پاورپوینت کامل وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل وحدت و یا کثرت ادیان در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

کلیدواژه: ادیان، اسلام، کفر، امام مهدی (علیه‌السّلام)، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، حضرت عیسی.

پرسش: در حکومت جهانی امام مهدی (علیه‌السلام)، ادیان دیگر چه جایگاهی دارند؟ آیا با ظهور ایشان، همه ادیان و مذاهب، جز دین و مذهب حق، از بین می‌روند؟ آیا تفاوتی میان ادیان در این زمینه وجود دارد که مثلاً به دلیل توحیدی بودن، باقی بمانند و به دلیل شرک آلود بودن از میان بروند؟ آیا پیروان دیگر ادیان، ملزم به پیروی از اسلام می‌شوند؟ اگر امتناع کردند، چه سرنوشتی در انتظار آنان است؟ آیا کشته می‌شوند؟

پاسخ:

فهرست مندرجات

۱ – مقدمه
۲ – اقسام کلی متون دینی
۳ – فرضیه‌های ادیان آسمانی در جامعه مهدوی
۴ – ادله وجود ادیان مختلف در کنار اسلام
۴.۱ – ادلّه عام قرآنی
۴.۱.۱ – عدم اکراه در دین
۴.۱.۱.۱ – آیات مربوط به مهدویت در ادیان آسمانی
۴.۱.۱.۲ – آیه اول
۴.۱.۱.۳ – آیه دوم و سوم
۴.۱.۱.۴ – آیه چهارم
۴.۱.۲ – دستور به جدال احسن با اهل کتاب
۴.۱.۳ – هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در حاکمیت اسلام
۴.۱.۳.۱ – دعوت به شرک‌زدایی
۴.۱.۴ – قرآن و استقبال از پیشنهاد صلح
۴.۱.۴.۱ – قول مفسران درباره آیه صلح
۴.۲ – ادلّه خاصّ قرآنی
۴.۲.۱ – دشمنی میان یهود و نصارا
۴.۲.۲ – برتری پیروان واقعی عیسی بر کافران
۴.۲.۳ – استمرار کیفر یهودیان تا قیامت
۴.۳ – ادلّه روایی
۴.۳.۱ – شباهت سیره امام زمان به پیامبر
۴.۳.۱.۱ – سیره پیامبر
۴.۳.۲ – گرفتن جزیه از اهل کتاب
۴.۳.۲.۱ – سیره برخورد امام زمان با اهل کتاب
۴.۳.۳ – داوری میان پیروان ادیان بر اساس کتاب خودشان
۵ – ادله واحد بودن دین در جامعه مهدوی
۵.۱ – ادلّه قرآنی وحدت دین
۵.۱.۱ – اسلام دین مقبول خداوند
۵.۱.۲ – پیروزی اسلام بر همه ادیان
۵.۱.۲.۱ – وعده حاکمیت اسلام
۵.۱.۳ – احتمالات درباره نزول عیسی و ایمان آوردن اهل کتاب
۵.۱.۳.۱ – احتمال اوّل
۵.۱.۳.۲ – احتمال دوم
۵.۱.۳.۳ – احتمال سوم
۵.۱.۳.۴ – تضعیف احتمال دوم
۵.۱.۳.۵ – تقویت احتمال اول
۵.۲ – ادله روایی وحدت دین
۵.۲.۱ – تجدید حیات اسلام
۵.۲.۱.۱ – همه‌گیر شدن جهان با اسلام
۵.۲.۲ – تفاوت سیره امام زمان با سیره پیامبر
۵.۲.۳ – الزام و اجبار به تغییر دین
۵.۲.۳.۱ – عرضه اسلام بر همه
۵.۲.۴ – برداشته شدن جزیه
۵.۲.۴.۱ – روایات وضع کردن جزیه
۶ – وحدت دین و کثرت شرایع
۶.۱ – پرستش خدای متعال
۶.۲ – اراده الهی بر مختلف بودن شرایع
۷ – محو تدریجی تعدّد ادیان در جامعه مهدوی
۷.۱ – مفروضات بحث
۷.۱.۱ – تغییرات در حکومت مهدوی
۷.۲ – سیر تدریجی از کثرت دین به وحدت
۷.۳ – چگونگی پیروزی اسلام بر سایر ادیان
۷.۴ – تشابه سیره امام مهدی با سیره پیامبر
۷.۴.۱ – روش‌های دعوت به اسلام
۷.۴.۱.۱ – رفع فتنه با جهاد
۷.۴.۱.۲ – مقدم بودن روش مصالحه
۷.۴.۱.۳ – تجمیع غیر مسلمین
۷.۵ – سخت‌گیری بر معاندان
۷.۶ – بررسی ادلّه بقای ادیان تا قیامت
۷.۷ – جزیه در حکومت مهدوی
۸ – نتیجه‌گیری از فرضیه‌ها در حکومت مهدی
۹ – پانویس
۱۰ – منبع

مقدمه

حکومت «به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّه‌الاسلام‌والمسلمین، ‌هادی صادقی.» جهانی امام مهدی (علیه‌السّلام) بر پایه عقاید، آموزه‌ها و شریعت اسلامی شکل می‌گیرد. تردیدی نیست که ایشان برای برپایی نظامی عادلانه و پیراسته از ظلم و کژی، کفر و شرک، و نفاق و بدعت، ظهور می‌کند. بنابراین، در حکومت ایشان، آثار امور یاد شده، پاک می‌شود و مردم از انحرافات بزرگ عقیدتی و رفتاری در امان خواهند بود.
همچنین بدیهی است که حکومت جهانی واحد، نیازمند قوانینی اساسی و وحدت آفرین است. هم‌اینک نیز که بشر در‌ اندیشه بر ساختن دهکده جهانی با حاکمیت واحد و زیر سلطه سازمان‌های بین‌المللی است، برای دست یافتن به این منظور، به سوی ایجاد ساز و کارهای واحد جهانی حرکت می‌کند. در این راستا انواع اعلامیه‌ها، کنوانسیون‌ها و معاهده‌های جهانی ناظر به حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودک، محیط زیست، تجارت، کشاورزی، جنگ و صلح، فنّاوری هسته‌ای، اخلاق، فرهنگ، ارتباطات و فنّاوری و ده‌ها موضوع دیگر، تاسیس شده است و در بسیاری از این موضوعات، قوانینی واحد و فراگیر وضع شده که به موجب آنها همه کشورهای امضا کننده، ملزم می‌شوند در قوانین داخلی خود، تجدید نظر کرده، آنها را با قوانین بین‌المللی هماهنگ کنند. نتیجه این کارها، ایجاد یک پارچگی بیشتر و محدودیت در تنوّع قوانین و تفاوت آنهاست.
حال این پرسش‌ها مطرح می‌شود که در حکومت جهانی امام مهدی (علیه‌السلام)، ادیان دیگر چه جایگاهی دارند؟ آیا با ظهور ایشان، همه ادیان و مذاهب، جز دین و مذهب حق، از بین می‌روند؟ آیا تفاوتی میان ادیان در این زمینه وجود دارد که مثلاً به دلیل توحیدی بودن، باقی بمانند و به دلیل شرک‌آلود بودن از میان بروند؟ آیا پیروان دیگر ادیان، ملزم به پیروی از اسلام می‌شوند؟ اگر امتناع کردند، چه سرنوشتی در انتظار آنان است؟ آیا کشته می‌شوند؟
با مراجعه به متون دینی، ابتدا با پاسخ‌های متفاوت و ظاهراً متعارضی مواجه می‌شویم. از متون دینی چنین که گویا ناظر به ادیان آسمانی ابراهیمی‌اند و کمتر به ادیان دیگر در این موضوع برخورد می‌کنیم؛ امّا برخی بیان‌های عام، می‌تواند شامل دیگر ادیان نیز بشود و پرسش‌های مورد نظر این نوشتار، شامل آنها نیز می‌شود.
در این تحقیق، تلاش می‌شود ضمن بررسی ادلّه موجود در این باب، بهترین فرضیه را پیدا کنیم و تبیینی منطقی از موضوع، ارائه شود. برای این که نوشتار طولانی نشود، پاسخ به پرسش‌های یاد شده را به تفکیک نمی‌آوریم و در ضمن بررسی ادلّه، به میزان دلالت هر یک، اشاره می‌کنیم.

