پاورپوینت کامل ماجرای اسلام آوردن محمد صادق فخر الاسلام ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماجرای اسلام آوردن محمد صادق فخر الاسلام ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماجرای اسلام آوردن محمد صادق فخر الاسلام ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماجرای اسلام آوردن محمد صادق فخر الاسلام ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
اسلام آوردن محمد صادق فخر الاسلام
کلیدواژه: اسلام آوردن، مسلمان، محمد صادق فخر الاسلام.
پرسش: ماجرای اسلام آوردن نویسنده انیس الاعلام چیست؟
فهرست مندرجات
۱ – اسلام آوردن روحانی مسیحی
۱.۱ – تحمل سختی سفر
۲ – فارقلیطا
۲.۱ – کشف حقیقت
۲.۱.۱ – قول صاحب انجیل اوّل
۲.۱.۲ – قول صاحب انجیل سوم
۲.۱.۳ – منسوخ شدن دین مسیح
۲.۲ – موانع اظهار اسلام استاد
۳ – پذیرش اسلام
۴ – پانویس
۵ – منبع
اسلام آوردن روحانی مسیحی
نویسنده کتاب انیس الاعلام، که یکی از روحانیان مسیحی بوده است، در آغاز این کتاب، با عنوان «سرگذشت پُرآشوب»، داستانِ مسلمان شدن خود را چنین تعریف میکند:
مؤلّف این کتاب و پدرانش، جدّ اندرجدّ، از قِسّیسان بزرگ نصارا بودهاند و ولادتش در کلیسا کَندیِ (نام روستایی است در آذربایجان غربی؛ تفصیل آن را در سر آغاز کتاب فارسی انیس الاعلام فی نصره الاسلام، مطالعه فرمایید.) ارومیّه واقع گردیده است و پیش از مسلمان شدن، در نزد قِسّیسان بزرگ و علما و معلّمان نصارا تحصیل نموده که از آن جملهاند: رآبّیْ یوحنّایْ بکیر و قسّیسْ یوحنّای جان و رآبّی عاژ و غیر ایشان از معلّمان فرقه پروتستان و امّا از معلّمان فرقه کاتولیک: رآبّی تالو و قسّیس کورکز و غیر ایشان از معلّمان و تارکان دنیا که در دوازده سالگی از تحصیل علم تورات و انجیل و سایر علوم نصرانیّت فارغ التّحصیل شده، از لحاظ علمی به مرتبه قسّیسیت رسیدم و در اواخر ایّام تحصیل، بعد از دوازده سالگی، خواستم عقاید ملل و مذاهب مختلف نصارا را تحصیل نموده باشم.
تحمل سختی سفر
بعد از تجسّس بسیار و زحمات فوق العاده و مسافرتهای بسیار، خدمت یکی از قسّیسان بزرگ (بلکه مَطران والامقام) از فرقه کاتولیک رسیدم که بسیار صاحب قدر و منزلت و شأن و مرتبت بود و در مراتب علم و زهد و تقوا در میان اهل ملّت خود، اشتهار تمام داشت و فرقه کاتولیک از دور و نزدیک، از ملوک و سلاطین و اعیان و اشراف و رعیّت، سؤالات دینی خود را از او مینمودند و به مصاحبت سؤالات، هدایای نفیس بسیار از نقد و جنس، برای قسّیس یادشده ارسال میداشتند و در تبرّک از او و قبولی هدایایشان توسّط او رغبت میکردند و از این جهت، تشرّف مینمودند. من، اصول و عقاید ملل و مذاهب مختلف نصرانیّت و احکام فروع ایشان را از محضر او استفاده مینمودم و غیر از حقیر، شاگردان بسیار دیگر نیز داشت. هر روز در مجلس درس او نزدیک به چهار صد و یا پانصد نفر حضور به هم میرسانیدند و از دختران کلیسا ـ که تارکِ دنیا بودند و نذر عدم تزویج نموده و در کلیسا معتکف بودند ـ نیز جَمعیّت کثیری در مجلس درس، ازدحام مینمودند که اینها را به اصطلاح نصارا «ربّانتا» میگویند.
لیکن از میان جمیع تلامذه، با این حقیر، الفت و محبّت مخصوصی داشتند و مفاتیح مسکن و خزاین ماکل و مشرب خود را به حقیر سپرده بودند و استثنا نکرده بود، مگر مفتاح خانه کوچکی را که به منزله صندوق خانه بود و حقیر، خیال مینمودم که آنجا خزانه اموال قسّیس است و از این جهت، با خود میگفتم: قسّیس، از اهل دنیاست و پیش خود میگفتم: ترک الدنیا للدنیا، (به خاطر رسیدن به دنیا، چشم از دنیا پوشیده است.) اظهار زهدش به جهت تحصیل زخاریف و زینتهای ظاهری دنیاست. پس مدّتی در ملازمت قسّیس به نحو مذکور، مشغول تحصیل عقاید مختلفه ملل و مذاهب نصارا بودیم تا این که سنّ حقیر به هفده و هجده رسید.
در این بین، روزی قسّیس را عارضهای روی داد و مریض شد و از مجلس درس، تخلّف نمود. به حقیر گفت: ای فرزند روحانی! تلامذه را بگوی که من، امروز، حالت تدریس ندارم.
