پاورپوینت کامل شفاعت زائران امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شفاعت زائران امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شفاعت زائران امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شفاعت زائران امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل شفاعت زائران امام حسین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
کلیدواژه: زائر امام حسین (علیهالسلام)، شفاعت، گناهکاران، روز قیامت، شیعه، اهل سنت.
پرسش: آیا زائر امام حسین (علیهالسلام) امکان شفاعت گناهکاران را در روز قیامت دارد؟
پاسخ: براساس روایات معتبره در منابع روایی شیعه و اهل سنت، زائران امام حسین (علیهالسلام)، در مقام شفاعت بوده و حق شفاعت دارند. براساس روایات و اعتقاد شیعه و اهل سنت، شفاعت اختصاص به پیامبران (علیهمالسّلام) و اولیای الهی ندارد و بسیاری از انسانهای دارای ایمان نیز با اجازه خداوند متعال، شفاعت میکنند.
فهرست مندرجات
۱ – طرح یک شبهه روایی
۲ – پاسخ اجمالی
۳ – پاسخ تفصیلی سند روایت
۳.۱ – طبقات راویان
۳.۱.۱ – محمد بن الحسن
۳.۱.۲ – علی بن الحسین
۳.۱.۳ – محمد بن قولویه
۳.۱.۴ – سعد بن عبدالله
۳.۱.۵ – محمد عیسی بن عبید
۳.۱.۶ – صفوان بن یحیی البجلی
۳.۱.۷ – رجل
۳.۱.۸ – سیف التمار
۳.۲ – خلاصه بحث
۴ – دلایل تفصیلی مضمون روایت
۴.۱ – دلیل اول
۴.۱.۱ – معنای تفسیری شفاعت
۴.۱.۲ – دیدگاه قرطبی
۴.۱.۳ – توضیح دلیل
۴.۱.۴ – توضیحات قرآنی
۴.۲ – دلیل دوم
۴.۲.۱ – دیدگاه علامه طباطبایی
۴.۲.۲ – دیدگاه طبری
۴.۲.۳ – دیدگاه آلوسی
۴.۳ – دلیل سوم
۴.۳.۱ – روایت اول
۴.۳.۲ – روایت دوم
۴.۳.۳ – نکات موجود در روایت
۴.۳.۴ – روایت سوم
۴.۳.۵ – روایت چهارم
۴.۳.۶ – خلاصه دلیل سوم
۴.۴ – دلیل چهارم
۴.۴.۱ – ذکر یک نکته
۵ – روایات عام بودن شفاعت
۵.۱ – روایات شیعه
۵.۱.۱ – روایت اول
۵.۱.۲ – روایت دوم
۵.۱.۳ – روایت سوم
۵.۲ – روایات اهل سنت
۵.۲.۱ – روایت اول
۵.۲.۲ – روایت دوم
۵.۲.۳ – روایت سوم
۶ – نتیجه بحث
۷ – پانویس
۸ – منبع
طرح یک شبهه روایی
ابن قولویه در کامل الزیارات خود روایتی با سند ذیل آورده است: «حدثنی ابی (رحمهالله) و محمد بن الحسن و علی بن الحسین جمیعا عن سعد بن عبدالله عن محمد عیسی بن عبید عن صفوان بن یحیی عن رجل عن سیف التمار عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: سمعته یقول: زائر الحسین (علیهالسّلام) مشفع یوم القیامه لمائه رجل کلهم قد وجبت لهم النار ممن کان فی الدنیا من المسرفین.
حالا براساس این روایت شاید سند روایت با وجود نقل روایت صفوان از شخصی که مشخص نیست، از سیفالتمار صحیح نباشد و براساس مبانی کلامی شیعی، مضمون روایت نمیتواند مورد قبول واقع شود.
پاسخ اجمالی
در مورد سند روایت باید گفت که سند این روایت صحیح است به دلیل اینکه درست است که روایت را یحیی بن صفوان از «رجل» نقل کرده؛ اما یحیی از مشایخ ثقات است که جز از افراد ثقه نقل نمیکنند و همچنین وی از اصحاب اجماع میباشد؛ علاوه بر اینکه موید این صحت، سخن خود مولف کتاب، جناب ابن قولویه قمی (رحمهالله)، در مقدمه کتاب است.
