پاورپوینت کامل حلی، حسن بن یوسف ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حلی، حسن بن یوسف ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حلی، حسن بن یوسف ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حلی، حسن بن یوسف ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :
محتویات
۱ ولادت
۲ نسب
۳ تحصیلات
۳.۱ اساتید
۳.۲ مشایخ روایى
۳.۳ شاگردان
۴ شخصیت علمى
۵ ابتکار در تألیف
۶ ترویج اجتهاد
۷ تأثیر و تأثر
۸ خدمات علمى و فرهنگى
۹ مخالفتهاى شگفت با علامه
۱۰ اجازهنامههاى علامه
۱۱ وفات
۱۲ آثار
۱۳ پانویس
۱۴ وابستهها
ولادت
در ۲۷ رمضان سال ۶۴۷ق، به دنیا آمد.
نسب
پدر او، شیخ سدیدالدین، یوسف بن على بن مطهر حلى، از علماى برجسته و نامدار و داراى مقام علمى و اجتماعى بوده است.
در هنگام حضور خواجه نصیرالدین طوسى در حله و اجتماع علما براى دیدار او، شیخ نجمالدین جعفر بن سعید، در جواب درخواست خواجه براى معرفى عالمترین افراد در علم کلام و اصول، به شیخ سدیدالدین و مفیدالدین محمد بن جهم اشاره کرد.
پدر علامه حلى، در هنگام فتح بغداد توسط هلاکوخان، با شجاعت و درایت خویش شهرهاى حله و کوفه را از تعرض مغول دور نگاه داشت. درحالىکه اکثر مردم از ترس، از آن شهر گریخته بودند و اکثر علما قبل از اطلاع از حال خلیفه بغداد، جرئت حضور در نزد هلاکوخان را نداشتند، او به محضر سلطان رسید و بدینوسیله به او اطمینان داد که قلوب مردم این دو شهر با اوست و با استناد به روایتى از على(ع)، زوال خلافت بغداد را توسط هلاکو پیشبینى نمود.
شهر حله، یکى از شهرهاى معروف و تاریخى عراق محسوب مىشود که به دست سیفالدوله از قبیله بنى أسد ساخته شده است و در مدت حیات سیفالدوله، بهترین و ارجمندترین شهرهاى عراق محسوب مىشده است.
علامه از طرف پدر، به آل مطهر منسوب است که خانوادهاى عربى از قبیله بنى أسد است. این قبیله بیشترین افراد را در شهر حله داشتهاند و حکومت و آقایى، متعلق به آنها بوده است و مردان بزرگى که در حوزههاى علمى و اجتماعى داراى رتبه بودهاند، از این قبیله برخاستهاند و براى شرف آنها کافى است که امراى مزیدى، بنیانگذاران حله واسع بر ویرانههاى شهر بابل که مهد تمدنى بزرگ در تاریخ انسان بوده است، از آنها بودهاند و «ابن علقمى»، وزیر شیعه خلیفه عباسى، «المستعصم» نیز از آنهاست.
علامه حلى، از طرف مادر نیز به بنى سعید منسوب است که خانوادهاى عربى از قبیله هذیل است و به خاطر قوت نفوذ روحى و جایگاهشان در تدریس و تصنیف کتاب، افتخاراتى بیش از دیگر خانوادهها کسب نمودهاند.
مادر علامه حلى، خواهر محقق صاحب شرایع و دختر حسن بن ابى زکریا، یحیى بن حسن بن سعید هذلى حلى است و یکى از زنان عفیف و پاکدامن و عالم عصر خویش بوده و در خانه علم و شرف بزرگ شده بود.
علامه، دوران کودکى خویش را تحت تربیت پدر و مادر دلسوز و عالمش و تحت نظارت دایى بزرگوارش، محقق حلى که همچون پدرى مهربان براى او زحمت مىکشید، گذراند.
تحصیلات
اولین استاد علامه حلى، شخصى به نام «محرم» است که علامه، خواندن و نوشتن را نزد او فراگرفت، آنگاه ادبیات عرب و علم فقه و اصول و حدیث و کلام و قواعد آن را نزد پدر و دایى گرامىاش که شأن والایى در تمام علوم، مخصوصاً فقه و اصول و کلام داشتند، خواند.
