پاورپوینت کامل فضایل حضرت زهرا در روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فضایل حضرت زهرا در روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فضایل حضرت زهرا در روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فضایل حضرت زهرا در روایات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فضایل حضرت زهرا (روایات)
کلیدواژه: فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، فضایل، خلقت، قیامت.
پرسش: ده فضیلت فاطمی (سلاماللهعلیها) (پیش از خلقت، عالم خلقت و قیامت) را بیان کنید.
پاسخ: میراث حدیثی امامیه، ویژگیها و فضائل فراوانی را پیرامون حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در خود جای داده است. پیرامون هر یک از این فضائل، گزارشهای متعدد در این منابع به چشم میآید. علاوه بر آن، درباره هر یک از اینها، گزارشهای معتبر از منظر دانش حدیث وجود دارد که تعدادی از آنها در کتاب کافی کلینی، یکی از معتبرترین منبع حدیثی امامیه بازتاب دارد. این ویژگیها در یک تقسیمبندی کلی، به سه بخش طبقهبندی میشود. برخی از این ویژگیها (مانند پیدایش این بانو از میوه بهشتی)، به دوران پیش از خلقت او برمیگردد. تعدادی از آنها (از قبیل همسخن شدن با فرشتگان)، با عالم خلقت ارتباط دارد و پارهای (همچون مقام شفاعت)، به عالم پس از خلقت پیوند میخورد. شماری از این ویژگیها از زبان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و شماری دیگر را ائمه (علیهمالسّلام) گزارش دادهاند. ضرورت این نگارش، علاوه بر لزوم بزرگداشت این بانو، یکسری پیامدهای کلامی است که تفصیل آن را در مقدمه این نوشتار خواهید دید.
فهرست مندرجات
۱ – مقدمه بحث
۱.۱ – بیان یک نکته
۲ – گزارشهای فضائل حضرت فاطمه
۳ – پیدایش از میوه بهشتی
۳.۱ – روایت امام صادق از رسول خدا
۳.۱.۱ – بررسی سند روایت
۳.۲ – روایت امام رضا از رسول خدا
۳.۳ – روایت امام سجاد از رسول خدا
۳.۴ – روایت جابر بن عبدالله از رسول خدا
۴ – نام نهادن به فاطمه
۴.۱ – روایت محمد بن مسلم از امام باقر
۴.۱.۱ – بررسی سند
۴.۱.۱.۱ – محمد بن موسی بن متوکل
۴.۱.۱.۲ – سعد بن عبدالله
۴.۱.۱.۳ – احمد بن محمد بن عیسی
۴.۱.۱.۴ – محمد بن سنان
۴.۱.۱.۵ – عبدالله بن مسکان
۴.۱.۱.۶ – محمد بن مسلم
۴.۲ – روایت امام باقر از رسول خدا
۴.۳ – روایت امام سجاد از رسول خدا
۴.۴ – روایت امیرمؤمنان و امام صادق از رسول خدا
۵ – نزول آیه تطهیر
۵.۱ – روایت ابوبصیر از امام صادق
۵.۱.۱ – بررسی سند
۵.۱.۱.۱ – محمد بن یحیی العطار
۵.۱.۱.۲ – حسین بن سعید اهوازی
۵.۱.۱.۳ – نصر بن سوید صیرفی
۵.۱.۱.۴ – یحیی بن عمران حلبی
۵.۱.۱.۵ – ایوب بن حر جعفی
۵.۱.۱.۶ – ابوبصیر اسدی
۵.۲ – روایت عبدالرحمن بن کثیر از امام صادق
۵.۳ – روایت سلیم بن قیس از امام علی
۵.۴ – روایت عامر بن واثله از امام علی
۶ – نزول آیه مباهله
۶.۱ – روایت ریان بن الصلت از امام رضا
۶.۱.۱ – بررسی سند
۶.۲ – روایت محکول شامی از امام علی
۷ – نزول سوره دهر
۷.۱ – دیدگاه شیخ مفید
۷.۲ – دیدگاه شیخ طوسی
۷.۳ – دیدگاه قرطبی
۷.۴ – روایت عبدالله بن میمون از امام صادق
۷.۵ – روایت مجاهد از ابن عباس و امام صادق از امام باقر
۷.۶ – روایت امام باقر از امام سجاد
۸ – هم سخن فرشتگان
۸.۱ – روایت ابوعبیده از امام صادق
۸.۲ – روایت ابن عباس از رسول خدا
۸.۳ – روایت حماد بن عثمان از امام صادق
۸.۴ – روایت اسحاق بن جعفر از امام صادق
۸.۵ – روایت یونس بن ظبیان از امام صادق
۹ – سرور بانوان عالم
۹.۱ – روایت مفضل از امام صادق
۹.۱.۱ – بررسی اعتبار مفضل
۹.۱.۱.۱ – قرائن وثاقت مفضل
۹.۱.۱.۲ – دیدگاه مامقانی
۹.۱.۱.۳ – پاسخ به سخنان نجاشی
۹.۲ – روایت امام رضا از پدرانش از رسول خدا
۹.۳ – روایت دوم امام رضا از پدرانش از رسول خدا
۹.۴ – روایت ابن عباس از رسول خدا
۹.۵ – روایت حسن بن زیاد از امام صادق
۱۰ – امیر مؤمنان، تنها هم شان فاطمه
۱۰.۱ – امام علی از رسول خدا (علیهماالسلام)
۱۰.۲ – روایت یونس بن ظبیان و مفضل از امام صادق
۱۰.۳ – روایت جابر بن عبدالله از رسول خدا
۱۱ – پیوند آسمانی
۱۱.۱ – روایت یعقوب بن شعیب از امام صادق
۱۱.۲ – روایت امام علی از پیامبر با سند معتبر
۱۱.۳ – روایت دوم امام علی از رسول خدا
۱۱.۴ – روایت مکحول شامی از امام علی
۱۲ – مقام شفاعت
۱۲.۱ – روایت محمد بن مسلم از امام باقر
۱۲.۲ – روایت امام سجاد از رسول خدا
۱۲.۳ – روایت جابر بن عبدالله از رسول خدا
۱۲.۴ – روایت ابن عباس از رسول خدا
۱۳ – جمعبندی
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع
مقدمه بحث
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) دختر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، همسر امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و یکی از پنج تن آلعبا (اصحاب کساء) است. ایشان نزد مسلمانان از جایگاه ویژهای برخوردار است و از نگاه امامیه (شیعیانِ دوازده امامی) یکی از چهارده معصوم است. جستجوگری در میراث علمی شیعه و اهلسنت، از ویژگیهای فراوان، برجسته و در عین حال کمنظیر این بانو، حکایتگری میکند. تدوین کتابی چندین جلدی همانند «الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا» بر درستی ادعای فوق گواهی میدهد. بهطور طبیعی، بهترین افراد برای معرفی هر کسی، نزدیکان و وابستگان اویند. (اهل البیت ادری بما فی البیت). به همین دلیل بر آن شدیم تا ویژگیهای این بانو را از زبان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دیگر پیشوایان دین که راستگوترین افراد و در عینحال نزدیکترین کسانِ فاطمه (سلاماللهعلیها) هستند، بازگو نماییم؛ ازاینرو نوشتار حاضر صرفاً بر پایه منابع حدیثی امامیه (با فراغت از منابع اهل سنت) که بهترین انعکاسدهنده دیدگاه آنهاست، سامان یافته است.
بیان یک نکته
نکته مهمی را که باید بدان توجه نمود آن است که این نوشتار تنها درصدد جمعآوری مناقب این بانوی گرامی نیست، اگرچه جمعآوری و انتشار این فضائل درسآموز، وظیفه هر فرد مسلمان است و به نوبه خود کاری بایسته به نظر میرسد؛ اما آن سوی این مطالب، در واقع همان آثار و نتایج کلامی و اعتقادی است که در جای خود بس مهم است.
