پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint

کلیدواژه: اسلام، پیامبر، رسالت، ادیان.

پرسش: پاورپوینت کامل موضع پیامبر در برابر آینده رسالت ۶۵ اسلاید در PowerPoint چیست؟

فهرست مندرجات

۱ – اقدام پیامبر برای خلافت
۲ – سکوت در قبال آینده
۲.۱ – احساس امنیت
۲.۱.۱ – خلأ رهبری
۲.۱.۲ – رشد نایافتگی جامعه
۲.۱.۳ – منافقان و جریان‌های ویرانگر
۲.۱.۴ – خطر یهود و مشرکین
۲.۲ – بی‌اعتنایی نسبت به آینده
۳ – وا گذاردن آینده به تدبیر امت
۴ – تصریح بر خلافت و ولایت
۵ – پانویس
۶ – منبع

اقدام پیامبر برای خلافت

اسلام، خاتم ادیان و محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خاتم پیامبران و قرآن، فرجام بخش کتاب‌های آسمانی است و بدین‌سان، اسلام، زمان‌شمول و جهان‌شمول است.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابلاغ‌کننده دینی است که رنگ ابدیّت دارد و زمان، طومار حیات آن را در هم نمی‌پیچد.
از سوی دیگر، قانون خلقت، چنین است که پیامبر خدا چونان دیگر انسان‌ها، حیات ظاهریِ محدودی دارد و به صراحت قرآن، او نیز به کام مرگ خواهد رفت، چنان‌که دیگران: «اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّیِّتُونَ؛ تو می‌میری و آنان نیز می‌میرند».
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسالت «ابلاغ آموزه‌های دین» را برعهده دارد، همان‌گونه که «رهبری و زعامت جامعه» را. به دیگر سخن، پیامبر خدا، هم مرجع فکری مردم است و هم زعیم و پیشوای سیاسی آنان.
بر این اساس، پرسش جدّی و مهمّی که هرگز نمی‌توان به سادگی از آن گذشت و در درازنای تاریخ نیز، دل مشغولی مهمّ متفکّران اسلامی بوده، این است که این زعیم بزرگ الهی و مرجع بِشْکوهِ خدایی که آیین خود را «زمان‌شمول» اعلام کرده و خود، روزی پس از گذشت سال‌ها ابلاغ و تبلیغ، به سوی رفیق اعلی اوج می‌گیرد، برای آینده آیین و مکتبش چه‌اندیشیده است؟ آیا آینده‌ای مشخّص را رقم زده است، یا به هیچ روی، برای آینده طرحی نیفکنده و یک‌سر، کار را به مردم وا نهاده است؟
عالمان، محدّثان، متکلّمان و متفکّران اسلامی در این باره بسیار نگاشته‌اند و نظریه‌های گونه‌گونی ارائه کرده‌اند. (متکلّمان و متفکّران اسلامی، در امامت پس از پیامبر خدا به دیدگاه‌هایی چون: «اجماع»، «بیعت»، «اختیار و انتخاب مردم»، «غلبه و قدرت»، «اظهار نظر و تعیین اهل حل و عقد» و «نص»، گرایش داشته و دارند. (این دیدگاه‌ها همراه با نقد و بررسی، در ذیل مدخل «الامامه الخاصّه» از موسوعه میزان الحکمه آمده است.) به واقع، آنان کوشیده‌اند آنچه را در تاریخ اسلام واقع شده، به گونه‌ای، استوار سازند و بر آن، مبنا یا مبناهایی بنا نمایند؛ امّا حقیقت چیست؟
نگریستن دقیق به موضوع و بررسی همه جانبه زندگانی پیامبر خدا نشان می‌دهد که موضع ایشان در برابر آینده رسالت، از سه حال، خارج نیست:
۱. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسئله را یک‌سر «مسکوت» گذاشته و درباره آن، هیچ سخنی با امّت نگفته است.
۲. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را «به امّت، وا نهاده» و به تدبیر آنان اعتماد کرده و صحابه را به تعیین سرنوشت آینده رسالت، مأمور نموده است.
۳. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با نصّی (تصریحی) روشن، «آینده را رقم زده» و شخصی را که می‌باید پس از او مسئولیّت هدایت امّت و اداره جامعه اسلامی را به دوش گیرد، معرّفی کرده است.
اکنون به این فرض‌ها می‌نگریم و چگونگی آنها را بررسی می‌کنیم. (بررسی‌های خردمندانه و تحلیل‌های درخشانی که در پی می‌آید، از کتاب ارزشمند نشاه التشیّع و الشیعه، اثر‌ اندیشمند شهید، آیه اللّه سیّد محمّد باقر صدر است که توضیحاتی بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساخته‌ایم.)

