پاورپوینت کامل شبهه جبر در حدیث عبدالعظیم حسنی ۸۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شبهه جبر در حدیث عبدالعظیم حسنی ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شبهه جبر در حدیث عبدالعظیم حسنی ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شبهه جبر در حدیث عبدالعظیم حسنی ۸۷ اسلاید در PowerPoint :
شبهه جبر در حدیث حضرت عبدالعظیم
کلیدواژه: جبر، تفویض، معتزله، اشاعره، حضرت عبد العظیم حسنی.
پرسش: شرح حدیثهای حضرت عبد العظیم درباره شبهه جبر چیست؟
فهرست مندرجات
۱ – نقل روایت از کتاب التوحید
۲ – در کتاب عیون اخبار الرضا
۳ – ترجمه حدیث یک
۴ – ترجمه حدیث دو
۵ – شرح
۶ – نظریه جبر
۶.۱ – طرفداران نظریه جبر
۶.۱.۱ – مرجئه
۶.۱.۲ – اهل حدیث
۶.۱.۳ – اشاعره
۶.۲ – دلایل نظریه جبر و نقد آنها
۶.۲.۱ – تمسک به قضا و قدر
۶.۲.۲ – نقد دلیل نخست
۶.۲.۳ – تمسک به توحید افعالی
۶.۲.۴ – نقد دلیل دوم
۶.۳ – دلایل بطلان نظریه جبر
۶.۳.۱ – علمحضوری به آزادی در افعال
۶.۳.۲ – اسناد کار قبیح به خدا
۶.۳.۳ – وجود آموزههای دینی
۷ – نظریه تفویض
۷.۱ – معانی تفویض
۷.۱.۱ – قدریان
۷.۱.۲ – معتزله
۷.۲ – مناظره با امام صادق
۸ – نه جبر و نه تفویض
۹ – پانویس
۱۰ – منبع
نقل روایت از کتاب التوحید
التوحید، حدّثنا محمّد بن احمد الشیبانی، قال: حدّثنا محمّد بن ابی عبد اللَّه الکوفی، قال: حدّثنا سهل بن زیاد الآدمی، عن عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنی، عن الامام علیّ بن محمّد، عن ابیه محمّد بن علیّ، عن ابیه الرّضا علیّ بن موسی (علیهمالسلام)، قال:
«خَرَجَ ابو حَنیفَهَ ذاتَ یَومٍ مِن عِندِ الصّادِقِ (علیهالسلام) فَاستَقبَلَهُ موسی بنُ جَعفَرٍ (علیهالسلام)، فَقالَ لَهُ: یا غُلامُ! مِمَّنِ المَعصِیَهُ؟
قالَ: لا تَخلو مِن ثَلاثٍ: امّا ان تکونَ مِنَ اللَّهِ (عزّوجلّ)، و لَیسَت مِنهُ؛ فَلا یَنبَغی لِلکَریمِ ان یُعَذِّبَ عَبدَهُ بِما لا یَکتَسِبُهُ، و امّا ان تَکونَ مِنَ اللَّهِ (عزّوجلّ) و مِنَ العَبدِ، و لَیسَ کَذلِکَ فَلا یَنبَغی لِلشَّریکِ القَوِیِّ ان یَظلِمَ الشَّریکَ الضَّعیفَ، و امّا ان تَکونَ مِنَ العَبدِ، و هِیَ مِنهُ، فَاِن عاقَبَهُ اللَّهُ فَبِذَنبِهِ، و ان عَفا عَنهُ فَبِکَرَمِهِ وَجودِهِ.»
در کتاب عیون اخبار الرضا
عیون اخبار الرضا (علیهالسلام): حدّثنا محمّد بن احمد السنانی؛ قال: حدّثنا محمّد بن ابی عبد اللَّه الکوفی، عن سهل بن زیاد الآدمی، عن عبد العظیم بن عبداللَّه الحسنی، عن ابراهیم بن ابی محمود، قال:
سَاَلتُ ابَا الحَسَنِ الرِّضا (علیهالسلام) عَن قَولِ اللَّهِ تَعالی: (وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَتٍ لَّا یُبْصِرُونَ).
فَقالَ: انَّ اللَّهَ تَبَارَکَ و تَعالی لا یوصَفُ بِالتَّرکِ کَما یوصَفُ خَلقُهُ، و لکِنَّهُ مَتی عَلِمَ انَّهُم لا یَرجِعونَ عَنِ الکُفرِ وَ الضَّلالِ، مَنَعَهُمُ المُعاوَنَهَ وَ اللُّطفَ و خَلّی بَینَهُم و بَینَ اختِیارِهِم.
قالَ: و سَاَلتُهُ عَن قَولِ اللَّهِ (عزّوجلّ): (خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ).
