پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: عصیان، انبیا ، عصمت .
پرسش: چرا در قرآن آیاتى وجود دارد که ظهور در پاورپوینت کامل عصیان انبیا ۸۳ اسلاید در PowerPoint ـ علیهمالسلام ـ دارد، ولى آیاتى که ظاهر در عصمت آنها باشد، نیست؟
پاسخ: پیش از بیان پاسخ، توجه به چند نکته ضروری خواهد بود:
فهرست مندرجات
۱ – بیان چند نکته
۲ – بخش اول، آیات عصمت
۳ – لزوم عصمت انبیا از دیدگاه قرآن
۳.۱ – دسته اول
۳.۲ – دسته دوم
۳.۳ – دسته سوم
۳.۴ – دسته چهارم
۴ – بخش دوم:دلالت ظاهری برخی آیات در عدم عصمت انبیا
۵ – دسته اول:
۵.۱ – پاسخ:
۵.۱.۱ – نهی آزمایشی
۵.۱.۲ – نهی ارشادی
۵.۱.۳ – ترک اولی
۵.۲ – پاسخ:
۶ – دستهی دوم
۶.۱ – پاسخ:
۶.۱.۱ – اول:
۶.۱.۲ – دوم:
۶.۲ – نمونه ۲.
۶.۳ – پاسخ:
۷ – دسته سوم:
۷.۱ – نمونه ۱.
۷.۲ – پاسخ:
۷.۳ – نمونه۱.
۷.۴ – پاسخ:
۸ – دستهی پنجم:
۸.۱ – نمونه ۱.
۸.۲ – پاسخ:
۹ – دستهی ششم:
۹.۱ – نمونه ۱ تا ۵.
۹.۲ – پاسخ:
۱۰ – دستهی هفتم:
۱۰.۱ – نمونه ۱.
۱۰.۲ – پاسخ:
۱۱ – دستهی هشتم:
۱۱.۱ – نمونه ۱.
۱۱.۲ – پاسخ:
۱۲ – دستهی نهم:
۱۲.۱ – نمونه ۱.
۱۲.۲ – پاسخ:
۱۳ – دستهی دهم:
۱۳.۱ – پاسخ:
۱۴ – دستهی یازدهم:
۱۴.۱ – نمونه ۱.
۱۴.۲ – پاسخ:
۱۵ – فلسفه و حکمتِ ذکر تعابیر دو پهلو پیرامون پیامبران در قرآن
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع
بیان چند نکته
۱. چون پرسش مذکور در خصوص آیات مربوط به عصمت و عدم عصمت انبیا ی الاهی است، از بیان مباحثی مثل: معنا و اقسام و دلایل عصمت ( دلایل عقلی و نقلی) و… خودداری گردیده است؛ هرچند که در بررسی و استفادهی از آیات، بسیار مفید میباشند.
۲. نظرات و اختلافاتی که پیرامون عصمت انبیا ـ علیهمالسلام ـ وجود دارد، مورد بررسی قرار نگرفته است.
۳. از ذکر همهی آیاتی که در خصوص عصمت پیامبران الاهی میباشند و یا ظهور در عدم عصمت – بنابر ادعای – آنان دارند، اجتناب گردیده است.
ازاینرو پاسخ سؤال در دو بخش ارائه میگردد: آیات عصمت. بررسی آیاتی که ظهور در عدم عصمت انبیا دارند.
بخش اول، آیات عصمت
علیرغم ادعای عدم وجود آیاتی که دلالت بر عصمت کنند، آیات فراوانی وجود دارد که بیانگر لزوم عصمت در انبیای الاهی میباشد. در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد.
لزوم عصمت انبیا از دیدگاه قرآن
دسته اول
« واذا ابتلی ابراهیم ربُّه بکلمات فاتمهن. قال انی جاعلک للناس اماماً. قال:و من ذریتی. قال:لاینال عهدی الظالمین » و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید (خدا به او) فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. (ابراهیم) پرسید:از دودمانم (چطور)؟ فرمود:پیمان من به بیدادگران نمیرسد».