توضیح مطلب آنکه پس از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حوادثی رخ داد که پیامدهای ناگوار آن تا به امروز در جامعه اسلامی بر جای مانده است. یکی از مهمترینِ این حوادث، نحوه تعامل دستگاه خلافت با فرزند پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. مطالعه تاریخ صدر اسلام، به طور عیان نشان میدهد که فاطمه (سلاماللهعلیها) هیچگاه خلافت ابوبکر را مشروع نمیدانست.
بهطور طبیعی دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از نزدیک در جریان تمام گفتار و وصایای پدرش قرار دارد و بهطور حتم میداند چه کسی استحقاق جانشینی پدرش را دارد. درعینحال، هیچگاه خلافت ابوبکر را برنمیتابد. او به هر شکل ممکن درصدد باطلسازی خلافت ابوبکر برمیآید و تا پایان عمرش بر همین موضع اصرار میورزد تا آنجا که به خاطر همین اقداماتش مشقتهای فراوانی را از سوی دستگاه حاکم بهجان میخرد.
در این نوشتار بر آن شدیم تا گوشهای از مناقب آن بانو را بازگو نماییم تا این پرسش اساسی را برای هر آنکه در جستوجوی حقیقت است، مطرح کنیم: اصولاً چرا شخصیت ممتازی مانند حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) که به اتفاق همه مسلمانان از جایگاه ویژهای برخوردار است و تنها شمهای از آن در نوشتار حاضر تهیه گردید، هرگز سر سازش با دستگاه خلافت آن روز را نداشته است؟ به نظر شما، اقدامات دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیام آور چیست؟
گزارشهای فضائل حضرت فاطمه
آنچه درباره گزارشهای مربوط به مناقب و ویژگیهای حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) لازم است بدانیم آن است که تعدادی از این گزارشها در میراث حدیثی دست اول و متقدم امامی و پارهای هم در منابع غیر دست اول بازتاب دارد. پارهای از این گزارشها چنانکه در متن نوشتار خواهید دید، با بیش از یک سند به چشم میخورد. در خصوص هر یک از فضائلی را که در این نوشتار وجود دارد، گزارشی معتبر بر اساس قواعد دانش حدیث وجود دارد و برخی از اینها با سندهای متعددِ قابل قبول به ثبت رسیده است. مجموعه مناقب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در یک دستهبندی کلی به سه زمانه قبل از حیات، حال حیات و بعد از حیات این بانو، تقسیم میگردد.
در ادامه، دَه فضیلت از فضائل حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از باب نمونه و براساس تقسیمبندی فوق ارائه میگردد. این ویژگیها از ۱۲ منبع ذیل برداشت شده است:
کافی ثقه الاسلام کلینی (رحمهاللهعلیه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، معانی الاخبار، علل الشرایع، کمالالدین، خصال و امالی شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه)، تهذیب الاحکام و امالی شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه)، بشاره المصطفی و دلائل الامامه طبری امامی و تفسیر قمی.
پیدایش از میوه بهشتی
به طور معمول انسانهایی که از یکسری ویژگیهایی برخوردارند، مناقبشان منحصر در همین دنیاست و بازتاب آن در آخرت خواهد بود. در این میان، اندک افرادی هستند که از یکسری ویژگیهای خاصی برخوردارند که به دوران قبل از خلقتشان برمیگردد. حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در زمره این افراد است.
براساس روایات، وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به معراج رفت، میوهای به او دادند، حضرتش از آن میوه تناول کرد و از همان، فاطمه (سلاماللهعلیها) تولد یافت.
قابل توجه آنکه، روایات اینبخش از میوههای مختلف نام به میان آورده است، در برخی از اینها از خرما و در برخی از سیب نام به میان آمده است. اینمطلب میتواند به حقیقت میوه بهشتی مرتبط بوده باشد، بدینمعنا که هر کدام از میوههای بهشت، بهتنهایی خاصیت میوههای این دنیا را دارد. بههمین دلیل بر هر کدام از آنها، خرما، سیب و … صدق میکند.
وجه دیگری که میتوان بیان نمود آن است که دادن میوه به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکبار نبوده بلکه طی دفعاتی صورت گرفته است، یکبار خرما، بار دیگر سیب و … مجموعه گزارشهای این بخش متعدد است. تعدادی از آنها اعتبار کافی را از منظر دانش رجال دارد. در ادامه چهار روایت از این سری گزارشات تقدیم میگردد.
روایت امام صادق از رسول خدا
گزارش یکم: امام صادق از رسول خدا (علیهماالسلام) با سند معتبر.
حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ اَبِی عُبَیْدَهَ عَنْ اَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَهَ (سلاماللهعلیها) فَاَنْکَرَتْ ذَلِکَ عَائِشَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا عَائِشَهُ اِنِّی لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَاَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَهِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَاَکَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ اِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَهَ شَجَرَهِ طُوبَی مِنْهَا.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را زیاد میبوسید، عایشه از این کار اظهار ناراحتی میکرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای عایشه! در آن شبی که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم، جبرئیل دست مرا گرفته نزدیک درخت طوبی برد و مقداری از میوه آن را به من داد، پس از خوردن آن میوه، نطفهای در پشت من به هم رسید، هنگامی که به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم و او به دخترم فاطمه باردار شد، پس هیچگاه فاطمه را نبوسیدم مگر آنکه بوی درخت طوبی را از او استشمام کردهام.
بررسی سند روایت
گزارش فوق از منظر دانش رجال معتبر است. در ادامه شرح حال راویان آن را میآوریم.
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ: راوی نخست علی بن ابراهیم است. نجاشی درباره او میگوید: علی بن ابراهیم بن هاشم ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب. علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است.
اِبْرَاهِیم بنُ هاشِم: دومین راوی، ابراهیم بن هاشم است. آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) در شرححال او مینویسد: لا ینبغی الشک فی وثاقه ابراهیم بنهاشم ویدل علی ذلک عده امور: الاول: انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطه الثقات. الثانی: ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته. الثالث: انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث فلو کان فیه شائبه الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایه عنه وقبول قوله.
هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیاً: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن هاشم اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهلبیت (علیهمالسّلام) را در قم آورده و قمیها به روایات او اعتماد داشتند این در حالی است که در میان قمیها افرادی بودند که در امر حدیث سختگیر بودند و اگر او را مورد اعتماد نمیدانستند، اینچنین احادیث او در میان آنان مورد قبول نبود.
باید توجه نمود، نگاه قمیها به روایات ابراهیم بن هاشم صرفاً در حد اعتماد عادی و قبول آن نبود بلکه بزرگانی مانند سعد بن عبدالله اشعری و محمد بن حسن صفار، نه یک یا چند روایت بلکه هر کدام دهها روایت بدون واسطه از او نقل نمودند، این مطلب میتواند نشانه روشنی از اعتماد وثیق این بزرگان نسبت به ابراهیم بن هاشم بوده باشد. شاهد دیگر بر اعتبار این راوی آن است که محمد بن الحسن بن الولید که سِمَت استادی شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) را دارد، دستهای از روایات کتاب نوادر الحکمه را قبول نمیکند، در عینحال؛ روایتی را که مؤلف کتاب از ابراهیم بن هاشم نقل شده، مورد قبول او واقع گردید. این بدان معناست که وی به این راوی اعتماد داشته است.
الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوب: راوی بعدی حسن بن محبوب است. شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه) درباره او نگاشته است: الحسن بن محبوب السراد ثقه و کان جلیل القدر، یعد فی الارکان الاربعه فی عصره. حسن بن محبوب فردی مورد وثوق و دارای جایگاهی بلند بود. وی یکی از ارکان چهارگانه دوران خود بهشمار میآمد.
عَلِیُّ ابْنُ رِئَاب: علی بن رئاب نفر بعدی در این سلسله است. شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه) درباره او نوشته است: علی بن رئاب الکوفی ثقه جلیل القدر. علی بن رئاب کوفی فردی مورد وثوق و دارای جایگاهی بلند است.