اقسام کلی متون دینی

ظواهر متون دینی در این زمینه به دو دسته کلّی تقسیم می‌شوند.
دسته اوّل با روی‌کردی ایجابی، بر وجود ادیان دیگر در زمان ظهور امام زمان (علیه‌السّلام) دلالت دارند و الزامی در تغییر دین برای پیروان دیگر ادیان قائل نیستند.
دسته دوم با روی‌کردی سلبی، وجود دیگر ادیان را پس از ظهور نمی‌پذیرند و گویای تغییر دین همه مردم یا از میان رفتن آنها هستند.

فرضیه‌های ادیان آسمانی در جامعه مهدوی

در مجموع، سه فرضیه جدّی و یک فرضیه ضعیف‌تر دیگر در این زمینه قابل طرح است. دو فرضیه اوّل بر اساس ظواهر ادلّه دینی مطرح شده‌اند و هر کدام به یک دسته از ادلّه توجّه کرده‌اند؛ امّا فرضیه‌های سوم و چهارم با در نظر گرفتن هر دو دسته ادلّه، در پی یافتن راه فهم شرایط جامعه مهدوی از مجموع ادلّه و جمع میان ادلّه هستند. در فرضیه سوم، تعدّد ادیان از ابتدا نفی می‌شود؛ امّا گمان می‌رود که تعدّد شرایع، باقی بمانَد. در فرضیه چهارم، ادّعا می‌شود که در ابتدای حکومت مهدوی، ادیان دیگری حضور خواهند داشت؛ امّا در یک سیر تدریجی و در طول زمان، از میان خواهند رفت و جز اسلام، دینی باقی نخواهد ماند.
در این‌جا فرضیه اوّل با عنوان «کثرت ادیان آسمانی در جامعه مهدوی»، فرضیه دوم با عنوان «وحدت دین در جامعه مهدوی»، فرضیه سوم با عنوان «وحدت دین و کثرت شرایع» و فرضیه چهارم با عنوان «محو تدریجی تعدّد ادیان در جامعه مهدوی»، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

ادله وجود ادیان مختلف در کنار اسلام

ادلّه وجود ادیان مختلف در کنار اسلام، متعدّد است. برخی آیات قرآن، حکایت از آن دارد که یهودیان و مسیحیان تا قیامت، وجود خواهند داشت. برخی نیز به دلالت ضمنی و با نفی اجبار و اکراه، بر این دلالت دارند که ممکن است ادیانی جز اسلام نیز وجود داشته باشد. احادیثی نیز وجود دارند که بر همین امر، دلالت دارند. در ادامه به بررسی این متون می‌پردازیم. از ادلّه عامّ قرآنی می‌آغازیم و به دنبال آن، ادلّه خاص می‌آید.

ادلّه عام قرآنی

در ادله عام قرآنی به مواردی به صورت اجمال چون: مجبور نشدن برای انتخاب دین و دستور به جدال احسن با اهل کتاب و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در حاکمیت اسلام و قرآن کریم و استقبال از پیشنهاد صلح، اشاره کرده و بر تفصیلا بروجود سایر ادیان در حکومت مهدوی می‌پردازیم:

عدم اکراه در دین

آیات بسیاری از قرآن، دلالت دارند که در پذیرش دین، هیچ اکراه و اجباری نیست. از جمله، آیه‌الکرسی، صریحاً هر گونه اکراه و اجبار در پذیرش دین را نفی می‌کند:
«لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَینَ الرُّشدُ مِنَ الغَی فَمَن یکفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یؤمِن بِاللَّهِ فقد استَمسَک بِالعُروَهِ الوُثقی لاَ انفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ؛ در دین، هیچ اجباری نیست. هدایت از گم‌راهی مشخّص شده است. پس هر کس که به طاغوت، کفر ورزد و به خدا، ایمان آورد، به‌چنان رشته استواری چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا، شنوا و داناست».
مضمون ذکر شده در آیه‌الکرسی در آیات متعدّدی با بیان‌های متفاوت، آمده است. جهت رعایت اختصار، در این‌جا تنها به شماری از آنها اشاره می‌کنیم: «اِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ اِمَّا شاکراً وَ اِمَّا کفُوراً؛ راه را به او نشان داده‌ایم. یا سپاس‌گزار باشد یا ناسپاس». «وَ لَو شِئنا لَآتَینا کلَّ نَفسٍ هُداها وَ لکن حَقَّ القَولُ مِنِّی لَاَملَاَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّهِ وَ النَّاسِ اَجمَعینَ؛ اگر می‌خواستیم، هدایت هر کس را به او ارزانی می‌داشتیم، ولی وعده من که جهنّم را از همه جنّیان و آدمیان پُر می‌کنم، حقّ است». «اِن نَشَا نُنَزِّل عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ آیهً فَظَلَّت اَعناقُهُم لَها خاضِعینَ؛ اگر بخواهیم، از آسمان برایشان آیتی نازل می‌کنیم که در برابر آن به خضوع، سر فرود آورند». «وَ لَوشاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُم عَلَی الهُدی فَلا تَکونَنَّ مِنَ الجاهِلینَ؛ اگر خدا بخواهد، همه را به راه راست می‌برد. پس، از نادانان مباش».
«وَ لَو شاءَ اللَّهُ ما اَشرَکوا وَ ما جَعَلناک عَلَیهِم حَفیظاً وَ ما اَنتَ عَلَیهِم بِوَکیلٍ؛ اگر خدا می‌خواست، آنان، شرک نمی‌آوردند، و ما تو را نگهبانشان نساخته‌ایم و تو، کارسازشان نیستی».
از آیات یاد شده، استفاده می‌شود که سنّت الهی بر آن است که در مسائل اعتقادی و ایمانی، انسان را آزاد بگذارد تا خود، انتخاب کند. همچنین به دلیل استفاده از کلمه «لو»، یکی از ادات شرط در برخی آیات، فهمیده می‌شود که هیچ‌گاه مشیت الهی به این تعلّق نمی‌گیرد که همه مردم روی زمین بر هدایت و ایمان، گرد آیند. «در زبان عربی، «لو» برای بیان شرطی است که تحقّق آن، محال است. هرگاه بخواهند از شرط ممکن سخن بگویند، از سایر ادات شرط، مانند «ان» و «اذا» استفاده می‌کنند.» در نتیجه، می‌توان استنتاج کرد که تا قیامت، کسانی خواهند بود که بر طریق هدایت نباشند.