قالَ: الخَتمُ هُوَ الطَّبعُ عَلی قُلوبِ الکُفّارِ عُقوبَهً عَلی کُفرِهِم، کَما قالَ (عزّوجلّ): (بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ اِلَّا قَلِیلاً)
قالَ: و سَالتُهُ عَنِ اللَّهِ (عزّوجلّ) هَل یُجبِرُ عِبادَهُ علَی المَعاصی؟
فَقالَ: بَل یُخَیِّرُهُم و یُمِهلُهُم حَتّی یَتوبوا.
قُلتُ: فَهَل یُکَلِّفُ عِبادَهُ ما لا یُطیقونَ؟
فَقالَ: کَیفَ یَفعَلُ ذلِکَ و هُوَ یَقولُ: (وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّمٍ لِّلْعَبِیدِ)؟
ثُمَّ قالَ (علیهالسلام): حَدَّثَنی ابی موسی بنُ جَعفَرٍ، عن ابیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیهماالسلام)، انَّهُ قالَ: مَن زَعَمَ انَّ اللَّهَ تَعالی یَجبُرُ عِبادَهُ عَلی المَعاصی او یُکَلِّفُهُم ما لا یُطیقونَ، فَلا تَاکُلوا ذَبیحَتَهُ، و لاتَقبَلوا شَهادَتَهُ، و لا تُصَلّوا وَراءَهُ، و لا تُعطوهُ مِنَ الزَّکاهِ شَیئاً؛
ترجمه حدیث یک
حضرت عبد العظیم (علیهالسلام) به نقل از امامهادی (علیهالسلام)، از پدرش، از امام رضا (علیهالسلام): ابو حنیفه روزی از نزد امام صادق (علیهالسلام) برمیگشت، که موسی بن جعفر (علیهالسلام) با او رو به رو گردید. ابو حنیفه گفت: ای جوان! معصیت (گناه)، از ناحیه چه کسی است؟
موسی بن جعفر (علیهالسلام) فرمود: «از سه حال، خارج نیست: یا از جانب خداوند است، که قطعاً از طرف او نیست. در این صورت، سزاوار نیست که خدای کریم، بنده خود را به جهت معصیتی که از وی صادر نشده است، عذاب کند. یا از جانب خداوند و بنده، هر دو، صادر شده است که این هم صحیح نیست و در این صورت سزاوار نخواهد بود که شریک قوی به رفیق ضعیف خود، ستم نماید. و یا از جانب بنده است و همین صحیح است، که در این صورت اگر خداوند او را عقوبت کند، این به خاطر گناهی است که از وی سر زده است، و اگر از او بگذرد، این، کرم و لطفی است که پروردگار به او نموده است.»
ترجمه حدیث دو
حضرت عبد العظیم (علیهالسلام): ابراهیم بن ابی محمود گفت: از امام رضا (علیهالسلام) تفسیر آیه شریف: (و آنان را در تاریکیهایی که نمیبینند، ترک کرد.) را سؤال کردم.
فرمود: “خداوند به صفت “ترک”، آنچنان که مخلوقات او به این صفت متّصف میشوند، موصوف نمیگردد؛ لیکن چون خداوند به درون بندگان، آگاه است و میداند که آنها از کفر و الحاد و گمراهی بر نخواهند گشت، لطف و کمک خود را از آنها گرفته است و آنها را به اختیار خودشان گذاشته است.»
از ایشان، معنای (خدا بر دلهایشان و بر شنوایی آنان، ختم نموده است) را پرسیدم.
فرمود: “ختم”، مهر زدن به دل کافران است به سبب عقوبت بر کفر آنها، همانطور که خداوند فرموده: (خدا به جهت کفری که در نهاد آنهاست، بر دل آنها مهر زده است و جز اندکی، ایمان نخواهند آورد)» .
از ایشان پرسیدم: آیا خداوند، بندگان خود را به معصیت، مجبور میکند؟
فرمود: «خداوند، بندگان خود را صاحب اختیار ساخته و به آنها مهلت داده که توبه کنند.»
گفتم: آیا خداوند، بندگان را به کارهایی که از طاقت آنها خارج است، تکلیف میکند؟
فرمود: «چگونه این عمل را انجام میدهد، در صورتی که خود فرموده است: (خداوند به بندگان خود، هرگز ستم نمیکند.)
امام (علیهالسلام) سپس فرمود: «پدرم موسی بن جعفر از پدرش روایت میکرد که میفرمود: هر کس گمان کند که خداوند متعال، بندگانش را به معاصی مجبور میکند، و یا آنها را به کارهایی که از طاقتشان بیرون است تکلیف مینماید، از ذبیحه او نخورید، شهادت او را نپذیرید، پشت سر او نماز نگزارید و به او چیزی از زکات ندهید.»