اَبِو عُبَیْدَه الحذاء: نجاشی علاوه بر آنکه خود او میستاید، مدح سعد بن عبدالله درباره او را هم نقل میکند. او میگوید: زیاد بن عیسی ابو عبیده الحذاء ثقه … و قال سعد بن عبدالله الاشعری: و من اصحاب ابی جعفر ابو عبیده و هو زیاد بن ابی رجاء کوفی ثقه. ابوعبیده انسانی مورد اعتماد است و سعد بن عبدالله گفته است یکی از اصحاب امام باقر (علیهالسّلام) ابوعبیده است که فردی مورد وثوق است.
روایت امام رضا از رسول خدا
گزارش دوم: امام رضا از رسول خدا (علیهماالسلام) با سند معتبر.
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ: قَالَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام). .. قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ اَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَاَدْخَلَنِی الْجَنَّهَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَاَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَهً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ اِلَی الْاَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَفَاطِمَهُ حَوْرَاءُ اِنْسِیَّهٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ اِلَی رَائِحَهِ الْجَنَّهِ شَمِمْتُ رَائِحَهَ ابْنَتِی فَاطِمَهَ.
امام رضا (علیهالسّلام) چنین نقل میکند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چون مرا به آسمان بردند جبرئیل دست مرا گرفت و به بهشت برد، از خرمایش به من داد، من آن را خوردم و آن در صلب من تبدیل به نطفه شد، چون به زمین آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا فاطمه حوراء انسیه است، هرگاه مشتاق بوی بهشت میشوم، دخترم فاطمه را میبویم.
بررسی سند روایت نشان میدهد سلسله راویان گزارش فوق نیز از اعتبار کافی برخوردارند.
اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ: وی از جمله مشایخ شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) بهشمار میرود و درباره او گفته است: کان رجلا ثقه دینا فاضلا. او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود.
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ و اِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِم: شرححال این دو نفر، در روایت قبلی بیان گردید.
عَبْدُالسَّلَامِ بْن صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ: وی نیز از نگاه نجاشی قابل اعتماد است و او را چنین میستاید: عبدالسلام بن صالح ابوالصلت الهروی ثقه صحیح الحدیث. عبدالسلام بن صالح مورد وثوق است و احادیث او درست است.
روایت امام سجاد از رسول خدا
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) … لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) آدَمَ وَ اَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ اَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ یُخْرِجَهَا (فَاطِمَهَ) مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَهً فِی الْجَنَّهِ وَ اَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لِی… یَا مُحَمَّدُ اِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَهٌ اَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّهِ فَاَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا اِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَاَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَاْکُلُ، کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَاِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَهُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَهُ.
امام سجاد (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه نقل میکند: آنگاه که خداوند متعال آدم (علیهالسّلام) را آفرید و مرا از پشت او بیرون نمود، دوست داشت فاطمه را از صلب من بیرون آورد، او را به صورت یک سیب در بهشت درآورد، جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و به من گفت … ای محمد! این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تأبید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد! چرا آن را نمیخوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانویی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است.
روایت جابر بن عبدالله از رسول خدا
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهماالسلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّکَ تَلْثَمُ فَاطِمَهَ وَ تَلْتَزِمُهَا وَ تُدْنِیهَا مِنْکَ وَ تَفْعَلُ بِهَا مَا لَا تَفْعَلُهُ بِاَحَدٍ مِنْ بَنَاتِکَ فَقَالَ اِنَّ جَبْرَئِیلَ اَتَانِی بِتُفَّاحَهٍ مِنْ تُفَّاحِ الْجَنَّهِ فَاَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتْ مَاءً فِی صُلْبِی ثُمَّ وَاقَعْتُ خَدِیجَهَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَهَ فَاَنَا اَشَمُّ مِنْهَا رَائِحَهَ الْجَنَّهِ.
جابر بن عبداللَّه میگوید: به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض شد: همانا شما دهان و صورت فاطمه را بوسه زده، ملازم او بوده، او را به خود نزدیک نموده و نسبت به او آنگونه مهربانی میکنید که درباره دیگر دخترانتان چنین نمیکنید؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل سیبی از سیبهای بهشت برایم آورد، من آن را خوردم، آن سیب در صلب من به نطفه تبدیل شد، سپس با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. همانا من بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم.
نام نهادن به فاطمه
یکی دیگر از ویژگیهای این بانو، به جریان نامگذاری او به «فاطمه» ارتباط دارد. بر اساس روایات، این نام از سوی خداوند متعال بر این بانو نهاده شده است. مطابق نظر واژه شناسان، ماده «فَطَمَ» به معنای جدا شدن از یک چیز است. با توجه به همینمعنا، وجههای نامگذاری متعددی از سوی معصومان (علیهمالسّلام) برای این اسم بیان شده است، از جمله آنکه او و شیعیانش از آتش جهنم جدا هستند. بر همین اساس، وی در روز قیامت با استفاده از همین نام، شیعیان ودوستدارانش را شفاعت نموده و وارد بهشت میکند.
این مجموعه هم به نوبه خودش از گزارشهای متعددی تشکیل شده است و برخی از آنها دارای سند معتبر و قابل قبول است. در ادامه چهار روایت از این سری گزارشات و مجموعاً با هشت سند، تقدیم میگردد.
روایت محمد بن مسلم از امام باقر
گزارش یکم: محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسّلام) با سند معتبر.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ: لِفَاطِمَهَ (سلاماللهعلیها) وَقْفَهٌ عَلَی بَابِ جَهَنَّمَ فَاِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْ کُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ اَوْ کَافِرٌ فَیُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ اِلَی النَّارِ فَتَقْرَاُ فَاطِمَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ اِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَهَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّی ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ اَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ فَیَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) صَدَقْتِ یَا فَاطِمَهُ اِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَهَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ اَحَبَّکِ وَ تَوَلَّاکِ وَ اَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ.
محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکند: فاطمه (سلاماللهعلیها) بر درب جهنم توقف دارد، چون روز قیامت شود بین دیدگان هر شخصی نوشته میشود که او مؤمن است یا کافر، چهبسا شخصی را که دوستدار اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است میآورند و به واسطه گناهان زیادش دستور داده میشود او را در آتش بیاندازند، فاطمه (سلاماللهعلیها) بین دو دیدگانش را میخواند که نوشته او دوستدار اهلبیت است، به درگاه پروردگار عرض میکند: پروردگارا تو مرا فاطمه نام نهادی و (وعده دادی که) به وسیله من، هر کسی که من و ذرّیّهام را دوست دارد از آتش دوزخ جدا کنی، همانا وعده تو حق است، در این هنگام خداوند متعال میفرماید: ای فاطمه! راست میگویی، من تو را فاطمه نام نهادهام و وعده دادهام که هر کسی که محبت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد از آتش جهنم جدایش کنم.
بررسی سند
این گزارش هم به نوبه خودش از راویان مورد قبولی برخوردار است.
محمد بن موسی بن متوکل
مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّل: راوی اول آن مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ است. وثاقت او بر پایه قرائن ذیل ثابت است:
نخست آنکه: شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) روایات فراوانی از او در کتابهای گوناگونش نقل میکند، چنین امری میتواند نشان از اعتماد و تأیید صدوق (رحمهاللهعلیه) نسبت به او باشد. بههمین دلیل جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه بهویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. و عدهای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق میدانند، از جمله مرحوم آیتالله بروجردی در یک سخنی چنین میآورد:
الظاهر انّه یمکن استکشاف وثاقه الراوی من تلامیذه الذین اخذوا الحدیث عنه فاذا کان الآخذ مثل الشیخ او المفید او الصدوق او غیرهم من الاعلام خصوصا مع کثره الروایه عنه لا یبقی ارتیاب فی وثاقته اصلا. ظاهر آن است که وثاقت راوی را میتوان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، بهویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمیماند.