آیات مربوط به مهدویت در ادیان آسمانی

حال اگر آیاتی را در نظر آوریم که وحدت امّت‌ها را نفی می‌کنند، این استدلال، تقویت می‌شود و می‌توان از آنها نتیجه گرفت که ادیان دیگر، دستِ کم ادیان آسمانی، در جامعه مهدوی حضور خواهند داشت. در این‌باره، چهار آیه آمده است:

آیه اول

«وَ اَنزَلنا اِلَیک الکتابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ الکتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحکم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم عَمَّا جاءَک مِنَ الحَقِّ لِکلٍّ جَعَلنا مِنکم شِرعَهً وَ مِنهاجاً وَ لَو شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکم اُمَّهً واحِدَهً وَ لکن لِیبلُوَکم فی ما آتاکم فَاستَبِقُوا الخَیراتِ اِلَی اللَّهِ مَرجِعُکم جَمیعاً فَینَبِّئُکم بِما کنتُم فیهِ تَختَلِفُونَ؛ و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم. تصدیق کننده و حاکم بر کتاب‌هایی است که پیش از آن بوده‌اند. پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است، در میانشان حکم کن و از پی خواهش‌هاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است، وا گذاری. برای هر گروهی از شما، شریعت و روشی نهادیم، و اگر خدا می‌خواست، همه شما را یک امّت می‌ساخت؛ ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است، شما را بیازماید. پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید. همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می‌کردید، آگاهتان سازد».

آیه دوم و سوم

«وَ لَو شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکم اُمَّهً واحِدَهً وَ لکن یضِلُّ مَن یشاءُ وَ یهدی مَن یشاءُ وَ لَتُسئَلُنَّ عَمَّا کنتُم تَعمَلُونَ؛ اگر خدا می‌خواست، همه شما را یک امّت کرده بود، ولی هر که را بخواهد، گم‌راه می‌سازد و هر که را بخواهد، هدایت می‌کند و از هر کاری که می‌کنید، بازخواست می‌شوید».
«وَ لَو شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُم اُمَّهً واحِدَهً وَ لکن یدخِلُ مَن یشاءُ فی رَحمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُم مِن وَلِی وَ لا نَصیرٍ؛ اگر خدا می‌خواست، همه را یک امّت کرده بود؛ ولی او هر که را که بخواهد، به رحمت خویش در می‌آورد، و ستم‌کاران را هیچ دوست و یاوری نیست».

آیه چهارم

«وَ لَو شاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّهً واحِدَهً وَ لا یزالُونَ مُختَلِفینَ؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست، همه مردم را یک امّت کرده بود؛ ولی همواره گونه گون خواهند بود».
در همه این آیات، مشیت خداوند نسبت به وحدت امّت، در ذیل ادات شرط «لو» آمده که نشان دهنده آن است که خدا، چنین مشیتی ندارد و در عمل، همه بر یک طریقت نخواهند بود و امّت واحد را نمی‌سازند. در آیه چهارم، تصریح می‌شود که همواره «گوناگونی» وجود خواهد داشت. پُر واضح است که این مشیت، تکوینی است؛ وگرنه به لحاظ تشریعی، مشیت خداوند بر آن است که همه مردم، مسلمان شوند.

دستور به جدال احسن با اهل کتاب

خداوند سبحان، مسلمانان را از این که با اهل کتاب، جز به شیوه نیکو گفتگو کنند، باز داشته و فرموده است: «وَ لا تُجادِلُوا اَهلَ الکتابِ اِلاَّ بِالَّتی هِی اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنهُم وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَینا وَ اُنزِلَ اِلَیکم وَ اِلهُنا وَ اِلهُکم واحِدٌ وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ؛ با اهل کتاب، جز به نیکوترین شیوه، مجادله (گفتگو) مکنید. مگر با آنها که ستم پیشه کردند، و بگویید: به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده است، ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما، یکی است و ما در برابر او گردن نهاده‌ایم».
از این دستور کلّی خداوند، می‌توان فهمید که اگر اهل کتاب در آن زمان باشند، اجبار و اکراهی در پذیرش اسلام نخواهند داشت. همچنین، در صورت امتناع از پذیرش اسلام، کشته نخواهند شد. بنابراین، احتمال این که اهل کتاب بمانند و بتوانند در سایه حکومت اسلامی به کار خود ادامه دهند، کم نیست. البته این آیه، تنها در مورد اهل کتاب است و درباره ادیان غیر الهی دلالتی ندارد.

هم‌زیستی مسالمت‌آمیز در حاکمیت اسلام

تردیدی نیست که در جامعه مهدوی، حاکمیت از آنِ اسلام خواهد بود؛ امّا می‌توان شرایطی را فرض کرد که ضمن حاکم بودن اسلام و احکام آن، سایر ادیان الهی نیز بتوانند حضور داشته باشند. یکی از شرایط این امر، آن است که پلیدی شرک و پرستش غیر خدا از میان برود. قرآن کریم، خطاب به اهل کتاب می‌گوید: «قُل یا اَهلَ الکتابِ تَعالَوا اِلی کلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً اَرباباً مِن دُونِ اللَّهِ فَاِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِاَنَّا مُسلِمُونَ؛ بگو: ‌ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه‌ای که پذیرفته ما و شماست، پیروی کنیم: آن که جز خدا را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر جز خدا را، به پرستش نگیرد. اگر آنان روی‌گردان شدند بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم».
در این آیه به نقاط مشترک میان اسلام و اهل کتاب، توجّه شده است و به مسلمانان می‌آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند همه حقیقت را بپذیرند و اسلام آورند، دستِ کم در اصل توحید با یکدیگر وحدت داشته باشید و آنها را به پرهیز از شرک بخوانید.