در مورد مضمون روایت نیز باید گفت که این روایت هیچگونه تعارضی با عقائد و مبانی کلامی شیعه ندارد و کاملاً مطابق حکم عقل، آیات قرآنی و روایات فراوان است؛ علاوه بر اینکه با عقاید اهل سنت نیز تعارضی ندارد.
پاسخ تفصیلی سند روایت
در مورد صحت سند این روایت که صفوان بن یحیی این روایت را از «رجل» نقل کرده و با توجه به اینکه اسم این راوی مجهول میباشد و روشن نیست باید گفته شود که سند این روایت صحیح است؛ بلکه جزء بهترین سندهاست و اینکه در سندش، «عن رجل» آمده، هیچ ضرری به صحتش نمیزند؛ زیرا سند این روایت بدینسان است:
«حدثنی ابی (رحمهالله) و محمد بن الحسن، و علی بن الحسین جمیعا، عن سعد بن عبدالله، عن محمد عیسی بن عبید، عن صفوان بن یحیی عن رجل عن سیف التمار، عن ابیعبدالله علیهالسلام.»
طبقات راویان
در مجموع در این سند، هشت طبقه روایی وجود دارد. طبقه شیوخ ابنقولویه، شامل سه نفر است؛ یعنی این سه نفر، هر سه، این خبر را از سعد بن عبدالله شنیدهاند و برای ابن قولویه نقل کردهاند. در این صورت اگر فقط یک نفر از این سه تن، ثقه باشد، برای صحت روایت کافی است؛ درحالیکه دو نفر از آنها ثقه هستند و نفر سوم نیز، مدح شده و بنابر مبنای رجالی حله، ثقه است. این سه نفر بدین شرح هستند:
محمد بن الحسن
وی شیخ ابن قولویه، محمد بن الحسن بن الولید القمی است که از موثقترین و بزرگترین راویان شیعه است. از دیدگاه رجال شیعی، وی فردی ثقه و کاملا مورد اعتماد است. رجالی بزرگ، مرحوم نجاشی (رحمهالله)، از وی با عنوان شیخ، فقیه و برتر قمیها، نام برده است:
«محمد بن الحسن بن احمد بن الولید ابوجعفر شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم و یقال: انه نزیل قم و ما کان اصله منها. ثقه ثقه عین مسکون الیه؛ محمد بن الحسن بن احمد بن الولید… شیخ قمیها و فقیه و پیشتاز و برتر ایشان است و گفته شده که در قم سکونت کرده و اصلش قمی نیست. وی ثق ثقه و عین [دارای جایگاه ممتاز و بسیار شناخته شده] است و کاملا میتوان به او اعتماد کرد.»
مرحوم شیخ طوسی (رحمهالله) نیز دربارهاش می نویسد:
«محمد بن الحسن بن احمد بن الولید: القمی جلیل القدر بصیر بالفقه ثقه؛ محمد بن الحسن… قمی و جلیلالقدر و دارای آگاهی و بصیرت در فهم روایات و ثقه است.»
علی بن الحسین
وی علی بن الحسین بن بابویه از بزرگان راویان شیعه است که رجالیون تصریح به ثقه بودنش کردهاند. نجاشی دربارهاش مینویسد:
«علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی ابوالحسن شیخ القمیین فی عصره و متقدمهم و فقیههم و ثقتهم….؛ علی بن الحسین بن موسی … شیخ قمیها در زمان خودش و پیشتاز آنها و فقیه و ثق ایشان است.»
شیخ طوسی (رحمهالله) نیز در فهرستش مینویسد:
«علی بن الحسین بن موسی بن بابویه (رحمهاللهعلیه) کان فقیها جلیلا ثقه و له کتب کثیره….؛ علی بن الحسین… که رحمت خداوند بر او باشد، فقیه، جلیلالقدر و ثقه بود و کتابهای فراوانی دارد.»
محمد بن قولویه
وی پدر و شیخِ جعفر بن قولویه است و دربارهاش گفته شده که از بهترین و برگزیدگان اصحابِ سعد بن عبدالله است. نجاشی دربارهاش می نویسد:
«جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه… و کان ابوه یلقب مسلمه من خیار اصحاب سعد….؛ جعفر بن محمد … و پدرش ملقب به مسلمه و از بهترین اصحاب سعد بن عبدالله قمی بود.»