دوم آنکه: سید بن طاووس (رحمهاللهعلیه) وثاقت او را مورد اتفاق میداند. آیتالله خویی (رحمهاللهعلیه) در اینباره میگوید: ادعی ابن طاووس فی فلاح السائل عند ذکر الروایه عن الصادق (علیهالسّلام) “انه ما احب الله من عصاه”الاتفاق علی وثاقته فالنتیجه ان الرجل لا ینبغی التوقف فی وثاقته. سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که این روایت امام صادق (علیهالسّلام) “انه ما احب الله من عصاه” را آورد، ادعای اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ، نموده است. بنابراین شایسته نیست در وثاقت او توقف کنیم.
سعد بن عبدالله
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّه: وی از بزرگان طایفه است. نجاشی او را اینگونه میستاید: سعد بن عبدالله الاشعری القمی شیخ هذه الطائفه و فقیهها و وجهه. سعد بن عبدالله شیخ این طایفه و فردی دارای جایگاه ویژه است.
احمد بن محمد بن عیسی
اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الاشعری: جلالت قدر او بر آگاهان فن پوشیده نیست. شیخ الطائفه (رحمهاللهعلیه) پیرامون شخصیت وی آورده است:
وابوجعفر هذا شیخ قم و وجهها. ابوجعفر (احمد بن محمد بن عیسی) بزرگ اهل قم و نزد آنان دارای جایگاه بوده است.
محمد بن سنان
مُحَمَّدُ بْنُ سِنَان: نام محمد بن سنان، در کتب حدیثی فراوان آمده است اما درباره توثیق یا تضعیف وی، میان دانشمندان اختلافنظر وجود دارد. از جمله شواهدی که میتوان بر وثاقت محمد بن سنان اقامه نمود، کثرت نقل بزرگان از او است. با مشاهده منابع حدیثی درمییابیم بزرگانی مانند احمد بن محمد بن عیسی اشعری و ابراهیم بن هاشم قمی، نه یک یا چند روایت، بلکه دهها روایت بدون واسطه از ابن سنان نقل کردند. این امر، به نوبه خود نشانه خوبی بر اعتماد این بزرگان نسبت به این راوی است. علاوه بر آنکه منابع حدیثی امامیه، مشحون از روایاتی است که بزرگان شیعه از محمد بن سنان نقل نمودند. از باب مثال مرحوم کلینی در کتاب کافی روایات فراوان از وی نقل نموده است. شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) نیز در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که به گفته خودش «اَعْتَقِدُ فِیهِ اَنَّهُ حُجَّهٌ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ رَبِّی» از محمّد بن سنان روایت نقل میکند.
آیتالله شبیری زنجانی (حفظه الله) از جمله کسانی است که جانب وثاقت محمد بن سنان را بر میگزیند. ایشان میفرماید:
ما قائل به وثاقت محمد بن سنان هستیم. وی کثیر الروایه است و بزرگانی از او روایت کرده و در کتب اربعه و غیر کتب اربعه روایات فراوانی دارد. منشا تضعیف ابن سنان به عقید ما مطلبی است که در ترجم او بدین صورت ذکر شده است «یتبع المعضلات» یعنی او یک سری از روایاتی که قابل هضم برای افهام عموم مردم نبوده است را دنبال میکرده، در جوامع حدیثی نیز بابی در همین مورد آمده است که از نقل چنین اموری نهی شده است اگرچه روایات صحیحی باشد، محمد بن سنان نیز از این دست روایات را بسیار دنبال میکرده و طبعاً با انکار شدید مردم و علما مواجه شده است و عدهای او را به غلوّ نسبت دادهاند و از طرفی غلات نیز از موقعیت او سوء استفاده نموده و طایفهای از روایات جعلی و غیر واقعی خود را به او نسبت دادهاند و البته این امر طبیعی است که گاهی شخصی که در امری خاص دارای ویژگی ممتازی است بسیار از امور غیر واقعی نظیر آن را به او نسبت میدهند و در حقیقت از شخصیت او سوء استفاده میشود. ولیکن به عقیده ما محمد بن سنان شخصی ثقه است و جزء غلات نیز نمیباشد و یکی از شواهد مهم بر این مطلب این است که حساسترین شخصیت امامی مذهب در مقابل غلات یعنی احمد بن محمد بن عیسی که افراد را به خاطر غلوّشان از شهر بیرون میکرده است، محمد بن سنان را جزء یکی از مشایخ عمد خود قرار داده و احادیث زیادی را از او نقل کرده است، این خود دلیل بر این است که ابن سنان غالی و غیر ثقه نیست زیرا قابل قبول نیست که این مطلب برای بزرگانی مانند احمد بن محمد بن عیسی مخفی مانده باشد و همچنین قابل قبول نیست که با اینکه میدانسته او از غلات است برای خود شیخ اتخاذ کرده است.
در پایان، این نکته را هم باید توجه داشت، اثبات وثاقت یک راوی، صرفاً طریقی برای وثوق صدور به آن روایت است. بنابراین، آنچه در این مجال اهمیت دارد آن است که بتوانیم صدور این روایت از معصوم (علیهالسّلام) را اثبات کنیم. در ادامه خواهید دید که روایات متعددی با همان معنا و مضمون روایت محمد بن سنان وجود دارد، این امر به نوبه خود تأییدی بر درستی روایت فوق به شمار میرود.
عبدالله بن مسکان
عَبْدُ اللَّهِ بْن مُسْکَان: ابن مسکان هم از دیدگاه نجاشی، انسانی مورد اعتماد است. او گفته است: عبدالله بن مسکان … ثقه عین. عبدالله بن مسکان فردی مورد وثوق و از بزرگان است.
محمد بن مسلم
مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِم: شخصیت ممتاز محمد بن مسلم بر کسی پوشیده نیست. نجاشی او را به بهترین وجه ستوده و مینویسد:
محمد بن مسلم… کان من اوثق الناس. محمد بن مسلم… یکی از موثقترین افراد بود.
روایت امام باقر از رسول خدا
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَلَوِیَّهَ الْاَصْبَهَانِیُّ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْبَصْرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَا فَاطِمَهُ اَتَدْرِینَ لِمَ سُمِّیتِ فَاطِمَهَ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتْ؟ قَالَ: لِاَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ. امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ای فاطمه! آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدی؟ در این هنگام امام علی (علیهالسّلام) فرمود: چرا یا رسولالله؟ فرمود: برای آنکه او و شیعیانش از آتش جهنم جدا شدهاند.
روایت امام سجاد از رسول خدا
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اَتَانِی جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ… اِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَهٌ اَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّهِ قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَاَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَاْکُلُ کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَاِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَهُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَهُ قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهَ وَ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَهَ قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْاَرْضِ فَاطِمَهَ لِاَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) {یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ• بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ} یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَهَ لِمُحِبِّیهَا.
امام سجاد (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه نقل میکند: جبرئیل نزد من آمد و گفت … ای محمد! این سیبی است که خداوند متعال از بهشت برای تو هدیه فرستاده، من آن را گرفتم و به سینه خود نهادم، جبرئیل گفت: ای محمد! خداوند متعال میفرماید: این سیب را بخور، چون آن سیب را شکافتم، نوری از آن تابید که موجب هراسم شد، گفت: ای محمد، چرا آن را نمیخوری؟ بخور و نترس! همانا آن نور بانوئی است که نامش در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» میباشد. گفتم: چرا در آسمان به منصوره و در زمین به فاطمه نام نهاده شده است؟ گفت: در زمین به فاطمه نام نهاده شده برای آنکه شعیانش را از آتش جدا میکند و از آن جهت در آسمان به منصوره نام نهاده شده که خداوند میفرماید: «یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ، بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ؛ در روز قیامت مؤمنان به جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند» منظور از این یاری، همان نصرتی است که فاطمه (سلاماللهعلیها) به دوستان خویش خواهد کرد.