دعوت به شرک‌زدایی

زبان به کار گرفته شده در آیه نیز به گونه‌ای است که گویا هر دو طرف به پرهیز از شرک، دعوت می‌شوند تا این احساس در اهل کتاب به وجود نیاید که مسلمانان، خود را برتر می‌پندارند. این روی‌کرد با توجّه به اصل کرامت ذاتی انسان که در قرآن کریم مورد تاکید است، ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی، سوار کردیم و از چیزهای خوش و پاکیزه، روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری شان دادیم؛ «وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلناهُم فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلناهُم عَلی کثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلاً؛». بیشتر تقویت می‌شود.
افزون بر این، قرآن کریم، سیاست کلّی اسلام را درباره تعامل با پیروان دیگر ادیان، بیان می‌کند و می‌فرماید تا جایی که با شما سرِ جنگ ندارند و حقّ شما را از بین نمی‌برند، با آنها بسازید و حتّی به آنها نیکی کنید: «لا ینهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یقاتِلُوکم فِی الدِّینِ وَ لَم یخرِجُوکم مِن دِیارِکم اَن تَبَرُّوهُم وَ تُقسِطُوا اِلَیهِم اِنَّ اللَّهَ یحِبُّ المُقسِطینَ؛ خدا، شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیده‌اند و از سرزمینتان بیرون نرانده‌اند، باز نمی‌دارد. خدا، کسانی را که به عدالت رفتار می‌کنند، دوست دارد».

قرآن و استقبال از پیشنهاد صلح

خداوند متعال در قرآن کریم، اصل اوّلی را بر صلح‌طلبی قرار داده است و جنگ و جهاد را مخصوص جایی می‌داند که امکان صلح نباشد یا قصد فتنه‌گری یا ظلم و تعدّی باشد. صلح‌طلبی اسلام تا جایی پیش رفته که شامل مشرکان نیز شده است، گو این که در این مورد، شرایط سخت‌تری وجود دارد. برای نمونه در قرآن کریم آمده: «اِلاَّ الَّذینَ یصِلُونَ اِلی قَومٍ بَینَکم وَ بَینَهُم میثاقٌ اَو جاؤُکم حَصِرَت صُدُورُهُم اَن یقاتِلُوکم اَو یقاتِلُوا قَومَهُم وَ لَو شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکم فَلَقاتَلُوکم فَاِنِ اعتَزَلُوکم فَلَم یقاتِلُوکم وَ اَلقَوا اِلَیکمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکم عَلَیهِم سَبیلاً؛ مگر کسانی که به قومی که میان شما و ایشان پیمانی است، می‌پیوندند یا خود، نزد شما می‌آیند، در حالی که از جنگیدن با شما یا جنگیدن با قوم خود، ملول شده باشند؛ و اگر خدا می‌خواست، بر شما پیروزشان می‌ساخت و با شما به جنگ برمی‌خاستند. پس هر گاه کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح کردند، خدا هیچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است».

قول مفسران درباره آیه صلح

این دسته را مفسّران نام برده‌اند. برخی آنان را از طایفه خُزاعه می‌دانند که از جمله آنها هلال بن عویمر اَسلمی، و سراقه بن مالک بن جَشْم و بنومَدلج و بنوجذیم هستند. برخی می‌گویند بنومدلج و برخی می‌گویند «هر دو تفسیر با یک نام و نویسندگانی شیعی دارد. دخیل الوجیز خود را در قرن چهاردهم نوشته و عاملی الوجیزش را در قرن یازدهم هجری به نگارش در آورده است.» طایفه اَشجَع به سردگی مسعود بن دخیله -که هفتصد نفر بودند-، به نزدیکی مدینه آمدند و اظهار داشتند آمده‌ایم با محمّد (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) قرارداد ترک مخاصمه ببندیم. پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) از این پیشنهاد، شدیداً استقبال نمود و دستور داد مقدار زیادی خرما برای آنها هدیه بردند و آیه یاد شده در این‌باره نازل شد. «در برخی تفاسیر از گروه‌های دیگری نیز نام برده شده است.» از این برخورد، روش قرآن در برابر مخالفان، روشن می‌شود که اصل را بر صلح‌طلبی گذاشته است.
به اعتقاد تعدادی از مفسّران، از جمله ربیع، عَکرِمه، قُتاده، ابن زید و حسن، این آیه با آیه پنجم از سوره توبه، نسخ شده است. «ابن ابی‌جامع عاملی چنین نظری دارد.» در آن آیه، دستور کلّی به گرفتن و زیر فشار قرار دادن مشرکان، داده شده است: «فَاِذَا انسَلَخَ الْاَشهُْرُ الحُْرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدتُّمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ احصُرُوهُم وَ اقعُدُوا لَهُم کلَّ مَرصَدٍ فَاِن تَابُوا وَ اَقَامُوا الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُا الزَّکوهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ امّا اگر به آیه قبل آن مراجعه شود، احتمال می‌رود که که نسخی در کار نباشد و همچنان صلح کردن با مخالفان، حتّی با مشرکان، در دستور کار مسلمانان است و باید به پیمان‌های صلح در این زمینه پایبند باشند». «اِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ المُشرِکینَ ثمُ لَم ینقُصُوکم شَیا وَ لَمْ یظَاهِرُواْ عَلَیکمْ اَحَدًا فَاَتِمُّواْ اِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ اِلی مُدَّتهِِمْ اِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَّقِینَ؛ مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته‌اید، و چیزی از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نکرده، و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی ننموده‌اند. پس پیمان اینان را تا [پایان] مدّتشان تمام کنید؛ چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد.»
جالب این است که به گفته مقاتل بن سلیمان بلخی، همین آیه چهار سوره توبه در شان همین نُه تنی نازل شده که در آیه مورد بحث ما به آن اشاره رفته است.
در عین حال، قرآن کریم، بلافاصله هشدار می‌دهد که اگر درباره کسی یا گروهی احتمال فتنه‌گری یا حیله و مانند آن برود، مسلمانان باید به هوش باشند و فریب پیشنهاد صلح آنها را نخورند. «سَتَجِدُونَ آخَرینَ یریدُونَ اَن یامَنُوکم وَ یامَنُوا قَومَهُم کلَّما رُدُّوا اِلَی الفِتنَهِ اُرکسُوا فیها فَاِن لَم یعتَزِلُوکم وَ یلقُوا اِلَیکمُ السَّلَمَ وَ یکفُّوا اَیدِیهُم فَخُذُوهُم وَ اقتُلُوهُم حَیثُ ثَقِفتُمُوهُم وَ اُولئِکم جَعَلنا لَکم عَلَیهِم سُلطاناً مُبیناً؛ گروه دیگری را خواهید یافت که می‌خواهند از شما و قوم خود در امان باشند. اینان، هر گاه که به کفر دعوت شوند، بدان باز گردند. پس اگر خود را به کناری نکشند و صلح نکنند و از اعمال خویش، باز نایستند، آنان را هرجا که یافتید، بگیرید و بکشید که شما را بر آنان تسلّطی آشکار داده‌ایم»
در سوره ممتحنه نیز به مسلمانان اجازه داده شده که با مخالفانی که سرِ جنگ و ستیز با مسلمانان ندارند و ظلمی به آنها نکرده‌اند، صلح و دوستی داشته باشند: «لا ینهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یقاتِلُوکم فِی الدِّینِ وَ لَم یخرِجُوکم مِن دِیارِکم اَن تَبَرُّوهُم وَ تُقسِطُوا اِلَیهِم اِنَّ اللَّهَ یحِبُّ المُقسِطینَ؛ خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنانی که با شما در دین نجنگیده‌اند و از سرزمینتان بیرون نرانده‌اند، باز نمی‌دارد. خدا، کسانی را که به عدالت رفتار می‌کنند، دوست دارد». «به گفته طَبرِسی، برخی مفسّران اهل سنّت، همچون قتاده و ابن عبّاس، این آیه را به سبب آیه ۵ سوره توبه منسوخ می‌دانند.» «لیکن از طریق اهل بیت (علیهم‌السّلام) چیزی در این خصوص نرسیده است. وانگهی، به اجماع علما و مفسّران، نیکی کردن به کفّار، حتّی کسانی که در دارالحرب هستند، مانعی ندارد. آنچه منع شده است، دادن زکات و فطریه به آنهاست.»
سیره امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) نیز این شیوه برخورد را تایید می‌کند. ایشان در بخشی از این فرمان به مالک اشتر، در استقبال از صلح می‌فرماید:
و از صلحی که دشمن، تو را بدان فرا خوانْد و رضای خداوند در آن بود، روی متاب که آشتی به سربازان تو آسایش رسانَد و از‌ اندوه برَهانَد و شهرهایت ایمن مانَد. «وَ لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاک الَیهِ عَدُوُّک وَ للّهِ فیهِ رِضَی، فَاِنَّ فِی الصُّلحِ دَعَهً لِجُنودِک، وَ راحَهً مِن هُمومِک، وَ امنا لِبِلادِک»