تیزهوشى و تلاش او، بهزودى او را به حلقه درس بزرگان آن زمان رسانید و نزد اساتید بزرگوارى که هرکدام، در آن روزگار، برجسته بودند، علوم عقلى از قبیل منطق، فلسفه، هیئت و علوم دیگر را خواند تا اینکه در زمره علما قرار گرفت و در سنین جوانى بر بسیارى از آنها تفوق یافت.
علامه در اجازه خویش به بنى زهره مىگوید: «هنگامى که نزد شیخ شمسالدین کیشى، بعضى از کتابهاى او را مىخواندم، ایراداتى بر استاد مىگرفتم که او در بعضى موارد جواب را به بعد موکول مىنمود و گاهى نیز در روزهاى بعد، از جواب اظهار عجز مىنمود».
علامه از معدود افرادى است که هیچ فرصتى را براى تحصیل علم از دست نمىداد. هنگامى که خواجه نصیرالدین طوسى از حله بازگشت، علامه نیز همراه او به بغداد آمد. در مسیر حرکت، دوازده مشکل علمى خویش را با خواجه در میان گذاشت و آنها را حل نمود و بعد نیز به تلمذ نزد او مشغول شد.
بعد از این زمان، بیشتر وقت او صرف تدریس و تألیف شده است و حتى زمانى که حوادث روزگار، او را در کنار سلطان محمد خدابنده قرار داد و سلطان آن چنان شیفته او شد که حاضر به جدایى از او نمىشد، باز کار تدریس و تألیف او استمرار داشت.
اساتید
شخصى به نام محرم؛
شیخ سدیدالدین حلى (پدر علامه)؛
محقق حلى (دایى علامه)؛
شمسالدین محمد کیشى؛
شیخ نجمالدین على بن عمر کاتبى قزوینى؛
خواجه نصیرالدین طوسى؛
برهانالدین نسفى؛
ابن میثم بحرانى؛
على بن طاووس؛
احمد بن طاووس.
مشایخ روایى
شیخ سدیدالدین حلى (پدر علامه)؛
محقق حلى (دایى علامه)؛
خواجه نصیرالدین طوسى؛
على بن طاوس؛
شیخ بهاءالدین على بن عیسى الاربلى؛
ابن میثم بحرانى؛
احمد بن عبدالله واسطى؛
احمد بن موسى بن جعفر طاووسی؛
نجمالدین، جعفر بن محمد بن جعفر، معروف به ابن نمای حلی؛
عبدالحمید بن ابىالحدید معتزلى؛
شیخ جمالالدین، حسین بن ابان نحوى؛
شیخ تقىالدین، عبدالله بن جعفر بن على صباغ کوفى؛
نجمالدین کاتبى قزوینى، معروف به دبیران؛
غیاثالدین، عبدالکریم بن طاووس؛
جمالالدین، محمد بن سلیمان بلخى؛
شمسالدین، محمد کیشى؛
برهانالدین، محمد نسفى؛
شیخ نجیبالدین، یحیى بن حسن بن سعید حلى (پسر عموى مادر علامه)؛
شیخ حسن بن محمد صنعانى؛
شمسالدین، عبدالله بخارى؛
شیخ جمالالدین، محمد بلخى؛
شیخ مفیدالدین، محمد بن على بن محمد بن جهم حلى أسدى.
شاگردان
بنا بر نقلى، نزدیک به ۵۰۰ مجتهد، از درس علامه فارغ التحصیل شدهاند، ولى نام اکثر آنها در تاریخ ذکر نشده است. اسامى تعدادى از کسانى که شاگرد وى خوانده شدهاند، بدین شرح است:
فخر المحققین (فرزند علامه)؛
قطبالدین رازى، شارح شمسیه؛
عمیدالدین، عبدالمطلب حسینى اعرجى حلى؛
ضیاءالدین، عبدالله؛
تاجالدین، محمد بن قاسم بن معیه حسنى حلى؛
احمد بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى؛
شیخ زینالدین، ابوالحسن، على بن احمد بن طراد مطاربادى؛
محمد بن على جرجانى؛
رضىالدین، ابوالحسن، على بن احمد مزیدى حلى؛
تقىالدین، ابراهیم بن حسین بن على عاملى؛
تاجالدین، حسن سرابشنوى؛
مهنا بن سنان حسینى اعرجى مدنى؛
زینالدین، على سرورى طبرى؛
جمالالدین حسینى مرعشى طبرسى آملى؛
ابوالحسن، محمد استرآبادى؛
زینالدین نیشابورى؛
شمسالدین، محمد حلى؛
تاجالدین، محمود بن زینالدین.