شرح
بحث جبر و تفویض، از دیرباز، ذهن انسانها را به خود مشغول ساخته است. اگر به فلسفه باستان بنگریم، میبینیم که در قرن چهارم پیش از میلاد، رواقیان به جبر و اپیکوریان به تفویض اعتقاد داشتهاند. در عصر جدید نیز دکارت، تفویضی است و اسپینوزا، جبری.
در قرآن کریم آمده است که مشرکان مکّه به منظور توجیه شرک آوردن خویش، از نظریّه جبر، سود میجستهاند:
«سَیَقُولُ الَّذِینَ اَشْرَکُواْ لَوْ شَآءَ اللَّهُ مَآ اَشْرَکْنَا وَ لَآ ءَابَآؤُنَا؛ کسانی که شرک ورزیدند، بهزودی خواهند گفت: اگر خدا میخواست، نه ما و نه پدرانمان، شرک نمیورزیدیم.»
گزارشهای تاریخی نشان میدهند که در صدر اسلام نیز اعتقاد به جبر و یا دستکم، پرسش درباره آن، به طور جدّی، مطرح بوده است.
برای روشن شدن این مسئله، این موضوع را در سه بخشِ: «نظریّه جبر»، «نظریّه تفویض» و «نظریّه نه جبر و نه تفویض» بررسی میکنیم.
نظریه جبر
جبر، در مقابل اختیار و آزادی است. انسان مجبور، انسانی است که قدرت و اختیار و آزادی ندارد. انسان در مورد یک عمل خاص، وقتی قادر و مختار است که توانایی اراده و انجام دادن آن عمل و نیز توانایی ترک اراده و انجام ندادن آن را داشته باشد. علّامه حلّی در تعریف قدرت میگوید:
«القُدرَهُ صِفَهٌ تَقتَضی صِحَّهَ الفِعلِ مِنَ الفاعلِ لا ایجابَهُ؛ فَانَّ القادِرَ هُوَ الّذی یَصِحُّ مِنهُ الفِعلُ وَ التّرکُ مَعاً؛ قدرت، صفتی است که امکان صدور فعل از فاعل را به همراه دارد و نه لزوماً تحقّق فعل را؛ چرا که قادر، کسی است که امکان انجام دادن یا انجام ندادن کار، هر دو را با هم داشته باشد.»
بنابر این، انسان مجبور، کسی است که چنین قدرت و اختیاری را نداشته باشد. برای نمونه، اگر دست و پای کسی را ببندند و به زور در حلق او شراب بریزند، هر چند این شخص، خوردن شراب را انجام میدهد، امّا در انجام دادن این کار، مختار نیست؛ چرا که نمیتوانسته آن را ترک کند.
طرفداران نظریّه جبر، معتقدند که انسان در هیچ عملی، اختیار ندارد و آزاد نیست؛ یعنی هیچ عملی را نمیتوان یافت که فعل و ترک آن برای انسان ممکن باشد.
طرفداران نظریه جبر
نظریّه جبر، در علوم مختلف، طرفدارانی دارد و در هر علم، منشأ خاصّی برای آن لحاظ میشود. در جامعهشناسی، جبر اجتماعی (که ناشی از روابط اجتماعی حاکم بر انسانهاست) مطرح میشود. در روانشناسی، جبر روانشناختی (که ناشی از وضعیت جسمی و روحی فرد است) مطرح میشود. در فلسفه، گروهی جبرِ علّی و معلولی را منشا جبر میدانند و در کلام، جبرِ ناشی از خداوند و اراده و قضا و قدر او مطرح است.
در این مبحث، جبرِ مطرح شده در علم کلام، مورد نظر است، هر چند پس از اثبات بطلان این نوع جبر، اشارهای هم به ردّ انواع دیگر جبر خواهیم داشت. شهرستانی در مورد جبرِ مطرح شده در کلام و اقسام آن میگوید:
جبر، در حقیقت، سلب فعل از بنده و نسبت دادن آن به پروردگار متعال است. جبرگرایی، گونههایی دارد: جبرگراییِ ناب که به هیچ وجه، فعل و قدرتی برای بنده قائل نیست و جبرگراییِ میانه که اجمالاً قدرتی برای بنده قائل است؛ امّا بی هیچ اثری.