ادلّه خاصّ قرآنی

حکایت قرآن از بقای دشمنی بین یهودیان و نیز بین نصارا تا روز قیامت نشان از آن هست که در حکومت مهدوی اهل کتاب و غیر آنها وجود دارند.

دشمنی میان یهود و نصارا

از برخی آیات قرآن بر می‌آید که شماری از یهودیان و مسیحیان، همچنان بر دین خود، باقی می‌مانند. در مورد مسیحیان می‌خوانیم: «وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا اِنَّا نَصاری اَخَذنا میثاقَهُم فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکرُوا بِهِ فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءَ اِلی یومِ القِیامَهِ وَ سَوفَ ینَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یصنَعُونَ؛ و از کسانی که گفتند که ما نصرانی هستیم، پیمان گرفتیم. پس قسمتی از‌ اندرزهایی را که به آنها داده بودیم، فراموش کردند. ما نیز میان آنها تا روز قیامت، کینه و دشمنی افکندیم. به زودی خداوند، آنان را از کارهایی که می‌کنند، آگاه خواهد ساخت».
درباره یهودیان نیز چنین می‌خوانیم: «وَ قالَتِ الیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغلُولَهٌ غُلَّت اَیدیهِم وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَل یداهُ مَبسُوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ وَ لَیزیدَنَّ کثیراً مِنهُم ما اُنزِلَ اِلَیک مِن رَبِّک طُغیاناً وَ کفراً وَ اَلقَینا بَینَهُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءَ اِلی یومِ القِیامَهِ کلَّما اَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ اَطفَاَهَا اللَّهُ وَ یسعَونَ فِی الْاَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الْمُفْسِدینَ؛ یهود گفتند که دست خدا، بسته است. دست‌های خودشان بسته باد! و بدین سخن که گفتند، ملعون شدند. دست‌های خدا، گشاده است. به هر سان که بخواهد، روزی می‌دهد. و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، به طغیان و کفرِ بیشترشان، خواهد افزود. ما تا روز قیامت، میانشان دشمنی و کینه افکنده‌ایم. هر گاه آتش جنگ را افروختند، خدا خاموشش ساخت. آنان در روی زمین به فساد می‌کوشند، و خدا، مفسدان را دوست ندارد».
از عبارت: «فَاَغرَینَا بَینَهُمُ العَدَاوَهَ وَالبَغضَاء اِلَی یومِ القِیامَهِ؛ در مورد مسیحیان و نیز از عبارت «وَ اَلقَینا بَینَهُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءَ اِلی یومِ القِیامَهِ؛ در مورد یهودیان، استفاده می‌شود که شماری از آنان، تا روز قیامت خواهند بود؛ اگر چه به دلیل اعمالشان، میان خودشان تا روز قیامت، همواره دشمنی است. «درباره نوع دشمنی و چگونگی آن، اقوال مختلفی وجود دارد. مرحوم طَبرِسی از حسن، مجاهد و جمعی دیگر از مفسّران نقل می‌کند که مراد، دشمنی میان بهودیان و نصاراست. همچنین گفته ربیع و زجاج و طبری را نیز آورده که گفته‌اند: مراد، دشمنی میان طوایف مسیحیان و نیز طوایف یهودیان است. طبرسی: «قول دوم، درست‌تر است.» «زیرا در این آیه، تنها نام مسیحیان آمده و گفته شده که بین آنها دشمنی است و در آیه دیگر، تنها نام یهودیان آمده و از دشمنی بین آنها خبر داده شده است. معلوم می‌شود که دشمنی بین طوایف هر یک از این دو دین، به طور جداگانه است، نه دشمنی بین پیروانِ یکی با پیروان دین دیگر. طَبرِسی نیز قول دوم را قوی تر می‌داند.»