فارقلیطا
حقیر از نزد قِسّیس، بیرون آمدم و دیدم تلامذه، مذاکره مسائل علوم مینمایند. بالمآل، صحبت ایشان منتهی شد به معنی لفظ «فارْقَلیطا» در سریانی و «پیرکلوطوس» در یونانی که یوحنّا، صاحب انجیل چهارم، آمدن او را در باب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ از جناب عیسی (علیهالسّلام) نقل نموده است که آن جناب فرمودند: «بعد از من، فارقلیطا خواهد آمد».
پس گفتگوی ایشان در این باب، بزرگ شد و جدال ایشان به طول انجامید. صداها بلند و خشن شد و هر کسی در این باب، رای علیحده داشت و بدون تحصیل فایده از این مسئله، منصرف گردیده، متفرّق گشتند. پس حقیر نیز نزد قسّیس مراجعت نمودم. قسّیس گفت: ای فرزند روحانی! امروز در غیبت من، چه مباحثه و گفتگو میداشتند. حقیر، اختلاف قوم را در معنای لفظ فارقلیطا از برای او تقریر و بیان نمودم و اقوال هر یک از تلامذه را در این باب، شرح دادم. از من پرسید که: قول شما در این باب چه بود؟ حقیر گفتم: مختار فلان مفسّر و قاضی را اختیار کردم. قسّیس گفت: تقصیر نکرده ای؛ لیکن حقّ واقع، خلاف همه این اقوال است؛ زیرا که معنا و تفسیر این اسم شریف را در این زمان به نحو حقیقت، نمیدانند، مگر راسخان در علم، و از آنها نیزاندک!
کشف حقیقت
پس حقیر، خود را به قدمهای شیخ مدرّسانداخته و گفتم: ای پدر روحانی! تو از همه کس بهتر میدانی که این حقیر از بدایت عمر تاکنون، در تحصیل علم، کمال انقطاع و سعی را دارم و کمال تعصّب و تدیّن را در نصرانیّت دارم و بجز در اوقات صلات و وعظ، تعطیلی از تحصیل و مطالعه ندارم. پس چه میشود اگر شما احسانی نمایید و معنی این اسم شریف را بیان فرمایید؟
شیخ مدرّس، به شدّت گریست. بعد گفت: ای فرزند روحانی! واللّه تو اعزّ ناسی در نزد من و من، هیچ چیز را از شما مضایقه ندارم و اگر چه در تحصیل معنای این اسم شریف، فایده بزرگی است؛ ولیکن به مجرّد انتشار معنای این اسم، متابعان مسیح، من و تو را خواهند کُشت، مگر این که عهد نمایی در حال حیات و ممات من، این معنا را اظهار نکنی، یعنی اسم مرا نبری؛ زیرا که موجب صدمه کلّی است، در حال حیات از برای من، و بعد از مَمات، از برای اقارب و تابعان من، و دور نیست که اگر بدانند این معنا از من بروز کرده است، قبر مرا بشکافند و مرا آتش بزنند.
پس این حقیر، قسم یاد نمودم که واللّه العلیّ العظیم، به خدای قاهر، غالب، مُهلک، مُدرِک، مُنتقم، و به حقّ انجیل و عیسی و مریم و به حقّ تمامی انبیا و صلحا و به حقّ جمیع کتابهای مُنزَله از جانب خدا و به حقّ قدّیسین و قدّیسات، من، هرگز افشای راز شما نخواهم کرد، نه در حال حیات و نه بعد از ممات. پس از اطمینان، گفت: ای فرزند روحانی! این اسم از اسمای مبارکه پیغمبر مسلمین است؛ یعنی به معنی احمد و محمّد است. (برای مطالعه رجوع شود به مقاله: بشارت عهدین به ظهور پیامبر) پس مفتاح آن خانه کوچک سابق الذکر را به من داد و گفت: درِ فلان صندوق را باز کن و فلان و فلان کتاب را نزد من بیاور.
حقیر، چنین کردم و کتابها را نزد ایشان آوردم. این دو کتاب به خطّ یونانی و سُریانی، قبل از ظهور حضرت ختمی مرتبت، با قلم بر پوست نوشته شده بود و در کتابین مذکورین، لفظ «فارقلیطا» را به معنای احمد و محمّد، ترجمه نموده بودند!
بعد گفت: ای فرزند روحانی! بدان که علما و مفسّرین و مترجمین مسیحیّه، قبل از ظهور حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختلافی نداشتند که به معنای احمد و محمّد است. بعد از ظهور آن جناب، قسّیسین و خلفا، تمامی تفاسیر و کتب لغت و ترجمهها را از برای بقای ریاست خود و تحصیل اموال و جلب منفعت دنیویّه، و عناد و حسد و سایر اغراض نفسانیّه، تحریف و خراب نمودند و معنی دیگر از برای این اسم شریف، اختراع نمودند که آن معنی، اصلاً و قطعا مقصودِ صاحب انجیل نبوده و نیست. از سبک و ترتیب آیاتی که در این انجیل موجوده حالیّه است، این معنا در کمال سهولت و آسانی معلوم میگردد که وکالت و شفاعت و تعزّی و تسلّی، منظور صاحب انجیل شریف نبوده و روحِ نازل در یوم الدار (مقصود از آن، روز پنطیکاست. معروف است که به عقیده مسیحیان، در آن روز، روح القدس به شدّت هر چه تمامتر مانند و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 