مرجئه
در کتابهای مذاهب و فرق اسلامی، نخستین فرقهای که «جبریّه» نامیده شده است، مُرجئه به رهبری جهم بن صفوان است. (جهمیه، یاران جهم بن صفواناند. او از جبرگرایانِ ناب بود و بدعتش در تِرمِذ، آشکار شد. مسلم بن اَحوزِ مازنی، وی را در مَرو در اواخر حکمرانی بنی امیّه کشت) به این گروه، جهمیّه نیز میگویند. اینان، «جبرگرای ناب» اند. شهرستانی، عقیده جهم را چنین توصیف میکند:
همانا انسان بر چیزی قدرت ندارد و به داشتن استطاعت، توصیف نمیشود. او در کارهایش مجبور است و هیچ قدرت و اراده و اختیاری از خود ندارد. خداوند متعال، افعال انسان را خلق میکند، همانگونه که [افعالِ] همه جمادات را خلق مینماید؛ ولی افعال، مجازاً به انسان نسبت داده میشوند، همانگونه که مجازاً به جمادات نسبت داده میشوند، چنانکه گفته میشود: «درخت، میوه داد»، «آب، جاری شد»، «سنگ، تکان خورد»، «خورشید، طلوع کرد و غروب کرد»، «آسمان، ابری شد و بارید»، «زمین، لرزشی کرد و رویید» و مانند اینها. ثواب و عقاب، جبر است، چنانکه همه افعال، جبرند…. وقتی جبرْ ثابت شد، تکلیف نیز جبر میشود.
اهل حدیث
یکی از جریانهای مهمّ اعتقادی در اسلام، اهل حدیث هستند. اینان، خود را جبری نمیدانند؛ امّا لازمه سخنانشان جبر است. احمد بن حنبل در اعتقادنامه خود میگوید:
خداوند، حکمش را بر بندگان، جاری ساخت و آنان نمیتوانند از حکم او بیرون بروند؛ بلکه همگی به همان سمتی در حرکتاند که برایشان قرار داده است و ناگزیر در همانی قرار دارند که برایشان مقدّر کرده است، و آن، عین دادگری خداوند (عزّوجلّ) است. زنا، دزدی، میگساری، آدمکشی، حرامخواری، شرک به خداوند (عزّوجلّ)، و گناهان و نافرمانیها، همگی با قضا و قدر خدا هستند، بی آن که کسی را بر خدا حجّتی باشد؛ بلکه خداوند بر بندگانش، حجّت رسا دارد و (از آنچه میکند، پرسیده نمیشود و آنان مورد پرسش قرار میگیرند). … هر کس بپندارد که خداوند (عزّوجلّ) برای بندگانی که نافرمانی میکنند، خیر و طاعت خواسته و بندگان هم برای خودشان شر و نافرمانی خواستهاند و بر اساس خواستشان عمل میکنند، پنداشته که خواست بندگان بر خواست خدا، برتر است. و کدام افترا بر خدا، بزرگتر از این است؟!
اشاعره
مصداق بارز «جبرگرایی میانه»، اشاعره هستند، هر چند که آنان خود را جبری نمیدانند. اشاعره، عمومیّت قضا و قدر جبری در افعال را میپذیرند و قائلاند که همه چیز از جمله افعال اختیاری انسان، مخلوق خدایند. ابو الحسن اشعری (پایهگذار نظریّه اشاعره) میگوید:
هیچ کنندهای، حقیقتاً جز خداوند برای آن نیست.
وی برای این که از جبر، رهایی یابد و برای انسان، نقشی در نظر بگیرد، «نظریه کسب» را مطرح میکند. به اعتقاد او فقط قدرت قدیم، در خلق و ایجاد فعل، مؤثّر است و این قدرت، از آنِ خداست؛ امّا انسان نیز از قدرت حادث، برخوردار است و اثر قدرت حادث، احساس آزادی و اختیار است، نه انجام دادن کار.
مقصود از «کسب»، مقارنت ایجاد فعل در انسان با ایجاد قدرت حادث در انسان است؛ امّا از آنجا که هم فعل و هم قدرت حادث، هر دو، به وسیله خدا انجام میپذیرند، «کسب» نیز مخلوق خدا خواهد بود. وی میگوید:
اگر کسی بگوید: «چرا شما میپندارید که دستاورد بندگان، آفریده خداوند والاست؟»، به او گفته میشود: این را از این رو گفتیم که خداوند متعال فرموده است: (و خداوند، شما و کردارتان را آفریده است)
بنابراین، اشاعره انسان را دارای قدرت حادثی میدانند که اثری در ایجاد فعل ندارد، و این، همان نظریّه جبرگرایی میانه است.
دلیل این که اشاعره، «کسب» را به انسان نسبت میدهند، این است که فعل و قدرت حادث، در وجود انسان حادث میشود، همانطور که به چیزی که حرکت در آن حلول کرده، متحرّک میگویند.
دلایل نظریه جبر و نقد آنها
طرفداران نظریّه جبر، به دو دلیل، تمسّک کردهاند که اجمالاً به طرح و نقد آن د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 