روایت امیرمؤمنان و امام صادق از رسول خدا
۴. ۱: حَدَّثَنَا اَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِیهُ الْمَرْوَزِیُ بِمَرْوَرُودَ فِیدَارِهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُ بِالْبَصْرَهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی فِی سَنَهِ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام) سَنَهَ اَرْبَعٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَهٍ.
۴. ۲: وَ حَدَّثَنَا اَبُو مَنْصُورٍ اَحْمَدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ بَکْرٍ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْفَقِیهُ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِیُّ الشَّیْبَانِیُّ عَنِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی (علیهالسّلام).
۴. ۳: وَ حَدَّثَنِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاُشْنَانِیُّ الرَّازِیُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا (علیهالسّلام) قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیهمالسّلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنِّی سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِاَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّار.
امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
۴. ۴: حَدَّثَنَا السَّیِّدُ الْاِمَامُ الزَّاهِدُ اَبُو طَالِبٍ یَحْیَی بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْجَوَّانِیُّ الْحُسَیْنِیُّ فِی دَارِهِ بِآمُلَ لَفْظاً مِنْهُ فِی مُحَرَّمٍ سَنَهَ تِسْعٍ وَ خَمْسِمِائَهٍ قَالَ: اَخْبَرَنَا الشَّیْخُ اَبُو عَلِیٍّ جَامِعُ بْنُ اَحْمَدَ الدهشانی [۲۴] فِی نَیْشَابُورَ فِی شَهْرِ رَبِیعٍ الْاَوَّلِ سَنَهَ ثَلَاثٍ وَ خَمْسِمِائَهٍ قَالَ: اَخْبَرَنَا الشَّیْخُ اَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: اَخْبَرَنَا اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ الثَّعَالِبِیُّ قَالَ: اَخْبَرَنَا اَبُو الْقَاسِمِ یَعْقُوبُ بْنُ اَحْمَدَ السَّرِیُّ الفروضی قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی قَالَ: حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیهمالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنَّمَا سَمَّیْتُ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِاَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ. امام علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
۴. ۵: اَبُو مُحَمَّدٍ الْفَحَّامُ قَالَ حَدَّثَنِی الْمَنْصُورِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی عَمُّ اَبِی اَبُو مُوسَی عِیسَی بْنُ اَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی الْاِمَامُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (علیهالسّلام): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اِنَّمَا سُمِّیَتْ ابْنَتِی فَاطِمَهَ لِاَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ. امام صادق (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا دخترم را فاطمه نامیدم برای آنکه خداوند متعال، او و دوستدارانش را از آتش جهنم جدا کرده است.
نزول آیه تطهیر
آیه تطهیر، بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب است. در این آیه، اراده خداوند متعال بر پاکی و طهارت یک عده خاص تعلق گرفته است. بدون شک، این فضیلتی بینظیر است، به همینجهت مجادلههای فراوانی میان اهلسنت و شیعیان پیرامون این آیه درگرفته است. بدیهی است که روایات شان نزول، نقش کلیدی در اینجا دارند. شیعه با مشاهده روایات فراوان از ائمه (علیهمالسّلام) و نیز منابع اهل سنت، مصادیق آیه را تنها پنج نفر یعنی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امیرمؤمنان، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) میداند (مطابق روایات ائمه (علیهمالسّلام) علاوه بر این پنج نفر، دیگر امامان شیعه نیز مشمول این آیه هستند و انحصار آن در پنج نفر به لحاظ مصادیق موجود زمان نزول آیه است) و برخی از اصول بنیادین مذهب تشیع همانند عصمت اهلبیت (علیهمالسّلام)، نیز عصمت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) را با توجه به محتوای این آیه ثابت میکنند.
مطابق روایات، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از نزول این آیه، عبایی را بر روی خود، علی بن ابیطالب، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) کشید، آنگاه دست بر آسمان برداشت و عرضه داشت: بار خدایا! اینها اهل بیت من هستند اینان را از هر پلیدی پاک گردان. در این هنگام، اُم سَلمه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید آیا من نیز در شمار اهل بیت قرار دارم؟ آن حضرت فرمود: تو بر راه خیر هستی، اهلبیت من تنها همین چند نفرند.
این نوشتار با فراغت از چگونگی دلالت آیه ۳۳ سوره احزاب بر عصمت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، صرفاً در نظر دارد نزول این آیه درباره این بانو را ثابت کند. بحثهای محتوایی آیه، مجال دیگری میطلبد. با مراجعه کوتاه به منابع حدیثی فریقین، در مییابیم این سری گزارشات فراوان است و صدور آن از معصوم (علیهالسّلام) جای تردید ندارد. در ادامه، چهار روایت از منابع امامیه بهعنوان نمونه تقدیم میگردد. برخی از این گزارشها با سندهای گوناگون به ثبت رسیده است.
روایت ابوبصیر از امام صادق
گزارش یکم: ابوبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) با سند معتبر.
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ اَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام). .. اِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ اَهْلَ بَیْتِهِ (علیهمالسّلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاهُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا اَرْبَعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صهُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ… وَ نَزَلَتْ {اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ} وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی عَلِیٍّ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» وَ قَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ اَهْلِ بَیْتِی… فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ اَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقاً لِنَبِیِّهِ {اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَهُ (علیهمالسّلام) فَاَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَهَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ اَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ اَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَهَ اَ لَسْتُ مِنْ اَهْلِکَ فَقَالَ اِنَّکِ اِلَی خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی…
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مِثْلَ ذَلِکَ.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: … مردم میگویند: چرا خداوند متعال نام علی و خاندانش را در قرآن نیاورد؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: در پاسخ آنان بگوئید: دستور نماز خواندن بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد و خداوند سخنی از سه رکعت و چهار رکعت بهمیان نیاورد تا آنکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رکعات نماز را تفسیر کرد … آیه «اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ » درباره علی و حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره علی (علیهالسّلام) فرمود: « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» و فرمود: شما را درباره کتاب خدا و اهل بیتم سفارش میکنم… اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاندان خود را معرفی نمیکرد، خاندان فلان و فلان مدعی میشدند که ما صاحب الامر شمائیم. اما خداوند متعال برای این که سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در معرفی خاندانش تأیید کند، آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ » را نازل کرد. خاندان رسول خدا، فقط علی، حسن، حسین و فاطمه (علیهمالسّلام) بودند و لذا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را در خانه ام سلمه زیر سایه عبا گرد آورد و گفت: «بار خدایا! هر پیامبری، خاندانی دارد و چشم و چراغی که از خود بجا میگذارد، اینان خاندان من و چشم و چراغ من میباشند». ام سلمه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: آیا من از خاندان تو نیستم؟ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: تو به سوی خیر هستی، اما اهلبیت من در این آیه، اکنون همین چهار تن میباشند.
بررسی سند
این روایت با شش سند از ابوبصیر نقل شده است. در یکی از این اسناد، سهل بن زیاد است که توثیق یا تضعیف او در میان دانشمندان مورد اختلاف است، صرفنظر از این راوی، سلسله راویان بقیه اَسناد از اعتبار کافی برخوردارند. در ادامه، نخست هرکدام از سندهای ششگانه را جداگانه ترسیم نموده و بعد از آن، تنها سند پنجم را از باب نمونه بررسی میکنیم.
۱: عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
۲: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ اَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
۳: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
۴: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
۵: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
۶: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ.
محمد بن یحیی العطار
شرح حال راویان پنجمین سند از گزارش فوق:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی العطار: از جمله راویان مورد اعتماد طایفه است. نجاشی درباره او اینگونه مینگارد:
شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه. او در زمان خودش بزرگ اصحاب ما بوده و فردی مورد وثوق است.
اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الاشعری
شرح حال او ذیل گزارش نخست از فضیلت دوم بیان شد.