شخصیت علمى
کثرت تألیفات علامه و سخنانى که از معاصران او دربارهاش به ما رسیده است، حاکى از رتبه والاى علمى اوست. وقتى از خواجه نصیرالدین طوسى هنگام بازگشت از حله درباره مشاهداتش سؤال کردند، در جواب گفت: «رأیت خریتا ماهرا و عالما إذا جاهد فاق».
مقصودش از خریت ماهر، محقق حلى و از عالم، علامه حلى بود. در این تعبیر، از کلمه عالم استفاده شده است و با توجه به اینکه هنگام وفات خواجه، علامه ۲۴ ساله بوده است و این جمله قبل از آن گفته شده، مىتوان به مقام والاى علمى او پى برد.
از سوى دیگر، هنگام وفات محقق حلى، علامه حداکثر ۲۸ سال سن داشته است و در این زمان ریاست شیعه امامیه به عهده او واگذار مىشود. اضافه بر اینکه او ملقب به علامه (بدون هیچ قیدى) گشته است و هیچکس در هیچ زمانى، چنین لقبى را که مورد اتفاق جمیع علما باشد، بهدست نیاورده است.
لقب آیتالله نیز در آن زمان و قبل از آن، اختصاص به او داشته است و تا آن زمان، هیچکس به این لقب مفتخر نشده بود. با توجه به آنچه گفته شد، مقام علمى او آنگاه آشکارتر مىشود که بدانیم در زمان او در حله ۴۰۰ مجتهد بوده است.
در شأن علمى علامه، تعریفات بسیارى از علما به ما رسیده است که جمعآورى تمام آنها نیاز به تألیف کتابى مستقل در این زمینه دارد. بعضى از کسانى که شرح حال علما را نوشتهاند، خود را عاجز از وصف او دانسته و یا به خاطر شهرت بسیار او، از توصیف وى صرفنظر کردهاند.
صاحب روضات الجنات مىگوید: «چشم زمان، به مثل و مانند او مزین نگشته است و بالهاى امکان، به سطح بیان فضائل بسیارش نمىرسد؛ چگونه؟ درحالىکه از علماى قبل و بعد او، هیچکس شبیه او نبوده است و تاکنون کسى ثناى لایق به حال او را نگفته است؛ اگرچه، همه ثناهایى که براى دیگران گفته شده، از لقبهاى زیبا و علوم شریف، همه را براى او گفتهاند، پس سزاوار است که از توصیف او چشم بپوشیم.[۱]
یکى از امورى که فضل و رتبه والاى او را آشکار مىکند، شرحهاى او بر سه کتاب «منطق تجرید»، «حکمت تجرید» و «شرح اشارات» خواجه نصیرالدین طوسى مىباشد.
یکى از شارحان قدیمى «تجرید الاعتقاد» مىگوید: «اگر شاگرد خواجه بر این کتاب، شرح ننوشته بود، مطالب عالى آن براى همیشه مخفى مىماند».
در پایان، مىتوان درباره او گفت وى شخصى است که از فضل و دانش او، ارکان اسلام، مستحکم گشت و مسلمانان، بهطور عام و شیعیان، بهطور خاص، در این زمینه، بهرههاى فراوان بردند، پس او حق عظیمى بر همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنى دارد و آنطور که از مناظرات او با اهل سنت مشخص مىشود، اگر او نبود اسلام به خاطر کجسلیقگى بعضى از افراد از بین مىرفت.