با چشمپوشی از نکات و درسهایی که در آیه وجود دارد، به این مطلب باید اشاره نمود که در برابر آزمایشهای مهمی که حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ با آن روبرو شد و از عهدهی همهی آنان به خوبی برآمد، خداوند مقام « امامت » را که پاداش مهمی بود، به ایشان عطا فرمود. و در مقابل درخواست آن حضرت در خصوص بخشش این مقام به گروهی از دودمانش، فرمود: ظالمان به این مقام دست نخواهند یافت. و کاملاً روشن است، کسی که در حال ظلم باشد و یا دورهای از عمر خویش را – هرچند در گذشته – در مسیر اشتباه و انحراف و… سپری کرده باشد، از مصادیق ظالم خواهد بود. از این روی است که فخر رازی در تفسیر آیهی فوق با بیان این که هر پیامبری نیز امام است و اگر امام نمیتواند فاسق و گنهکار باشد، پیامبر به طریق اولی نمیتواند گنهکار باشد، میگوید:خواه مراد از تعبیر «عهدی» که در آیه آمده، نبوت باشد و خواه امامت، در هر دو صورت، احدی از ظالمان به مقام نبوت و امامت نمیتواند برسد و پیامبر باید معصوم باشد.
البته در گفتار ایشان کمبودی احساس میشود و هر پیامبری را امام دانسته و حال آن که امامت مرتبهای فراتر از پیامبری است و… که پرداختن به آن مجال دیگری را طلب مینماید، ولی اعتراف صریح او در زمینهی دلالت آیه بر لزوم عصمت انبیا و امام قابل توجه است، خواه عصمت بعد از بعثت ، یا قبل از آن.
دسته دوم
« و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عند فانتهوا و اتقوا اللَّه ان اللَّه شدید العقاب ». آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و آنچه را از آن نهی کرده، خودداری نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند شدید العقاب است.
دقت در این آیه نشان میدهد منظور از «ماآتاکم الرسول» تمام اوامر پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است زیرا نقطهی مقابل آن، نواهی اوست (ومانهاکم عنه فانتهوا). به همین دلیل بسیاری از مفسران تصریح کردهاند که مفاد آیه «عام» است.
طبق این آیه باید در برابر اوامر و نواهی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تسلیم مطلق بود و تسلیم و اطاعت بیقید و شرط، جز در برابر معصوم ممکن نیست؛ زیرا در صورت خطا یا ارتکاب گناه یا معصیت ، نهتنها باید تسلیم نبود، بلکه باید تذکر داد و نهی کرد.
دسته سوم
« من یطع الرسول فقد اطاع اللَّه و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظاً ». کسی که از پیامبر اطاعت کند، اطاعت خدا کرده و کسی که سرباز زند، تو در برابر او مسئول نیستی. این آیه، مفهومی شبیه مفهوم آیهی پیشین دارد و شایان ذکر است که فخر رازی در تفسیر خود این آیه را از قویترین دلیلهای عصمت پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در تمامی اوامر و نواهی و ابلاغهای او از سوی خداوند و افعال آن حضرت میداند.
آیات دیگری نیز در موضوع عصمت انبیا که به بیان دیگر ابعاد و کیفیت عصمت انبیا و امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ میپردازند وجود دارد که از ذکر و بررسی جداگانهی آنها خود داری میشود و تنها به نام سورهها و شمارهی آیههای آنان اشاره میگردد.
دسته چهارم
سورهی نساء ، آیه ی شصت و پنج؛ ۵. سورهی احزاب، آیههای بیست و یک، سی و دو؛ ۶. سورهی انعام ، آیهی نود؛ ۷. سورهی نجم، آیههای سه و چهار؛ ۸. سورهی زمر، آیهی سی و هفت؛ ۹. سورهی یس، آیهی شصت و دو؛ ۱۰. سورهی ص، آیههای چهل و پنج تا چهل و هفت – هشتاد و دو – هشتاد و سه؛ ۱۱. سورهی جن، آیههای بیست و شش تا بیست و هشت.
نتیجه: بنابر ادلهی عقلی عصمت انبیا ـ که در این نوشتار از آنها صرف نظر گردید ـ و آیات قرآن کریم و روایات امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ انبیای الاهی از مقام والای عصمت برخوردارند.