حسین بن سعید اهوازی
الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِید: وی نیز مطابق گفته شیخ الطایفه، فردی مورد وثوق است. الحسین بن سعید بن حماد الاهوازی… ثقه. حسین بن سعید بن حماد اهوازی… فردی مورد وثوق است.
نصر بن سوید صیرفی
النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ: وی از نگاه نجاشی مورد اعتماد است. او گفته است: نصر بن سوید الصیرفی ثقه صحیح الحدیث. نصر بن سوید فردی مورد وثوق و صحیح الحدیث است.
یحیی بن عمران حلبی
یَحْیَی بْنُ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ: این راوی هم مطابق گفته نجاشی، از وثاقت بالایی برخوردار است. یحیی بن عمران الحلبی… ثقه ثقه صحیح الحدیث. یحیی بن عمران حلبی فردی بسیار مورد وثوق و صحیح الحدیث است.
ایوب بن حر جعفی
اَیُّوبُ بْنُ الْحُرِّ: نجاشی وثاقت او را تایید نموده و گفته است: ایوب بن الحر الجعفی ثقه. ایوب بن حر جعفی فردی مورد وثوق است.
ابوبصیر اسدی
اَبِوبَصِیر الاسدی: وی نیز از جمله راویان بلند پایه اصحاب امامیه است. نجاشی میگوید: یحیی بن القاسم ابو بصیر الاسدی ثقه وجیه. ابوبصیر اسدی انسانی مورد وثوق و موجه است.
روایت عبدالرحمن بن کثیر از امام صادق
اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مَا عَنَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ {اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} قَالَ نَزَلَتْ فِی النَّبِیِّ وَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَهَ (علیهمالسّلام). عبدالرحمن بن کثیر میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم: خداوند متعال از آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» چه چیزی را قصد کرد؟ فرمود: درباره رسول خدا، امیرمومنان، حسن و حسین و فاطمه (علیهمالسّلام) نازل شده است.
روایت سلیم بن قیس از امام علی
حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَهَ عَنْ اَبَانِ بْنِ اَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ: رَاَیْتُ عَلِیّاً (علیهالسّلام) فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی خِلَافَهِ عُثْمَانَ وَ جَمَاعَهٌ یَتَحَدَّثُونَ وَ یَتَذَاکَرُونَ الْعِلْمَ وَ الْفِقْهَ فَذَکَرْنَا قُرَیْشاً وَ شَرَفَهَا وَ فَضْلَهَا… فَاَکْثَرَ الْقَوْمُ فِی ذَلِکَ مِنْ بُکْرَهٍ اِلَی حِینِ الزَّوَالِ وَ عُثْمَانُ فِی دَارِهِ لَا یَعْلَمُ بِشَیْءٍ مِمَّا هُمْ فِیهِ وَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیهالسّلام) سَاکِتٌ لَا یَنْطِقُ لَا هُوَ وَ لَا اَحَدٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ فَاَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَیْهِ فَقَالُوا یَا اَبَا الْحَسَنِ مَا یَمْنَعُکَ اَنْ تَتَکَلَّمَ فَقَالَ (علیهالسّلام): … اَیُّهَا النَّاسُ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَ فِی کِتَابِهِ {اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَجَمَعَنِی وَ فَاطِمَهَ وَ ابْنَیَ حَسَناً وَ حُسَیْناً ثُمَّ اَلْقَی عَلَیْنَا کِسَاءً وَ قَالَ اللَّهُمَّ اِنَّ هَؤُلَاءِ اَهْلُ بَیْتِی فَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَهَ وَ اَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اَنْتَ عَلَی خَیْرٍ اِنَّمَا اُنْزِلَتْ فِیَّ وَ فِی اَخِی عَلِیٍّ وَ فِی ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فِی تِسْعَهٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِیَ الْحُسَیْنِ خَاصَّهً لَیْسَ مَعَنَا فِیهَا اَحَدٌ غَیْرُنَا فَقَالُوا کُلُّهُمْ نَشْهَدُ اَنَّ اُمَّ سَلَمَهَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِکَ فَسَاَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَحَدَّثَنَا کَمَا حَدَّثَتْنَا اُمُّ سَلَمَهَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا)…
سلیم بن قیس هلالی میگوید: در خلافت عثمان، علی (علیهالسّلام) را در مسجد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دیدم و جماعتی هم حدیث میگفتند و به مذاکره علم و فقه مشغول بودند و ما از قریش و شرف و فضل آنها یاد کردیم … آنها از صبح تا ظهر در این مذاکرات بودند و عثمان در خانه خود بود و اطّلاعی از این مجلس نداشت. علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) هم ساکت بود و هیچ کلامی نفرمود نه خودش و نه هیچیک از اهلبیتش. بعد از آن مردم به او روی آورده و گفتند: ای ابوالحسن! چرا سخن نمیگویی؟. .. حضرت فرمود: آیا میدانید وقتی آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» نازل شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من، فاطمه و حسن و حسین را جمع کرد سپس پارچهای بر سر ما کشید و فرمود: بار خدایا؛ اینها اهلبیت من هستند، پلیدی را از آنها دور کن، ام سلمه گفت: آیا من هم هستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی، همانا این آیه درباره من، برادرم علی بن ابیطالب، دو فرزندم حسن و حسین و نُه تا از فرزندان حسین است؟ همه حاضران گفتند: گواهی میدهیم که ام سلمه این مطلب را برایمان گفت و ما از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اینباره پرسیدیم و آن حضرت همان گفته ام سلمه را برایمان بیان نمود.
روایت عامر بن واثله از امام علی
حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ وَ هِشَامٍ اَبِی سَاسَانَ وَ اَبِی طَارِقٍ السَّرَّاجِ عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ قَالَ: کُنْتُ فِی الْبَیْتِ یَوْمَ الشُّورَی فَسَمِعْتُ عَلِیّاً (علیهالسّلام) وَ هُوَ یَقُولُ اسْتَخْلَفَ النَّاسُ اَبَا بَکْرٍ وَ اَنَا وَ اللَّهِ اَحَقُّ بِالْاَمْرِ وَ اَوْلَی بِهِ مِنْهُ… ثُمَّ قَالَ… نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِیکُمْ اَحَدٌ اَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ آیَهَ التَّطْهِیرِ عَلَی رَسُولِهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) {اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً} فَاَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کِسَاءً خَیْبَرِیّاً فَضَمَّنِی فِیهِ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ قَالَ یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ اَهْلُ بَیْتِی فَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً قَالُوا اللَّهُمَّ لا…
عامر بن واثله میگوید: روز شوری حضور داشتم و شنیدم که علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) میگفت: مردم ابوبکر را برای خلافت انتخاب نمودند در حالی که به خدا قسم، من به این امر سزاوارترم … سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند؛ آیا در میان شما کسی است که خداوند درباره او آیه تطهیر را بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل کرده باشد، (مگر نبود که) وقتی آیه «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» نازل شد، آن حضرت من و فاطمه و حسن و حسین را زیر عبای خیبری جمع نمود و فرمود: بار خدایا! اینها اهلبیتم هستند، پلیدی را از آنها دور کن؟ حاضران گفتند: به خدا، به جُز تو در میان ما کسی نبود.
نزول آیه مباهله
آیه مباهله، یکی از مهمترین آیات قرآنی در خصوص فضیلت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) محسوب میگردد.
بر اساس شأن نزولی که شیعه و اهل سنت آوردند، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سران حکومتها نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت نمود، همزمان نامهای به بزرگ نصارای نجران نوشت و از آنها خواست تا اسلام را بپذیرند، آنها گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه فرستادند تا درباره درستی دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بررسی کنند، میان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آنها بحثهایی رد و بدل شد، آنحضرت گفتههایشان را رد مینمود اما آنها قبول نمیکردند و بر عقاید باطل خودشان اصرار میورزیدند، در این هنگام آیه ۶۱ سوره آل عمران نازل شد و براساس آن پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور گشت تا آنها را به مباهله دعوت کند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تنها چهار نفر یعنی علی بن ابیطالب، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) را که اهلبیت خاص خود بود، برای صحنه مباهله بههمراه آورد، نصارای نجران با مشاهده این صحنه به وحشت افتادند و از مباهله منصرف شدند، سرانجام موافقت کردند که با پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صلح کنند و جزیه بپردازند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود اگر آنها مباهله میکردند، همگی به میمون و خوک تبدیل میشدند و این وادی یکپارچه آتش میشد. مطابق روایات، جریان مباهله در بیست و چهارم ذی الحجه از سال دهم هجری، واقع شد.