سکوت در قبال آینده

فرض نخست؛ سکوت در قبال آینده:
چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طرحی برای آینده نیفکنده و آینده امّت را مسکوت گذاشته است؟ چنین موضعی ممکن است از چگونه‌ اندیشه‌ای سرچشمه گرفته باشد؟
این بی‌اعتنایی و مسکوت گذاشتن را می‌توان بر دو پیش فرض، بنا نهاد. اکنون باید بنگریم که آیا این دو پیش فرض، معقول‌اند:

احساس امنیت

پیش فرض اوّل؛ احساس امنیّت و نفی هر گونه خطر:
این سخن، بدین معناست که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دانسته که هیچ‌گونه خطری امّت را تهدید نمی‌کند و هیچ جریان درهم شکننده‌ای آینده مردم را متزلزل نمی‌سازد و امّتی که به زودی، «رسالت اسلامی» را به ارث خواهد برد، در ایجاد طرحی برای اداره جامعه، موفّق خواهند بود.
آیا این تصوّر، درست است؟ واقعیّت جامعه آن روز، به خوبی روشن‌گر آن است که چنین تصوّری، نا استوار است و خطرهای جدّی و بنیاد براندازی، جامعه اسلامی آن روز را تهدید می‌کرده است. این خطرها عبارت‌اند از:

خلأ رهبری

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جامعه‌ای بنیاد نهاده بود که زمان زیادی از شکل‌گیری ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن نمی‌گذشت. به همین خاطر هم زمام تمامی این امور را خود به عهده داشت. از سوی دیگر، درگیری‌های بسیار و نبردهای پی درپی، امکان تعمیق‌ اندیشه و گسترش معیارگرایی و تعمیم فرهنگ را از او ستانده بود.
همچنین، بسیاری از کسانی که عنوان «صحابه» داشتند، از دین، تصوّری درست و عمیق نداشتند، نیز از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ابعاد رسالت او. آشکار است که اینان با فقدان رهبری، دچار بحران شده، در بحران‌های دلهره آفرین، توان تصمیم را از کف می‌دادند و یک‌سر در کمند سیاست بازان و سیاست‌زدگان قرار می‌گرفتند.
آیا با توجّه به این واقعیّت (که نمونه‌های عینی آن در تاریخ، بسیار است) می‌توان تصوّر کرد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین جامعه‌ای را رها کرده و سرنوشت آن را به خود جامعه سپرده باشد و در عین حال، از آینده، آسوده خاطر بوده باشد؟!

رشد نایافتگی جامعه

بر بخش پایانی سخن پیشین، تأکید می‌کنیم که وارثان آن رسالت تحوّل آفرین، از چنان جایگاه فکری و سیاسی والایی برخوردار نبودند که بتوانند با آرامش و آینده‌نگری، فردایشان را رقم بزنند؛ چرا که هنوز هم رسوبات جاهلی و تعصّبات قبیله‌ای، در آنان نفوذی جدّی داشت.
باز هم تأکید می‌کنیم که آنان، درک استواری از جایگاه والای نبوّت و پیامبر خدا نداشتند و از این‌رو بود که گاه، او را چنان فردی می‌انگاشتند که «از سرِ خشم و خشنودی» سخن می‌گوید و دیگر گاه، او را به عدالت، توصیه می‌نمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصمیم‌های او بر آنان، در اصل رسالت، شک می‌کردند. با این همه، آیا معقول است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زمام امور را به چنین جامعه‌ای سپرده و با اطمینان خاطر، به سوی حق شتافته باشد؟!