علامه حلی نیز در رجالش، وی را همانند نجاشی ستوده است:
«جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه یکنی ابا القاسم، و کان ابوه یلقب مسلمه بفتح المیم و سکون السین و فتح اللام و المیم ایضا و التاء من خیار اصحاب سعد ….»
البته از برگزیدگان اصحاب سعد بن عبدالله بودن، دلالت بر امامی بودن محمد بن قولویه دارد، ولی تصریح به توثیق ندارد؛ اما این مطلب باعث «حسنه» شدن روایت نمی شود؛ زیرا جعفر بن محمد بن قولویه، این روایت را از سه نفر شنیده که دو راوی دیگر، ثقه هستند.
پس از اینکه روشن گردید در این طبقه روایت مشکلی وجود ندارد، بلکه از جهت جلالت راویها، این طبقه بسیار عالی و خوب است، به بررسی دیگر راویان این سند خواهیم پرداخت:
سعد بن عبدالله
وی نیز از بزرگان رجالی شیعه است که علاوه بر نقل روایات فراوانی از مشایخ شیعه، سفرهای متعددی رفته و روایات فراوانی نیز از موثقین اهل سنت نقل کرده است. همچنین علمای رجالیِ شیعه همچون نجاشی، وی را توثیق کردهاند:
«سعد بن عبدالله بن ابی خلف الاشعری القمی ابوالقاسم شیخ هذه الطائفه و فقیهها و وجهها. کان سمع من حدیث العامه شیئا کثیرا، و سافر فی طلب الحدیث، لقی من وجوههم الحسن بن عرفه و محمد بن عبد الملک الدقیقی و ابا حاتم الرازی و….؛ سعد بن عبدالله… شیخ این طائفه [شیعه] و فقیه آن و داری جایگاه ویژه و بسیار ممتاز است. از احادیث اهل سنت تعداد زیادی را شنیده است و برای فرا گرفتن حدیث سفرهای فراوانی کرده و از چهرههای برجسته اهل سنت، الحسن بن عرفه و… را دیده است.»
شیخ طوسی (رحمهالله) نیز، وی را اینگونه ستوده است:
«سعد بن عبدالله القمی یکنی ابا القاسم جلیلالقدر واسع الاخبار کثیر التصانیف ثقه؛ سعد بن عبدالله… بلندمرتبه و دارای نقل فراوان و تألیفات بسیار و ثقه است.»
محمد عیسی بن عبید
وی نیز از بزرگ ترین، با جلالتترین و ثقهترین اصحاب و راویان شیعه است. برای نمونه، مرحوم نجاشی (رحمهالله) دربارهاش مینویسد: «محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین بن موسی مولی اسد بن خزیمه ابوجعفر جلیل فی (من) اصحابنا ثقه عین کثیر الروایه حسن التصانیف روی عن ابی جعفر الثانی (علیهالسّلام) مکاتبه و مشافهه؛ محمد بن عیسی بن عبید… در میان اصحاب ما [شیعیان امامی] جلیلالقدر و ثقه و شناخته شده و دارای نقل فراوان و تألیفات نیکوست و از امام جواد (علیهالسّلام) به صورت ملاقات و نوشته، روایت نقل کرده است.»
صفوان بن یحیی البجلی
وی از بزرگترین و ثقهترین راویان شیعه است که بینیاز از توثیق و تعریف میباشد. در جلالتش همین مقدار کافی است که وی از اصحاب اجماع است که همه علمای شیعه بر صحت و درستی روایاتشان اجماع دارند و هم چنین از مشایخ ثقات است که جز از ثقه روایت نقل نمیکنند. برای نمونه مرحوم نجاشی دربارهاش مینویسد:
«صفوان بن یحیی ابومحمد البجلی بیاع السابری کوفی ثقه ثقه عین. روی ابوه عن ابی عبدالله (علیهالسلام)و روی هو عن الرضا (علیهالسّلام) و کانت له عنده منزله شریفه؛ صفوان بن یحیی… از اهل کوفه و ثق ثقه و عین [دارای جایگاه ویژه و شناخته شده] است. پدرش از امام صادق (علیهالسّلام) و خودش از امام رضا (علیهالسّلام) روایت نقل کرده است و دارای جایگاه شریفی بوده است.»