بخش دوم: دلالت ظاهری برخی آیات در عدم عصمت انبیا
آیاتی که (بنابر ادعا) ظهور در عدم عصمت انبیا دارند! همانگونه که در قسمت اول پرسش بیان گردیده، برخی تعبیرات در آیات قرآن کریم وجود دارد که گاه گمان میشود که این آیات ظهور در گناه و خطای انبیای الاهی دارند! بعضی از گناهان و خطاهایی (به گمان عدهای) که از آیات فهمیده میشود عبارتند از: «عصیان آدم علیهالسلام» یا « فراموشی و استوار نبودن آدم بر سر پیمانها» یا «تقاضای مغفرت از سوی حضرت نوح علیهالسلام » یا « دروغ گفتن حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ در ماجرای انتساب بتشکنی به بت بزرگ» و یا «اظهار بیماری حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ در موقعی که ایشان سالم بود، ولی نمیخواست برای مراسم جشن، همراه بتپرستها خارج شود» و….
ازاینرو مناسب است که این پرسش مطرح گردد که آیا با وجود چنین آیات، میتوان قائل به عصمت انبیا شد؟ و آیا با قبول این که بخشی از آیات قرآن کریم دلالت بر عصمت میکنند، تضاد و پارادکسی میان آیات وجود ندارد؟
پاسخ به این سؤالات و نیز بررسی اجمالی بعضی از آیات را که بیشتر مورد بحث و گفت و گو قرار گرفتهاند، با دستهبندی آیات و نام هر یک از پیامبران الاهی پی میگیریم.
دسته اول:
بررسی آیاتی که نسبت عصیان ، دچار فریب و فتنهی شیطان شدن و فراموشی پیمان را به انبیا میدهند.
سورههای:اعراف، ۲۷ و طه، ۱۱۵، ۱۱۷ ـ ۱۱۹ و ۱۲۱.نام پیامبر: حضرت آدم (ع)
پاسخ:
از مجموع بیانات و تفاسیری که دربارهی آیات فوق ارائه گردیده، به سه تفسیر و پاسخ میتوان اشاره نمود.
نهی آزمایشی
نهی آدم علیهالسلام، نهی آزمایشی بوده است. با توجه به این که خداوند متعال آدم ـ علیهالسلام ـ را برای این آفرید که حجت و جانشین او در زمین باشد و نه برای اقامت و ماندگاری جاویدان در بهشت ، و بهشت دارتکلیف نبود بلکه سرای آزمایش بود و معصیت آدم ـ علیهالسلام ـ در بهشت بود نه در زمین . و هنگامی که به زمین فرستاده شد و حجت و خلیفه الاهی گردید، مقام عصمت پیدا کرد و… و در حدیثی از امام رضا ـ علیهالسلام ـ به این مطالب اشاره گردیده است.
در نتیجه، اوامر و نواهی خداوند در بهشت تنها برای آشنا ساختن آدم ـ علیهالسلام ـ به مسائل آینده در زمینهی واجب و حرام بوده است. و آدم ـ علیهالسلام ـ تنها یک فرمان آزمایشی را مخالفت نموده است نه یک امر واجب قطعی را.
نهی ارشادی
نهی آدم، نهی ارشادی بود. اوامر و نواهیای که متوجه انبیا بوده است از جمله آدم ـ علیهالسلام ـ، جنبهی ارشادی داشته، همانند امر و نهی طبیب که به مریضِ خود دستور خوردن غذای مخصوص میدهد و یا از استفادهی مواد مشخصی باز میدارد. در این گونه اوامر و نواهی، اطاعت نکردن مریض، تنها از دست رفتن مصالح مربوط به خود او را به دنبال خواهد داشت نه عصیان و مخالفت طبیب را. بنابراین، هرچند ممکن است دربارهی حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ تعبیر به عصیان بشود ولی یقیناً عصیان فرمان واجب الاهی صورت نپذیرفته است.
شاهد و قرینهی این مطلب عبارت است از: آیات ۱۱۷ تا ۱۱۹سورهی مبارکهی « طه » که فرمود:«به آدم گفتیم که این شیطان، دشمن تو و همسرت میباشد، مبادا شما را از بهشت (فوراً) بیرون کند که در این صورت به زحمت خواهی افتاد. تو در بهشت گرسنه نمیشوی و برهنه نخواهی شد و در آن تشنه نمیگردی و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد».