برتری پیروان واقعی عیسی بر کافران

قرآن کریم به توطئه یهودیان در کشتن عیسی (علیه‌السّلام) اشاره می‌کند و خطاب به ایشان می‌گوید که خداوند، تو را از دست کافران، یعنی یهودیانی که نسبت به رسالت تو کفر می‌ورزند، نجات می‌دهد و پیروانت را تا روز قیامت، برتر از این کفّار قرار می‌دهد: «اِذ قالَ اللَّهُ یا عیسی اِنِّی مُتَوَفِّیک وَ رافِعُک اِلَی وَ مُطَهِّرُک مِنَ الَّذینَ کفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوک فَوقَ الَّذینَ کفَرُوا اِلی یومِ القِیامَهِ ثُمَّ اِلَی مَرجِعُکم فَاَحکمُ بَینَکم فیما کنتُم فیهِ تَختَلِفُونَ؛ آن‌گاه خدا گفت: ‌ای عیسی! من تو را می‌میرانم و به سوی خود بر می‌گزینم و از کافران، دور می‌سازم و تا روز قیامت، آنان را که از تو پیروی کنند، فراز کافران قرار خواهم داد. سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من در آنچه اختلاف می‌کردید، میانتان حکم می‌کنم».
بسیاری از مفسّران معتقدند که وعده خداوند نسبت به برتری پیروان عیسی (علیه‌السّلام) بر منکران نبوّتش تا پایان دنیا ادامه خواهد داشت؛ «مانند علّامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن» «سمعانی در تفسیر السمعانی» «ابن تیمیه در دقائق التفسیر» «ابن عطیه‌ اندلسی در المحرز الوجیز» «البغوی در معالم التنزیل فی تفسیر القرآن» «مکارم شیرازی در تفسیر نمونه: یعنی باید کسانی دیگر تا روز قیامت باشند که منکر رسالت عیسی (علیه‌السّلام) هستند و این، اثبات‌کننده وجود ادیان دیگر در جامعه مهدوی است. با توجّه به این که تقریباً تمام مفسّرانی که متعرّض تعیین مصداق کافران به عیسی (علیه‌السّلام) شده‌اند، آنها را تکذیب‌کنندگان یهود می‌دانند، «المیزان فی تفسیر القرآن: ادیانی که ممکن است باقی بمانند، از سنخ اهل کتاب‌اند و شامل ادیان غیر آسمانی نمی‌شوند.
در عین حال، باید توجّه داشت که مراد از پیروان عیسی (علیه‌السّلام) کسانی نیستند که صرفاً نام ایشان را بر خود نهاده‌اند و در عمل، تسلیم دستورهای وی نیستند؛ بلکه کسانی هستند که واقعاً پیرو و تسلیم ایشان باشند و تنها گروهی از مسیحیان و نیز مسلمانان واقعی را در بر می‌گیرد. «عموم مفسّران، چنین تفسیری دارند. شیخ طوسی در تفسیرش از حسن و قتاده و ربیع، همین معنا را نقل می‌کند و خود نیز آن را می‌پذیرد:» «دیگران نیز چنین نظر می‌دهند.»
«مانند: علّامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن» «عاملی در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز» «موسوی سبزواری در مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن» «طبرسی در مجمع البیان» «فیض کاشانی در تفسیر الصافی» «طبری در جامع البیان فی تفسیر القرآن» «ابن ابی‌حاتم در تفسیر القرآن العظیم» «فخر رازی در مفاتیح الغیب» «میبدی در کشف الاسرار و عدّه الابرار»

استمرار کیفر یهودیان تا قیامت

خدواند متعال، در قرآن کریم اعلام می‌کند که کسی را بر یهودیان پیمان شکن بر می‌انگیزد که تا قیامت، عذابی سخت به آنان بچشاند: «وَ اِذ تَاَذَّنَ رَبُّک لَیبعَثَنَّ عَلَیهِم اِلی یومِ القِیامَهِ مَن یسُومُهُم سُوءَ العَذابِ اِنَّ رَبَّک لَسَریعُ العِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ؛ و پروردگار تو اعلام کرد که کسی را بر آنان بگمارد که تا روز قیامت، به عذابی ناگوار معذّبشان گردانَد. هرآینه پروردگار تو، زود عقوبت می‌کند و نیز آمرزنده و مهربان است».
برخی مفسّران، این آیه را ناظر به عذاب دنیوی قوم یهود می‌دانند و از جمله درباره آن آمده است:
این آیات، در حقیقت، اشاره به قسمتی از کیفرهای دنیوی آن جمع از یهود است که در برابر فرمان‌های الهی، قد علم کردند و حقّ و عدالت و درستی را به زیر پا گذاردند… از این آیه استفاده می‌شود که این گروه سرکش، هرگز روی آرامشِ کامل نخواهند دید و هر چند برای خود، حکومت و دولتی تاسیس کنند، باز تحت فشار و در ناراحتی مداوم خواهند بود، مگر این که به راستی، روش خود را تغییردهند و دست از ظلم و فساد بکشند.
«این تفسیر، از مفسّران گذشته نیز نقل شده است. برای نمونه:
نگاهی به آیه بعد، این احتمال را تا حدودی تقویت می‌کند: «وَ قَطَّعناهُم فِی الْاَرْضِ اُمَماً مِنهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنهُم دُونَ ذلِک وَ بَلَوناهُم بِالحَسَناتِ وَ السَّیئاتِ لَعَلَّهُم یرجِعُونَ؛ آنان را گروه گروه در زمین تقسیم کردیم؛ بعضی نیکوکار و بعضی جز آن، و آنان را به نیکی‌ها و بدی‌ها آزمودیم، شاید باز گردند».
این آیه، به روشنی در مورد وضعیت دنیوی قوم یهود، سخن می‌گوید و می‌تواند قرینه‌ای باشد بر این که آیه پیشین که کیفر آنان را تا روز قیامت بیان می‌کند نیز ناظر به کیفر دنیوی است.
امّا توجّه به آیات پیشین، این احتمال را تضعیف می‌کند. در آیه ۱۶۶ همین سوره، چنین می‌خوانیم: «فَلَمَّا عَتَوا عَن مَّا نهُُوا عَنهُ قُلنَا لهَُم کونُوا قِرَدَهً خَاسِِینَ؛ و چون از ترک چیزی که از آن منعشان کرده بودند، سرپیچی کردند، گفتیم: بوزینگانی مطرود شوید».
در این‌جا به مسخ شدن گروهی از یهودیان اشاره می‌شود که از فرمان خداوند، سرپیچی کردند و با حیله و نیرنگ، احکام خدا را به تمسخر گرفتند. پس از این است که به کیفر آنان تا روز قیامت، اشاره می‌شود.
احتمالی که در این‌جا مطرح می‌شود، این است که این کیفر استمرار، همان مسخ باشد یا همراه مسخ، کیفری مضاعف داشته باشند. البته این کیفر نیز دنیوی است؛ امّا دیگر ضرورتی ندارد که کسانی یهودی باشند تا مورد عذاب قرار گیرند؛ زیرا وجود همان مسخ شدگان برای کیفر دیدن، کافی است.

ادلّه روایی

در روایات هم دلایلی نقل شده است از مشابه بودن روش امام زمان (علیه‌السّلام) به سیره پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) که در ذیل می‌آوریم:

شباهت سیره امام زمان به پیامبر

در این‌جا دو مطلب باید به اثبات برسد: یکی، بیان سیره استدلالی و همراه با سماحت و مسالمت و عدم اجبار پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در برخورد با مخالفان و پیروان دیگر ادیان؛ دیگری، شباهت سیره امام زمان (علیه‌السّلام) به سیره پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله).
در سوره یونس، آیه‌ای وجود دارد که ضمن بیان سنّت الهی در نفی اجبار و اکراه بر مؤمن شدن انسان‌ها، سیره پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) را هم تعیین می‌کند: «وَ لَو شَاءَ رَبُّک لاََمَنَ مَن فی الْاَرْضِ کلُّهُمْ جَمِیعًا اَ فَاَنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتی یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛ اگر پروردگار تو بخواهد، همه کسانی که در روی زمین‌اند، ایمان می‌آورند. پس آیا تو مردم را به اجبار، وا می‌داری که ایمان بیاورند؟».
در انتهای آیه، خداوند متعال با لحنی که ظاهراً توبیخ‌آمیز است، پرسشی انکاری را مطرح می‌کند و به همه می‌فهمانَد که در کار خدا، اجبار و اکراه بر مؤمن شدن نیست و رسولش هم حق ندارد چنین کند. بدین‌سان، سیره پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در این زمینه شکل می‌گیرد.
به همین دلیل است که در بیان و رفتار اهل بیت (علیهم‌السّلام) هیچ موردی از اجبار و اکراه بر مؤمن ساختن دیگران، مشاهده نمی‌شود. امام رضا (علیه‌السّلام) در پاسخ به مامون در فهم آیات یاد شده، بیان روشن‌گری در این مسئله دارند. ایشان به نقل از پدرانشان، از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) درخواست مسلمانان را از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) بازگو می‌کنند که به ایشان گفتند: خوب است حال که بر مردم تسلّط دارید، آنها را مجبور کنید اسلام بیاورند تا تعداد ما بیشتر شود. پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در پاسخ فرمود: «نمی‌خواهم خدا را به گونه‌ای ملاقات کنم که بدون داشتن دستوری الهی، بدعتی گذاشته باشم. من سخت‌گیر نخواهم بود».
در ادامه حدیث، نازل شدن آیه یاد شده مورد اشاره قرار می‌گیرد و این که خدای متعال می‌فرماید: «اگر با آنها چنین می‌کردی (سخت‌گیری و اجبار به ایمان)، استحقاق هیچ پاداش و تشویقی نداشتند. لیکن من می‌خواهم اختیاراً و بی‌هیچ اضطرار و اجباری ایمان بیاورند تا از جانب من، استحقاق قرب و منزلت و کرامت و خلود در بهشت جاویدان پیدا کنند. پس آیا تو مردم را به اجبار وا می‌داری که ایمان بیاورند؟».