رجل
این راوی، تنها راوی این سند است که ناشناخته است؛ اما این مسئله صدمهای به صحت این روایت وارد نمینماید؛ زیرا:
اولاً: همانطور که گذشت، کسی که روایت را از این راوی نقل کرده، صفوان بن یحیی است و صفوان (رحمهالله) از مشایخ ثقات است؛ یعنی از کسانی است که علمای شیعه معتقدند جز از ثقات روایت نقل نمیکردهاند و به همین دلیل جایی که این مشایخ، روایت را به صورت مرسل نیز نقل نمایند، چون یقین داریم که جز از ثقات نقل نمیکنند، روشن میگردد که این شخص مجهول نیز ثقه است. مرحوم شیخ طوسی در اینباره مینویسد:
«… سوت الطائفه بین ما یرویه محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و احمد بن محمد بن ابی نصر و غیرهم من الثقات الذین عرفوا بانهم لا یروون و لا یرسلون الا عمن یوثق به و بین ما اسنده غیرهم، و لذلک عملوا بمراسیلهم اذا انفردوا عن روایه غیرهم؛ … طائفه شیعه فرق گذاشتهاند میان آنچه که محمد بن ابی عمیر و صفوان بی یحیی و احمد بن محمد بن ابینصر و دیگر مشایخ ثقاتی که به صورت مسند یا مرسل، جز از ثقه نقل نمیکنند، نقل کردهاند و میان آنچه که دیگران نقل کردهاند و به همین دلیل به روایت مرسل این مشایخ ثقات عمل کردهاند حتی اگر آن روایت را فقط همین مشایخ نقل کرده باشند.»
ثانیاً: صفوان بن یحیی از اصحاب اجماع نیز میباشد که همه علمای شیعه اجماع دارند بر اینکه آنچه را که نقل میکنند، درست و صحیح است و به همین دلیل بسیاری از علمای شیعه، معتقدند که هنگامی که سند به اصحاب اجماع رسید، دیگر نیاز به بررسی ندارد؛ زیرا این افراد جز روایت صحیح را نقل نمیکنند. بنابراین در اینجا نیز، روایت صحیح خواهد بود؛ زیرا اگرچه «رجل» در این روایت مجهول است، اما چون صفوان بن یحیی، فقط روایات صحیح را نقل مینماید، بنابراین در اینجا هم که روایت را از این «رجل» نقل کرده، میدانسته که این روایت صحیح است و شکی در صحتش وجود ندارد. مرحوم کشی (رحمهالله) در این زمینه مینویسد:
«اَجْمَعَ اَصْحَابُنَا عَلَی تَصْحِیحِ مَا یَصِحُ عَنْ هؤُلَاءِ وَ تَصْدِیقِهمْ، وَ اَقَرُّوا لَهمْ بِالْفِقْه وَ الْعِلْمِ: وَ همْ سِتَّه نَفَرٍ آخر دون السته نفر الذین ذکرناهم فی اصحاب ابی عبدالله (علیهالسلام)، منهم یونس بن عبد الرحمن و صفوان بن یحیی بیاع السابریو محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن المغیره و الحسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر… و افقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی؛ اصحاب ما [شیعیان امامی] اجماع دارند بر صحت و تصدیق آنچه که از این افراد نقل شده و صحیح است و تصریح به فقاهت و علم این افراد کردهاند و اینها شش نفر هستند که [از لحاظ طبقه] از آن شش نفری که در اصحاب امام صادق (علیهالسلام) بیان کردیم، پایینترند. این افراد عبارتند از یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی و محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن مغیره و حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر و… و فقیهترین این افراد یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی هستند.»