منافقان و جریان‌های ویرانگر

کسان بسیاری بودند که در هنگامه حاکمیّت و رسالت پیامبر خدا، با وجودِ تمام توان و قدرتی که آن بزرگوار یافته بود، با وی رویاروی می‌شدند. آنان، گو این که پوششی از ایمان بر خود نهاده بودند، امّا در درون، یک‌سر با گسترش آیین حق، در تضاد بودند.
این رویارویی را می‌توان با توجّه به واقعیّت‌های تاریخ، بسی گسترده‌تر از عمل‌کرد منافقان دانست (که بدان در جایگاه خود اشاره خواهیم کرد). نیز نمی‌توان پیامبر خدا را از این همه، بی‌خبر انگاشت (احمد حسین یعقوب در کتاب المواجهه مع رسول‌اللّه در باب سوم کتاب ابعاد این رویارویی و مصادیق آن، بر اساس متون کهن را گزارش کرده است.) و چنین پنداشت که آن بزرگوار، بدون توجّه به اینها و جز اینها، امّت را رها کرده باشد.
بر اینان باید افزود کسانی را که تازه مسلمان بودند؛ و پس از فتح مکّه، به اسلام گرویده بودند و هنوز حقایق، در جانشان به‌شایستگی و بایستگی، رسوخ نکرده بود. روشن است که اینان، با‌اندک دگرگونی، راه دیگر می‌رفتند و سمت و سویی دیگر می‌گرفتند. گواه این حقیقت، جریان‌های پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.

خطر یهود و مشرکین

اسلام، انقلابی ویران‌گر و بنیادگر بود؛ حرکتی که بسی نقشه‌های شیطانی را در هم ریخت و بر ویرانه‌های آنها، بنیادی نو درافکند. پیامبر خدا آیینی را عرضه کرده بود که داعیه رهبری جهانی داشت.
دشمن، این همه را دریافته بود. پس با تمام کوشش و توان در برابر آن ایستاد و تا آخرین رمق، جنگید و چون نبردِ رویارو را بی‌ثمر دید، به توطئه‌های گوناگون دست زد. این همه، برای کسانی که‌اندک شناختی از تاریخ اسلام داشته باشند، روشن است.
اکنون با آن همه رویارویی و درگیری با یهود و قبایل مشرک و…، آیا می‌توان تصوّر کرد که آنان آرام گرفته بودند و دیگر با اسلام، کاری نداشتند؟! آیا برای سیاست‌مداری هوش‌مند و آگاه، معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون داشتن هیچ طرح و برنامه‌ای برای حرکت نوپایش، بگذارد و بگذرد؟! آیا می‌توان پیامبر خدا را پیشوایی تصوّر کرد که پس از آن همه درگیری، بر این باور بوده است که امّتش چنان صلابتی یافته‌اند که دیگر نباید نسبت به آنها هراسی داشت و چنان سربه راه شده‌اند که دیگر خطری بر سرِ راه نخواهند داشت؟!

بی‌اعتنایی نسبت به آینده

پیش فرض دوم؛ بی‌اعتنایی نسبت به آینده:
این سخن، بدین معناست که باور داشته باشیم که پیامبر خدا، خطر را احساس می‌کرد و موقعیّت آینده را به خوبی درمی‌یافت؛ امّا مسئولیّت و رسالتش را با فرجام زندگی‌اش تمام شده تلقّی می‌کرد و از آن‌جا که خود در میان مردم نبود و خطری شخص او را تهدید نمی‌کرد و نیز از آن‌جا که آنچه احتمالاً به وقوع می‌پیوست، با منافع شخصی وی (العیاذ باللّه) در تضاد نبود، مردم را به خود وا نهاد و هیچ‌گونه طرحی را برای آینده نیفکند و…!
آیا می‌توان چنین تصوّری را برای سیاست‌مداری واقع‌نگر، انسانی هوش‌مند و تلاش‌گری آن‌سان، در ذهن پروراند؟!
آیا درباره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، آن پیام‌آورِ سخت‌کوشِ آرام‌ناپذیری که خداوند، او را به آرامش دعوت کرده: «مَآ اَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَی؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج اُفتی» و درباره تلاش بی‌امانش برای هدایت مردم، چنین فرموده: «عَزِیز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.