ابتکار در تألیف
علامه، در زمینههاى مختلف علمى، براى هر سه سطح مبتدى، متوسط و عالى، با شیوهها و روشهاى متناسب، کتاب نوشته است؛ بهعنوان مثال، در زمینه فقه، براى سطح مبتدى، سه کتاب «تبصره المتعلمین»، «إیضاح الأحکام» و «إرشاد الأذهان» و براى سطح متوسط، دو کتاب «قواعد الأحکام» و «تحریر الأحکام» و براى سطح عالى، سه کتاب «مختلف الشیعه»، «تذکره الفقهاء»، و «منتهى المطلب» را نگاشته است.
سبک و شیوه نگارش و کمیت و کیفیت مطالب، در کتب مزبور متفاوت است؛ مثلاًدر «تحریر الأحکام»، عمده مسائل فقهى، بدون استدلال ذکر شده است و در «قواعد الاحکام»، عمده مسائل فقهى و آن دسته از قواعد کلى فقه که جزئیات متعددى را شاملند و لوازم هر قاعده بیان شده است و در «مختلف الشیعه»، علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درونمذهبى شیعه نیز خاطرنشان شده است و در «تذکره الفقهاء»، اختلافات فرقههاى اسلامى در مسائل فقهى، تبیین گردیده است و در «منتهى المطلب»، استدلال بر مسائل فقهى، به غایت و نهایت رسیده است.
ترویج اجتهاد
مرحوم استرآبادى که از علماى اخبارى است، یکى از ایرادات کار علامه را تأسیس شیوه اجتهاد در فقه مىداند. این مطلب، هرچند نادرست است، زیرا قبل از علامه، نیز شیوه اجتهاد در بین فقهاى شیعه وجود داشته است، ولى از جبههگیرى سخت اخباریان در برابر او و کتابهاى متعدد فقهى- استدلال او، مىتوان فهمید که وى، در این زمینه، بسیار تلاش نموده و طریقه اجتهاد را رونقى بسزا بخشیده است.
تأثیر و تأثر
علامه حلى، در فقه و اصول، بیشتر، از دایى خویش، محقق حلى متاثر است؛ بهگونهاى که مثلاًبافت بسیارى از عبارات «ارشاد» علامه، همان بافت عبارات «شرایع» محقق است که علامه با اختصار بسیار و باببندى بدیع، شکل و صورتى نو به آن داده است.
تاثیر علامه بر علماى پس از خود، در فقه و صول، بسیار چشمگیر بوده است. پارهاى از اجتهادات او، مثل مسئله عدم تنجس آب چاه به صرف ملاقات با نجاست، در تمام قرون بعد از وى تاکنون، از طرف علما پذیرفته شده است.
شیوه اجتهاد در فقه که او رونقش بخشید، همواره در حال تکامل و سیر صعودى بوده و عالمان بعد از او در راه اعتلاى آن کوشیدهاند و با وجود کتابهاى بسیارى که در زمینه فقه نوشته شده، هنوز هم کتابهاى او مورد استفاده دانشپژوهان است. ملا نظامالدین قرشى، در این باره گفته: «هرکس بعد از او آمده، از او استفاده کرده است».
میزان تاثیرگذارى او را در زمینه کلام، از شرحهاى متعددى که بر کتابهاى او نوشته شده است و همچنین از متداول بودن تدریس کتابهاى او و مراجعه علما به آنها، حتى تا زمان حاضر، مىتوان دریافت. این تاثیر، به حدى است که بعد از او، سبک جدیدى در کلام اسلامى یافت نمىشود و تمام کسانى که بعد از او آمدهاند، یا شارح آثار او بودهاند یا در تألیفات خود از همان سبک وى استفاده کردهاند.
خدمات علمى و فرهنگى
علامه، در سال ۷۰۲ق، از حله به بغداد آمد و سلطان محمد خدابنده که قبل از مسلمان شدن، «اولجایتو» خوانده مىشد، طى ماجرایى که بهصورتهاى مختلف نقل شده، توسط وى شیعه شد و چنان شیفته او گردید که آن دو، تا سال ۷۱۶ق (زمان فوت سلطان)، با هم ملازم بودند. در این مدت، ظاهرا، به پیشنهاد علامه و دستور سلطان، دو مدرسه ساخته شد؛ یکى، در شهر سلطانیه در کنار قبه عظیم، مشهور به قبه سلطانى که تا الآن باقى است و دیگرى، مدرسه سیار که در ایام مسافرت سلطان، همراه او حمل مىشد و علامه و سایر اساتید نیز همراه او در تمام مسافرتها حضور داشتند و در این مدرسه، به تدریس و تألیف مشتغول بودند. مدرسانى از فرقههاى مختلف اهل سنت و شیعه نیز در این مدرسه تدریس مىنمودند که مىتوان از آن جمله، «عضدالدین ایجى»، «بدرالدین شوشترى» و «قطبالدین یمنى تسترى» را نام برد.