همانطور که ملاحظه میشود، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این چهار نفر را نه صرفاً برای یک مسئله عادی، که برای اثبات دعوت و حقانیت نبوتش، به صحنه آورد، این امر به نوبه خود منقبتی بزرگ است. جالب است بدانیم؛ پارهای از عالمان اهل سنت نیز به این فضیلت تصریح نمودند، زمخشری مفسر معروف اهلسنت میگوید: وفیه دلیل لا شیء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء (علیهمالسّلام) آیه مباهله دلیل محکمی بر فضیلت اصحاب کساء به شمار میرود و دلیلی محکمتر از آن نمیتوان یافت.
این فضیلت قرآنی، مورد اهتمام امامان شیعه بوده و در موقعیتهای گوناگون از این داستان استفاده نمودند. منابع حدیثی، تفسیری، تاریخی و گاه دعانگاری امامیه، گزارشهای فراوانی را از معصومان (علیهمالسّلام) پیرامون واقعه مباهله در خود گرد آورده است. ملاحظه مجموع این گزارشات، با صرفنظر از گزارشات فراوانی که در منابع اهل سنت وجود دارد، اطمینان به درستی آن را در پی دارد. در ادامه، دو روایت بهعنوان نمونه تقدیم میگردد.
روایت ریان بن الصلت از امام رضا
گزارش یکم: ریان بن الصلت از امام رضا (علیهالسّلام) با سند معتبر.
حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا (علیهالسّلام) مَجْلِسَ الْمَاْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسِهِ جَمَاعَهٌ مِنْ عُلَمَاءِ اَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَانَ… فَقَالَ الْمَاْمُونُ هَلْ فَضَّلَ اللَّهُ الْعِتْرَهَ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فَقَالَ اَبُو الْحَسَنِ (علیهالسّلام) اِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) اَبَانَ فَضْلَ الْعِتْرَهِ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْمَاْمُونُ اَیْنَ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (علیهالسّلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ {اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْض»} … قَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَاَخْبِرْنَا هَلْ فَسَّرَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) الِاصْطِفَاءَ فِی الْکِتَابِ فَقَالَ الرِّضَا (علیهالسّلام) فَسَّرَ الِاصْطِفَاءَ فِی الظَّاهِرِ سِوَی الْبَاطِنِ فِی اثْنَیْ عَشَرَ مَوْضِعاً… اَمَّا الثَّالِثَهُ حِینَ مَیَّزَ اللَّهُ الطَّاهِرِینَ مِنْ خَلْقِهِ فَاَمَرَ نَبِیَّهُ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بِالْمُبَاهَلَهِ فِی آیَهِ الِابْتِهَالِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ فَقُلْ یَا مُحَمَّدُ {تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ} فَاَبْرَزَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ فَاطِمَهَ (علیهمالسّلام) وَ قَرَنَ اَنْفُسَهُمْ بِنَفْسِهِ…
ریان بن صلت میگوید: امام رضا (علیهالسّلام) در مجلس مامون که عدهای از دانشمندان عراق و خراسان هم در آن بودند، حاضر شد… مامون گفت: آیا خداوند عترت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر دیگر مردم برتری داد؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: خداوند در کتابش برتری عترت بر سایر مردم را آشکار کرد. مامون گفت: اینمطلب در کجای کتاب خدا است؟ امام (علیهالسّلام) فرمود «اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْض؛ [خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است]» حاضران گفتند: آیا خدا اصطفاء را در کتاب خود تفسیر کرده است؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: اصطفاء را نه در باطن و حقیقت بلکه در ظاهرِ قابل فهم، در دوازده جا تفسیر کرد… مورد سوم: آنجا که خداوند مخلوقین پاک خود را امتیاز داد و به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور مباهله داد، فرمود «تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی و حسن و حسین و فاطمه (علیهمالسّلام) را با خود آورد و خود را با آنها قرین نمود.
بررسی سند
براساس بررسیهایی که به عمل آمد، اعتبار تمام راویان گزارش فوق ثابت است.
عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ: در این روایت شیخ صدوق از دو تن از مشایخ خود علی بن حسین بن شاذَوَیه و جعفر بن محمد بن مسرور، نقل میکند که اثبات وثاقت یکی از این دو برای ما کافی است. درباره علی بن الحسین بن شاذَوَیه اگرچه شرح حال روشنی در کتابهای تراجم یافت نمیشود اما باید دانست شیخ صدوق (رحمهاللهعلیه) علاوه بر روایت فوق، در موارد متعدد از او روایت نقل میکند، این مطلب همانطور که پیشتر هم گفتیم میتواند نشانه اعتماد صدوق (رحمهاللهعلیه) به این فرد باشد. گذشت که جمعی از دانشمندان بر این عقیدهاند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است. از اینجهت میتوان به وثاقت علی بن الحسین بن شاذَوَیه پی برد.
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِی: وی از نگاه نجاشی فردی قابل اعتماد است. او مینویسد: محمد بن عبدالله بن جعفر بن الحسین بن جامع بن مالک الحمیری ابو جعفر القمی کان ثقه وجها. محمد بن عبدالله حمیری انسانی مورد وثوق و دارای جایگاه بود.
عَبْدُاللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِی: وی نیز مطابق گزارش نجاشی، از جایگاه بلندی برخوردار است. عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالک بن جامع الحمیری شیخ القمیین و وجههم. عبدالله بن جعفر بن حسین بن مالک بن جامع حمیری شیخ و بزرگ اهل قم است.
الرَّیَّانُ بْنُ الصَّلْت: بر پایه گزارش نجاشی، وی نیز انسانی مورد اعتماد است. ریان بن الصلت الاشعری کان ثقه صدوقا. ریان بن صلت اشعری فردی مورد وثوق و راستگو بود.
روایت محکول شامی از امام علی
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ اَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ اَبِیطَالِبٍ (علیهالسّلام) لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ اَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَهٌ اِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَهً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیهَا اَحَدٌ مِنْهُمْ قُلْتُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَاَخْبِرْنِی بِهِنَّ فَقَالَ (علیهالسّلام)… الرَّابِعَهُ وَ الثَّلَاثُونَ فَاِنَّ النَّصَارَی ادَّعَوْا اَمْراً فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ {فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ} فَکَانَتْ نَفْسِی نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ النِّسَاءُ فَاطِمَهَ وَ الْاَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَاَلُوا رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الْاِعْفَاءَ فَاَعْفَاهُمْ وَ الَّذِی اَنْزَلَ التَّوْرَاهَ عَلَی مُوسَی وَ الْفُرْقَانَ عَلَی مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَهً وَ خَنَازِیر.
حافظان از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میدانند که در میان آنها کسی نیست که فضیلتی داشته باشد جُز آنکه من با او شریکم و بر او برتری دارم و من هفتاد منقبت دارم که هیچکدام از آنان با من شریک نیستند. عرض کردم یا امیرالمؤمنین مرا از آنها آگاه کن فرمود: … فضیلت سی و چهارم آن است که: نصاری مدعی شدند با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مباهله کنند، خداوند آیه «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ » را نازل کرد. من به منزله جان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودم و از زنان، فاطمه (علیهاالسّلام) را آورد، مقصود از فرزندان هم حسن و حسین (علیهماالسّلام) بودند. سپس جمعیت نصاری پشیمان شدند و از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) طلب بخشش کردند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم پذیرفت. قسم به آنکه تورات را بر موسی (علیهالسّلام) و قرآن را بر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاد، اگر آنها با ما مباهله میکردند، تبدیل به میمون و خوک میشدند.