ثالثاً: تأیید دو دلیل بالا این است که خود مرحوم ابنقولویه قمی (رحمهالله) در مقدمه کتاب شریف کامل الزیارات تصریح کرده که در کتابش تنها روایاتی را نقل کرده که راویانش ثقه هستند و از روایاتِ راویان شاذ و متروک پرهیز کرده است:
«… قد علمنا انا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنی و لا فی غیره لکن ما وقع لنا من جهه الثقات من اصحابنا رحمهم الله برحمته و لا اخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال یؤثرذلک عنهم عن المذکورین غیر المعروفین بالروایه المشهورین بالحدیث و العلم؛ … میدانیم که همه آنچه که در این زمینه [زیارت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام] و دیگر زمینهها، از ائمه (علیهمالسّلام) نقل شده، در دسترس ما نیست؛ لکن آنچه که نقل کردهام مقداری است که از موثقین اصحاب امامیه به دست ما رسیده است و در این کتاب، روایات راویان شاذ و نادر را نقل نکردهام؛ البته شاذهایی را که معروفین و بزرگان علم حدیث نقل نکرده باشند.»
همانطور که روشن است، بر اساس این متن، ابن قولویه تصریح کرده که از راویان شاذ و نادر روایت نقل نمینماید و فقط نقل افراد ثقه و مشهور را آورده است. به همین دلیل برخی بزرگان شیعه، این نوشته مرحوم ابن قولویه را، دلیل بر وثاقت راویان کتابش گرفته و همه این راویان را ثقه بر شمردهاند. به بیان دیگر، این مطلب را از توثیقات عام، حساب کرده اند.
سیف التمار
وی نیز از راویان ثقه و مورد اعتماد شیعه است؛ علاوه بر اینکه صفوان روایت را از او نقل کرده و چون صفوان از مشایخ ثقات است و جز از ثقات نقل نمینماید، بنابراین سیف نیز ثقه است. مرحوم نجاشی، درباره سیف مینویسد:
«سیف بن سلیمان التمار ابوالحسن کوفی روی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) ثقه؛ سیف بن سلیمان تمار… اهل کوفه است که از امام صادق (علیهالسلام) روایت نقل کرده و ثقه میباشد.»
همچنین ابنداود حلی دربارهاش مینویسد:
«سیف بن سلیمان التمار… ابوالحسن کوفی ثقه.»
خلاصه بحث
بر اساس آنچه که تاکنون بیان شد، روشن گردید که سند این روایت صحیح است و هیچگونه اشکالی بدان وارد نیست.
دلایل تفصیلی مضمون روایت
این شبهه (که آیا این روایت تعارضی با مبانی کلامی شیعه دارد یا خیر؟) به خودی خود ممکن است دو جهت داشته باشد: یکی این که آیا ممکن است کسی که عذاب بر او واجب شده، در اثر شفاعت نجات پیدا کند و پرسش دوم اینکه، آیا فقط پیامبران و امامان (علیهمالسّلام) شفاعت میکنند یا اینکه کسان دیگری همچون زائر امام حسین (علیهالسّلام) نیز میتوانند شفاعت بنماید؟
این روایت هیچگونه تعارضی با مبانی کلامی شیعه و حتی اهل سنت ندارد که در ادامه، با بیان چند دلیل، توضیح داده می شود.
دلیل اول
دقت در معنای شفاعت و اینکه شفاعت رحمتی است برای نجات مردم از عذاب
با اندک تأمل و دقتی روشن میشود که شفاعت نوعی رحمت و لطف ویژه از سوی خداوند متعال است که براساس آن به پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امامان معصوم (علیهمالسلام)، پیامبران الهی (علیهمالسلام)، برخی بندگان صالح و برخی افراد با ایمان اجازه داده میشود که گناهکاران را با خود همراه کرده و از آتش جهنم و عذاب الهی نجات دهند.