سیره پیامبر

همچنین سیره پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در برخورد با اهل کتاب، این بوده که به آنها رسیدگی کند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. در جوامع روایی اهل سنّت، احادیثی از پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در این زمینه نقل شده‌اند. در حدیثی از ایشان آمده: مَن آذی ذِمّیا فَاَنَا خَصمُهُ، وَ مَن کنتُ خَصمَهُ خَصَمتُهُ یومَ القِیامَهِ؛ هر کس به اهل ذمه (یهودی، مسیحی و زرتشتی‌ای که در پناه اسلام است) آزار برساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت، دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.
در حدیث دیگری از ابن عبّاس از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) نقل کرده که فرمود: تصدّقوا علی اهل الادیان کلّها؛
به [فقرا از] پیروان همه ادیان الهی صدقه بدهید.
اینک باید دانست که سیره امام زمان (علیه‌السّلام) در حکومت، مشابه سیره پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) است و احادیث متعدّدی در این‌باره آمده که برخی از آنها صحیح‌اند.
در صحیحه محمّد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السّلام) می‌خوانیم که روش امام زمان (علیه‌السّلام) مشابه روش پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) است و همان‌طور که پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) آنچه را در جاهلیت بود، باطل کرد، ایشان نیز آنچه (یعنی بدعت‌هایی) را که پیش از ظهورشان است، باطل می‌کند و عدل را جاری می‌سازد.
نعمانی، حدیثی از امام باقر (علیه‌السّلام) می‌آورد که در آن با تعبیر «کما صنع رسول اللَّه (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله)»، رفتار قائم (علیه‌السّلام) را مشابه رفتار پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) در تخریب مظاهر شرک و کفر و بدعت‌ها بیان می‌کند. روایت ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السّلام) هم در بحث هم‌زیستی مسالمت‌آمیز گذشت که در آن از تعبیر «یسَالِمُهُم کمَا سَالَمَهُم رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله)» استفاده شده بود. «برای دیدن احادیث بیشتر در این بحث»
بنابراین، امام زمان (علیه‌السّلام) نیز مانند پیامبر خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله)، در زمینه دعوت به اسلام با استدلال و احتجاج نیکو و هدایت‌گری عمل می‌کنند.

گرفتن جزیه از اهل کتاب

جزیه، مالیات ویژه اهل کتاب است. مسلمانان، چند نوع مالیات دارند که به حاکم اسلامی پرداخت می‌کنند. خمس، زکات و فطریه، مالیات‌هایی است که مسلمانان، پرداخت می‌کنند. بدیهی است که هر کس در هر جامعه‌ای زندگی می‌کند، از امتیازاتی که آن جامعه برایش فراهم کرده، بهره‌مند می‌شود. این امتیازات، شامل امنیت، رفاه، برخورداری از خدمات حکومت و مانند آن است. نمی‌شود که در جامعه اسلامی، مسلمانان، هزینه‌های اداره جامعه را بدهند؛ امّا اهل کتاب، چیزی پرداخت نکنند و از مواهب جامعه نیز بهره ببرند. جزیه، جبران‌کننده بخشی از هزینه‌های جامعه اسلامی برای اهل کتاب است. قرآن کریم، در این‌باره چنین حکم می‌کند: «قَتِلُوا الَّذِینَ لَا یؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالیومِ الاَخِرِ وَ لَا یحَُرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا یدِینُونَ دِینَ الحَقِّ مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکتَابَ حَتی یعطُوا الجِزیهَ عَن یدٍ وَ هُم صَاغِرُونَ؛ با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت، ایمان نمی‌آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است، بر خود حرام نمی‌کنند و دین حق را نمی‌پذیرند، بجنگید، تا آن‌گاه که به دست خود در عین مذلّت، جزیه بدهند».

سیره برخورد امام زمان با اهل کتاب

یعنی یا باید جزیه دهند یا برای نبرد، آماده شوند. اینک جای این پرسش وجود دارد که: آیا در جامعه مهدوی نیز اهل کتاب می‌توانند با دادن جزیه در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند؟ روایت ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السّلام) که پیش‌تر گذشت، پاسخ ما را می‌دهد. در انتهای همان حدیث، چنین می‌خوانیم: یودون الجِزیهَ عَن یدٍ وَ هُم صَاغِرُونَ؛ [در حکومت قائم، اهل کتاب] به دست خود و با خواری، جزیه خواهند داد.
احادیث دیگری نیز نقل شده که دلالت بر گرفتن جزیه از اهل کتاب دارند. مثلاً آنچه از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) نقل شده که پس از جنگ‌های خونین با رومیان (اروپاییان) حاکم آن‌جا طالب صلح می‌شود و امام زمان (علیه‌السّلام) از او جزیه طلب می‌کند و او می‌پذیرد.
این حدیث، اگر چه از جهت سندی ضعیف است، «به این دلیل که یوسف بن یحیی مَقدسی شافعی در عقد الدُّرَر، آن را بدون ذکر سند از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) نقل کرده است، دیگران نیز یا از او گرفته‌اند یا چیزی نگفته‌اند و بدون سند، روایت را آورده‌اند.» با قواعد و اصول حاکم بر دین، موافق است و می‌تواند مؤیدی بر دیگر ادلّه باشد.