ازاینروی اگر آدم ـ علیهالسلام ـ مخالفت با نهی ارشادی نمیکرد، مدت افزونتری در بهشت اقامت میگزید. و یکی از معانی «غوایت» که در ذیل آیات قبلی وجود دارد، باز داشتن انسان از رسیدن به مقصد و محروم شدن از مواهب و نعمتها است.
ترک اولی
اطاعت نکردن حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ ، ترک اولی بوده است. این پاسخ و تفسیر، طرفداران بیشتری داشته و نه تنها در این جا، بلکه در تمام مواردی که نسبت گناه به انبیا داده شده، راهگشا و توجیه کننده است. گناه و عصیان بر دو گونه است:مطلق و نسبی. منظور از گناه مطلق، گناهی است که از هر شخصی صادر شود، گناه و عصیان محسوب میگردد و هیچ گونه استثنایی در آن وجود ندارد، مانند خوردن اموال حرام ، ظلم، زنا و دروغ . و مراد از گناه نسبی، گناهی است که با توجه به مقام و شخصیت و معرفت و موقعیت اشخاص، عملی نامطلوب تلقی میگردد. و چهبسا صادر شدن این عمل از دیگری نهتنها عیب نباشد؛ بلکه فضیلت هم محسوب گردد. ( حسنات الابرار سیئات المقربین ).
شایان ذکر است که کلمهی «معصیت»، فقط شامل ترک واجبات نبوده و دربارهی «ترک مستحبات » نیز در روایات اسلامی دیده می شود. از جمله در حدیث معتبری از حضرت امام باقر ـ علیهالسلام ـ میخوانیم که:« نوافل یومیه (نمازهای مستحبی روزانه) مستحب است و واجب نیست، کسی که نماز واجب را ترک کند کافر است؛ ولی کسی که نافلهها را ترک کند کافر نیست و معصیت کرده». و البته از نظر لغت نیز، «عصیان» به معنای هرگونه خارج شدن از دایرهی اطاعت است خواه در امر وجوبی یا مستحبی.
نتیجه کلام اینکه: تمام تعبیراتی که دربارهی عصیان، گناه (اثم)، و ذنب (پیامد سوء)، که در مورد انبیا دیده میشود، ناظر به همین ترک اولی (ترک کار بهتر) است.
قصص، ۱۵.نام پیامبر: حضرت موسی (ع)
پاسخ:
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ پس از مشاهدهی ظلم و زورگویی مرد فرعونی (قبطی) به یکی از بنیاسرائیل (سبطی) و عکس العملی که در این رابطه داشتند، فرمودند: «هذا من عمل الشیطان» این کار از عمل شیطان بود. نکته مهم این است که این عبارت، اشاره به اصل دعوا و مشاجرهی قبطی و سبطی است؛ یعنی این نزاع کور و بیهدف شما دو نفر یک کار شیطانی بود.
دستهی دوم
آیاتی که نسبت ضلالت (گمراهی) بر انبیا میدهد.
شعراء، ۲۰
نام پیامبر: حضرت موسی (ع)
پاسخ:
اول:
أ. تعبیر به «ضالین» در آیهی شریفه نیاز به شناخت مفهوم لغوی این واژه دارد.
۱. این کلمه از مادهی «ضلال» است که در اصل به معنای رها کردن راه مستقیم میباشد و مفهوم گستردهاش منحصر در «گمراهی از دین حق » نیست. از این رو این تعبیر در مورد شخصی مانند حضرت موسی (و بلکه سایر انبیا، در موارد گوناگون دیگر) مفهوم «ترک اولی» دارد. حضرت با کشتن آن مرد فرعونی، جان خود را به خطر انداخت، و راه سلامت را رها کرد و به مسیر پر درد و سری گام نهاد. و لذا بعد از آن حادثه نتوانست در مصر بماند و آوارهی بیابان شد تا اینکه به خدمت « شعیب » رسید و نزد او پرورش یافت و آمادهی پذیرش مسئولیت رسالت گردید.
۲. «ضلالت» در آیه به معن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 