معنای تفسیری شفاعت
مفسر بزرگ شیعه مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان شفاعت را اینگونه بیان کرده است:
«اصل الشفاعه من الشفع الذی هو ضد الوتر فان الرجل اذا شفع بصاحبه فقد شفعهای صار ثانیه… و اختلفت الامه فی کیفیه شفاعه النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یوم القیامه فقالت المعتزله و من تابعهم: یشفع لاهل الجنه لیزید الله درجاتهم و قال غیرهم من فرق الامه: بل یشفع لمذنبی الامه ممن ارتضی الله دینهم لیسقط عقابهم بشفاعته؛ شفاعت در اصل و لغت از شفع [به معنای زوج] است که در برابر وتر [به معنای فرد] است و هنگامی که کسی همراه خودش را شفاعت مینماید، آن را همراه و دوم خودش قرار میدهد… و امت اسلام درباره چگونگی شفاعت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دچار اختلاف شدهاند و معتزلیها و پیروانشان گفتهاند که ایشان از اهل بهشت شفاعت مینمایند تا درجات و مقاماتشان بالا برود و دیگر فرقههای امت اسلامی [غیر از معتزلیها که شامل شیعه و همه اهل سنت کنونی جهان می شود] گفتهاند که ایشان گناهکاران امتشان، که خداوند از دینشان راضی است را، شفاعت مینمایند تا عذابشان به وسیله شفاعت ایشان از میان برود.»
وی در جای دیگری مینویسد:
«و هی ثابته عندنا للنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و لاصحابه المنتجبین و الائمه من اهل بیته الطاهرین (علیهمالسّلام) و الصالحی المؤمنین و ینجی الله تعالی بشفاعتهم کثیرا من الخاطئین و یؤیده الخبر الذی تلقته الامه بالقبول و هو قوله: ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی؛ نیز به عقیده ما [شیعیان] این شفاعت همانگونه که برای رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، برای یاران برگزیده آن حضرت و امامان اطهار (علیهمالسّلام) و مؤمنین و صالحین نیز میباشد و خداوند به دست آنها، بسیاری از گناهکاران را نجات خواهد داد. مؤیّد عقیده ما، روایتی است از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که مورد پذیرش همه امت اسلامی [چه شیعه و چه اهل سنت] میباشد و آن این فرمایش حضرت است که من شفاعتم را برای مرتکبان گناهان کبیره، ذخیره کردهام.»
همانطور که روشن است، مرحوم طبرسی، شفاعت را رحمتی میداند که بر اساس آن برخی از گناهکارن امت، شفاعت شده و مورد عفو و بخشش قرار میگیرند. بنابراین شفاعت یک لطف و رحمت ویژه از سوی خداوند متعال است که با آن برخی مسلمانان گناهکار را از عذاب نجات میدهد. البته این دیدگاه اختصاص به مرحوم طبرسی ندارد و دیدگاه دیگر بزرگان شیعه نیز هست که با اندک مراجعهای، روشن میگردد؛ بلکه دیدگاه بیشتر پیروان مذاهب اهل سنت نیز همین است.
دیدگاه قرطبی
تنها در این زمینه، دیدگاه معتزله و خوارج با دیدگاه شیعه و اهل سنت تفاوت دارد، که آنها نیز منقرض شدهاند و هم اکنون پیروانی ندارند. برای نمونه، قرطبی از مفسرین به نام اهل سنت، مینویسد:
«اصل الشفاعه والشفعه ونحوها من الشفع و هو الزوج فی العدد و منه الشفیع لانه یصیر مع صاحب الحاجه شفعا… فالشفاعه اذا ضم غیرک الی جاهک و وسیلتک فهی علی التحقیق اظهار لمنزله الشفیع عند المشفع و ایصال المنفعه الی المشفوع له؛ شفاعت و شفعه و مانند ایندو، در اصل از ریشه «شفع» است که از لحاظ شمارش، به زوج گفته میشود و شفیع نیز از همین ریشه است؛ [و به شفیع، شفیع میگویند] زیرا همراه با شخصی که نیاز به شفاعت دارد، همراه شده و دو تا میشوند… بنابراین شفاعت هنگامی است که دیگری به جاه و وسیله تو تمسک میجوید و شفاعت به صورت یقینی، آشکار کردن مقام و منزلت شفاعتکننده است، نزد کسی که پیش او شفاعت میشود و رساندن نفع و سود به کسی است که برایش شفاعت می شود.»
