارشی دیگر
[۸۴] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰- ۱۱۱.
زمانی که ابن عباس در بصره، ابوالاسود را به اقام نماز و کار قضا و زیاد را به سرپرستی امور دیوان و خراج گمارده بود، میان آن دو دشمنی بروز کرد و همین امر موجب شد که ابوالاسود در هجو زیاد اشعاری بسراید.
[۸۵] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، ج۱، ص۳.
[۸۶] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۲، ص۴۹۰ – ۴۹۱.
ابن عباس، پس از جنگ به بصره بازگشت و با آغاز فتنهانگیزیهای خوارج، در مقام ولایت بصره، ابوالاسود را به مقابل آنان فرستاد.
[۸۷] دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۲۰۵.
[۸۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶.
بر مبنای روایت نه چندان قابل اعتمادی، امام در جنگ صفین قصد داشت نخست، ابوالاسود را برای حکمیت برگزیند.
[۸۹] ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقدالفرید، ج۵، ص۹۳.
[۹۰] ابن عساکر، علی بن حسین، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۵، ص۱۷۷.
رابط ابن عباس با ابوالاسود، چندان دوستانه نبوده است: گفتهاند که ابن عباس را به دستاندازی به بیتالمال متهم کرد و امام، ابن عباس را توبیخ کرد.
[۹۱] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۵.
[۹۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۸.
[۹۳] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۰.
[۹۴] ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقدالفرید، ج۵، ص۱۰۲.
[۹۵] ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
به هر روی در اثر این اتهام، چه درست چه نادرست، ابن عباس بصره را ترک کرد و به سوی حجاز شتافت.
[۹۶] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۷.
[۹۷] ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقدالفرید، ج۵، ص۱۰۳.
[۹۸] ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
و ابوالاسود را که از او در خشم بود، به کاری نگماشت.
[۹۹] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹.
۸.۲.۳ – نامه ابوالاسود به امام علی
ابوالاسود در نامهای ماجرا را با امام (علیه السلام) در میان گذاشت و امام او را بر بصره گماشت.
[۱۰۰] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۱.
[۱۰۱] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۳.
[۱۰۲] ابن خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفه، ج۱، ص۲۰۲.
در برخی مآخذ، این ماجرا که ابن عباس، ابوالاسود را به کار قضا و نماز و زیاد را بر خراج و دیوان گماشت، در این زمان آورده شده است.
[۱۰۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۵.
بر مبنای خبر ابوالفرج اصفهانی
[۱۰۴] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۲، ص۴۸۳.
ابوالاسود به همراه قومش نخست مانع خروج ابن عباس شد، ولی چون نزدیک بود نزاع برخیزد، به شهر بازگشت.
[۱۰۵] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۷.
زمان این ماجراها به ۳۸ق باز میگردد که عراق را دستاندازیهای معاویه و سرکشهای خوارج پس از حکمیّت به آشوب کشانده بود.
۸.۲.۴ – پناهندگی زیاد به ازدیان
زمانی که ابن حضرمی (ه م) از سوی معاویه برای جلب حمایت قبایل مُضَری به بصره درآمد، ابن عباس در شهر حضور نداشت و زیاد جانشین او بود و در نزاعهایی که میان ازدیان و مضریان پس از ورود ابن حضرمی درگرفت، ظاهراً زیاد از دارالاماره گریخت و به اشار ابوالاسود به ازدیان پناهنده شد.
[۱۰۶] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۶.
[۱۰۷] ثقفی، ابراهیم ابن محمد، الغارات، ج۲، ص۳۹۱.
از اینرو، این گفته که خروج ابن عباس از بصره در ۴۰ق بوده است،
[۱۰۸] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۶.
دقیق نیست. از آن سوی زیاد بن ابیه در ۳۹ق از جانب امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به فارس گسیل شد و تا زمان شهادت امام در آنجا به سر میبرد
[۱۰۹] بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۸۸.
[۱۱۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۵.
در این میان، احتمالاً ادار شهر به صورتی نه چندان رسمی، مدت کوتاهی بر عهد ابوالاسود بوده، یا او دست کم همچنان به اجرای وظایف پیشین خود مشغول بوده است.
۹ – دوران امام حسن
زمانی که امام علی (علیهالسّلام) به شهادت رسید، او در بصره حضور داشت و با شنیدن این خبر در رثای امام اشعاری را سرود. او در شعرش آورد: به معاویه بن حرب بگویید و هرگز چشم شماتتگران روشن مباد آیا در ماه رمضان ما را به مصیبت بهترین کسان دچار کردید بهتر از همه کسانی را که بر مرکب نشستهاند و بار نهادهاند و به کشتی نشستهاند و پاپوش داشتهاند و سورههای قرآن خواندهاند به خون کشیدید وقتی چهره ابوحسین را میدیدی ماه تمام بود که بیننده را خیره میکرد قرشیان هر کجا باشند میدانند که توای علی به حرمت و دین از همه شان بهتر بودی.
[۱۱۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۶.
او در اشعارش معاویه را مسئول ترور امام دانست. بنابر آن چه در الاغانی آمده است او بعد از شهادت امام به مسجد رفت و خبر شهادت امام را به مردم داد و از آنها خواست تا با امام حسن (علیهالسّلام) بیعت کنند که شیعیان بصره با امام حسن (علیهالسّلام) بیعت کردند. دختر او نیز در مرثیه امام علی (علیهالسّلام) شعر سرود: معاویه بن حرب را آگاهی ده و بگو/ روشن مباد چشم دشمنان از اندوه ما/ آیا در ماه حرام، ما را بدین فاجعه افکندید/ در مورد بهترین همه مردم/ ما سوگوار کسی شدیم که بهترین کسانی است که بر مرکبی نشسته/ و بهترین کسان که اسبان را رام کرده و در سفینه نشسته.
[۱۱۲] مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۲، ص۸۹۰.
۹.۱ – داوری حکمیت
ابوالاسود از جمله کسانی بود که بعد از جنگ صفین از امام خواست که داوری حکمیت را به او بسپارد؛ ولی مخالفان به داوری او رضایت ندادند. بعد از صلح امام حسن (علیهالسّلام)، و دیدار او با معاویه، معاویه از او پرسید: تو به نتیجه داوری در صفین اعتراض کردی، هرگاه داوری آن روز را به عهده تو میگذاشتند، چگونه داوری میکردی؟ او پاسخ داد: هزار نفر از مهاجران با اولادشان و هزار نفر از انصار با اولادشان را گرد هم میآوردم. به آنها میگفتم: ای گروه انصار و مهاجر، از علی (علیهالسّلام) و معاویه کدام یک شایسته خلافتاند؟ آیا آزاد شدهای که مسلمانان او را در حال کفر، اسیر کرده و آزاد ساختهاند یا مردی از مهاجران که دین و حقیقت به وجود او مباهات میکند.
۹.۲ – ابن عامر و ولایت بصره
پس از صلح معاویه یا امام حسن (علیهالسّلام)، نخست حُمران بن ابان نامی بر بصره دست یافت و معاویه ابتدا بُسر بن ابی اَرطاه را به مقابل او فرستاد
[۱۱۳] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۱۴.
و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 