نزول سوره دهر
بر پایه روایات پرشماری که در میراث حدیثی شیعه و اهل سنت به چشم میآید، هفتاد و ششمین سوره قرآن یعنی سوره مبارکه دهر یا انسان، در شأن امیرمؤمنان، حسن، حسین و حضرت فاطمه (علیهمالسّلام) نازل شده است.
بر پایه این گزارشات؛ [امام] حسن و حسین (علیهماالسلام) بیمار شدند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همراه چند نفر به عیادت آنها آمد، به [امام] علی (علیهالسلام) پیشنهاد شد تا برای شفای آنان نذر کند، امیرمؤمنان، حضرت فاطمه، حسنین (علیهمالسّلام) و کنیزشان فضّه، نذر کردند اگر آنها شفا یابند سه روز را روزه بگیرند، آن دو از بیماری شفا یافتند، همگی روزه گرفتند درحالیکه چیزی در خانه نداشتند، امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) از همسایهاش سه صاع جو قرض گرفت، فاطمه (علیهاالسّلام) یک صاع آن را آرد کرد و از آن ۵ قرص نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و تقاضای غذا نمود، آنان افطاریشان را به او دادند و آن شب را با حالت گرسنگی به سر بردند، روز دوم همچنان روزه گرفتند، هنگامه افطار یتیمی بر در خانه آمد تقاضای غذا نمود، آنها غذای خود را به وی دادند. روز سوم نیز به هنگام افطار اسیری بر در خانه آمد و همان تقاضا را نمود، آنان چونان دو نوبت پیش غذایشان را به او دادند. روز چهارم، امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) بچهها را درحالیکه از شدت گرسنگی میلرزیدند، نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مشاهده چنین حالتی غمگین گشت، همگی وارد خانه فاطمه (علیهاالسّلام) شدند، درحالیکه او در محراب ایستاده و از شدت گرسنگی شکمش به پشت چسبیده بود، پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بار دیگر با مشاهده این وضعیت ناراحت شد، در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت میگوید، آنگاه سوره «هل اتی» را در شأن آنان بر او نازل نمود.
گفتنی است مطابق برخی روایات، واقعه اِطعام، طی چند روز متوالی نبود بلکه در یک مرحله اتفاق افتاد. [البته شأن نزولی را که در بالا آوردیم، معروف است]. نیز برخی گفتهاند همه سوره «هل اتی» نازل نشد؛ بلکه از آیه (ان الابرار یشربون من کاس.. » تا آیه «کان سعیکم مشکورا » که مجموعاً هجده آیه است، در این موقع نازل گشت. به هر تقدیر، منابع فریقین بهطور مشترک این مسئله را انعکاس دادند و اختلافات جزئی پیرامون یک قضیه، لطمهای به اصل آن وارد نمیسازد.
دیدگاه شیخ مفید
بسیاری از دانشمندان هر دو گروه نیز در اینباره سخن گفتند. از باب نمونه؛ شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) آن را اتفاقی میان شیعه و اهل سنت میداند و مینوسید:
واتفقت الرواه من الفریقین الخاصه والعامه علی ان هذه الآیه «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» بل السوره کلها نزلت فی امیرالمؤمنین وزوجته فاطمه وابنیه (علیهمالسّلام). راویان شیعه و اهل سنت اتفاقنظر دارند بر آنکه آیه «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» بلکه تمام سوره دهر، درباره امیرمؤمنان، همسرش فاطمه و دو فرزندش نازل شده است.
دیدگاه شیخ طوسی
شیخ طوسی (رحمهاللهعلیه) این مساله را مسلم میداند و تاریخ وقوع آن نیز مشخص میکند. وی مینویسد:
وَ فِی الْیَوْمِ الْخَامِسِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ نَزَلَتْ فِیهِمَا (اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَهُ) وَ فِی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهمالسّلام) سُورَهُ هَلْ اَتَی. در روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه، سوره «هَلْ اَتَی» درباره امیرمؤمنان، همسرش فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل گشت.
دیدگاه قرطبی
قرطبی مفسر معروف اهلسنت اعتراف میکند عالمان اهل تفسیر این آیات را صرفاً درباره همین چند نفر دانستهاند. متن سخن او این است:
وقال اهل التفسیر: نزلت فی علی وفاطمه (رضی الله عنهما) وجاریه لهما اسمها فضه. اهل تفسیر گفتهاند: درباره علی، فاطمه و کنیزشان فضه، نازل شده است. اما بهنظر من درباره همه نیکان است.
برای اطلاع بیشتر از رویکرد دیگر عالمان اهل سنت میتوانید به کتاب گرانسنگ «الغدیر» اثر علامه امینی (رحمهاللهعلیه) مراجعه کنید.
در ادامه سه نمونه از گزارشات منابع امامیه در این بخش را بنگرید. لازم به ذکر است؛ برخی از این گزارشها با چند سند به ثبت رسیده است.
روایت عبدالله بن میمون از امام صادق
گزارش یکم: عبدالله بن میمون از امام صادق (علیهالسّلام) با سند معتبر.
حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ کَانَ عِنْدَ فَاطِمَهَ (سلاماللهعلیها) شَعِیرٌ فَجَعَلُوهُ عَصِیدَهً فَلَمَّا اَنْضَجُوهَا وَ وَضَعُوهَا بَیْنَ اَیْدِیهِمْ جَاءَ مِسْکِینٌ فَقَالَ الْمِسْکِینُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ اَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) فَاَعْطَاهُ ثُلُثَهَا فَمَا لَبِثَ اَنْ جَاءَ یَتِیمٌ فَقَالَ الْیَتِیمُ رَحِمَکُمُ اللَّهُ اَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌّ (علیهالسّلام) فَاَعْطَاهُ ثُلُثَهَا الثَّانِیَ فَمَا لَبِثَ اَنْ جَاءَ اَسِیرٌ فَقَالَ الْاَسِیرُ یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ اَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ فَقَامَ عَلِیٌ (علیهالسّلام) فَاَعْطَاهُ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ وَ مَا ذَاقُوهَا فَاَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَهَ اِلَی قَوْلِهِ {وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً} فِی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) وَ هِیَ جَارِیَهٌ فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: نزد حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) مقداری جو بود، با آن عصیدهای درست کرد (غذایی است که جو را با روغن آغشته نموده و سپس میپزند) همینکه آن را پختند و پیش روی خود نهادند، مسکینی آمد و گفت خدا رحمتتان کند مسکینی هستم، از آنچه خداوند به شما داده، به من بدهید، علی (علیهالسّلام) برخاست و یک سوم آن طعام را به او داد، چیزی نگذشت که یتیمی آمد و گفت: خدا رحمتتان کند، باز هم علی (علیهالسّلام) برخاست و یک سوم دیگر را به او داد، پس از لحظهای اسیری آمد و گفت خدا رحمتتان کند باز هم علی (علیهالسّلام) ثلث آخر را به او داد و آن شب حتی طعم آن غذا را نچشیدند، در این هنگام خدای متعال این آیه تا آیه «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً » را درباره آنها نازل کرد، و این آیات در مورد هر مؤمنی که در راه خدا چنین کند جاری است.
بررسی سند روایت:
در سند این روایت سه نفر وجود دارند. شرح حال علی بن ابراهیم و پدرش قبلاً بیان شد. سومین نفر یعنی عبدالله بن میمون القداح هم از نگاه نجاشی قابل اعتماد است. او میگوید: عبدالله بن میمون بن الاسود القداح… و کان ثقه. عبدالله بن میمون بن اسود قداح… انسانی مورد وثوق بود.
روایت مجاهد از ابن عباس و امام صادق از امام باقر
۱. ۱: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو اَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ بَهْرَامَ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ.
۱. ۲: وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 