قرطبی در جای دیگری از قاضی عیاض این چنین نقل مینماید:
«… الثالثه فی قوم من موحدی امته استوجبوا النار بذنوبهم فیشفع فیهم نبینا صلی الله علیه و سلم و من شاء الله ان یشفع ویدخلون الجنه…. الرابعه فیمن دخل النار من المذنبین فیخرجون بشفاعه نبینا صلی الله علیه وسلم وغیره من الانبیاء والملائکه واخوانهم المؤمنین؛ سومین [نوع از انواع شفاعت] درباره گروهی از موحدین امت [کسانی که شهادت به یگانگی خداوند میدهند] است که آتش و عذاب بر آنها واجب شده و پیامبر ما (صلیاللهعلیهوآله) از آنها شفاعت مینماید و همچنین از هر کسی که بخواهد شفاعت می کند [حتی اگر از این امت نباشند] و وارد بهشت می شوند…. چهارمین [نوع شفاعت] درباره کسانی از گناهکاران است که وارد جهنم شدهاند و با شفاعت پیامبر ما (صلیاللهعلیهوآله) و دیگر پیامبران [علی نبینا و آله و علیهم السلام] و فرشتگان و برادران با ایمانشان از آتش خارج میشوند.»
توضیح دلیل
تا اینجا روشن گردید که شفاعت از دیدگاه شیعه و اهل سنت، نوعی رحمت و لطف خاص است که بر اساس آن شفاعتکننده، گناهکار را از عذاب نجات میدهد. خوب هنگامی که شفاعت یک رحمت خاص و ویژه خداوند و یک وسیله برای نجات مردم از عذاب شد، دیگر فرقی ندارد که شخصی که شفاعت میشود، گناهان کوچک انجام داده باشد یا گناهان بزرگی که انسان را مستحق عذاب مینماید. در هر دو صورت، این رحمت الهی ممکن است شامل حال مردم شود و الا بر اساس قواعد کلامی، شخص چه گناه کوچک انجام دهد و چه گناه بزرگ، تا هنگامی که توبه نکرده باشد، به اندازه گناهش مستحق عذاب است و شفاعت وسیلهای است که خداوند قرار داده تا افراد از عذاب نجات پیدا کنند. از طرف دیگر نیز، باید دقت کرد که رحمت خداوند بر اساس قرآن کریم، واسع و گسترده است و اگر خداوند بخواهد، میتواند اجازه شفاعت از هر گناهکاری را بدهد.
توضیحات قرآنی
قرآن کریم نیز به این مطلب تصریح کرده است که همه مخلوقات مِلک و بنده خداوند متعال هستند و خداوند میتواند در برخورد با بندگانش، آنگونه که میخواهد برخورد کند و هر کسی را که بخواهد ببخشد و هر کس را که نمیخواهد نبخشد و این بخشیده شدن، میتواند با لطف و رحمتی به اسم شفاعت باشد و میتواند به صورت دیگری اتفاق بیفتد. برای نمونه به برخی از این آیات قرآنی در این زمینه اشاره میشود:
ـــ «وَ لِلَّه ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُمَنْ یَشاءُوَ اللَّه غَفُورٌ رَحیمٌ؛ برای خداست آنچه در آسمانها و زمین است؛ هر کس را که بخواهد میبخشد و هر کس را که بخواهد عذاب میکند و خداوند بسیار بخشند و همیشه مهربان است.»
ـــ «اَ لَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّه لَه مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِیُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُوَ اللَّه عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ؛ آیا ندانست که همانا مالکیت آسمانها و زمین برای خداوند است، هر کس را که بخواهد عذاب مینماید و هر کس را که بخواهد میبخشد و خداوند بر هر کاری همیشه تواناست.»
همانگونه که از آیه دوم بر میآید، خداوند متعال پس از اینکه میفرماید: هر کس را که بخواهد میبخشد و هر کس را که بخواهد عذاب مینماید، فرموده که خداوند بر هر کاری تواناست و این مطلب خودش اشاره دارد به همان استدلالی که در بالا بیان شد که خداوند مالک بندگان است و هیچ مانعی ندارد که کسی را با وجود اینکه گناه مستوجب عذاب انجام داده باشد، به دلیل کرم و لطفش، به وسیله شفاعت یا غیر آن ببخشد.
دلیل دوم
دلالت آیات قرآنی
خداوند متعال در قرآن کریم، تصریح کرده است که شرک را نمیبخشد و پایینتر از شرک، هر گناهی که انسان انجام دهد، امکان بخشیده شدنش وجود دارد. قرآن در این زمینه میفرماید:
ـــ «اِنَّ اللَّه لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِه وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّه فَقَدِافْتَریاِثْماً عَظیماً بدون شک خداوند این را که به او شرک بورزند، نمیبخشد و (همه گناهان) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد، میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک قرار دهد، گناه بزرگی انجام داده است.»