داوری میان پیروان ادیان بر اساس کتاب خودشان

شیخ صدوق در علل‌الشرائع از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که یکی از کارهایی که امام زمان (علیه‌السّلام) پس از ظهور انجام می‌دهد، آن است که به غاری در انطاکیه می‌رود و کتاب‌های آسمانی پیشین را به دست می‌آورد و براساس هر یک نسبت به اهل آن کتاب، حکم می‌کنند. «در سند این حدیث، هم افراد جلیل‌القدری مانند عبداللَّه بن مغیره، از اصحاب اجماع، وجود دارد، و هم افراد ضعیفی مانند عمرو بن شمر یا سفیان بن عبدالمؤمن انصاری، که تنها همین یک حدیث از او نقل شده و مجهول است. لذا سند محکمی ندارد.» این موضوع، بیانگر وجود ادیان دیگر در جامعه مهدوی است.

ادله واحد بودن دین در جامعه مهدوی

اینک نوبت آن است که ادلّه منکران وجود ادیان مختلف در جامعه مهدوی را بررسی کنیم. این گروه معتقدند که بر اساس آیات قرآن و احادیث معصومان (علیهم‌السّلام) در دوران حکومت مهدوی، تنها اسلام باقی می‌ماند و همه ادیان دیگر از بین می‌روند؛ زیرا همه آنها انحرافی هستند و تنها دین صحیح، اسلام است. اگر دین‌های دیگر نیز در قالب اصلی شان در آیند، هر آینه، مشابه اسلام خواهند بود و تفاوت معناداری میان آنها دیده نمی‌شود. در ادامه، ادلّه این گروه، بررسی خواهد شد.

ادلّه قرآنی وحدت دین

اسلام، تنها دین مورد پذیرش خداوند متعال می‌باشد که امت‌های پیشین با هر مکتب و مذهب و مرامی که هستند باید به اسلام بروند.

اسلام دین مقبول خداوند

بر اساس آموزه‌های قرآنی، اسلام، تنها دین مقبول نزد خداوند است: «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْاِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ اُوتُوا الْکتابَ اِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ وَ مَنْ یکفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَاِنَّ اللَّهَ سَریعُ الحِسابِ؛ هر آینه دین در نزد خدا، اسلام است. و اهل کتاب، راه خلاف نرفتند، مگر از آن پس که به حقّانیت آن دین، آگاه شدند، و نیز به سبب حسد. آنان که به آیات خدا کافر شوند، بدانند که او به زودی به حساب‌ها خواهد رسید».
در واقع، دین اصلی اهل کتاب نیز اسلام بوده که بعدها به بیراهه رفته‌اند. در جامعه مهدوی، تمام این بیراهه‌ها آشکار شده، پیروان ادیان مختلف به نادرستی راهشان پی می‌برند و یا به دین اسلام در می‌آیند یا از میان می‌روند؛ زیرا در آن دوران، قرار نیست طریقت‌های باطل، امکان بقا پیدا کنند.
کسی که دینی غیر از اسلام داشته باشد، از وی پذیرفته نیست: «وَ مَن یبتَغِ غَیرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَن یقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ؛ و هر کس که دینی جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت، از زیان‌دیدگان خواهد بود».
البته این آیه، ناظر به پذیرش دین در آخرت است؛ «مفسّران شیعه و سنّی، این آیه را ناظر به پذیرش دین در آخرت می‌دانند. هم سیاق آیه، این را نشان می‌دهد و هم احادیثی دالّ بر این معنا وجود دارد. برای نمونه: امّا نشان‌دهنده حقّانیت انحصاری اسلام است و کثرت حقّانیت ادیان را رد می‌کند. نتیجه این می‌شود که پیروی از سایر ادیان به دلیل نامقبول بودن آن نزد خدای متعال، نمی‌تواند مقبول حجّت (علیه‌السّلام) باشد.

پیروزی اسلام بر همه ادیان

خداوند متعال در چند جای قرآن می‌گوید که رسولش را با هدایت و دین حق، فرستاده تا به رغم خواسته مشرکان، آن دین را بر همه ادیان، پیروز گردانَد. این مضمون، در سه آیه و با الفاظی واحد، آمده است: «هُوَ الَّذِی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحَقِّ لِیظهِرَهُ عَلی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَو کرِهَ المُشرِکونَ؛
او کسی است که پیامبر خود را برای هدایت مردم فرستاد، با دینی درست و بر حق، تا او را بر همه دین‌ها پیروز گردانَد، هر چند مشرکان را خوش نیاید».
در آیه قبل از آن نیز از خواستِ کافران برای خاموش ساختن نور الهی یاد شده و این که خداوند متعال، اراده کرده که نورش را کامل کند: «یرِیدُونَ اَن یطفُِوا نُورَ اللَّهِ بِاَفوَاهِهِم وَ یابی اللَّهُ اِلَّا اَن یتِمَّ نُورَهُ وَ لَو کرِهَ الکفِرُونَ؛ می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، و خدا جز به کمال رساندن نور خود نمی‌خواهد، هر چند کافران را خوش نیاید». (آیات ۸ و ۹ سوره صف نیز با تفاوتی بسیار جزئی در پاره‌ای الفاظ مشابه همین دو آیه هستند. آیه ۲۸ سوره فتح نیز دقیقاً مانند آیه ۳۳ توبه است.
تحقّق وعده پیروزی اسلام و به کمال رساندن نور الهی، در انتظار جامعه مهدوی است. بنابراین، انتظار به جایی است که با کامل شدن نور الهی در جامعه مهدوی و پیروز شدن اسلام، جایی برای دیگر ادیان باقی نماند و پیروان آن ادیان، یا همه مسلمان شده باشند و یا از بین رفته باشند.

وعده حاکمیت اسلام

در آیه‌ای دیگر، وعده حاکمیت بر زمین به مؤمنان صالح داده شده و این که دین مورد رضای خدا، غالب می‌شود و دیگر شرکی باقی نخواهد ماند: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکم وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَلَیمَکنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضَی لَهُم وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا یعبُدُونَنِی لا یشرِکونَ بِی شَیئًا وَمَن کفَرَ بَعدَ ذَلِک فَاُولَئِک هُمُ الفَاسِقُونَ؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داد که در روی زمین، جانشین دیگرانشان کند، همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند، جانشین دیگران کرد. و دینشان را -که خود برایشان پسندیده است- استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می‌پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی‌کنند؛ و آنهایی که از این پس ناسپاسی کنند، نافرمان‌اند».
به اعتقاد طَبرِسی این آیه شریف، درباره امام مهدی (علیه‌السّلام) است. او چند حدیث از اهل بیت پیامبر (علیهم‌السّلام) نقل می‌کند که در آن فرموده‌اند: انّها فی المهدی من آل محمّد؛ آن درباره مهدی آل محمّد (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) است.
در این جا باز هم وعده پیروزی اسلام داده شده است و تصریح نیز شده است که شرکی باقی نمی‌مانَد.

احتمالات درباره نزول عیسی و ایمان آوردن اهل کتاب

قرآن کریم از ایمان آوردن همه اهل کتاب به مسیح (علیه‌السّلام) سخن می‌گوید. درباره این که این ایمان، چگونه و در چه زمانی واقع می‌شود، میان مفسّران، چند نظر وجود دارد. در آیه شریف مورد اشاره آمده است: «وَ اِن مِن اَهلِ الکتابِ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.