در اثر تلاشهاى علامه و مصاحبت با سلطان، حله، وارث تمدن بابل، جایگاه علمى خویش را بازیافت و موطن اصلى براى علم و علما گردید و پشتوانهاى براى مدرسه سیار گشت.
حله در آن زمان، مرکز تشیع شد و تعلیم و تعلم چنان در آن رونق یافت که به نقل ملا افندى، ۴۰۰ مجتهد در آن وجود داشت و به نقل سید صدر، از مجلس درس علامه، ۵۰۰ مجتهد، فارغ التحصیل شدند. (مقدمه شرح تبصره المتعلمین، چاپ جامعه مدرسین، ص۲۹، به نقل از تأسیس الشیعه).
در سال ۷۱۶ق که سلطان محمد خدابنده فوت کرد، علامه به حله بازگشت و مشغول تألیف و تدریس و تربیت علما و تقویت مذهب و ارشاد مردم شد؛ بهگونهاى که طالبان علم، از هرطرف بهسوى او شتافتند. از آن پس، علامه، تا سال ۷۲۶ق که چشم از جهان فروبست، از حله خارج نشد، مگر براى اداى مناسک حج در اواخر عمر شریفش.
در سفر حج، با ابن تیمیه در مسجد الحرام ملاقات نمود. ابتدا، ابن تیمیه او را نشناخت و از طریقه صحبت و بحث وى بسیار تعجب نمود و از او جویاى نامش شد و علامه در جواب گفت: «من همان کسى هستم که تو او را «ابن المنجس» مىخوانى (ابن تیمیه، در کتاب «منهاج السنه» در رد کتاب «منهاج الکرامه»، علامه را به این نام خوانده بود)». از آن به بعد، بین آن دو، انس و الفت حاصل شد.
علامه، علاوه بر خدمات علمى و فرهنگى و تبلیغ و ترویج مذهب تشیع از طریق تدریس و تألیف و مناظره، به نقل سید جعفر آل بحرالعلوم، بسیارى از آبادىهایى را که با مال خویش احیاء کرده و قناتها و چشمههایش را خودش حفر نموده بود، در زمان حیات خود، وقف نمود.
مخالفتهاى شگفت با علامه
از آنجا که علامه، در راه اثبات حقانیت مذهب تشیع و اثبات ولایت حضرت امیر(ع) و فرزندان معصوم او و ابطال مرام مخالفان، آثارى بسیار و پربار و استوار را نگاشت و بىتردید تاثیرى فراوان و ماندگار در دل مردم گذاشت، گروهى از علماى سنى، همچون روزبهان و ابن کثیر و ابن تیمیه و… به مخالفت با وى برخاستند و در این راه، گاه، جانب انصاف را نهادند و زبان به تهمت و ناسزا گشادند و شراب برهان را با زهرآب بهتان درآمیختند.
و از آنجا که وى باعث ترویج شیوه اجتهاد در فقه گردید، برخى از علماى شیعه که مرام اخبارىگرى داشتند، همچون محمدامین استرآبادى و… به انتقاد از وى پرداختند و گاه، در این راه، زبان را به تندى چرخاندند و وى را هادم دین خواندند و مقلد و مروج اصول اهل سنت دانستند.
و از آنجا که او پیوسته در اندیشههاى خویش بازنگرى مىکرد و دانش خود را کمال مىبخشید و ضربالمثل «حرف مرد یکى است» را در گفتوگوهاى علمى، باعث رکود اندیشه و مرگ دانش مىدانست و این، چهبسا موجب تغییر آراء وى مىگردید، دستهاى به نکوهش او زبان گشودند و وى را حریص بر نوشتن خواندند؛
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 