ـــ «اِنَّ اللَّه لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِه وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّه فَقَدْضَلَّ ضَلالاً بَعیداً؛ بدون شک خداوند این را که به او شرک بورزند، نمیبخشد و (همه گناهان) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد، میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است.»
ـــ «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلی اَنْفُسِهمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَه اللَّه اِنَّ اللَّه یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً اِنَّه هوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛ بگو: ای بندگان! من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
همانگونه که از این آیات روشن است، خداوند متعال میفرماید که امکان بخشیده شدن همه گناهان پایینتر از شرک، اعم از گناهان کبیره و صغیره وجود دارد و بنابراین چه اینکه گناه بزرگی همچون قتل انجام شود که باعث واجب شدن عذاب میشود و چه گناهان دیگر، امکان بخشش وجود دارد و این بخشش ممکن است با توبه در همین دنیا به دست آید یا به وسیله انجام دادن کارهای صالح و نیکو و یا اینکه با لطف و رحمت خاص خداوند و به وسیله شفاعت به دست آید.
البته روشن است که این آیه در مقام بیان توبه مشرکین نیست و الا اگر مشرکی توبه کند و ایمان بیاورد، امکان بخشیده شدن شرک گذشتهاش وجود دارد؛ بلکه مراد این آیه، مشرکینی است که تا پایان عمر مشرک مانده و با همین وضعیت تأسفبار از دنیا میروند و توبه نکردهاند. آیه سوم که سخن از بخشیده شدن همه گناهان دارد، همین مطلب را بیان میکند که حتی فردی که مشرک نیز هست، نباید ناامید باشد و اگر توبه کند، بخشیده میشود.
مفسرین فراوانی از شیعه و اهل سنت، به این مطلب که امکان بخشیده شدن همه گناهانِ پایینتر از شرک وجود دارد، تصریح کردهاند که در در ادامه به نوشته برخی از آنها اشاره می شود.
دیدگاه علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی (رحمهالله) در تفسیر شریف المیزان مینویسد:
«مغفرته سبحانه و عدم مغفرته لا یقع شیء منهما وقوعا جزافیا بل علی وفق الحکمه، و هو العزیز الحکیم، فاما عدم مغفرته للشرک فان الخلقه انما تثبت علی ما فیها من الرحمه علی اساس العبودیه و الربوبیه، قال تعالی: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ»: ، و لا عبودیه مع شرک، و اما مغفرته لسائر المعاصی و الذنوب التی دونالشرک فلشفاعه من جعل له الشفاعه من الانبیاء و الاولیاء و الملائکه و الاعمال الصالحه… فمعنی الآیه انه تعالی لا یغفر الشرک من کافر و لا مشرک، و یغفر سائر الذنوب دون الشرک بشفاعه شافع من عباده او عمل صالح؛ از آنجا که خداوند (عزّوجلّ) عزیز و حکیم است و هیچکاری را بیحکمت و گزاف انجام نمیدهد، به ناچار نیامرزیدن مشرک و آمرزیدن سایر گناهان نیز باید براساس حکمت باشد؛ اما حکمت اینکه شرک را نمیآمرزد، این است که عالَم خلقت، که سراپایش رحمت خداست، اساسش بندگی مخلوقات و ربوبیت خدای متعال است؛ همچنان که خود خداوند متعال میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ» و روشن است که با شرک دیگر بندگی باقی نمیماند و اما اینکه سایر گناهان و نافرمانیهای پایینتر از شرک را میآمرزد، از دو راه و وسیله است، یکی شفاعت کسانی که خداوند برایشان منزلت شفاعت را قرار داده، کسانی هم چون پیامبران (علیهمالسّلام) و اولیا و فرشتگان و راه دیگر، به وسیله کارهای صالح و نیک خود افراد [[|گناهکار]] است … بنابراین معنای آیه این چنین میشود که خدای تعالی شرک را از هیچ کافر و مشرکی نمیآمرزد و سایر گناهانی را که پایینتر از شرک است، به وسیله شفاعت بندگانی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 